جاماندگان اربعین

 

جاماندگان اربعین

 

عمری ست در فراق تو با اشک سر کنیم

گریه اگر کم است بگو بیشتر کنیم

 

جا مانده ایم، حوصله ی شرح قصه نیست

تربت بیاورید که خاکی به سر کنیم

 

ری زاده ایم و هر شب جمعه در این حرم

شب را به یاد کرب و بلایت سحر کنیم

 

باهر قدم به سمت تو، صد حج برابر است

راضی نشو که این همه آقا ضرر کنیم

 

یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم

یک روز میشود به ضریحت نظر کنیم؟

 

امسال اربعین تو دق میکنم حسین (ع)

تا کی برای آمدن اما، اگر… کنیم

 

((حی علی حسین(ع) فی یوم الاربعین)) 

این جمله را شعارِ حقوق بشر کنیم

 

 حامد فلاحی راد

 

♦♦♦

شب جمعه است…هوایت نکنم می میرم

یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم

 

ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی

از فراق تو شکایت نکنم می میرم

 

سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است

سجده بر تربت پایت نکنم می میرم

 

دوریت درد من و نام تو درمان من است

تا خود صبح صدایت نکنم می میرم

 

به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم

هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم

 

“وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد

من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم”

 

جان ناقابل من کاش فدای تو شود

اگر این جان به فدایت نکنم… می میرم!

 

شعرهایم همگی درد فراق است… ببخش

صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم

 

محمد جواد شیرازی

   پنجشنبه 3 آبان 1397نظر دهید »

تأثير شب و روز جمعه بر دعا

 

 

در روايات ما شبِ جمعه و روز جمعه را از نظر اثرگذاري شان بر روي دعا به طور خاص مطرح مي کنند. روايات در اين زمينه بسيار است.


در باب شب جمعه ما روايات متعددي داريم ؛يک روايت از پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است که حضرت فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُنْزِلُ مَلَكاً إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا كُلَّ لَيْلَةٍ فِي الثُّلُثِ الْأَخِيرِ»؛ خداوند در هر شب، در ثلث آخر شب، فرشته اي را به آسمان دنيا فرو مي فرستد؛«وَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ»؛ شب جمعه هم که مي شود از اوّل شب مي فرستد؛«فَيَأْمُرُهُ فَيُنَادِي»، به او فرمان مي دهد، پس او ندا مي کند. حالا نداهايش چيست؟

«هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ»؛ آيا درخواست کننده اي هست که من درخواستش را اجابت کنم؟

«هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛ آيا توبه کننده اي هست که توبه اش را بپذيرم؟

«هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ»؛ آيا کسي هست که طلب آمرزش کند و او را بيامرزم؟

«يَا طَالِبَ الْخَيْرِ أَقْبِلْ»؛ اي کسي که طالب خوبي ها هستي، روي بياور؛

«يَا طَالِبَ الشَّرِّ أَقْصِرْ»؛ اي کسي که ـ نعوذبالله ـ به سمت شرّ داري مي روي، دست بردار.

«فَلَا يَزَالُ يُنَادِي بِهَذَا إِلَى أَنْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ»؛ اين فرشته آن قدر ندا مي کند تا سپيده دم بدمد.

«فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ عَادَ إِلَى مَحَلِّهِ مِنْ مَلَكُوتِ السَّمَاءِ».

وقتي که فجر طالع مي شود، برمي گردد به همان محلّ خودش که ملکوت آسمان است.

 


روايت ديگر، روايتي است که ابوبصير از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند. تفاوت دو روايت را خوب دقت کنيد؛ آن روايت اوّل اين بود که خدا يک فرشته را مي فرستد که ندا کند؛ امّا در روايت دوم مي فرمايد خودِ خدا ندا مي کند. حضرت مي فرمايد:


«إنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُنَادِي كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ أَوَّلِ اللَّيْلِ إِلَى آخِرِهِ»، خداي متعال هر شب جمعه از سر شب تا آخر شب، از بالاي عرش ندا مي دهد: «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لآِخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُجِيبَهُ»؛ آيا بنده اي هست که مرا بخواند و از من براي آخرت و دنيايش درخواست کند، تا قبل از آنکه فجر طالع شود که جوابش را بدهم؟

«أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَتُوبُ إِلَيَّ مِنْ ذُنُوبِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛ آيا بنده مؤمني هست که قبل از طلوع فجر از گناهانش توبه کند تا من توبه او را بپذيرم؟

«أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ قَدْ قَتَّرْتُ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَسْأَلَنِي الزِّيَادَةَ فِي رِزْقِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَزِيدَهُ وَ أُوَسِّعَ عَلَيْهِ»؛ آيا بنده مؤمني هست که من از نظر رزق و روزي بر او تنگ گرفته باشم، بيايد از من توسعه رزق و روزي را تقاضا کند و روزي بطلبد تا من روزي دنيايي اش را توسعه دهم؟

«أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ سَقِيمٌ يَسْأَلُنِي أَنْ أَشْفِيَهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُعَافِيَهُ».آيا بنده مؤمني هست که بيماري داشته باشد و بيايد از من شفا بخواهد قبل از اينکه فجر طالع شود تا من هم او را شفا دهم؟

اين روايت مفصل است و ادامه دارد. به همين مقدار در اين دو روايتي که خواندم دقت کنيد؛ هم مسأله امور معنوي را مطرح مي کنند، هم امور مادّي را؛ هم گرفتاري هاي معنوي را که انسان از بار گناه، سبکبار شود و هم مسأله حاجات دنيوي اش را مطرح مي کند. البته روايت اوّل به صورت کلي فرمود:
«فَيُنَادِي هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ»؛ آيا کسي هست که از من درخواستي کند، تا من به او بدهم؛ امّا روايت دوم اين درخواست ها و حاجت ها را بخش بخش مي کند.

 

حاجات معنوي و آخرتي


امام باقر (عليه السلام) به ابوبصير، اوّل به طور کلّي مي فرمايد
«أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لآِخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ»؛ اوّل اين مطلب کلّي را فرمود؛ «دنيا» و «آخرت». اوّل هم آخرت را مطرح مي کند. در بين امور آخرتي هم اهمّ امور براي من اين است که گناهانم آمرزيده شود. مي گوييم «دفع ضرر» اولي است از «جلب منفعت»؛ آيا بهتر نيست که انسان جلوي ضرر را بگيرد تا بخواهد جلب منفعت کند؟ اصلاً عاقل اينگونه است.

 

مي گويد اوّل ضرر نکنم؛ منفعت پيش کش! لذا اوّل سراغ اين مي رود. البته اينجا «دفع ضرر» نيست، بلکه «رفع ضرر» است. يعني مسأله آمرزش نسبت به گناهان مطرح است. لذا اوّلاً امور معنوي که اهمّ امور است را مطرح فرمود؛ در امور معنوي هم اهمّ آن چيست؟ آمرزش گناهان است که رفع مانع است.

 

سخنان آقا مجتبی تهرانی دیده شده در نرم افزار سخنرانی مکتوب .

   پنجشنبه 5 مهر 13971 نظر »

بصيرت حضرت ابوالفضل در روز تاسوعا و عاشورا

 

رهبر انقلاب: بصیرت ابوالفضل العبّاس کجاست؟همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد.

 

در روز تاسوعا، مثل امروز عصری، وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و امان‌نامه کردند و گفتند ما تو را امان میدهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانه‌ای کرد که دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم!؟ وای بر شما! اف بر شما و امان‌نامه شما!

 

نمونه دیگرِ بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند؛ تا این‌که به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهار برادر از یک مادر بودند: ابوالفضل العبّاس - برادر بزرگتر - جعفر، عبداللَّه و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسین‌بن‌علی قربانی کند؛ به فکر مادر داغدارش هم نباشد که بگوید یکی از برادران برود تا این‌که مادرم دلخوش باشد؛ به فکر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است.

 

٧٩/١/٢۶

   چهارشنبه 28 شهریور 13971 نظر »

 روز دوم محرم الحرام

 

ورود به کربلا

 

امام حسین علیه السلام در روز دوم به سرزمین کربلا وارد شد. به خاطر همین روز دوم محرم، روز ورود به کربلا نام گذاری شده است. روز دوم، نماد پایداری است. اباعبدالله الحسین(ع) از همان آغاز حرکت با حوادث گوناگونی روبه رو شد. از بی وفایی کوفیان گرفته تا تعقیب شدن از سوی سپاهیان دشمن. با این حال از ادامة راه منصرف نشد و هم چنان استواری ورزید. حسین(ع) آموزگار بزرگ پایداری است.

کاروان امام در روز پنج شنبه ، دوم محرم الحرام سال شصت و یک هجری در کربلا فرود آمد . کربلا آخرین منزل امام و یاران آن حضرت است .

 امام رو به حر کرد و فرمود : « قدری جلو برویم » . همین که به کربلا رسیدند به ناگاه اسب امام از حرکت ایستاد .امام نام آن محل را پرسید زهیر گفت « این زمین را طف گویند » امام فرمود « نام دیگری بر آن نیست ؟» زهیر گفت « اینجا را به کرب و بلا می شناسند » 

ناگاه اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و دستور داد در آنجا بار نهند .

سید بن طاووس می گوید : وقتی امام به کربلا رسید از اسم آن محل پرسید ، وقتی گفته شد کربلا فرمود « فرود آیید ، اینجا محل بار نهادن ما و ریخته شدن خون ما و اینجا محل قبور ماست ، اینگونه جدم رسول خدا صلی الله بر من بیان فرمود » ۱

 

همه فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند ، حر و یارانش در ناحیه ای دیگر فرود آمدند . هنگام فرود ، امام همه فرزندان ، برادران و اهل بیت خویش را گرد آورد و به آنها نظر فرمود و گریست و این گونه لب به سخن باز کرد « پروردگارا ؛ ما خاندان پیامبر تو محمد صلی الله هستیم که اینگونه ما را بیرون کرده و از حرم جدمان راندند و آزردند و بنی امیه به ما تجاوز و ستم روا داشته اند . پروردگارا ؛ حق ما را از آنها بگیر و ما را بر قوم ستمگر یاری فرما .» 

پس از آن به یاران خود رو کرد و فرمود« الناسُ عبید الدنیا ، والدین لعق علی السنتهم ، یحوطونه مادرَّّت معاشیهمْ فاذا محصوا بالبلأٔ ، قل الدیانون : مردم بنده دنیایند و دین به زبان آنها قدری شیرین آمده است . تا آنجا که معیشت آنان را برآورد ، به گرد آن می گردند ولی هنگامی که به بلا گرفتار آیند ، دینداران اندکند » 

 

در این حال از دور سواره ای پیدا شد و و به تعجیل به جانب ایشان می تاخت ، چون به نزدیک رسید بر حضرت سلام نکرد و نزد حر رفت و بر او سلام کرد و نامه ابن زیاد را به او داد . چون نامه را گشود ، آن ملعون نوشته بود که : هر جا نامه من به تو رسید حسین را فرود آور و او را در بیابانی فرود آر که آب و آبادانی نباشد و کار را بر او تنگ گردان و باید پیک من خبر به من آرد که تو اطاعت فرمان من کرده ای .

چون حر نامه آن لعین را خواند مضمون نامه را در میان لشکر آن جناب ندا کرد ، یزید بن مهاجر پیک ابن زیاد را شناخت به او گفت : مادرت به ماتم تو بنشیند این چه پیام است که تو آورده ای ؟  

آن ملعون گفت : اطاعت امام خود کرده ام و وفا به بیعت خود نموده ام . ابن مهاجر گفت :بلکه معصیت پروردگار خود کرده ای و عار دنیا و نار عقبی برای خود مهیا کرده ای ..

پس حر در آنجا فرود آمد ، حضرت فرمود « بگذار که در نینوا یا غاضریه یا محل دیگر که آب و آبادانی داشته باشد فرود آییم» . حر گفت : امیر این مرد را فرستاده و حکمی کرده و مخالفت حکم او نمی توانم کرد .

زهیربن قین گفت : یاب رسول الله دستوری دهید تا ما با ایشان مقاتله کنیم حضرت فرمود « من می خواهم حجت خدا را بر ایشان تمام کنم و ابتدا به قتال ایشان نمی کنم »

پس به ضرورت در آنجا فرود آمدند و سرادق عصمت و جلالت را برای اهل بیت رسالت برپا کردند…۲

 

 

۱_ یاران شیدای حسین بن علی علیه السلام ، مرتضی آقایی ، نشر باقیات ، ص ۷۵_۷۶

۲_ جلا العیون ، علامه محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، باب پنجم ، فصل چهارم ، وقایع کربلا ص ۶۴۰ _ ۶۴۱

   چهارشنبه 21 شهریور 1397نظر دهید »

 اعمال غدیر 

 

عید غدیر روز هجدهم ذی‌الحجه از بزرگ‌ترین اعیاد شیعیان بنابر روایات در روز هجدهم ذی‌حجه سال دهم هجرت پیامبر اکرم صلی الله به دستور خدا امام علی علیه السلام را به مقام خلافت و امامت منصوب کرد.

واقعه غدیر در سفر حجة الوداع سال دهم هجری و در سرزمین غدیر خم روی داد.

در احادیث شیعه تعابیری هم چون عیدُاللهِ‌ الاکبر (بزرگ‌ترین عید الاهی) عید اهل بیت محمد صلی الله و اشرف الاعیاد (والاترین عید) برای این روز به کار رفته است.

 

شیعیان در سراسر جهان این روز را جشن گرفته، مراسم مختلفی در گرامی‌داشت آن برگزار می‌کنند. در قرون اخیر برگزاری این جشن از شعائر شیعه محسوب می‌شود.

 

محل غدیر

 

 

غدیر

 

 اعمال عید غدیر 

دانلود کنید 

   پنجشنبه 8 شهریور 13971 نظر »

یادی ز ما کن یا حسین

 

 

انتظارم مي‌كُشد، يادي ز ما كن يا حسين

درد هجران را به وصل خود دوا كن يا حسين

 

گرچه دورم، بر نگاه دلنشينت جان دهم

كوفه را با يك نظر چون كربلا كن يا حسين

 

بي‌نيازي گرچه از من، من به تو دارم نياز

پادشاهي، يك نگه بر اين گدا كن يا حسين

 

در حريم كعبه مي‌گردي چو اي سيمرغ عشق

عبد سرگردان خود را هم دعا كن يا حسين

 

عيد قربان است فردا و منم قرباني‌ات

چون كه دارم صبر، امروزم فدا كن يا حسين

 

چون كه دور افتاده‌ام، اي زائر بيت‌الحرام

بام قصر كوفه را كوه مني كن يا حسين

 

مهرباني از دو سر، دارد چو لذت بيشتر

دير شد احضار من، نامم صدا كن يا حسين

 

آيم از شوق تو با سر، چون كه پابندم به عشق

پاي بر فرقم بنه، كامم روا كن يا حسين

 

چون «حسان» بسيار مي‌باشد گداي در گهت

جمله را با يك نظر از غم رها كن يا حسين

 

دارم اندر ذمه‌ام حق خدا و خلق او

خود به فضل خويشتن، دينم ادا كن يا حسين

 

حبیب چایچیان (حسان)

   دوشنبه 29 مرداد 13972 نظر »

وصیت امام محمد باقر علیه السلام 

 

روزی امام با علیه السلام حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را طلبید و فرمود : جمعی از اهل مدینه را حاضر کن .

چون ایشان را حاضر کردم فرمود : ای جعفر چون من به عالم بقا رحلت کنم ، مرا غسل بده و کفن کن و در سه جامه که یکی ردای حشره بود که نماز جمعه با آن می خواندند ، و دیگری پیراهنی بود که خود می پوشیدند ، و فرمود عمامه بر سر من ببند و عمامه را از جامه های کفن حساب مکن و برای من زمین را شق کن به جای لحد زیرا که من فربهم و در زمین مدینه برای من لحد نمی توانند ساخت و قبر مرا چهار انگشت از زمین بلند کن و آب بر قبر من بریز و اهل مدینه را گواه گرفت .

 

چون ایشان بیرون رفتند گفتم : ای پدر بزرگوارم ! آن چه می فرمودی به عمل می آوردم و احتیاج به گواه نبود .

حضرت فرمود : ای فرزند ! این گواه را گرفتم که بدانند تویی وصی من ، و در امامت با تو منازعه نکنند .

 

گفتم : ای پدر بزرگوارم ! من امروز تو را از همه روز صحیح تر می یابم و آزاری در تو مشاهده نمی کنم . 

آن جناب فرمود : ای فرزند گرامی مگر نشنیدی که علی بن الحسین علیه السلام از پس دیوار مرا ندا کرد که « ای محمد بیا و زود باش که ما انتظار تو را می کشیم .»

 

 

جلا العیون، محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، باب هفتم ، فصل دوم ، ص ۸۶۲_۸۶۳

   شنبه 27 مرداد 13971 نظر »

سالروز ازدواج حضرت علی علیه السلام با حضرت فاطمه سلام الله 

 

سال دوم هجرت بود که فاطمه سلام الله نهمین بهار از عمر خود را پشت سر می گذاشت و از جمال ظاهری و معنوی برخوردار و در کمالات اخلاقی و فضایل نفسانی در میان تمام دختران عرب یگانه و مماز بود .

در کشف الغمه و سایر کتب تاریخ روایت شده است که علی علیه السلام جهت خواستگاری خدمت پیغمبر صلی الله رسید و پس از سلام در حضور او نشست و سر را پایین انداخت . چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از پیامبر (ص) مانع گفتن خواسته اش می شد. پیامبر(ص) که خود حضرت علی (ع) را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر است، سکوت را شکست و فرمود:«می بینم برای حاجتی اینجا آمده ای. خواسته ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته ات پیش من پذیرفته است».

حضرت علی (ع) با سخنانی شیرین خواسته اش را چنین بازگو کرد:«پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم می باشید. ای رسول خدا اکنون که بزرگ شده ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمده ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟»

رسول خدا صلی الله مسرور و شادمان تبسم نمود و فرمود : آیا برای این امر چیزی داری ؟ 

علی علیه السلام فرمود : پدر و مادرم فدای شما یا رسول الله من چیزی از شما پنهان نمیکنم . آنچه دارم یک شمشیر و یک زره و یک شتر آبکش (اسب ) و جز اینها چیزی ندارم ..

 

حضرت زهرا . فضل الله کمپانی . . انتشارات مفید . ص 33- 35


موضوعات: مناسبتها
   دوشنبه 22 مرداد 13972 نظر »

سخنان و پندهای کوتاه امام جواد علیه السلام 

 

_ روایت است که باری پارچه سنگین قیمت برای آن حضرت می بردند ، در راه دزدان حمله کردند و آنها را ربودند ، حامل بار طی نامه ای جریان را به عرض رساند ، حضرت به خط مبارک مرقوم فرمود : ما هم جان و هم مالمان از موهبتهای گوارا و امانت های سپرده خداوند است ، هر چه را خواهد با مسرت و خرسندی از آن بهرمندمان کند و هر چه را خواهد، با اجر و ثواب بگیرد ، آن که بی تابی صبر از کفش رباید اجر خود را پایمال کرده ، و از این محنت به خدا پناه می بریم .

 

_ آن که در کاری حاضر باشد و ناراضی ، غایب است و آن که غایب باشد و راضی چون حاضر است .

 

_ به یکی از دوستانش مرقوم فرمود : اما در این دنیا ما همه با هم آشنا هستیم ولی هر کس با رفیقش همفکر و هم عقیده باشد هر جه رود با اوست و آرامگاه آخرت است .

 

_ نقل کرده اند که ساربانی آن جناب را از مدینه به کوفه برد با این که حضرت چهارصد دینار به او پاداش داد ، چانه زد . فرمود : سبحان الله ، مگر نمی دانی که تا شکر بندگان قطع نشود ، افزایش عطای خدا قطع نگردد.

 

_ مومن به توفیقی الهی ، واعظی درونی و حس نصیحت پذیری محتاج است .

 

 

تحف العقول ، ابن شعبه حرانی ، ترجمه احمد جنتی ، ص ۱۰۰۳ تا ۱۰۰۴

 

 


موضوعات: احادیث, مناسبتها
   شنبه 20 مرداد 1397نظر دهید »

ماجرای کتیبه( طلسم ) شیخ بهایی در ساخت حرم امام رضا(ع)

 

 دلشدگان

 

شیخ بهایی (قدس سره) عالم بزرگ شیعی و مجتهد عصر صفوی، طراح و معمار حرم مطهر امام رضا(ع) است. قبل از آن که ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ سفر مهمی پیش می‌آید. شیخ سفارشهای لازم را به معماران و مسئولان ساخت حرم کرده، بسیار سفارش می ‌کنند که کار را متوقف نکنند و ساخت حرم را پیش برده به اتمام برسانند به جز سردر دروازه اصلی حرم. چرا که شیخ در نظر داشته روی آن کتیبه ای را که از اشعار خودش بوده نصب نماید.

 

ولی سفر شیخ به درازا می‌کشد و هنگامی که از سفر باز می گردد، با تعجب بسیار می‌بیند که ساخت حرم به پایان رسیده، سردر اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند. شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت می‌شود و به معماران اعتراض می‌کند: «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نکردید؟»

 

مسئول ساخت عرض می‌کند: «ما ‌خواستیم صبر کنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأکید کردند که باید ساخت حرم هرچه سریع تر به پایان برسد. هرچه به او گفتیم که باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سردر دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نکردند.

وقتی زیاد اصرار کردیم، گفتند: کسی دستور اتمام کار را داده که از شیخ خیلی بالاتر و بزرگ‌تر است. ما باز هم اصرار کردیم و خواستیم صبر کنیم اما زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا علی بن موسی الرضا(ع) دستور اتمام کار را داده‌اند.»

 

شیخ بهایی(قدس سره) همراه مسئول ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم می‌روند و توضیح می‌خواهند. تولیت حرم نقل می‌کند: «چند شب پی در پی امام رضا(ع) به خواب من آمده و فرمودند: «کتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچ گاه به روی کسی بسته نمی‌شود و هر کس بخواهد می‌تواند بیاید».

 

شیخ با شنیدن این حرف، اشک از چشمانش جاری می‌شود و به سمت ضریح می‌رود و ذکر « یا ستار العیوب» بر لبانش جاری می‌شود. سپس در کنار ضریح آن قدر گریه می‌کند تا از هوش می رود.

 

پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف می‌کند: من می‌خواستم کتیبه‌ای بر سر در ورودی حرم بزنم، با این وصف که افرادی که آمادگی لازم را ندارند نمی‌توانند وارد حرم و حریم مقدس حضرت رضا(ع) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند. آری درب خانه اهلبیت(ع) به روی همه، حتی غیر مسلمانان باز است..

 

کتاب دلشدگان، نوشته محمد لک علی آبادی


موضوعات: مناسبتها, حکایت
   سه شنبه 2 مرداد 1397نظر دهید »

1 ... 6 7 8 ...9 ... 11 ...13 ...14 15 16 ... 56

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 84
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 3487
  • 1 ماه قبل: 24531
  • کل بازدیدها: 841446
رتبه وبلاگ