بصيرت حضرت ابوالفضل در روز تاسوعا و عاشورا

 

رهبر انقلاب: بصیرت ابوالفضل العبّاس کجاست؟همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد.

 

در روز تاسوعا، مثل امروز عصری، وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و امان‌نامه کردند و گفتند ما تو را امان میدهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانه‌ای کرد که دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم!؟ وای بر شما! اف بر شما و امان‌نامه شما!

 

نمونه دیگرِ بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند؛ تا این‌که به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهار برادر از یک مادر بودند: ابوالفضل العبّاس - برادر بزرگتر - جعفر، عبداللَّه و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسین‌بن‌علی قربانی کند؛ به فکر مادر داغدارش هم نباشد که بگوید یکی از برادران برود تا این‌که مادرم دلخوش باشد؛ به فکر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است.

 

٧٩/١/٢۶

   چهارشنبه 28 شهریور 13971 نظر »

علی علیه السلام جانشین پیامبر صلی الله

 

 

اسماعیل جعفر گوید در مسجد الحرام نشسته بودم و حضرت ابی جعفر علیه السلام نیز در گوشه ای نشسته بود ، سر بلند کرده و نگاهی به آسمان و نگاهی به کعبه کرد و فرمود : «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى . آیه 1 سوره اسرا » سه بار این آیه را تکرار کرد . آن گاه متوجه من شد و فرمود : اهل عراق درباره این آیه چه می گویند ؟

عرض کردم : می گویند خداوند رسول خدا را از مسجد الحرام به بیت المقدس برد .

فرمود اینطور نیست که آنها می گویند لیکن از اینجا به اینجا سیرش دادند ۱  و با دست اشاره به آسمان کرد و فرمود : ما بین آن دو حرم است .

آنگاه فرمود : به سدره المنتهی رسید و جبرئیل از همراهی با رسول خدا صلی الله باز ایستاد . 

پرسید : آیا در چنین جایی مرا تنها می گذاری ؟

جبرئیل گفت : تو پیش برو ، به خدا سوگند به جایی رسیده ای که هیچ خلقی از خلائق بدانجا نرسیده و نخواهد رسید .

اینجا بود بود که پروردگار خود را دید ۲ و تنها سبحه میان او و خداوند فاصله بود .

پرسیدم فدایت شوم سبحه چیست ؟ حضرت با صورت خود اشاره به زمین و با دست خود اشاره به آسمان کرد و سه بار فرمود « جلال ربی ، جلال ربی » 

آنگاه خطاب شد : ای محمد !

گفت : لبیک یا رب .

خطاب رسید ؛ ساکنان آسمان در چه چیز مشاجره می کنند ؟ 

پیامبر فرمود : خداوندا تو منزهی ، من علمی ندارم جز آنچه که تو به من آموختی .

رسول خدا سپس فرمود : پس خدای تعالی دست در میان دو سینه ام گذاشت ۳ و من برودت و خنکی آن را میان دو کتفم احساس کردم . آن گاه هیچ چیز از گذشته و آینده از من نپرسید مگر آن که پاسخ آن را دانستم .

در پایان پرسید : ای محمد ! ساکنان آسمانها در چه چیز مخاصمه دارند ؟

گفتم : در درجات ، کفارات و حسنات .

فرمود : ای محمد ! نبوتت به پایان رسید و خوردنت تمام شد چه کسی را برای جانشینی خود در نظر گرفته ای ؟ 

عرض کردم : پروردگارا من همه خلقت را آزمایش کرده ام کسی را مطیع تر از علی برای خود نیافتم .

فرمود : ای محمد ! همچنین مطیع تر از همه خلق نسبت به دستورات من است .

عرض کردم : پروردگارا همه خلقت را آزمودم و کسی را نسبت به خودم علاقمند تر از علی علیه السلام نیافتم .

فرمود : همچنین نسبت به من ، پس ای محمد ! او را بشارت بده به این که آیات هدایت و پیشوای اولیای من و نور برای فرمانبران من و کلمه باقیه ایست که من متقین را ملزم به پذیرفتن آن کرده ام ، هر که او را دوست  بدارد مرا دوست داشته و هر که او دشمن بدارد مرا دشمن داشته ، علاوه بر این من او را به خصایصی اختصاص داده ام که احدی را به آن اختصاص نداده ام .

عرض کردم : پروردگارا آخر او برادر من و صاحب و وزیر و وارث من است .

فرمود : این امری است که قضایش مقدر شده که او باید مبتلا شود و مردم هم به وسیله او امتحان شوند ، علاوه بر این من او را ارث داده ام و ارث داده ام و ارث داده ام ، چهار چیز را که گِره آنها به دست اوست و او هرگز فاش نمی کند

 

 

۱_ مقصود « از اینجا به اینجا سیرش داد » یعنی آنجناب را از کعبه به بیت المعمور سیر دادند . تفسیر المیزان ، ج ۱۳ ، ص ۲۴

۲_ معنایش دیدن به چشم قلب است نه چشم سر . همان ص ۲۵.

۳_ خدای تعالی دست در میان دو سینه ام گذاشت کنایه از رحمت الهی است و حاصل معنایش این است که علمی از ناحیه او به قلبم وارد شد که هر شک و ریب را از میان برد.

۴_ تاریخ انبیا ، جابررضوانی ، زندگانی حضرت محمد صلی الله ، انتشارات جهان آرا ، ص ۷۴۸ _ ۷۴۹.

 

 

   سه شنبه 6 شهریور 13971 نظر »

وصیت امام محمد باقر علیه السلام 

 

روزی امام با علیه السلام حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را طلبید و فرمود : جمعی از اهل مدینه را حاضر کن .

چون ایشان را حاضر کردم فرمود : ای جعفر چون من به عالم بقا رحلت کنم ، مرا غسل بده و کفن کن و در سه جامه که یکی ردای حشره بود که نماز جمعه با آن می خواندند ، و دیگری پیراهنی بود که خود می پوشیدند ، و فرمود عمامه بر سر من ببند و عمامه را از جامه های کفن حساب مکن و برای من زمین را شق کن به جای لحد زیرا که من فربهم و در زمین مدینه برای من لحد نمی توانند ساخت و قبر مرا چهار انگشت از زمین بلند کن و آب بر قبر من بریز و اهل مدینه را گواه گرفت .

 

چون ایشان بیرون رفتند گفتم : ای پدر بزرگوارم ! آن چه می فرمودی به عمل می آوردم و احتیاج به گواه نبود .

حضرت فرمود : ای فرزند ! این گواه را گرفتم که بدانند تویی وصی من ، و در امامت با تو منازعه نکنند .

 

گفتم : ای پدر بزرگوارم ! من امروز تو را از همه روز صحیح تر می یابم و آزاری در تو مشاهده نمی کنم . 

آن جناب فرمود : ای فرزند گرامی مگر نشنیدی که علی بن الحسین علیه السلام از پس دیوار مرا ندا کرد که « ای محمد بیا و زود باش که ما انتظار تو را می کشیم .»

 

 

جلا العیون، محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، باب هفتم ، فصل دوم ، ص ۸۶۲_۸۶۳

   شنبه 27 مرداد 13971 نظر »

اول روز آفریده شده است یا شب ؟

 

خلقت شب و روز

 

روزی امام رضا علیه السلام در مجلس مامون حضور یافت ، « ذوالریاستین» ( وزیر عالم و شیعی مذهب مامون) نیز حضور داشت ، سخن از شب و روز به میان آمد که کدام یک نخست آفریده شده است ؟ ذوالریاستین مسئله را از امام پرسید . حضرت فرمود : از کتاب خدا پاسخ گویم یا طبق محاسبات نجومی خودت ؟

گفت : اول از حساب نجوم 

فرمود : مگر شما نمی گویید که « طالع »۱  دنیا برج سلطان است ، و ستاره ها در « شرف » ( بالاترین درجه ارتفاع مقابل هبوط ) بودند ؟ 

گفت : چرا .

فرمود : بنابراین ستاره زحل در برج میزان بوده ، مشتری در سرطان ، مریخ در جدی ، زهره در حوت ، ماه در ثور ، و خورشید در وسط آسمان در برج حمل ، و این قهرا جز روز نخواهد بود .

گفت : آری چنین است .

فرمود : اما دلیل از کتاب خدا این آیه است « لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لاالیل سابق النهار ؛ نه خورشید را سزد که به ماه رسد ، نه شب را که پیش از روز باشد . سوره یس آیه ۴۰ »

یعنی روز پیش از شب بوده است .۲

 

 

۱_ ( طالع در اصطلاح نجوم جزع از منطقه البروج است که بر افق شرقی است حین ولادت مولود یا سوال سای . فرهنگ فارسی معین ) 

۲_ تحت العقول ، ابن شعبه حرانی ، ترجمه احمد جنتی ، نشر بین الملل، روایات امام رضا علیه السلام، ص ۹۸۱

   دوشنبه 1 مرداد 1397نظر دهید »

روحی که خدا ائمه را به آن استوار می سازد

 

ابوبصر می گوید : از امام صادق علیه السلام راجع به قول خدای عزوجل « وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي » پرسیدم . فرمود : آن مخلوقی است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل که همراه رسول خدا صلی الله و علیه و آله و همراه ائمه است و آن از عالم ملکوت است . 

 

شرح ؛ درباره روحی که در این آیه مورد سوال واقع شده است اختلاف است ، یک قول این است که یهود در کتاب تورات خود دیده بودند که از پیغمبر صلی الله درباره هر چه بپرسد جواب بگوید ، ولی درباره روح که سوال کنند جواب نگوید ، لذا آنها به قریش گفتند : شما از محمد صلی الله درباره روح بپرسید ، اگر جواب صریح داد بدانید که او پیغمبر نیست و اگر به خدا واگذار کرد او پیغمبر است .

 

 

اصول کافی ، کلینی رازی ، ترجمه سید جواد مصطفوی ، انتشارات علمیه اسلامی ، جد۲ ، ص۱۹

   یکشنبه 17 تیر 1397نظر دهید »

امام حسین علیه السلام 

ولادت امام حسین علیه السلام

 

مشهور است میان علمای امامیه که ولادت امام علیه السلام در مدینه مشرفه ، در سوم ماه شعبان از سال چهارم هجرت واقع شده است و بعضی گفته اند که ولادت روز پنج شنبه بوده و روز سه شنبه نیز گفته اند .

پیامبر مکرم صلی الله و علیه و آله آن حضرت را به امر حق تعالی حسین نام کرد ، به نام کوچک پسرهارون که او شبیر نام داشت . در آن لغت شبیر به معنای حسین است .

کنیه آن حضرت اباعبدالله و القاب ایشان ؛ رشید ، سید ، زکی ، سبط ، شهید و سعید بوده است .

ابن بابویه به سند معتبر روایت کرده که صفیه دختر عبد المطلب گفت ؛ من قابله حضرت امام حسین علیه السلام بودم ، چون آن حضرت از شکم مادر به زیر آمد ، حضرت رسول صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود که : ای عمه بیاور فرزند مرا ، گفتم : یا رسول الله هنوز او را پاکیزه نکردم ، حضرت فرمود : تو او را پاکیزه می‌کنی ؟ خداوند او را پاکیزه و مطهر گردانیده است .

چون به خدمت آن حضرت بردم او را در دامن خود گذاشته و زبان مبارک خود را در دهان او داخل کرد و او می مکید . چنانکه می‌دانم ، شیر و عسل از زبان آن حضرت در دهان او جاری شد . پس میان دو دیده او را بوسید و به من داد و می گریست و می فرمود که ؛ خدا لعنت کند گروهی را که تو را شهید کنند ای فرزند ، سه مرتبه این را فرمود .

گفتم پدر و مادرم فدای تو باد چه کسی او را خواهد کشت ؟ فرمود ؛ باقیمانده گروه ستم از بنی امیه .۱

 

 

دیده شده در کتاب جلاء العیون ، محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، ص ۴۷۵ .

   جمعه 31 فروردین 13972 نظر »

حسین کیست ؟

 

وقتی آدم علیه السلام از بهشت رانده شده بود دلش برای آن مقام معنوی گرفت ، دلش برای فراق از فرشتگان گرفت ، دلش از لغزش به درد آمد و تواضع کرد به درگاه پروردگار « ربنا ظلمنا انفسنا فا لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین » علی بن ابراهیم از امام صادق یا حضرت باقر نقل می کند که به جبرئیل وحی شد کلماتی را که سِّر من است برای آدم علیه السلام ببر تا این کلمات روح او را تسویه کند و پر پرواز درآورد به سوی عالم معنا .

 

جبرئیل آمد و به آدم علیه السلام گفت خداوند را قسم بده به این پنج تن ؛ پیامبر صلی الله ، حضرت علی ، حضرت فاطمه ، امام حسن علیهما السلام و به هر کدام که می رسید شاداب می شد و روشن و نورانی شد ولی به اسم پنجم که رسید و تا گفت به خدا بگو «یا قدیم الاحسان بحق الحسین » لرزید ، گریه کرد ، آدم پرسید جبرئیل این حسین کیست . جبرئیل گفت من مامورم برایت روضه بخوانم و اولین کسی که برای اباعبدالله علیه السلام روضه خواند خود خداوند بود «چون جبرئیل از قبل روضه را نمی دانست »

 

 

شیخ حسین انصاریان 

۴:۳۵

 

   پنجشنبه 30 فروردین 1397نظر دهید »

بعثت و اهداف آن 

 

مبعث روز مَبْعَث بر پایهٔ باورهای اسلامی، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. مسلمانان معنقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.

محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی می‌کرد. باور شیعیان بر اساس باور شیعیان، محمد مصطفی در روز ۲۷ رجب عام الفیل، سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام مبعوث شد.

 

شیعیان این روز را جشن می‌گیرند و در روایات اسلامی اعمال مستحبی برای روز مبعث پیش بینی شده‌است. دعا، نماز و غسل مستحب از اعمال این روز است.

باور اهل سنت

در نزد اهل سنت تاریخ دقیق بعثت پیامبر مشخص نیز ولی بعضی معتقدند که این واقعه در شب ۲۱ ماه رمضان بوده است. به دلیل نامعلوم بودن تاریخ، مبعث نزد اهل سنت جشن گرفته نمی‌شود.

روز مبعث چه روزیست؟

روز مَبْعَث، روزی است که حضرت محمد، پیامبر گرانقدر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. در تقویم هجری قمری، ۲۷ رجب روز مبعث است. حضرت محمد مصطفی در روز (۲۷ رجب) سال ۴۰ عام الفیل، همزمان با سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام، در غار حرا، توسط (جبرئیل) و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.

روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود.

روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست. روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود. منبع:talahost.com

 

 مقاله بعثت و اهداف آن :  دانلود کنید 

 

اهداف بعثت پیامبر صلی الله و علیه و آله  : دانلود کنید 

 

   جمعه 24 فروردین 1397نظر دهید »

درمان بیماری ناسزاگویی با اخلاق امام کاظم(علیه السلام)

 

امام موسی کاظم

 

زندگی دنیایی انسانها همراه با مشکلات زیادی است که اگر در مقابل مشکلات ایستادگی کند و صبر و شکیبایی به خرج دهد یقینا پیروز خواهد شد و اگر ناشکیبایی کند و در برابر مشکلات فرو ریزد ، هیچ گاه به مقصد نخواهد رسید لذا یکی از مواردی که در آیات و روایات تاکید بر آن شده است کظم غیظ می باشد که متاسفانه این صفت در جامعه ما کمرنگ شده و باعث بسیاری از مشکلات شده است…

 

اسلام با تاکید بر پرهیز از افراط و تفریط در تمام کارها مسلمانان را به اعتدال دعوت کرده است مخصوصا هنگام عصبانیت و خشمگین شدن. در این باره سید عبدالله شبر، مفسرمحدث و از علماء شیعه قرن سیزدهم در کتاب الاخلاق خود نوشته است: افراط در خشم چنان است که این صفت به شکلی بر آدمی، چیره گردد که از اختیار عقل و شرع خارج شود. در این صورت، بصیرت از انسان گرفته می شود و قدرت تفکر را از دست می دهد. اختیار نفس از دست او، خارج و از دیدن عبرت ها، کور و از شنیدن مواعظ ،کر می شود.

یکی از مواردی که در آیات و روایات تاکید بر آن شده است کظم غیظ می باشد که متاسفانه این صفت در جامعه ما کمرنگ شده و باعث بسیاری از مشکلات شده است به گونه ای که اگر پرونده افرادی که قتل انجام داده اند بررسی شود اکثریت آنها بخاطر عصبانیت و کنترل نکردن خشم خود مرتکب چنین کاری شده اند به گونه ای که بعد از فروکش کردن عصبانیتشان خودشان هم باور نمیکردند که چنین کاری انجام داده باشند.

 

شیخ مفید روایتی آورده است که شخصی از نسل عمربن خطاب ،به امام كاظم علیه السلام ناسزاى بسیارى مى گفت و بعضی افراد به آن امام گفتند اجازه بده این فاجر را بكشیم، امام آنها را نهی کردند از این کار تا اینکه امام کاظم علیه السلام روزى احوال او را پرسید تا اینکه آدرس مزرعه ای که در آن کار میکرد را گرفت و به دیدن او رفت هنگامی که امام علیه السلام با مرکب خود می خواست وارد مزرعه آن شخص شود بافریاد به امام علیه السلام خطاب میکرد و مى گفت نیا. امام چیزى نگفت و رفت و سلام كرد و گفت ناراحتى ات چیست؟ چقدر خرج این مزرعه كردى؟ او گفت 100 دینار. بعد امام علیه السلام فرمود: چقدر مى خواهى برداشت كنى و امید سود داری و او جواب داد 200 دینار. امام علیه السلام همانجا یک کیسه 300 دینار به او داد و فرمودند این مزرعه هم برای تو . و آن شخص در حالی که دست و سرمبارک امام را می بوسید از او تشکرکرد بعداً مردم دیدند این فرد دیگر ناسزا نمى گوید. امام فرمود: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» خدا مى داند كه مقام رهبرى را به چه كسى بدهد. (إرشاد مفید، ج 2، ص 233)

 

حلم و صبر بر سختی ها و کنترل غرائض در نزد ائمه علیهم السلام بقدری مهم بوده است که امام سجاد علیه السلام کنترل خشم و بردباری هنگام سختی ها را به عنوان زیبایی صالحین و لباس پرهیزگاران تعبیر کرده و از خداوند می خواهد که او به او هم عطاء نماید با توجه به اینکه فعل امام معصوم برای ما حجت است باید بدانیم که برای برخورد با منکرات و اصلاح شخص در جامعه مهم ترین اصل آن اخلاق نیکو می باشد همانگونه که خداوند در قرآن به پیامبر می فرماید اگر خشن بودی و بردبار نبودی نمی توانستی مردم را دور خود جمع کرده و آنها را هدایت کنید « وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» یعنى اگر تو خشن و سنگ دل بودى و برخوردت توأم با عصبانیت و تند خویى بودمردم دورت جمع نمی شدند. (آل عمران/ 159) حلم و صبر به اندازه ای مهم است که خداوند این صفت را به پیامبران خود یادآوری می نماید .

 

علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان درباره امر خداوند به موسی و هارون برای رفتن آنها نزد فرعون و دعوت او به توحید آورده است که خداوند قبل از رفتن موسی و هارون علیهما السلام آنها را از تکلم به خشونت و تندی منع می کند و به آنها می فرماید :«فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً» (طه/ 44) به نزد فرعون بروید و امر به معروف كنید ولى به نرمى سخن بگوئید. (المیزان، ج 14، ص 154)

 

نذر آیت الله بروجردی برای عصبانی نشدن آنقدر بردباری و صبر بر ناملایمت ها، مهم می باشد که نقل شده است آیت الله بروجردی (ره) نذر کرده بودند که اگر نتواند خشم خود را کنترل کرده و به کسی تندی کند یک سال روزه بگیرند. فضیلت خوش خلق بودن و خوب صحبت کردن با مردم به گونه ای است که یکی از تعهد های خداوند از بنی اسرائیل ( نیک گویی) بود که قرآن می گوید خداوند با این دستور، بنی اسرائیل را ازتندی کردن وبد صحبت کردن با یکدیگر باز می دارد: « وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ …وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» و ( به یاد آورید ) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که … به مردم نیک بگویید. ( بقره/ 83)

 

حلم و صبر بر سختی ها و کنترل غرائض در نزد ائمه علیهم السلام به قدری مهم بوده است که امام سجاد علیه السلام کنترل خشم و بردباری هنگام سختی ها را به عنوان زیبایی صالحین و لباس پرهیزگاران تعبیر کرده و از خداوند می خواهد که او به او هم عطاء نماید. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِى بِحِلْیَهِ الصَّالِحِینَ، وَ أَلْبِسْنِى زِینَهَ الْمُتَّقِینَ،، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ ،وَ كَظْمِ الغَیْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَهِ ای خداوند درود بفرست برمحمد و آل او، و مرا زیبایی و زینت صالحان ده و جامه پرهیزگاران : در گستردن عدل و فرو خوردن خشم و خاموش کردن آتش دشمنی بده. (صحیفه سجادیه/ دعاى 20)

 

اگر انسانی توانست صفت حلم و بردباری در خود تقویت کند خود را در برابر مریضی های نفسانی واکسینه نموده و به زمره مخلصین وارد میشود تا احساسات نفسانی به راحتی در او اثر نگذارد وقتی که بهشتی ها وارد بهشت می شوند فرشتگان در هنگام برخورد با آنها اشاره به صفت صبر و بردباری میکنند و به آنها سلام داده و میگویند:: «سَلامٌ عَلَیْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» درود بر شما بخاطر صبرى كه كردید. (رعد/ 24)

 

یکی از درس هایی که مسلمانان از عبادات خود همچون روزه میگیرند، تحمل سختی ها و صبر در برابر ناملایمت های دنیا می باشد. اگر انسانی توانست صفت حلم و بردباری در خود تقویت کند خود را در برابر مریضی های نفسانی واکسینه نموده و به زمره مخلصین وارد میشود تا احساسات نفسانی به راحتی در او اثر نگذارد. همانگونه که وقتی امیر المومنین علیه السلام در جنگ با دشمن نامی ،جاهلیت را بر زمین زد و خواست او را به قتل برساند دشمن به صورت حضرت علی علیه السلام آب دهان انداخته، تا این اتفاق افتاد حضرت علیه السلام دشمن را رها کرده و چند لحظه صبر کرده و بعد دوباره بازگشته و دشمن را کشتند وقتی علت این کار را از او سوال کردند حضرت در جواب فرمودند صبر من بخاطر این بود که این کارم برای خدا باشد و عصبانیت و هوای نفسانی من به خاطر اهانت او در کارم تاثیر نداشته باشد.

 

در آخر چه نیکوست که افراد برای اصلاح جامعه ابتداء از خود شروع کرده و با الگو قرار دادن اولیاء الهی و بزرگان دینی خود، خود را شبیه آنها کنیم و وقتی بزرگان ما اینقدر برای صفت بردباری و حلم اهمیت قائل بوده و هستند چرا این صفت در جامعه ما کمرنگ شده به گونه ای که تحمل کردن مخالفین برای ما بسیار سخت شده و با کوچکترین اتفاقی افراد با یکدیگر دعوا می کنند.

 

سید عبدالحمید طباطبایی

 

منبع : سایت رسمی شیخ حسین انصاریان 

   چهارشنبه 22 فروردین 13976 نظر »

شهادت زهراي مرضيه

در بعضي از كتب معتبر از ابن عباس روايت کرده اند که چون حضرت فاطمه سلام الله از دنیا رحلت کرد اسما بنت عمیس  گریبان خود را درید و به جانب مسجد دوید ، حضرت امام حسن و امام حسین علیها السلام در راه او را دیدند و احوال مادر خود را از او پرسیدند او ساکت شد و جواب نگفت . چون به خانه امدند مادر خود را دیدند که میان خانه خوابیده است ، پس به نزدیک او امدند و امام حسین علیه السلام او را حرکت داد چون دید از دنیا رحلت کرده است به امام حسن گفت : ای برادر! خدا تو را مزد دهد در مصیبت مادرت و از خانه بیرون دویدند فریاد براوردند که ” یا محمداه ! یا احمداه! امروز که مادر ما از دنیا رحلت کرد مرگ تو برای ما تازه شد .”

پس حضرت امیرالمومنین علیه السلام را خبر کردند . ان حضرت در مسجد بود ، چون این خیر جانسوز را شنید مدهوش گردید ، اب بر روی مبارکش ریختند تا به هوش امد ، پس حسن و حسین را بر دوش گرفت و به نزد فاطمه امد ، اسما بر بالین ان حضرت بود و می گریست و می گفت : ای یتیمان محمد ، ما به مصیبت جد شما به فاطمه خود را تسلی می دادیم ، پس بعد ازفاطمه خود را به که تسلی دهیم .

وصیت حضرت زهرا سلام الله
حضرت روی مبارک فاطمه را گشود و نزدیک سر ان حضرت رفته رقعه ای دید که در ان نوشته بود  : “این است انچه وصیت کرده به ان فاطمه دختر رسول خدا .
وصیت می کند و گواهی می دهد به وحدانیت خدا و به رسالت سید انبیا و ان که و ان که بهشت حق است ، دوزخ حق است و ان که قیامت امدنی است و در ان شکی نیست و ان که  خدا زنده می گرداند مرده ها را که در قبرهایند  . 
یا علی ! منم  فاطمه دختر محمد صلی الله ، خدا مرا به تو تزویج کرد که زوجه تو باشم در دنیا و اخرت و تو سزاوارتری به من از دیگران ، مرا غسل و کفن نما و نماز کن بر من و مرا دفن نما در شب . و کسی را اعلام مکن . و تو را به خدا می سپارم و سلام بر فرزندان خود تا روز قیامت “


منبع : جلا العیون ، علامه مجلسی ، نشر ادینه سبز ، فصل هفتم ، شهادت حضرت زهرا ، ص ۲۷۸

 

   سه شنبه 1 اسفند 1396نظر دهید »

1 3 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12 ... 23