خاطره‌ای زیبا از دکتر زرین کوب

روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم.

دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم‌… موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم، کمتر به نتیجه می رسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد:

ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟

گفتم: استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم

خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟

پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار

می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند.

پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟

گفت: سؤالی داشتم و سپس پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟

گفتم: خب بله، صددرصد… گفت: ولی من اعتقاد ندارم!

پرسیدم: من چه کاری میتوانم انجام بدهم؟ از من چه خدمتی ساخته است:

(عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )

گفت: خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید؟

گفتم: اگر از دستم بر بیاد، حتما، چرا که نه

گفت: یک فال برام بگیر

گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست

بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: بفرما

مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید

فاتحه ای زیر لب خواند و گفت: برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز (روز عاشورا) چه می گوید؟

برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال

حافظ … عاشورا، اگه جواب نداد چی؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی؟

با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد

متوجه تردیدم شد، گفت: چی شد استاد؟ گفتم: هیچی، الان

چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم:

 

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده!

بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد، طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود.

توجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده، حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم.

بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم.

گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد!

آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.
پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید!

 

   چهارشنبه 26 مرداد 1401نظر دهید »

قمه زنی 

 

*حجت الاسلام قرائتی:در یکی از شهرها با وجود توصیه ‏های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمه‎زنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست ‏برنمی‏داشتند. به ما *گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم . ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می‏آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند.*

وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمده‏ ای برای قمه ‎زنی بگویی.
گفتم: شغل من چیست؟
گفتند: تو معلم قرآن هستی.
گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟
گفتند: بله قبولت داریم ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو .
▪️من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» (1)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! “راعنا” نگویید، بلکه بگویید: “انظرنا".» و بعد توضیح دادم که:
«یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای مؤمنین .
«لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»
یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید. راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصه‏ ای دارد و قصه ‏اش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن .
یعنی آرام‎تر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن .
این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم می‏شود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی.
«راعنا» را هم می‏شود از ریشه «رعی‏» گرفت و هم از ریشه «رعن‏». اگر از «رعی‏» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن‏» است، ولی اگر از ریشه «رعن‏» گرفته شود، رعونت ‏به معنای خر کردن است !!؟؟و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»!
وقتی که مسلمانان می‏گفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن‏» را اراده می‏کردند، ولی یهودی‎ها از این کلمه استفاده کرده و گفتند:
مسلمان‎ها به پیغمبرشان می‏گویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که:
«یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛
«ای کسانی که ایمان آورده‏ اید، “راعنا” نگویید بلکه “انظرنا” بگویید.»
یعنی کلمه‏ ای را که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند به کار نبرید .!!
بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه می‏زنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را می‏کنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعه ‏ها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده می‏کند
این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده می‏کرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث‏ به مسلمانان آن روز و امروز هشدار می‏دهد که:
از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند پرهیز کنید. پس چون امروز دشمنان از قمه‏ زنی شما سوء استفاده می‏کنند، شما دیگر قمه نزنید.
گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمی زنیم.!

مجله مبلغان،شماره 39 

   یکشنبه 16 مرداد 1401نظر دهید »

آیت الله العظمی جوادی آملی:

«يکی از دستورات دينی ما اين است که هر حرفی می خواهيم بزنيم، هر کاری می خواهيم انجام بدهيم و هر جايی می خواهيم برويم، اوّل بگوييم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»،[۱]

اين يک دستور دينی است، البته نام مبارک «الله» است که گفتنش ثواب است؛ اما اينکه دين به ما گفته هر کاری که می کنيد اوّل بگو «بسم الله» يک قرنطينه است، برای اينکه آدم حرفی می خواهد بزند، کاری که مي‌خواهد بکند، مالی را می خواهد بگيرد، مالی را می خواهد بدهد، اوّل بگويد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»،

اين يقيناً يا واجب است يا مستحب، چون کار حرام و مکروه را که نمی شود گفت خدايا به نام تو.

ما برای اينکه فقط عمرمان به حلال بگذرد، نه بيراهه برويم و نه راه کسي را ببنديم، گفتند هر فکری داريد، هر حرفي داريد و هر کاری داريد، اوّل بگوييد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ».

اين «بسم الله» يک قرنطينه است، يک ايست بازرسی است، برای اينکه انسان که می گويد به نام خدا، اين کار يا واجب است يا مستحب»

[۱]. وسائل الشيعة، ج۷، ص۱۷۰؛ «كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَا يُذْكَرُ بِسْمِ اللَّهِ فِيهِ فَهُوَ أَبْتَر».درس اخلاق ۹۶/٩/٢

   دوشنبه 10 مرداد 1401نظر دهید »

مباهله، سند حقانیت اهل بیت علیهم‌السلام

۲۴ ذی‌الحجه سالروز مباهله

در شان نزول آیه ۶۱ سوره آل‏‌عمران گفته‏‌اند که این آیه و آیات قبل درباره هیات نجرانى نازل شده. هنگامی که آن‌ها استدلال‌های پیامبر را نپذیرفتند؛ حضرت ایشان را به مباهله دعوت کرد و آن‌ها از حضرت مهلت خواستند و پس از مراجعه، به‏ شخصیتهاى نجران، اسقف (روحانى بزرگشان) به آن‌ها گفت: شما فردا به محمد نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانواده‏‌اش براى مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، واگر با یارانش آمد با او مباهله کنید، زیرا چیزى در بساط ندارد…

فردا که شد پیامبر آمد درحالى که دست على بن ابى طالب را گرفته بود و حسن و حسین در پیش روى او راه میرفتند و فاطمه پشت سرش بود، نصارى نیز بیرون آمدند در حالى که اسقف آنها پیشاپیش‌شان بود هنگامى که نگاه کرد، پیامبر با آن چند نفر آمدند، در باره آنها سؤال کرد به او گفتند: این پسر عمو وداماد او و محبوب‏‌ترین خلق خدا نزد او است و این دو پسر، فرزندان دختر او از على هستند و آن بانوى جوان دخترش فاطمه است که عزیزترین مردم نزد او، و نزدیک‏ترین افراد به قلب او است…

و در روایتى آمده است اسقف مسیحیان به آنها گفت: من صورتهایى را میبینم که اگر از خداوند تقاضا کنند کوه‏ها را از جا برکند چنین خواهد کرد هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد، و یک نصرانى تا روز قیامت بر صفحه زمین نخواهد ماند…

منبع: تفسیر نمونه،ج۲ص۵۸۰، برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام راجی

   یکشنبه 2 مرداد 1401نظر دهید »

آیت الله العظمی جوادی آملی:

«وقتی زراره از وجود مبارک حضرت سؤال می‌کند، ما اگر عصر غیبت را ادراک کردیم چه دعایی بخوانیم؟
همین دعایی که اختصاصی به نماز یا تعقیب نماز ندارد، در بین نماز، بعد از نماز، قبل از نماز، در جمیع حالات.
این دعا از دعاهای نورانی امام صادق(سلام الله علیه) است، فرمود: در عصر غیبت بگویید: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏»این یک مسئله عمیق کلامی است. درس اخلاق ٩۵/۵/٧

درس اخلاق ۹۸/۴/٢٠ :
«…خدايا خودت را به من معرفی کن من تو را بشناسم! چون اگر تو را نشناختم جانشين تو را که پيغمبر است نمی شناسم…نبوت را رسالت را نبی را رسول را به من معرفی بکن! برای اينکه اگر من نبی را نشناسم جانشين نبی را نمی شناسم. امام جانشين نبی است امام جانشين رسول است، اين انتصابی است نه انتخابی! امام را بايد غدير معين کند»

 

   جمعه 31 تیر 14011 نظر »

زرنگی در وقت نماز !!

آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا می‌کردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره می‌خواند مثل اين که خدا را می‌بيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا می‌کرد. بعدها در مورد نحوه‌ نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت می‌ذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع می‌خونيم و فکر می‌کنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقت‌‌ها برکت می‌ده، فقط خود خداست».

 

مسافر کربلا، ص ٣٢، شهيد علی ‌رضا کريمی

 


موضوعات: بدون موضوع, شهدا
   پنجشنبه 30 تیر 1401نظر دهید »

به حق علی…

امروز مطلبی را می‌گویم که تاکنون برای هیچ‌کس نقل نکرده‌ام: یک بار از رسول خدا (ص) خواهش کردم که برای من دعا و از خداوند طلب مغفرت کنند.

فرمودند: برایت دعا می‌کنم. سپس برخاستند و به نماز ایستادند.

هنگامی که دست خود را برای دعا به درگاه الهی بلند کردند، شنیدم که چنین دعا کردند: بار پروردگارا، به حق بنده‌ات علی، مغفرت خود را شامل علی کن!

عرض کردم: ای رسول خدا، چرا این‌گونه دعا کردید؟!

فرمودند: آیا نزد خدا کسی گرامی‌تر از تو وجود دارد که برای اجابت دعا، او را شفیع قرار دهم؟

از کتاب علی از زبان علی ، صفحات ۲۴ و ۲۵ ،حجت الاسلام محمدیان

   سه شنبه 21 تیر 14011 نظر »

طاهره شاکری مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین در مراسمی که به مناسبت شهادت امام جواد علیه السلام برگزار شد ضمن تسلیت شهادت آن امام عزیز گفت : غربت اهل بیت علیهم السلام از زمان رحلت پیامبر بزرگ اسلام صلی الله کلید خورد و تا زمان امام رضا علیه السلام ادامه داشت تا اینکه امام هشتم به صورت علنی بیان می دارند که من امام هستم.

شاکری ادامه داد : وقتی امام رضا علیه السلام وارد مرو می شوند مردم از ایشان حدیث می خواهند و در آنجا آن حدیث معروف سلسله الذهب را می فرمایند.

مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین گفت : امام رضا علیه السلام اولین امامی هستند که روز غدیر را عید می نامند در آن روز لباس نو می پوشند فقرا را اطعام میکنند و آن را عید می نامند.

شاکری در مورد نامیده شدن امام جواد علیه السلام گفت : امام رضا علیه السلام به امام جواد علیه السلام فرمودند پسرم همواره همراه خود سکه داشته باش و به دیگران بذل و بخشش کن و علت نامیدن ایشان کرم و بخششی بود که داشتند و این بخشش خیر دنیا و آخرت است.

وی افزود : دو تن از ائمه علیه السلام هستند که برای اسلام برکات فراوان داشتند یکی از ایشان #امام_جواد علیه السلام و دیگری امام زمان علیه السلام است اگر امام جواد علیه السلام نبودند معنویت معنا پیدا نمی کرد و اگر مهدویت معنا پیدا نمیکرد چیزی دین اسلام وجود نداشت.

طاهره شاکری گفت : امام جواد علیه السلام از تمامی ائمه مظلوم تر واقع شدند ، و در آن زمان چون خواص لرزش شدید داشتند امام جواد علیه السلام تنها بودند و مردم نمی توانستند به راحتی با ایشان دیدار کنند و بابهایی بین امام و مردم وجود داشت که گاهی اوقات خود این باب ها خطا می رفتند و باعث بدبینی مردم به امام جواد علیه السلام می شدند و این خود یکی از دلایل بزرگ غربت امام است.

شاکری ضمن اشاره به زمان به امامت رسیدن امام جواد علیه السلام گفت اولین امامی که در کودکی به امامت رسید امام جواد علیه السلام است که در هفت سالگی به امامت رسید
وی ادامه داد : یکی از یاران خاص امام ریان بن صلت بوده است که دو پسر با نامهای محمد و علی داشته و در جمعی کسی به امام جواد علیه السلام توهین می کند و می گوید که او کوچک است و مناسب امامت نمی باشد ما صبر میکنیم تا وقتی به سن بزرگ سالی رسید از او پیروی می کنیم رایان گردن او را میگیرد و به او می گویند مگر امام کوچک و بزرگ دارد ؟ قرآن می فرمایند ( وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا :  و به او در همان سن کودکی مقام نبوت بخشیدیم.) و اینگونه یاران خاص در زمان امام جواد بسیار کم شدند.

شاکری گفت: یکی دیگر از ویژگی های امام جواد علیه السلام این است که حضرت زهرا سلام الله علیها را ایشان به جامعه می شناساند و زیارت نامه ای که برای حضرت زهرا سلام الله است منسوب به امام جواد علیه السلام می باشد.

شاکری با اشاره به مقام والای مادر امام جواد علیه السلام گفت: مادر امام جواد علیه السلام از جمله زنان مومن و پاکدامن و از کنیزان آفریقایی تبار بوده و چهره امام جواد علیه السلام به مادرشان شباهت فراوان داشته و همین امر سبب دستاویز شدن چهره ایشان برای معاندین بوده است.

طاهره شاکری در پایان گفت : از جمله مظلومیت های امام جواد علیه السلام مظلومیت ایشان در موقع شهادت شان است هنگام شهادت کسی کنارشان نیست و همچون امام حسن مجتبی علیه السلام به دست همسرشان به شهادت میرسند.

 

   جمعه 10 تیر 1401نظر دهید »

 چرا حجاب؟

 آیا منطق اسلام را در مورد حجاب می‌دانید؟ هدف اسلام از واجب کردن حجاب چیست؟ اصلا چرا حجاب؟

 

 اسلام از زن می‌خواهد که در محیط خانه [برای شوهرش] آراسته و جذاب باشد و نسبت به زیبایی‌اش بی‌اعتنا نباشد. وقتی مردِ مقابل او شوهرش است، باید نقش زن را بازی کند و آراسته و دلربا و خوشایند و آرامش و آسایش شوهرش باشد. اما وقتی برای کار و خرید و فروش و درس و ایفای وظایف خانوادگی و اجتماعی از خانه خارج می‌شود، باید نقش انسانی خود را بازی کند، نه نقش زنانه و جنس مؤنث را.

 برای اینکه زن بتواند به‌عنوان انسان [و نه فقط زن و جنس مؤنث] در جامعه حضور پیدا کند، باید راه رفتن او تحریک‌آمیز نباشد و با ناز و عشوه حرف نزند و اعضایی را که زینت محسوب می‌شوند، مثل سینه و موها و پاها و… بپوشاند؛ به‌گونه‌ای که وقتی با خانمی روبه‌رو می‌شویم، خود را مقابل یک انسان ببینیم، نه یک جنس مؤنث. مطلب روشن است؟ من مجبورم تکرار کنم و از این بابت معذرت می‌خواهم. اگر زن، اعضای زینت خود را نپوشاند و در هنگام راه رفتن زیبایی‌هایش را آشکار کند و به‌طور کلی، اگر وضع تحریک‌کننده و وسوسه‌انگیزی داشته باشد، هر اندازه هم عالم و بااستعداد و فداکار و بافضیلت باشد، در اولین برخورد با  نامحرم، همان زیبایی‌ها و جذابیت‌هایش جلب توجه می‌کند و قابلیت‌های دیگرش نادیده گرفته می‌شود و تنها یک نگاره‌ی هنری است!

 

امام موسی صدر ،  از کتاب «زن و چالش‌های جامعه» ، صص ۷۳ تا ۷۶

   چهارشنبه 8 تیر 1401نظر دهید »

دختر صفای باطنی خانه است

 

سرکار خانم طاهره شاکری مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین در جشنی که به مناسبت دهه ی کرامت و روز دختر در مدرسه علمیه کوثر ورامین برگزار شد، ضمن تبریک میلاد آن بانوی بزرگ اسلام گفت: خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها ده ساله بود که پدر بزرگوارشان از دنیا رفت و هجده سال تحت تربیت برادرش امام رضا علیه‌السلام بودند و بعد از آمدن امام رضا علیه‌السلام به ایران ایشان تصمیم گرفت که به برادرشان ملحق شود. اما دو سال قبل از شهادت امام رضا در قم از دنیا رفتند .
وی ادامه داد: قبر فاطمه معصومه از مسلمات تاریخ است و طبق تاریخ قبر مبارک حضرت همین مکان کنونی است اما از زندگــی حضرت معصومه سلام الله اطلاعات زیادی در دسترس نیست .

مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین با اشاره به زیارت نامه حضرت معصومه سلام الله گفت : چهار امام معصوم زيارت خانم فاطمه معصومه سلام الله را سفارش کرده اند .

شاکری گفت : حرکت حضرت معصومه از مدینه به سوی قم یک نقش اجتماعی است آن هم طبق موازین شرعی و با رعایت عفت تمام .

سرکار خانم طاهره شاکری ضمن اشاره به کرامات حضرت معصومه بیان داشت : ایت الله فاضل قصد داشت کتابی در مورد آیه تطهیر بنویسد به همین دلیل متوسل به حضرت معصومه می شود و طبق گفته آیت الله فاضل چنان به ایشان عنایت شد که اگر پنجاه سال مطالعه می کردند مطالب به این خوبی جمع آوری نمی کردند و در نهایت کتابی با عنوان اهل بیت یا چهرهای درخشان در مورد آیه تطهیر می نویسند .

شاکری افزود : عبودیت حضرت همان هجرت سخت ایشان بود .

مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین فرزند دختر را صفای باطنی خانه دانست و افزود : طبق فرموده ی امام صادق علیه‌السلام دختران حسنه و پسران نعمت هستند ، از نعمت ها سوال می شود اما از حسنه ها سوال نمی شود .

شاکری عفت و پوشش حضرت معصومه سلام الله را مهمترین شاخصه ایشان دانست و افزود: ایشان ۱۷ یا ۱۸ روز مهمان موسی بن خزرجی بود اما کسی چهره ی ایشان را نمی بیند .
وی افزود : در قرآن کریم از دو دختر یاد می شود یکی حضرت مریم است و دیگری دختران حضرت شعیب است که قرآن از راه رفتن آنها با حیا و حجاب یاد مي کند.

طاهره شاکری با اشاره به روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مورد دختر گفت : امیرالمؤمنین می فرماید دختر گل است قهرمان نیست ( وقتی قهرمان را ترجمه می کنیم معنی سرکارگر می دهد ) یعنی زن سرکار در منزل نیست که مرد رئیس او باشد بلکه گل است که با مراقبت تراوت دارد .


شاکری در پایان گفت : امام رضا علیه‌السلام فرمودند: هر کسی خواهرم فاطمه معصومه سلام الله را در قم زیارت کند بهشت بر او واجب می شود .

   یکشنبه 15 خرداد 1401نظر دهید »

1 ... 3 4 5 ...6 ... 8 ...10 ...11 12 13 ... 96

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 461
  • دیروز: 1174
  • 7 روز قبل: 5790
  • 1 ماه قبل: 46224
  • کل بازدیدها: 876360
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 13
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 24
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 17
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1