بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد چادرم دور وبرم بود و به پایی نگرفت معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت بیشتر »
کلیدواژه ها: شعر مذهبی
   یکشنبه 19 دی 1395نظر دهید »
در حـریم قدسیت بـال مـناجاتی بـده گنـــبدت دل می بـرد وقـت ملاقاتی بـده دست هایم خالی از پیش است ســوغاتی بـده من فقیرم تکه نـانی بهـــر خــیراتی بــده بیشتر »
   شنبه 23 مرداد 13951 نظر »
دخترى از اهل بيت آفتاب وارث درّ حيا، گنج حجاب در حريمش مرغ دل پر مى زند هر گرفتار آمده، در مى زند بیشتر »
   چهارشنبه 6 مرداد 13951 نظر »
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود بیشتر »
   جمعه 4 تیر 13953 نظر »
نصفی از روز نداریم به خدا تاب عطش من بمیرم که سه روز آب نخوردی تو حسین بیشتر »
   دوشنبه 24 خرداد 13951 نظر »
  ای پدر هنگام رخصت دیر شد  دل از این ویرانه دیرم سیر شد  تا به کی بینم ترا تنها و فرد  اندر این صحرا میان صد نبرد  رخصتی ده تا کشم تیغ از نیام  آتش اندازم در این قوم لعام شاهزاده پیش آن شاه ایستاد  سر برهنه کرد و در پایش فتاد  با پدر می گفت کای سلطان… بیشتر »
   چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395نظر دهید »
در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم فیضش به گوشه گوشه‌ی ایران رسیده است یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم هستی ماست نوکری اهل بیت او ما خانه زاد زینب موسی بن جعفریم بیشتر »
   سه شنبه 14 اردیبهشت 13951 نظر »
 السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله        به سر می پرورانم من هوای حضرت باقر(ع) به دل باشد مرا شوق لقای حضرت باق… بیشتر »
   دوشنبه 1 آبان 1391نظر دهید »

1 2