سیاستهای‌ ‌ رسانهای‌پوشش‌مراسم‌ ‌اربعین حسینی

 

اربعین در رسانه های جهان

 

زیارت اربعین یکی از پنج نشانه مؤمن، اسم رمزی است میان مؤمنان عالم و همه آنانکه دلداده امام آزادگی، حضرت اباعباالله الحسین هستند. با آنکه این زیارت از ابتدا مورد سفارش اهل بیت وعلمای برجسته بود و بر آن اهتمام و تأکید داشته اند ، چند سالی است که با عنایت حضرت حق و مدیریت حضرت حجت عجل به حرکتی جهانی و نماد وحدت مسلمانان و آزدگان جهان تبدیل شده است؛ روشن است که با گسترش هر ساله این مانور عظیم اسلام اهل بیتی، آینده ای به مراتب باشکوه تر و قدرتمندتر خواهد داشت.

 

رسانه های مختلف در مواجهه با رویدادی که مطلوب و همسو با سیاستهای رسانهای شان نباشد یا محدودیت و ممنوعیتی از طرف نهادهای حاکمیتی شان داشته باشند، معمولا سه نوع رویکرد دارند :

 

الف)  بایکوت خبری به معنای توجه نداشتن به رویداد و عدم پوشش رسانه ای؛

 

ب) تقلیب و تخایف خبر رویداد به گونه ای که از ویژگیهای خاص آن رخداد، مانندا بزرگی و اثرگذاری آن میکاهند،سپس آن را پوشش میدهند .

 

ج) تحریف رویداد به معنای تغییر ویژگیهای خاص آن واقعه است.

 

دربار مراسم اربعین، برخی رسانه ها راهبرد نخست را انتخاب کرد و طوری وانمود کردند که گویا چنین اجتما بزرگی در گوشه ای از دنیا که اتفاقا زیر ذره بین رسانه های خبری جهان نیز می باشد، تشکیل نشده است. برخی دیگر از عظمت و بزرگی این اجتما را نادیده می گیرندو باکمترین پوشش طوری وانمود مینمایند که گویا اتفاق مهمی رخ نداده است . دسته های دیگر از رسانه ها با تحریف رویداد، تجمع زائران اربعین را نوعی زورآزمایی خیابانی و جاده ای و تلاش برای دامن زدن به جنگ مذهبی تفسیر میکنند

 

دانلود فایل سیاست های پوشش مراسم اربعین حسینی 

 

 

به‌اهتمام‌:‌سید‌محمدرضا‌خوشرو

   شنبه 13 مهر 1398نظر دهید »

بررسی تحریفات واقعه کربلا

 

حجت الاسلام مهدی ابراهیمی مبلغ دینی و استاد حوزه در اولین جلسه درس اخلاق مدرسه علمیه کوثر ورامین که با محوریت نشست پژوهشی ( تحریفات عاشورا و سیدالشهدا ( ع) ) برگزار شد ضمن تسلیت به مناسبت ایام عزاداری سیدالشهدا و ماه محرم الحرام و تبریک به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید گفت : قیام سیدالشهدا جزء پر اختلاف ترین وقایع تاریخی شیعی است و از شهادت سیدالشهدا ( ع) تا نوشته شدن اولین مقتل ۶۱ سال فاصله است .

 

حجت الاسلام مهدی ابراهیمی با اشاره به ماجرای دامادی حضرت قاسم ( س) گفت : امام حسن مجتبی ( ع) پیش از شهادت فرمودند : « یکی از حق های فرزند بر والد این است که برای او همسر خوب اختیار کند » به همین دلیل فاطمه را برایش خطبه می کنم تا این حق او بر گردنم نماند . و ایشان پیش از شهادت یکی از دختران امام حسین ( ع) که ظاهرا فاطمه صغیره است را برای حضرت قاسم خطبه می کنند و این موضوع در تاریخ ثابت شده است .

 

وی ادامه داد ؛ اما نکته مهم این است که آیا سیدالشهدا ( ع) در روز عاشورا برای حضرت قاسم ( س) عروسی برپا کردند ؟

 

حجت الاسلام ابراهیمی افزود : آنچه از تاریخ بر می آید این است که حضرت سیدالشهدا ( ع) فقط دست قاسم را در دست فاطمه صغیره گذاشت و فرمود این حقی است که پدرت بر عهده من نهاده است . و سخنی از برپایی عروسی وجود ندارد .

 

حجت الاسلام ابراهیمی با بیان اهمیت واقعه عاشورا اظهار داشت : شاید بتوان گفت بعضی مجموعه روایات از نگاه تاریخی و از نظر سند ضعیف باشد یا قوی ، کم نقل شده باشد یا زیاد ، در حقیقت مسیر کربلا و در حقیقت نقل وقایع کربلا به عنوان روضه چیزی کم نمی کند بلکه در بسیاری وقایع شدت مظلومیت را زیاد می کند .

 

این استاد حوزه با اشاره به هدف نقل روضه و نقل وقایع عاشورا بیان داشت : نقل وقایعی که بر سیدالشهدا ( ع) رفته در حقیقت برای بیان هدف اصلی سیدالشهدا( ع) از قیام ، که نشان دادن مقابله با ظلم و بدعتهای یزید بود .

 

وی ادامه داد : در هیچ روایتی نیامده که وقایع کربلا را مو به مو نقل کنیم و بدانیم سیدالشهدا ( ع ) چه کردند بلکه آنچه مهم است نشان داده هدف قیام سیدالشهدا ( ع ) است .

 

این مبلغ دینی گفت : گاهی اوقات به اسم نگاه علمی به واقعه کربلا ظلم می شود . مهدی ابراهیم گفت : طبق روایت امام رضا علیه السلام در نقل وقایع کربلا باید شؤون امام معصوم ( ع) حفظ شود .

 

ابراهیمی ادامه داد : چرا که بین رد و اثبات روایات اگر کسی بخواهد نگاه دقیق داشته باشد دچار وسواس فکری می شود و از اصل هدف نقل تاریخ کربلا باز می ماند .

 

حجت الاسلام ابراهیمی ضمن بیان اهمیت روضه خوانی گفت ؛ آنچه از روضه خوانی بر ما امر شده است در حقیقت اشک بر سیدالشهدا ( ع ) است .

 

این مبلغ دینی ضمن بیان این شبهه که می گویند تحریک و تهییج عواطف مردم فایده ندارد بیان داشت : درست است که عقل مایه اصلی انسان برای پیشرفت است اما چیزی که در انسان وجود دارد و بسیار اهمیت دارد ، احساسات است و انسان را نمی توان موجود تک بعدی عاقلِ محض دید و احساس را در او لحاظ نکرد .

 

وی افزود : اگر چه جایگاه احساسات پایین تر از عقل است اما اگر احساسات درست استفاده شود و در مسیر صحیح حرکت کند ، به موتور محرکه عقل به سمت پیشرفت تبدیل خواهد شد .

 

ابراهیمی گفت : البته باید تاکید کنیم که تمامی این سخنان را به قرینه بیان می کنیم که می دانیم دروغ بستن به معصوم ( ع ) هم گناه است و هم از اصلی ترین ویژگیهای تحریف است و سخن ما اولا: در مورد مسایلی است که در حد شؤون امام است و ثانیا: ذکر مسایلی که در تاریخ آمده چه ضعیف السند باشد چه نباشد .

 

مهدی ابراهیمی گفت : حقیقت تحریف قیام امام حسین ( ع ) و واقعه عاشورا آنجاست که عده ای بخواهند رفتار امام حسین ( ع) را به نفع خودشان مصادره کنند مثل این که می گویند امام حسین در واقعه کربلا نه فقط جهاد کرد بلکه مذاکره هم کرد .

 

وی افزود : این گونه تحریفات برای توجیه رفتارهای سیاسی غلط خودشان است . چرا که مذاکره یعنی کوتاه آمدن از حق ، و امام حسین ( ع) هیچ گاه از حق کوتاه نیآمد.

 

حجت الاسلام ابراهیمی گفت : تحریف این است که یک امر اصولی را فدای یک امر فرعی کنیم مثلا بگوییم امام حسین ( ع) کشته نماز است .

چرا که نماز فرع دین است و آیا با عقل جور است که امام معصوم به بدترین شکل به شهادت برسد و نوامیسش به اسارت برود برای نماز .

 

وی افزود : حسین ( ع) امام است و امامت اصل اصول دین است و نماز فرع دین ، پس این که بگوییم حسین ( ع) برای نماز کشته شد تحریف قیام عاشورا و مصادره به مطلوب است .

 

حجت الاسلام ابراهیمی در پایان گفت : بسیار درست است که در مقابل تحریف و انحرافات قیام عاشورا بایستیم فقط باید تحت تاثیر کلام دیگران قرار نگرفت و با نگاه منصفانه وقایع را بررسی کرد چرا که گاهی به اسم نگاه علمی انصاف فراموش می شود .

   یکشنبه 31 شهریور 1398نظر دهید »

خطبه امام سجاد علیه السلام در شام 

 

یزید ملعون در مجلس خود به امام سجاد علیه السلام عرض کرد : یا علی ! بر فراز منبر برو و مردم را از شرح این فتنه و پیروزی ای که خدا نصیب امیرالمومنین نمود آگاه ساز . 

حضرت فرمود: « نمی دانم از این کار چه هدفی داری ؟» 

آنگاه بر فراز منبر رفتند و پس از حمد و سپاس به درگاه خداوند و درود بر رسول خدا صلوات الله فرمودند :

ايُّهَا النَّاسُاعطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ. أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ.وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ. مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي. أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا. أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى. أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى. أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى. أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏. أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ الْجَلِيلُ مَا أَوْحَى. أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ. أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ الْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ. وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِينَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اللَّهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اللَّهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ. سَمِحٌ سَخِيٌّ بَهِيٌّ بُهْلُولٌ زَكِيٌّ أَبْطَحِيٌّ رَضِيٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ. قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ. أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمِ. لَيْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ. مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ. ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ:أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ انا ابنُ خَدیجهَ الکبری. (انا ابن الحسين القتيل بكربلا، انا ابن المرمل بالدماء، انا ابن من بكى عليه الجن في الظلماء، انا ابن من ناح عليه الطيور في الهواء)[۲] فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّى ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ. وَ خَشِيَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ. فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ فَقَطَعَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ قَالَ عَلِيٌّ لَا شَيْ‏ءَ أَكْبَرُ مِنَ اللَّهِ. فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ شَهِدَ بِهَا شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ يَا يَزِيدُ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ قَالَ وَ فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ تَقَدَّمَ يَزِيدُ فَصَلَّى صَلَاةَ الظُّهْرِ.

اى مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ويژگى بر ديگران فضيلت بخشيده است. به ما ارزانى داشت علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنين را و ما را بر ديگران برترى داد به اينكه پيامبر بزرگ اسلام، صديق، جعفر طيار، شير خدا و شير رسول خدا(ص)، و امام حسن و حسین(ع) دو فرزند بزرگوار رسول اكرم(ص) را از ما قرار داد. (با اين معرفى كوتاه) هر كس مرا شناخت كه شناخت، و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان می‌شناسانم.

اى مردم! من فرزند مكه و منايم. من فرزند زمزم و صفايم. من فرزند كسى هستم كه حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود. من فرزند بهترين طواف و سعى كنندگانم.

من فرزند بهترين حج گزاران و تلبیه گويان هستم. من فرزند آنم كه بر براق سوار شد. من فرزند پيامبرى هستم كه در يك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سير كرد.

من فرزند آنم كه جبرئیل او را به سدرة المنتهى برد و به مقام قرب الهی و نزديكترين جايگاه‏ مقام بارى تعالى رسيد. من فرزند آنم كه با ملائكه آسمان نماز گزارد. من فرزند آن پيامبرم كه پروردگار بزرگ به او وحى كرد.

من فرزند محمد مصطفى و على مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاک ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند.

من پسر آن كسى هستم كه برابر پيامبر با دو شمشير و با دو نيزه مى‌‏رزميد.و دو بار هجرت و دو بار بيعت كرد، و در بدر و حنين با كافران جنگيد، و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد.

من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيا و از بين برنده مشركان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت كنندگان و افتخار گريه كنندگانم.

من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پيامبر هستم.

من پسر آنم كه جبرئيل او را تأييد و ميكائيل او را يارى كرد. من فرزند آنم كه از حریم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناكثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه كرد.

من فرزند بهترين قريشم.

من پسر اولين كسى هستم از مؤمنين كه دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت.

من پسر اول سبقت گيرنده‏اى در ايمان و شكننده كمر متجاوزان و از ميان برنده مشركانم.

من فرزند آنم كه به مثابه تيرى از تيرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و يارى كننده دين خدا و ولى امر او، و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود. او جوانمرد، سخاوتمند، نيكوچهره، جامع خيرها، سيد، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پيشگام در مشكلات، شكيبا، دائما روزه‏دار، پاكيزه از هر آلودگى و بسيار نماز می‌خواند.

او رشته نسل دشمنان خود را از هم گسيخت و شيرازه گروه‌های كفر را از هم پاشيد. او داراى قلبى ثابت و قوى و اراده‏اى محكم و استوار و عزمى راسخ بود وهمانند شيرى شجاع كه وقتى نيزه‏ها در جنگ به هم در مى‏آميخت آنها را همانند آسيا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراكنده مى‏ساخت.

او شير حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خيفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است، كه در همه اين صحنه‏‌ها حضور داشت. او سيد عرب است و شير ميدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسين. آرى او، همان او (كه اين صفات و ويژگي‌هاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابى طالب است.

آنگاه گفت:

من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم.

من فرزند حسين شهيد كربلايم،

من فرزند على مرتضى و فرزند محمد مصطفى و پسر فاطمه زهرايم، و فرزند خديجه كبرايم،

من فرزند سدرة المنتهى و شجره طوبايم،

من فرزند آنم كه در خون آغشته شد، و پسر آنم كه پريان در ماتم او گريستند،

و من فرزند آنم كه پرندگان در ماتم او شيون كردند.

 

و آنقدر به اين حماسه مفاخره آميز ادامه داد كه شيون مردم به گريه بلند شد!

یزید نگران شد و براى آنكه مبادا انقلابى صورت پذيرد به مؤذن دستور داد تا اذان گويد تا بلكه امام سجاد عليه‌السلام را به اين نيرنگ ساكت كند!!

مؤذن برخاست و اذان را آغاز كرد.

همين كه گفت: الله اكبر، امام سجاد عليه السلام فرمود: چيزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد. و چون گفت: اشهد ان لا اله الا الله، امام عليه السلام فرمود: موى و پوست و گوشت و خونم به يكتایى خدا گواهى مى‌‏دهد. و هنگامى كه گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام عليه السلام به جانب يزيد روى كرد و فرمود: اين محمد كه نامش برده شد، آيا جد من است و يا جد تو؟ ! اگر ادعا كنى كه جد توست پس دروغ گفتى و كافر شدى، و اگر جد من است چرا خاندان او را كشتى و آنان را از دم شمشير گذراندى؟!

سپس حضرت از منبر فرود آمدند و در کنار درب مسجد نشستند ، در این هنگام یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله به نام مکحول کن حضرت را ملاقات کرد و عرض کرد : چگونه روز را سپری کردید ای فرزند رسول خدا صلی الله ؟

حضرت فرمودند: « روزمان سپری شد در حالی که میان شما همچون بنی اسراییل در میان آل فرعون هستیم که پسرانشان را می کشتند و زنانشان را زنده نگه می داشتند . بی گمان در این حادثه برای شما ابتلا و آزمایش بزرگی بود .

 

 

اباعبدالله حسین علیه السلام شهید اشک ، تلخیص و ترجمه کتاب قتل العبره ، سید محمد حسین میرباقری ، نشر هاجر ، ص ۲۶۴.

   چهارشنبه 20 شهریور 1398نظر دهید »

دشمنی با حسین علیه السلام 

ابلیس در روز عاشورا 

 شیطان درروز عاشورا

 

حضرت زینب کبری ( سلام الله ) در حدیث ( ام ایمن ) فرمودند :

« و لقد قال لنا رسول الله صلی الله حین اخبرنا بهذا الخبر . انّّ ابلیس فی ذلک الیوم یطیر فرحا فیجول کلها فی شیاطینه و عفاریته ، فیقول : یا معشر الشیاطین قد ادرکنا من ذریته آدم الطلبه و بلغنا فی هلاکهم الغایه و اورثناهم النار ، الا من اعتصم بهذه العصابه ، فاجعلوه شغلکم بتشکیک الناس فیهم و حملهم علی عداوتهم و اقرأٔٔٔهم بهم و اولیاعهم ، حتی تستحکم ضلاله الخلق و کفرهم و لا ینجو منهم ناج : 

 

.. آن گاه که پیامبر اکرم صلی الله ما را از این خبر آگاه ساختند ، فرمودند : شیطان در آن روز ( روز عاشورا ) از شدت خوشحالی پرواز می کند و در اطراف زمین جولان می زند و به شیاطین خود می گوید : ای جماعت شیاطین ، ما انتقام خود را از فرزندان آدم گرفتیم و هلاکت آنان را به نهایت رساندیم و سرانجام آنان را دوزخ قرار دادیم . مگر آن کسانی که به این گروه ( آل محمد صلی الله ) متوسل شوند ، پس شما کوشش خود را در تشکیک مردم نسبت به ( حقانیت ) ایشان و تلاش برای دشمنی مردم با آنان به کار گیرید ،مردم را با ایشان و دوستانشان دشمن کنید تا پایه گمراهی کفرشان متسحکم شود و هیچ یک غزل آنان نجات نیابد .»

 

 اباعبدالله شهید اشک، تلخیص و ترجمه کتاب العبره ، سید محمد حسین میرباقری ، نشر هاجر ، ص ۳۵ 

   دوشنبه 18 شهریور 1398نظر دهید »

 چرا از شب اول محرم‌ عزاداری شروع میشود ؟

مگر امام حسین علیه السلام عاشورا بشهادت نرسید؟

 

قیل للصادق علیه السلام سیدی جعلت فداک ! ان المیت یجلسون بالنیاحه بعد موته او قتله، و اراکم تجلسون انتم وشیعتکم من اول شهر بالمأتم و العزا للحسین علیه السلام.فقال: ما هذا… إذا هل هلال محرم نشرت الملائکه ثوب الحسین و هو مخرق من ضرب السیوف و ملطخ بالدماء و فنراه نحن و شیعتنا بالبصیره و لا بالبصر فإذا تنفجر دموعنا.

به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای من به فدایتان شوم . وقتی کسی می میرد یا کشته می شود مجلس نوحه ای برای او می گیرند. ومن مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا می کنید.

حضرت فرمودند: این چه حرفی است هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود ملائکه پیراهن امام حسین علیه السلام را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است.ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت (و نه با چشم بصر ) می بینیم پس اشک های ما سرازیر می شود.۱

 

چرا عزاداری امام حسین(ع) از روز اول محرم شروع می‌شود؟

۱_ امام رضا(ع) می‌فرماید: «از اول دهۀ محرم، حزن و اندوه در چهرۀ پدرم دیده می‌شد و حالت عزادار به خود می‌گرفت و روز دهم، روز مصیبت و گریۀ او بود» (امالی صدوق/۱۲۸)

 

۲_ عزاداران با ده شب عزاداری، در واقع خود را برای حضور در غم بزرگ عاشورا آماده می‌کنند. اگر عزاداری از روز عاشورا شروع می‌شد ذکر مصیبت‌ها خیلی دردناک‌تر و غیرقابل تحمل‌تر می‌شد.

 

۳_ یک دهه عزاداری قبل از عاشورا می‌تواند موجب کسب توجه و سوز دل در روز عاشورا باشد. کسانی که دل غافلی دارند یا در اثر توجه به تعلقات دنیا احساس محبتشان به امام حسین(ع) کم شده، ده روز فرصت دارند تا در محافل عزاداری با شنیدن مواعظ و معارف دینی آمادگی لازم را کسب کنند تا مبادا در روز مصیبت بزرگ عاشورا بی‌احساس و بی‌توجه باشند.۲

 

۱-خصائص الزینبیه، صفحه 49 . ثمرات الاعواد، صفحه 36و37

۲_ علیرضا پناهیان ۲۰ مهر ۹۴

   یکشنبه 10 شهریور 1398نظر دهید »

چرا امام حسین در روز عرفه حج را رها نمود و به طرف کوفه رفت؟

 

از جمله اتهامات به شیعیان در خصوص تصمیم امام حسین است .آنان می گویند رها نمودن در وسط کار خلاف شرع است .چرا امام حسین روز عرفه و قبل از عید قربان مکه را ترک گفت؟

 

این سخن مشهور که امام حسین(ع) حجّ خود را نیمه تمام گذاشت، سخن نادرستى است؛ زیرا امام(ع) در روز هشتم ذى حجه «یوم الترویه» از مکّه خارج شد(1).

 

در حالى‏که اعمال حجّ - که با احرام در مکّه و وقوف در عرفات شروع مى‏شود - از شب نهم ذى حجه آغاز مى‏شود. بنابراین، امام(ع) اصولاً وارد اعمال حج نشده بود، تا آن را نیمه تمام گذارد.

 

بله، مسلماً حضرت در هنگام ورود به مکّه، عمره مفرده انجام داد. چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکّه و احتمالاً در فاصله‏ هاى مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معناى ورود در اعمال حجّ نمى‏شود.

 

در برخى از روایات تنها از انجام عمره مفرده از سوى امام(ع) سخن به میان آمده است.(2)

 

گرچه معروف و مشهور است و در برخی کتاب ها مانند الارشاد شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد . طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد چون نمی توانست حج خود را تکمیل کند. (3)

 

ولی به نظر بعید می آید که حضرت به احرام حج محرم شده باشد، چون کسی که می خواهد اعمال حج را انجام دهد ، روز هشتم یا روز نهم ذی الحجه محرم می شود . جهتی برای محرم شدن زودتر از موعد مقرر نیست.

 

برای تایید این مطلب روایاتی درکافی نقل شده که به برخی اشاره می کنیم: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ مُعْتَمِراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى بِلَادِهِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ إِنْ حَجَّ فِی عَامِهِ ذَلِکَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ دَمٌ فَإِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع خَرَجَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْمٍ إِلَى الْعِرَاقِ وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ مُعْتَمِراً .(4) از امام صادق نقل شده : امام حسین(ع) قبل از روز هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد، در حالی که قبلا در ماه حج با احرام عمره ، به قصد انجام عمره وارد مکه شده بود و عمره انجام داده بود.

 

از این روایت بر نمی آید که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرده باشد. در روایت دیگر امام صادق فرمود :قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع فِی ذِی الْحِجَّةِ ثُمَّ رَاحَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ یَرُوحُونَ إِلَى مِنًى وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِی ذِی الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ الْحَجَّ ؛(5)

 

امام حسین در ماه ذی الحجه عمره انجام داد . سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد . کسی که نمی خواهد حج انجام دهد ،می تواند عمره انجام دهد .

 

مسلماً حضرت در هنگام ورود به مکّه، عمره مفرده انجام داده ؛ چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکّه و احتمالاً در فاصله‏هاى مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود.

 

اما انجام اعمال عمره مفرده، به معناى شروع اعمال حجّ نیست. شاید وقتی که خبر دار شد نیروهای مخفی یزید قصد ترور حضرت را در حرم دارند و تصمیم گرفت به سوی عراق حرکت کند، برای انجام یک عمره دیگر محرم شد و آن را تکمیل کرد و از احرام خارج شد .در روز ترویه یعنی هشتم ذی الحجه به سوی عراق از مکه خارج شد .

 

با وجود آن که یکى از علل انتخاب مکّه، داشتن فرصت مناسب براى تبلیغ دیدگاه خود بود؛ چرا در این شرایط زمانى ویژه - که اوج حضور حاجیان از سرتاسر نقاط مختلف در مکّه، عرفات و منا است و بهترین فرصت تبلیغى براى آن حضرت فراهم آمده است - ناگهان مکّه را ترک کرد؟

 

مى‏توانیم علل این تصمیم ناگهانى را چنین ذکر کنیم:

 

1- احتمال خطر جانى‏ از برخى عبارات امام - که در مقابل دیدگاه شخصیت‏هاى مختلفى که با بیرون رفتن حضرت از مکّه و حرکت به سوى کوفه مخالف بودند، ابراز شده - بر مى‏آید که امام ماندن بیش تر در مکّه را مساوى با بروز خطر جانى براى خود مى‏دانست؛ چنان ‏که در جواب ابن عباس مى‏فرماید: «کشته شدن در مکانى دیگر براى من دوست داشتنى‏تر از کشته شدن در مکّه است»(6)

 

نیز به عبداللَّه بن زبیر فرمود: «به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکّه کشته شوم، براى من دوست داشتنى‏تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکّه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر به لانه‏اى از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آن چه را از من مى‏خواهند، به دست آورند» (7)

 

نیز به برادرش محمد حنفیه، به صراحت از قصد ترور یزید در محدوده حرم امن الهى نسبت به جان خود سخن به میان آورد .(8)

 

بالاخره در بعضى از متون به صراحت سخن از این مطلب به میان آمده که یزید، عده‏اى را همراه با سلاح‏هاى فراوان براى ترور امام در مکّه فرستاد. (9)

 

2- شکسته نشدن حرمت حَرَم‏ در ادامه برخى از عبارات پیش گفته، تذکّر این نکته از سوى امام وجود داشت که نمى‏خواهد حرمت حرم امن الهى، با ریخته شدن خون او در آن شکسته شود؛ گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموى باشد. حضرت این مطلب را در برخورد با عبداللَّه بن زبیر و به گونه تعریض‏آمیز نسبت به او - که بعدها در مکّه موضع گرفته و لشکریان یزید حرمت حرم را خواهند شکست - به صراحت بیان مى‏دارد. ایشان در جواب ابن زبیر مى‏فرماید:.«پدرم (على) براى من نقل کرد که در مکّه قوچى است که به وسیله او حرمت شهر شکسته مى‏شود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم».(10)

 

 

پی نوشت ها:

1. وقعه الطف ،ص147. 2 . وسائل الشیعه، ج 1، ص 246، کتاب حج، باب 7، ابواب العمرة ج 2 و 3. 3 . شیخ مفید ، الارشاد ج 2 ص 68 . 4و5. الکافی ج : 4 ص :536. 6.ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 159. 7.وقعة الطف، ص 152. 8.سید بن طاووس، لهوف، ص 82.. 9.همان،ص82. 10 . ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 546.

 

راسخون

   یکشنبه 20 مرداد 1398نظر دهید »

عذاب شمر ملعون در عالم برزخ

 

 

عذاب قبر شمر ملعون

 

علامه امینی رحمت الله ارادت خالصانه اے به اهل بیت عصمت و طهارت داشت؛ آقازاده محترم ایشان آقاے حاج شیخ رضا امینی نقل میکند: پدرم در آخرین بیمارے؛ روے تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا؛ من این داغ و عقده ے دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سیدالشهدا علیه السلام در عمرم گریه سیری نکرده ام با خداوند عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ پنج سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیرے بکنم. و این عقده دلم را به پایان برم.

 

و اینک یکی از رؤیاهای عجیب علامه امینی را که از زبان خودشان نقل شده و حاکی از رابطه مخصوص او با خاندان نبوت است را نقل میکنیم: ایشان فرمودند:

مدت ها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر را عذاب میکند؟ و جزای تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام را چگونه به او میدهد؟!

شب هنگام در عالم خواب دیدم آقا امیرالمؤمین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا؛ روی صندلی نشسته و من هم به خدمت آن جناب ایستاده ام. دو کوزه نزد ایشان بود؛ فرمودند: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور.

اشاره به محلی فرمود که بسیار شاداب در اطراف آن بود؛ که صفا و شادابی محیط و گیاهان؛ قابل بیان و وصف نیست. کوزه ها را برداشته و رو به آن محل نهادم.آن ها را پر آب نمودم.حرکت کردم تا به خدمت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام بازگردم.

 

ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاد ، و هر لحظه هوا گرم تر و سوزندگی صحرا بیشتر میشد.دیدم کسی از دور به طرف من می آید. هرچه به من نزدیک تر میشود، هوا گرم تر میگردد،گویی این حرارت از آتش اوست.

 

در خواب به من الهام شده بود که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، وقتی به من رسید ، دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب گیرد، من مانع شدم و گفتم‌: اگر هلاک هم شود نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشی.

حمله شدید به من کرد و من ممانعت می نمودم دیدم اکنون کوزه ها را از دست من میگیرد ،آن هارا چنان به هم کوبیدم که کوزه ها شکسته و آب آن ها به زمین ریخت. چنان آب کوزه ها بخار شد که گویی آبی در آن ها نبوده است، او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه غمیگن و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر آشامیده و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر چنان آب استخر ناپدید گردید که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده.

درختان هم خشک شده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راهی ڪه آمده بود بازگشت، هرچه دور تر میشد ، هوا رو به صافی و شادابی میگذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول باز گشتند.

 

به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم ، حضرت فرمودند: خداوند متعال این چنین شمر ملعون را جزا و عقاب میدهد اگر یک قطره آب استخر را می نوشید از هر زهری تلخ تر و از هر عذابی برای او دردناک تر بود، بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.

 

منبع: یادنامه علامه امینی، ص ۱۳ و ۱۴ ، از کتاب های عذاب قبر برزخ،پس از مرگ بر ما چه میگذرد؟ ، ص ۱۲۵و ۱۲۶و ۱۲۷ ، نویسنده کتاب: مهدی فربودی

   شنبه 5 آبان 13971 نظر »

مراجع عظام تقلید و بزرگان تعابیر مختلفی درباره ارزش و عظمت خروش میلیونی شیفتگان حق و حقیقت در ایام ابعین دارندکه به برخی از این تعابیر اشاره می‌ شود

 

بیوگرافی پیاده روی اربعین

جاذبه مغناطیسی

مقام معظم رهبری درباره اهمیت پاسداشت و بزرگداشت روز اربعین حسینی چنین بیان کرده اند: «شروع جاذبه مغناطیسی حسینی در روز اربعین است، جابربن عبدالله را از مدینه بلند می‌کند و به کربلا می‌کشند، این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرن‌های متمادی در دل من و شما هست».

 

بهترین فرصت معرفی امام حسین(ع)

مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت فومنی درباره نقش پیاده‌روی روز اربعین گفته اند: «روایت دارد که امام زمان(عج) که ظهور فرمود، پنج ندا می‌کند به اهل عالم، اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ عَطشاناً، اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین سحقوه عدوانا،… امام زمان خودش را به واسطه امام حسین(ع) به همه عالم معرفی می‌کنند … بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین(ع) را شناخته باشند… اما الان هنوز همه مردم عالم، حسین(ع) را نمی‌شناسند و این تقصیر ماست، چون ما برای سیدالشهدا(ع) طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود، پیاده‌روی اربعین بهترین فرصت برای معرفی حسین(ع) به عالم است».

 

دعا برای فرج امام زمان(عج)

آیت الله العظمی وحید خراسانی با بیان روایتی از امام صادق(ع) در مورد اجر کسانی که به شوق امام حسین(ع) و به خاطر محبت رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) به زیارت آن حضرت می‌روند، خاطر نشان می کند: «خوشا به حال آنان که با پای پیاده در بیابان‌ها به سمت کربلا حرکت می‌کنند».او همچنین از همه زائرانی که موفق به زیارت امام حسین(ع) در اربعین می‌شوند می خواهد که در حرم مطهر آن حضرت در شب و روز اربعین دست به دعا بردارند و برای فرج امام زمان(عج) دعا کنند.

 

در اربعین غوغای عجیبی به پا می شود

آیت الله العظمی مکارم شیرازی نیز بر شکوه راهپیمایی اربعین حسینی زائران اباعبدالله (ع) تاکید دارد و می گوید:« این حرکت عظیم بی‌نظیر است، سوگواران حضرت سیدالشهدا از نجف و دیگر نقاط با پای پیاده به سمت کربلای معلی در حرکت هستند و غوغای عجیبی را به‌پا کرده‌اند و باید این را حفظ کرد». او با تاکید براینکه مراقب باشیم مبادا کسانی با بدعت‌ها و برنامه‌های نادرست خود این عظمت و شکوه را زیر سؤال ببرند، خاطرنشان می کند: مراسم سوگواری امام حسین (ع) سرمایه بزرگی است که بسیار می‌توان از آن استفاده کرد؛ ما به چنین سرمایه‌ای افتخار می‌کنیم و معتقدیم باید با تمام وجود از این سرمایه غنی حراست و پاسداری کرد.

 

راه حسین(ع) ادامه دارد

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی هم درباره ثواب پیاده روی اربعین حسینی می گوید: « حضور میلیونی زائران با پای پیاده از شرق و غرب و دور و نزدیک به سوی کربلای مقدس، کنگره عظیمی است که به دنیا اعلام می کند راه حسین و اهداف او جاودان و فراموش ناشدنی است و شهدای این راه شهدای حق و شهامت و قهرمانی هستند، خداوند آنها را با اصحاب حسین محشور کند که جان خود را فدای حسین(ع) کردند و رحمت خدا بر آنها و جان پاکشان باد».

 

اربعین؛ تجلی عظمت شیعه

آیت الله العظمی شبیری زنجانی نیز آرزو می کند که روزی از زائران حرم باشد. او پیاده روی اربعین را تجلی عظمت شیعه می داند و می گوید: من آرزو داشتم توان جسمی ام به قدری بود که می توانستم در پیاده روی شرکت کنم در حالی که هر لحظه بر عظمت حماسه پیاده روی اربعین حسینی در سرزمین کربلای معلی افزوده می شود گروهی با تمسک به برخی از روایات می گویند: نیاز نیست که برای زیارت ائمه به حرم آنها سفر کنیم بلکه قلب دوستاران آنان حرم آنهاست.

 

طنین ندای «هیهات منالذله»

آیت‌الله العظمی نوری همدانی، اجتماع 20 میلیونی شیعیان جهان در عزاداری اربعین را اجتماعی بی‌نظیر می خواند و می گوید: اجتماع اربعین حسینی، نمایش قدرت اسلام، ایمان و نظام است.مهمترین شعار این اجتماع بزرگ به تبعیت از سرور آزادگان جهان، شعار هیهات منالذله است. او با اشاره به بی نظیر بودن این اجتماع بزرگ، تصریح می کند: بعد از این اجتماع حدود 20 میلیونی، اجتماع 2 تا 3 میلیونی حج تمتع قرار دارد که هر دو مایه مباهات مسلمانان هستند.

 

جهان بهت زده می شود

آیت اله علوی گرگانی هم می گوید: جهان از حضور میلیونی زائران در مراسم اربعین بهت زده شده است .حتی مورخان غیرمسلمان از این حضور میلیونی در شرایط سخت و دشوار عراق تعجب کرده و از آن بهت زده شده‌اند. او با اشاره به توطئه و شیطنت دشمنان برای اختلاف و تضعیف اعتقادات مسلمانان و کمرنگ کردن دین مبین اسلام اظهار می دارد: بغض و کینه دشمنان تمام نشدنی است و دست به هرکاری می زنند تا نور الهی را خاموش کنند؛ ولی دشمنان بدانند نور حق خاموش نشدنی است.

 

باشگاه خبرنگاران جوان 

   جمعه 4 آبان 1397نظر دهید »

جاماندگان اربعین

 

جاماندگان اربعین

 

عمری ست در فراق تو با اشک سر کنیم

گریه اگر کم است بگو بیشتر کنیم

 

جا مانده ایم، حوصله ی شرح قصه نیست

تربت بیاورید که خاکی به سر کنیم

 

ری زاده ایم و هر شب جمعه در این حرم

شب را به یاد کرب و بلایت سحر کنیم

 

باهر قدم به سمت تو، صد حج برابر است

راضی نشو که این همه آقا ضرر کنیم

 

یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم

یک روز میشود به ضریحت نظر کنیم؟

 

امسال اربعین تو دق میکنم حسین (ع)

تا کی برای آمدن اما، اگر… کنیم

 

((حی علی حسین(ع) فی یوم الاربعین)) 

این جمله را شعارِ حقوق بشر کنیم

 

 حامد فلاحی راد

 

♦♦♦

شب جمعه است…هوایت نکنم می میرم

یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم

 

ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی

از فراق تو شکایت نکنم می میرم

 

سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است

سجده بر تربت پایت نکنم می میرم

 

دوریت درد من و نام تو درمان من است

تا خود صبح صدایت نکنم می میرم

 

به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم

هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم

 

“وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد

من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم”

 

جان ناقابل من کاش فدای تو شود

اگر این جان به فدایت نکنم… می میرم!

 

شعرهایم همگی درد فراق است… ببخش

صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم

 

محمد جواد شیرازی

   پنجشنبه 3 آبان 1397نظر دهید »

معجزات و غرایب مرقد مطهر امام حسین علیه السلام 

 

به سند معتبر روایت شده است یکی از ملازمان متوکل که او را ابراهیم ابن دیزج می گفتند گفت : متوکل مرا به کربلا فرستاد که قبر حضرت امام حسین علیه السلام را تغییر دهم و نامه ای به قاضی نوشت که « من دیزج را فرستادم که قبر حسین را بشکافد ، چون نامه مرا بخوانی مطلع باش که آیا او عمل می کند به آنچه اورا مامور ساخته ام یا نه .»

دیزج گفت : چون به کربلا رفتم و برگشتم قاضی از من پرسید چه کردی ؟ 

گفتم : هر چه کندم چیزی نیافتم .

گفت : بسیار عمیق نکندی ؟ 

گفتم ؛ بسیار کند و چیزی نیافتم .

پس نامه ای نوشت به متوکل که دیزج رفت و قبر را نبش کرد . پس امر کردم او را که آن زمین را شخم کرد و آب بر آن بست که اثر قبر ظاهر نباشد .

راوی می گوید من دیز را در خلوت طلبیدم و حقیقت حال را از او پرسیدم . گفت : من با غلامان مخصوص خود رفتم و بیگانه را همراه نبردم ، چون قبر را شکافتم ، بوریایی تار دیدم و جسد تازه و پاکیزه ای بر روی آن خوابیده و بویی از بوی مشک خوشبوتر از آن ساطع بود ، دست بر او نگذاشتم و قبر را پر کردم .

چون گاو بستم که شخم کنم هر چند گاو به نزدیک قبر می رسید بر می گشت و نتوانستم آن موضع را شخم کنم ، پس غلامان خود را طلبیدم و سوگند یاد کردم که اگر این خبر را در جایی مذکور سازید شما را به قتل می رسانم .

 

فضل ابن محمد ابن عبدالحمید روایت کرده که ؛ من همسایه ابراهیم دیزج بودم ، چون بیمار شد به مرضی که از آن مرض از دنیا رفت به عیادت او رفتم . او را در حال بدی بافتم و مدهوش می نمود و طبیبی نزد او نشسته بود . میان من و دیزج خلطه و اُنسی بود و اسرار خود را به او می گفت .

به او گفتم : چه می شود تو را ؟

مرا جواب نگفت و اشاره کرد به طبیب ، یعنی او نشسته است و نمی توانم حال خود را بگویم ، طبیب اشاره او را فهمید و برخاست . چون خانه خلوت شد بار دیگر حال او را پرسیدم ، گفت : خبر می دهم تو را و از خدا طلب آمرزش می کنم .

به درستی که متوکل مرا مامور ساخت که برویم به کربلا و اثر قبر امام حسین علیه السلام را محو کنیم و گاو بر آن زمین بندیم و شخم کنیم .

چون به کربلا رسیدیم شام شده بود ، به غلامان خود گفتم : عمله و کارکنان را به کار بدارید که قبر را خراب کنند و زمین را شخم کنند .

از خستگی سفر خواب بر من مستولی شده بود ، خود را بر زمین افکندم و به خواب رفتم ، ناگاه غوغا و صداهای بلند شنیدم بیدار شدم و غلامان آمدند . گفتم : چه می شود شما را ؟ 

گفتند : امری رخ نموده که از این عجیبتر نمی باشد ، جماعتی در میان قبر پیدا شده اند و مانع می شوند ما را که نزدیک قبر شویم و تیر به جانب ما می اندازند .

چون به نزدیک ایشان رفتم صدق گفتار ایشان بر من ظاهر شد و این اول شب بود از شبهای میان ماه .

پس غلامان خود را امر کردم که ایشان نیز تیر بیندازند ، هر که تیر انداخت ، آن تیر برگشت و صاحبش را گشت . پس مرا وحشت و جزع عظیم عارض شد . در همان ساعت تب و لرز مرا فرا گرفت ، بار جمع کردم و از قبر دور شدم و مخالفت امر متوکل و کشته شدن به دست او را بر خود قرار دادم .

راوی می گوید : من به او گفتم : آنچه می ترسیدی از شر متوکل از آن ایمن گشتی ، چون دیشب متوکل را به کمک منتصر کشتند .

گفت : شنیدم این را ولکن در بدن خود حالتی می یابم که امیدی به زندگی در خود نمی یابم .

راوی می گوید : این حکایت در اول روز بود و پیش از شام آن روز به جهنم واصل شد .

 

منبع : جلا العیون ، علامه ، محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، باب پنجم ،ص ۸۱۲. ۸۱۴

   چهارشنبه 2 آبان 1397نظر دهید »

1 3 5 ...6 ...7 8 9 10 11

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 488
  • دیروز: 401
  • 7 روز قبل: 4963
  • 1 ماه قبل: 24946
  • کل بازدیدها: 841446
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 11
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 23
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1