اوصاف حضرت عباس علیه السالم


 حضرت عباس


وصف اول: ايمان استوار

ويژگي اول، ايمان استوار و محکم. برادران، جوانان، بعضي ها ايمانشان ايمان عاريه اي و قرضي است. آدم يک وقت مال، مال خودش است؛ يک دوچرخه اي، ماشیني و موتوري مال خودش است؛ خوب اين خیالش راحت است که هر وقت بخواهد سوار بشود و هر وقت بخواهد در خانه مي گذارد و هر وقت بخواهد به کسي مي دهد اما يک وقت يک وسیله، عاريه اي است. امروز گرفته، فردا نگهدارد و دو روز، سه روز بالاخره بايد برگرداند. ايمان بعضي ها مال خودشان است و تا دم مرگ دارند اما بعضي ها ايمانشان عاريه اي است و زود در شرايط مختلف واگذار مي کنند وزود از دست مي دهند.

 

قرآن مي فرمايد: مردم دو دسته هستند:«  فمستقر و مستودع» بعضي ها مستقر هستند و بعضي ها مستودع. چقدر اين آيه زيباست: «هو الذي انشاکم من نفس واحده»  همۀ شما از پدر و مادر واحد به دنیا آمديد، آدم و حوا ولي بعدا دو دسته شديد، فمستقر و مستودع  بعضي ها شديد مستقر و بعضي ها شديد مستودع. تقريبا ده تا تفسیر براي اين دو تا کلمه شده که مستقر و مستودع به چه معناست. من 9 تايش را کاري ندارم و مورد بحثم نیست اما يک تفسیرش که در روايت آمده، امام صادق علیه السالم فرمود: مستقر آن است که ايمانش استوار است تا مي میرد، با ايمان است. ولي مستودع آن است که ايمانش عاريه اي است و بي ايمان از دنیا مي رود و در شرايط مختلف ايمان را از دست مي دهد.

 


يک آقايي خدمت امام صادق علیه السالم آمد و گفت: يابن رسول الله صلّي الله علیه و آله و سلّم مي ترسم؟ آقا فرمود: از چه چیزي مي ترسي؟ گفت: آقا از اينکه شما فرموديد، قرآن فرموده مردم دو دسته هستند، مستقر و مستودع. اگر من جزء مستودع ها باشم چه کنم؟ اگر من ايمانم عاريه اي باشد چه کنم؟ آقا فرمود: يک دعا به تو ياد مي دهم که
همیشه بخوان. هر روز بعد از نمازهايت بخوان تا ايمانت جزء ايمان هاي مستقر باشد. آقا چه چیزي بخوانم؟ اين دعا در مساجد گاهي نوشته، در مفاتیح هم نوشته و کوتاه هم هست. فرمود: اين را هر روز بخوان که جزء ايمان عاريه اي نباشي.آقا دعا چیست؟ «رضیت باهلل ربا و بمحمد صلي اهلل علیه و آله نبیا و باالسالم دينا و بالقرآن کتابا و بالکعبه القبله و بعلیا اماما».

 

وصف دوم: شجاعت حضرت ابوالفضل


طبق فرمايش امام صادق علیه السالم ويژگي دوم حضرت ابالفضل العباس علیه السالم شجاعت آن حضرت است. برادران عزيز، جوان هاي گرامي، من و شما گاهي شجاعت را فقط به نبرد در میدان جنگ مي دانیم اما اين شجاعت ۱نیست؛ شجاعت يعني کنترل قوه ي غضب. ما يک قوه داريم به نام غضب. اگر بي باکي و تهور باشد، غلط است. اگر انسان خمودي و سستي و بدون حساسیت باشد، اين هم غلط است. حد وسطش مي شود شجاعت اما شجاع فقط کسي نیست که در میدان بجنگد.


شجاع گاهي بايد بعضي وقت ها به خاطر خدا شمشیر غلاف بکند، اين شجاع است و فقط به نبرد نیست. وقتي بدن امام حسن مجتبي علیه السالم تیر باران شد، حضرت ابالفضل علیه السالم دست به قبضه شمشیر برد. يک شجاع، يکقوي، يک جوان رشید ايستاده باشد و در مقابلش جنازه برادرش را تیر باران کنند؛ حدود 26 يا 27 سال سن داشتند، آن زمان تا دست برد به قبضه شمشیر، امام حسین علیه السالم فرمود: برادرم شمشیر را غلاف کن، برادرم فرموده نمي خواهم خون پاي جنازه ريخته بشود.گفت: چشم و شمشیر را غلاف کرد. اين را مي گويند شجاع که در يکجا به خاطر خدا، با اينکه مي تواند، اگر شمشیر دست مي گرفت آنجا مي توانست جلوي خیلي مسائل گرفته بشود اما غائله مي شد و پاي جنازه خون ريخته مي شد.خودش را کنترل کرد، اين شجاعت است.

 

آن کسي که آب دهان به صورت مالک اشتر مي اندازد، يک آشغالي مي ريزد، مالک بر مي گشت او را نگاه مي کرد او آب مي شد. مالک اشتر فرمانده رشید امیرالمومنین علیه السالم است، کسي است که در اوج سپاه معاويه رفت تا جلوي خیمه، حضرت فرمود: برگرد. خوارج نگذاشتند و مالک يک تنه به سپاه مي زد و بر نمي گشت نگاه کند ببیند چه کسي آب دهان انداخت. سرش را انداخت پائین و رفت مسجد دعايش کرد: خدايا! او را ببخش نفهمید. اين شجاعت است. فکر نکن شجاعت اين است که دستي ماشین را پائین بکشي، بپري پائین و به هم بزني. نه آقا، شما مقصر نیستید او مقصر است. او بد پیچیده، او ناسزا گفته ولي زن و بچه در ماشینش است.


شما ملاحظه کن و به خاطر خدا کوچکش نکن. آن هم پیش زن و بچه اش يک اعتباري دارد. شما يک جوان که خانمش همراهش، سوار موتورش است، در ماشینش است، درست است مي گويد، آقا او پیچید او مقصر بود مگر او که آب دهان انداخت مقصر نبود، مگر او که تیر به جنازه زد مقصر نبود، يکجا به خاطر خدا. خدايا! من کوتاه آمدم،
من جوان براي اينکه ديدم اين جلوي خانواده اش تحقیر مي شود، براي اينکه نخواستم غائله اي به پا شود و نخواستم ناسزايي گفته بشود؛ اين شجاعت است، اين کار هر کسي نیست.


نشانه هاي شجاعت
شجاعت علامت هايي دارد، يک علامت شجاعت فرمود اين است، وقتي غضبناک مي شود بتواند غضبش را به موضع کنترل کند. يک علامت شجاع اين است که فرمود: بتواند در زندگیش صداقت داشته باشد و راست بگويد. 

 

وصف سوم: وفاداري حضرت ابوالفضل 


ويژگي سوم حضرت ابالفضل العباس علیه السالم که از پدرش امیرالمومنین علیه السالم دارد، ويژگي وفاداري است. برادران و جوان هاي عزيز، رسول خدا حضرت محمد صلي الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «ال عهد لمن ال وفا له »آدمي که وفادار نیست، ايمان ندارد. فرمودند: وفا و صداقت مثل دو تا ريل کنار هم است: الوفاء و صدق تواما.

آدم صادق وفادار است، آدمي که صدق در زندگي اش نیست بي وفا است. قرآن مي فرمايد: «من المومنین رجال صدقوا ماعاهدوا اهلل علیه » آنهايي که قول مي دهند، پاي قولشان مي ايستند و اهل بهشت هستند.

 

وفاداري يکي از صفات مومن است؛ وفاي به خدا و وفاي به امام علیه السالم حجت خدا. شمر براي حضرت ابالفضل علیه السالم و سه تا برادرانش امان نامه آورد. البته هر کدام مستقل هستند و مي توانند يکي بگويد، من قبول مي کنم، مي تواند يکي بگويد، من مي روم اما هیچ کدام حاضر نشدند. تا امان نامه دست حضرت ابالفضل علیه السالم رسید، حضرت زينب کبري سالم اهلل علیها چشم هايش را به دهان حضرت عباس علیه السالم دوخته ببیند که او چه مي گويد؟ آيا برادر را تنها مي گذارد؟؟ آيا مي رود؟


يک وقت صدا زد، شمر خدا خودت و امان نامه ات را لعنت کند. امان نامه را برگرداند و ماند؛ اين وفاداري است. شب عاشورا حضرت زينب کبري سالم الله علیها مي گويد: از کنار خیمه حضرت عباس علیه السالم عبور کردم، ديدم سه تا برادرهايش نشستند کنارش و خودش هم نشسته. حضرت زينب سالم اهلل علیها گوش مي کرد و با اين حرف ها امید
پیدا مي کرد. ديد مي گويد: برادران فردا چه مي کنید؟ جنگ حتمي شده و همین امشب را به ما مهلت دادند. شما چه مي کنید؟ فرزندان ام البنین گفتند: حضرت عباس علیه السالم تو برادر بزرگ ما هستي، راي ما راي توست. گفت: اگر تصمیم با من است، تا ما زنده هستیم نبايد ضربه اي به فرزند زهرا حسین بن علي علیه السالم وارد شود؛ همه تان بايد جان فدا کنید و همین کار را هم کردند. چهار تايشان قبل از امام حسین علیه السالم شهید شدند.

 

وصف چهارم: واليت پذيري حضرت عباس


ويژگي چهارم، ولايت پذيري است. من خیلي تاريخ را گشتم، در اين 20 سالي که حضرت ابالفضل العباس علیه السالم کنار امام حسن علیه السالم و امام حسین علیه السالم بوده، يک جايي عرض اندام کرده باشد، يکجايي اظهار وجود کرده باشد، يکجايي بگويد شما يک پسر امام علي علیه السالم  هستید، من هم يک پسر، خطبه اي، حديثي،
جمله اي، ابداً. مطیع محض برادرانش بود.

 

تا امام حسن علیه السالم بود مطیع او بود تا امام حسین علیه السالم . اصالً نیست در جايي که او براي خودش يک علمي به پا کرده باشد. ما داشتیم در فرزندان ائمه علیه السالم گاهي داشتیم در فرزندان امام کاظم علیه السالم  داشتیم بعضي ها مقابل امام رضا علیه السالم  قد علم کردند.

 

وصف پنجم: مهرباني و ادب


 صفت پنجم حضرت ابالفضل العباس علیه السالم مهرباني و ادب بود. به تمام معنا مهربان و داراي حسن خلق است. گرچه عباس از ابوس مي آيد ولي به معناي خشن بودند در مقابل دشمن است. اين يک صفت مثبت است کما اينکه درباره مسلمان ها هم مي گويد: «اشداء علي الکفار»مقابل کفار محکم هستند. در مورد امیرالمومنین علیه السالم هم دارد: خشن في ذات اهلل  درباره خدا سفت و محکم بود.


حضرت عباس علیه السالم به اين معناست که او در مقابل دشمن شدت برخورد داشت اما آنقدر مهربان و رئوف استکه آمد خدمت حضرت اباعبدالله علیه السالم و گفت: برادر من نمي توانم صداي گريه ي بچه ها را بشنوم، من نمي توانم تشنگي اين ها را ببینیم و آرام باشم. اين هم مهرباني حضرت عباس علیه السالم و از اين صفت درس بگیريم، با
هم مهربان باشیم، حسن خلق داشته باشیم، به امور هم برسیم، به فامیل سر بزنیم و مشکالت هم را رفع کنیم.

 

اگر حضرت ابالفضل علیه السالم  در زندگي ما الگو نشود، به سر و سینه زدن ظاهر سازي است. آن سر و سینه زدن وظیفه است، مصیبت وظیفه است، اشک وظیفه است اما حضرت ابالفضل علیه السالم  را بشناس؛ چون امام صادق علیهالسالم در زيارتنامه اش فرمود: آنکه او را نشناسد ملعون است. لعن فرمود. ملعون است آن کسي که تو را نشناسد.امام علیه السالم در زيارتنامه اش، مورد لعن خداوند قرار دهد آن کسي که جهل به حق و مقام تو داشته باشد .

 

 

سخنان حجت الاسلام رفیعی ، دیده شده در پژوهشکده علمی و کاربردی باقرالعلوم 

 

   یکشنبه 10 اردیبهشت 1396نظر دهید »

بخوان 

 

شعر زیبای در مورد مبعث

 

آن شب سكوت خلوت غار حرا شكست
با آن شكست، قامت لات و عزا شكست

 

آمد به گوش ختم رسولان ندا بخوان
مُهر سكوت لعل بشر زان ندا شكست

 

با خواندن نخوانده الفبا طلسم جهل
در سرزمین ركن و مقام عصا شكست

 

آدم به باغ خلد خدا را سپاس گفت
تا سد ظلم و فقر به ام‌القرا شكست

 

نوح نبى به ساحل رحمت رسید و خورد
طوفان به پاس حرمت خیرالورا شكست

 

بر تخت گل نشست در آتش خلیل حق
تا ختم‌الانبیا گل لبخند را شكست

 

عیسى مسیح مُهر نبوت به او سپرد
زیرا كه نیست دین ورا تا جزا شكست

 

آمد برون ز غار حرا میر كائنات
آن سان كه جام خنده باد صبا شكست

 

در خانه رفت و دید خدیجه كه مى‌دهد
از بوى خویش مُشک غزال ختا شكست

 

بر دور خویش كهنه گلیمى گرفت و خفت
آمد ندا كه داد به خوابش ندا شكست

 

یا «ايها المدثر»ش آمد به گوش و گفت
باید كه سد درد ز هر بینوا شكست

 

قانون مرگ زنده به گوران به گوركن
كز مرگ دختران نرسد بر بقا شكست

 

آماده بهر گفتن تكبیر كن بلال
چون مى‌دهد به معركه خصم دغا شكست

 

اینک به خلق دعوت خود آشكار كن
هرگز نمى‌خورد به جهان دین ما شكست

 

برخیز و بت شكن كه على دستیار توست
كز بت نمى‌خورد على مرتضى شكست

 

طعن ابى لهب نكند رنجه خاطرت
كو مى‌خورد ز آیه «تبت یدا» شكست

 

«ژولیده» گفت از اثر وحى ذات حق
آن سكوت خلوت غار حرا شكست

 

حسن فرح بخشیان (ژولیده نیشابورى)

   دوشنبه 4 اردیبهشت 13966 نظر »

غارت اموال 

 

ازشیوه های خلفای عباسی در مبارزه با تفکر شیعی عموما و «هارون الرشید » خصوصا این بود که علویان و مجاهدان را از هر جهت محاصره نمایند و بدین وسیله توان آن پیکارگران ضد ستم را تضعیف کنند و لذا در تاریخ می خوانیم که فشارها و محدودیتهای اقتصادی بر خاندان علوی انتقامی بود که حاکمان ستمگر از فریادکران ستمدیده می گرفتند . 

 

هارون خلیفه عباسی به ماموران خویش دستور داده بود تا به غارت اموال شیعه بپردازند و طرفداران موسی بن جعفر علیه السلام را در فشار اقتصادی قرار بدهند . علی ابن یقطین که از علاقمندان و شیعیان موسی بن جعفر علیه السلام و نیز از کارگزاران سطح بالای حکومت هارون به شمار می رفت و نسبت به این گونه ستمگری ها سخت متاثر و ناراحت بود تا این که خود را به خدمت امام هفتم علیه السلام رساند و از آن حضرت پرسید : « ما تقول فی الاعمال هولاء : در مورد کارهای این ستمگران تکلیف چیست ؟ »

 

امام حسین علیه السلام در پاسخ او فرمود :« ان کنت لابد فاعلاً فاتق اموال الشیعه : اگر به ناچار باید این کار را انجام بدهی نسبت به مصادره و توقیف اموال شیعیان مواظب باش.» 

 

از آن بعد علی ابن یقطین سخن امام خود را مد نظر قرار می داد و بدین گونه عمل می کرد .«  یجیبها من الشیعه علانیه و یردها علیهم فی السر : در ظاهر اموال شیعیان را می گرفت ولی در پایان به آنها باز می گرداند »

 

 

دیده شده سیره تربیتی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ؛ سیدرضا تقوی ، نشر نخیل ؛ ص 101.

   یکشنبه 3 اردیبهشت 1396نظر دهید »

وقایع چند روز قبل از شهادت امام موسی کاظم علیه السلام 

 

امام موسی کاظم علیه السلام ، چند روز قبل از شهادت

 

ابن شهر آشوب از کتاب انوار روایت کرده است که در ایامی که امام موسی علیه السلام در حبس هارون بود ، آن لعین جاریه ای در نهایت حسن و جمال برای خدمت به حضرت به زندان فرستاد ، شاید که حضرت به سوی او میل نماید و قدر او در نظر مردم کم شود . تا برای تضییع آن حضرت بهانه به دست آورد .

 

جون کنیز را به خانه آن جناب آوردند فرمود : مرا به امثال اینها احتیاجی نیست ، اینها در نظر شما می ماند و نزد من قدری ندارد ، چون خبر را برای آن لعین بردند در غضب شد و کفت : بگویید که ما تو را به رضای تو حبس نکرده ایم و ما را به رخصت تو کاری نیست ، جاریه را نزد او بگذارید و برگردید .

 

چون جاریه را نزد آن جناب گذاشتند آن لعین از مجلس خود برخاست ، خادمی را فرستاد که خبر جاریه را بیاورد ، خادم برگشت و گفت : جاریه در سجده است و می گوید ؛ قدوس سبحانک. هارون لعین کفت : جادو کرده است او را موسی بن جعفر .

 

چون جاریه را طلبید ، اعضای او می لرزید و به سوی آسمان نظر می کرد . هارون گفت : چه می شود تو را ؟

 

جاریه گفت : حالتی غریب مرا رو داده ، چون نزد آن جناب رفتم پیوسته مشغول نماز بود و متوجه من نمی گردید . بعد از آن که از نماز فارغ شد ، مشغول ذکر خدا بود ، به نزدیک او رفتم و گفتم ؛ چرا خدمتی به من نمی فرمایی ؟

 

ایشان فرمود : به تو احتیاجی ندارم . گفتم : مرا به سوی تو فرستاده اند که خدمت کنم . پس فرمود : این جماعت چه کاره اند و به جانبی اشاره فرمود . چون نظر کردم باغها و بستانها دیدم که منتهای آن به نظر در نمی آمد و به انواع فواکه و ریاحین آراسته بودند و در آنها حوریان و غلامان دیدم که هرگز مثل آنها در حسن و صفا و بهجت و بها ندیده بودم ، اصناف طعامها و میوه ها و شرابها و طشتها و ابریق ها در کف گرفته در خدمتش ایستاده بودند . گفت این حالت را مشاهده کردم مدهوش شدم و به سجده افتادم و سر برنداشتم تا خادم تو ، من را به نزد تو آورد . 

 

آن لعین گفت : ای خبیثه شاید در سجده به خواب رفته باشی و اینها را در خواب دیده باشی ، جاریه گفت : به خدا سوگند که اینها را پیش از سجود دیدم ، برای دهشتی که مرا عارض شد به سجده رفتم . پس هارون به یکی از محافظان خود گفت این جاریه را محافظت نمایید تا این قصه را ذکر نکند ، پس آن جاریه مشغول نماز شد و پیوسته عبادت می کرد .

 

گفتند سبب نماز کردن تو چیست ؟ گفت : عبد صالح را دیدم که پیوسته نماز می کرد من نیز متابعت او می کنم . گفتند این نام را از کجا دانستی برای او ؟ 

گفت : آنکنیزانی که در آن باغها دیدم و حوریانی که در بهشت ها مشاهده کردم ندا کردند که دور شو از عبد صالح ، که ما  می خواهیم درآییم به خدمت او و قیام نماییم ، زیرا که ما خدمتکاران اوییم نه تو ، از گفته ایشان دانستم که لقب او عبد صالح است .

 

جاریه پیوسته مشغول نماز و عبادت بود تا از دنیا رحلت کرد ، این واقعه چند روزی قبل از شهادت آن حضرت بود .

 

دیده شده ذر کتاب جلا العیون ، علامه مجلسی ، نشر آدینه سبز ، ص ۹۱۴.

   شنبه 2 اردیبهشت 1396نظر دهید »

اوج بصیرت حضرت زینب سلام الله 

 

 

حضرت زینب سلام الله

 

حضرت زینب سلام الله در سنین ۵ سالکی بودند که مادر عظیم الشان خود را از دست دادند و عجیب است که خطبه فدکیه ایشان را با آن سن کم روایت کردند .
در بین مردم این موضوع مطرح است که حضرت زینب هنگام ازدواج با عبدالله شرط کرده است که هرگاه من خواستم با برادرم حرکت کنم اختیار داشته باشم این در هیچ منبع تاریخی ثبت نشده است و اصلا سندیت ندارد .

 

 

حضور ایشان در کنار امام حسین علیه السلام اوج بصیرت حضرت زینب را می رساند ، شما ببینید که امام زمان عجل الله در خطر است ، اینجا دیگر مرد و زن نمی شناسد ، نه اینکه شرط ضمن عقد کرده باشد که من با برادرم باشم . صحبت برادر نیست ، صحبت امام زمان است ، لذا ایشان زندگی را رها می کنند و همراه امام زمان می شوند ، اینها در اوج بصیرت هستند که می خواهند امام زمان عجل الله را تنها نگذارند و از اینجا است که ما در می یابیم که چقدر مردان بی بصیرتند و به دا این بانوان عظیم الشان هم نرسیدند ..

 


در حقیقت حضرت زینب سلام الله به شهادت رسیدند ، درست است که به قتل نرسیدند ولی کسی یک کوله باری از غم و مصیبت و پیام رسانی را به عهده داشته در حقیقت به شهادت رسیده . بنابر قول مشهور حضرت زینب سلام الله یک سال و نیم بیشتر بعد از واقعه کربلا در قید حیات نبودند و در سال ۶۲ از دنیا رفتند …

 

 


استاد رجبی دوانی

   چهارشنبه 23 فروردین 13966 نظر »

عظمت امام هادی علیه السلام

 

وجود مقدس امام هادی علیه السلام دومین امامی است که در کودکی به امامت رسید و در جوانی حدود ۴۰ یا ۴۲ سال داشتند که در شهر سامرا به شهادت رسید . از وجود مقدس امام هادی علیه السلام آثاری به ما رسیده که یکی از آنها زیا ت جامعه کبیره است که در همه حرم ها خوانده می شود و شناخت نامه ائمه است ..

 

اثر دیگری که از امام هادی علیه السلام رسیده زیارت غدیر است ، زیارتی که روز عید غدیر خود امام در کنار جدشان امیرالمؤمنین علیه السلام قرائت کردند .

در اواخر زیارت جامعه این جمله را می گوییم « ان ذکر الخیر ، هر جا که سخن از خیر و خوبی و نیکی باشد ؛ کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماواه و منتها » اهل بیت ما هر کجا صحبت از نیکی و خیر باشد شما اول خیر هستید ، اصل خیر هستید ، فرع خیر هستید ، معدن خیر هستید ..

 

 

سخنان حجت الاسلام رفیعی .

 

 

   جمعه 11 فروردین 13966 نظر »

اولین شب جمعه ماه  رجب

 

 

 از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه فرمودند: از اولين شب جمعه در ماه رجب غافل نشويد. زيرا شبى است كه فرشتگان آنرا ((ليلة الرغائب )) مى نامند. اين نامگذارى به اين جهت است كه هنگامى كه يك سوم از شب گذشت هيچ فرشته اى در آسمانها و زمين نمى ماند مگر اين كه در كعبه و اطراف آن جمع مى شوند.

آنگاه خداوند بطور غيرمنتظره اى بر آنان وارد شده و مى فرمايد: اى فرشتگانم ! هر چه مى خواهيد از من درخواست كنيد. فرشتگان عرض مى كنند: حاجات ما اين است كه از روزه داران رجب درگذرى . خداوند مى فرمايد: اين كار را انجام دادم . بهتر است كسى كه اين حديث را مى شنود، در اين شب ، زياد بر فرشتگان صلوات فرستاده تا تكليفى را كه آيه تحيت به عهده ما گذاشته باندازه توانايى انجام داده باشد .

 

سپس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: كسى كه روز پنجشنبه اول رجب را روزه گرفته و سپس بين نماز مغرب و عشا دوازده ركعت نماز بجا آورده هر دو ركعت به يك سلام و در هر ركعتى سوره فاتحه يك بار، انا انزلناه فى ليلة القدر سه بار و قل هو الله احد را دوازده بار خوانده ، و هنگامى كه نماز تمام شد، هفتاد بار بر من (با اين الفاظ) صلوات بفرستد: اللهم صل على محمد النبى الاءمى و على آله ، سپس سجده كرده و در سجده هفتاد بار بگويد: سبوح قدوس رب الملائكة و الروح ؛ سپس سر خود را بلند كرده و بگويد: رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلى الاءعظم آنگاه بار ديگر به سجده رفته و در سجده همان چيزى را بگويد كه در سجده اول گفت ، سپس حاجت خود را از خدا بخواهد، ان شاءالله تعالى برآورده مى شود

 

سپس رسول خدا فرمودند: قسم به كسى كه جانم در دست اوست ؛ هيچ بنده يا كنيزى – از بندگان و كنيزان خدا – اين نماز را به جا نمى آورد، مگر اين كه خداوند گناهان او را مى بخشد گرچه گناهان او مثل كف دريا و بعدد شن و بوزن كوهها و بعدد برگهاى درختان باشد و روز قيامت هفتصد نفر از خويشاوندان خود را كه همگى سزاوار آتش ‍ باشند شفاعت مى كند. و در شب اول قبر خداوند ثواب آن را به بهترين صورت ، با روى گشاده و خندان و زبان فصيح براى او مى فرستد كه مى گويد: اى محبوب من ! مژده بده ؛ از هر سختى نجات پيدا كردى . مى پرسد: تو كيستى ؟ رويى بهتر از روى تو نديده و بويى به خوشبويى تو مشامم نرسيده . جواب مى دهد: اى محبوب من ! من ثواب آن نمازى هستم كه در فلان شب ، فلان منطقه ، فلان ماه و فلان سال بجا آوردى ؛ امشب آمده ام تا حقت را ادا كرده ، مونس تنهايى تو بوده و وحشتت را از بين ببرم ؛ و زمانى كه در شيپور دميده شود، در عرصه قيامت بر سرت سايه افكنم . و تو هرگز هيچ خيرى را از جانب مولايت از دست نخواهى داد.

 

در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه : ظاهر روايت اين است كه ((ليلة الرغائب )) اولين شب جمعه ماه رجب است ؛ و اگر اعمالى كه در اين روايت ذكر شده از اعمال اين شب بوده و شب جمعه اول ماه ، مصادف با اول ماه شد، چگونه مى توان اين عمل را بجا آورد؟- زيرا در اين صورت پنجشنبه قبل از جمعه اول ، جزء ماه رجب نيست – جواب اين است كه اگر بخواهيم به ظاهر روايت عمل كنيم ، بايد بگوييم اين اعمال در صورتى است كه شب اول ماه شب جمعه نباشد؛ و اگر شب جمعه بود، شب جمعه دوم اين اعمال انجام مى شود؛ گرچه ليلة الرغائب نباشد. چون در روايت تصريح نشده كه اين اعمال حتما بايد در ليلة الرغائب باشد. ولى راه دوم و سومى هم هست كه صحيحتر به نظر مى رسد. راه دوم اين است كه اين اعمال را بدون روزه انجام دهيم و راه سوم اين است كه روزه را هم بگيريم گرچه روزه در رجب نباشد.

 

دیده شده در کتاب المراقبات ، ترجمه محمود گلپایگانی ، ص ۱۱۷

   پنجشنبه 10 فروردین 13961 نظر »

خصلت های ره یافتگان به بهشت 

 

 حدیث معراج

 

خداوند متعال به رسول گرامی اسلام صلی الله خطاب می کند و می فرماید :

یا احمد ! به عزت و جلالم سوگند ، هر بنده ای که چهار خصلت را در خود پدید آورد ، او را وارد بهشت می سازم و آن چهار خصلت عبارتند از :

_ زبان خود را از بیان آن چه برای او لازم و مفید نیست حفظ نماید .

_ دل خود را از وسوسه نگاه واداشته و اجازه ورود وسوسه های شیطانی را به قلب خویش ندهد .

_ متوجه باشد که من ناظر و مراقب بر همه اعمال و کارهای او می باشم .

_گرسنگی را موجب چشم روشنی خود بداند .

حدیث معراج

 

آن گاه خدای متعال خطاب به حبیب خود می فرماید :

 

میراث گرانبها

 

ای احمد ! ای کاش می دانستی که گرسنگی و سکوت چقدر شیرین هستند و آثار این دو چقدر زیاد است .

 

حضرت عرض می کند : پروردگارا ! میراث و اثر گرسنگی و سکوت چیست ؟

 

خداوند پاسخ می دهد که آثار این دو عبارتند از :

۱_ حکمت : یعنی گرسنگی و سکوت مقدمه و زمینه ساز حکمت و شناخت حقایق است .

 

۲_ حفظ قلب : یعنی در همه حال اختیار قلب و دل آدمی به دست خود اوست .

 

۳_ تقرب به سوی من : عبد به واسطه گرسنگی و سکوت می تواند به من نزدیک گردد و قرب معنوی پیدا کند .

 

۴_ حزن و اندوه دایم ؛ حالت حزن که از حالات ممدوح است و از آثار سکوت است .

 

۵_ سبکباری در بین مردم .

 

۶_ قول به حق : یعنی به واسطه نداشتن طمع در مال مردم ، می تواند همه جا حق را گفته و از هیچ کس ترس و واهمه ای نداشته باشد .

 

۷_ به این موضوع که آیا روزگار او به سختی می گذرد یا به آسانی فکر نکند  ؛ زیرا انسان کم خرج به این فکر نیست که ثروتمند باشد یا تنگ دست . 

 

آنگاه می فرماید : ای احمد ! آیا می دانی که چه وقت بنده ام به من تقرب پیدا می کند ؟ حضرت عرض کرد : نمی دانم .

خداوند فرمود : آن هنگام که بنده ام در حال گرسنگی و یا در حال سجده باشد ، به من نزدیک می شود .

 

 

دیده شده در کتاب راهیان کوی دوست ؛ آیت الله محمد تقی مصباح یزدی ، شرح حدیث معراج ، ص ۷۱ تا ۷۳.

   سه شنبه 1 فروردین 13961 نظر »

حسد زمینه ساز انحرافی عظیم 

 

شیخ حسین انصاریان

 

هشام بن حکم از شاگردان ناب امام صادق علیه السلام است که از ۱۳ ، ۱۴ سالگی کنار سرچشمه علم امام صادق و موسی بن جعفر علیه السلام بوده ….
وقت می آمد خدمت امام صادق علیه السلام ایشان تمام قد برایش بلند می شد . ایشان می گوید بک روز آمدم خدمت حضرت صادق علیه السلام و گفتم: آقا ! یک معما دارم که نمی توانم آن را حل کنم .


امام فرمود بگو .

گفت ؛ یابن رسول الله ! مردم علی علیه السلام را نمی شناختند؟
فرمود ؛ کامل می شناختند .


چرا می شناختند ؟ چون ۲۳ سال پیامبر از مکه تا پایان عمرش علی علیه السلام را به مردم معرفی کرد . چقدر معرفی نامه دارد علی علیه السلام !؟
من به کتاب های شیعه کار ندارم ، یک کتاب دارم و خیلی هم این کتاب را دوست دارم شیعه نوشته است به نام غایه المرام
این کتاب عربی است و ۸ جلد است ، ۸ تا ۵۰۰ صفحه . ۴۵۰۰ صفحه مرحوم دهرانی در این ۸ جلد ، فقط روایاتی که اهل سنت درباره ارزشهای وجود امیرالمومنین نقل کرده اند در این کتاب نظام داده است ، کاری به روایات شیعه ندارم ، این ۴۵۰۰ صفحه تماما قال رسول الله است .


یعنی پیغمبر در این ۲۳ سال عمرش هیچ حقیقتی را حتی ، توحید را ، حتی قیامت را ، حتی نبوت را ، به اندازه امیرالمومنین ، درباره ایشان حرف نزده اید .

کفت : نمی شناختند ایشان را ؟ فرمود ؛ چرا می شناختند .


گفت می دانستند علی علیه السلام اعلم امت است .؟!

گفت ؛ کاملا می دانستند چون ۴۵۰۰ صفحه روایت پیغمبر است ، حالا آنهایی است که به دست رسیده ، احتمالا بسیاری از روایات نیز ضبط نشده و دست ما نرسیده ، یا این که ضبط شده و نابود کرده اند که دست ما نرسد.


می دانستند علی علیه السلام اعلم است .

می دانستند علی علیه السلام اعبد است .

می دانستند علی علیه السلام اعدل است .

می دانستند علی علیه السلام ارحم است .

می دانستند علی علیه السلام اقضی است .


فرمود : می دانستند.


گفت : پس چرا بعد از مرگ پیامبر صلی الله یک عده ای جمع شدند و کنار زدند ایشان را ، درب خانه اش را آتش کشیدند ، درب خانه اش را بستند ، بیت المال را ، حکومت را, شمشیر و اصلحه را از او گرفتند و خانه نشینش کردند .


امام صادق علیه السلام یک کلمه فقط جواب هشام را دادند . فرمودند هشام ؛ علت همه این غوغاها و جنایات و ظلم ها ؛ الحسد است .

 

سخنان شیخ حسین انصاریان ، شنیده شده .

   چهارشنبه 18 اسفند 13955 نظر »

دفاع از ولایت 

دفاع از ولایت

 

چون دختر پیغمبر صلی الله بستری شد ، زنهای مهاجرین و انصار که به قصد عیادت به خانه آن حضرت آمده بودند ، از ایشان احوال پرسی نمودند .


حضرت زهرا سلام الله در پاسخ آن ها فرمود :« سوگند به خدا که حال من در این موقع طوری است که زندگی شما را مبغوض داشته و مردان شما را دشمن می گیرم ، آنان را پس از امتحان کردن دور انداخته و پس از دیدن نیات سوء و خویهای ناهنجار آنان از همه آنها کناره گیری نمودم .

 

چقدر زشت است که انسان پس از پیدا کردن راه راست گمراه شده و بعد از بدست آوردن حق و مشاهده نور به سوی باطل و تاریکی منحرف بشود .


وای باد بر آنان که : چگونه از صراط حقیقت و از آن راهی که پیغمبر خدا صلی الله نشان داده بود ، گمراه شدند و چگونه از پسر عموی پیغمبر که باب علم و مظهر تقوی و عدالت و شجاعت و حقیقت است ، دست کشیدند!


« بٔس ما قدمت لهم انفسهم اَن سَخِطَ الله علیهم و فی العذاب هم خالدون ؛ چقدر بد است آن چه به جا آوردند ، البته خداوند آنان را مورد سخط و غضب خود قرار خواهد داد و در آتش جهنم باقی خواهند بود .

 

جای بسی حیرت است که چگونه این مردم از پسر عموی من علی ابن ابی طالب علیه السلام دست کشیده و از او اعراض کردند ، سوگند به خداوند که تنها باعث بر اعراض آنان وحشت از شمشیر اوست ، و می دانند که آن حضرت در مقام اجرای قانون حقیقت و عدالت کوچکترین ملاحضه و باکی نداشته و با نهایت شدت و از روی شجاعت و استقامت اوامر و فرمانهای حق متعال را درباره همه مجری می سازد .

 

و جای تاسف است که پسر عموی مرا خانه نشین کردند و هرگاه از او پیروی کردند هرآینه به راه مستقیم و به سوی سعادت همیشگی و خوشبختی دائمی هد ایت می شدند و می دیدند که علی ابن ابی طالب علاقه به مال و منال و لذایذ دنیا ندارد و در آن صورت شخص صادق از کاذب تمییز داده می شد .

 

 

دیده شده در کتاب احتجاج طبرسی ، احمد ابن علی ابن ابی طالب طبرسی ،ترجمه حسن مصطفوی ، جلد ۱ , ص ۳۰۰_ ۳۰۲

 

   پنجشنبه 12 اسفند 1395نظر دهید »

1 2 3 ...4 ... 6 ...8 ...9 10 11 12 ... 23

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 570
  • دیروز: 401
  • 7 روز قبل: 4963
  • 1 ماه قبل: 24946
  • کل بازدیدها: 841446
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 11
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 23
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1