شیطان در پنج کس راه چاره ای ندارد


امام صادق علیه السلام فرمود : شیطان گوید که مرا به پنج کس راه چاره ای نیست ولی دیگران در چنگ منند .


۱- کسی که با صدق نیت پناهنده خدا شود و در همه کارهایش به خدا توکل کند .
۲- کسی که در شبانه روز تسبیح خدا را فراوان گوید .
۳- کسی که برای برادر مومنش آن چه را پسندد که برای خود می پسندد .
۴- کسی که به هنگام مصیبت بی تابی نکند .
۵- کسی که خشنود باشد به آن چه خداوند به او قسمت فرموده و دیگر غم روزی خویش نخورد .

 

 

دیده شده در الخصال ، رئیس المحدثین ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بابویه القمی ، مقدمه احمد فهری زنجانی ، ج ۱ ، باب الخمسه ، ص۳۱۶

   دوشنبه 4 مرداد 13951 نظر »

این شعر یک یادبود است از  آن نوجوان ۱۲ ساله که توسط داعش به قتل رسید

 

 

 

«طاقت نداشتم تصاویر خبر رو کامل ببینم. ولی هنوز چهره ی معصومش که از گلوش خون جاری بود لحظه ای ازجلوی چشمم کنار نمیره»

 

کودکانه


کودک شاد و بادبادک و باد

کودکانند از قفس آزاد

 

هر نفس چون کبوتران رها

میپرند شادمانه بر هر جا

 

کودکان خستگی نمی دانند

چون گل نو شکفته شادانند

 

کودکان از برای مهرو وفا

چون قناری ترانه میخوانند

 

هر کجا پایی می‌نهند دلها

می رهانند چون نسیم از بند

 

زندگی در نگاه آنها هست

خوب و شیرین مثال یک لبخند

 

نوشته شده به قلم محدثه شفاعت . 

   یکشنبه 3 مرداد 13954 نظر »

شیطان

 

حقیقتا شیطان یک موجود است ، یک موجود تخیلی نیست یک موجود واقعی است . لشکر کشی دارد در این عالم هم از طائفه خودش و هم از انسان هایی که شیطان صفت هستند . یک موجود واقعی است ، در بعضی از روایات لشکر کشی او را گفته اند ،  فرماندهانش را گردن می زند وقتی که نافرمانی می کند ، کوتاهی می کنند .

 

جنود دارد لشکر دارد .

خدا رحمت کند مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد را ، دوستان بزرگوار یک کتاب است شاید دیده باشید اصلا این کتاب به اسم آقا شیخ مرتضای زاهد است . این کتاب از صد تا درس اخلاق درجه یک تفسیرش بیشتر است ……


این آقای آقا شیخ مرتضی زاهد یک نماز جماعت داشت توی تهران ، خیلی مردم از این طرف و آن طرف می رفتند پشت سر ایشان نماز می خواندند . بعد از نماز معمولا یک روایتی می گفت و دو تا مسئله شرعی می گفت و بالاخره یک مقدار صحبت می کردند .


یک مرتبه دیدند که آقا ، بعضی از این هایی که همیشه همراه ایشان بودند و همیشه ملازمان ایشان بودند دیدند آقا یکی دو روز است که پریشان است .حواسش سر جایش نیست مثلا یک جایی باید تشهد می داده ، نداده و ننشست و بلند شد و دوباره نشست ( چیزهایی که نماز را باطل نمی کند ) تعجب کردند ایشان با آن حضور قلب و با آن احوالات ، حتی دیدند در صحبت کردن که می خواهن. صحبت کنند پراکنند گویی می کنند ... حتی یکی از دوستانی که تا خانه با ایشان می رفت می گفت حواسشان نبود اگر من دستش را نمی گرفتم ماشین به او می زد .


معلوم بود که مضطرب است ، معلوم بود که پریشان است . یکی دو روز اینطور بودند یکی از ایشان پرسید ، یکی که همیشه همراه ایشان بودند و با ایشان بودند پرسید ؛ گفت آقا چند روز است شما پریشانی اتفاقی افتاده ؟ 

گفت : بله که اتفاقی افتاده ، بله که اتفاقی افتاده .

گفت : من دو سه روز قبل یک روایت خواندم از پیغمبر صلوات الله ، آن روایت خیلی مرا پریشان کرد . 

چون اهل باور بود روایات اهل بیت علیهم السلام را هم باور داشت . 


و آن روایت این است که پیامبر اکرم صلوات الله به علی علیه السلام فرمود : یا علی ! به تعدادی که تو از راه های هدایت بلدی ، شیطان هم از راه های گم راه کردن مردم بلد است . شیطان هم از راه گمراه کردن بلد است ، فوت و فنش را بلد است .


مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد می گفت : حالا من با این شیطان چه بکنم ؟ می خواهید نگران نباشم می خواهید پریشان نشوم ؟ یک همچین موجودی که که قسم خورده و به جان ما افتاده .


خدا رحمت کند ملاصدرا فیلسوف بزرگ را در یکی از کتاب های خودش گفته : شیطان برای آدم و حوا قسم خورد نصیحتشان کند ، فریبشان داد . برای ما که قسم خورده می خواهد گولمان بزند چه کار خواهد کرد ……

 

سخنان حجت الاسلام عالی ، شنیده شده .

   یکشنبه 3 مرداد 13954 نظر »

پایه های ایمان 

ایمان ۴ پایه دارد شما ببینید دارید این ۴ تا را یا نه .

 

 

اول صبر است ، صبر بر طلبگی ، صبر عبادت ؛ روایت دارد که صبر بر سه قسم است یکی صبر بر طاعت است مثل نماز شب خواندن ، شبی که کوتاه است آدم سخت است بلند شود . برف و بارانی است سخت است ، آن وقت ها برف و باران بود سر حوض یخ را می شکاندند و وضو می گرفتند …….

 

حالا چی حالا همه آب گرم دارند ….

حالا همه ماشین رختشویی دارند ، کی طلبه رخت می شوید ، نان و ماست می خورد و نماز شب می خوانند . بله اصلا یک عالم دیگری بود الان اصلا آن عالَم نیست .

لذا ملا نمی شوند ، برای همین جوادی آملی( حفظه الله )  در نمی آید . آقای جوادی آملی( حفظه الله ) دیگر کسی جای ایشان نمی نشیند این را بدانید …..

 

پس صبر بر طاعت ، نماز شب با یخ.

صبر بر گناه ، نامحرم این همه توی کوچه ، مدرسه دخترها تعطیل شده و دخترها همه رویشان بازاست ، این صبر است که فشار زیاد بیاوری به خودت و نگاه نکنی .

صبر بر بلا ، یکی صبر بر خوانن. هایی است که اشک را خشک می کنند . صبر است .

دوم یقین .سوم عدل و جهاد .

 

همین : صبر و یقین ، عدل و جهاد ، حفظ کنید که هر کدام حرف دارد .

 

سخنان آیت الله مجتهدی ، شنیده شده .

 

   شنبه 2 مرداد 13951 نظر »

عبدالعظیم حسنی 

 

 

ما باید قرآن محوری و اهل بیت محوری داشته باشیم .

هم قرآن و هم اهل بیت . اهل سنت به قرآن بیشتر چسبیدند .شیعه به اهل بیت بیشتر چسبیده . 

او سینه می زند قرآن بلد نیست ، او قرآن می خواند ، امام صادق علیه السلام را نمی شناسد. افراط و تفریط « اهدا الصراط المستقیم » 

این حضرت عبدالعظیم که کنار تهران است ثواب زیارت کربلا را دارد عقایدش را به امام عرضه کرده گفت : آقا ببین درست می فهمم ، عقیده من راجع به توحید معاد ، یعنی حتی عبدالعظیم حسنی علیه السلام که نوه امام است و از علمای برجسته است و روایات زیادی را ما از ایشان یاد گرفتیم ، ایشان در زمان امام زنده بود گفت من عقاید را عرضه می کنم .

شما ها هم عقایدتان را عرضه کنید .



سخنان حجت الاسلام قرائتی ،شنیده شده ..

   چهارشنبه 30 تیر 13957 نظر »

حیای واقعی در پنج خصلت است 

 

 

رسول خدا صلی الله و علیه آله و سلم فرمود : از روی حقیقت از خداوند حیا کنید .

عرض کردند یا رسول الله چه کنیم ؟ 

فرمود :  حتما نباید هیچ یک از شما نخوابد مگر آن که آن خواب را پایان زندگی خود بداند .

باید سر و قوایی را که در سر است ( از چشم ، گوش و زبان ) نگاهدارد .

اندرون شکم را از حرام خالی نگه دارد .

و قبر و پوسیدن در زیر خاک را فراموش نکند.

و هر کس آخرت را بخواهد باید آرایش دنیا را رها کند .

 

 

دیده شده در الخصال ، رئیس المحدثین ابی جعفر محمد بن حسن بن علی بن الحسین بابویه القمی ، با مقدمه و ترجمه سید احمد فهری زنجانی ، انتشارات علمیه ، باب السبعه ، ج۱ ، ص ۳۲۵.

   سه شنبه 29 تیر 13956 نظر »

احترام .

 

 

دو مطلب یکی پیران را احترام کنیم یکی سادات را . به پیرمرد اگر می رسی سلام کنید نگویید ما طلبه ایم و درس خواندیم ، پیرمرد است سلام کنید بلند هم سلام کنید ، احترام کنید از پیران . یک روایت دارد که می فرماید ؛ حتی پیرمردهای هر قومی را احترام کنید ، یک پیرمرد ارمنی را هم می بینید احترام کنید ، بله ! اسلام این طور فرموده ، یک ارمنی ۷۰ سالش است ، یک پیرمرد ، باید به او احترام کنید ، چه بسا این سبب گرایش او به اسلام شود …

 

من یادم است بچه ۷ ، ۸ ساله بودم  به یک پیرمردی رسیدم ، گفتم : سلام علیکم ، بلند . گفت : پیر شی بابا …. دعایش هم مستجاب شده و ما پیر شدیم ….

 

سلام کنید آقا به پیرمردها احترام کنید ، بچه روی صندلی اتوبوس نشسته ، پیرمرد وارد شده بلند نمی شود جایش را بدهد به او ، خوب بابا بد است ، بلند شو و جایت را به پیرمردها بدهید …

 

راجع به سادات هم دو کلمه بگوییم …

حدیث از پیغمبر است که کسی را اولاد من را ببیند ، یعنی بچه سید و بر من که پیغمبر صلوات بفرستد و از روی رغبت ،شنوایی گوشش زیاد می شود ، چشمش هم دیگر عینک نمی خواهد ، سوی چشمش هم زیاد میشود . 


یکی هم رزق هم زیاد می شود ، زیادی رزق همه اش پول و پله نیست ها ، یک داماد خوب گیرت می آید ، یک عروس خوب گیرت می آید ، یک شریک خوب گیرت می وی ، یک همسایه خوب گیرت می آید ، یک مسجد خوب گیرتان می آید ، یک خانه خوب گیرتان می آید ،  اصلا رزق همه اش پول نیست.  یکی استغفار زیاد موثر است ، یکی وقتی سید را می بینی صلوات بفرستی ……..

 

یک قصه بگویم ؛ سیل آمد بود گلستان را از بین ببرد یکی از طلبه ها ، آقای حسن زاده اهل گرگان است ، می گفت من یکی از چیزهایی که دیده بودم این بود ؛ دیدم سیل دارد می آید من آن ته ایستاده بودم تماشا می کردم ، آمد ، آمد ، نزدیک یک دهی رسید که همه شال سبز داشتند ، محله سادات بعضی دهات ها هست آقا همه سید هستند . 

آقا سیل کج شد ، کار خدا ! این دیده بود ……

سید ها را از بین نبرد ، این سیل لشکر خداست ، این ها عذاب است ، چی می گویند قهر طبیعت . چرا در تلویزیون می گویند قهر طبیعت ، بگویند مردم گناه نکنید ، بچه ها گناه نکنید ، نگویند زلزله که آمد بروید زیر میز …

ساختمان ضد زلزله می سازند ، همان آهن ها را لوله میکند و می ریزد آن جا ..

 

پس بیایند همه آیات خدا را عوض کنند ، قوم عاد و ثمود ، قوم لوط . بله این ها   همه را بنویسند چی؟ قهر طبیعت ! 

خدا نمی گوید قهر طبیعت ؛ می گوید : ما عذاب فرستادیم ……

اینقدر ما در قرآن آیات داریم که در اثر گناه ، در اثر تکذیب انبیاء عذاب آمد .

 

پست دو مطلب یکی سادات را احترام کنید ، یکی پیرمردها را . 

خانم هایی که علوی هستند احترامشان کنید و جلوی پایشان بلند شوید ، عید غدیر به دیدن آن ها بروید …..

 

 

سخنان آیت الله مجتهدی تهرانی ،شنیده شده .

   سه شنبه 29 تیر 13951 نظر »

یا قاضی الحاجات 

 

 

حاج اسماعیل دولابی می فرمود : بعد از نماز مغرب ، دست ها را بلند کن و هفت بار «  یا قاضی الحاجات » بگو و بعد حاجتت را بخواه که بر آورده می شود .

 

 

دیده شده در کتاب ذکر های شگفت ، با مقدمه حجت الاسلام سید ابوالحسن موسوی نژاد خمینی ، ص ۱۵۱ .

   دوشنبه 28 تیر 13955 نظر »

برکت 

 

 

فقط این نکته ای که می خواهم عرض کنم خدمتتان شاید به سادگی در کتاب ها گیر نیاوری . یکی از چیز هایی که برکت که هیچ ، جذبه های خدا را می آورند برای آدم و آدم را می کَنند می برند بالا و آدم محبوب خدا می شود و زندگی آدم زیر و رو می شود .

یکی از این کارها عمل صالح در لحظه .

 

حاج آقا عمل صالح را شنیده بودیم در لحظه اش دیگر چیست ؟ یک لحظه هایی برای آدم پیش می آید که واقعا یک لحظه بیشتر نیست اگر از او استفاده کردید و توانستی یک کار به موقعی که باید آن جا انجام دهی ، انجام دادی آن وقت می کِشند و می برندت بالا .زندگیت که زیر و رو می ود برکت که هیچ آن وقت خروار خروار جذبه های خدا می آیددر زندگی تو .

 

اما اگر در آن لحظه نتوانستی این عمل را انجام دهی ، جا ماندی ، اینقدر این لحظه سریع می گذرد ، مثل یک نسیم می ماند ، نسیم را اگر استفاده کردی ، نسیم که نمی ایستد می رود . این عمل صالح که می گویم ، خیلی در ذهنتان کار بزرگی نیاید ، گاهی یک کاری هست که نیتش پاک است .

گاهی مواقع دست یک کسی را گرفتن ، آبروی کسی را خریدن …

 

ماجرای علی گندآبی را شنیده اید یک لحظه تغییر کرد ، یک لحظه و در رمان لاتی گریش یک کاری کرد …

علی گند آبی لباس شیکی تنش بود ، خانمی داشت عبور می کرد ، او یک کلاه قشنگی سرش بود . این خانم که داشت رد می شد کلاهش را گذاشت زیرش ، بغل دستی او گفت ؛ خانه خراب این کلاه را که از بین بردی .

گفت : حرف نزن ! این خانم با شوهرش مشکل دارد . من ترسیدم اگر خیلی قشنگ من را ببیند ، در دلش جا بگیرم ، یعنی دلش بیاید پیش من !

حداقل کاری که توانستم بکنم این که این کلاه را که خیلی من را قشنگ تر کرده و یک تیپ برای من درست می کرد ، تیپ خودم را به هم بزنم .

یک لحظه کاری کرد ، خدا چه طوری دستش را گرفت .

 

در اصفهان اگر بروید مسجد سید معروف است . قبر سید شفتی است ، این مسجد هم به خاطر اوست ، قبرش همان جاست …

ایشان زمان قاجار فقیر محض بود ، یک مرتبه بعد از مدت ها یک پولی گیرش آمد ، گوشت خرید …

در راه که داشت می آمد دید یک سگی اینقدر لاغر است که انگار استخوان هایش هم معلوم است …

ایشان گوشتی که در دستش بود ، درست انداخت جلوی سگ ، یعنی نایستاد که معامله کند با خدا …..

آن سگ گوشت را خورد. انگار با گوشه چشم می خواست از او تشکر کند 

 

از آن به بعد زندگی سیدشفتی از این رو به آن رو شد . این مجتهد مسلم حکومت داشت در اصفهان 

ثروتش به قدری بود که وقتی فقرا می آمدند در خانه او چنگ چنگ پول می داد به مردم نمی شمرد . ثروت عجیبی خدا به او داد .

حکومت قاجار بدون اجازه او در منطقه اصفهان نمی توانست کاری بکند ، اینقدر محبوب بود . این همان آدم یه لا قبایی بود که در نجف هیچ چیز نداشت ، یک عمل صالح در یک لحظه کرد این طور زیر و رو شد .

 


سخنان حجت الاسلام عالی ، شنیده شده 

   دوشنبه 28 تیر 13952 نظر »

خندهٔ فرشته ها

 

 

در روایت است وقتی تلقین به بعضی مردگان خوانده می شود و او را تکان می دهند و می گویند: اِسمَع اِفهَم ملایکه می خندند که این زنده بود نفهمید الان چگونه بفهمد؟

 

خدا کند ما از این دسته نباشیم که ملائکه به ما بخندند.

إن شاءالله تا زنده هستیم، بشنویم و بفهمیم.

 

یک جای دیگر که ملائکه می خندند، زن بی حجابی است که رویش را از نامحرم نمی گرفته و حالا مرده است. وقتی او را دفن می کنند، باید روی او ر ا باز کنند و عقب بزنند، قبر کن می گوید: «یک محرم بیاید» .

اینجاست که ملائکه می خندند و می گویند: « این وقتی زنده بود، همه سر و صورت او را می دیدند و محرم و نامحرم نداشت، حالا می گویید محرم بیاید، رویش را عقب بزند»

 


دیده شده در کتاب طریق دوست ، مجموعه رهنمودهای آیت الله مجتهدی تهرانی ، به کوشش علی اکبر مزد آبادی ، ص ۱۰۲

   دوشنبه 28 تیر 139511 نظر »

1 ... 80 81 82 ...83 ... 85 ...87 ...88 89 90 ... 96