آیت الله بهاالدینی(ره) : سه ‌چیز برای حل معضلات و گرفتاری خیلی مؤثر است:

اولی، کشتن گوسفند ؛ کسانی که تمکن مالی دارند، گوسفند ذبح کنند و به فقرا بدهند. کشتن گوسفند و خون‌ریختن خیلی از بلاها را رفع می‌‌کند.

دومی، حدیث کساء است. «و ادفعوا أمواج البلاء بالدّعاء»، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم چندبار قسم ‌خوردند که اگر کسی این حدیث را بخواند، اگر غمگین باشد، غمش برداشته می‌‌شود، صاحب حاجت حاجتش برآورده می‌‌شود.

سومی : ، چهارده‌هزار مرتبه صلوات فرستادن است. حالا چهارده‌هزار مرتبه را چندنفر یا در چند جلسه بفرستند فرقی نمی‌کند. ذکر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد. گاهی من برای اموات صلوات را هدیه می‌‌کنم و اثرات عجیبی هم دیدم. خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلوات‌ها او را نجات داده‌اند.

کسی می‌‌گفت: مادرم چند‌سال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت: پسرم! هیچ‌چیزی مثل صلوات روح من را شاد نمی‌کند؛ بهترین هدیه که به من می‌‌دهی، این ذکر است.

منبع: آیت بصیرت و نردبان آسمان

   یکشنبه 2 خرداد 13951 نظر »

 

(آيه ۶۴)- سپس براى اين كه هرگونه ابهامى را در زمينه عبوديت خود بر طرف سازد مى‏ گويد: «بطور قطع خداوند پروردگار من و پروردگار شماست» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ).

من نيز در تمام وجود و هستيم همانند شما نيازمند به خالق و مدبرى هستم ، او مالك من و راهنماى من است. و براى تأكيد بيشتر اضافه مى‏ كند: «اكنون (كه چنين است) او را پرستش كنيد» (فَاعْبُدُوهُ). چرا كه غير او لايق پرستش نيست، همه مربوبند و او ربّ است.

باز هم سخن خود را با جمله ديگرى تأكيد مى‏ كند تا جاى هيچ بهانه ‏اى باقى نماند مى ‏گويد: «اين است صراط مستقيم» (هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ).

آرى! راه راست همان راه عبوديت و بندگى پروردگار است، راهى است كه انحراف و اعوجاج در آن نيست.

(آيه۶۵)- اما عجب اين كه با اين همه تأكيدات باز هم «گروههايى از ميان آنها (در باره مسيح) اختلاف كردند» (فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ).

بعضى او را خدا مى ‏پنداشتند كه به زمين نازل شده! بعضى ديگر فرزند خدايش مى‏ خواندند. بعضى او را يكى از اقنومهاى سه گانه (سه ذات مقدس اب و ابن و روح القدس) مى ‏دانستند. تنها گروهى كه در اقليت بودند او را بنده خدا و فرستاده او مى‏ شمردند، ولى سر انجام عقيده اكثريت غالب شد مسأله تثليث و خدايان سه گانه، جهان مسيحيت را فرا گرفت.

در پايان آيه آنها را به عذاب دردناك روز قيامت تهديد كرده، مى‏ فرمايد: «واى بر كسانى كه ستم كردند (و از صراط مستقيم منحرف شدند، واى بر آنها) از عذاب روز دردناك» (فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ). آرى! روز قيامت روز دردناكى است، طول حسابش دردناك، عذاب و مجازاتش دردناك، حسرت و اندوهش دردناك، رسوائى و فضيحتش نيز دردناك است.

 

دیده شده در برگزیده تفسیر نمونه آیت‌الله مکارم ، شیرازی ، ج ۴ ، ص۳۷۱ .سوره زخرف،

   یکشنبه 2 خرداد 13951 نظر »

 

تولد مهدی موعود(عج), به عنوان دوازدهمین پیشوای شیعیان, با نشانه هایی چون: نهمین فرزند امام حسین(ع), چهارمین فرزند امام رضا(ع) و… مشهور شده بود و مسلمانان حتی حاکمان, آن را بارها از زبان راویان و محدثان شنیده بودند و می دانستند که تولد این نوزاد با این ویژگیها از این خانواده بویژه خانواده امام حسن عسکری(ع) بیرون نیست و روزی فرزندی از آن خانواده به دنیا خواهد آمد که حکومت عدل و داد بر پا خواهد کرد و ضمن فرمانروایی بر شرق و غرب, بنیاد ظلم را بر خواهد انداخت.

از این روی بر فشارها و سخت گیری های خود نسبت به امام حسن عسکری(ع) می افزودند مگر بتوانند با نابودی ایشان از تولد مهدی(عج) و تداوم امامت جلو بگیرند. اما برخلاف برنامه ریزیها و پیشگیریهای دقیق و پی در پی آنان, مقدمات ولادت امام زمان(عج) آماده شد و توطئه های دشمنان راه به جایی نبرد.

امام هادی(ع), در زمان حیات خویش می دانست که آخرین حجت خدا در زمین از نسل اوست. از این روی در مسأله ازدواج فرزند برومند خود حسن بن علی اهتمام تام داشت و برای روییدن و رشد آن شجره طیّبه به دنبال سرزمینی طیّب و طاهر می گشت.

داستان ازدواج امام حسن(ع) به دو گونه روایت شده است؛ لکن آنچه با قرائن و روند طبیعی مسأله سازگارتر می آید آن است که: خواهر امام هادی(ع) حکیمه خاتون کنیزان فراوان داشت. امام هادی(ع) یکی از آنان را به نام (نرجس) که از آغاز زیر نظر وی فرائض و معارف دینی را به درستی فرا گرفته بود به نامزدی فرزندش در آورد وبا مقدماتی که در کتابهای تاریخی آمده است به عقد ازدواج امام حسن(ع) در آورد.

مدتی از این ازدواج مبارک گذشت دوستان و شیعیان در انتظار ولادت آخرین ستاره امامت روز شماری می کردند و نگران آینده بودند. امام حسن(ع)  گه گاه نوید مولودش را به یاران می داد:به زودی خداوند به من فرزندی خواهد داد و لطف و عنایتش را شامل من خواهد کرد.

به یاران امید و بشارت می داد که هیچ نقشه و مکری نمی تواند جلو این قدرت و حکمت خداوندی را بگیرد وروزی این وعده به تحقق می رسد.

از آن سو دشمن نیزآنچه در توان داشت به کار گرفت تا این وعده بزرگ الهی تحقق نیابد: قابله های فراوانی در خانواده های منسوب به امام حسن(ع) بویژه در منزل امام(ع) گمارد امام را بارها به زندان افکند مأمورانی را گمارد که اگر فرزند پسری در خانه امام دیدند نابودش کنند .

اما بر خلاف این تلاشها, نرجس خاتون حامل نور امامت شد و جز امام حسن(ع) و افراد خاصی از وابستگان و شیعیان آن حضرت از این امر آگاه نشدند.

جمعه پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ هجری در شهر سامرا حضرت مهدی (عج) چشم به جهان گشود.۱

حکیمه دختر امام محمد تقی (علیه السلام) نقل می کند که امام حسن عسکری (علیه السلام) مرا خواست و فرمود : عمه امشب نیمه شعبان است نزد ما افطار کن که خدواند در این شب فرخنده شخصی را متولد می سازد که حجت او در روی زمین می باشد .

عرض کردم : مادر این فرزند مبارک کیست؟ فرمود : نرجس. گفتم : فدایت شوم اثری از حاملگی در این بانوی گرامی ندیدم!

فرمود : برای همین می گویم نزد ما باش.

وارد خانه شدم سلام کردم بانوی عالی مقام نرجس خاتون آمد کفش از پای من بیرون آورد و گفت: ای بانوی من شب بخیر!

گفتم: بانوی من و خاندان ما تویی! گفت:نه، من کجاو این مقام بزرگ؟

گفتم : دخترجان امشب خدواند پسری به تو عنایت می فرماید : که سرور دوجهان خواهد بود.

تا این کلام ازمن شنید با کمال حجب و حیا نشست.

پس از اقامه نماز افطار کردم و خوابیدم، سحرگاه برای انجام نماز شب برخاستم. بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست.پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم که پس از لحظه ای با اضطراب بیدار شدم دیدم نرجس نیز بیدار است ولی هیچگونه علامتی در وی مشهود نیست .

نزدیک بود که

ادامه »

   شنبه 1 خرداد 13954 نظر »

  


 












چه بلای سر خودمان آورده ایم آقا ….

شده ایم مصداق کامل ظَلَمتُ نفسی 

گناه میکنیم و توبه نداریم .

روز و شب به همه چیز مشغولم الا یاد خدا .

راستی ما چه بد منتظرانی هستیم .

هر کدام به شکلی دل نازنینت را می شکنیم .

یکی بد حجاب است و می گوید : دلت پاک باشد.. !!

یکی بد دهان است و می گوید : اعصابم خراب است..!!

یکی حجاب دارد اما حیای درخور حجابش کم است .

یکی نماز نمیخواند به این بهانه که : کی از آن دنیا آمده !!؟

یکی نماز می خواند و کاهل نماز است و به آن مغرور .

یکی دروغ می گوید و می گوید مصلحتی است .

یکی راست می گوید و جماعتی را دچار دردسر می کند.

خلاصه ،ایمانمان ضعیف ، بصیرتمان اندک و اعمالمان در خور مولای چون شما نیست …

آقا جان ما رسم انتظار را خوب به جا نیاوردیم .

وقتی گرفتاریم شما را رفیقیم و در عافیت با شما بیگانه ایم .

آقای مهربان اگر جز این بود که تا به حال شما آمده بودید .

شما نیامدید ، چون ما یادمان رفت با این اعمال حتی دعاکنیم .

یادمان رفت دعا تاثیر دارد.

تاثیر دارد اگر بگوییم بیایی

تاثیر دارد اگر ندبه کنیم .

تاثیر دارد اگر برای سلامتی شما صدقه دهیم .

تاثیر دارد اگر با شما سخن کنیم.

تاثیر دارد اگر شما را شفیع قرار دهیم.

تاثیر دارد ….

یادمان رفت که تاثیر دارد … و تاثیرش برای ما سراسر سود است .

آقا جان اینها را گفتم که بدانید ، می دانیم مقصریم و از همه بدکرده ها پشیمانیم .

آقا جان بگذار یک لحظه حضورت را احساس کنیم که اگر در ظهورت نبودیم دلخوش به آن احساس باشیم .

آقا جان بگذار یک لحظه در این دنیای پر هیاهو در کنار شما و یاد شما آرامش را معنا کنیم.

 

 

نوشته شده به قلم عبدی متین 

   شنبه 1 خرداد 13952 نظر »

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در محضر امام زمان «عج»

همان‌طور که سخت است انسان همیشه خودش را در محضر خدا ببیند، معمولاً برای ما درک حضور حضرت ولی عصر(عج) نیز کار دشواری است. ولی باید تمرین کنیم و برنامه داشته باشیم.

مثلاً یک زمان‌هایی را اختصاص بدهیم و با وضو، رو به قبله بنشنیم و با یک حالت معنوی خودمان را در محضر امام زمان(ع) ببینیم و به خواندن دعاهایی که در این زمینه وارد شده است، مانند دعای ندبه و دعای عهد بپردازیم. یا خواندن دعای افتتاح که یکی از اصلی‌ترین دعاهای شب‌های ماه مبارک رمضان است در این زمینه خوب است و شاید یک سوم دعای افتتاح به وجود نازنین حضرت ولی عصر(عج) اختصاص پیدا کند.

اگر خودمان را در چنین شرایطی قرار دهیم، می‌توانیم خود را در محضر حضرت ببینیم. احساس حضور را باید خودمان با تمرین و برنامه‌های مداوم ایجاد کنیم. نباید انتظار داشته باشیم که یک معجزه‌ای رخ بدهد و ما را به درِ خیمۀ حضرت ببرند، یا اینکه یک شبی رؤیای صادقه‌ای از حضرت ببینیم، یا اینکه کسی که در ارتباط با حضرت است بیاید و با ما ارتباط برقرار کند.

این احساس حضور را باید خودمان با تمرین و برنامه‌های مداوم برای خودمان ایجاد کنیم. اگر برنامۀ ما هفته‌ای یک‌بار یا روزی یک ‌بار است، در آن ساعت مشخص متوجه حضرت بشویم، خودمان را در محضر حضرت ببینیم این برنامۀ عملی و همین تلقین کردن،️ [که حضرت امام(ره) می‌فرمودند: تلقین بسیار مؤثر است] می‌تواند لحظاتی ما را در محضر حضرت قرار دهد. ️

ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج


دیده شده در کانال مهدی یاوران ۳۱۳.

   جمعه 31 اردیبهشت 13955 نظر »

بندگی خدا 

 

 

باید بدانیم که مطالب یکی است . آن چیه ؟ بندگی خداست .

بندگی خدا در طاعت خداست .

طاعت خدا در ترک معصیت خداست ؛ هم در اعتقاد و هم در عمل .

نداشته باشیم غیر از طاعت خدا ، یا چیزی که مولد طاعت خداست از معارف و تفکرات یا چیزی که طاعت خدا مولد آن است .

طاعت جز طاعت نمی آورد .و طاعت هم جز از طاعت نمی آید .

مبادا آنی غفلت بکنیم که همان آن گرگها ما را می خورند . آنِ غفلت ،آنِ مهیا شدن برای شیاطین انس و جن است ، و باید بفهمیم و از خدا بخواهیم آن به آن ما را سالم و محفوظ از جمیع آفات و بلیات معنوی ، ظاهری و باطنیه ، دنیویه و اخرویه ، از سعادت محروم نباشیم ، چرا که در روزگار پشیمان از تمام عمر خود نباشیم .

نشنیده ام از کسی دیگر یک چنین چیزی که این راه را نرفته اند و ضد این را عمل کرده اند . از کسی نشنیده ام الا عمروعاص ملعون ، این مطلب را که این همه فساد کرد تا روز قیامت ،  راه را برگرداند ، سرچشمه را خون آلود کرد ، زهر آلود کرد  که بشر تا آخر مبتلا به آن شد مگر آن که ظهور ولی مطلق آن را جبران کند .

مقصود ، نشنیده ام از کسی ، ندیده ام از کسی چنین چیزی را که همان آنِ آخر حیاتش ، آخر احتضارش  ( عمروعاص)  انگشت را به دندان گرفته بود و وفات کرد .(یعنی) اگر من قانع بودم به امور دنیای خودم این همه بلاها را به‌سر خودم ، به‌سر بشر تا روز قیامت نمی آوردم .

خدا حفظ کند ما را که کاری نکنیم که آخرش پشیمان نشویم  . 

کاری نکنیم که آخر دست خالی برویم .

کاری نکنیم از آن هدف اصلی که انبیاء و اوصیا دعوت به آن هدف می کنند غافل باشیم .آن هم برای خوشحالی موقت .

 

سخنان آیت‌الله بهجت (ره) ، شنیده شده توسط عبدی متین .

   جمعه 31 اردیبهشت 1395نظر دهید »

(آيه ۶۱)- اين آيه اشاره به يكى از ويژگيهاى حضرت مسيح است مى ‏فرمايد: «او (عيسى) سبب آگاهى بر روز قيامت است» (وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ). يا از اين جهت كه تولد او بدون پدر دليلى است بر قدرت بى‏پايان خداوند كه مسأله زندگى بعد از مرگ در پرتو آن حل مى ‏شود. و يا از اين نظر كه نزول حضرت مسيح از آسمان طبق روايات متعدد اسلامى در آخر زمان صورت مى ‏گيرد و دليل بر نزديك شدن قيام قيامت است.

به هر حال به دنبال آن مى ‏فرمايد: قيام قيامت قطعى و وقوع آن نزديك است «و هرگز شك و ترديد از ناحيه آن به خود راه ندهيد» (فَلا تَمْتَرُنَّ بِها).

نه از نظر عقيده، و نه از نظر عمل همچون غافلان از قيامت رفتار نكنيد.  «و از من پيروى كنيد كه اين راه مستقيم است» (وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ).                   

 (آيه ۶۲)- ولى شيطان مى‏خواهد پيوسته شما را در غفلت و بى ‏خبرى نگهدارد، به هوش باشيد «شيطان شما را (از راه خدا و از توجه به سرنوشتتان در رستاخيز) باز ندارد، چرا كه او دشمن آشكارى براى شماست» (وَ لا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ). او عداوت و دشمنى خود را از روز نخست يك بار به هنگام وسوسه پدر و مادرتان آدم و حوا و اخراج آنها از بهشت نشان داد، و بار ديگر به هنگامى كه سوگند ياد نمود كه همه فرزندان آدم جز «مخلصين» را گمراه خواهد ساخت.  

(آيه ۶۳)- در آيات گذشته به گوشه‏اى از ويژگيهاى زندگى حضرت مسيح اشاره شد در اينجا مى ‏فرمايد: «هنگامى كه عيسى با در دست داشتن بينات (معجزات و آيات الهى) آمد، گفت: من براى شما حكمت آورده ‏ام و (آمده‏ ام) تا بعض امورى را كه در آن پيوسته اختلاف داريد براى شما تبيين كنم» (وَ لَمَّا جاءَ عِيسى‏ بِالْبَيِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ).

 «حكمت» به تمام عقائد حق، و برنامه‏ هاى صحيح زندگى- كه انسان را از هرگونه انحراف در ايمان و عمل باز مى ‏دارد، و به تهذيب نفس و اخلاق او مى ‏پردازد- اطلاق شده است. اين حكمت علاوه بر اينها هدف ديگرى نيز به دنبال دارد و آن برطرف ساختن اختلافاتى است كه وجود آنها نظام جامعه را به هم مى‏ ريزد، و مردم را سرگردان و بيچاره مى ‏كند، و لذا حضرت مسيح در متن سخنانش روى اين مسأله تكيه مى‏نمايد. و در پايان آيه مى ‏افزايد: «اكنون (كه چنين است و محتواى دعوت من اين است) تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ).

 

دیده شده در تفسیر نمونه آیت‌الله مکارم شیرازی ، ج ۴ ، ص ۳۷۰، سوره زخرف.

   جمعه 31 اردیبهشت 1395نظر دهید »

شعبان ماه عاشقانه‌ها

یکی از به یادماندنی‌ترین خطبه‌های نماز جمعه تهران به امامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نماز جمعه‌ایست که پس از برگزاری دهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری در روز ۲۹ خرداد ۸۸ اقامه شد. در فاصله‌‌ی یک هفته میان برگزاری انتخابات ۴۰ میلیونی و نماز جمعه، اتفاقات عجیب و بسیار نگران کننده‌ای افتاد. دو نفر از نامزدها، که خود از عناصر حاضر در انقلاب و مورد اعتماد نظام جمهوری اسلامی بودند، با بی‌اعتنایی به روال قانونی و زیر پا گذاشتن اخلاق و انصاف، بخشی از طرفداران خود را به حضور در خیابان فراخواندند و ناآرامی و ناامنی را در کشور رقم زدند. ابرهای فتنه آسمان شهر را پوشاند و وسوسه‌های شیطان در خیابان‌ها اردوکشی می‌کرد و همه‌‌ی دلسوزان و معتقدان به اسلام و انقلاب دچار اضطراب و نگرانی بودند. در چنین شرایطی همه‌ی چشم‌ها و گوش‌ها از دوست و دشمن در انتظار بیانات و مواضع امام امت و امام جمعه تهران بود.


رهبر انقلاب اما پیش از ورود به شبهه‌ها و چالش‌ها که فضای سیاسی کشور را غبارآلود کرده بود، از تقوا و سکینه و آرامش سخن می‌گویند و راه دستیابی به آن را مورد تأکید قرار می‌دهند: «یاد خدا».

۱.یاد خدا : به‌خصوص برای شما جوان‌های عزیز «یاد خداست که دل‌ها را در ماجراهای طوفانی دنیا و زندگی حفظ می‌کند. یاد خدا را مغتنم بشمارید… من به شما عرض بکنم از اول انقلاب تا امروز - که سی سال می‌گذرد - در حوادث گوناگون، حوادثی که بعضی از آنها می‌توانست یک ملت را، یک نظام را از جا بکند، می‌توانست یک کشور را دچار دریای طوفانی‌ای بکند که ندانند چه می‌کنند و چه باید بکنند اما این کشتی استوار که متکی به ایمان‌های شما، به اراده‌ی شما، به دل نورانی شما به ذکر خدا متکی بود، در این طوفان‌های گوناگون اندک اضطرابی پیدا نکرد. این نشانه‌ی رحمت الهی است؛ این نشانه‌ی تفضلات خداوند به شما ملت عزیز است… مبادا یاد خدا از دل‌ها برود. به‌خصوص به شما جوان‌های عزیز در سراسر کشور و هر جا که هستید عرض می‌کنم: جوان‌ها! این دل‌های پاک را، این دل‌های نورانی را، این دل‌های نرم را مغتنم بشمرید؛ آنها را با یاد پروردگار سیراب کنید؛ آنها را از ذکر خدا لبریز کنید، که خدای متعال توجهاتش را و رحمتش را بر این ملت مستدام خواهد کرد… این فضای معنوىِ جامعه را قدر بدانید، مبادا هیجان‌های سیاسی ما را از خدا غافل کند؛ این انقلاب از اول بر پایه‌ی ایمان‌های پاک و صادق استوار شد و ادامه‌ی این راه هم بر همین پایه‌ی استوار قرار خواهد داشت.»(۱۳۸۸/۰۳/۲۹)

ادامه »

   دوشنبه 27 اردیبهشت 13954 نظر »

(آيه ۵۱)- اگر پيامبر است چرا دستبند طلا ندارد؟ منطق موسى از يك سو، و معجزات گوناگونش از سوئى ديگر افكار توده‏ هاى مردم را نسبت به فرعون متزلزل ساخت. اينجا بود كه فرعون با سفسطه بازى و مغلطه كارى مى ‏خواست جلو نفوذ موسى را در افكار مردم مصر بگيرد، چنانكه قرآن مى ‏گويد: «فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست؟ و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارد؟ (و از قصر و مزارع و باغهاى من نمى‏ گذرد؟) آيا نمى ‏بينيد؟» (وَ نادى‏ فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ). ولى موسى چه دارد؟ هيچ، يك عصا و يك لباس پشمينه!

 (آيه ۵۲)- سپس مى ‏افزايد: «بدون شك من از اين فرد كه مقام و نژادى پست دارد، و هرگز نمى‏ تواند فصيح سخن بگويد برترم» (أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَمَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ) . و به اين ترتيب دو افتخار بزرگ براى خود (حكومت مصر، و مالكيت نيل) و دو نقطه ضعف براى موسى (فقر، و لكنت زبان) بيان كرد. در حالى كه موسى هرگز در آن زمان لكنت زبان نداشت، چرا كه به هنگام بعثت عرضه داشت: «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي» خداوندا! گره را از زبان من بگشا» (طه/ ۲۷) و مسلما دعايش مستجاب شد و قرآن نيز گواه بر آن است.  

(آيه ۵۳)- سپس فرعون به دو بهانه ديگر متشبث شده گفت: «پس چرا دستبندهائى از طلا به او داده نشده؟ يا اين كه چرا فرشتگان همراه او نيامده‏ اند» تا گفتار او را تصديق كنند؟! (فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ). مى ‏گويند فرعونيان عقيده داشتند كه رؤسا بايد با دستبند و گردن بند طلا خود را زينت كنند. اما پيامبران الهى با كناره گيرى از اين مسائل مخصوصا مى ‏خواستند اين ارزشهاى كاذب و دروغين را ابطال كنند، و ارزشهاى اصيل انسانى يعنى علم و تقوا و پاكى را جانشين آن سازند.

 (آيه ۵۴)- در اين آيه قرآن به نكته لطيفى اشاره مى ‏كند، و آن اين كه: فرعون از واقعيت امر چندان غافل نبود، و به بى ‏اعتبارى اين ارزشها كم و بيش توجه داشت، ولى «او قوم خود را (تحميق كرد، و عقول آنها را) سبك شمرد در نتيجه از وى اطاعت كردند»! (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ). اصولا راه و رسم همه حكومتهاى جبار و فاسد اين است كه براى ادامه خود كامگى بايد مردم را در سطح پائينى از فكر و انديشه نگهدارند، و با انواع وسائل آنها را تحميق كنند. چرا كه بيدار شدن ملتها و آگاهى و رشد فكرى ملتها بزرگترين دشمن حكومتهاى خودكامه و شيطانى است كه با تمام قوا با آن مبارزه مى ‏كنند! جالب اين كه آيه فوق را با اين جمله تكميل و پايان مى‏دهد «آنها قومى فاسق بودند» (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ). اشاره به اين كه اين قوم گمراه اگر فاسق و خارج از اطاعت فرمان خدا و حكم عقل نبودند تسليم چنين تبليغات و ترهاتى نمى‏ شدند. آرى! آنها فاسقانى بودند كه از فاسقى تبعيت مى‏كردند.

 (آيه ۵۵)- اين بود جنايات فرعون و فرعونيان و مغلطه كاريهايشان در مقابل فرستاده الهى موسى اما اكنون ببينيم بعد از آن همه وعظ و ارشاد و اتمام حجتها از طرق گوناگون، و عدم تسليم آنها در مقابل حق، سر انجام كار آنها به كجا رسيد؟! مى‏ فرمايد: «اما هنگامى كه ما را (با اعمالشان) به خشم آوردند از آنها انتقام گرفتيم، و همه را غرق كرديم»! (فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ). خداوند مخصوصا از ميان تمام مجازاتها مجازات غرق را براى آنها انتخاب نمود، چرا كه تمام عزت و شوكت افتخار و قدرتشان با همان رود عظيم نيل و شاخه‏ هاى بزرگ و فراوانش بود كه فرعون از ميان تمام منابع قدرتش روى آن تكيه مى ‏كرد.

 

دیده شده در تفسیر نمونه آیت‌الله مکارم شیرازی ، جلد ۴ ، ص ۳۶۶.سوره زخرف .

   دوشنبه 27 اردیبهشت 13951 نظر »


 


شاید برایتان این سؤال پیش آمده باشد که مؤمن هستید یا نه؟ همان کسانی که خداوند در سوره عصر می فرماید غیر از آنها در خسران به سر می برند . امام صادق علیه السلام در حدیثی شریفی علامتهای مؤمن را بر می شمارند و می فرمایند :

مؤمن را سزاوار است که دارای هشت خصلت باشد : ۱- هنگام شدائد با وقار باشد ۲- هنگام بلا شکیبا باشد ،۳- در فراوانی نعمت سپاسگذار باشد ،۴- به آن چه خدا روزیش کرده قانع و خرسند باشد ، ۵- به دشمنانش ستم نکند ،۶- بارش را بر دوستانش نیفکند ،۷- بدنش از او در رنج و مشقت باشد ( از بسیاری عبادت و قضائ حوائج مردم ) ۸- مردم از ناحیه او در آسایش باشند ، همانا علم دوست مؤمن است و بردباری وزیر و عقل امیر سپاهش ( یعنی اعضاء و جوارحش به فرمان عقلش رفتار کنند ) و مدارا برادرش و احسان پدرش  باشد .

 

دیده شده در اصول کافی ، ترجمه سید جواد مصطفوی ،انتشارات علمیه اسلامیه ، ج ۳ ، باب خصال مؤمن ، ص ص ۷۸ .

   دوشنبه 27 اردیبهشت 13954 نظر »

1 ... 104 105 106 ...107 ... 109 ...111 ...112 113 114 ... 138

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 2101
  • دیروز: 1459
  • 7 روز قبل: 7962
  • 1 ماه قبل: 42526
  • کل بازدیدها: 883148
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 16
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 27
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 18
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1