اشعار عاشورایی استاد شهریار

 

 

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

 

از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین

 

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین

 

پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست

اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین

 

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

 

رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

 

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

 

سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

 

سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق

می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

 

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

 

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین

 

سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

 

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

 

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین

 

بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون

دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

 

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

 

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

 

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

 

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین

♦♦♦

دلم به یاد اسیران كربلا خون شد 

 

محرم آمد و آفاق مات و محزون شد

غبار محنت ایّام تاب گردون شد

 

به جامه هاى سیه كودكان كو دیدم

دلم به یاد اسیران كربلا خون شد

 

از این مبارزه بشكفت خاندان على

چنانكه نسل پلید امیّه مرهون شد

 

بنى امیّه و آن دستگاه فرعونى

همان فسانه فرعون و گنج قارون شد

 

ولى حسین علمدار عشق و آزادى

لقب گرفت و شهنشاه ربع مسكون شد

 

چون نیك مى نگرى زنده آن شهیدانند

وگرنه هر بشرى زاد و مرد و مدفون شد

 

كنون مقابل ایشان بود زیارتگاه

كدام زنده به این افتخار مقرون شد

 

سر و تنى كه رسول خدایش مى بوسید

به زیر سمّ ستوران خداى من چون شد

 

به خیمه گاه امامت چنان زدند آتش

كه آهوان حرم سر به دشت و هامون شد

 

رسید نوبت زینب كه شیرزاد علیست

جهان به حیرت از این سربلند خاتون شد

 

به دوش پرچم آتش گرفته اسلام

به كاخ ابن زیاد و یزید ملعون شد

 

حسین غافله با خود نبرد بى تدبیر

كه غرق حكمت او فكرت فلاطون شد

 

تو شهریار به مضمون بلند دار سخن

هرآن سخن كه جهانگیر شدبه مضمون شد

♦♦♦

داغ حسین

محرّم آمد و نو كرد درد و داغ حسین

گریست ابر خزان هم بباغ و راغ حسین

 

هزار و سیصد واندى گذشت سال و هنوز

چو لاله بر دل خونین شیعه داغ حسین

 

بهر چمن كه بتازد سموم باد خزان

زمانه یاد كند از خزان باغ حسین

 

هنوز ساقى عطشان كربلا گوئى

كنار علقمه افتاده با ایاغ حسین

 

اگر چراغ حُسینى بخیمه شد خاموش

مُنوّر است مساجد به چلچراغ حسین

 

خدا به نافه خلدش دماغ جان پرداشت

كه بوى خون نكند رخنه در دماغ حسین

 

فراغ از دو جهان داشت با فروغ خُداى

خُدایرا چه فروغى است در فراغ حسین

 

یزید كو كه ببیند بناله قافله ها

گرفته از همه سوى جهان سُراغ حسین

   یکشنبه 25 شهریور 1397نظر دهید »

حسن روحانی را هم بازداشت کنید

 

حسین قدیانی

آقای آملی! لطفا زورتان را به همه‌ی روحانی‌ها برسانید! اگر قرار باشد قوه‌ی قضا مستند به یک شعار، این‌گونه فرض کند که طلبه‌ای قصد جان حسن روحانی را کرده و ذیل همین فرض، چند تایی از طلاب را بازداشت کند؛ بر مبنای همین فرض، خود حسن روحانی هم باید بازداشت شود!

چرا که رئیس قوه‌ی مجریه، بارها و بارها با زبان تهدیدآمیز علیه منتقدان خود سخن گفته و حتی باری خواب جهنم- البته بخوانید بهشت!- هم برای جناح منتقد خود دیده است! لذا از کجا معلوم عوامل حسن روحانی و ذیل تهدیدات او، این بلا را بر سر طلبه‌ی مظلوم مشهدی «محمد تولایی» نیاورده باشند؟!

 

قطعا اگر قوه‌ی قضا اقدام به بازداشت حسن روحانی نکند، این یعنی «تبعیض» آقای آملی!

 

اگر بر مبنای یک شعار، می‌توان چند طلبه را در پی جان حسن روحانی دانست، حتما بر مبنای سخنان رئیس قوه‌ی مجریه، این احتمال هم مفروض است که دست حسن روحانی به خون طلبه‌ی مظلوم مشهدی «محمد تولایی» آغشته باشد! عاقبت، تو وقتی منتقد را حواله به آن دنیا می‌دهی، از کجا معلوم تهدیدت را عملی هم نکنی؟!

 

قدرمسلم، مادام که قوه‌ی قضا، حسن روحانی را هم مثل آن چند طلبه بازداشت نکند، من حق دارم پیکر این طلبه‌ی مظلوم مشهدی را در حالت کما، علامت استیلای تبعیض بدانم در قوه‌ای که باید مجری عدالت باشد! حالا می‌فهمم چرا خمینی گفت؛ «اهل جهنم از بوی تعفن بعضی روحانی‌ها در عذاب‌اند»! نه! من سردار سپاه نیستم که بخواهم دست حسن روحانی را ببوسم!

 

من سرباز آه مردمم و اگر بخواهم ببوسم، دست طلبه‌هایی را می‌بوسم که غریبانه دارند تقاص قصور و تقصیر روحانی‌های دیگر را پس می‌دهند!

 

آقای آملی! اگر راست می‌گویید که هیچ خط قرمزی ندارید، حسن روحانی را هم بازداشت کنید!

 

و الا اعتراف می‌کنم؛ هر چه تا کنون در مدح شما نوشته‌ام، سبب خشم خدا از این قلم خواهد شد!

 

خدایا! مرا ببخش بابت حمایت‌های پیشینم از آیت‌الله آملی و قوه‌ی تحت امر ایشان، اگر عوض اجرای عدل و داد، در پی تبعیض باشند! که ظاهرا و مع‌الاسف همین گونه است!

 

حضرت آقا! اجازه داریم که معطوف به این قوه‌ی قضا، هیچ امیدی به اجرای عدالت در نظام جمهوری اسلامی نداشته باشیم؟! به خدا در یأس کامل هستیم، با وجود این قوه! وقتی ناظر بر آن ادعاهایی که در مناظره مطرح شد، نه در دهان قالیباف می‌کوبد و نه در دهان روحانی، چه عدالتی؟! چه امیدی؟! چه ایمانی؟! چه انگیزه‌ای؟! اصلا گیرم من به فلان دولت‌زن، رسما گفته‌ام «آشغال»! این «۶ ماه حبس تعزیری» دارد؟! نکند «دیکتاتوری» است؟! 


موضوعات: خواندنی ها, سیاسی
   پنجشنبه 22 شهریور 1397نظر دهید »

 روز دوم محرم الحرام

 

ورود به کربلا

 

امام حسین علیه السلام در روز دوم به سرزمین کربلا وارد شد. به خاطر همین روز دوم محرم، روز ورود به کربلا نام گذاری شده است. روز دوم، نماد پایداری است. اباعبدالله الحسین(ع) از همان آغاز حرکت با حوادث گوناگونی روبه رو شد. از بی وفایی کوفیان گرفته تا تعقیب شدن از سوی سپاهیان دشمن. با این حال از ادامة راه منصرف نشد و هم چنان استواری ورزید. حسین(ع) آموزگار بزرگ پایداری است.

کاروان امام در روز پنج شنبه ، دوم محرم الحرام سال شصت و یک هجری در کربلا فرود آمد . کربلا آخرین منزل امام و یاران آن حضرت است .

 امام رو به حر کرد و فرمود : « قدری جلو برویم » . همین که به کربلا رسیدند به ناگاه اسب امام از حرکت ایستاد .امام نام آن محل را پرسید زهیر گفت « این زمین را طف گویند » امام فرمود « نام دیگری بر آن نیست ؟» زهیر گفت « اینجا را به کرب و بلا می شناسند » 

ناگاه اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و دستور داد در آنجا بار نهند .

سید بن طاووس می گوید : وقتی امام به کربلا رسید از اسم آن محل پرسید ، وقتی گفته شد کربلا فرمود « فرود آیید ، اینجا محل بار نهادن ما و ریخته شدن خون ما و اینجا محل قبور ماست ، اینگونه جدم رسول خدا صلی الله بر من بیان فرمود » ۱

 

همه فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند ، حر و یارانش در ناحیه ای دیگر فرود آمدند . هنگام فرود ، امام همه فرزندان ، برادران و اهل بیت خویش را گرد آورد و به آنها نظر فرمود و گریست و این گونه لب به سخن باز کرد « پروردگارا ؛ ما خاندان پیامبر تو محمد صلی الله هستیم که اینگونه ما را بیرون کرده و از حرم جدمان راندند و آزردند و بنی امیه به ما تجاوز و ستم روا داشته اند . پروردگارا ؛ حق ما را از آنها بگیر و ما را بر قوم ستمگر یاری فرما .» 

پس از آن به یاران خود رو کرد و فرمود« الناسُ عبید الدنیا ، والدین لعق علی السنتهم ، یحوطونه مادرَّّت معاشیهمْ فاذا محصوا بالبلأٔ ، قل الدیانون : مردم بنده دنیایند و دین به زبان آنها قدری شیرین آمده است . تا آنجا که معیشت آنان را برآورد ، به گرد آن می گردند ولی هنگامی که به بلا گرفتار آیند ، دینداران اندکند » 

 

در این حال از دور سواره ای پیدا شد و و به تعجیل به جانب ایشان می تاخت ، چون به نزدیک رسید بر حضرت سلام نکرد و نزد حر رفت و بر او سلام کرد و نامه ابن زیاد را به او داد . چون نامه را گشود ، آن ملعون نوشته بود که : هر جا نامه من به تو رسید حسین را فرود آور و او را در بیابانی فرود آر که آب و آبادانی نباشد و کار را بر او تنگ گردان و باید پیک من خبر به من آرد که تو اطاعت فرمان من کرده ای .

چون حر نامه آن لعین را خواند مضمون نامه را در میان لشکر آن جناب ندا کرد ، یزید بن مهاجر پیک ابن زیاد را شناخت به او گفت : مادرت به ماتم تو بنشیند این چه پیام است که تو آورده ای ؟  

آن ملعون گفت : اطاعت امام خود کرده ام و وفا به بیعت خود نموده ام . ابن مهاجر گفت :بلکه معصیت پروردگار خود کرده ای و عار دنیا و نار عقبی برای خود مهیا کرده ای ..

پس حر در آنجا فرود آمد ، حضرت فرمود « بگذار که در نینوا یا غاضریه یا محل دیگر که آب و آبادانی داشته باشد فرود آییم» . حر گفت : امیر این مرد را فرستاده و حکمی کرده و مخالفت حکم او نمی توانم کرد .

زهیربن قین گفت : یاب رسول الله دستوری دهید تا ما با ایشان مقاتله کنیم حضرت فرمود « من می خواهم حجت خدا را بر ایشان تمام کنم و ابتدا به قتال ایشان نمی کنم »

پس به ضرورت در آنجا فرود آمدند و سرادق عصمت و جلالت را برای اهل بیت رسالت برپا کردند…۲

 

 

۱_ یاران شیدای حسین بن علی علیه السلام ، مرتضی آقایی ، نشر باقیات ، ص ۷۵_۷۶

۲_ جلا العیون ، علامه محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، باب پنجم ، فصل چهارم ، وقایع کربلا ص ۶۴۰ _ ۶۴۱

   چهارشنبه 21 شهریور 1397نظر دهید »

بیانات در دانشگاه علوم دریایی اما خمینی( ره ) نوشهر 

 

رهبر انقلاب

 

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.

 

تبریک عرض میکنم به همه‌ی شما جوانان عزیز، هم فارغ‌التّحصیلان دانشگاه‌های افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران، و هم سردوشی‌بگیرانی که در ‌آغاز این راه مبارک قرار دارند؛ مشاهده‌ی هزاران جوان رشید و مؤمن از دانشگاه‌های ارتش جمهوری اسلامی ایران، هر انسان خردمندی را به آینده امیدوارتر میکند.

 

بار سنگین مسائل آینده‌ی کشور بر دوش جوانها است و شما جوانهای عزیز که امروز در این کسوت مبارک مشغول خدمت شده‌اید، یکی از بخشهای مهم و حسّاس و سنگینِ این بارِ عمومی را بر دوش گرفته‌اید و امیدواریم که ان‌شاءالله در طول زندگی شیرین و موفّق خودتان، بتوانید این مسئولیّت عظیم را به بهترین وجهی به پیش ببرید.

 

عزیزان من! امروز لباس ارتش، یک لباس مبارک است؛ امروز مسئولیّت ارتش، یک مسئولیّت افتخار آفرین است؛ شما از کشوری دفاع میکنید، از ملّتی دفاع میکنید که پرچم‌دار آزادگی و عدالت در سطح جهان است. بسیارند مردمانی در کشورهای مختلف که دوستدار عدالتند امّا میدان برای ابراز اعتقاد به عدالت و اعتقاد به آزادی از چنگ استکبار، برای آنها گشوده نیست.

 

در جمهوری اسلامی ایران، در کشور عزیز ما این امتیاز وجود دارد که ملّت با زبان رسا، بدون هیچ پنهان‌کاری‌ای ایستادگی خود را در مقابل ظلم جهانی، استکبار جهانی ابراز میکند؛ علّت دشمنی استکبار با ایران اسلامی و با ملّت ایران هم همین است.

 

شما از این ملّت دفاع میکنید، شما از این کشور با همه‌ی وجودتان و با احساس و انگیزه‌ی عمیق دینی و میهنی خودتان دفاع میکنید؛ این خیلی افتخار است؛ این افتخار را مغتنم بشمرید و حفظ کنید.

 

جوانان عزیز!‌ امروز دنیا شاهد یک ظلم فراگیر از سوی قدرتهای غاصب جهانی است؛ شما ملاحظه کنید که منطقه‌ی ما و بسیاری از مناطق دیگر عالم امروز درگیر مشکلاتی هستند که این مشکلات، ساخته‌ی دست استکبار جهانی است. ما درباره‌ی قدرتهای ستمگر جهانی بدون تقیّه و با صراحت کامل سخن میگوییم.

 

امروز سیاستی که استکبار و در رأس آنها آمریکای ظالم و ستمگر برای خود اتّخاذ کرده‌اند، یک سیاست شرارت‌بار است؛ منافع خودشان را در ایجاد بی‌ثباتی در بسیاری از مناطق عالم بخصوص منطقه‌ی ما -منطقه‌ی غرب آسیا- قرار داده‌اند؛ سیاست آنها این است؛ منافع خودشان را این‌جور تعریف کرده‌اند که در این منطقه جنگ باشد، جنگهای خانگی باشد، برادران به جان یکدیگر بیفتند، تروریسم به شکلهای فجیعی در منطقه توسعه پیدا کند؛ این سیاستی است که امروز آمریکا به کمک رژیم صهیونیستی و متأسّفانه به کمک بعضی از کشورهای منطقه دنبال میکند.

 

هدفشان هم این است که یک قدرت اسلامی در این منطقه سر بر نیفرازد، سر بلند نکند؛ هدفشان این است. میدانند که پیام اسلام، پیام دفاع از مظلومین و محرومان است و سیاست استکبار، ایجاد محرومیّت و ایجاد مظلومیّت برای ملّتها است؛ لذا از سر بر آوردن یک قدرت اسلامی بیمناکند. برای همین هم در این منطقه فعّالند؛ ایجاد جنگ داخلی، ایجاد ناامنی، ایجاد بی‌ثباتی، ایجاد تروریسم، کاری است که متأسّفانه امروز در این منطقه، سیاست قطعی آمریکا است. در مقابلِ این سیاست، نظام جمهوری اسلامی با قدرتِ تمام ایستاده است.

 

 

دانشگاه علوم دریایی

 

عزیزان! برای هوشمندان عالَم شگفت‌آور است که جمهوری اسلامی با اتّکاء به خدای متعال و با تکیه به قدرت ملّی توانسته است آمریکا را در عمده‌ی هدفهای خودش در این منطقه شکست بدهد.

این حرفی نیست که ما اینجا بزنیم؛ این حرفی است که تحلیلگران سیاسی دنیا به آن اعتراف میکنند و از آن شگفت‌زده میشوند؛ این واقعیّتی است. قدرتهای استکباری بیش از آنچه در واقع توانایی و اقتدار داشته باشند، با تشر، با اخم، با ابراز قدرت، کار خودشان را پیش میبرند. اگر ملّتی از این تشر نترسید، از این اَخم جا نخورد، اگر ملّتی به قدرت خود اعتماد کرد، اطمینان کرد و با شجاعت قدم در میدان حق و عدالت گذاشت، ابرقدرت‌ها را به عقب‌نشینی وادار میکند و شکست میدهد. و این اتّفاق افتاده است؛ جمهوری اسلامی چهل سال است که آماج خرابکاری آمریکا و همدستان آمریکا است؛ در این چهل سال در جمهوری اسلامی چه اتّفاقی افتاده است؟

جمهوری اسلامی از یک نهال باریک تبدیل شده است به یک درخت برومند و پُرثمر؛ جمهوری اسلامی به رغمِ اَنفِ(بر خلاف میل کسی) قدرتهای استکباری و آمریکا، توانسته است دل ملّتهای اسلامی را به پیام خود جلب کند و جذب کند؛ توانسته است توطئه‌ی آمریکا را در این منطقه با شکست مواجه کند؛ یک نمونه سوریه است، یک نمونه عراق است، یک نمونه لبنان است. ملّتهای منطقه قدرت ایستادگیِ خودشان را در مقابل توطئه‌ی استکبار آزمودند؛ ملّت عراق با شجاعت ایستاد، ملّت سوریه با فداکاری در میدان حاضر شد؛ اینها نشانه‌های قدرت خداوند و نشانه‌های صدق وعده‌ی الهی است که فرمود: یاَاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛( سوره محمد آیه ۷) هم نصرت داد، هم ثبات قدم داد.

 

عزیزان من، جوانان من! شما امروز پاسداران امنیّت این ملّتید، شما امروز نگهبانان مرزهای زمینی و هوایی و دریایی این کشورید؛ هرچه میتوانید، آمادگی‌ها را در خودتان افزایش بدهید، قدرت ابتکار را به کار ببندید. ارتش، امروز با ارتشِ بیست سال قبل و سی سال قبل خیلی تفاوت کرده؛ ارتش، امروز خیلی پیشرفت کرده است.

 

کاری کنید که آن روزی که مسئولیّتهای سنگین ارتش جمهوری اسلامی بر دوش شما جوانهای امروز و دانشجویان امروز و فارغ‌التّحصیلان امروز قرار خواهد گرفت، ارتش را از آنچه هست جلوتر ببرید، افتخارات ارتش را افزایش بدهید؛ این کار را شما میتوانید انجام بدهید. وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم؛(سوره انفال آیه ۶۰) آمادگی شما، ابراز قدرت شما، دشمن را به عقب‌نشینی وادار میکند، دشمن را میترساند؛ این، آن دستوری است که قرآن به ما داده است، باید این آمادگی‌ها را روزبه‌روز افزایش بدهیم.

 

من به شما کاملاً امیدوارم، من آنچه درباره‌ی جوانان مؤمن و آمادگی‌های روحی آنها در این میدان گفته شد، همه را باور دارم؛ میدانم شما قدرت ایستادگی و ثبات قدم دارید، انگیزه‌ی آن را دارید و این توانایی را، این آمادگی را ان‌شاء‌الله در میدانهای مختلف -چه میدان علمی، چه میدان سازمانی، چه میدان رزم، چه میدان پیشرفتهای گوناگون- به کار خواهید بست و نشان خواهید داد.

 

عزیزان من! مراقب باشید وسوسه‌ی دشمن در فضای عمومی زندگی تأثیر نگذارد، نفوذ دشمن نتواند در صفوف یکپارچه‌ی جوانان مؤمن اختلال ایجاد کند. در همه‌ی بخشها -امروز در بخشهای فضای مجازی و در بقیّه‌ی زمینه‌ها- دشمن بشدّت فعّال است. البتّه تلاش دشمن، مأیوسانه است؛ این را از سخنان آنها کاملاً میشود فهمید؛ امّا تلاش میکنند. باید بِایستید، باید از خودتان آمادگی و اقتدار نشان بدهید، باید ابتکار خودتان و انگیزه‌ی خودتان را در بخشهای مختلف به کار ببندید؛ خدای متعال به شما کمک خواهد کرد.

ان‌شاءالله آینده‌ی ارتش با حضور شما جوانان مؤمن، آینده‌ی بهتری خواهد بود و چشم ملّت ایران روشن خواهد شد. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته

 

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40461

   یکشنبه 18 شهریور 13971 نظر »

باید در تاریخ ثبت کرد

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری به داستانی ویژه از یک شهید مدافع حرم، در کتابی که اخیرا خوانده‌اند اشاره کردند. ماجرایی که به اعتقاد رهبر انقلاب آن‌را باید در تاریخ ثبت کرد. کتاب «یادت باشد» روایت زندگی شهید حمید سیاهکالی‌مرادی، از زبان همسر این شهید گران‌قدر است.

 

 یادت باشه

* یک کتابی تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان -زن و شوهر- متولّدین دهه‌ی ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی‌شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به‌ خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) میشود؛ گریه‌ی ناخواسته‌ی این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر -به خانمش- میگوید که گریه‌ی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد! و آن خانم میگوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه‌ی زهرا سرافکنده باشم!

ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقت‌های درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید.

فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گران‌قدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) است. وضعیّت این‌جوری است. ۱۳۹۷/۰۶/۱۵

 

Khamenei.ir

   پنجشنبه 15 شهریور 1397نظر دهید »

قحطی بزرگ 

 

قحطی بزرگ ۱۲۹۶–۱۲۹۸ هجری خورشیدی (۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی) قحطی بزرگی بود که تلفات جانی فراوانی را در ایران سبب شد. در این قحطی نزدیک به ۴۰٪ (در برخی دیگر از منابع ۲۵ درصد) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری‌های ناشی از آن از بین رفتند؛ برخی منابع دولت بریتانیا را به دلیل خرید گسترده غلات و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هندوستان و بین‌النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاست‌های مالی -از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران، مسبب اصلی می‌داند.

 

قحطی

اجساد گرسنگان در کوچه و بازار  روی هم انباشته شده بود

 

عوامل قحطی در ایران 

ترکیبی از مصادره نظامی، واسطه گری هنگام جنگ، احتکار و مشکلات کشاورزی به عنوان دلایل این قحطی بیان شده‌است. به علاوه جنگ باعث به هم خوردگی تجارت و تولید محصولات کشاورزی شده بود.

 

احتکار احمدشاه قاجار

 

احمد شاه قاجار

 

در زمان قحطی یکی از محتکران عمده غلات، احمدشاه بود که تن به پیشنهاد خرید منصفانه رئیس‌الوزرای خود نیز نمی‌داد و مقادیر زیادی گندم و جو در انبارها ذخیره کرده بود. شاه قاجار در برابر پیشنهادهای خرید صدراعظم خود اظهار می‌داشت «جز به قیمت روز به صورت دیگر حاضر برای فروش نیستم».

در این برهه میرزا حسن خان مستوفی الممالک با جدیت و تلاش فراوان، به رغم درگیر شدن با عوامل آشکار و نهان انگلیس و روس، با وضع برنامه‌ای درصدد نجات هموطنان خود از این وضع آشفته، مقابله با محتکران و اتخاذ تدابیری برای خرید عادلانه ارزاق عمومی به ویژه گندم، برنج، جو و توزیع آن میان هموطنان بود.

پت والش در مورد اینکه گفته می‌شود احتکار باعث مرگ و میر شده‌است می‌نویسد : رفتار انگلیسی‌ها نسبت به ایرانیان در حال گرسنگی به‌طور غیرمعمولی شبیه همان کاری است که پنجاه سال قبل تر نسبت به ایرلندی‌ها انجام دادند.

 

انگلیسی‌ها این‌طور تبلیغ کردند که ایرانیان و مخصوصاّ گروه‌های مقاومت ایرانی مقصر قحطی هستند. همان‌ها هستند که غذا را احتکار می‌کنند. وقتی انگلیسی‌ها شروع به راهسازی کردند این‌طور وانمود کردند که امدادرسانی بر اساس بخشندگی انگلیسی‌ها بنا شده و ایرانی‌ها شکرگزار نیستند.

 

خشکسالی و آفت زدگی

«مطابق اسناد تاریخی موجود در سازمان اسناد ملی ایران، در آستانهٔ جنگ یعنی قبل از ۱۹۱۴(۱۲۹۲ هجری شمسی) نشانه‌هایی از بروز خشکسالی در بیشتر نقاط کشور مشاهده شده بود.

این نشانه‌ها یکی کمبود باران بود. در حالت طبیعی میانگین بارش باران در ایران یک سوم بارش جهانی است و هرگاه این میزان اندک کاهشی نشان می‌دهد، خشکسالی در راه است.

در آن دوره نیز گزارش‌هایی مبنی بر کاهش میزان بارندگی در بسیاری از مناطق به ویژه مناطق اطراف تهران مثل ورامین و شهریار به ثبت رسیده‌است. از طرف دیگر هم‌زمان بسیاری از انبارهای دولتی که غلات ذخیره کرده بودند دچار حمله حشرات و آفت شدند. علاوه بر این برخی مناطق مثلاً ورامین دچار سِن‌زدگی می‌شوند. این نشانه‌ها باعث شد بر اساس گزارشی که در اسفند ۱۲۹۲ از وزارت کشور به رئیس‌الوزرا می‌رسد، به رئیس دولت گفته شود چه نشسته‌اید که زارعان با دیدن این نشانه‌ها گندم‌هایشان را هر خروار ۸ تومان به محتکرین پیش‌فروش کرده‌اند.

اسناد نشان می‌دهند که خیلی از این غلات احتکار شده نه برای فروش گران‌تر در داخل که برای فروختن به تاجرانی که از طریق انگلیسها در شهرهای مختلف پخش شده بودند، نگهداری می‌شد. شکواییه‌های موجود در مجلس نشان می‌دهد که بسیاری از مبالغ نیز به زارعان پرداخت نشده و آنان برای احقاق حق خود به مجلس عریضه فرستاده‌اند.»۱

 

زمانی که قحطی مرگبار‌ ایران را در‌بر گرفته بود، انگلیسی‌ها علاوه بر خرید گسترده مواد غذایی، از واردات مواد غذایی از هند و بین‌النهرین – همسایگان غربی و شرقی ایران – جلوگیری می‌کردند. علاوه بر خلیج فارس، هند و بین‌النهرین نیز در اشغال ارتش انگلستان بود؛ در هند و نیز بین‌النهرین غله کافی وجود داشت، اما ایران که در میان آنها قرار داشت، دچار گرسنگی بود. علاوه بر این، بریتانیا جلوی ورود مواد غذایی از ایالات متحده به ایران را گرفته بود. نکته بسیار مهم و قابل اعتنای این ماجرا، همان‌طور که از گزارش‌های دیپلماتیک آمریکایی‌ها نیز برمی‌آید، این حقیقت است که در همان زمان که ایران دستخوش قحطی خطرناکی بود که به مرگ میلیون‌ها تن انجامید، بریتانیا از ورود مواد غذایی از ایالات متحده به ایران جلوگیری کرد.

بار دیگر دولت ایالات متحده، به قتل‌عام ایرانیان تن داده بود. تنگنای مالی محروم کردن ایران از منابع مالی با سیاست انگلستان در محروم کردن ایران از منابع غذایی هماهنگ و همراه بود. در آغاز جنگ، دولت ایران دچار یک بحران مالی شد؛ زیرا جنگ کاهش شدید درآمد بازرگانی خارجی و نیز درآمدهای گمرکی را در پی داشت، در نتیجه‌ «قرارداد مهلت قانونی» بین دولت ایران و دولت‌های روسیه و انگلستان به امضا رسید. درآمدهای گمرکی جنوب و شمال، [به ترتیب] توسط انگلیسی‌ها و روس‌ها جمع‌آوری می‌شد.

از این درآمدها، سود و جریمه دیرکرد بدهی‌های ایران به دولت‌های روسیه و انگلستان کسر می‌شد و سپس باقی مانده‌ آن به دولت ایران پرداخت می‌شد. این در حالی بود که ‌طبق این قرارداد باید کل درآمدها به دولت ایران داده می‌شد. با کاهش حجم بازرگانی بر اثر جنگ، این پرداخت بسیار ناچیز شده بود. دولت‌های روسیه و انگلستان طبق قراردادی که در ژوئیه 1916 با دولت ایران منعقد کردند، باید ماهانه مبلغ 200 هزار تومان به ایران می‌پرداختند.

در آن زمان این مبلغ معادل 30 هزار پوند و نرخ برابری ارز 65 قران (5/6 تومان) به ازای هر پوند بود. ابتدا به مدت چند ماه این مبلغ مسدود شد و پس از انقلاب روسیه، روس‌ها به کلی از پرداخت سهم خود سر باز زدند. از آن پس، پرداخت انگلیسی‌ها نیز نامنظم انجام می‌شد؛ در نتیجه مشکلاتی در برابری نرخ ارز به وجود آمد. با حجم گسترده خرید مواد غذایی توسط انگلیسی‌ها، حجم پول در گردش ایران نیز در جریان جنگ اول جهانی بسیار زیاد شده بود. ارزش قران با چیزی که شاید تنها بتوان تورم افسارگسیخته نامید، روبه‌رو بود.۲

 

۱_ https://fa.m.wikipedia.org/wiki/قحطی_۱۲۹۸–۱۲۹۶_ایران

۲_http://www.asriran.com/fa/news/99599/قتل‌عام-بزرگ-مردم-ايران-در-هولوكاست-انگليسي

   پنجشنبه 15 شهریور 1397نظر دهید »

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم 

 

 

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم

از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس

من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!

سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست

من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم

از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!

طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است

از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!

شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد

من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!

به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من

مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!

دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن

که از نفرین و از عاق والدین بسیار میترسم!

هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم

ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!

 

مهدی بقایی

   دوشنبه 12 شهریور 13971 نظر »

 اعمال غدیر 

 

عید غدیر روز هجدهم ذی‌الحجه از بزرگ‌ترین اعیاد شیعیان بنابر روایات در روز هجدهم ذی‌حجه سال دهم هجرت پیامبر اکرم صلی الله به دستور خدا امام علی علیه السلام را به مقام خلافت و امامت منصوب کرد.

واقعه غدیر در سفر حجة الوداع سال دهم هجری و در سرزمین غدیر خم روی داد.

در احادیث شیعه تعابیری هم چون عیدُاللهِ‌ الاکبر (بزرگ‌ترین عید الاهی) عید اهل بیت محمد صلی الله و اشرف الاعیاد (والاترین عید) برای این روز به کار رفته است.

 

شیعیان در سراسر جهان این روز را جشن گرفته، مراسم مختلفی در گرامی‌داشت آن برگزار می‌کنند. در قرون اخیر برگزاری این جشن از شعائر شیعه محسوب می‌شود.

 

محل غدیر

 

 

غدیر

 

 اعمال عید غدیر 

دانلود کنید 

   پنجشنبه 8 شهریور 13971 نظر »

نام عشق

 

یا علی

دست‌هايت را که در دستش گرفت آرام شد

تازه انگاري دلش راضي به اين اسلام شد

 

دست‌هايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:

مومنين! ( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:)

 

خوب مي‌دانيد در دستانم اينک دست کيست؟

نام او عشق است، آري مي‌شناسيدش : علي ست

 

من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم

با مددهاي علي ابن ابي طالب شدم

 

در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علي

تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علي

 

با خدا گفتم: علي، شب در حرا گفتم: علي

تا پيام آمد بخوان «يا مصطفي»! گفتم: علي

 

هر چه مي‌گويم علي، انگار اللّهي ترم

مرغ «او ادني»ييم وقتي که با او مي‌پرم

 

مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم

با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَيديهِم» شدم

 

تا که ساقي اوست سرمستند «اصحابُ اليمين »

وجه باقي اوست، «اِنّي لا اُحبُّ الافِلين»

 

دست او در دست من، يا دست من در دست اوست

ساقي پيغمبران شد يا دل من مست اوست

 

يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار ـ

ساغر آوردند و او پر کرد با چشمي خمار

 

آخرين پيغمبر دلداده‌ام در کيش او

فکر مي‌کردم که من عاشقترينم پيش او

 

دختري دارم دلش درياي آرامش، ولي

شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علي

 

کوثري که ناز او را قلب جنت مي‌کشيد

ناگهان پروانه‌ شد دور سر حيدر ‌پريد

 

روزگارش شد علي، دار و ندارش شد علي

از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علي

 

رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پري

مي‌پرند و من ندارم چاره جز پيغمبري

 

بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوي علي است

ريسمان رستگاري تارِ گيسوي علي است

 

من نبي‌اَم در کنارم يک «نبأ» دارم «عظيم»

طالبان «اِهدنا» اينهم «صراطَ المستقيم»

 

چهره‌اش مرآتِ «ياسين»، شانه‌هايش «مُحکمات»

خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات»

 

هر خط قرآنِ من، توصيفي از سيماي اوست

هر که من مولاي اويم، اين علي مولاي اوست

 

قاسم صرافان


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 7 شهریور 13971 نظر »

علی علیه السلام جانشین پیامبر صلی الله

 

 

اسماعیل جعفر گوید در مسجد الحرام نشسته بودم و حضرت ابی جعفر علیه السلام نیز در گوشه ای نشسته بود ، سر بلند کرده و نگاهی به آسمان و نگاهی به کعبه کرد و فرمود : «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى . آیه 1 سوره اسرا » سه بار این آیه را تکرار کرد . آن گاه متوجه من شد و فرمود : اهل عراق درباره این آیه چه می گویند ؟

عرض کردم : می گویند خداوند رسول خدا را از مسجد الحرام به بیت المقدس برد .

فرمود اینطور نیست که آنها می گویند لیکن از اینجا به اینجا سیرش دادند ۱  و با دست اشاره به آسمان کرد و فرمود : ما بین آن دو حرم است .

آنگاه فرمود : به سدره المنتهی رسید و جبرئیل از همراهی با رسول خدا صلی الله باز ایستاد . 

پرسید : آیا در چنین جایی مرا تنها می گذاری ؟

جبرئیل گفت : تو پیش برو ، به خدا سوگند به جایی رسیده ای که هیچ خلقی از خلائق بدانجا نرسیده و نخواهد رسید .

اینجا بود بود که پروردگار خود را دید ۲ و تنها سبحه میان او و خداوند فاصله بود .

پرسیدم فدایت شوم سبحه چیست ؟ حضرت با صورت خود اشاره به زمین و با دست خود اشاره به آسمان کرد و سه بار فرمود « جلال ربی ، جلال ربی » 

آنگاه خطاب شد : ای محمد !

گفت : لبیک یا رب .

خطاب رسید ؛ ساکنان آسمان در چه چیز مشاجره می کنند ؟ 

پیامبر فرمود : خداوندا تو منزهی ، من علمی ندارم جز آنچه که تو به من آموختی .

رسول خدا سپس فرمود : پس خدای تعالی دست در میان دو سینه ام گذاشت ۳ و من برودت و خنکی آن را میان دو کتفم احساس کردم . آن گاه هیچ چیز از گذشته و آینده از من نپرسید مگر آن که پاسخ آن را دانستم .

در پایان پرسید : ای محمد ! ساکنان آسمانها در چه چیز مخاصمه دارند ؟

گفتم : در درجات ، کفارات و حسنات .

فرمود : ای محمد ! نبوتت به پایان رسید و خوردنت تمام شد چه کسی را برای جانشینی خود در نظر گرفته ای ؟ 

عرض کردم : پروردگارا من همه خلقت را آزمایش کرده ام کسی را مطیع تر از علی برای خود نیافتم .

فرمود : ای محمد ! همچنین مطیع تر از همه خلق نسبت به دستورات من است .

عرض کردم : پروردگارا همه خلقت را آزمودم و کسی را نسبت به خودم علاقمند تر از علی علیه السلام نیافتم .

فرمود : همچنین نسبت به من ، پس ای محمد ! او را بشارت بده به این که آیات هدایت و پیشوای اولیای من و نور برای فرمانبران من و کلمه باقیه ایست که من متقین را ملزم به پذیرفتن آن کرده ام ، هر که او را دوست  بدارد مرا دوست داشته و هر که او دشمن بدارد مرا دشمن داشته ، علاوه بر این من او را به خصایصی اختصاص داده ام که احدی را به آن اختصاص نداده ام .

عرض کردم : پروردگارا آخر او برادر من و صاحب و وزیر و وارث من است .

فرمود : این امری است که قضایش مقدر شده که او باید مبتلا شود و مردم هم به وسیله او امتحان شوند ، علاوه بر این من او را ارث داده ام و ارث داده ام و ارث داده ام ، چهار چیز را که گِره آنها به دست اوست و او هرگز فاش نمی کند

 

 

۱_ مقصود « از اینجا به اینجا سیرش داد » یعنی آنجناب را از کعبه به بیت المعمور سیر دادند . تفسیر المیزان ، ج ۱۳ ، ص ۲۴

۲_ معنایش دیدن به چشم قلب است نه چشم سر . همان ص ۲۵.

۳_ خدای تعالی دست در میان دو سینه ام گذاشت کنایه از رحمت الهی است و حاصل معنایش این است که علمی از ناحیه او به قلبم وارد شد که هر شک و ریب را از میان برد.

۴_ تاریخ انبیا ، جابررضوانی ، زندگانی حضرت محمد صلی الله ، انتشارات جهان آرا ، ص ۷۴۸ _ ۷۴۹.

 

 

   سه شنبه 6 شهریور 13971 نظر »

1 ... 55 56 57 ...58 ... 60 ...62 ...63 64 65 ... 251

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 1581
  • دیروز: 1459
  • 7 روز قبل: 7962
  • 1 ماه قبل: 42526
  • کل بازدیدها: 883148
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 16
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 27
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 18
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1