« علت ترس از مرگراهی برای گشایش روزی »

هدف از بعثت انبیاء 

 

استفاده می کنیم از داستان حضرت موسی علیه السلام برای این که وظایف خودمان را در شرایط مشابه درک کنیم و از حکمت ها و مواعظی که دراین داستان ها بیان شده در ببریم ، از سوره قصص شروع می کنیم که خدای متعال می فرماید : «نتلو عليك من نبإ موسى وفرعون بالحق لقوم يؤمنون؛ آیه ۳ » ما این داستان را به حق بیان می کنیم .

 

معمولا وقتی داستان بیان می شود گاهی یک کم و زیادهایی برای داستان اتفاق می افتد و گاهی هم یک مطلبی قاطی داستان می شود که جزء داستان نیست و قرآن جاهایی که می خواهد داستان تعریف کند می گوید : این داستان بالحق است . یعنی عین حقیقت است و عنصر اضافی ندارد و خداوند روی کلمه حق تاکید دارد .

 

و غیر از این که این داستان حق است و کم و زیاد ندارد بیان می دارد که هدف ما همه مردم نیست بلکه برای اهل ایمان می خواهیم داستان بیان کنیم و برای رشد ایمانشان خدای متعال از شیوه های متعددی استفاده می کند و یکی از شیوه ها هم ذکر داستان است .

 

و نکته هایی که در داستان می آید مسئله ایمان به خدا و ایمان به غیب است و شما صفحه اول قرآن را که باز می کنید می فرماید « الذین یومنون بالغیب » این کتابی است که برای اهل تقوا هستند و این تقوا برای کسانی به کار می رود که حواسشان به خودشان است و مواظب هستند که کارهایشان را درست انجام دهند و چنین کسانی که این انگیزه را داشته باشند خدا راه راست را به آن ها نشان می دهد .

 

اولین علامت برای کسانی که از هدایت خدا استفاده می کنند «یومنون بالغیب» یعنی ایمان به غیب است و ایمان به غیب یعنی چه ؟ 

انسان را خدا طوری آفریده که ادراکات آگاهانه او از نوع حواس است و به آنها حواس پنج گانه می گویند که البته عده ای می گویند این حواس بیشتر است . اما آیا چیزهایی که اصلا نمی شود  آنها را لمس کرد و چشم آنها را نمی بیند آیا آدم بگوید اینها نیست ، مثل عده ای که می گویند هر چه در حواس ما نباشد پس نیست مثل حس گراها ( پوزیتیویستی ) قرآن در مقابل اینها می گوید که اول بدانید که همه چیز را شماها نمی بینید و غایب از شماست و غیب است ولی باید ایمان داشته باشید . اصل خدا هم همینطور است ، چرا که ما خدا را هم نمی بینیم ، پس اساس کار انبیاء برای هدایت مردم این است که اول جا بیندازند که همه‌چیز دیدنی و حس کردنی نیست و خدا به ما عقل داده که ایمان بیاوریم و این اصل مسئله است .

 

ما تجربه کرده ایم که چیزهایی را که نمی بینیم سخت آنها را می پذیریم و بعضی وقتها آن را ناخودآگاه آن را قبول می کنیم .

 

از این جا یک معیاری برای درجات ایمان پیدا می شود ، بعضی ها هستند با این که پیغمبر را قبول دارند و به نحوی دین را می پذیرند اما خیلی به غیب باور ندارند . بعضی ها هم هستند که آن ها حقایق را بیشتر از حسیات باور دارند …

از ویژگی های بنی اسرائیل این بود که خیلی حس گرا بودند « لن نومن حتی نری الله جهره » هرگز ما حرفت را قبول نمی کنیم مگر این که خدا را به چشم ببینیم .

 

این دوقطبی که یکی می گوید « لن نومن حتی نری الله جهره» و یک قطب دیگر می گوید که « کیف یستدل علیک بما هو ، وجود چیزهای دیگر را با وجود نو می شناسم ، انتهای دعای عرفه ،»چشمی که تو به من دادی من با آن تو را می بینم ..

این دو نظر نقطه مقابل یکدیگر هستند و مراتبی غریب به بی نهایت از ضعیف ترین ایمان تا ایمان علی علیه السلام در میان این دو نقطه است  .

 

انبیاء یکی از اهداف مهمشان این بود که بشر را مومن بار بیاورند چرا که هر چه ایمان کامل تر باشد مومن تر خواهد بود . و خداوند هر وقت بخواهد بالاترین رحمت را به انسان ها بدهد ، بالاترین رحمت در سایه ایمان به وجود می آید .


آنهایی که ایمانشان ضعیف تر است می گویند بله انبیا درست گفته اند اما هدف انبیاء این بود که ( در سایه ایمان ) به هم ظلم نکنید ، خیانت نکنید ، دروغ نگویید .. و زندگی راست داشته باشید و برای این که مردم خوش باشند آن ها را از جهنم می ترسانند و الا لزومی نبود که بگویند جهنمی هست یعنی در واقع هدف از بعثت انبیاء راحتی زندگی دنیا برای مردم است که اسم آن را زندگی سعادتمندانه و سعادت توام با عدالت است ..



سخنان اخلاقی ، عرفانی آیت الله مصباح یزدی ، ۹۵/۱۰/۲۲ ، شنیده شده .

کلیدواژه ها: بعثت, حقیقت, داستان, غیب
   پنجشنبه 23 دی 1395
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: افسر جوان...نوری [عضو] 
5 stars

بسیار زیبا بود احسنت
خوش حال میشم به وبلاگ بازیگران حقیقی سر بزنین!
http://bazigaran-haghighi.kowsarblog.ir/

1395/10/26 @ 20:59
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

با سلام و احترام
ضمن تشکر مطلب شما در منتخب ها درج گردید.
موفق باشید

1395/10/24 @ 11:46


فرم در حال بارگذاری ...