فاطمیه قصه گوی رنجها است بهترین تفسیر سوز مرتضی است


فاطمیه جنگ اشعار علی است شرح حال چشم خونبار علی است


فاطمیه آتش افروز دل است احتجاجش یک کتاب کامل است


فاطمیه سینه چاک درد ها است شاهد نامردی نامرد هاست


فاطمیه مهر زد تاریخ را در دل آتش گدازد میخ را


فاطمیه سوخت درب خانه ای شمع را کشتند با پروانه ای


فاطمیه سوز دل را ساز کرد دفتر داغ علی را باز کرد


فاطمیه شرح دیوارودر است در مقام صبر زینب پرور است


فاطمیه ناله زهرا می زند داد مظلومی مولا می زند


فاطمیه آتشی افرو ختند خیمه های کربلا را سوختند


فاطمیه فاطمه اعجاز کرد انقلاب کربلا را ساز کرد


فاطمیه ماه گل افشردن است فتح باب تازیانه خوردن است


فاطمیه قفل غم را شد کلید چونکه دارد هم شهیده هم شهید


فاطمیه صورتش نیلی شود تا رقیه شاهد سیلی شود


موضوعات: خواندنی ها
   دوشنبه 11 فروردین 13931 نظر »

 

در یکی از مهم ترین بخش های این سخنان که درحقیقت مقدمۀ صحبت های مقام معظم رهبری در در اجتماع عظیم و پُرشور زائران و مجاوران رضوی علیه السلام نیز بود، رهبر انقلاب با تاکید بر اهمیّت ویژۀ بحث مربوط به فرهنگ، فرمودند: “عزیزان من فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. چراکه فرهنگ به معنای هوایی است که ما تنفس می کنیم. اگر این هوا تمیز باشد آثاری دارد و اگر کثیف باشد آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مانند هواست. اگر بخواهیم مصرف تولیدات داخلی به معنای واقعی کلمه تحقق یابد باید فرهنگ تولید داخلی در ذهن مردم جا بیفتد.”

شاید یکی از مهم ترین نکاتی که دربازخوانی سخنان تازۀ رهبری باید درنظرگرفت، نحوۀ ورود متفاوت ایشان در دو محور فرهنگ و اقتصاد باشد. ایشان ضمن تاکید موکد بر این تفاوت، بخش اعظم سخنانشان را به تشریح مسائل مربوط به اقتصاد مقاومتی اختصاص داده و با طرح ۳ سوال اساسی درخصوص بحث و طرح نوعی آسیب شناسی اجتماعیِ اقتصاد، سوالات را پاسخ می دهد و سپس بحث درخصوص فرهنگ را مقدم بر اقتصاد اعلام می دارند. با این حساب ایشان از همان ابتدا “فرهنگ” را در کلان ترین معنای ممکن منظور نموده و که دایرۀ مصداقی آن وسعتی در محدوده هایی از مفاهیم مربوط به جامعه و مسائل عمومی مربوط به زندگی مردمی تا انتزاعی ترین مفاهیم هنری را دربرگرفته و دقیقاً در حکم زیربنای امور است.


ادامه »


موضوعات: خواندنی ها
   دوشنبه 11 فروردین 1393

روزی هزار بار دلت را شکسته ام

بیخود به انتظار آمدنت نشسته ام

هروز این تویی که دعا میکنی برای من

ومن هر روز گناهکارتر از گذشته ام

تو غصه میخوری و گریه میکنی و غمگینی

دلیل آن هم منم که آب از سر گذشته ام

چشمان تو کم سو شده از بس گریستی

من عین خیالم نیست، چه راحت نشسته ام!

هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی

هم عهد خویش هم دلت را شکسته ام

امروز جمعه نیست ولی قول میدهم

با بغضهای گلویم و دل شکسته ام

میخواهم از نو، نوکر خوب شما شوم

آقا نجاتم بده، از گناه خسته ام


موضوعات: خواندنی ها
   یکشنبه 25 اسفند 13921 نظر »

امسال در مقطع اول ابتدایی تعداد دانش آموزان شیعه وسنی یکی شد.

چشممان روشن!

تعداد اهل سنت ایران به 20 میلیون نفر رسید.

چشممان روشن!

ضریب رشد جمعیتی اهل سنت 4 است و شیعییان 1.7

چشممان روشن!

با همین فرمول رشد جمعیتی ، ظرف سالهایی نه چندان دور اکثریت ایران را اهل سنت تشکیل می دهند.

و باز چشممان روشن!

که با تبلیغات گسترده شبکه های وهابی فارسی زبان به عنوان تنها تریبون اهل سنت در ایران به تدریج اهل سنت ایران از جهت فکری دارند کاملا وهابی می شوند، شاید باور نکنید که در سالیانی نه چندان دور؛ با این نمودار رشد جمعیتی و این آرایش رسانه ای وهابیون؛ بزرگترین کشور وهابی؛ ایران خواهد بود.


این امار بعد از سر شماری سال 90 به دست آمد و بعد از نامه مدیر حوزه علمیه اهل سنت پاکستان به سنی های ایران موجب حساسیت بیشتر نهادهای امنیتی شد… در نهایت این امار اخرین نتایج حاصل است…. مختصری از نامه مدیر حوزه علمیه پاکستان خطاب به اهل سنت ایران: شده نان شب نخورید اما در تولد نوزاد همت کنید…. آینده ایران از ان ماست!!! جالب است بدانید اهل تسنن، قانونی برای زندگی دارند با نام دو زن و 20 فرزند. یعنی هر نفر دو زن اختیار می کندو از هر زن سعی میکند 10 فرزند حاصل کند!


موضوعات: خواندنی ها
   پنجشنبه 22 اسفند 1392

این دل پر از طراوت گل هاست، شک نکن …   لبریز از ولایت مولاست، شک نکن…

چون سال نو مصادف با فاطمیه شد… امسال سال حضرت زهراست، شک نکن…

****

نوروز اگر وقت ديدار است مردم …

امسال بر داغي گرفتار است مردم …

حرمت نگه داريد پاي سفره عيد …

چون مهدي زهرا عزادار است مردم …!!!


موضوعات: خواندنی ها
   پنجشنبه 22 اسفند 1392

تو حوزه بخور بخوره!!!

تذکر: افرادي که نارسايي قلبي دارند نخوانند ممکن است از خنده سکته کنند.

به هرحال از من گفتن بود خود دانيد.


قبل از اين که به حوزه قم بيايم سال 1370 مدت چند ماهي در يکي از مدارس اصفهان بودم حالا اسم مدرسه را نگم بهتره ممکن آيت الله مقتدايي راضي نباشه کسي بدونه مدرسه علميه امام صادق خوراسگان زير نظر ايشونه. مدرسه چندتا مغازه داشت که به چندتا از افراد متدين اجاره داده بودند وقتي براي ديدن دوستانم از قم به مدرسه رفتم با يکي از مغازه دارها دوست بودم قبل از ورود به مدرسه به او سري زدم گفت: حيف شد رفتي، حاج آقا جديداً حسابي به طلاب مي رسه. گفتم: چطور مگه؟

گفت: حسابي به طلاب مرغ مي دن البته نه مرغ منجمد مرغ تازه. ديروز که براي نماز به مسجد مدرسه رفته بودم ديدم پرو پيش هاي آن مرغ ها را آفتاب کرده بودند.

گفتم اين وصله ها به حوزه علميه نمي خورد و من که چشمم آب نمي خوره گفت حالا برو ببين.

به مدرسه رفتم پر مرغ ها روي پارچه هايي کنار حوض مدرسه پهن بود با تعجب به حجره دوستم رفتم جريان را گفتم دوستم از خنده به گمانم سه چهار معلق هم زد هم مي خنديد و هم از چشمانش آب سرازير بود گفتم بابا چي شده گفت الوار را که مي شناسي (دوستان در مدرسه به مزاح و شوخي مي گفتند اتراک، جمع مکسّر ترک و الوار، جمع مکسّر لر است). گفتم: خب؟ گفت: مي دوني که لرها بالش هاي زيادي دارند و به بالش ها لم مي دند اين بالش ها اغلب با پر مرغ است. يکي از طلاب بروجني بالش هايش را شسته جا نبوده که پهن کنه اينجا پهن کرده است.

آره دادا، توش خودمون رو کشته بيرونش مردم رو.

منبع:نرم افزار تافته جدانابافته


موضوعات: خواندنی ها
   دوشنبه 12 اسفند 1392

 

صفحات: 1· 2


موضوعات: خواندنی ها
   دوشنبه 12 اسفند 1392

چشمه ای که گرد قبر حضرت عباس علیه السلام می گردد

تصاویری از چشمه آب زلالی که صدها سال است گرداگرد قبر اصلی حضرت ابوالفضل العباس در زیر حرم مطهرش در کربلا طواف می‌کند و این است اجر تشنه‌ماندن او بر لب فرات به احترام تشنگی برادر.همان آبی که بر فرزندان پیامبر در ظهر عاشورا ۱۴ قرن پیش بستند، امروز در حرم قمر بنی هاشم، به طرز معجره آسایی نابینا را بینا می‌کند، بیمار سرطانی را شفا می‌دهد و از ۵۰ سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می‌شود نه کم و نه زیاد می‌شود.

 

شیخ عباس ۷۴ ساله، که ۳۶ سال خادم حرم حضرت عباس علیه السلام است، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از ۴۰۰ سال قبل که آب لوله کشی نبود این آب مرتب می‌جوشیده و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت. مردم می‌آمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده می‌کردند و آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود… از ۵۰ سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می‌شود نه کم و نه زیاد می‌شود.

 

چشمه ای که به دور قبر حضرت عباس طواف می‌کند/تصاویر

 

وی ادامه داد: شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت ۱۰ روز در یک جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینکه درب ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت قمربنی هاشم حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است. این آب به ارتفاع یک متر بالاتر از قبر قرار دارد، اما هرگز وارد مرقد مطهر نشده و من این‌ها را به چشم خود دیده ام و بارها شاهد بوده ام چقدر افراد کور وارد حرم شده و چند قطره از این آب در چشمان آنها ریخته شده و بینا شده اند و یا افرادی دارای امراض پوستی و سرطانی با استفاده از این آب شفا پیدا کرده اند. مگر آب دریای رحمت آقا تمام می‌شود. هم اکنون در بخش درب صاحب الزمان مرقد مطهر ابوالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب می‌آید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بسته اند.

   یکشنبه 4 اسفند 1392نظر دهید »

بسم الله الرحمن الرحیم

با بچه های بسیج طلاب نشسته بودیم . قرار بر این  شد که برنامه ای بریزیم و بر خلاف گذشته علاوه بر دیدار خانواده های معظم شهداء به دیدار یک شهید زنده از یادگاران جنگ و دفاع مقدس برویم . دنبال سوژه مناسب می گشتیم تا بالاخره تصمیم بر آن شد که به  ملاقات یکی از همسران طلاب مدرسه خودمان که همسرش هم آزاده  و هم جانباز بود برویم . شب موعود فرا رسید و ما با شوق و ذوق خاصی برای شنیدن خاطرات رفتیم.بعد از سلام و احوالپرسی شروع کرد به تعریف نمودن خاطرات.
چهارده سالم بود؛ ه با اینکه خیلی از چیزها را نمی دانستم داوطلب رفتن به جبهه شدم.هنوز جثه ام توانایی حمل اسلحه را هم نداشت . به پدر و مادر م گفتم چون اقا دستور دادند حتی اگر اجازه هم ندهید من  به جنگ می روم و رفت. از دلاوری های همرزمانش می گفت، از پرپر شدن بچه هامی گفت.تا اینکه به اینجا رسید بمبی نزدیک تانکشان اصابت کرد،برخی در تانک سوختند  و شهید شدند ولی من  با چند نفر دیگر خود را به بیرون تانک انداختیم . شدت موج انفجار به حدی بود که احساس می کردم نیمی از بدنم جدا شده و الان در اثر همان  موج انفجار چهل درصد جانباز است . و بعد اسیر شدند در حالی که چهارده  سال بیشتر نداشت.می گفت که ما را به زندان تکریت بردند. و تحت انواع شکنجه ها قرار می گرفتند در حالی که صلیب سرخ از وجود انها خبر نداشت .می خواستند انها را گمنام نگه دارند.از سلول های انفرادی تا اتو کشیدن کف پاها و وارونه به پنکه ها اویزان کردن و …ولی با تمام سختی های اسارت، از اوج ایمان اسرا می گفت. از نماز خواندن به صورت جماعت. هر روز یک نفرمان امام جماعت می شد.چرا؟ چون بلافاصله بعد از نماز امام جماعت را می بردند برای شکنجه و بنابر این امام جماعت را چرخشی کرده بودیم . از حاج اقا ابوترابی می گفت که هم بند انها بود . از اهانت هایی که نسبت به سادات روا می داشتند و …..ولی به قول خودش یادش به خیر .
دل پر دردی داشت . می گفت باید بیشتر به جانبازانی که احتیاج به کمک برای مدوا دارند برسند. باید بیشتر به مردم برسند و گاهی اهی می کشید و می گفت باید از ولایت دفاع کرد و نباید پشت رهبری را خالی نمود و این که اگر رهبر الان اذن جهاد دهند باز هم حاضر است مطیع محض امر ولی فقیه باشد و خوف و ترسی ندارد.

خدا ما را قدر دان همه ی شهداء،جانبازان و آزادگان قرار دهد  کسانی که به عشق ولایت و  برای اعتلای پرچم ایران اسلامی جان خود را فدای این راه نمودند .



موضوعات: خواندنی ها
   یکشنبه 4 اسفند 1392
آورده اند که روزى یکى از بزرگان به سفر حج مى رفت . نامش عبد الجبار بود و هزار دینار طلا در کمر داشت…چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد.عبد الجبار براى تفرج و سیاحت ، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید.
زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت…!
عبد الجبار با خود گفت : بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد. در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد.
چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که ازگرسنگى هلاک شدیم!
مادر گفت : عزیزان من ! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم .
عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید.
گفتند: سیده اى است زن عبدالله بن زیاد علوى ، که شوهرش را حجاج ملعون کشته اند .
او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند.
عبد الجبار با خود گفت : اگر حج مى خواهى ، این جاست .
بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز و به زن داد و آن سال در کوفه ماند و به سقایى مشغول شد…
هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت . مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد.
چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر انداخت گفت : اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات ، ده هزار دینار به من وام داده اى ، تو را مى جویم . اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان !
عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.


در این هنگام آوازى شنید که : اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى ، هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم ، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد …

صفحات: 1· 2


موضوعات: خواندنی ها
   دوشنبه 28 بهمن 1392

1 ... 230 231 232 ...233 ... 235 ...237 ...238 239 240 ... 251

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 776
  • دیروز: 1174
  • 7 روز قبل: 5790
  • 1 ماه قبل: 46224
  • کل بازدیدها: 876360
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 13
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 24
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 17
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1