ناامنی در کنار خدا یا امنیت در مقابل خدا

زهیر و شمر هر دو، هم در کربلا بودند و هم در صفین… در جنگ صفین، زهیر در کنار معاویه بود و شمر در کنار امیرالمومنین.

زهیر در هر دو میدان صفین و کربلا بنا بر فطرت عمل کرد و شمر در هر دو، بنا بر طبیعت…

زهیر در صفین به امر فطرتش رفته بود؛ چون میخواست به خاطر مظلوم با ظالم بجنگد، اما ظالم را اشتباه گرفته بود.

شمر هم در هر دو میدان به دنبال قدرت بود. او هم اشتباه کرده بود و خیال می کرد که در کنار علی علیه السلام به قدرت دست پیدا میکند.

هر دو در میدان کربلا اشتباهشان را اصلاح کردند.

آنچه اساسی است این است که انسان همۀ زینتهای دنیا را فدای فطرت کند. امنیت بزرگترین زینت این حیات است. انسان باید ناامنی در کنار خدا را بر امنیت در مقابل خدا ترجیح دهد.

شمر در عصر تاسوعا صدا زد: «أَيْنَ بَنُو أُخْتِنَا؟ » فرزندان خواهر ما کجایند؟

حضرت عباس علیه السلام جواب نداد. امام حسین علیه السلام به برادرش عباس فرمود: «أَجِيبُوهُ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً» پاسخش را بدهید، اگرچه فاسق است؛

یعنی با اینکه میدانید فاسق است و نمیخواهید جوابش را بدهید، ولی باید جوابش را بدهید.

حضرت عباس علیه السلام ناچار گفت: چه میگویی؟ شمر گفت: من برای تو و برادرهایت امان آورده ام. حضرت عباس علیه السلام امان نامه او را رد کرد. او امنیت در کنار شمر، عبیدالله و یزید را نخواست و ناامنی در کنار ذُریۀ پیامبر صلی الله را برگزید. در واقع میگوید: راحتی، آزادی، امنیت، شهرت، قدرت، عزّت، همه فدای تو…

 


آیت الله حائری شیرازی آیینه تمام نما/فصل ۲، درس‌های عاشورا/ صفحه ۱۱۲

   شنبه 8 شهریور 1399نظر دهید »

میدان رفتن حضرت علی اکبر علیه السلام 

بعد از اینکه اصحاب (غیر‌هاشمی) امام حسین (علیه‌السّلام) کشته شدند و کسی نماند جز اهل بیتش که فرزندان علی (علیه‌السّلام)، فرزندان جعفر، فرزندان عقیل، فرزندان امام حسن و فرزندان خود او بودند؛ آنها جمع شدند و با هم خداحافظی کردند و تصمیم به جنگ گرفتند
 از میان جوانان بنی‌هاشم، پیش از همه، حضرت علی اکبر (آماده جنگ شد، او) که از زیبا صورتان و نیک سیرتان روزگار بود، نزد پدر رفت و اجازه نبرد خواست، پدر به او اجازه داد و (با ناامیدی از بازگشت او،) نگاهی مایوسانه به قامتش‌ انداخت، و آنگاه چشمانش را به زیر افکند (ابن اعثم و خوارزمی نوشته‌اند: امام محاسن شریفش را به سوی آسمان گرفت.

 و گریست. سپس گفت: اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْه‌. 
 «بارالها، تو شاهد باش، جوانی به جنگ این مردم رفت که در صورت و سیرت و گفتار، شبیه‌ترین مردم به پیامبرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، و ما هرگاه مشتاق دیدن پیامبرت میشدیم، به این جوان نگاه می‌کردیم».

پس از آنکه حضرت علی اکبر جنگ سختی کرد و عده زیادی را به هلاکت رساند، نزد پدر برگشت و گفت: يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَهَلْ اِلیٰ شَرْبَةِِ مَاء مَنْ سَبِیْل؟ «پدر جان، تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن (زره) بی تابم کرد. آیا آبی هست؟». امام گریست و فرمود:
«پسر جان از کجا آب بیاورم؟‌ اندکی دیگر بجنگ، به زودی جدت رسول خدا را ملاقات می‌کنی و از جام سرشار او سیراب می‌شوی، که دیگر پس از آن تشنه نگردی». (ثُمَّ رَجَعَ إلى أبيهِ يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَبَكَى الحُسَین وَقَالَ: وَا غَوْثَاهُ یَا بُنَیّ مِنْ أَیْنَ أتَی بِالْماء قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلقِى جَدُّكَ مُحَمَّدا فَیَسْقِيك شَربةََ لَا تَظْمَأُ بَعْدَها.

علی اکبر به میدان جنگ برگشت و مجدداً به دشمنان یورش برد

کوفیان از کشتن او پروا داشتند (گویا نمی‌خواستند در خون او شریک شوند) تا اینکه مرة بن منقذ بن نعمان عبدی لیثی او را دید و گفت: گناه عرب بر گردن من باشد اگر این جوان از کنار من بگذرد و این کار را تکرار کند و من پدرش را به عزایش ننشانم.
علی اکبر بار دیگر به دشمن حمله کرد و با شمشیرش آنها را می‌زد تا آنکه مرة بن مُنقذ عبدی ضربتی بر او زد و او را نقش زمین کرد و آن گروه او را محاصره کرده، پیکر مطهرش را با شمشیر قطعه قطعه کردند.

خوارزمی بعد از ضربت مرة بن منقذ چنین اضافه می‌کند. در این هنگام او دست به گردن اسبش گرفت و اسب او را به سوی لشکر دشمن برد و دشمنان، او را با شمشیر قطعه قطعه کردند


علی اکبر در آخرین لحظات عمر، ندا داد: یا آبتاه علیک منی السلام هذا جدی یقرئک السّلام و یقول لک عجّل القدوم علینا؛ «پدر جان، خداحافظ. این جدم رسول خداست که تو را سلام می‌رساند و می‌گوید: سریع‌تر به ما ملحق شو».
آن‌گاه علی فریادی زد و جان داد. حسین آمد و بر بالینش قرار گرفت و صورت به صورت او نهاد،

 و گفت: قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى االلَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاء.

 (گزارش شیخ مفید تفاوت‌ اندکی با این نقل دارد و چنین است: َ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ يَا بُنَيَّ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى الرَّحْمَنِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ وَ انْهَمَلَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاء.
«خدا بکشد مردمی را که تو را کشتند. چقدر این مردم بر خدا و هتک حرمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گستاخ و بی‌باک گشته‌اند. بعد از تو، خاک بر سر دنیا».

 


منبع : شهید اشک، ترجمه کتاب قتل العبره ،سید محمد حسب میرباقری ، ص ۱۲۵

   جمعه 7 شهریور 1399نظر دهید »

پیامبری که علیه زنای با محارم و ازدواج حرام قیام کرد!!  


نه تنها تولد «یحیى» علیه‌السلام بسیار تأمل برانگیز بود، مرگ او هم از پاره‌اى جهات عجیب بود، غالب مورخان مسلمان و همچنین منابع معروف مسیحى جریان این شهادت را چنین نقل کرده‌اند. (هر چند اندک تفاوتى در خصوصیات آن در میان آن‌ها دیده مى‌شود.)

«یحیى» علیه‌السلام قربانى روابط نامشروع یکى از طاغوت‌هاى زمان خود با یکى از محارم خویش شد، به این ترتیب که «هیرودیس» پادشاه هوس‌باز «فلسطین»، عاشق «هیرودیا» دختر برادر خود شد و زیبائى وى دل او را در گرو عشقى آتشین قرار داد، لذا تصمیم به ازدواج با او گرفت! این خبر به پیامبر بزرگ خدا «یحیى» علیه‌السلام رسید، او صریحاً اعلام کرد: این ازدواج، نامشروع و مخالف دستورات «تورات» است و من به مبارزه با چنین کارى قیام خواهم کرد.

سر و صداى این مسأله در تمام شهر پیچید و به گوش آن دختر «هیرودیا» رسید، او که «یحیى» علیه‌السلام را بزرگترین مانع راه خویش مى‌دید، تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب از وى انتقام گیرد و این مانع را از سر راه هوس‌هاى خویش بردارد.

ارتباط خود را با عمویش بیشتر کرد و زیبائى خود را دامى براى او قرار داد و آن‌چنان در وى نفوذ کرد که روزى «هیرودیس» به او گفت: هر آرزوئى دارى از من بخواه که منظورت مسلماً انجام خواهد یافت.

«هیرودیا» گفت: من هیچ چیز جز سر «یحیى» را نمى‌خواهم! ؛ زیرا او نام من و تو را بر سر زبان‌ها انداخته و همه مردم به عیب‌جوئى ما نشسته‌اند، اگر مى‌خواهى دل من آرام شود و خاطرم شاد گردد، باید این عمل را انجام دهى!

«هیرودیس» که دیوانه‌وار به آن زن عشق مى‌ورزید، بى‌توجه به عاقبت این کار، تسلیم شد و چیزى نگذشت که سر «یحیى» علیه‌السلام را نزد آن زن بدکار، حاضر ساختند. اما عواقب دردناک این عمل، سرانجام دامان او را گرفت.۱

 

«امام سجاد(ع) از پدر خود نقل می‌کند که پادشاه بنی‌اسرائیل عاشق یکی از محارم خود شد و خواست با او ازدواج کند. حضرت یحیی با این عمل مخالفت کرد. این معشوقه به وسوسه مادر خود، سر یحیی را شرط ازدواج خود قرار داد و پادشاه بنی‌اسرائیل سر حضرت یحیی را در ظرفی از طلا برای او فرستاد. روایات گزارش کردند وقتی سر یحیی را جدا کردند و خون او به زمین ریخت، ‌خون شروع به جوشیدن کرد. قوم بنی‌اسرائیل تلاش کردند که خاک بر روی این خون بریزند و آن را ناپدید کنند ولی موفق نشدند و این خون در حال جوشش بود تا زمانی که بخت‌النصر بر بنی‌اسرائیل حاکم شد و چند هزار نفر از بنی‌اسرائیل را کشت و انتقام خون یحیی را گرفت و آن خون از جوشش ایستاد.»۲

در احادیث اسلامى مى‌خوانیم: سالار شهیدان امام حسین علیه‌السلام مى‌فرمود: «از پستى‌هاى دنیا این که سر «یحیى بن زکریا» را به عنوان هدیه براى زن بدکاره‌اى از زنان بنى‌اسرائیل بردند». 

 

حضرت یحیی (ع)، از قبل تولد، نذر امام حسین (ع) شد! / شباهت‌های عجیب حضرت یحیی و سیدالشهدا (ع)


حضرت زکریا(ع) از خداوند خواست که اسماء پنج‌تن (خمسه‌ی) طیبه را به او تعلیم دهد، جبرئیل بر او نازل شد و اسامی را گفت. سپس حضرت زکریا از خداوند پرسید چرا نام حسین(ع) را که یاد می‌کنم اشک‌هایم جاری می‌شود و به هیجان می‌افتم؟

خداوند ماجرای حضرت اباعبدالله(ع) در واقعه عاشورا را برای او تعریف کرد و زکریا(ع) خطاب به پروردگارش گفت: خداوندا فرزندی به من عطا کن و سپس مرا به مصیبت او مبتلا کن، چنان‌که حبیب خود را مبتلا به فرزندش خواهی کرد، من این فرزند را نذر او می‌کنم .

حضرت زکریا از قبل تولد، حضرت یحیی (ع) را نذر حضرت سید الشهداء (ع) کرد تا شاید موفق شود از واقعه‌ی کربلا و بریده شدن سر امام حسین(ع) جلوگیری کند.

خداوند خواسته‌ی حضرت زکریا(ع) را برای فرزندآوری اجابت کرد و حضرت یحیی(ع) را به او هدیه داد. در روایات و منابع تاریخی شباهت‌های بسیاری بین امام حسین(ع) و حضرت یحیی(ع) ذکر شده که در ادامه به بخشی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

۱. از جانب خداوند بشارت به ولادت یحیی(ع) رسید و همچنین به ولادت حسین(ع).
پس بشارت اول آن است که می‌فرماید: (یا زکریا انا نبشرک بغلام اسمه یحیی) یعنی: ای زکریا بشارت می‌دهم تو را به پسری که اسمش یحیی است و بشارت دوم آنست که ملائکه به پیغمبر(ص) گفتند: خداوند تو را بشارت می‌دهد به مولودی که از فاطمه‌(س) متولد می‌شود.

۲. هر دو امام حسین(ع) و یحیی(ع) شش ماهه متولد شدند.

۳. هر دو را خداوند بلاواسطه اسم گذاشت.

۴. هر دو از سینه ی مادر شیر نخوردند، بلکه یحیی(ع) از آسمان شیر خورد و حسین(ع) از عرش عظیم یعنی زبان پیغمبر (ص) شیر خورد.

۵. پیشانی هر دو می‌درخشید.

۶. هر دو در طول عمر، اگر فرحی از برای ایشان می‌شد به زودی منقلب به حزن می‌گردید.

۷. برای یحیی(ع) و حسین بن علی(ع) آسمان خون گریست.

۸. سر هر دو، بعد از قتل، تکلم کرد، سر یحیی(ع) به پادشاه گفت: از خدا بترس و سر امام حسین(ع) مکرر قرآن می‌خواند ولا حول و لا قوة… گفت.

۹. یحیی بن زکریا(ع) را به طریق صبر کشتند و سرش را از بدن جدا کردند و حسین بن علی(ع) نیز سرش را از تن بریدند و با این‌که در میدان جنگ شهید شد باز به طریق قتل صبر (زجرکش شدن) کشته شد، چنان‌که حضرت سجاد(ع) فرمود.

۱۰. حضرت محمد(ص) فرمودند: در جهنم منزلی است که احدی مستحق آن نیست، مگر قاتل یحیی بن زکریا(ع) و قاتل حسین(ع).۳

 

 

۱_ تفسیر نمونه، ذیل آیه۱۵ سوره مریم

۲_یحیی علیه السلام 

۳_کتاب خصائص الحسینیه

   پنجشنبه 6 شهریور 1399نظر دهید »

چه مدت آب بر کربلائیان بسته شد و در خیام آب قحط بود؟ آیا غذایی برای خوردن داشتند؟

 


آنچه مسلم است این است که در کربلا از روز هفتم ماه محرم تا بعد از ظهر عاشورا، امام حسین(ع) و یارانش با مشکل آب مواجه شدند . منابع و مآخذ تاریخی و روایی به روشنی اثبات می کند که نیروهای عمربن سعد مأموریت یافتند که حسین بن علی و یارانش را در مضیقه قرار بدهند و مانع آوردن آب به خیمه ها بشوند و نیروهایی را در اطراف فرات مستقر کردند تا اصحاب امام حسین(ع) نتوانند از فرات آب بیاورند .

در غیر روز عاشورا امام و یارانش به سختی آب تهیه می کردند ولی روز عاشورا مشکل آب بسیار جدی شد و حتی امام حسین(ع) وقتی که خود را به آب رسانید و خواست آب بخورد ، در همان لحظه حصین بن تمیم به سوی آن حضرت تیر پرتاب کرد و در نتیجه نتوانست آب بخوردو امام حسین و یارانش روز عاشورا همه با لب تشنه به شهادت رسیدند و اگر روایت و یا تاریخی بر خلاف این باشد ، نمی توان آن را در برابر این همه روایات که می گویند امام حسین و یارانش همه با لب تشنه شهید شدند، پذیرفت. بلکه همه روایات می گوید: امام حسین ویارانش با لب تشنه به شهادت رسیدند و این منافات ندارد با این مطلب که امام حسین و یارانش در آن روز ها و حتی شب عاشورا آب تهیه کرده باشند.


البته در این هم تردیدی نیست که امام و یاران و خاندانش در آن روزها آب تهیه می کردند. و چنین نبود که در آن سه روز کسی آب نخورده باشد و اگر در آن سه روز و در آن هوایی گرم کسی سه روز اصلا آب نخورده می میرد و نمی تواند دوام بیاورد ولی با این حال روز عاشورا امام حسین و یارانش نتوانستند آب بخورند و همه تشنه به شهادت رسیدند.


برای مثال به برخی از مآخذ و منابع روایی و تاریخی اشاره می کنیم:
۱. امام سجاد علیه السلام فرمود: «و قد منع ابی من الماء الذی کان مطلقا للسباع و الوحوش» (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۰۹ س۲ پدرم را از آبی که برای درنده ها و حیوانات آزاد بود، منع کردند.
۲. عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد نوشت: ای عمر بن سعد ! بین امام حسین و آب حایل شو، کار را بر او سخت بگیر و نگذار حتی یک قطره آب بنوشند. وقتی که این نامه رسید ، عمرو بن سعد ، عمر بن حجاج را با پانصدنفر سواره مأمور کرد تا مانع برداشتن آب از فرات شوند و از هفتم ماه محرم امام حسین و یارانش دیگر نتوانستند به راحتی آب به دست بیاورند. (منتهی الامال ، ج ۱، ص ۶۲۵، چاپ هجرت و تاریخ طبری هشت جلدی ج ۴، ص ۳۱۱)
۳. امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام سجاد چهل سال برای پدرش امام حسین گریه کرد و هروقت برای او آب می آوردند می گریست و می فرمود: پدرم را تشنه به شهادت رساندند. (بحارالانوار ، ج ۴۵ ، ص ۱۴۹، س ۸)
۴. وقتی که حضرت ابوالفضل به میدان می رفت امام حسین فرمود: برای این بچه ها کمی آب بیاور. (همان، ص ۴۱ ، س ۱۳) این می رساند که روز عاشورا حتی در خیمه ها برای بچه ها هم آب نبوده است.
۵. علی اکبر پس از کمی جنگ به خیمه ها آمد و گفت: عطش مرا از پای درآورده است. (همان، ص ۴۳)
۶. روز عاشورا امام حسین و ابوالفضل با هم برای آوردن آب به سوی فرات رفتند ولی نیروهای عمر بن سعد مانع شدند و آنان نتوانستد آب بیاورند (همان، ص ۵۰، س ۱).
۷. امام حسین(ع) تلاش می کرد آب به خیمه ها بیاورد ولی شمر گفت: نمی گذارم آب برداری مگر اینکه کشته شوی. (همان، ص ۵۱، س ۱۸) این می فهماند که امام روز عاشورا، تلاش می کرد به خیمه ها آب بیاورد و در خیمه ها مشکل آب وجود داشته است.
۸. در روایتی آمده است که امام حسین (ع) خود را به آب رسانید ولی وقتی خواست بخورد ، حصین بن تمیم با تیر آن حضرت را مورد هدف قرار داد و نتوانست آب بخورد. (تاریخ طبری ، هشت جلدی، چاپ بیروت ، ج ۴، ص ۳۴۳ س ۱۲) این می رساند که دشمن مراقب بود که آن حضرت آب نخورد تا زودتر از پای درآید.
۹. یکی از نیروهای عمر بن سعد گفت : ای حسین بن علی! آیا آب فرات را می بینی به خدا سوگند نمی گذاریم یک قطره از آن بنوشی تا بمیری. امام حسین دست به آسمان بلندکرد و گفت: خدایا! او را با تشنگی بکش. دعای امام در حق او قبول شد و او تشنه شد ، از اسبش افتاد ومرد. (بحار ، ج ۴۴، ص ۳۱۷، س ۹)
۱۰. یزید بن حصین از یاران امام حسین به نیروهای عمر بن سعد گفت: ای مردم! این آب فرات است ، سگها و خنزیرها از آن می خورند و شما نمی گذارید فرزند پیامبر از آن استفاده کند، آیا این انسانیت است؟ گفتند: سوگند به خدا حسین باید تشنه بمیرد. (بحار ج ۴۴، ص ۳۱۸).
۱۱. عبدالله بن حصین ازدی با صدای بلندگفت:ای حسین بن علی! آیا آب فرات را می بینی که همچون آسمان آبی صاف است ، به خدا سوگند یک قطره از آن خواهید نوشید تا از تشنگی بمیرید. (بحار، ج ۴۴، ص ۳۸۹)
۱۲. حر بن یزید به نیروهای عمربن سعد گفت: «…و شما امام حسین ، اصحاب ، زنان و کودکان او را از آب فرات منع کردید در حالی که از آن آب یهودیان ، مسیحیان ، زرتشتیان می خورند و خوکها و سگهای عراق در آن فرو می روند. ای مردم! بدانید که تشنگی آنها را از پا درآورده است..» (تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۲۵)

 

 

در نتیجه دشمن به طور جدی مانع آوردن آب بود و آنان چون امام را در محاصره داشتند ، می توانستند آن حضرت را از آب محروم کنند وچنین هم کردند ، توجه به این داشته باشیم که قصد دشمن این بود که امام ویارانش را بکشند و اثری هم از این جنایت در تاریخ نماند.قلمها در دست آنها بود و هر جور می خواستند می کردند. حقایق را وارونه نشان می دادند و تلاش می کردند حادثه کربلا یک حادثه ساده قلمداد کنند بسیاری از ستم هایی را که در کربلا بر اهلبیت امام حسین(ع) رفت ننوشتند و نگفتند: جنایات بنی امیه در کربلا بیش از اینهایی است که الان در دسترس داریم.
آیت الله مطهری در حماسه حسینی آورده است که مسأله تشنگی امام حسین(ع) از مسلمات است و یک مسأله یقینی و قطعی است (ج ۲، ص ۲۱۷) و با تهیه آب در شب عاشورا و غسل کردن و وضو گرفتن، این مشکل بر طرف نشد و آنان در روز عاشورا تشنه به شهادت رسیدند.

 

نتیجه: هر چند امام و یارانش در روزهای قبل از روز عاشورا آنهم به مقدار بسیار ناچیز و کم آب پیدا می کردند ولی آنچه مسلم است این است که در روز عاشورا هیچ آبی در خیمه ها پیدا نمی شد و همه تشنه به شهادت رسیدند.

 

 

 

درباره این مساله می توانید به مآخذ زیر مراجعه کنید:

۱. بحارالانوار ۲. منتهی الامال ۳. تاریخ طبری ج ۴، ۴. احقاق الحق ج ۱۱، ۵. قصه کربلا نوشته علی نظری منفرد ۶. تأملی در نهضت عاشورا نوشته رسول جعفریان ۷. اعیان الشیعه۸. المجالس السنیه ۹. مقتل خوارزمی ج۱، ۱۰. الفتوح ج ۵ ، ۱۱. وقایع الایام خیابانی ۱۲. مقتل ابی مخنف

پرسمان

   سه شنبه 4 شهریور 1399نظر دهید »

 استاد شهید مرتضی مطهری:

 

اگر بناست مکتبِ امام حسین - علیه‌السلام- احیاء بشود، «ذکرِ مصیبتِ» امام حسین هم ضرورت دارد.
این دستوری است که ائمۀ اطهار به ما داده‌اند و این دستور، فلسفه‌ای دارد و آن، عبارت از این‌ است هر مکتبی، اگر «چاشنیِ عاطفی» نداشته باشد و تنها، مکتبی از جنسِ «عقل» و «فکر» باشد، «نفوذِ روحیِ آنچنانی» ندارد و ازاین‌رو، امکانِ چندانی برای «بقاء» ندارد، ولی اگر یک مکتب، «چاشنیِ عاطفی» داشته باشد، این عاطفه به آن «حرارت» می‌دهد.
آری، معنا و فلسفۀ یک مکتب، آن مکتب را «منطقی» می‌کند، و ازاین‌جهت، مکتبِ امام حسین، «منطق» دارد و درس است و باید از آن آموخت، امّا اگر این مکتب را فقط به‌صورتِ یک «مکتبِ فکری» بازگو کنیم، «حرارت» و «جوشش» از آن گرفته می‌شود و کهنه می‌گردد.

پس توصیه که باید برای همیشه، «چاشنیِ عاطفه» را در قالبِ «ذکرِ مصیبتِ» امام حسین را حفظ کرد، نظرِ «بسیار عمیق» و «دوراندیشیِ فوق‌العاده عجیب و معصومانه»‌ای بوده است.

 

سیری در سیرۀ نبوی، ص ۵۴ _ ۵۵

   دوشنبه 3 شهریور 1399نظر دهید »

آیا امام حسین(ع) خاک کربلا را برای اینکه خونش در آن بریزد خریده بود؟

 

آیا امام حسین علیه السلام آن زمین هارا خریده بود؟ در جواب باید گفت :

در برخی ماخذ آمده است که امام حسین علیه السلام آن زمینهارا خرید و پس از آن آنهارا به همان فروشندگان بخشید و با آنان شرط کرد که زائران را راهنمایی کنند و سه روز آنان را پذیرایی بکنند.

به این نکته باید توجه داشته باشیم که امام حسین علیه السلام به ناچار در آن سرزمین فرود آمد و اگر حر بن یزید ریاحی اجازه می داد و مانع نمی شد ,امام از آن منطقه می رفتند ولی حر مانع شد و امام از ناچاری در آنجا ماند.

مساله چنین نبود که امام حسین علیه السلام از مدینه به کربلا بیاید و آن زمینهارا بخرد و به دشمن اعلام کند که بیایید و مرا بکشید تا خونم در این مکان ریخته شود .

امام حسین علیه السلام به علم امامت که از پیامبر به او رسیده بود می دانست در این مکان کشته می شوندو برای همین این زمینهارا خرید.

شیخ بهایی علیه الرحمه در کشکولش آورده است که امام حسین علیه السلام وقتی که وارد زمین کربلا شد فرمان داد تا طایفه بنی اسد که مالک کربلا بودند ، حاضر شوند .

پس از مذاکراتی که صورت گرفت چهار میل در چهار میل و به روایتی شش فرسخ به شصت هزار درهم از آنان خریداری کرد و سند مالکیت را حضرت عباس علیه السلام نوشت و پس از پرداخت قیمت فرمود اکنون زمین کربلا ملک من است و شما ها در این جا به زندگی خود ادامه دهید به شرط آنکه در روز دوازدهم محرم بیایید و کشته های ما را دفن نمائید و آگاه باشید که بعد ها از اطراف جهان به این مکان می آیند و سه روز آنان را پذیرائی کنید.

 

 

برای آگاهی بیشتر به این کتابها مراجعه بکنید:چهره خونین کربلا ,ترجمه مقتل مقرم ,توسط عزیزالله عطاردی ,به نقل از کشکول شیخ بهایی ,چاپ مصر ,ص ۹۱ ,از مدینه تا کربلا ,سید جواد ذهنی ,ص ۳۲۹ ,چاپ سوم و فرهنگ عاشورا,جواد محدثی ص ۳۳۴,به نقل از مجمع البحرین ,وا ژه «کربلا ».

   شنبه 1 شهریور 1399نظر دهید »

حکم خرید و فروش در روزهای  تاسوعا و عاشورا 

 

به تازگی یک مغازه‌ای باز کردم و از آنجایی که در ماه محرم تعداد مشتری‌ها در منطقه ما بیشتر می‌شود و با این شرایط من مقداری هم به بازار بدهکارم، می‌خواستم بدانم اگر تاسوعا و عاشورا مغازه را باز کنم و خرید و فروشی داشته باشم اشکال شرعی دارد؟

 


مومنین در ایام عزای معصومین علیهم‌السلام از یکسری کارها پرهیز می‌کنند: مثلا مجلس شادی ندارند اما اگر عقد خوانده شود اشکالی ندارد.

معمولا کارها را تعطیل می‌کنند که در این مراسمی که جزء شعائر مذهبی شناخته می‌شود، شرکت کنند. اگر مغازه باز کردن شما در آن ایام توهینی باشد به عزاداران یا به عزاداری یا به اباعبدالله حسین علیه‌السلام، بله این اشکال دارد. اما اگر یک مغازه‌ای است که چند ساعتی باز می‌کنید که برخی از حوائج مومنین برآورده شود و بعد هم مغازه را می‌بندید و هیچ از آن برداشت نشود که بی‌‌احترامی و توهین به عزاداری و عزاداران یا خدای ناکرده به اباعبدالله حسین علیه‌السلام است، اشکالی ندارد.

ولی به طور کلی عرض کردیم معمولا مومنین در یکسری ایام خاص مثل عاشورا، دست از یکسری کارهای دیگر می‌کشند و همگی در مراسم عزای سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله حسین علیه‌السلام شرکت میکنند

 

 

خامنه ای دات آی آر

 

   پنجشنبه 30 مرداد 1399نظر دهید »

بیست جمله‌ی برگزیده از رهبر انقلاب درباره عزاداری سیدالشهدا علیه‌السلام :

 

۱_در زندگی حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، یک نقطه‌ی برجسته، مثل قله‌ای که همه‌ی دامنه‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد، وجود دارد و آن عاشورا است. ۱۳۷۱/۱۱/۰۶

 

۲_تحقیقاً یکی از مهمترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر جوامع مسلمان، این است که جامعه شیعه، برخوردار از خاطره عاشوراست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 

۳_یکی از بزرگترین نعمتها، نعمت خاطره و یاد حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، یعنی نعمت مجالس عزا، نعمت محرّم ونعمت عاشورا برای جامعه شیعیِ ماست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 

۴_ قدر مجالس عزاداری را بدانند، از این مجالس استفاده کنند و روحاً و قلباً این مجالس را وسیله‌ای برای ایجاد ارتباط و اتّصالِ هرچه محکم‌تر میان خودشان و حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 ۵_در ماه محرم، معارف حسینی و معارف علوی را که همان معارف قرآنی و اسلامی اصیل و صحیح است برای مردم بیان کنید. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶

 

۶_ اگر برای ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمی» را باز کنیدو از رو بخوانید، برای مستمع گریه‌آور است و همان عواطفِ جوشان را به‌وجود می‌آورد. چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان، برای مجلس‌آرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعی‌اش دور بماند؟! ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 

۷_وقتی شعر را میخوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعری را نمیخوانیم؛ هرجور خواندنی را انتخاب نمیکنیم؛ جوری میخوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب. ۱۳۸۶/۰۴/۱۴

 

۸_برخی کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک می‌کند. یکی از آن کارها، همین عزاداریهای سنّتی است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین می‌شود. این‌که امام فرمودند «عزاداری سنّتی بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سروسینه زدن و مواکب عزا و دسته‌های عزاداری به راه انداختن، از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش می‌کند و بسیار خوب است. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 

۹_من حقیقتاً هر چه فکر کردم، دیدم نمی‌توانم این مطلب - قمه‌زدن - را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از اوناراضی‌ام. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

 

۱۰_لازم است از همه برادران و خواهرانی که در سراسر کشور، در ایّام عزاداری، با اقامه عزا و به راه انداختن مراسم عزاداری، بخصوص با اقامه نماز جماعت در ظهر عاشورا و با عرض ارادت به خاندان پیامبر، این روزها را بزرگ داشتند سپاسگزاری کنم. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

 

۱۱_ هیچ وقت نباید امت اسلامی و جامعه‌ی اسلامی ماجرای عاشورا را به عنوان یک درس، به عنوان یک عبرت، به عنوان یک پرچم هدایت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زنده‌ی به عاشورا و به حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) است. ۱۳۹۱/۰۹/۰۱

 

۱۲_اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن‌جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می‌افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسین‌بن‌علی‌ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. ۱۳۷۵/۰۳/۲۰

 

۱۳_ اگر فداکاری بزرگ حسین‌بن‌علی علیه‌السلام نمی‌بود که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلی متوجه و بیدار کرد در همان قرن اول یا نیمه‌ی قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلی برچیده می‌شد. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶

۱۴_ کار امام حسین علیه‌الصّلاه والسّلام در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبداللَّه صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلم در بعثت، قابل تشبیه و مقایسه است. قضیه این است. همان طور که پیغمبر در آن جا، یک تنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین هم در ماجرای کربلا، یک تنه با یک دنیا مواجه بود. ۱۳۷۵/۰۹/۲۴

۱۵_ عبرت آن است که انسان نگاه کند و ببیند چطور شد حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام - همان کودکی که جلوِ چشم مردم، آن همه موردِ تجلیلِ پیغمبر بود و پیغمبر درباره‌ی او فرموده بود: «سیّد شباب اهل الجنه»؛ سرور جوانان بهشت - بعد از گذشت نیم قرن از زمان پیغمبر، با آن وضعِ فجیع کشته شد؟! ۱۳۷۳/۱۰/۱۵


۱۶_ امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منی و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان- حضرت بیانات عجیبی دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است- بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه‌‌ی کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. ۱۳۸۸/۰۵/۰۵

۱۷_عاشورا پیامها و درسهایی دارد. عاشورا درس می‌دهد که برای حفظ دین، باید فداکاری کرد. درس می‌دهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس می‌دهد که در میدان نبرد حق و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیت، با هم در یک صف قرار می‌گیرند. ۱۳۷۱/۰۴/۲۲

۱۸_درس عاشورا، درس فداکاری و دینداری و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبّت و عشق است. یکی از درسهای عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیری است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابی‌عبداللَّه الحسین علیه‌السّلام انجام دادید. خود این، یکی از درسهای عاشورا بود. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

۱۹_ امام بزرگوار ما، محرّم را به عنوان ماهی که در آن، خون بر شمشیر پیروز می‌شود، مطرح نمود و به برکت محرّم، با همین تحلیل و منطق، خون را بر شمشیر پیروز کرد. این، یک نمونه از جلوه‌های نعمت ماه محرّم و مجالس ذکر و یاد امام حسین علیه‌السّلام است که شما دیدید. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

۲۰_درس حسین‌بن‌علی علیه‌الصّلاةوالسّلام به امّت اسلامی این است که برای حقّ، برای عدل، برای اقامه‌ی عدل، برای مقابله‌ی با ظلم، باید همیشه آماده بود و باید موجودی خود را به میدان آورد؛ در آن سطح و در آن مقیاس، کار من و شما نیست؛ امّا در سطوحی که با وضعیّت ما، با خُلقیّات ما، با عادات ما متناسب باشد چرا؛ باید یاد بگیریم. ۱۳۹۲/۰۳/۲۲

 

 

 

خامنه ای دات آی آر

   چهارشنبه 29 مرداد 1399نظر دهید »

سخنان مقام معظم رهبری «چهار شاخص اربعین و زیارت اربعین»

 

اربعین حسینی خـود یـک دانـشگاه است، دانشگاهی از جنس مکتب عاشورا با این تفاوت که در عاشورا جهاد با سیف به نـمایش گذاشته شد؛ ولی در اربعین جهاد فکری و فرهنگی! دانشگاهی که در آن مشق ایستادگی، مقاومت، حق گرایی، حـقیقت گویی، روشن گری، حفظ آرمانها و ارزشـها، یـاد شهداء و اکابر و… می کنند.

 

اربعین دانشگاهی است از سنخ کار هیئتی آکادمیک که در نوع خود بی نظیر است و جا دارد که حوزه و دانشگاه این مکتب بی رقیب را به گونه ای محقّقانه و تحلیل محور، مورد بررسی و مطالعه قرار دهـند و آن را در مسیر تمدن سازی، مبنای نظریه پردازی و آینه ای برای عمل گرایی خویش قرار دهند.

 

در اینجا چهار شاخص از شاخصه های اربعین و زیارت امام حسین(ع) در این روز را با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(حفظه الله) بـه طور کـوتاه و خلاصه در منظر خوانندۀ گرامی قرار می دهیم.

 

1. مراسم اربعین جزء شعائرالله است

در فرمایشات مقام معظم رهبری(حفظه الله)، اربعین حسینی از مصادیق شعائرالله است؛ ایشان می فرماید: «این کسانی که این راه را طی کردند و این حـرکت عـاشقانه را و مؤمنانه را دارند انجام می دهند، واقعاً دارند حسنه ای را انجام می دهند. این یک شعار بزرگ است؛ «لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ»[1] این بلاشک جزء شعائرالله است. جا دارد که امثال بنده که مـحرومیم از ایـن جور حرکتها، عرض بکنیم که «یَا لَیتَنَا کُنَّا مَعَکُم فَنَفُوزَ فَوزَاً عَظِیمَاً»[2] بنابراین زائرینی که مفتخر به شرکت در این مراسم و فیض الهی مـی شوند، هـمواره بـاید این نکته را به یاد داشـته بـاشند کـه توفیق حفظ یکی از شعائرالله را پیدا کرده اند و این خود رسالتی مهم و قطعاً در پیشگاه حق متعال، اجری بزرگ دارد. التفات به این مهم وقـتی بـه نـحو احسن رخ می نمایاند که به تبلیغات وسیع و همه جانبه و بـودجه های کـلانی که ایادی استکبار بر ضد مکتب عاشورا خرج کرده اند، آگاه شویم که یک نمونه آن در زمان حاضر، حوادث عاشورای سـال 1388 بـود کـه البته با درایت و تیزبینی رهبری ایران اسلامی و بصیرت مردم، سـیلی محکمی دریافت کرد.

 

2. اربعین رمز جاودانه شدن

نهضت حسینی هر نهضت و مکتب و هر پیامی برای اینکه از امواج تـحریفها و دشـمنی ها در امـان باشد و بتواند به نسلهای بعد منتقل شود، احتیاج به حفاظت از یـاد و آثـار و پیامهایش دارد که در غیر این صورت بزرگ ترین نهضتها و اصیل ترین پیامها نیز در دل تاریخ به فراموشی سپرده می شوند؛ بـنابراین یـکی دیـگر از اهداف اربعین حسینی طبق فرمایشات مقام معظم رهبری جاودانه نگاه داشتن مـکتب حـسینی اسـت. «اساساً اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهی خاندان پیامبر(ص)، یاد نهضت حـسینی بـرای هـمیشه جاودانه شد و این کار پایه گذاری گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلی، در حوادث گوناگون - از قـبیل شـهادت حسین بن علی (ع) در عاشورا - به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسلهای بـعد، از دسـتاورد شـهادت استفادۀ زیادی نخواهند برد.»[3] معظم له در جای دیگری می فرماید: «دو حرکت را عـمّۀ مـا - زینب کبرا(ع) - انجام داد: یک حرکت، حرکت اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگری ها و آن بـیانات کـه مـایۀ افشای حقایق شد؛ یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود… این حرکت بـه مـعنای این است که نباید اجازه داد که انگیزه های خباثت آلودی که قصد دارند مـقاطع عـزیز و اثـرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفّق بشوند؛ البتّه موفّق هم نخواهند شد. تا ملّتها زنده اند، تا زبـانهای حـق گو در کـار است، تا دلهای مؤمن دارای انگیزه هستند، نخواهند توانست این را به فراموشی بـسپرند؛ هـمچنان که نتوانسته اند.»[4] در سخنان معظم له نکته مهمی نهفته است و آن نکته ایـن اسـت که عدم موفقیت دشمن در فراموشی نهضت حسینی در گرو زنده بودن ملتها، زبـانهای حـق گو و دلهای دارای انگیزه است و امروز همۀ ما در قـبال حـفظ و انـتقال این نهضت عظیم مسئولیت داریم؛ به ویـژه مـبلّغین دینی که در این عرصه مسئولیت و رسالت بزرگی به دوش دارند. امروز دلسوختگان اباعبدالله و هـمۀ کـسانی که قلبشان در راه آرمانهای حسینی(ع) مـی تپد، بـه ویژه روحانیون و مـبلّغان حـوزۀ عـلمیه، باید در مسیر بیداری امت اسلام و حـفظ وحـدت کلمه سعی و تلاش کنند. انتقال مفاهیم اصیل و خالی از تحریف نهضت اباعبدالله(ع) بـه مـخاطبین، تلاش و تبلیغ در راستای تقریب مذاهب و تـحکیم وحدت بین جوانان شـیعه و سـنی، جذب قلوب آماده برای دریـافت مـعارف عاشورایی و انتقال فرهنگ جهاد و شهادت و مبارزه با ظلم و انحراف که از مصادیق بارز آن در دنـیای امـروز، داعش و جریان وهابیّت و تکفیری اسـت، از جـمله رسـالتهای مهم همۀ عـاشقان مـکتب حسینی می باشد.

 

3. اهمیت تـبلیغ و کـار فرهنگی

از آموزه های اربعین بی شک یکی از درسهای مهم اربعین، اهمیت تبلیغات و کار فرهنگی است کـه ایـن درس مهم به خوبی از راه و سیرۀ اهـل بیت(ع) اسـتخراج می شود. حـضرت امـام خـامنه ای در این خصوص می فرماید: «بـه همان اندازه که مجاهدت حسین بن علی(ع) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سـخت بـود، به همان اندازه نیز مجاهدت زیـنب(ع) و مـجاهدت امـام سـجّاد(ع) و بـقیۀ بزرگواران، دشوار بـود. البـته صحنۀ آنها، صحنۀ نظامی نبود؛ بلکه تبلیغی و فرهنگی بود. ما به این نکته ها باید توجه کـنیم. درسـی کـه اربعین به ما می دهد، این است کـه بـاید یـاد حـقیقت و خـاطرۀ شـهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.»[5] اربعین درس جهاد فرهنگی است، درس افشاگری و حقیقت گویی؛ باید یادمان باشد که هدف مهم اهل بیت(ع) از رفتن به زیارت امـام حسین(ع) در اربعین و سفارش به شیعیان در زیارت اربعین، مسئلۀ روشن گری و جهاد فکری فرهنگی است؛ چنانکه امام خامنه ای در این باره می فرماید: «… این خصوصیت اربعین است؛ یعنی در اربعین افشاگری هم هست، عمل هـم هـست، تحقق هدفهای آن افشاگری هم در اربعین وجود دارد.»[6]

بنابراین امروز همۀ ما نیز باید به تأسی از اهل بیت پیامبر(ص) خود را یک سرباز در ایـن جـبهۀ خطیر بدانیم و وظیفۀ سربازی را در حد وسع به جا آوریم. یکی از زمینه هایی که باید در آن ورود پیدا کرد و کار فراوان انجام داد، مسئلۀ جهاد است. هرساله شاهد حـضور عـظیم و باشکوه مسلمانان از نقاط مختلف جـهان در راهـپیمایی اربعین هستیم، اما جای چند سؤال وجود دارد؛ چه تعداد از این جمعیت، عالِم به مفهوم و زوایای حقیقی جهاد در مقابل دشمنان اسلام از مستکبرین غربی تا عـمّال عـربی آنان که در رأسشان وهـابیّت و داعـش اند، هستند؟

چه تعداد از جوانان عراقی که در اربعین حضور می یابند و با پای برهنه به زیارت امام حسین(ع) می شتابند، با همان شوق به سوی آرمان حسین که مبارزه با باطل بود می شتابند؟ آیا همۀ آنـها دریـافته اند که کربلای امروز جهان اسلام، قتال با حرامی های تکفیری در سوریه و عراق و دفاع از حرمین است؟ در اربعین سالهای گذشته که جوانان عرب زبان بسیاری، چه عراقی و چه غیر عراقی با آن شوق و شور و با پای پیـاده! بـه سوی کـربلا می شتافتند، جای یک سؤال را باقی می گذاشتند و آن اینکه چرا این دریای عظیم عاشقان حسین امواج خشمش را به سـمت جبهه های نبرد با داعش نمی برد که اگر نیمی از آن امواج خروشان بـه سـمت داعـش می رفت طومار حرامیان برای همیشه از عراق برچیده می شد.

 

4. اتحاد و عظمت جهان اسلام

یکی دیگر از شاخصه هایی که در مـوضوع اربـعین حسینی باید مد نظر باشد، شاخصۀ «عظمت و اتحاد جهان اسلام » است؛ اربعین عـلاوه بـر ایـنکه پیامها و اهداف بلند عاشورا را به گوش جهانیان می رساند، حکایت از اتحاد و عظمتی وصف ناشدنی در جهان اسلام دارد؛ بـه راستی کجای جهان اسلام اینگونه عاشقانی را گرد خود جمع می کند و در کدام صحنۀ ارزشـهای اسلامی، اینگونه خیل عـاشقان، رُخ مـی نمایاند! مقام معظم رهبری(حفظه الله) نیز به این مسئله اشاره می کند و می فرماید: «همین قدر که ما ولو در اظهاراتمان کنار یکدیگر قرار بگیریم، عظمت می بخشد به دنیای اسلام؛ عظمت می بخشد به شخصیّت امّت اسلامی؛ هرجا نـمونه هایی از این اجتماع را ما مشاهده کردیم، و لو تن ها، جسمها در کنار هم قرار گرفتند، دیدیم انعکاس آن در دنیا مایۀ شرف و آبروی اسلام و مسلمین شد؛ مایۀ آبروی پیغمبر شد.. . امسال شما ملاحظه کردید در اربعین حسینی مـیلیونها انـسان در کنار هم قرار گرفتند؛ خود این حرکت عظیم یک جمعی از مسلمانها - البتّه مخصوص شیعه نبود، سنّی ها هم بودند - که در دنیا انعکاس پیدا کرد، تعظیم کردند؛ تجلیل کردند؛ آن را بزرگ ترین گردهمایی عـالم بـه حساب آوردند؛ چه کسانی؟ آنهایی که دارند مسائل اسلامی را رصد می کنند.. .

حادثۀ عجیبی بود حادثۀ امسالِ اربعین کربلا. این راه را دشمنان اسلام و دشمنان اهل بیت به خیال خود مسدود کرده بودند. بـبینید چـه حرکت عظیمی اتّفاق افتاد! وقتی حتّی جسمها در کنار هم قرار می گیرد، این جور انعکاس پیدا می کند. اگر ما با هم باشیم، کشورهای اسلامی، ملّتهای مسلمان - سنّی و شیعه و فِرَق مختلف تـسنّن و تـشیّع - بـا یکدیگر دلهایشان صاف باشد، نـسبت بـه یـکدیگر سوءظن نداشته باشند، سوءنیّت نداشته باشند، به یکدیگر اهانت نکنند، ببینید در دنیا چه اتّفاقی خواهد افتاد؛ چه عزّتی برای اسلام درسـت خـواهد شـد! وحدت؛ وحدت.»[7]

 

 

پی نوشت ها

[1] مائده/ ۲.

[2] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در ابتدای‌ درس‌ خارج‌، 09/09/1394.

[3] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله)، 29/06/1368‌.

[4] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در‌ دیدار‌ مردم قم، 19/10/1393.

[5] بیانات‌ مقام معظم رهبری(حفظه الله)، 29‌/06‌/1368.

[6] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) دیدار با مردم آذربایجان شرقی، 28‌/11/1378.

[7] بیانات‌ مقام‌ معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار مـسئولان و مـیهمانان بیست و هشتمین کنفرانس بین‏المللی وحدت اسلامی‌، 19‌/10/1393.

   جمعه 26 مهر 1398نظر دهید »

اربعین؛ خیمه جهانی اباعبدالله

 اربعین خیمه جهانی

 

?️ رهبرانقلاب:

اربعین با این حرکتی که عمدتاً بین نجف و کربلا در راه‌پیمایی هر سال به وجود می‌آید بین‌المللی شد؛ چشمهای مردم دنیا به این حرکت دوخته شد؛ امام حسین (علیه‌السّلام) و معرفت حسینی به برکت این حرکت عظیم مردمی بین‌المللی شد، جهانی شد.

 

 

۹۸/۶/۲۷

   یکشنبه 14 مهر 1398نظر دهید »

1 2 4 5 ...6 ...7 8 9 10 11

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 411
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 5354
  • 1 ماه قبل: 39877
  • کل بازدیدها: 876360
رتبه وبلاگ