آیه۲۹ سوره مبارکه «الرحمن»: «کُلَّ یَوْم هُوَ فِى شَاْن» «کُلَّ یَوْمٍ»: مراد هر لحظه و هر وقت، یعنی پیوسته و همیشه است (نگا: آلوسی، صفوةالتفاسیر، المصحف المیسر). «هُوَ فِی شَأْنٍ»: او به کاری مشغول است. یعنی خدا دنیا را آفریده است و آن را به حال خود رها نساخته است. بلکه پیوسته بر آن نظارت دارد و دستاندرکار آفرینش نو و دگرگونی تازه است و متصرف در شؤون آفریدههای خود است.۱
تازه به تازه نو به نو (غزلی از حضرت علامه حسن زاده آملی در وصف این آیه)
جلوه کند نگار من تازه به تازه نو به نو
دل برد از دیار من تازه به تازه نو به نو
چهره بی مثال او وهله به وهله رو به رو
برده ز من قرار من تازه به تازه نو به نو
زلف گره گشای او حلقه به حلقه مو به مو
موجب تار و مار من تازه به تازه نو به نو
عشوه جان شکار او خانه به خانه کو به کو
در صدد شکار من تازه به تازه نو به نو
دشت و چمن چمد چو من لحظه به لحظه دم به دم
ز صنع کردگار من تازه به تازه نو به نو
لشکر بی شمار او دسته به دسته صف به صف
می گذرد کنار من تازه به تازه نو به نو
شکر و ثنای او بود کوچه به کوچه در به در
شیوه من شعار من تازه به تازه نو به نو
محضر اوستاد من رشته به رشته فن به فن
عزت و افتخار من تازه به تازه نو به نو
دشمن بی خرد برد گونه به گونه پی به پی
سنگدلی به کار من تازه به تازه نو به نو
حُسن حَسَن فروزد از سینه به سینه دل به دل
ز نور هشت و چار ۲ من تازه به تازه نو به نو۳
حافظ شیرازی
مطرب خوش نوا بگو تازه به تازه نو به نو
باده دلگشا بجو تازه به تازه نو به نو
با صنمی چو لعبتی خوش بنشین به خلوتی
بوسه ستان به آرزو تازه به تازه نو به نو
بر ز حیات کی خوری گر نه مدام می خوری
باده بخور به یاد او تازه به تازه نو به نو
شاهد دلربای من می کند از برای من
نقش و نگار و رنگ و بو تازه به تازه نو به نو
باد صبا چو بگذری بر سر کوی آن پری
قصه حافظش بگو تازه به تازه نو به نو
۱_ تفسیر نور، محسن قراعتی ، تهران ، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، چاپ یازدهم ، ۱۳۸۳.
۲_ هشت و چار مشیر به دوازده امام است
۳_ دیوان اشعار آیت الله حسن زاده آملی
ضرورت رجوع به تاریخ
چه ضرورتی دارد که تاریخ را کاوش کنیم و گذشته را بیان کنیم ؟
ثمره مراجعه به به ۱۴ قرن پیش و کاوش سیره ائمه علیهم السلام هر ساله چیست ؟
برای پاسخ به این سوال مراجعه می کنیم به سوره مبارکه هود آیه ۱۲۰ « وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ ۚ وَجَاءَكَ فِي هَٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ »
خداوند در این سوره می فرماید ثمره نقل تاریخ چیز است : پیامبر ، ما نبا و داستان را برای تو بیان می کنیم تا ؛
۱_ دلت محکم شود ( اگر تو را مسخره می کنند آنها را هم مسخره می کردند ) پس اولین ثمره طرح داستانها این است که قلب انسان محکم می شود .
۲_ با طرح تاریخ مسایل روشن می شود ، حقایق بیان می شود ( باعث بصیرت افزایی می شود )
۳_ طرح مسایل تاریخی موعظه است ( وقتی داستان یوسف خوانده می شود درس عفت گرفته می شود )
۴_طرح این مسایل تذکر است برای مومنین و بسیار هم مفید است .
سخنان حجت الاسلام و المسلمین رفیعی ، ۳۰/ ۱۰/ ۹۶ .
در قرآن کریم آمده است که در قیامت موقفهای گوناگونی است که توقف برخی از گنهکاران در هر یک از آنها به مقدار هزار سال دنیوی خواهد بود، در این نوشتار میخواهیم ببینیم مقصود از آن چیست؟
قبل از هر چیز یادآور میشویم که متکلمان اسلامی از مواقف قیامت گاهی به «قنطره»ها و «عقبه»ها تعبیرمی آورند ولی قبل از آنان دو واژه «قنطره» و «عقبه» در آیات قرآن و روایات اسلامی مطرح شده است و متکلمان نیز آنها را در مباحث کلامی خود بکار بردهاند.
کلمهی «موقف» به معنی محل توقف(ایستگاه و کلمهی «قنطره» به معنی «پل» و واژهی «عقبه» به معنای «گردنه» است).
امیر مۆمنان (علیهالسلام) در وصایای معروف خود به فرزند گرامیش امام حسن مجتبی (علیهالسلام)میفرماید:
«وَاعْلَمْ أَنَّ أَمامَکَ عَقَبَةً کَۆُوداً، اَلْمُخِفُّ فِیها أَحْسَنُ حالاً مِنَ الْمُثْقِلِ وَالمُبْطِئُ عَلَیْها أَقْبَحُ حالاً مِنَ الْمُسْرِع وَانّ مَهْبِطَکَ بِها لا مَحالَةَ إِمّا عَلی جَنَّة أَوْ عَلی نار…».([1])
«فرزندم بدان که (پس از مرگ) گردنهی سختی در پیش رو داری، انسانهای سبکبار (از نظر گناه) از افراد سنگینبار، وضعیت بهتری دارند، هر کس با تأمل و درنگ از آن عبور کند از آن کسی که با سرعت از آن میگذرد، وضع بدتری خواهد داشت پایان گذر از آن (فرودگاه) یا بهشت است و یا دوزخ».
مواقف قیامت از نظر متکلمان اسلامی
برخی از متکلمان اسلامی در مورد این مسئله به اجمال گذشتهاند و هیچ گونه توضیحی دربارهی آن ندادهاند ولی دو متکلم نامدار شیعه:(شیخ صدوق/ م381) و (شیخ مفید/م413) به تفسیر آن پرداخته و هر یک نظر خاصی را ابراز نموده است و ما در اینجا برای آگاهی خوانندگان دیدگاه آنان را یادآور میشویم:
عقبه های قیامت از نظر شیخ صدوق
شیخ صدوق در این مسئله (بسان دیگر مسایل کلامی) بیشتر به ظواهر توجه نموده و حاصل آنچه را که از ظاهر روایات در این باره به دست میآید، به عنوان اندیشه کلامی خود ابراز نموده است. وی میگوید:
«اعتقاد ما در مورد عقبههایی که بر طریق و راه محشر قرار دارد، این است که هر یک از آنها به نام یکی از فرایض دینی نامگذاری شده، و انسان موظف است از آنها عبور نماید، هرگاه به خاطر کارهای نیک و در پرتو رحمت الهی از یکی از آن عقبهها بگذرد به عقبه دیگر میرسد که باید از آن نیز عبور نماید، و به این ترتیب باید از همهی موقفها و عقبهها بگذرد و در غیر این صورت به دوزخ سقوط خواهد کرد آنگاه میگوید: عقبه های یاد شده همگی بر «صراط» قرار دارند و نام یکی از آنها «ولایت» است که همهی اهل محشر در آنجا بازداشت میشوند و در مورد ولایت امامان معصوم (علیهم السلام) مورد سۆال قرار میگیرند خطرناکترین عقبه های صراط، عقبه ای است که به نام «مِرْصاد» نامگذاری شده است و خداوند به عزت و جلال خود سوگند یاد کرده است که در این «عقبه» ستمگران را بازداشت نماید چنان که میفرماید:
(إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ) .([2])
«حقّا که آفریدگار تو در کمینگاه (ستمگران) است».
حضرت علی (علیهالسلام) نیز به ستمگران هشدار داده میفرماید:
«وَلَئِنْ أَمْهَلَ اللّهُ الظّالِمَ فَلَنْ یَفُوتَ أَخْذُهُ وَهَولَهُ بِالْمِرصادِعَلی مَجازِ طَریقِهِ» .([3])
«اگر خداوند به ستمگران مهلت میدهد ولی هرگز آنان را رها نخواهد کرد و در کمین گاهی در مسیرشان از آنان انتقام خواهد گرفت».
همان گونه که یادآور شدیم نظریهی مرحوم صدوق در مورد مواقف و عقبه های قیامت در حقیقت تلخیص روایاتی است که در این باره آمده است، وما در اینجا نمونههایی را یادآور میشویم:
1. از رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم)روایت شده است که فرمودند: بر روی «صراط» سه «قنطره»(پل) نصب شده است:
الف. قنطره امانت و خویشاوندان.
ب. قنطره نماز.
ج. قنطره عدل الهی.
هرگاه انسان از دو قنطره نخست با موفقیت عبور نماید، در موقف عدل الهی قرار میگیرد و از وی دربارهی رعایت حقوق دیگران سۆال میشود و اگر به کسی ستم نموده است حق عبور از آن به وی داده نمیشود تا مجازات گردد.([4])
2. صدوق در ثواب الأعمال از امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده است که در تفسیر آیهی (إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ)فرمودند:«قَنْطَرةٌ عَلَی الصِّراطِ لا یَجُوزُها عَبْدٌ بِمَظْلَمَة».([5])
3. از ابن عباس روایت شده است که بر جسر (پل) جهنم هفت موقف و بازداشتگاه است، در اولین موقف از توحید سۆال میشود اگر عقیدهی او در مورد توحید کامل باشد به موقف دوم میرسد که دربارهی نماز از او سۆال میشود هرگاه نماز را صحیح انجام داده است، به بازداشتگاه سوم انتقال داده میشود، و در آن از زکات سۆال میشود و پس از آن نوبت به روزه خواهد رسید و پس از آن موقف پنجم است که مربوط به حج است و ایستگاه ششم عمره و بالأخره هفتمین بازداشتگاه مربوط به مظالم (حقوق دیگران) است و سرانجام اگر از همین مواقف با موفقیت گذشت وارد بهشت میگردد.([6])
همان گونه که ملاحظه میشود، ظاهر روایات مزبور و روایات مشابه آنها این است که در قیامت مواقف و قنطره هایی بر روی صراط نصب میگردد و در آن مواقف انسانها دربارهی هر یک از فرایض دینی مورد سۆال قرار میگیرند.
اُمّ
۱_ به معنی مادر « حُرِمت علیکُم اُمهاتُکُم» سوره نساء آیه ۲۳
۲_ به معنی آرامگاه « و اما من خَفَتْ موازینُهُ فَاُمُه هاویه » سوره قارعه آیه ۹و ۱۰
۳_ به معنی لوح محفوظ « و اِنهُ فی امِّ الکتاب » سوره زخرف آیه ۴
۴_ به معنی هر آیه محکم که متشابه نباشد « هو الذی انزلَ علیکَ الکتابَ منه آیاتٌ محکماتٌ هُن امُّ الکتاب » سوره آل عمران آیه ۷.
کشکول مهربان ، نادر مهربان ، نشر سایه ، ص ۱۱۸
«قال فَبِما أغویتَنی لأقعُدَنَّ لَهُم صراطَکَ المُستَقیم* ثُمَّ لآتِینَّهُم من بینِ أیدیهِم وَ مِن خَلفِهِم وَ عَن أیمانِهِم وَ عَن شَمائلهِم و لا تَجِدُ أکثرهُم شاکرین؛گفت:«پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی من هم برای فریفتن آنانن حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست*آن گاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها می تازم و بیشترشان را شکر گذار نخواهی یافت»
شیطان از چهار جهت در کمین همه ی انسان ها می می نشیند و در وقت غفلت ها، مانند حیوانات وحشی حمله می کند. وقتی از چهار جهت به انسان خمله کرد، انسان دچار کفران نعمت می شود و از همه نعمت هایی که خدا به او داده حالت شکر را از دست می دهد و این یکی از نشانه های قلوب شیطانی است. وقتی از این خواب غفلت بیدار می شود که دیر شده است و زمان مرگش فرا رسیده است.
حملات چهار جانبه شیطان؛ حمله از جهت های فیزیکی نیست؛بلکه هر یک از این حملات معنای ویژه ای دارد که به بیان ان می پردازیم:
الف) تهاجم از پیش رو: ایجاد غفلت نسبت به آخرت،مرگ، حساب و کتاب و ابدیت؛
ب)تهاجم از پشت سر: ایجاد غفلت نسبت به حقیقت گذرا و بی وفایی دنیا و ایجاد دلبستگی شدید به دنیا تا سر حد دنیا پرستی؛
ج) تهاجم از سمت راست: ایجاد تردید در باورهای دینی و دین سازی های دروغین، شعبه سازی ها و شبهه آفرینی ها در دین؛
د) تهاجم از سمت چپ: دعوت به شهوت رانی و لذت جویی حرام، دعوت به بی عفتی و ابتذال گرایی.
راه فرار از محاصره:
الف) جبهه بالا: راه بالا به دلیل اینکه راه نزول برکات، خیرات و مغفرت های الهی است و مادامی که انسان نگاهش به بالا باشد و خودش را نبیند،بلکه فقط خدا را ببیند و با دعا از خدا بخواهد، راهی برای نفوذ شیطان نخواهد بود.
ب) جبهه پائین: مادامی که انسان خضوع کند و نگاهش به خاک باشد و در مقابل خداوند خشوع کند و به سجده بیافتد، شیطان امکان نفوذ و تهاج در قلب او ندارد.
شناسنامه خدا
توحید، مرز میان ایمان و کفر است و ورود به قلعه ایمان بدون اقرار به توحید ممکن نیست. اولین سخن پیامبر کلمه توحید بود: «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا».
شعار توحیدی «لا اله الا اللّه» از سه حرف (الف، لام و ها) ترکیب شده و ذکری است که در گفتنش حتی لب تکان نمیخورد ولی عملش تا اطاعت از رهبری معصوم و جانشینان آنان ادامه دارد؛ زیرا شرط توحید طبق فرمایش امام رضا علیه السلام ایمان به امام معصوم علیه السلام و اطاعت از اوست.
سوره اخلاص
در این مقاله مطالبی را در ارتباط با سوره توحید تقدیم شما عزیزان می کنیم:
شناسنامه خداوند، سوره ی مبارکه توحید (قل هو الله أحد) است که در آن از توحید پروردگار و یگانگی او سخن به میان آمده است؛ همانطور که در روایات متعددی از معصومان (علیهم السلام)، از آن با عنوان «نسبة الربّ» یاد شده است (الکافی، ج 1، ص 91)؛ مانند اینکه امام صادق (علیه السلام) فرمود: «… سوره توحید بیانگر نسبت (شناسنامه) پروردگار عزّوجلّ است». (من لا یحضره الفقیه ج 1، ص 470)
همچنین برای سوره «قل هو الله احد» نامهایی مانند «اخلاص» و «ولایت» نیز نقل کردهاند. و البته چون این سوره شامل خالصترین عقاید توحیدی است، از این رو سوره توحید و اخلاص نام گرفته است.
توحید چیست؟
توحید، مرز میان ایمان و کفر است و ورود به قلعه ایمان بدون اقرار به توحید ممکن نیست. اولین سخن پیامبر کلمه توحید بود: «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا».
شعار توحیدی «لا اله الا اللّه» از سه حرف (الف، لام و ها) ترکیب شده و ذکری است که در گفتنش حتی لب تکان نمیخورد ولی عملش تا اطاعت از رهبری معصوم و جانشینان آنان ادامه دارد؛ زیرا شرط توحید طبق فرمایش امام رضا علیه السلام ایمان به امام معصوم و اطاعت از اوست.
در سفری که امام رضاعلیه السلام با اجبار مأمون وادار به هجرت از مدینه به مرو شد، در مسیر راه وقتی به نیشابور رسید، مردم دور آن حضرت جمع شدند و از او هدیه و رهنمود خواستند.
امام رضاعلیه السلام فرمود: پدرم از پدرش و او از اجدادش و آنان از پیامبر خدا نقل کردند که خداوند فرموده است: «كلمة لا اله الا اللّه حصنى فمن دخل حصنى أمن من عذابى: توحید، قلعه من است و هر كس داخل این قلعه شود از قهر من در اَمان است.»
آنگاه امام رضا علیه السلام فرمود: البتّه توحید شروطی دارد و من (که امام حاضر هستم) شرط آن هستم، یعنی توحید بیولایت پذیرفته نیست.
در زمان غیبت امام معصوم نیز، بنا بر فرمان خودشان باید به سراغ فقهای عادلی که از هوی و هوس دورند، برویم.
بنابراین توحید کامل، ایمان به یکتایی خداوند، دور کردن فکر و عمل از هر نوع شرک و پیروی از رهبران معصوم در زمان حضور و فقهای عادل در زمان غیبت است.
منابع:
تفسیر نمونه ج 27
تفسیر نور
اسلام کوئیست
تبیان
سنت ساز باشید
خداوند وقتی می خواهد قیامت را تعریف کند می فرماید « والاخره خیر و ابقی » خیر بودن یک ارزش است ، باقی بودن هم ارزش دیگری است .
قرآن می فرماید ، بندگان خوب خدا همیشه می خواهند رهبر باشند . هر یک از شما باید رهبری کنید ، لازم نیست هر کاری مردم انجام دادند ما هم انجام دهیم ، چرا زنان و مردان ما باید مد پذیر باشند و قالب پذیر باشند ، در اینجا بحث گناه نیست بحث « ابقی » است ، این که چه چیزی ماندگار است ، یک کاری کنید مثل گل بردن برای عروس ، برای نوزاد اینها را تبدیل به هدیه یا لباس کنید که ماندگار باشد ، خرج دانشجویی را بدهید ، البته این کار عیبی ندارد اما ما می خواهیم کار بهتر را انجام دهیم .
امام خمینی وقتی پای سفره می نشست نمی گفت بفرما می گفت « بسم الله » گفت ؛ من وقتی می گویم بسم الله یعنی بفرماید غذا ، اما در بسم الله یک الله هم هست ، یعنی سعی کنیم از ساده ترین کارها کار باقی کنیم ، « والعاقبه خیر و ابقی »
سنت پذیر بودن یک ارزش است اما سنت ساز بودن یک ارزش بالاتری است .
جلسه تفسیر کوتاه حجت الاسلام قرائتی ،۶ آبان ۹۶ دانشگاه تهران ، شنیده شده .
پرواز روح
” الله ولی الذین امنوا یخرجونهم من الظلمات الی النور ...” از ایه ۲۵۷سوره بقره بر می اید که خداوند می خواهد انسان را به سمت نور ببرد . و طاغوت انسان را در تارکی می خواهد .
شما وقتی در نور قرار می گیرید اطرافتان را خوب تشخیص می دهید . اگر وجود اهل بیت سلام الله نورالله است برای است که وجود خداوند را برای ما نمایان می سازند .
در نور عیوب و نقص ها و ارزش ها دیده می شود ، اما وقتی فضایل دیده نمی شود یعنی فضای جامعه تاریک است که ان موقع طاغوت نفع می برد .
وقتی خداوند می خواهد به سمت نور برویم ، منظور از این نور ، نور مادی نیست . و باید بدانیم که نور در ارتفاعات بیشتر است و ظلمات در اعماق بیشتر می شود .
حالا سوال اینجاست که چگونه باید به این نور دست پیدا کنیم ؟ برای پاسخ اول باید بدانیم که ارتفاع کرفتن و حرکت به سوی نور مادی نیست و با جسم امکان پذیر نمی باشد بلکه این تکامل و اوج گرفتن با روح است ، و این روح است که باید پرواز کند .
ظلمات ظلم است ، بدی است ، گناه است ، هر چه انسان دل به گناه دهد بیشتر در ظلمات فرو می رود و از نور فاصله می گیرید . طاغوت برای فرو بردن انسان در ظلمات وعده و وعید می دهد . پس برای حرکت در نور و اوج گرفتن باید روح پرواز کند .
سخنان حجت الاسلام ابوالقاسمی ، شنیده شده .
تفسیر کوتاه
خداوند به مستکبرین تو دهنی می زند که چند نمونه اش را در چند دقیقه می گویم :
هابیل و قابیل دوتا فرزندان آدم بودند که یکی از آنها به دیگری گردن کلفتی می کرد و می گفت : «قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ» برادرش را تهدید کرد به کشتن . برادرش گفت : « انی اریدُ» من هم دوست دارم چون اگر شما من را بکشی تمام گناهان من می آید به گردن تو ، من را از مرگ نترسان .
خواستند حضرت ابراهیم را بسوزاند « وأرادوا به كيدا» نقشه کشیدند ولی قرآن می فرماید : « فجعلناهم الاخسرین »
یک آیه هست که همه می توانید حفظ کنید می فرماید : « موتوا بغيظكم» موتوا یعنی بمیرید ؛
هر کاری تا به حال آمریکایی ها تا به حال نشده ؛
از اول خواستند شاه را نگه دارند نشد ؛ موتوا بغيظكم
خلق عرب و عجم راه انداختند نشد ؛ موتوا بغيظكم
۸ یا به صدام کمک کردند نشد ؛ موتوا بغيظكم
منافقین را حمایت کردند نشد ؛ موتوا بغيظكم
دانش را خلق کردند نشد ؛ موتوا بغيظكم
خواستند جلوی پیشرفت را بگیرند نشد ؛ موتوا بغيظكم
برنامه خدا این است .
نوح به پسرش گفت : ایمان بیاور دنیا زیر خاک خواهد رفت ؛ پسر گفت بالای کوه خواهم رفت . نوح گفت : خدا . پسر گفت : کوه.
فرعون گفت : « انا ربکم الاعلی » ولی قرآن می فرماید « فاغرقناه » در آب خفه اش کردم .
نمرود می گفت : مرگ و حیات دست من است ، دوتا زندانی را آوردند یکی را کشت و یکی را آزاد کرد « انا أ حی و امیت » ولی استدلال ابراهیم او را مبهوت کرد .« فبهت الذی کفر »
قارون ادعا می کرد ثروتش به خاطر مغز اقتصادی خودش است « قال إنما أوتيته على علم عندي » قرآن می فرماید :« فخسفنا به وبداره »
برادران یوسف گفتند یوسف را در چاه بیندازیم تا محو شود ، کمتر پیغمبری مثل یوسف مطرح شد .
زلیخا همه درها را بست کسی نفهمد ، همه فهمیدند .
پیغمبر را تحقیر کردند ، مثل رییسجمهور آمریکا که مردم ایران را دیشب تحقیر کرد ، قرآن می فرماید « و رفعنا لک ذکرک » همه رییسجمهور ها محو می شوند « اشهد انا محمد رسول الله » هیچ گاه محو نمی شود .
عده ای به ثروت خود می نازند « انا اکثرو منک المال » قرآن می فرماید « ما غنی عن مالیه » .
کسانی که به تاج و تخت خود می نازند فرعون می گفت « الیس لی ملک مصر» فرعون می گفت نمی بینید که ملک مصر دست من است .« هلک عنی سلطانیه» .
کسانی می خواهند نور خدا را خاموش کنند « يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ » چه آنهایی که الان و چه آنهایی که بعدا بخواهند نور خدا را خاموش کنند قرآن می فرماید « والله مطم نوره»
یک عده به مومنین میخندند مجرم هستند « ان الذین اجرموا کانوا من الذین امنوا یضحکون» می فرماید این خنده ها بی جواب نمی ماند « فالیوم» روز قیامت « الذین امنوا من الکتاب یضحکون»
کسانی مومنین را ساده لوح می دانند ، من این جمله را از نخست وزیر اسرائیل هم شنیدم که فارسی گفت « ایرانی ها ساده لوح هستند » « انؤمن كما امن السفهاء » ما را تحقیر می کنند ولی قرآن می فرماید « الا انهم هم السفها» یعنی خود خود خودش. است .
عده ای پول خرج می کنند برای خاموش کردن قرآن ، قرآن می فرماید « ینفقون اموالهم لیسدوا عن سبیل الله » قرآن می فرماید « فینفقونها» در آینده هم پول خرج خواهید کرد ولی داغ موفقیت به دل شما خواهد ماند «ثم تکونوا علیهم حسرت»
به باغ و مزرعه معروف می شوند ، یکی غزل باغدار بی دین می گفت این باغ دیگر از بین نمی رود قرآن می فرماید « و یرسل علیهم حسبانا من السمأ» .
شن های طبس را دیدید .
تار عنکبوت را دیدید .
بنابراین هر چه اینها حرف بزنند ما خدا را داریم « ان ولی الله و هو یتولی الصالحین »
تفسیر حجت الاسلام قرائتی ،۲۲ مهر ۹۶ ، مسجد دانشگاه تهران .شنیده شده
غیبت باطل کننده وضو است
گناهی که بر کبیره بودنش جای هیچ گونه شکی نیست غیبت است آن هم به واسطه وعده عذابی است که در قرآن کریم بر آن تاکید شده است . خداوند در آیه ۱۹ سوره نور می فرماید : « ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین امنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا والاخره والله یعلم وانتم لاتعلمون : بدرستی کسانی که دوست دارند که امرمنکری را در میان اهل ایمان شیوع دهند، برایشان در دنیا و آخرت عذاب دردناک خواهد بود و خدا می داند و شما نمی دانید..
و همچنین در آبه ۱۲ سوره حجرات می فرماید : « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ يَأْکُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ :اى کسانى که ایمان آورده اید، از گمان هاى بد درباره دیگران ـ که بسیار هم هست ـ بپرهیزید و به آنها ترتیب اثر ندهید، چرا که پاره اى از گمان ها گناه است، و درصدد کشف عیوب مردم برنیایید، و یکدیگر را غیبت نکنید که غیبت مؤمن بسان این است که کسى گوشت مرده برادر خود را بخورد; آیا یکى از شما دوست دارد گوشت برادرش را که مرده است بخورد ؟ شما قطعاً از این کار کراهت دارید »
شهید دستغیب در کتاب گناهان کبیره ، خوردن گوشت برادر مومن در روز قیامت را چنین تفسیر می کند احتمالا این آیه شریفه را می توان به دو صورت تفسیر نمود اول این که کیفیت عذاب اخروی غیبت کننده باشد بر این شکل که در آخرت به صورت خوردن گوشت مرده غیبت شونده متبلور شود و شاهد این مدعا روایت شریفی از پیامی صلی الله است که فرمود :در شب معراج گروهی را در آتش دیدم در حالی که مردار می خوردند .از جبرئیل سوال کردم اینان چه کسانی هستند ؟ جبرئیل گفت : این ها کسانی هستند که در دنیا گوشت مردم را می خوردند یعنی غیبت می کردند .
و دوم این که غیبت کردن به منزله خوردن گوشت مردار غیبت شونده است و خوردن گوشت میت حرام است .۱
غیبت باطل کننده وضو است
رسول خدا صلی الله فرمودند : « و اغتاب اخاه المسلم بطل صومه و انتقض وضوؤه ، فان مات و هو کذالک مات و هو مستحل لما حرم الله : و هر کس به غیبت برادر مومن خود برود روزه اش باطل است و وضویش بشکند و اگر در این حال از دنیا برود مانند کسی است که حرام خدا را حلال کرده است .»۲
۱_ دیده شده در کتاب گناهان کبیره زبان ، شهرام تاجانی ، نشر شهریار ، ص ۷۸ به نقل از گناهان کبیره ، ج ۲ ، ص ۲۵۹.
۲_ همان ، ص ۸۳، به نقل از ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ، ص ۶۵۱.