« سفارش امام زمان عجل الله برای نوشتن یک کتاببالاترین امر به معروف و نهی از منکر »

«نقطه»

امیر محمد طحان

 

رفته بودم سمنان برای مصاحبه با خانواده شهید مدافع حرم؛ محمد طحان.

مصاحبه تا نماز ظهر طول کشید. در طول این مدت امیر محمد در کنارمان نشسته بود؛ آرام و کم حرف. من نمی دانستم در دل کوچک تنها یادگار محمد چه می گذرد. زُل زده بود به من. گویا حرفی تا گلویش بالا آمده بود و دنبال بهانه می گشت برای شعله کشیدن.

 

موقع نماز، سجاده به دست دنبال جای دنجی می گشتم برای نماز. پیش از بستن قامت، صدای آهسته ی کودکانه ای شعله کشید به سمتم. من آن لحظه انگار گالن بنزین بودم. نگاهم را دادم به او. دستش را دراز کرده بود به سمتی و می گفت. تمازتو اونجا بخون. بابام همیشه اونجا می خوند …

 

بی درنگ جمع شدم و پرتاب گردیدم به نقطه ای که امیر محمد نشانم می داد. نقطه ای که محل اتصال محمد با خدا بود.

من اتصال را اگر چه نمی دانستم، اما نقطه پرکنی از عهده ام برمی آمد. لااقل نقطه ی دل کوچک امیر محمد را، ولو برای لحظه ای. نماز آن روز نماز متفاوتی شد.

 

بعدها که مادر شهید برای چاپ دستنوشته هایش در باره محمد به ما رجوع کرد، با اشتیاق پذیرفتیم. می دانستیم این هم مأموریتی است از همان جنس پر کردن نقطه، تا التیامی باشد بر یکی از نقطه های بی نهایت دل

آن روز دل فرزند،

امروز دل مادر.

امان از دل مادر!

 

رحیم مخدومی

   دوشنبه 6 آذر 1396


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 524
  • دیروز: 1606
  • 7 روز قبل: 5138
  • 1 ماه قبل: 45669
  • کل بازدیدها: 875186
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 14
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 17
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1