مادرم مرا چادری کرد …

 

چادر

 

من دختر آن روزهای ایرانم و مادر این روزها …
دوره ای که من به چشم دیدم ، در کوچه و بازار، آدمهای رنگ باخته به دنیا زیاد بود .
یکی مشروب میخورد و یکی مستی اش را فریاد می زد.
یکی لباس نچندان لباس می پوشید و آن یکی نگاه نسبتا عاشقانه میکرد.

 

آن روزها چادر رنگ مشکی امروزش را نداشت. یادم هست مادرم چادر گل دار سر میکرد و عجیب به آن مقید بود.

 

نمیفهمیدم چرا… نپرسیدم حتی.. اما دلم میگفت ، دل بند چادرش شده..

 

کوچکتر که بودم چادرنماز سر میکردم، و خیلی هم دوستش داشتم

وقتی کلاس چهارم یا پنجم دبستان بودم، مادر مریض شده بود و برای درمان مکرر به بیمارستان میرفت و بستری می شد.

 

میگفتند سرطان خون دارد .. .در بیمارستان اجازه نمیدادند که ببینمش. سنم کم بود.
یواشکی، و به هر ترفندی که بود ، خودم را به اتاقش میرساندم. تا مادر عزیزتر از جانم را ببینم.

 

یکبار که توانسته بودم به دیدار مادر بروم

 

دیدم  مادرم فقط اشک می ریزد… گریه، گریه، ..

 

دلم گرفت،میخواستم مادر همیشه مهربان و خنده رویم را ببینم اما او ناراحت بود.

 

ماجرا این بود که آن روز او را برای عکسبرداری برده  بودند، مادر هم به ناچار روسری اش را برداشته تا عکس بگیرند

 

و حالا مثل ابر بهاری گریان بود.نمیخواست مردی او را ببیند..

 

روزهای بعد هم که ملاقاتش رفتم، بخاطر آن مسئله ، گریه میکرد و ناراحت بود.
گفتم که ، مادر عجیب مقید بود..
خلاصه بگویم ؛

 

بزرگتر که شدم،سرطان مادر را از آغوشم ربود،  من ماندم و خاطراتم.

 

ماندم با خاطره لحظه های شیرین با او بودن.. وقتی یاد آن گریه هایش می افتم
یا وقتی به یاد رو گرفتن هایش می افتم؛ دلم می تپد برای چادر!

 

چادری که مادر حتی بخاطر مریضی اش،  نمیخواست از دستش بدهد

 

حالا که فکر میکنم ، تقید مادر، دل من را هم مشتاق کرد.

 

دیدم آنچه مادر را به سمت چادر و حجاب میبرد، مرا هم شیفته کرده ..
و مثل سربازی که اسلحه بر دوش دارد، همیشه
چادر به سر کردم، برای همیشه…
و  حاضر نیستم اسلحه ام را زمین بگذارم. به هیچ قیمتی …

 

   یکشنبه 17 دی 13963 نظر »

 راهکارهای عملی عفاف گرایی

 

حجاب چیست

1. مدیریت اعضای بدن


روح تمامی راه های مقابله با شهوت انگیزی های حرام شیطانی، کنترل اعضا و جوارح در عرصه ی عفاف گرایی است.
روایت داریم که درهای بهشت هشت در و درهای جهنم هفت در است. این تفاوت در کجاست؟ یک تفسیر این است که تعداد درهای جهنم به تعداد اعضا و جوارح انسان است. چشم، گوش، زبان، شکم، شهوت، دست و پا. پیروی از دستورهای شیطانی و دوری از خداوند می تواند درهای جهنّم را یکی یکی باز کند . یعنی هر عضوی که به طرف گناه و وسوسه های شیطانی پیش می رود، دری از درهای جهنّم را باز می کند و در نقطه ی مقابلش اگر هر یک از این اعضا، در مسیر رحمانی قرار بگیرد و به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) در دعای کمیل:« قوّ عَلَی خِدمَتِکَ جَوارحی؛ قون بده به جوارح من در خدمت گذاری به خودت» تمام اعضا و جوارحمان در مسیر خدمت به خداوند رحمان قرار بگیرد، هر کدام دری از بهشت را به روی ما باز می کند. اما چرا بهشت یک در بیشتر است. در تفسیری می فرماید که متعلق به نیّت است . نیّت عمل صالح دری است به سوی بهشت ، اما نیت گناه مادامی که به عمل تبدیل نشده است، دری به سوی جهنم باز نمی کند. فرصت انتخاب و تعلّق به او داده شده اگر عمل شیطانی کرد در جهنم باز می شود.

 

چونان زنبور عسل


یک انسان مؤمن و شیعه باید تمام ورودی و خروجی هایش را کنترل کند و هر چیزی را وارد ذهنش نکند. هر چیزی را نشنود و هر چیزی را نبیند. حدیثی از امام علی هست که می فرماید:« شیعَتُنا بِمَنزله النَّحل؛1 شیعیان ما مانند زنبور عسل هستند» زنبور های نگهبان در ورودی کندو به شدت مراقب هستند تا زنبور های کارگر آلودگی را وارد کندو نکنند. آنها زنبور آلوده را بی رحمانه نیش می زنند و می کشند و گرنه تمام کندو آلوده می شود. از این رو باید تمام ورودی ها و خروجی های قلب ما به شدّت کنترل شود تا آلودگی وارد روح و جان ما نشود. اگر روایت می فرماید:« النَّظَرُ سَهمٌ مِن سهامِ ابلیسِ2؛ نگاه شهوت انگیز نیزه زهرآگین ابلیس است» ما نباید بگذاریم وارد بشود. مثلا کسی که تشنه شود، اگر جام زهر بنوشد، از بین می رود. این اشتباه به قیمت جانش تمام می شود. پس باید محافظت بشود. اگر کسی بگوید که یک لحظه غفلت در اصابت چاقو به چشم نباید تاوان همیشگی کوری را داشته باشد؟! باید گفت که این قانون و قاعده ی هستی است. باید تابلوهای هشدار را جدی بگیریم. باید به شدت از ورودی و خروجی های قلبمان و صادرات و واردات کشور وجودمان مراقبت کنیم.


2. پاک چشمی و پاک دامنی مردان


در سوره نور که سوره ی عفاف گرایی است در آیات 30 تا 33، پروردگار آدمیان،ابتدا بر پاک چشمی و پاک دامنی مردان تأکید می ورزد و آنان را از نگاه های حرام و آلودگی های جنسی بر حذر می دارد:«قل للمؤمنینَ یَغُضّوا مِن أبصارِهِم وَ یحفَظُوا فروجَهُم ذَلکَ أزکی لَهُم إنَّ اللهِ خِبیرٌ بِما یصنَعون3؛به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنان پاکیزه تر است؛ زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است.»


حضرت عیسی(ع) پیام آور عقاق بودند و برای حوّاریون بیش از هر چیز بر عفت چشم تأکید می کردند و می فرمودند:« أیاکُم وَ النَّظرهَ فَإنّها تَزرعُفی قلبِ صَاحبها الشَهوَهَ وَ کَفی بِها لِصاحِبهَا فتنه4؛بر حذر باشید از نگاه آلوده. پس همانا نگاه حرام در قلب انسانِ چشم چران، بذر شهوت می کارد و برای اینکه شخصی گرفتار در فتنه شود همین کافی است» نگاه های شهوت انگیز شما را تحریک می کند و بذر شهوات را به گیاه تبدیل می کند.


3. پاک چشمی و پاک دامنی بانوان


« وَقُل للمُؤمِناتِ یَغضُضنَ مِن ابصارِهنَّ وَ یحفظنَ فُرُوجهن … 5 و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند …»
امام علی(ع) می فرمایند:« العُیونُ مَصایدُ الشَیطان6؛ چشم ها دام های شیطان اند» چشم باید کنترل بشود. چشم چرانی در نهایت انسان را به بمب متحرّک شهوت تبدیل می کند.

 

1. علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 65،ص 17
2.همان ج 101،ص40
3. نور(24)،30
4. شیخ مفید،امالی،ص 208
5. نور(24)،31
6. عبدالواحد تمیمی،غرر الحکم و درر الکلم،ص 52، ح 993

 

   جمعه 15 دی 1396نظر دهید »

همسرداری 

 

همسرداری

   شاید برای خیلی ها این سؤال مطرح باشد که هدف از زندگی مشترک با این همه نارضایتی و متأسفانه بدگویی ها چیست؟
یک جوان مجرد باید با چه انگیزه ای اقدام به ازدواج کند؟آیا ازدواج زیر بار مسئولیت رفتن و چندین برابر شدن دغدغه های زندگی و به تبع آن فشارهای روانی و ایجاد استرس و اضطراب نیست؟
  

پس برای چه باید ازدواج کرد؟
   خداوند به طور بسیار خلاصه در آیه 21 سوره روم پاسخ این پرسش را داده است و می فرماید:« وَ مِن آیاتِهِ أن خَلَقَ لَکُم من أنفُسِکُم أزواجاً لِتَسکنوا إلیها وَ جَعَلَ بینَکُممَوَدَّه وَ رَحمهً إنَّ فی ذلک لآیاتٍ لِقومٍ یَتَفکرونَ؛ و از نشانه ای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید،و در میانتان مودّت و و رحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکّر می کنند.»
   بنابر این آیه هدف از ازدواج آرامش یافتن به واسطه همسر است و اما منظور از این آرامش چیست؟

مظاهر آرامش در قرآن

    سه جنبه از آرامش در قرآن کریم ذکر شده است که ضمن اشاره به آنها برای هر یک، یک نمونه از آیات ذکر می شود:

   1. آرامش در اعتقاد
   هُوَ الذی أنزَلَ السَکینَهَ فی قُلُوب المؤمنینَ لِیَزدادوا إیماناً مَعَ إیمانهم و للهِ جُنودُ السَّماواتِ وَ الأرضِ وَ کانَ اللهُ عَلیماً حَکیماً؛ او کسی است که آرامش را در دل های مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید لشکریان آسمان ها و زمین از آن خداست،و خداوند دانا و حکیم است» فتح/14

   2. آرامش در عمل
   « … فَأنزَلَ اللهُ سَکینهُ عَلی رَسولهِ وَ عَلَی المؤمنینَ وَ ألزَمَهُم کَلِمهَ التَّقوی وَ کانوا أحَقَّ بِها وَ أهلها وَ کانَ اللهُ بِکُلِّ شَیءٍعلیماً؛ خداوند آرامش وسکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوی ملزم ساخت و آنان از هر کس شایسته تر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز داناست» فتح /26

3. آرامش جسم و روان
   « هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لتَسکُنُوا فیهِ؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید». یونس /67
با توجه به نکاتی که علامه طباطبائی و آیت الله مکارم شیرازی در ذیل مجموعه آیاتی که از واژه آرامش (ریشه سکن) در آنها بکار رفته است، آورده اند نتایج ذیل حاصل می شود:
   - نوعی از آرامش مولود ایمان و اعتقاد به خدا، و اعتماد بر لطف اوست که مؤمنین را به خونسردی و تسلط بر نفس دعوت می کند.
   - نتیجه صداقت، ایمان و آمادگی وفاداری از صمیم قلب و آرامش الهی است.
   - آرامش الهی یکی از امداد های الهی است.
   - آرامش یا جنبه اعتقادی دارد که تزلزل اعتقاد را برطرف می کند و یا جنبه عملی که ثبات قدم و مقاومت و شکیبایی به انسان می بخشد و یا جنبه روانی و جسمی دارد مانند شب که باعث تجدید قوا برای فعالیت روز بعد می شود.

تعریف سکینه و آرامش
   «سکینه» در اصل از ماده سکون به معنی آرامش و اطمینان خاطری است که هر گونه شک و تردید و وحشت را از انسان زائل می کند و او را در طوفان حوادث ثابت قدم می دارد. انسان های صاحب آرامش، هرگز به خاطر آنچه از دست داده اند غمگین نمی شوند و به آنچه دارند دلبستگی شدید ندارند و این دو اصل سبب آرامش روحی آنها می شود.
   « لِکیلا تَأسَوا عَلی ما فاتکُم و لا تَفرحوا بِما آتاکم؛ تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به سبب آنچه به شما داده است، شادمانی نکنید.» حدید/23
   در تعریف دیگر آمده است که کلمه« سکن» به معنای چیزی است که دل را راحتی و آرامش بخشد و از ماده سکون است که خلاف حرکت است.1

   با توجه به فواید روحی و جسمانی ازدواج می توان گفت منظور آیه از آرامش، شامل آرامش روانی و جسمانی است. چنانکه علامه طباطبائی در ذیل آیه 189 سوره مبارکه اعراف منظور از  آرامش به همسر را آرامش دل می داند و ایشان از سوی دیگر در ذیل آیه 21 سوره روم، منظور از آرامش را ، آرامش جسمانی حاصل از پاسخگویی مناسب به نیاز جنسی می داند.

   با توجه به مطالب ذکر شده باید گفت:

   یکی از نعمت های عمیق (برعکس آرامش شب که به صورت مقطعی است) در زندگی انسان ایجاد آرامش میکند همسر است.

   البته با توجه به اینکه برای آرامش چنانچه در آیات زیر ذکر شده است جنبه های مختلفی ذکر شده است بدیهی است که هیچ یک جایگزین دیگری نمیشود و هنگامی انسان به حیات طیبه دست می یابد که در همه جنبه ها به آرامش برسد و راه رسیدن به این زندگی مسرور،داشتن  ایمان،انجام عمل صالح و انتخاب صحیح برای زندگی مشترک است.در تأکید این مطلب باید به این ماجرا اشاره کرد که روزی پیامبر (صلی الله) به دختر جَحش فرمود:«دایی ات حمزه کشته شد، پس گفت انالله و انا الیه راجعون، ثوابش نزد خداوند محفوظ است» سپس پیامبر (صلی الله) فرمود: برادرت کشته شد، بنت جحش همان جمله را تکرار کرد.

   سپس پیامبر(ص) به او گفت:«همسرت کشته شد»، پس بنت جحش دست هایش را بر روی سرش گذاشت و جیغی کشید.

   پیامبر(ص) فرمود: هیچ چیزی برای زن با شوهرش برابری نمی کند.2

 

1.تفسیر نمونه/ج22/ص2

2.تفسیر نور الثقلین،ج4،ص174

گرداوری شده توسط پ.هوشمند

 

   دوشنبه 11 دی 13964 نظر »

 راهکارهایی برای مقابله با بد حجابی 

 

بدحجابی

 

1- رعایت اصل تقوای الهی در عمل از طرف آمرین به معروف وناهین از منکر . ( عامل بودن آمر )

 

 2- ارائه ی الگوی صحیح پوشش متناسب با اسلام وانقلاب برای دختران وپسران

 

 3- ارائه ی الگوهای امروزی که برای نسل جوان ملموس باشد ( مانند : دعوت از کسانیکه در زمینه های علمی ، اجتـماعی و… در بین نسل جوان موفق بوده وپوشش برتر دارند)

 

 4- ترویج فرهنگ اصیل اسلامی وقرآنی در صدا وسیما وسینما وحتی میادین شهرها( بصورت تابلوهای بیل برد ) با ساخت فیــلم ، سریال ، پخش مراسم عزاداری وهیئات مذهبی

 

 5- بیان محسنـات حجاب اسلامی وتبلیغ خوبیهای حجـاب وبیان مضرات بدحجــابی وبی حجابی از طریق : همایش ، کنفرانس ، میزگردو…با بهره گیری از نسل جوان وبا پوششهای مناسب

 

 6- در نظر گرفتن شرایط زمانی ومکانی در امر به معروف ونهی از منکر بخاطراثر گذاری واثر پذیری وفرهنگ سازی از طریق مثبت نگری به مقوله حجاب وعدم بزرگنمایی بدحجابی .

 

 7- مجاب نمودن مسئولین بین خود وخانواده وزیر مجموعه ی اداری آنان ( مانند : منشی ها وغیره ) 

 

 8- جلوگیری از تولید وفروش محصولات غیرفرهنگی والبسه های نا مناسب

 

 9- توسعه وگسترش هیئات مذهبی وپخش از صدا وسیما وهمچنین در بعضی مناسبات کشاندن آنان به خیابانها ومیادین شهر

 

 10- برگزاری میز گردهای تخصصی با بهره گیری از متخصصین جوان در زمینه های مختلف علمی ، سیاسی . اجتماعی و…

 

 11- تعیین حدود وثغور قانونی حجاب اسلامی با عنایت به فرهنگ غنی اسلامی وایرانی برای دختران وپسران در جامعه ومدرسه ودانشگاه با بهره مندی از نظر کارشناسان علوم اجتماعی وروانشناسان

 

 12- برخورد قاطع با متخلفین بصورت هماهنگ ومتحد الشکل از طرف تمامی دستگاه های مسئول از قبیل : قوة قضائیه ، نیروی انتظامی و ضابطین آنان در بسیج و…با پدیده ی بدحجابی و… ( ارائه ی راه حل واحد در برخورد با بد حجابی وبی حجابی وپرهیز از تکرویها وکج سلیقگی ها در برخوردها

 

 13- برخورد شایستـه ومبتنی برعقلانیت واصــولی باپدیده ی تکنولوژی جدید ( مانند : ماهواره واینترنت ) وتلاش در جهت ارائه ی تکنولوژی برتروجایگزین ویا در صورت عدم توانایی در ارائه ی الگوی برتر، شناساندن محسنات آن بجای برخورد های احساسی وگاهی خدای ناکرده نابخردانه باآن ،که خودنوعی ترویج می باشد!!! چراکه حتی کسانیکه با آن آشنایی ندارند به دنبال چیستی ؟ آن می روند ، کما اینکه در چند سال اخیر تجربه ی مبارزه با ویدئو وماهواره به چنین واقعه ای اذعان دارد.

 

 14- ایجاد حالت احساسی خوف ورجاء در جامعه : خوف برای متخلفین ورجاء برای مردم وافراد سالم جامعه با وضع قوانینی که ضمانت اجرای عملی را داشته باشند ونظارت دقیق بر حسن اجرای آن قوانین از طریق مجلس محترم ودستگاههای نظارتی

 

 15- ایجاد اعتماد عمومی به حکومت با برخورد قاطع با فاسقین وفاسدین ومتجاهرین به فسق

 

 16- ایجاد اشتغال برای جوانان وسرگرم کردن این قشر عظیم به کار وتلاش وایجاد امنیت شغلی 

 

 17- برقراری امنیت شغلی ، اجتماعی ، اقتصادی ، رفاهی از طریق مسئولین ذیربط وتبلیغات گسترده رسانه های گروهی

 

 18- ترویج فرهنگ ازدواج واستحکام بنای خانواده با حمایت از مزدوجین وفرهنگ سازی در این رابطه وارائه ی راهکارهای عملی برای حصول به آن وسهل وآسان نمودن ازدواج از طریق : ساخت خانه های با مساحت کم وبصورت اقساط در اختیار زوجهای جوان گذاردن ، تأمین اشتغال آنان ، ارائه ی مشاوره های خانوادگی از طریق رسانه ی ملی وجراید وبرگزاری میزگردهای تخصصی در این زمینه ویا ساخت سریالهای مناسب

 

 19- بیان غیر مستقیم مسایل فرهنگی از طریق صدا وسیما با ساخت فیلم ، سریال و مصاحبه ودعوت از خانواده های موفق

 

 20- از بین بردن دغدغه معیشت برای خانواده ها وکم کرده ودر نهایت از بین بردن شکاف طبقاتی بین فقیر وغنی وبرخورد با سود جویان وسوء استفاده کنندگان در جامعه اعم از مسئولین وطبقات اول ودوم جامعه ودیگران . چراکه همسر یا مرد خانه از صبح زود به دلیل عقب نماندن از دیگران وتأمین معاش ورفع نیازوکسب رزق و روزی وبعضا رفاه طلبی بیش از حد توان تا پاسی ازشب درتمام هفته حتی گاهی جمعــه هامشغول کاروتلاش بوده وازتوجه عاطفی ومعنوی اهل خانواده ی خودغافل است وهنگامی که همسر وپدرنتواندپاسخگوی احتیاجات غریزی وعاطفی خانواده ی خود باشد نوعی عقده وبیمــاری گریبانگیر آنان می شودکه کمبود احساسی وعاطفی (محبت )است که درنهایت ممکن است برای ارضاء آن گرایش به غیرقوت گرفته وکم کم زمینه های ناهنجاری بوجود آیدتا غریزه ارضاء شود0 به عنوان نمونه : ( به انحراف کشیده شدن بعضی ازخانم های متأهل )

 

                          ❤همانا عفیف و پاکدامن ، فرشته ای از فرشته هاست. امام علی ( علیه السلام) حکمت 474.

  

حجاب من … سلاح من

 

 پس کسانی که از حجاب فراری اند،

 و بهانه کرده اند که ما دوست داریم آنجور بگردیم

 و بخاطر دل خودمان میخواهیم و کاری به کسی نداریم و

 از این دست حرفها، حقیقتأ بدنبال رفع این حد و حدودی است که اسلام ایجاد کرده.

 اسلام نفس امّاره ی آدمی را از این سرکشی مخرب مهار میکند.

 حجاب، تنها سلاحی است که از هردو شخص مهاجم ومدافع، حفاظت میکند.

 

   یکشنبه 10 دی 13961 نظر »

و من یعمل مثقال ذرة شرا یره

شراره ای بر خرمن

 

چند روزی فکرش مشغول بود و افکارش در هم ، باید پول و پله ای دست و پا می کرد و چادر رنگ و رو رفته همسرش را نو . با پول کارگری و خرج و مخارج سنگین زندگی کم کم تا دو ماه دیگر باید خود را می زد به بیخیالی تا عرق شرم بر چهره اش ننشیند و بر آتش دلگرمی زن به وعده های سر خرمنش ، آب پاکی نریزد.

 

دو ماه با جان کندنی گذشت و حالا زن با چادر نو به بازار آمده ،دو بار کل مغازه ها را رفته و برگشته و بالا و پایین کرده بود تا بلکه بتواند با ته مانده ی جیبش، از دست فروش یا شاید مغازه ی اجناس دو هزار تومنی چیزی بخرد که به درد شوهرش بخورد .

 

یک ده هزاری مچاله شده و رنگ و رو رفته صرفا برای تشکر از این همه زحمت! دم دمای غروب،در حالی که قوطی عطر کوچکی را در مشت می فشرد راهی منزل شد . بین راه جوانکی پرسه ی بی عاری _شاید هم بی کاری_ می زد و دود سیگارش را می داد به خورد ملت .

 

شراره های سرخی که از ته سیگارش به هوا بر می خواست در تاریک و روشن هوا به وضوح دیده می شد. شراره هایی که درهوا گلچرخ می زدند و تمنای نشستن داشتند و از بخت بد اینبار هوس نشستن بر نازک چادری نو به سرشان زده بود. زن سوار ماشین شد و همان ابتدا کرایه را حساب کرد، خوب می ترسید همین هزار تومن هم که با زور چک و چانه زدن از عطار پس گرفته بود گم کند.

 

خودش را در صندلی جای داد و چادرش را مرتب کرد و تا آمد نفس راحتی بکشد نگاهش به سمت آرنج دست راستش خیره ماند، جان گرفتن دوباره شراره ها را در دلش احساس کرد.رد چند سوختگی ریز و درشت روی چادر چیزی نبود که به راحتی از کنارش بگذرد.

 

به آنی دلش آتشفشان لعنت شد و کلی نفرین و بد و بیراه از دلش فوران کرد خوب جز این هم چاره ای نداشت. واقعا شراره ای کوچک گاه چه آتشی بر می انگیزد و به حق گاهی فقط دل خوش آیه ها باید بود.

 

نوشته شده به قلم م.رمضانی

   دوشنبه 4 دی 1396نظر دهید »

چی شد طلبه شدم

 

چی شد طلبه شدم

 

 برای کنکور درس می خواندم و هر روز به کتابخانه می رفتم ، تصمیم داشتم هر طور شده پزشکی قبول شوم ، مخصوصاً این که یک دوره کامل امدادگری را گذرانده بودم علاقه ام به پزشکی بیشتر شده بود  .

 

سر پر سودایی داشتنم و دلم میخواست زمین و زمان را تغییر دهم ، برای خودم اصول و ضوابطی داشتم و اگر از اصولم خارج میشدم خودم را تنبیه می کردم ، همه چیز را با عقلم می سنجیدم ، مردها را مانع پیشرفت زن ها می دانستم . خودم را آزاد از هر چیزی می دانستم و شاد بودن برایم مهمترین اصل اساسی زندگی به شمار می رفت .

 

یک روز به پیشنهاد یکی از دوستانم به عنوان مربی تزریقات به مسجدی که در نزدیکی کتابخانه بود رفتنم ، این اولین باری بود که به پایگاه بسیج می رفتم  ، در پایگاه مسجد همه جور آدمی می آمدند.

پایگاه یک کتابخانه کوچک داشت که کتاب های جالب و خواندنی در آن چیده بودند . از مسئول پایگاه که خانم  موجهی بود اجازه گرفتم تا بعضی از کتاب‌ها را به امانت ببرم . اولین کتابی که نظرم را جلب کرد اصول کافی بود جلد اول را برداشتم و با خود به منزل بردم ، هر حدیثی که می خوانم دنیای جدیدی به رویم گشوده میشد برخی از احادیث را هم نمی‌فهمیدم آنها را رها کرده و به سراغ حدیث بعدی می رفتنم . آنقدر این کتاب برایم جذابیت داشت که وقتی غرق در مطالعه می شدم گذر زمان را متوجه نمی شدم .

 

کتاب بعدی که به امانت گرفتم تذکره الاولیای عطار بود؛  این کتاب برای من بیش از هرچیزی خواندنی بود آن روزها به علاوه خواندن درس ها و تست زدن مطالعه کتابهای جانبی برایم تفریح شده بود .

 

چند جلسه بیشتر از کلاس های تابستانی نمانده بود و من می دانستم که دیگر چنین فرصتی برای مطالعه و استفاده از این کتابها را نخواهم داشت به خاطر همین باز هم سر  قفسه کتاب ها رفتم و این بار به کتاب کیمیای محبت برخوردم ، این کتاب احوالات شیخ رجبعلی خیاط را توصیف کرده بود ،اصول کافی و تذکره الاولیا کم حال و هوای من را تغییر نداده بود حالا این کتاب هم به آن اضافه شده بود.  برای من که از دین فقط مقید  به خواندن نماز اول وقت بودم و می گفتم هرچه شدم نماز اول وقت نباید از دست برود خواندن نکات اخلاقی بسیار بسیار تاثیرگذار بود ، کتاب‌ها روحیاتم را چنان تغییر داده بود که اطرافیان متوجه تغییرات رفتارم شده بودند ؛ برای آنها من یک آدم دیگری بودم . 

 

خواندن این چند کتاب تمامی محاسبات ذهنی من از زندگی را به هم ریخته بود ، یک روز در کتابخانه با بی حوصلگی تست می زدم یکی از دوستانم آمد کنارم نشست و گفت من کنکور نمی دهم . با تعجب نگاهش کردم و گفتم پس میخواهی چه کنی ؟ گفت: می خواهم برم حوزه . سرو صدای بچه ها در آمد که حرف نزنید ، بلند شده و رفتیم داخل نمازخانه نشستیم .

 

دوستم گفت از دنیا خسته شدم می‌خواهم بروم حوزه . گفتم : که چه شود ؟ گفت طلبه می شوم ،  با اینکه با واژه  خانم طلبه نآشنا نبودم و مربی خیاطی خواهرم هم یک خانم طلبه بود اما با تمسخر گفتم : فکر کن زنها عمامه بگذارند ، بیخیال درسَت را بخوان یک دکتر خوب از تو در می آید .

 

دوستم گفت تو که همیشه فلسفی حرف میزنی بیا برویم  حوزه می خواهم برم دفترچه بگیرم ، با بی اهمیتی شانه ام را بالا انداختم و چیزی نگفتم .

آن روز گذشت و من با فکر اینکه بروم حوزه یا نه چند روز را گذراندم ، با خودم می گفتم حوزه دیگر چیست باید برم دانشگاه ،کمی مردد شده بودم که به حوزه بروم یا درس خواندن برای کنکور را ادامه دهم  بالاخره تصمیم گرفتم همینطور که برای کنکور درس می خوانم  دفترچه حوزه را نیز بگیرم ، سنگ مفت گنجشک مفت ، شاید قبول شدم ، و شاید توانستم با درس خواندن در حوزه برای سؤالهایم پاسخی پیدا کنم .در آزمون شرکت کردم و قبول شدم ، اما متاسفانه دوستم که باعث شد دفترچه بگیرم قبول نشد …

 

عبدی متین 

   یکشنبه 3 دی 1396نظر دهید »

جلسه درس اخلاق مدرسه علمیه کوثر ورامین 

 

سرکار خانم نرجس شکوری فرد نویسنده و مسئول مقر کتاب جامعه الزهرا امروز در مدرسه علمیه کوثر ورامین ضمن بیان اهمیت کتاب و کتابخوانی گفت : باعث تاسف است که امروزه کتاب های پر فروش سال ما از کتاب های غربی است .

 

نرجس شکوری فرد ضمن بیان وظایف زن و مرد و بیان جملاتی از رهبر انقلاب پیرامون وظایف زنان در جامعه اظهار داشت : از وظایف زنان نیست که در خارج از منزل فعالیت داشته باشند و بدون نیاز مالی کسب درآمد کنند ، اما انجام کارهای فرهنگی ، سیاسی و … در جامعه را می توان از وظایف و تکالیف همه زنان در جامعه برشمرد .

 

شکوری فرد ادامه داد : امروزه که جامعه ما درگیر جنگ نرم است ، با آسیب دیدن هر قشری از جامعه دیگر افراد جامعه باید پاسخگو باشند که چرا کار فرهنگی و عقیدتی ما ضیف بوده و دشمنان توانسته اند به فرد و افرادی آسیب بزنند .

 

این نویسنده جوان کتاب خوانی را واجب دینی برشمرد و بیان داست : کتاب غذای روح است ، سعی کنید در زندگی اگر می خواهید به کسی هدیه یا صدقه بدهید طبق فرموده رهبر معظم انقلاب عمل کنید و کتاب صدقه دهید .

 

وی ادامه داد : بالاترین امر به معروف و نهی از منکر پیروی از نظام است ، بنابراین تلاش کنید و در بین جوانان و نوجوانان بروید و با خلق نیکو آنان را جذب نظام و رهبری کنید .

 

شکوری فرد در پایان بزرگترین نقطه ضعف قشر مذهبی جامعه را تنبلی برشمرد و گفت : چرا باید کتاب های دفاع مقدس کم فروش باشد ، این یک ایراد بزرگ است که فیلم های خوب در سینما کم فروش و فیلم های سخیف که بی شباهت با فیلم فارسی ها نیستند پرفروش است .( مثلا فیلم تیم خانه ایران یک و نیم  میلیارد فروش داشته اما فیلم سلام بمبئی شانزده میلیارد  ) 

   شنبه 4 آذر 13962 نظر »

«اگربرهنگی ُمد میشد!


راستی،جهان چه زمان براي زن امنیت آورمیشود!

آیا اگر آنان در پوشـش مناسب اجماع نداشته باشند و در روابط خود با مردان تنها به نیازها و تمایالات آزاد بیندیشـند به امنیت اجتماعی دست خواهندیافت؟

زیگموندفروید، روانکاو اتریشـی که به پدر روانکاريغرب شهرت یافت. به کمک انگیزه هاي آلوده ي صاحبان سرمایه و قدرت در اروپا،  براي چاره جویی مشکل نا امنی  زن غرایز جنسـی را به گونه اي تحلیلکرد که نتیجه ي آن ترویـج فرهنگ برهنگی بود. .»

آنچه مطالعه کردید بخشی از کتاب راز یک فریب است پیشنهاد میکنیم این کتاب را مطالعه فرمائید .

 

دانلود کتاب راز یک فریب 

   شنبه 25 شهریور 13961 نظر »

علت مدگرایی 

مدگرایی

 

ترویج مد و مدگرایی در بین جوانان، از جمله نمونه های بارز تهاجم فرهنگی است، گرچه طبع انسان تنوع طلب و نوگرا است، اما حالت تنوع طلبی و نوگرایی در حد معقول، فطری و طبیعی است و به خوبی روشن است بین توجه به زیبایی و تنوع در حدمعقول آن با غرق شدن در مد گرایی و هر روز به نوعی لباس پوشیدن و پیروی از الگو های کاذب بیگانگان، به گونه ای سخن گفتن و به صورتی برخورد کردن،بسیار متفاوت است.

 

زیرا مشوقان مد گرایی، نه تنها با لباس، بلکه با نحوه ی سخن گفتن و به کار بردن اصطلاحات، چگونه برخورد نمودن کیفیت غذا خوردن، چگونگی برگزاری مراسم ها و … سعی می کنند مد های غربی را در جامعه ی اسلامی ما ترویج دهند، گرچه نحوه ی آراستن ظاهر و لباس پوشیدن در این میان نقش بسزایی دارد.

 

بدون شک کسانی که با سوء استفاده از احساسات پاک جوانان ترویج مد می نمایند، در فکر رایج کردن فرهنگ غرب و سود جویی های خودشان هستند. سرمایه داران بزرگ برای این که چرخ کارخانه هایشان از حرکت باز نایستد و ثروت های کلانی را صاحب شوند، در اشاعه مد می کوشند و گاه این تبلیغ حتی طبقه متوسط یا ضعیف جامعه را چنان تحت تأثیر قرار می دهد که سعی می کنند، با اقساط هم که شده، خود را از قافله ی مد طلبان و مدگرایان عقب نبینند.

 

مهاجمان فرهنگی و سود جویان سعی دارند به هر صورت که امکان دارد کالاهای خود را به مصرف و فروش رسانند، مخصوصاً برای رسیدن به این هدف از زنان سوء استفاده می کنند، آنان با تولید لوازم آرایش سعی می کنند زنان ما را در مسیر زنان دنیای غرب قرار دهند و در این میان با استفاده از اهرمهایی مانند آزادی زن، زیبایی زن، حقوق زن و … کار خود را مشروع جلوه می دهند که گاهی از اشاعه و ترویج منکر ها نیز به دور نخواهد بود.

 

بدون شک کسانی تابع مد و مدگرایی می شوند که به عقده ی حقارت دچار شده باشند و از درون، پوچ و فاقد شخصیت علمی، معنوی، اجتماعی باشند و با مد گرایی بخواهند برای خود شخصیتی کسب کنند و توجه دیگران را به خود جلب نمایند و خود را به نحوی نشان دهند.

 

پی توجه به مدگرایی و افراط در تنوع ریشه در فطرت آدمی ندارد، بلکه ناشی از عقده ی حقارت و نداشتن شخصیت انسانی است.

 

پایان نامه مریم فرجی 

   پنجشنبه 19 مرداد 13961 نظر »

1 3 5 ...6 ...7 8

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 1135
  • دیروز: 1174
  • 7 روز قبل: 5790
  • 1 ماه قبل: 46224
  • کل بازدیدها: 876360
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 13
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 24
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 17
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1