حجاب چند وجه دارد ؟
حجاب زیباترین هدیه ای است که خداوند به زن عنایت کرده است . البته مردان هم در جامعه ی اسلامی ملزم به رعایت حجاب و عفاف هستند .
ولی از آنجایی که زن لطافت و جذابیت بیشتری دارد خداوند به طور خاص دستوراتی را به زن داده است و این می تواند به طور اختصاصی یک معنا داشته باشد ؛ « زنها در پیشگاه خداوند صاحب مقام والا هستند. »
واگر دستورات الهی را انجام دهند حتما به آن جایگاه والا خواهند رسید .
در بحث حجاب یک پوشش حداقلی و یک پوشش حداکثری وجود دارد ، آن هم با شرایط و لوازم خودش ، پوشش حداقلی که همه علما به آن قایل هستند ، اصل پوشیده شدن است ، یعنی پوشیدن سرتاسر بدن به جز دست ها و گردی صورت ، به شرطی که چیزی به آن اضافه نشود ، این اصل پوشش را همه علما قبول دارند .
یعنی آرایش و زیور آلات در صورت و دست ها نباشد . این حجاب حداقلی اگر با چادر همراه شد ، حجاب حداکثری خواهد شد .
البته بعضی فقط برای دلخوشی خودشان چادر را سر می کنند که اسم حجاب را داشته باشند در حالی که روسری و لباس زیر چادر آن ها به عنوان یک پوشش محرک تلقی می شود .
اگر ما اصل پوشش ( هم پوشش حداکثری ، و هم پوشش حداقلی ) داشته باشیم تازه بخشی از حجاب را رعایت کرده است .
عدم اختلاط با نامحرم و گفتگو با نامحرم شق دیگر حجاب است . یعنی پوشیده شدن زن به علاوه عدم اختلاط.
پس رعایت چند نکته لازم است .
۱_ انتخاب پوشش محرک نباشد ، یعنی تحریک رنگ ها را هم در نظر بگیریم ، بعضی از رنگ ها به لحاظ روانشناسی می تواند محرک و جلب توجه کند .
۲_ پوشش نباید جلب توجه کند . پس مانتوی تنگ و جذب پوشش محسوب نمی شود .
۳_ راه رفتن نباید به گونه ای باشد که زینت های او آشکار شود ، استحیا ، یعنی راه رفتن زن نباید به گونه ای باشد .
۴_ رعایت آداب سخن گفتن ، یعنی موقع یخ گفتن صدایش را نازک نکند .
امروزه برخی خانم های چادری در فضای مجازی با چادر و حجاب به جلوه آرایی می پردازند و تحریک می کنند .
اگر حجاب را حفظ کنیم حریم خصوصی افراد مستحکم تر می شود .
سخنرانی مجازی سرکار خانم وفایی نژاد استاد مدرسه علمیه کوثر ورامین .
باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن امام زمان(عج)
امام خمینی (ره) :
من نمیگویم به ما خسارت وارد نشد، اما ارزش ندارد که انسان ارزش انسانی خودش را، ارزش اسلام را حفظ بکند و لو اینکه شهید هم میداد؟ البته پیغمبر هم شهید داد، انبیا هم همین طور. سیره انبیا بر این معنا بوده است، سیره بزرگان بر این معنا بوده است که معارضه میکردند با طاغوت و لو اینکه زمین بخورند، و لو اینڪه کشته بشوند و لو کشته بدهند.
ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد، در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند، و نگذارد که این قدر ظلم زیاد بشود، این ارزش دارد.
ما تکلیف داریم آقا! این طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان- سلام الله علیه- هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانههایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم «عَجّلْ عَلی فَرَجِهِ». عجّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید. ان شاء الله ظهور میکند ایشان.
منبع:صحیفه امام، ج۱۸، ص۲۶۹
بهترین وسیلۀ نجات!
اوّل رفیق راه را پیدا کن ، بعد حرکت کن. الرَّفِیق ثُمَّ الطَّریق : اوّل رفیق، سپس طیّ طریق. خدا را هم رفیق حساب کن. هر امر خوبی که از بیرون به ما می رسد ،مثل رفیق خوب یا موفقیّت به اعمال خوب و … به خاطر رابطه ی خوبی است که از درون با خدا داشته یم.
گاهی نتیجه عمل خالص چندین ساله آن است که ، حق تعالی یک رفیق الهی نصیب می فرماید که بهترین وسیلۀ نجات انسان است.اگر دنبال رفیق بی عیب بگردی،بی رفیق باقی می مانی.
سخنان حاج محمد اسماعیل دولابی ، مهدی طیّب ، مصباح الهدی ،چاپ هفدهم،1394 ،ص 260 .
دستورالعمل خودسازی امام
_نمازهای یومیه را در پنج وعده بخوانید و نماز شب را حتما به پا دارید .
_ اوقات خواب خود را کم کنید و بیشتر قرآن بخوانید .( به ویژه سوره مزمل )
_راس ساعت مقرر که بیدار می شوید دیگر نخوابید .
_روزهای دوشنبه و پنج شنبه را روزه بگیرید .
_کم خوری را پیشه کنید .
_در مجالس و مهمانی های باشکوه که فقرا در آن حضور ندارند شرکت نکنید .
_برای عهد و پیمان اهمیت ویژه قایل باشید ._
به تهیدستان انفاق کنید .
امید نجات!
مدّتی مواظبت کن از قلب خود و اعمال و حرکات و سکنات خود را تحت مداقّه (حسابرسی دقیق) آورده و خفایای قلب را تفتیش کن و حساب شدید از او بکش مثل اینکه اهل دنیا از یک نفر شریک حساب می کشند هر عملی را که شبهۀ ریا و سالوسی در اوست ترک کن هر چند عمل خیلی شریفی باشد.
حتی اگر دیدی واجبات را در عَلَن کردن خالص نمی توانی انجام دهی، در خفا بکن. … (و) با جدیّت کامل و مجاهدۀ شدید قلب خود را از لوث شرک پاک کن.
مبادا خدای نخواسته با این حال از این عالم درگذری که کارت زار است. و امید نجات به هیچ وجه برایت نیست.
چهل حدیث ، امام خمینی ، نشر فرهنگی رجاء، 1368 ، ص 45 و 46.
مؤمن یعنی این!
پيامبر صلي الله عليه و آله: اَلْمُؤْمِنُ يَأْكُلُ بِشَهْوَةِ أهْلِهِ، وَالْمُنافِقُ يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ؛ (بحارالانوارج62،ص291)
مؤمن به ميل و رغبت خانواده خود غذا مى خورد ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده اش تحميل مى كند. یکی از خصوصیات و علامات مؤمن این است که،طبق میلِ اهل خود ،خانواده ی خود،زن و فرزند خود، همان ها که با هم زندگی می کنند، غذا را انتخاب می کند.
شما ببینید تعبیری که از مؤمن در ذهن ما منعکس می شود،چه قدر با آنچه از این روایات فهمیده می شود، فاصله دارد. طبق تعریف روایات و تصویری که روایات از مؤمن می کنند،همه جهات درمؤمن جمع است؛ ازایمان قلبی، سلوک عملی، خصوصیات اخلاقی،معاشرت،رفتار،ادب و همه اینها. مؤمن یعنی این!
نه این که کسی ایمان قرص و محکمی دارد، نماز و روزه خوبی هم بجا می آورد،امّا بد اخلاق است.
گاهی اوقات افراد به ظاهر مؤمنند، امّا خُلقیات و رفتارشان به قدری با تعریفی که ایمان در روایات و منابع اهل بیت دارد متفاوت است که انسان واقعاً شک می کند که اصلاً می شود اسم او را مؤمن گذاشت یا نه؟!حالا این یکی (از صفات مؤمن ) است.
نقطۀ مقابلش منافق است؛ البته این جا ممکن است منافق لزوماً به همان معنایی که در قرآن لعنت شده نباشد؛ اعم از آن و أوسع از آن باشد. مراد کسی ست که ظواهر دین دارد،ولی اعماق کارِ او منطبق با دین نیست.
در باره چنین آدمی می فرماید: يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ.ایشان هر چه میل دارند،باید ظهر ناهار درست کنند و شب شام درست کنند.
زن و بچه هم می خواهند دوست بدارند یا دوست ندارند، ناراحت باشند یا نباشند، مجبورند، باید آن را بخورند. منافق است! این مؤمن نیست! در امور دیگرهم همینطور است.
فرض کنید می خواهید مسافرتی با خانواده بروید. شما بگویید حتما باید برویم فلان جا و فلان روز و این چند روز هم بمانیم. حالا زن و بچه قبول نیست!
یک روزبیشتربمانیم، یک روز زودتر حرکت کنیم، برگردیم؛ قبول نیست! همان که آقا خواسته،بایستی همان انجام بگیرد.
اینها همه اش مذموم است!
[ شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج ، برداشت از کتاب رهنمود های اخلاقی تربیتی رهبر معظم انقلاب ،ص 72 و 73 ]
راه چاره ای جز نماز شب نداریم
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. وَ بِالاِسنادِ قالَ: حَدَّثَنَا الحُسَینُ بنُ اَحمَدَ بنِ اِدریسَ قالَ: حَدَّثَنا اَبی قالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بنُ عَلیٍّ، عَن مُحَمَّدِ بنِ الحُسَینِ بنِ اَبِی الخَطّابِ، عَن اَبی داوُدَ المُستَرِقِّ وَ اسمُهُ سُلَیمَانُ بنُ سُفیانَ، قالَ: قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ): یَقومُ النّاسُ عَن فُرُشِهِم عَلى ثَلاثَةِ اَصنَافٍ: فَصِنفٌ لَهُ وَ لَا عَلَیهِ، وَ صِنفٌ عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ صِنفٌ لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ؛ فَاَمَّا الصِّنفُ الّذی لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی یَقومُ مِن مَنامِهِ وَ یَتَوَضَّأُ وَ یُصَلّی وَ یَذکُرُ اللهَ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ الصِّنفُ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ فَهُوَ الَّذی لَم یَزَل فی مَعصیَةِ اللهِ حَتّى قامَ فَذلِکَ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ الصِّنفُ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی لا یَزالُ نائِماً حَتّى یُصبِحَ فَذلِکَ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیه.(۱) عَن اَبی داوُدَ المُستَرِقِّ قالَ: قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ): یَقومُ النّاسُ عَن فُرُشِهِم عَلى ثَلاثَةِ اَصنَافٍ: فَصِنفٌ لَهُ وَ لَا عَلَیهِ، وَ صِنفٌ عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ صِنفٌ لا لَهُ وَ لا عَلَیه
شما که صبح از خواب بیدار میشوید و از بستر خود بیرون میآیید، سه جور هستید؛ [یعنی] مردم دنیا که صبح از خواب برمیخیزند بر سه نوعند: یک دسته هستند که این بیدار شدن از خواب و بیرون آمدن از بستر برای آنها خیر است و شرّی ندارد؛ به «لهِ» آنها است و «علیهِ» آنها نیست؛ این، یک صنف.
یک دستهی دیگر هستند که بیرون آمدنشان از بستر، علیهِ آنها است و به نفعشان نیست؛ «لَهِ» آنها نیست. یک دستهی دیگری هم هستند که [وقتی] از خواب بلند میشوند و از رختخواب بیرون میآیند، این بیرون آمدن، نه «لَهِ» آنها است، نه «علیهِ» آنها است.
پس [مردم] سه جور هستند. فَاَمَّا الصِّنفُ الّذی لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی یَقومُ مِن مَنامِهِ وَ یَتَوَضَّأُ وَ یُصَلّی وَ یَذکُرُ اللهَ (عَزَّ وَ جَلّ) ظاهراً از ادامهی حدیث این جور فهمیده میشود که مراد از «یُصَلّی»، صلاة صبح نیست؛ چون آن صنف سوّم را هم در آنجا ذکر میکند که خب نماز صبح باید بخواند، اگر نخواند که [کلّاً] علیه است؛ پس بنابراین، اینجا مراد از نمازی که خوانده میشود، نماز صبح نیست، نماز یا نافلهی صبح است یا نافلهی شب است که این بیدار شدن، به نفع او است، به ضرر او نیست.[این] خیلی مهم است. نقل کردند از قول مرحوم آقای طباطبائی(رضوان الله علیه) که ایشان اوایلی که وارد نجف شده بودند، با مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی تازه آشنا شده بودند؛ یک روز ایشان را در کوچه میبیند و حاج میرزا علی آقای قاضی ــ آن عارفِ بزرگِ نامدار(رضوان الله تعالیعلیه) ــ به او میگوید که پسرم! اگر دنیا میخواهی، نماز شب بخوان؛ اگر آخرت میخواهی، نماز شب بخوان! نماز شب و تهجّد این جوری است.
برای امثال ماها که روز مشغولیم و گرفتاریم و مشکلات داریم و سر و کلّه به این بزن، کار با آن بکن، در بین این همه گرفتاریها، در محیط زندگی سخت است اگر بخواهیم یک رابطهی خوبی، یک استغاثهای، یک تضرّعی داشته باشیم؛ چاره منحصر است در همین که انسان سحر بلند شود؛ این [عبارت] ظاهراً آن سحر را بیان میکند.این، یک صنف. وَ الصِّنفُ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ فَهُوَ الَّذی لَم یَزَل فی مَعصیَةِ اللهِ حَتّى قامَ فَذلِکَ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَه [دستهی بعدی] در خواب و در بستر خواب هم با معصیت الهی-حالا معصیتهای قلبی، جوارحی،(۲) جوانحی(۳)- مشغول است تا بلند میشود که این بیدار شدن، به ضرر او است؛ چون بیدار هم که بشود، آن معصیت را ادامه میدهد.
وَ الصِّنفُ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی لا یَزالُ نائِماً حَتّى یُصبِحَ فَذلِکَ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیه
[دستهی سوّم] که این بیدار شدن نه به نفعش است، نه به ضررش است، میخوابد تا صبح -حالا علیالظّاهر مراد از صبح، اوّلِ اذان است، اوّلِ فجر است؛ اما حالا یک خُرده دستِکم بگیریم، بگوییم که مثلاً [اینجا] صبح یعنی همین بینالطّلوعَین از خواب پا میشود- [بعد] نماز صبحش را میخواند، امّا «لا لَهُ وَ لا عَلَیه»؛ یک فریضهای است که بر عهدهی او است، واجب است، باید به جا بیاورد، آن را به جا میآورد، [امّا] دیگر خیری از این بلند شدن نمیبیند.
۱) امالی طوسی، مجلس پانزدهم، ص ۴۳۱ و ۴۳۲؛ «سلیمانبنسفیان روایت کرده که حضرت صادق (علیه السّلام) فرمودند: مردمان در سه دسته از بسترهایشان برمىخیزند؛ دستهاى که سود مىکنند و زیان نمىکنند و دستهاى که زیان مىکنند و سود نمىکنند و دستهاى که نه سود مىکنند و نه زیان مىبینند.
امّا دستهاى که سود مى کنند و زیان نمىبرند کسانى هستند که از خواب برخاسته، وضو مىسازند و نماز مىگزارند و خداوند عزّتمند را یاد مىکنند؛ دستهاى که زیان مىکنند و سود نمىکنند، کسانى هستند که پیوسته در نافرمانى از خدا به سر مىبرند تا بخوابند؛ و دستهاى که نه سود مىبرند و نه زیان مى کنند، کسه انى هستند که پیوسته در خوابند تا صبح شود.»
۲) عمل جوارحی آن است که با اعضای بدن انجام میشود؛ مانند: نماز و روزه
۳) عمل جوانحی آن است که منشأش روح و قلب آدمی است؛ مانند: حب و بغض
استاد حوزه علمیه ورامین: ولایت مداری مهمترین شاخصه سردار سلیمانی بود
حجت الاسلام سید کاظم ضیایی، صبح امروز در جلسه درس اخلاق که در مدرسه علمیه کوثر ورامین و با محوریت بصیرت افزایی سیاسی برگزار شد، ضمن تبریک و تسلیت به مناسبت دهه مبارکه فجر و اربعین شهادت سردار سلیمانی، گفت: نمازی که رهبر معظم انقلاب بر پیکر سردار سلیمانی خواندند، نمازی بی سابقه بود.
ایشان در آن نماز، از خداوند دو مورد را درخواست کردند؛ یکی جهاد در راه خدا و دیگری شهادت در خدا… وی ادامه داد: رهبر انقلاب در نماز، سردار را رفیق خطاب کرد و این خود گویای مقام والای شهید و نزدیکی و محبت بین ایشان و رهبری است؛ این که دشمن جرأت پیدا کرد سردار سلیمانی را ترور کند نتیجه ضعف دولتمردان ما در مواجهه با دشمن بود.
استاد حوزه علمیه ورامین، با اشاره به مقام والای شهید سلیمانی، بیان داشت: سردار سلیمانی برای رهبر انقلاب مانند مالک اشتر برای امیرمؤمنان(ع) بود.
وی با بیان این که سردار سلیمانی دارای ایمانی راسخ و ثبات قدم در مسیر و همواره عبد مخلص خداوند بود، گفت: حاج قاسم به مقام خودخواه نبود بلکه خداخواه بود، خودمحور نبود بلکه خدامحور بود و همواره برای خدا کار می کرد.
حجت الاسلام ضیایی ولایت مداری را مهمترین شاخصه سردار سلیمانی برشمرد و گفت: سردار سلیمانی زندگی خود را وقف ولایت کرده بود و ولایت مداری او مانند کسانی نبود که در زبان دم از ولایت فقیه بزنند و در عمل ضد ولایت باشند.
وی ابراز داشت: اگر خواص گمراه شوند، به تبع ممکن است عوام هم گمراه شوند؛ از این رو ضربه ای که جامعه از علمای فاسد می خورد از جای دیگری نخواهد خورد؛ اذا فسدالعالِم، فسدالعالَم.
استاد حوزه، «صداقت» را از دیگر ویژگی های شهید سلیمانی برشمرد و گفت: حاج قاسم با مردم به صدق رفتار می کرد و به صدق سخن می گفت و مانند بسیاری از مسئولان نبود که در ظاهر با مردم از سر رأفت سخن بگویند و در عمل فرزندانشان را در کشور دشمن تربیت کنند.
حجت الاسلام ضیایی در پایان خاطرنشان کرد: وقتی رهبر معظم انقلاب می فرمایند از ۲۲ بهمن امسال خیالم راحت است، یعنی ۲۲ بهمن ۹۸ پرشورترین جشن انقلاب در عمر ۴۰ ساله انقلاب خواهد بود
بد اخلاقی با خانواده
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: گروهى نزد پيامبر خدا آمدند و او را به مرگ سعد بن معاذ خبر دادند، پيامبر با اصحاب براى تجهيز سعد حركت كردند، و در حالى كه بر چهارچوب در غسّال خانه قرار داشتند به غسل دادن بدن سعد فرمان دادند.
هنگامى كه او را حنوط و كفن كردند و بر تخته اى براى حمل به سوى بقيع قرار دادند، حضرت با پاى برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حركت كردند، سپس گاهى طرف راست جنازه را بر دوش مى گرفتند و گاهى طرف چپ را تا به قبر رسيدند.
پيامبر وارد قبر شد و با دست مباركش لحد چيد و از اصحاب مى خواست كه سنگ و خاك به حضرت دهند تا روزنه هاى بين لحد را بگيرد؛ چون فارغ شدند و خاك روى لحد ريخته شد و قبر به طور كامل بسته شد، فرمود: من مى دانم به زودى جنازه مى پوسد ولى خدا بنده اى را دوست دارد كه هرگاه كارى مى كند محكم و استوار انجام مى دهد، به اين خاطر در چينش لحد و بستن روزنه هاى آن با سنگ و خاك دقت كردم.
در آن لحظه مادر داغديده ى سعد از گوشه اى فرياد برداشت: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد، ولى پيامبر فرمودند: اى مادر سعدا مطلبى را بر پروردگارت در مورد فرزندت اين گونه قاطع و يقينى نسبت مده؛ زيرا فشار سختى به سعد وارد شد!! چون پيامبر و مردم از دفن سعد برگشتند، گفتند: اى پيامبر خدا! كارى را از شما در مورد سعد ديديم كه بر كسى نديديم، با پاى برهنه و بدون عبا تشييع جنازه آمديد.
فرمودند: در اين حالت به فرشتگانى كه به تشييع آمده بودند اقتدا كردم. گفتند: گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ جنازه را بر دوش گرفتيد. فرمود: در تشييع جنازه دستم در دست جبرئيل بود، آنچه او انجام داد من انجام دادم.
گفتند: شما براى غسلش اجازه دادى و بر او نماز گزاردى و لحدش را چيدى آن گاه گفتى: فشارى سخت بر او وارد شد! فرمود: آرى، زيرا با خانواده اش بداخلاق بود!
ولى اگر انسان از ايمانى متوسط يا حداقل، و عملى اندك برخوردار باشد ولى با سرمايه اى سرشار از مكارم اخلاقى زندگى كند، و با خانواده و اقوام و مردم در همه ى زمينه هاى اخلاقى خوش رفتار باشد در دنيا كمتر دچار مشكل مى شود و در آخرت مكارم اخلاقش رحمت و فيوضات بى نهايت حق را جذب مى كند.
شرط استجابت دعا
مرحوم شيخ مفيد(رضوان الله تعالي عليه) در کتاب شريف أمالي از معصوم(سلام الله عليه) نقل کرد دعايي مستجاب است که دعا کننده موحّد باشد، بداند فقط از خدا چيزی ميخواهد و لاغير!
اگر کسي بيماري داشته باشد چشمش هم به داروي خودش باشد به رهنمود طبيب باشد به دستگاه تغذيه و تجزيه و مانند آن باشد و خدا را هم يکي از اين علل و اسباب بداند چنين دعايي موحّدانه نيست يا بياثر است يا کماثر؛ ولي اگر کسي بگويد خدايا همه اينها فيض تو هستند، همه اينها را تو تدبير ميکني همه اينها دست اندرکاران تو هستند ﴿وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ﴾ من از تو ميخواهم که تو مسبّب اسباب هستي؛ فرمودند اين دعا يقيناً مستجاب است، دعاي موحّد ممکن نيست رد بشود.
در بخش پاياني سوره مبارکه «يوسف» که دارد: ﴿وَ مَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِكُونَ﴾ يک زنگ خطري است که بسياري از مردم گرفتار يک شرک مرموز هستند.
آنکه ميگويد خدا هست «ولي»!
خدا هست «اما»!
اين «ولي» و «اما» را شرک و شريک او قرار ميدهد؛ ولي اگر بگويد خدا هست و همه آنچه علل و اسباب هستند مأموران اجرايي خداي سبحان هستند چنين شخصي موحد است و دعاي او موحّدانه است و يقيناً اثربخش است.
در اينجا فرمود: «فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا»؛ کسي که گرفتار زودپسندي است نقدپسندي است از آينده نگران است و از آينده بريده است او کاري به آخرت ندارد.
در قرآن کريم فرمود کساني که با دست پُر ميميرند فرشتگان الهي به خدمت او ميآيند ﴿الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ﴾ سلام ميکنند ﴿سَلامٌ عَلَيْكُمْ﴾،با احترام روح او را قبض ميکنند.