❇️راضیان به قتل امام حسین علیه السلام در قتل آن حضرت شریکند

 

اباصلت هروی گوید به امام رضا علیه السلام گفتم یابن رسول الله درباره حدیثی که از امام صادق علیه السلام به دست ما رسیده در آن فرمودند: “زمانی که قائم عجل الله قیام کند ذریه قاتلان امام حسین علیه السلام را به عمل پدرانشان می‌کشد.”

 چه می‌گویید؟

 فرمود : ” همین طور است .”

عرض کردم پس کلام خدا که فرمود : (هیچکس گناه دیگری را بر دوش نمی‌گیرد.)

 چه معنا دارد ؟

فرمود :《خداوند در تمامی فرمایش‌هایش راست فرموده است لاکن ذریه قاتلان امام حسین علیه السلام به عمل پدرانشان راضی هستند و بدان افتخار می‌کنند کسی که به عملی راضی باشد مانند کسی که آن عمل را انجام داده است اگر کسی در مشرق کشته شود و در مغرب کسی راجع به قتل او باشد این راضی با قاتل در نزد خداوند شریک است قائم عجل الله هنگامی که خروج کند آنها را به سبب خشنودی به عمل پدرشان می‌کشد》

 

 گفتم : قائم وقتی قیام کند انتقام را از چه کسی شروع می‌کند؟

 فرمود : بنی شیبه زیرا آنان دزدان خانه خداوند عزوجل می‌باشند.

 

📚 شهید اشک ترجمه قتیل العبره سید محمد حسین میرباقری صفحه ۶۳۰

   چهارشنبه 3 مرداد 1403نظر دهید »

ترجمه کتاب لهوف سید ابن طاووس 

نظر رهبر معظم انقلاب در مورد لهوف  : 

این سیدبن‌طاووس - که على‌بن‌طاووس باشد - فقیه است، عارف است، بزرگ است، صدوق است، موثّق است، مورد احترام همه است، استاد فقهاى بسیار بزرگى است؛ خودش ادیب و شاعر و شخصیت خیلى برجسته‌اى است. ایشان اوّلین مقتل بسیار معتبر و موجز را نوشت. البته قبل از ایشان مقاتل زیادى است. استادشان - ابن نَما- مقتل دارد، «شیخ طوسى» مقتل دارد، دیگران هم دارند. مقتلهاى زیادى قبل از ایشان نوشته شد؛ اما وقتى «لهوف» آمد، تقریباً همه آن مقاتل، تحت‌الشّعاع قرار گرفت. این مقتلِ بسیار خوبى است؛ چون عبارات، خیلى خوب و دقیق و خلاصه انتخاب شده است.

 

دانلود ترجمه کتاب لهوف علی ابن طاووس 

   چهارشنبه 27 تیر 1403نظر دهید »

صلی الله و علیک یا ابا عبدالله 

ترجمه کتاب نفس المهموم 

نَفَسُ المَهموم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم، اثر شیخ عباس قمی درباره واقعه کربلا و وقایع پس از آن است که از ولادت امام حسین(ع) آغاز می‌گردد و سپس مناقب حضرت و آنگاه تمام وقایع بیعت تا شهادت ایشان را شرح می‌دهد.

 

میرزا ابوالحسن شعرانی و محمد باقر کمره‌ای این کتاب را به زبان فارسی ترجمه نموده‌اند.

 

نام این کتاب برگرفته از حدیث امام صادق(ع) است که فرمود: «نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همّه لنا عبادة و کتمان سرّنا جهاد فی سبیل الله»[۱] (ترجمه: نَفَس کسی که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود تسبیح است، اندوه بر ما عبادت است و کتمان و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست.) امام صادق(ع) سپس فرمود: واجب است که این حدیث با طلا نوشته شود.

 

چون کتاب محدث قمی یادآور مصیبت‌های اهل بیت است، این نام را برای کتابش برگزیده است.

 

 

دانلود ترجمه کتاب نفس المهموم 

   سه شنبه 26 تیر 1403نظر دهید »

“رویش را قرص ماه باید بکشد
چشمانش را سیاه باید بکشد
نوبت به لبان خشک عباس رسید
نقّاش چقدر آه باید بکشد”
(محمد حسین ملکیان )

 

♦️♦️♦️

 

“از فضل خودت شبی زبانم دادی
ساقی شدی و طبع روانم دادی
گفتم که چه باید بنویسم از عشق
دستان بریده را نشانم دادی

 

♦️♦️♦️


“رها مانده است بر شن‌ها چه دستی!
جدا از پیکر سقا، چه دستی!

عموی ماه! بعد از دست‌‌هایت
بگیرد دست بابا را چه دستی؟”

 

♦️♦️♦️

 

“ابروی ترک خورده ی عباس (ع) ، خدایا !
شق القمر از لشکر ابلیس بعید است

 

♦️♦️♦️

 

ای بهترین ذخیرۀ اربابِ بی کفن
ذُخرُ الحسین! نام تو را هم خدا گذاشت

دریا اگر به مشک تو سقا وفا نکرد
دریایی از وفای تو را عشق جا گذاشت

یاد حسین، آب روی آب ریختی
وقتی فرات تشنه لبان را رها گذاشت
(محمود ژولیده)


♦️♦️♦️


تکانی خورد مشک و بر زمین افتاد
به راه افتاد اشک و بر زمین افتاد
 
در این مابین خورشید از سر حسرت
به دریا برد رشک و بر زمین افتاد
(عادل حسین قربان)

 

♦️♦️♦️


ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
 
تاج شهیدان همه عالمی  
دست علی، ماه بنی هاشمی
 
ماه کجا، روی دل آرای تو؟
سرو کجا، قامت رعنای تو؟
(ریاضی یزدی)

 

♦️♦️♦️

 

تاریخ زمین پر از غم و احساس است
در راه بشر وسوسه ای خنّاس است
« اما به خدا هنوز من معتقدم »
آب است که سخت تشنه ی عباس است

 

♦️♦️♦️

 

“یا من هو اسمه دوا ” عبّاس است
“یا من هو ذکره شفا” عبّاس است
کعبه ست حسین و کربلا هم قبله
در مذهب ما قبله نما عبّاس است

 

♦️♦️♦️

 

عباس! ادیب ادب‌آموز تویی
سرمشق وفا به دهر، امروز تویی
افتاد کنار دجله از کف، علمت
اما به خدا همیشه پیروز تویی


♦️♦️♦️


هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دل‌سپرده را قطع کنید
من لب نزدم به آب اما باشد
دستی که به آب خورده را قطع کنید
(مهدی مردانی )


♦️♦️♦️

   دوشنبه 25 تیر 1403نظر دهید »

فلسفه‌ی قیام حضرت سیدالشهدا

در زیارت اربعین این جمله هست که: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ» خدایا! امام حسین علیه السلام مهجه‌ی خود را در راه تو داد. مهجة یعنی روح. باز در لغت است که مهجة یعنی خون قلب. خدایا امام حسین علیه السلام خون دل و جان و روحش را در راه تو فدا کرد: «لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ» برای اینکه بندگان تو را از نادانی بیرون بیاورد.

اصلا فلسفه‌ی قیام و نهضت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام جهل‌زدایی است. تمام جهالت‌ها و نادانی‌ها، نماینده‌ی یزید است! و تمام دانش‌ها، بصیرت‌ها، روشن‌بودن‌ها و فهمیده‌بودن‌ها نماینده‌ی امام حسین علیه السلام است. هر جای عالم که بویی از انسانیت و فهم و دانش برده باشند و پای تمدن به آنجا رسیده باشد، نام حضرت را به عظمت می‌برند و از آن حضرت با تکریم و تعظیم و به‌عنوان سرور آزادگان و جوانمردان یاد می‌کنند.

استاد فاطمی‌نیا ، کتاب «نکته‌ها از گفته‌ها»، ج۱ ،ص ۲۹

   سه شنبه 1 شهریور 1401نظر دهید »

چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد…

آیت الله سید ضیاءِ الدین دُرّی که استاد علوم منقول و معقول و یکی از وعّاظ وارسته و برجسته تهران بود، در شب‌های دهه آخر محرم در یکی از مساجد تهران منبر م‌ رفت، جوانی از او پرسید: منظور و مراد حافظ در این شعر معروفش چیست که می‌گوید:

مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد

مرحوم دُرّی پاسخ داد: حضرت آدم (ع) از خوردن گندم در بهشت منع شد و قول و وعده داد که از آن نخورد، ولی به وعده خود وفا نکرد و از آن خورد و از بهشت رانده شد. ولی حضرت علی (ع) در تمام عمر از گندم غذایی تهیه نکرد، با این که خداوند او را منع نکرده بود و نه عهد با خدا نموده بود که از آن نخورد. «پیرمغان» در شعر مذکور، حضرت علی (ع) است و منظور از «شیخ»، آدم (ع) است. یعنی: غلام علی (ع) هستم، ای آدم از من نرنج، زیرا تو وعده نخوردن گندم به خدا دادی، ولی علی (ع) به آن وعده وفا کرد.

مرحوم سید ضیاءالدین دُرّی آخر همان سال از دنیا رفت، درست در سال بعد در همان شب از شب‌های دهه آخر محرم، همان جوان سؤال کننده، در عالم خواب مرحوم سید ضیاءالدین را دید که نزد آن جوان آمد و گفت: تو در سال گذشته از من در مورد شعر معروف حافظ پرسیدی و من آن گونه پاسخ دادم که منظور از پیر مغان علی (ع) است و منظور از شیخ، آدم (ع) است، ولی وقتی که به عالم برزخ آمدم، شرح آن به معنی دیگر برایم کشف گردید و آن اینکه:

مراد از شیخ، حضرت ابراهیم (ع) است و مراد از پیر مغان امام حسین (ع) است و منظور از وعده، ذبح اسماعیل (ع) فرزند ابراهیم (ع) است، که حضرت ابراهیم (ع) وعده وفای قربان کردن اسماعیل (ع) را به خدا داد، ولی حقیقت وفا را امام حسین (ع) در کربلا با شهادت فرزندش حضرت علی اکبر (ع) محقق نمود.

بنا بر این معنی شعر چنین است: «غلام امام حسین (ع) هستم ای ابراهیم (ع) از من نرنج، زیرا تو وعده قربانی دادی اما امام حسین (ع) به آن وعده تحقق بخشید.

آن جوان فردای آن شب، به مجلس سوگواری امام حسین (ع) آمد و خواب خود را برای مردم بیان کرد و در پی آن شور و هیجان شدیدی در آن مجلس پدیدار شد.

منابع:۱- حسینی تهرانی، سید محمد حسین. روح مجرد: ۴۵۵، ۴۵۷.
۲- محمدی اشتهاردی، محمد. عالم برزخ در چند قدمی ما: ۲۳۰.

   جمعه 28 مرداد 1401نظر دهید »

خاطره‌ای زیبا از دکتر زرین کوب

روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم.

دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم‌… موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم، کمتر به نتیجه می رسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد:

ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟

گفتم: استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم

خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟

پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار

می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند.

پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟

گفت: سؤالی داشتم و سپس پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟

گفتم: خب بله، صددرصد… گفت: ولی من اعتقاد ندارم!

پرسیدم: من چه کاری میتوانم انجام بدهم؟ از من چه خدمتی ساخته است:

(عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )

گفت: خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید؟

گفتم: اگر از دستم بر بیاد، حتما، چرا که نه

گفت: یک فال برام بگیر

گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست

بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: بفرما

مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید

فاتحه ای زیر لب خواند و گفت: برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز (روز عاشورا) چه می گوید؟

برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال

حافظ … عاشورا، اگه جواب نداد چی؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی؟

با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد

متوجه تردیدم شد، گفت: چی شد استاد؟ گفتم: هیچی، الان

چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم:

 

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده!

بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد، طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود.

توجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده، حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم.

بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم.

گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد!

آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.
پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید!

 

   چهارشنبه 26 مرداد 1401نظر دهید »

قمه زنی 

 

*حجت الاسلام قرائتی:در یکی از شهرها با وجود توصیه ‏های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمه‎زنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست ‏برنمی‏داشتند. به ما *گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم . ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می‏آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند.*

وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمده‏ ای برای قمه ‎زنی بگویی.
گفتم: شغل من چیست؟
گفتند: تو معلم قرآن هستی.
گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟
گفتند: بله قبولت داریم ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو .
▪️من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» (1)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! “راعنا” نگویید، بلکه بگویید: “انظرنا".» و بعد توضیح دادم که:
«یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای مؤمنین .
«لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»
یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید. راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصه‏ ای دارد و قصه ‏اش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن .
یعنی آرام‎تر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن .
این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم می‏شود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی.
«راعنا» را هم می‏شود از ریشه «رعی‏» گرفت و هم از ریشه «رعن‏». اگر از «رعی‏» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن‏» است، ولی اگر از ریشه «رعن‏» گرفته شود، رعونت ‏به معنای خر کردن است !!؟؟و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»!
وقتی که مسلمانان می‏گفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن‏» را اراده می‏کردند، ولی یهودی‎ها از این کلمه استفاده کرده و گفتند:
مسلمان‎ها به پیغمبرشان می‏گویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که:
«یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛
«ای کسانی که ایمان آورده‏ اید، “راعنا” نگویید بلکه “انظرنا” بگویید.»
یعنی کلمه‏ ای را که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند به کار نبرید .!!
بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه می‏زنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را می‏کنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعه ‏ها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده می‏کند
این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده می‏کرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث‏ به مسلمانان آن روز و امروز هشدار می‏دهد که:
از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند پرهیز کنید. پس چون امروز دشمنان از قمه‏ زنی شما سوء استفاده می‏کنند، شما دیگر قمه نزنید.
گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمی زنیم.!

مجله مبلغان،شماره 39 

   یکشنبه 16 مرداد 1401نظر دهید »

سفارش به امامت

در لحظه های آخر روز عاشورا امام حسین علیه السلام به هنگام خداحافظی با خواهران و فرزندان امام سجاد علیه السلام را در آغوش گرفت و فرمود:

ای پسرم ! تو پاکیزه ترین فرزندان من می باشی . بهترین خاندان من هستی و تو از طرف من سرپرست زنان و کودکان خواهی بود . این ها غریب و خوارند دچار ذلت و یتیمی شدند، دشمنان آنها را سرزنش می‌کنند ، مشکلات فراوان روزگار به آنها روی آورده است ، هر گاه فریاد کشند آنها را ساکت کن و هر گاه وحشت کرده اند آنها را تسکین ده. و افکار پراکنده شان را با کلماتی نرم سامان بده زیرا کسی از مردانشان نمانده است تا با آنان انس بگیرد جز تو و کسی ندارند که نزد او شکوه دل کنند غیر از تو ، آنها را به حال خود بگذار تا تو را ببویند و تو آنان را ببویی ، تا بر تو گریه کنند و تو هم بر آنان گریه کن .
سپس امام حسین علیه السلام دست امام سجاد علیه السلام را گرفت و با صدای بلند خطاب به همه زنان و کودکان فرمود: ای زینب ! ای ام کلثوم! ای سکینه ! ای رقیه ! ای فاطمه !
سخن مرا بشنوید و بدانید که این پسرم جانشین من و خلیفه من بر شماست و امامی است که اطاعت او واجب است.

 

منبع : فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام محمد دشتی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین صفحه ۳۱۹

   شنبه 30 مرداد 1400نظر دهید »

استدراج در کلام امام حسین علیه السلام

 

قال الحسین علیه السلام
استدراج من الله سبحانه لعبد ان یسبغ علیه النعم و یلسبه الشکر
و قال : اللهم لا تستدرجنی بالاحسان و لا تودبنی بالبلاء
ابا عبدالله می فرمايد:
استدراج خدا و به تدریج در دام انداختن بنده این است که نعمت‌ها را بر او سرشار بریزند و سپاسگزاری را از او بگیرند .
می فرماید خدای من مرا با احسان و بخشش ها به تدریج مگیر و پله پله گرفتارم ساز تو مرا با عقوبت و گرفتاری‌ها تعدیل مکن.

آدمی در نگاه اول نعمت‌ها را علامت کرامت می‌شناسد و گرفتاری ها را دلیل اهانت می گیرد در حالی که دادن ها و گرفتن های خدا فقط و فقط ابتلا و آزمایش است نه اکرام و اهانت و یا افتخار و ذلت .
نوسان دل آدمی و شادی ها و رنج های او نشان تعلق و وابستگی و نشان ضعف و حقارت و عامل رهایی و جداسازی است همانطور که باعث انکسار دل شکستگی و ذلت باطنی و جدایی از غرور و یأس هاست.
این وابستگی به نعمت و چشم پوشی از ابتلا و فراموشی آزمایش‌ها ، چه بسا آدمی را به غرور و استکبار برساند و نه تنها منعم را فراموش کند که خلق خدا را هم وسیله بهره‌برداری و جزء منافع خود قلمداد نماید .
استدراج همین است که تو منعم را نبینی و به سپاسگزاری روی نیاوری.
اینجاست که تو با آنچه داری و آنچه به دست می‌آوری به تدریج در شعله های آتش سوزی و پله پله در دام می‌نشینی و اسیر و گرفتار میشوی.
انکار منعم و یا فراموش کردن او انکار حکمت و انکار مسئولیت و بازخواست یا فراموشی اینها تو را در دام می‌اندازد تا آنجا که تو به غرور گرفتار می شوید و تو برگ فرتوتی که بر شاخه‌های متزلزل هستی خود را خدای جنگل و جهان و آسمان می شناسی و می گویی هر آنچه هست از علم و قدرت من برخاسته در حالی که تو مالک هیچ نیستی و گرفتار باد پاییزی و خوراک موریانه ها می باشی.

آدمی گاهی خیال می کند نور چشم خداست البته اگر خدایی باشد خیال می‌کند به همین دلیل است که در این دنیا به این نعمت‌ها رسید یا به او داده‌اند

اگر دنیای دیگر و خدای مسلط هم باشد ، باز هم این دلیل را بهبود می‌بخشد و او را عزیز می‌دارد.
دعای امام علیه السلام این است که با نعمت ها به دام نیفتید و در شعله ها فرو نروید و گرفتار نگردید و باز می خواهد که برای تادیب او از عقوبت ها بهره نگیرد که برای تأدیب بین انسان جاهل و یا غافل و یا کافر راه‌های زیادی هست که گام اول دعای ابوحمزه می‌فرماید : خدای من مرا با عقوبت ها ادب نکن و مرا با بلاها و فاصله انداختن در مکر خود گرفتار مساز و غافل نگاه مدار.

 

منبع: چهل حدیث از امام حسین علیه السلام، علی صفایی حائری، نشر لیله القدر ، ص ۱۴۸- ۱۴۹

   جمعه 29 مرداد 1400نظر دهید »

1 3 4 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 564
  • دیروز: 1340
  • 7 روز قبل: 5750
  • 1 ماه قبل: 26441
  • کل بازدیدها: 1086240
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 16
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 20
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 17
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
 
مداحی های محرم