رهگذر ! رهگذر به سرعت باد می دوید؛ مدام به آسمان نگاه می کرد و زیر لب چیزهایی می گفت.. شکوفه سیب سرش را از لحاف برگها بیرون آورد و قطرات باران را که روی گونه لطیفش جا خوش کرده بود آرام كنار زد، به آسمان خیره شد و گفت: "فبأي آﻹ ربكما تكذبان" رهگذر همچنان… بیشتر »
   سه شنبه 6 مهر 13952 نظر »
جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 851
  • دیروز: 401
  • 7 روز قبل: 4963
  • 1 ماه قبل: 24946
  • کل بازدیدها: 841446
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 11
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 23
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1