کوتاهی‌های ما در ماه رمضان، چگونه جبران می‌شود؟

 

«بعضی یک سال مراقبه کردند تا بتوانند از برکات ماه رمضان برخوردار بشوند، به شب قدرش برسند که الحمد الله رسیدند و بهره هایش را نیز بردند؛ولی آنهایی که کوتاهی کرده‌اند، در این لحظات آخر ماه چگونه می‌شود این تاخیرها و تسویف ها را جبران و تدارک کنند؟

 

به نظر می آید که تنها سرمایه‌ای که ما برای بهره‌مندی داریم تکیه به فضل خداست. اگر تکیه ما بر عمل خودمان باشد و بخواهیم با عمل خودمان این راه را برویم قطعا زمین‌گیر می شویم. حتی آنها که اهل عمل کثیر هستند در میانه راه مانده‌اند و احساس عجز می‌کنند. سرمایه اصلی ما سرمایه فضل خداست که با آن می توان قدم های بزرگ برداشت و راه‌های نرفتنی را طی کرد.


اگر کسی به مرحله مشاهده فضل رسید، درهای امید به روی او باز می‌شود، امیدوار می‌شود و با امیدواری این راه را طی می کند. سرمایه سالک به مقامات چیزی جز امیدواری به خداوند و فضل او و رجاء به فضل او نیست. «اللهم اجعلنی من احسن عبیدک نصیبا عندک، و اقربهم منزلة منک، و اخصهم زلفة لدیک و إنّه لا ینال ذلک الا بفضلک.»
کسانی که به مقام مشاهده فضل می رسند دیگر سر و کار و تکیه شان به عمل نیست، نه این که قطع می‌شود، بلکه سروکارشان با خدا و فضل خداست. یعنی دیگر یکی دو تا نمی‌کنند و حساب ثواب اعمال‌شان را نمی‌کنند. نه اینکه تلاش نمی‌کنند. بعید است که انسان بدون تلاش به مشاهده فضل برسد».

 

 

استاد سیدمحمّدمهدی میرباقری، ۹۲/۵/۱۲

   شنبه 3 تیر 13961 نظر »

لذت چیست ؟ 

 

 لذت بردن

 

چیزی را که ما در خود می یابیم و از آن به لذت تعبیر می کنیم ، حالتی است ادراکی که هنگام یافتن شی دلخواه ، برای ما حاصل می شود ، به شرط این که آن شی را مطلوب خود بدانیم و نیز از یافتن آن آگاه به آن توجه داشته باشیم . پس اکر چیزی را به عنوان مطلوب نشناسیم ، یافتن آن برای ما لذتی پدید نمی آورد و همچنین اگر به  یافتن آن توجه نداشته باشیم ، از آن لذتی نمی بریم .

 

بنابراین ، حصول لذت ، علاوه بر وجود ذات لذت برنده و شیی لذیذ ، متوقف بر داشتن نیروی ادراکی خاصی است که بتوان یافتن مطلوب را با آن درک کرد . و همچنین متوقف بر شناخت مطلوب بودن و توجه به حصول آن است .

 

مراتب مختلف لذت بستگی به شدت و ضعف نیروی ادراک یا مطلوب بودن یا توجه انسان دارد ؛ یعنی ممکن است لذت کسی از خوردن غذایی لذیذ ، بیش از لذت شخص دیگری باشد ، از آن جهت که حس ذائقه اش قوی تر و سالم تر است . ..

 

و نیز روشن است که دوام لذت ، بستگی به دوام شرایط تحقق آن دارد و با نابود شدن ذات لذت برنده یا شی لذیذ یا تغییر حالت مطلوب بودن آن یا تغییر اعتقاد شخص یا قطع توجه از آن ، لذت مفروض از بین می رود..

 

 

دیده شده در کتاب خودشناسی برای خودسازی ، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی ، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره) ، ص ۴۰

 

 

   چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396نظر دهید »

نقش حجت الاسلام رییسی در اعدام های سال ۶۷ 

 

 

پاسخ استاد رحیم پور اغذی

   دوشنبه 4 اردیبهشت 1396نظر دهید »

پرسش: توبه آثار بد را از بين نمی‎برد؟

پاسخ: خود توبه هم همين است، مثل بيماري‎ای که انسان دارو مي‌خورد. يک غذاي مسموم کسی خورد، خودش را نشان مي‌دهد؛ اين شخص حالا بيمار شد و رفت به بيمارستان. اين غذاي سمّي کار خودش را بايد نشان بدهد و نشان داد، اين آقا رفته در تخت بيمارستان، اين اثر آن غذاي سمّي است، از آن به بعد درمانش شروع مي‌شود و درمان آن هم جزء «وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِر, ٌّ سوره قمر آیه ۳» است، خودش را نشان مي‌دهد، اين آقا بعد از چند روز درمان مي‌شود.

 

اين توبه مثل آن داروست، مثل آن شستشو است. آن گناه کار خودش را کرده، تا اين حدّ به پايگاه خود رسيده؛ اين توبه آن را درمان مي‌کند اين هم به پايگاه خود رسيده است. اين طور نيست که دارو اثر نکند، توبه اثر نکند، شستشو اثر نکند، هر چيزي جاي خودش را دارد، اينها که ابدي نيستند؛ اما باطل در عالم نيست، ما بگوييم حرفي زديم و گذشت، هيچ چيزي نگذشت.

 

چقدر اين قرآن حکيم است؟! اينها اگر به صورت فقهي در مي‌آمد به صورت اصولي در مي‌آمد؛ مثل «لَا تَنْقُضِ الْيَقِينَ أَبَداً بِالشَّكِّ» بود، مي‌شد قاعده استصحاب؛ اما اينها جزء قواعد عقلي است که قرآن بيان مي‌کند: (وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ)، گذشته و آينده. اين جمله نوراني را در هر بخشي از قرآن بگذاري جاي خودش را باز مي‌کند، اين طور نيست که ما بگوييم اين مربوط به آيه قبل سوره «قمر» است يا مربوط به جمله بعد است، نه! يک اصل کلّي است.

اين اصل کلّي اين است که هر چيزي به مقصد مي‌رسد: (وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ). ما خيال مي‌کنيم نسبت به کسي احسان کرديم قلب کسي را خوشحال کرديم، خيال کرديم گذشت نخير! اين دو سال دَه سال بيست سال به هر حال جايي نتيجه مي‌دهد. ممکن نيست کاري حرفي در عالم واقع بشود و (هَباءً مَنْثُوراً ، سوره فرقان آیه ۲۳) بشود. اين است که ذات اقدس الهي مي‌فرمايد: (وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً)؛ يعني آن خدماتي که اينها براي بت کردند اين چيزي ندارد؛ اما اين جهنّم را به همراه خود خواهد داشت؛ يعني به حسب ظاهر اينها قرباني‌هايي که مي‌کردند، خيري که انجام مي‌دادند، عبادت‌هايي که مي‌کردند و در برابر بت‌ها مي‌گفتند: (ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيقَرِّبُونا إِلَي اللَّهِ زُلْفي ) اين هيچ بود، نتيجه‌اش خستگي است، نتيجه‌اش اين است که (لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً) است.

 

بنابراين هر کاري که انسان انجام مي‌دهد، اگر باطل است بطلان آن روشن مي‌شود، اگر حق است حق آن روشن مي‌شود، ما هستيم و اعمال ما. اين جمله نوراني را در هر جاي قرآن بگذاري حرف خودش را مي‌زند. اين طور نيست که حالا ما بگوييم اين مسبوق به اين است، اين مربوط به انشقاق قمر است، اين مربوط به سوره مبارکه «قمر» است، نه! قاعده کلّي است: (كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ)؛ قرارگاهي دارد، هيچ چيزي بي‌قرارگاه نيست (وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ).

 

 

سخنان آیت الله جوادی آملی ، تفسیر سوره قمر ۲۷/ ۱/ ۹۶ شنیده شده .

   دوشنبه 28 فروردین 13961 نظر »

پیوستن به خدا 

 

ملاصدرا

 

طلبه ای از ملاصدرا پرسش کرده بود که آیا انسان در دوره حیات به خداوند می پیوندد ، از استاد پرسید آیا بعد از این که انسان بر اثر علم و ترکیه نفس توانست به خداوند بپیوندد شریک قدرت خدا خواهد شد یا خیر ؟

 

ملاصدرا گفت : یک انسان کامل به خداوند می پیوندد چون خود خداوند در قرآن گفته است که ما از او هستیم ولی بعد از پیوستن به خدا در قدرت او شریک نمی شود .

 

طلبه پرسید : اگر در قدرت خدا شریک نمی شود چگونه به خدا می پیوندد ؟

ملاصدرا گفت : پیوستن یک انسان کامل به خدا شبیه است به پیوستن یک ذره به خورشید و ذره گرچه به خورشید واصل می شود ولی در قدرت آفتاب شریک نمی گردد .

 

 

دیده شده در کتاب ملاصدرا فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی ، تالیف هانری کربن ، ترجمه ذبیح الله منصوری ، انتشارات بدرقه جاویدان ،ص ۳۰۶

   پنجشنبه 24 فروردین 1396نظر دهید »

راه تربیت فرزندان 

 

 

یک وقت نفرمایید که ما همه رفتارهای خوب را جلوی بچه انجام دادیم ، بچه ما چرا خراب شد ؟!

رفتار خوب بچه را تربیت نمی کند !

چه چیزی بچه را تربیت می کند ؟ مبارزه با هوای نفس .یعنی ببیند بچه که شما یک چیزی را دوست داشته اید و چشم پوشی کرده اید ، صبر کرده اید ، خودداری کرده اید ،تحمل کرده اید ، لبخند زده اید . هر چه بیشتر این را در شما ببیند بچه شما بهتر خواهد شد .

 

بچه ها در مورد نماز خواندن شما میدانید چه قضاوتی می کنند ، می گوید: « مادرم دوست دارد نماز می خواند . دوست دارد ، قرآن می خواند ، دوست دارد هیت می رود . مادرم دوست دارد حجاب را ، پس حجاب دارد . بعد به خودش مراجعه می کند ، به خودش می گوید : تو چه دوست داری ؟ تو هم برو دنبال دوست داشتنی هایت .»

 

یعنی شما مادر خوب ، بچه شما از شما یاد می گیرد که خراب شود ، می گوید مادرم دوست داشته نماز بخواند ، منم دوست دارم نماز نمی خوانم . منم مثل مادرم هر دو تا ی ما رفته ایم دنبال دوست داشتنی هایمان ….

 

شما رفتارهای خوبتان باید ارزش داشته باشد تا روی بچه اثر بگذارد ، اگر بخواهید هم ارزش داشته باشد باید در مخالفت با دوست داشتن هایتان باشد . بچه میداند شما اینرا دوست دارید ، از شما گرفتند و گفتید عیب ندارد ..

بچه درس می گیرد …

 


بچه ای که از مادرش مبارزه با هوای نفس ندیده او هم مبارزه با هوای نفس نمی کند ، حالا مادرش مبارزه با هوای نفس نکرده اما آدم خوبی است ، وقتی که شما صبرت را ، مبارزه با هوای نفست را نشان دادی به بچه ها ، در دراز مدت بچه هایت ، بچه های خوبی می شود . اما اگر مبارزه با هوای نفست را نشان ندادی با این که شما آدم مذهبی هستی ، بچه هایت ، بچه های خوبی نمی شوند .

 

باید انسان مثل مادر حضرت موسی باشد که به خدا اطمینان کرد … اگر انسان از دوست داشتنی هایش بگذرد ده برابرش را تحویل می گیرد …


اکر بخواهی بچه ات را تبدیل کنی به بچه خوب باید پیش بینی داشته باشی ، بگویی من الان که دارم مبارزه با هوای نفس می کنم بچه در آینده از من الگو میگیرد .. دین یعنی دور اندیشی ،یک دفعه نمی شود که بچه علاقمند شده و به او بگوییم ، دست به گناه نزن ، میگوید من نمی توانم دست از دوست داشتنی هایم بردارم . یک عمر خودت جلوی ما اینطور رفتار کرده ای

مادر نقش تربیتی دارد

 

سخنان استاد پناهیان .

 

 

   سه شنبه 8 فروردین 1396نظر دهید »

اگر ذات اقدس اله جواد چرا بدون زحمت فیض را به وجود انسان نمی رساند ؟

 

 

جود خدا و سایر اسما حسنی تحت رهبری حکمت کار می کند ، حکمت الهی در تکامل انسان است که انسان عالم شود و از راه علم خودش را و دیگران را تامین کند

سعادت انسان در علم اوست . علم صالح و عمل اوست وگرنه رایگان کسی را بپرورانند این همچنان کودک می ماند برای همیشه .


بهترین جود آن است که انسان را مستغنی کند نه در حال فقر نکه دارد برای همیشه ، البته غنی کردن انسان محال است . چون بین این سه واژه فرق است ، ما یک فقر داریم ، یک استغنا ، یک غنا .


فقیر کسی است که ۱_ محتاج باشد . ۲_ و جیزی که حاجت او را رفع کند نداشته باشد . به مجموعه این دو امر فقیر گویند .


مستغنی کسی است که نیاز داشته باشد و چیزی که حاجت او را برطرف کند داشته باشد .

غنی آن است که اصلا محتاج نباشد . و تنها کسی که در عالم غنی است ذات اقدس اله است .ان الله غنی الحمید.

 

اگر دیگران طرفی از غنا بستند به عنایت اله بود ، یعنی نیازش را ذات اقدس اله با تامین چیز مورد نظر برطرف کرده است و شخص اگر دائما فقیر باشد کمال نیست .اما اگر مستغنی باشد ، کمال است . خدا از راه علم درست و عمل صالح مشکلات او را حل بکند و این بهترین جود اوست .

 

 

سخنان آیت الله جوادی آملی ، شنیده شده .

 

   دوشنبه 7 فروردین 1396نظر دهید »

شرایط شکسته شدن نماز 

 

 

 

سوال : شرایط وجوب قصر بر مسافر در نمازهای چهار رکعتی کدام است؟

جواب : امور هشتگانه ذیل است:

1. سفر او به مقدار مسافت شرعی باشد یعنی رفتن یا برگشتن و یا رفت و برگشت او روی ‏هم هشت فرسخ شرعی‏ باشد، مشروط به اینکه رفتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد.

 

2. از اول مسافرت قصد پیمودن هشت فرسخ را داشته باشد، بنا بر این اگر از ابتدا قصد پیمودن هشت فرسخ را نداشته و یا قصد پیمودن کمتر از آن را داشته باشد و بعد از رسیدن به مقصد تصمیم بگیرد به جایی برود که فاصله آن با مکان اول کمتر از مسافت شرعی است، ولی از منزل تا آنجا به اندازه مسافت شرعی است، باید نمازش را تمام بخواند.

 

3. در بین راه از قصد خود مبنی بر پیمودن مسافت شرعی برنگردد، بنا بر این اگر در بین راه، پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد یا مردد شود، حکم سفر بعد از آن بر او جاری نمی‏شود، هرچند نمازهایی که قبل از عدول از قصد خود به‌صورت شکسته خوانده، صحیح است.

 

4. قصد قطع سفر در اثنای پیمودن مسافت شرعی با عبور از وطن خود یا جایی که می‏خواهد ده روز یا بیشتر در آن جا بماند، نداشته باشد.

 

5. سفر از نظر شرعی برای او جایز باشد، بنا بر این اگر سفر معصیت و حرام باشد، اعم از اینکه خودِ سفر حرام باشد مثل فرار از جنگ یا هدف از سفر، کار حرامی باشد مثل سفر برای راهزنی، حکم سفر را ندارد و نماز تمام است.

 

6. مسافر از کسانی که خانه بدوش هستند، نباشد مانند بعضی از صحرانشینان که محل زندگی ثابتی ندارند، بلکه در بیابانها گردش می‏کنند و هر جا آب و علف و چراگاه پیدا کنند، می‏مانند.

 

7. مسافرت را شغل خود قرار نداده باشد مانند باربر، راننده و ملوان و غیره و کسی که شغل او در سفر است، ملحق به اینهاست.

 

8. به حد ترخص برسد و منظور از حد ترخص مکانی است که در آنجا اذان شهر شنیده نمی‏شود.

 

دیده شده در سایت رسمی امام خامنه ای

 

   یکشنبه 6 فروردین 1396نظر دهید »

خوشبخت ترین انسان کیست ؟ 

 

از پیامبر اکرم صلی الله سوال کرد که یا رسول الله سعادت در این عالم چیست ؟ این که مردم می گویند سعادت ، خوشبختی ، این خوشبختی و سعادت چیست ؟

ببینید چقدر قوی جواب داده است پیامبر ، فرمودند : طول العمر فی طاعه الله ؛  بمانید ، خوب هم بمانید ، خیلی هم بمانید اما تمام ماندنت هزینه اطاعت از خدا باشد . یعنی یک فرماندهی به نام شیطان را انتخاب نکنی و از او امر گوش کنی.

 

یک فرماندهی مقل هوای نفس را انتخاب نکنی و از او حرف گوش کنی ، حرف یکی را گوش کنی . طول العمر فی طاعت الله.

یعنی پول سعادت نیست ، یعنی این صندلی که خیلی ها را برده است جهنم و دارد می برد سعادت نیست ، یعنی شهرت سعادت نیست ، یعنی علم تنها سعادت نیست ، یعنی ریاست سعادت نیست .

 

 

سعادت طول العمر فی طاعت الله و چه زندگی خوشی است این طول عمر ..

 

سخنان شیخ حسین انصاریان

   یکشنبه 6 فروردین 13964 نظر »

نشاط 

 

یکی از مهم‌ترین مشخصات آدم مؤمن «نشاط» است. اگر دیدید کسی نشاط کمی داشت یا در نشاط کمبودهایی داشت بدانید که او بهرۀ کافی از ایمان خودش نبرده است.

 

نشاط، نتیجۀ همۀ خوبی‌هاست؛ نتیجۀ ایمان به خدا و اتکاء به خدا برای آینده، و اطمینان به خدا برای گذشته است. چون ایمان دارد به اینکه خدا روزیِ او را می‌رساند، و به او علاقه دارد، لذا یک آرامشی پیدا می‌کند که حسادت‌ها، حسرت‌ها، حرص‌ها از دلش کنده می‌شوند.

 

فرق نشاط در فرهنگ دینی ما با نشاط در فرهنگ غیردینی چیست؟ در فرهنگ غیردینی می‌گویند: «جوک بگویید و بخندید و سعی کنید مشکلات خود را فراموش کنید، اما فرهنگ دینی می‌گوید: مشکلاتت را حل و ریشه‌کن کن!

 

مثلاً اگر مشکل تو ناشی از این است که احساس می‌کنی رزقت کم شده، اصلاً رزقت کم نشده! اصلا چرا ناراحت باشی که بخواهی با جوک و لطیفه آن‌را فراموش کنی؟

در دنیا خیلی‌ها به مشروبات الکلی و هرزگی‌های دیگر پناه می‌برند برای اینکه بتوانند غم‌شان را فراموش کنند! ولی فرهنگ دینی می‌گوید که «اصلاً چرا تو غم داشته باشی؟»

 

قدم اول در نشاط این است که انسان با ایمان به خدا، و اطمینان به اینکه خدا دوستش دارد، و اینکه سختی‌های دنیا همه‌اش جبران خواهد شد، از دل خودش رفع غم و اندوه بکند.

ذکر «لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم» خیلی غم و اندوه را از دل انسان می‌برد؛ خوب است بعد از نمازها هفت بار- و در طول روز هم هفتاد بار- این ذکر را بگوییم، خیلی آرامش‌بخش است. یعنی «هیچ‌کسی جز خدا در عالم کاره‌ای نیست!»

 

علی(ع) می‌فرماید: «مؤمن دائماً نشاط دارد»خب اگر این‌طور است پس چرا مؤمنین گریه می‌‌کنند یا قلب‌شان محزون است؟

اشک ریختن آدم بانشاط با اشک‌ریختن آدم افسرده خیلی فرق می‌کند؛ آدم‌هایی که نشاط معنوی ندارند معمولاً گریه هم نمی‌توانند بکنند. کسی که دغدغۀ دنیا دارد مگر می‌تواند برای آخرت غصه بخورد؟! فقط کسی که از غم دنیا رها شده، می‌تواند برای آخرت اشک بریزد.

 

کسانی که نشاط معنوی دارند، هم راحت‌تر اشک می‌ریزند و هم خود این اشک نشاط‌آور است. غم و اندوه معنوی مال کسی است که در امور نشاط‌آور زیاده‌خواهی می‌کند و این زیاده‌خواهی اشکش را جاری کرده و این زیاده‌خواهی بد نیست. گریه برای آخرت و دوری از خدا، شبیه گریۀ کودکی است که وقتی به مادرش می‌رسد دوست دارد خودش را برای او لوس کند! این بچه زجر نمی‌کشد از اینکه دارد در آغوش مادرش گریه می‌کند.

 

اگر مؤمنین اشک می‌ریزند این اشک‌شان یا اشک شوق است، یا اشک محبت است یا اشک زیاده‌طلبی در امور معنوی است یا اشک برآمده از لذت‌هایی است که برده‌اند!

عامل دوم نشاط مؤمن، محبت به خداست. پس نشاط مؤمن یکی ناشی از ایمان و اطمینان او به خداست-که این ایمان غم‌ها را از دلش برمی‌دارد- و یکی هم ناشی از محبتی است که به خدا دارد و محبت به خدا شادی‌آور است.

چرا آدم باید نشاط داشته باشد؟ 1. چون عامل غم وجود ندارد 2. چون عامل شادی وجود دارد که همان محبت است.

 

علت غمگین شدن خیلی‌ها، نرسیدن به دوست‌داشتنی‌ها و فاصله گرفتن از آنهاست، اما کسی که خدا را دوست دارد هر لحظه دارد به دوست‌داشتنی خود نزدیک‌تر می‌شود، لذا هرچه پیرتر می‌شود بانشاط‌تر می‌شود.

آن‌همه نشاط رزمنده دفاع مقدس در شرایط سخت جنگ برای چه بود؟ چون مطمئن بود کاری که دارد انجام می‌دهد درست است و به سمت عشقش حرکت می‌کرد.

 

خیلی‌ها نشاط‌شان را از اینجا می‌گیرند که مرگ را فراموش کنند، اینها چقدر بی‌مزه هستند و چقدر غیرعاقلانه رفتار می‌کنند! اما مؤمن هرچه به مرگ نزدیک‌تر می‌شوند بانشاط‌تر و برافروخته‌تر می‌شود

از غمگین بودن و از عواملی که غم در دل آدم ایجاد می‌کند باید استغفار کرد. و از هر چیزی که ما را افسرده کند و نشاط ما را بگیرد باید به خدا پناه برد.

 

 


سخنان استاد پناهیان نوروز شلمچه، ۳۰ / ۱۲/ ۹۵

   شنبه 5 فروردین 1396نظر دهید »

1 ... 3 4 5 ...6 ... 8 ...10 ...11 12 13 ... 18

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 142
  • دیروز: 398
  • 7 روز قبل: 4398
  • 1 ماه قبل: 36714
  • کل بازدیدها: 829517
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 18
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1