ایمان به خداوند بالاترین سود و تجارت در دنیا است

 

محمد علی جاویدان ، تجارت پر سود

 

 

 آیت‌الله محمدعلی جاودان، استاد اخلاق، چهارشنبه شب ( ۲۷ / ۱۱/ ۹۵) در جلسه درس اخلاق که در حسینیه شیخ مرتضی زاهد برگزار شد، با اشاره به اینکه انسان‌ها یا خداپرست هستند و یا هواپرست، گفت:   گاهی  انسان به تصور آن که فردی خداپرست است مشغول هواپرستی می‌شود در حالی که نسبت به این امر غفلت درد

 

انسان اگر در عالم دنیا هدایت شود سود و منفعت کثیر نصیبش می‌شود در غیر این صورت عمر انسان سراسر زیانبار خواهد بود. ایمان زندگی انسان را سودمند کرده و موجب انجام عمل خیر می‌شود پس منافق به سبب فقدان ایمان زندگیش سراسر زیان است.

 

نماز منافق با ریا ادا می‌شود زیرا دلیلی برای اقامه نماز ندارد بلکه برای سود زندگی دنیوی آن نماز را می‌خواند تا به خواسته‌های خود دست یابد.

 

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: آیا من شما را به تجارتی پرسود راهنمایی نکنم که حداقل از عذاب الهی نجات یابید، شما تا ایمان به خدا آوردید و قیامت را باور کردید زندگیتان سودمند می‌شود و این برای شما بهتر است.

 

 اگر انسان در همه عرصه‌های زندگی دنیوی ایمان به خداوند و قیامت داشته باشد سود کسب می‌کند در غیر این صورت زندگی انسان زیانبار خواهد بود.عالم آخرت برای انسان غیر قابل تصور است بهشت و نعمات آن نصیب کسانی می‌شود که در تجارت این دنیا سود برده باشند.

 

انسان بهشت را در همین عالم کسب می‌کند برخی افراد با این حال که در دنیا زندگی می‌کنند اما دلشان در بهشت است.ایمان به هر میزان در وجود انسان تقویت شود به همان مقدار سود می‌برد.

 

دوری و پرهیز از گناه انسان را به سعادت و کمال می‌رساند به همین سبب انسان نباید در عالم دنیا عمر خود را به قیمت اندک بفروشد. اگر انسان اعضا و جوارحش را از آلوده شدن به گناه حفظ کند توانایی کنترل خیال را نیز کسب می‌کند و فارغ از هر گناه و آلودگی می‌شود.

 

 

شنیده شده توسط فاطمه علی آبادی ، طلبه پایه سوم 

   پنجشنبه 28 بهمن 13953 نظر »

انسان باید به زندگی حقیقی آخرت یقین داشته باشد

 

آیت‌الله محمد محمدی ری‌شهری، نماینده مجلس خبرگان رهبری و تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)، امروز در جلسه تفسیر سوره بقره که در همین آستان برگزار شد، گفت: یکی از ویژگی های مهم اهل تقوا یقین داشتن به آخرت است.

 

خداوند در سوره نساء آیه ۷۷ می‌فرماید، متاع دنیا برای انسان های با تقوا در مقابل لذت های اخروی اندک است؛ خداوند در قرآن کریم ملک دنیا را صغیر و ملک آخرت را کبیر بیان می‌کند.

 

انسان هر چیزی را که از عالم آخرت می‌شنود اندک و غیر قابل قیاس است در روایت است که انسان هر چیزی که در این عالم از آخرت می‎شنود، تنها نام بوده و قابل تصور نیست.

 

انسان با عبور از عالم دنیا به سوی آخرت حرکت می‎کند امام علی(ع) در این زمینه می‌فرماید انسان باید از دنیا برای عبور به آخرت استفاده کند.

 

انسان باید به زندگی حقیقی آخرت یقین داشته باشد و در زندگی دنیوی انسان باید از لهو و سرگرمی که موجب دور شدن او از خداوند می‌شود اجتناب کرده و خود را برای آخرت آماده کند.

 

انسان در عالم دنیا مورد آزمایش قرار می‌گیرد و در عالم آخرت نتایج آن را دریافت می‌کند به همین سبب قیامت ظهور مطلق حق و تحقق وعده الهی است. عالم آخرت سرای سزا و کامیابی انسان های مومن است.

 


شنیده شده توسط فاطمه علی آبادی ، طلبه پایه سوم

 

   سه شنبه 26 بهمن 13951 نظر »

چادر حضرت زهرا 

 

 

ابن شهر آشوب و قطب راوندی روایت کرده اند که : روزی حضرت امیر المومنین علی علیه السلام محتاج به قرض شد ، و چادر حضرت فاطمه علیه السلام را نزد یهودی مرهون کرد _ به روایت ابن شهر آشوب آن یهودی زید نام داشت _ و آن چادر از پشم بود ، و قدری جو به قرض گرفت . پس یهودی آن چادر را به خانه بر و در حجره گذاشت .

 

چون شب شد و زن یهودی به آن حجره درآمد و نوری از آن چادر ساطع دید که تمام حجره را روشن کرده بود ، چون زن آن حالت غریب را مشاهده کرد به نزد شوهر خود رفت و آن چه را دیده بود نقل کرد .

 

پس یهودی از شنیدن آن حالت متعجب شده بود و فراموش کرده بود که چادر حضرت فاطمه سلام الله در آن خانه است ، به سرعت شتافت و داخل آن حجره شد و دید شعاع چادر آن خورشید فلک عصمت است که مانند بدر منیر خانه را روشن کرده است . از مشاهده آن حالت تعجبش زیاد شد ، پس با زنش به خانه خویشان خود دویدند و هشتاد نفر از آن ها خاضر شدند و از برکت شعاع چادر فاطمه سلام الله همگی به نور اسلام ، منور گردیدند .

 

 

دیده شده در کتاب جلا ٕٕ العیون ، علامه محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، فصل سوم از باب دوم ، ص ۱۸۰.

   دوشنبه 25 بهمن 13951 نظر »

درک صحیح از دین جلوی برداشت های انحرافی را می گیرد

 

 

حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان امروز در مراسم ایام فاطمیه که در حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) واحد برادران و به همت همین حوزه علمیه  برگزار شد، اظهار داشت: امروز دیگر دشمنان انتظار ندارند حوزه علمیه ضد انقلاب شود، به بی‌حجابی و بی‌بندوباری توصیه داشته باشد یا افکار و اندیشه‌های غرب را بپذیرد.

 

اگر حوزه علمیه در اثر احتیاط  تلقی های تندروی را در ذهن برخی مومنان ایجاد کند و برخی موضع‌گیری ها را با تاخیر یا تعدیل همراه سازد همین برای موفقیت استکبار کفایت می‌کند.

 

یکی از راه‌ها برای اینکه دچار این برداشت‌های انحرافی نشویم درک و فهم صحیح از معارف و مفاهیم دینی است، درک نظام مند از دین سبب برداشت‌های صحیح از دین می‌شود.

 

یکی از کسانی که برداشت‌های ناصواب از دین داشت حسن بصری بود که نسبت به مردم بدبین بوده و از اینکه کسی اهل نجات شود تعجب می‌کرد.

 

او رویکرد جدایی دین از سیاست را داشت، که سرشار از یاس بود و به معنوی شدن افراد جامعه کمک نمی‌کرد اما برعکس آن رویکرد ائمه معصومین(ع) درباره تلفیق دین و سیاست با یکدیگر سرشار از امید و انتظار است.

 

علما باید نسبت به مردم خوش‌بین باشند، برخی روحیه خوش‌بینی به مردم ندارند این مساله با انقلابی بودن سنخیت ندارد.

 

طلاب هرگز نباید دیگران را سرزنش کنند، کسانی که مردم پیش از انقلاب را نسبت به مردم پس از انقلاب دیندارتر محسوب کنند آنها نسبت به مردم بدبین هستند چرا که بعد از انقلاب مردم برای ولی فقیه به عنوان نائب امام زمان(عج) جان می‌دهند در حالیکه مردم ایران پیش از انقلاب ولی‌شناس نبودند.

 

امام راحل به مردم خوشبین بوده و بسیار به آنها اتکا داشتند، اگر امام راحل می‌فرمودند مردم ولی نعمت ما هستند تاکتیک سیاسی ایشان نبود بلکه به این مساله معتقد بودند.

 

انسان عاقل دیگران را بهتر از خود محسوب می‌کند همین امر سبب تواضع او می‌شود، طلاب باید اینگونه باشند.

 

در تاریخ انقلاب آن رجال سیاسی که نسبت به مردم بدبین بودند دچار انحراف شده و به بیماری سیاسی همچون وابستگی به غرب، ترس از هیمنه غرب و عدم اعتماد به نفس ملی، گرفتار شدند.

 

حزب‌اللهی باید مردم دار بوده و نسبت به آنها همچون مادر مهرورزی داشته باشد در این زمینه طلاب وظیفه سنگینی‌تری دارند.

 

طلبه و روحانی مبلغ که افتادگی داشته باشد مردم را بهتر جذب می‌کند، امام راحل با علاقه خود به مردم بهترین جوانان را در انقلاب تربیت کردند که شاخص آنها شهدا هستند.

 

امروز هم رهبر معظم انقلاب همچون امام راحل نسبت به مردم مثبت‌نگر هستند، طلاب انقلابی نیز باید از ولی خود تاسی داشته باشند تا نفسشان گیرا باشد.

 

 در دوران طلبگی باید تواضع طلاب بالا رود چراکه این عمل محبت می‌آورد، طلاب در دوران طلبگی مثبت نگری و همچون مادر عشق به مردم را تمرین می‌کنند.

 

 

شنیده شده توسط فاطمه علی آبادی طلبه پایه سوم .

   دوشنبه 25 بهمن 13951 نظر »

تقدیر جمعیت طلاب انقلاب اسلامی از سید محمود رضوی

 

 

جمعیت طلاب انقلاب اسلامی از اقدام شایسته سید محمود رضوی به دلیل همراه کردن دختر محجبه خود در اختتامیه جشنواره فیلم فجر تقدیر و تشکر کرد.

 

در این پیام آمده است:

اقدام شایسته شما و همراه کردن دختر محجبه خود در اختتامیه جشنواره فیلم فجر اسباب خرسندی خیل عظیم متدینین جامعه گردید.

 

در زمانی که برخی افراد با زبان تند و هتاکانه نهی از منکر می کنند، به زیبایی امر به معروف نمودید و عیار جشنواره فجر را به نام آن نزدیک کردید.

 

ان شا الله حضرت صدیقه کبری (س) حافظ دختر و خانواده حضرتعالی باشد و در عرصه فرهنگی و جنگ نرم همچنان بدرخشید.

 

 

 

خبر تهیه شده توسط فاطمه علی آبادی طلبه پایه سوم و منتشر شده در خبرگزاری رسا

   دوشنبه 25 بهمن 13951 نظر »

نامزدی قدم 

 

خانه عمویم دیوار به دیوار خانه ما بود . هر روز چند ساعتی به خانه آن ها می رفتم ، گاهی وقت ها مادرم هم می آمد . آن روز من به تنهایی به خانه آن ها رفته بودم ، سر ظهر بود داشتم از پله های بلند و زیادی که از ایوان شروع می شد و به حیاط ختم می شد به پایین می آمدم ، که یک دفعه پسر جوانی روبه رویم ظاهر شد ، جا خوردم زبانم بند آمد برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد . پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد ، صدای قلبم را می شنیدم که داشت از سینه ام بیرون می زد .

 

آنقدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم ، بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آن جا هم یک نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم . زن برادرم ، خدیجه ، داشت از چاه آب می کشید ، من را که دید ، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد . ترسیده بود ، گفت ؛ « قدم ! چی شده . چرا رنگت پریده ؟! »

 

کمی ایستادم تا نفسم آرام شد . با او خیلی راحت و خودمانی بودم ، او از همه زن برادرهایم به من نزدیک تر بود ، ماجرا را برایش تعریف کردم ، خندید و گفت : « فکر کردم عقرب تو را زده ، پسر ندیده !» ….

 

آن شب از لابه لای حرف های مادرم فهمیدم آن پسر ، نوه عموی پدرم بوده و اسمش هم صمد است . از فردای آن روز آمد و رفت های مشکوک به خانه ما شروع شد و مراسم شیرینی خوران و نامزدی در خانه ما برگزار شد  ………..

 

یک شب خدیجه من را به خانه شان دعوت کرد ، زن برادرهای دیگرم هم بودند ، برادرهایم به آبیاری رفته بودند و زن ها هم فرصت را غنیمت شمرده بودند برای شب نشینی ، موقع خواب یکی از زن برادرهایم گفت : « قدم ! برو رختخواب ها را بیاور »

 

رختخواب ها توی اتاق تاریکی بود که چراغ نداشت ؛ اما نور ضعیف اتاق کناری آن را روشن می کرد ، وارد اتاق شدم و چادر شب را از روی رختخواب ها کنار زدم ، حس کردم یک نفر توی اتاق است ، می خواستم همان جا سکته کنم ؛ از بس که ترسیده بودم با خودم فکر کردم « حتما خیالاتی شده ام » چادر شب را برداشتم که صدای حرکتی را شنیدم ، قلبم می خواست بایستد گفتم : « کیه ؟!» 

 

اتاق تاریک بود و هر چه می گشتم چیزی نمی دیدم .

 منم نترس ، بگیر بنشین ، می خواهم باهات حرف بزنم .

صمد بود ، می خواستم دوباره در بروم که با عصبانیت گفت : « می خواهی دوباره فرار کنی ، گفتم بنشین » 

 

اولین باری بود که عصبانیتش را می دیدم ………

 

خیلی ترسیده بودم گفتم الان برادرهایم می آیند ، خیلی محکم جواب داد :« اگر برادرهایت آمدند من خودم جوابشان را می دهم ، فعلا تو بنشین و بگو من را دوست داری یا نه ؟! » 

ازخجالت داشتم می مردم ، آخر این چه سوالی بود ! جواب ندادم .

 

دوباره پرسید : « قدم ! گفتم مرا دوست داری یا نه ؟! این که نشد هر وقت مرا می بینی فرار می کنی ، بگو ببینم کس دیگری را دوست داری »؟! 

 

_ وای نه … نه … نه به خدا ، این چه حرفیه من کسی را دوست ندارم ، خنده اش گرفت و گفت :« ببین قدم جان ؛ من تو را خیلی دوست دارم اما تو هم باید من را دوست داشته باشی ، عشق و علاقه باید دو طرفه باشد ، من نمیخواهم از روی اجبار زن من بشوی ، اگر دوستم نداری بگو ، باور کن بدون این که مشکلی پیش بیاید همه چیز را تمام می کنم »

 

……. آهسته گفتم « من هیچ کسی را دوست ندارم فقط فقط از شما خحالت می کشم »

 

نفسی کشید و کفت « دوستم داری یا نه ؟!»

 

جواب ندادم ، گفت : « می دانم دخترنجیبی هستی ، من این نجابت و حیایت را دوست دارم اما اشکالی ندارد اگر با هم حرف بزنیم اگر قسمت شود می خواهیم یک عمر با هم زندگی کنیم ، دوستم داری یا نه ؟»

 

جواب ندادم ، گفت «جان حاج آقایت جوابم را بده دوستم داری یا نه »؟

آهسته جواب دادم : « بله »

انگار منتظر همین یک کلمه بود …..

 

دیده شده در کتاب دختر شینا ، خاطرات قدم خیر محمدی کنعان ( همسر سردار شهید حاج ابراهیمی هژیر ) خاطره نگار ، بهناز ضرابی زاده ، خلاصه صفحات ۲۱ تا ۴۲  

 

   یکشنبه 24 بهمن 13951 نظر »

فاطمه در مراسم یهودیان 

 

 

قطب راوندی روایت کرده است : جمعی از یهود عروسی داشتند ، به خدمت حضرت رسول صلی الله آمدند و گفتند ؛ ما بر تو حق همسایگی داریم و عروسی در پیش داریم ، التماس می نماییم که فاطمه را به خانه ما بفرستی که موجب مزید عزت و مکرمت ما گردد .

 

در این باب مبالغه بسیار کردند ، حضرت فرمود : او همسر علی بن ابی طالب علیه السلام است و در حکم اوست . ایشان التماس کردند که حضرت شفاعت نماید نزد امیرالمؤمنین و رخصت بگیرد . 

 

غرض آن ها این بود که چون خود را به زیور بسیار آراسته بودند و جامه های فاخر پوشیده بودند ، اگر فاطمه با جامه های کهنه خود به عروسی ایشان برود ، موجب خواری و مذلت آن حضرت گردد ، پس در آن حال جبرئیل نازل شد ، جامه ها و زیورهایی از بهشت برای فاطمه آورد ، و آن حضرت با جامه ها و زیورهای بهشتی به خانه آن یهودی درآمد .

 

چون زنان یهود آن حضرت را با آن زیورها و نور و صفا مشاهده کردند همگی به نزد آن حضرت به زمین افتادند و بر پاهای مبارکش بوسه زدند و بسیاری به اسلام مشرف شدند .

 

مترجم می گوید : این قصه از این مبسوط تر و در کتب دیگر مسطور است ، چون در کتب معتبر به این نحو بود ما نیز چنین ایراد کردیم .

 

 

دیده شده در کتاب جلا ٕٕ العیون ، علامه محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، فصل سوم از باب دوم ، ص ۱۸۱.

   یکشنبه 24 بهمن 13952 نظر »

تنهایی زینب

 



زمین و آسمان لرزیدمیانِ ناله ی زهرا

چه زجری میکشد مادر ، از این بیرحمی دنیا

 

گرفته است آسمان امشب گَمانم بغض ها دارد

یکی خسته میان در ،کبودی روی تن دارد

 

چه زجری میکشد زینب ،که مادر را نمیبیند

دوای دردهایش را ، به جز مادر نمیبیند

 

حسن غمگین وپژمرده ، حسین تنهای تنها ماند

بمیرم من برای آن زنی که لای در جاماند

 

نگاهی میکند زهرا به روی صورت همسر

ببخش من را علی جانم که تنها میشوی زین پس

 

خدا لعنت کند آنرا که بر عشق علی دست زد

که با یک ضربه محکم به بازو وبه صورت زد

 

زمین حالا عزادار است برای مادر زینب

خدا رحمی بکن امشب بر این تنهایی زینب

 

 

شیرین میراخوری ، طلبه پایه چهارم 

   شنبه 23 بهمن 13959 نظر »

لذات مادی و معنوی 

 

 

همان‎طوري که روح در دنيا با بدن موجود است و رشد بدن به وسيله روح است و بدن ذاتاً نه درد دارد و نه لذّت، لذّت‌ها و دردها مختص روح است، در بهشت هم اين چنين است. بدن از آن جهت که يک موجود مادّي است، نه لذّت دارد و نه درد؛ اين لذّت و درد برای لامسه است که لامسه شأني از شئون نفس است. نفس در مرحله پايين، لمس دارد؛ در مرحله مياني وهم و خيال دارد؛ در مرحله اوج و برترش عقل دارد و اگر لذّتي هست برای نفس است در يکي از مراحل سه‌گانه و اگر دردي هست برای نفس است در يکي از مراحل سه‌گانه و چون نفس و بدن با هم هستند چه در دنيا چه در آخرت، چهار قِسم فرض دارد: يکي اينکه هم لذّت مرحله بالا باشد هم مرحله پايين که از مرحله پايين به عنوان لذّت بدني ياد مي‌شود.

 

گاهي ممکن است لذّت مرحله نازل باشد که از آن به لذّت بدني ياد مي‌شود و لذّت مرحله بالا؛ يعني لذّت عقلي نباشد. گاهي به عکس است و گاهي هيچ قِسمي از دو قِسم حاصل نيست، حالت عادي است. اين اقسام چهارگانه را ما در دنيا داريم، در آخرت هم اين‎چنين است.

 

در دنيا آنجا که لذّت بدني هست؛ يعني لذّت مرحله نازله نفس است و لذّت مرحله عاليه نفس؛ يعني عقل نيست، مثل لذّت پوشيدن و نوشيدن و خوردن و امثال آن. اين مرحله نازله نفس؛ يعني مرحله لامسه لذّت مي‌برد، اما عاقله لذّت نمي‌برد.

 

گاهي به عکس است؛ يعني لذّت عقلي هست، ولي لذّت نفسي مراحلِ نازله نيست; مثل اينکه فقيهي يک مطلب دقيق فقهي را کشف کرد يا حکيمي مطلب فلسفي را کشف کرد يا طبيبي يک مطلب دقيق طبّي را، داروي غدّه‌اي را کشف کرد، اين عقل لذّت مي‌برد، نه حس و خيال و نه لامسه. در حالي که بدنِ عادي است غذاي خوبي نخورده، شربت خوبي ننوشيده است.

 

درست است که لذّت کيف است؛ اما کيف است از بالا تا پايين، از پايين تا بالا؛ هم مرحله لمس لذّت دارد، هم مرحله وهم و خيال لذّت دارد، هم مرحله عقل. از کسي تعريف مي‌کنند و بَنِري به نام او مي‌زنند اين يک لذّت خيالي است; اما اگر يک مطلب علمي را کشف کرد، يک دقّت اصولي يا فقهي را کشف کرد، اينجا لذّت عقلي دارد، نه لذّت وهمي و خيالي و نه لذّت حسّي که لذّت بدني باشد. گاهي هر دو را دارد; مثل اينکه هم شربت خوبي در کنار او هست هم يک مطلب دقيق قرآني را فهميده است، نهج‎ البلاغه را خوب فهميده، صحيفه سجاديه را خوب فهميده است، اين يک لذّت عقلي است. ادراک کردن، حرف ديگري است؛ اگر کسي مطلبي را کشف بکند او لذّت مي‌برد; اما اگر به ديگران منتقل بکند آنها فقط مي‌فهمند، چون کشف آن برای ديگري است، ممکن است ادراک علمي باشد; ولي لذّت نباشد، چون او از ديگري دارد نقل مي‌کند.

 

ببينيد يک وقت است که کسي توليد مي‌کند; مثل آن کشاورز کوشا و زحمتکشي که با ابتکارات خودش ميوه توليد مي‌کند. يک وقت کسي دلّال است اين دلّال ميدان لذّتي نمي‌برد او کاري نکرده است، ميوه را آن کشاورز با ابتکار خودش يا گلخانه‌اي يا غير گلخانه‌اي با تلاش و کوشش و ابتکار خودش يک ميوه‌ خوبي را عرضه کرده، اين فقط دلّال ميدان است.

 

در علوم هم همين‎طور است يک وقت در فقه، اصول، فلسفه، کلام، تفسير کسي حرفي براي گفتن دارد او لذّت مي‌برد. کسي وقتي حرف ديگران را دلّالي مي‌کند او لذّتي نمي‌برد، او ميدان‌دار است.

 

بحث‌ها هم همين‎طور است اگر کسي از خودش حرفي داشته باشد، گذشته از ادراک علمي لذّت عقلي دارد. اگر يک عبادت خالصانه‌اي، شب‌زنده‌داري داشته باشد لذّت عقلي مي‌برد. «مَنْ ذَا الَّذِي‏ ذَاقَ‏ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرَامَ مِنْكَ بَدَلا»همين است«وَ أَذِقْنِي فِيهِ حَلَاوَةَ ذِكْرِك‏» همين است، اين لذّت‌ها لذّت عقلي يا فوق عقل است. 

 


بنابراين همان‎طوري که روح در دنيا با بدن هست، مرحله نازله روح به نام لمس که در بدن ظهور مي‌کند وجود دارد، لذايذ گاهي هم در مرحله بالاست هم در پايين، گاهي در پايين است در بالا نيست، گاهي در بالا هست گاهي در پايين نيست، گاهي در هيچ مرتبه نيست، اين مراحل در قيامت هم ممکن است فرض داشته باشد….

 

 

جلسه درس اخلاق آیت الله جوادی آملی ، ۱۹/ ۱۱/ ۹۵ ، شنیده شده .

 

   جمعه 22 بهمن 1395نظر دهید »

اسلام واقعی 

 

فضل بن شاذان گفت : مامون از حضرت رضا علیه السلام درخواست کرد خلاصه ای از اسلام واقعی را به اختصار برایش بنویسد . امام علیه السلام این مطلب را نوشت : 

« اسلام واقعی شهادت لا اله الا الله وحده لا شریک له الهاًً واحداً احداً صمداً قیوماًً سمیعاًً بصیراًً قدیراً قدیماً باقیاً ، عالمی است که جهل در او راه ندارد و قادری است که ناتوانی در او نیست ، غنی است که هرگز نیازمند نمی شود . عادلی است که ستم روا نمی دارد . و آفریننده هر جیزی است و مثل و مانند ندارد و نه مخالف و ضد و همطرازی دارد و کسی که شایسته عبادت و سزاوار شوق و بیم و ملجأ و پناه دعا کنندگان است ، اوست .

 

محمد صلی الله علیه و آله بنده و رسول امین و برگزیده و ممتازترین خلق و سید المرسلین و خاتم الانبیا و بهترین فرد جهانیان است که پیامبری بعد از او نیست و ملت او قابل تبدیل به ملت دیگری نیستند و شریعتش تغییر پذیر نیست و آن چه او آورده واقعیت محض است . 

 

دیده شده در بحارالانوار ، علامه محمد باقر مجلسی ، انتشارات اسلامیه ، ترجمه جلد چهارم ،جلد دوم ، بخش بیستم ، صفحه ۳۳۷.

   پنجشنبه 21 بهمن 1395نظر دهید »

1 ... 40 41 42 ...43 ... 45 ...47 ...48 49 50 ... 96

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 401
  • دیروز: 1017
  • 7 روز قبل: 4504
  • 1 ماه قبل: 25548
  • کل بازدیدها: 842463
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 21
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 25
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1