ماجرای شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» که خیلی محبوب شده چیست؟

 

آمدم ای شاه پناه بده

گزیده ای از مصاحبه استاد چایچیان

 

اشعارم عنایتی است که از سوی ائمه اطهار(ع) به من می شود. به طور مثال شعر «ای شاه پناه بده» که درباره امام رضا(ع) است زمانی به من الهام شد که با مادرم به مشهد رفته بودیم. مادرم همیشه ارادت ویژه ای به چهارده معصوم(ع) داشت؛ مادر 2بار پشت سر هم و در فاصله زمانی نزدیک به هم سکته کرد. دکتر به من گفت: فردی که اینگونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند. آن موقع به مادرم گفتم که چه آرزویی دارد.

او گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا(ع) را زیارت کنم. با اینکه راه رفتن برایش دشوار بود و حال خوبی نداشت، دو بازویش را گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند و به مشهد رفتیم. حرم مثل همیشه خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم مشکل و برای مادرم غیرممکن بود. گفتم: مادرجان از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: ما قدیمی ها تا ضریح را نبوسیم به دلمان نمی چسبد گفتم: دل چسبی اش به این است که حضرت جواب بدهند. بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم که در همین حال این شعر را سرودم: آمدم ای شاه، پناهم بده .. وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی توانست برود خودش را به ضریح رساند و ضریح را بوسید؛ من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است. «آمدم ای شاه پناهم بده»

 

 آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

ای حرمت ملجأ درماندگان

دور مران از در و راهم بده

ای گل بی‌خار گلستان عشق

قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو که من نیستم

اذن به یک لحظه نگاهم بده

ای که حریمت مَثل کهرباست

شوق و سبک خیزی کاهم بده

تا که ز عشق تو گدازم چوشمع

گرمی جان‌سوز به آهم بده

لشکر شیطان به کمین منند

بی‌کسم ای شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من

با نظری یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند

نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطابخش همه عالمی

جمله حاجات مرا هم بده

آن چه صلاح است برای «حسان»

 از تو اگر هم که نخواهم بده

 

مرحوم استاد حبیب الله چایچیان

   جمعه 10 آذر 13961 نظر »

مناجات با امام زمان

 

ولایت امام زمان عج

 

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت

 

افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع

شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت

 

زین آتش نهفته که در سینه من است

خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت

 

می‌خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست

از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت

 

آسوده بر کنار چو پرگار می‌شدم

دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت

 

آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت

کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت

 

خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان

زین فتنه‌ها که دامن آخرزمان گرفت

 

می خور که هر که آخر کار جهان بدید

از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت

 

بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند

کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت

 

حافظ چو آب لطف ز نظم تو می‌چکد

حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت.

لسان الغیب حافظ شیرازی

♦♦♦

 

فوج مَلک دور و برش دارد نگارم

یک آسمان زیر پرش دارد نگارم

 

باید تمام عرشیان چاوُش بخوانند

تاج ولایت بر سرش دارد نگارم

 

صبرش علی، رویش حسن، خویَش حسینی ست

خُلقی چو جد اطهرش دارد نگارم

 

نامی دگر از حاتم طائی نمانده

از بس گدا در محضرش دارد نگارم

 

حتی منِ پیمان شکن را هم دعا گوست

الحق که ارث از مادرش دارد نگارم

 

از اولِ غیبت به شیعه بوده معلوم

فکری برای آخرش دارد نگارم

 

یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و

ششماهه طفل پرپرش دارد نگارم

 

وقت فرج، شمشیر حیدر را به دستی

قرآن به دست دیگرش دارد نگارم

 

کوری چشم دشمنان، لطفی مداوم

بر این نظام و رهبرش دارد نگارم

 

محمود مربوبی

   سه شنبه 7 آذر 13961 نظر »

بمناسبت نابودی کامل داعش

 

نابودی داعش

 

ما پیرو حیدریم ، شیطانی ها

ما وارث خیبریم ، طغیانی ها

 

سرآمده،سرکشی ز هر دیواری

ناخوانده رسیدن به مهمانی ها

 

ما،سوری و مااهل عراقیم ویمن

ما حامی غزه ایم و لبنانی ها

 

دجال زمانه چیزها می داند

از لشکر سید خراسانی ها

 

از کوری چشمان شما پیچیده

بین همه آوازه ی ایرانی ها

 

از ما بهراسید ذلیلان زمان

از کشور قاسم سلیمانی ها

 

دنیا ، طلب یوسف زهرا دارد

فرقی نکند نوع مسلمانی ها

 

 

سیدحسین میرعمادی

   سه شنبه 30 آبان 1396نظر دهید »

 مرثیه امام حسن

 

در جگر می سوزد آهى در گذر از کوچه ها

خاطراتی دارم اما بیشتر از کوچه ها

 

آن چه دیدم را نگفتم لحظه ای با مادرم

آن چه دیدم را نگفتم با پدر از کوچه ها

 

یک کبوتر، نامه ای در دست… بس کن!بگذریم!

جمع کردم بعد از آن یک مشت پَر از کوچه ها

 

از دوشنبه می رود تا کربلا ، تیر سه سر

می رود بر حلق قاسم نیشتر از کوچه ها

 

کوچه ها یک روز سیلی، کوچه ها یک روز تیر

دائما می بارد آری دردسر از کوچه ها

 

شام کوچه، کوفه کوچه، در مدینه کوچه بود

زینب از من بیشتر دارد خبر از کوچه ها

 

شام اگرچه شام اما صبح محشر می شود

می رود بر نیزه خورشید و قمر از کوچه ها

  مجید لشکری

♦♦♦

جلوه ی هل اتی امام حسن

لطف و مهر و صفا امام حسن

حُسن و حجب و حیا امام حسن

چشمه سار سخا امام حسن

 

پای تا سر کرامتی مولا

در محبت قیامتی مولا

 

سکه ی معرفت به نام شماست

کرم و جود در مرام شماست

جوهر نور در کلام شماست

صلحتان پایه ی قیام شماست

 

تو حسینی حسین هم حسن است

سبز و سرخ عقیق از یمن است

 

خانه ی تو بهشت دل ها بود

باغ سبز خدا شکوفا بود

در نگاهت حضور پیدا بود

درِ دار الضیافه ات وا بود

 

هر کسی سایل درت می شد

مست از فیض محضرت می شد

 

جاهلی بد شروع و نیک انجام

با دلی پر رسیده بود از شام

بی ادب لب گشود بر دشنام

خنده کردی به روی او که : سلام

 

ای مسافر ز راه آمده ای ؟

خسته و بی پناه آمده ای

 

ناسزا گفتی ام ، ثنا بدهم

مرکب و آب یا غذا بدهم

دردمندی اگر ، دوا بدهم

هرچه خواهی بخواه تا بدهم …

 

آب شد از خجالت آن شامی

گفت : الحق که اصل اسلامی

 

به سوی حج چه ساده می رفتی

خسته پای پیاده می رفتی

که دل از دست داده می رفتی

با شکوه و اراده می رفتی

 

کعبه مشتاق استلام تو بود

حجرالاسودش غلام تو بود

 

صبر ، مبهوت بردباری تو

کس ندیده است بیقراری تو

کوثر و زمزم ، اشک جاری تو

سیلی کوچه زخم کاری تو

 

جگرت را نه همسرت سوزاند

داغ جانسوز مادرت سوزاند

کمیل کاشانی

♦♦♦

قلم به دست شدم تا كه از شما بنويسم

ولى بگو چه نويسم…تورا كجا بنويسم؟

 

قلم به صفحه ى دل مى زنم ز لطف تو

و از اقتدار بلندت به كبريا بنويسم

ادامه »

   پنجشنبه 25 آبان 1396نظر دهید »

تقدیم به هموطنان زلزله زده وداغ دیده کرمانشاه :

 

زلزله

من پا به پای داغِ تو تا صبح بيدارم

حس ميكنم مانند شَهرَت زيرِ آوارم

 

با خود نسيم امروز هم آهِ تو را آورد

بايد گُلی پژمرده را از باغ بردارم

 

بايد به جای شانه های مهربانِ تو

حالا سَرَم را روی تَلی خاک بگذارم

 

دارم خجالت ميكِشَم از شعرهای خود

ای كاش ميشد خانه ای هر بيتِ اشعارم

 

همخاکِ من سخت است امّا اشک جايز نيست

وقتی تو من را داری و من هم تو را دارم…!

 

محسن کاویانی

 ♦♦♦ 

 

شد به آهنگ عجیبی خاك ما زیر و زبر

خانه ها لرزید و لرزیدند دل ها بیشتر

 

آن تكان ناگهانی تا همیشه خواب كرد

كودكان خفته در گهواره را  بار دگر

 

دست های كوچكی از خاك بیرون مانده است

دست هایی بر سراست و دست هایی بركمر

 

كودكان خانه را جز مرگ، همبازی نماند

باز، بازی می كند داغ عزیزان با جگر

 

لحظه لحظه شوق پرواز از زمین ، تكثیر شد

بسكه هرسو ریخت، باقی مانده ­های بال و پر

 

داغ های باغ سنگین است اما نو به نو

از دل این خاك می روید درختی تازه تر

 

  یك به یك دیوار ها افتاد تا هجرت كنیم

از شبِ این چار دیواری به آغوش سحر

 

میلاد عرفانپور

   سه شنبه 23 آبان 1396نظر دهید »

اربعین حسینی

 

پیاده روی اربعین

 

من از مشهد، من از تبریز، از شیراز و کرمانم
من از ری، اصفهان، از رشت، از اهواز و تهرانم
نمی دانم کجایی هستم، اما خوب میدانم
هوایی هستم و آواره ای در مرز مهرانم

 

 

اگر آواره ام، قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس اسم تو را خوانده
غم عشقت بیابان پرورم کرد و میان راه
یکی پرسید: تا کرب و بلا، چندتا ستون مانده؟

 

 

چه شیرین است با شوقت دویدن در بیابان ها
به عشقت هم به دل جارو زدن هم در خیابان ها
نه تنها در میان تربتت داری شفا، حتی
به خاک زیر پای زائرت دادند، درمان ها

 

 

یکی جارو به دست و دیگری گوشی به گوش آمد
یکی بر شانه مشک و آن یکی پرچم به دوش آمد
دراین موکب سخن ازکوفه، آن موکب سخن از شام
یکی از هوش رفت اینجا، یکی آنجا به هوش آمد

 

 

ستون یک هزار و چارصد، یعنی: سلام آقا
سلام ای بی کفن ای تشنه لب ای مانده بر صحرا
به سقای علمدارت قسم، ما پای پیمانیم
به شوق یاریِ آرام جانت، مَهدی زهرا (س)

قاسم صرافان

 

ادامه »

   یکشنبه 14 آبان 1396نظر دهید »

شعر اربعین

 

شعر اربعین


ای حامیان مکتب هل من معین سلام
جاماندگان قافله اربعین سلام

 

قومی پیاده بر حرم یار می روند
حسرت کشان قبر امام مبین سلام

 

زینب چه کرده با دل مشتاق شیعیان
گویند زائران همه، بانوی دین سلام

 

زینب اگر نبود شکوهِ شرف نبود
او را دهد فرشته ز عرش برین سلام

 

زینب اگر نبود کنون کربلا نبود
ازاو به ما رسیده شکوه آفرین سلام

 

آداب اربعین و زیارت نوشته شد
زینب به شه چو داد به صوت حزین سلام

 

اسلام را سلام جهت دار زنده کرد
لبیک بود معنی آن بهترین سلام

 

زینب مرام باش که تا مکتبی شوی
لبیک یاحسین بگو زینبی شوی

 

ای عاشق ولا همه دم “یاحسین"بگو
سرباز کربلا همه دم “یاحسین” بگو

 

فریاد تو به خرمن وهّابی آتش است
کن آتشی به پا همه دم “یاحسین” بگو

 

ازعاشقان باشرف بیست میلیونی
بشنو همین ندا همه دم “یاحسین” بگو

 

هرماه ما محرم و هرشهر کربلاست
کن دین خود ادا همه دم “یاحسین” بگو

 

فریاد یاحسین شهیدان شنیدنی است
با لشگر خدا همه دم “یاحسین” بگو

 

آنانکه پیروان وفادار زینبند
گویند ازوفا همه دم “یاحسین” بگو

استاد کلامی زنجانی

 

 


کو به کو، موکب به موکب، سوی جانان می رویم
همقدم، همدل، هم آوا، با شهیدان می رویم

 

ما ز بالا بوده ایم و سوی بالا می رویم
با همان عهد ازل با دست پیمان می رویم

 

از نجف تا کربلا، از کربلا تا قدس را
ما به امر حضرت پیر جماران می رویم

 

غزه، سوریه، یمن، لبنان و هرجای دگر
می شود آزاد چون با نور ایمان می رویم

 

دشمن ملعون اگر دارد سر جنگ و ستیز
ما به نام نامی حیدر به میدان می رویم

 

آخرش این روضه ها را ما جهانی می کنیم
ما به بوی پیرهن، تا قلب کنعان می رویم

 

عادت ایرانیان پابوس سلطان رفتن است
قبل هر کرببلا پابوس سلطان می رویم

 

چشم تر داریم اگر، مدیون لطف فاطمه است
ما از این هیئت به آن هیئت پریشان می رویم

 

خواهرت گریه کنان امد کنار پیکرت
ما پیاده اربعین با چشم گریان می رویم


امیرحسین محمود پور

ادامه »

   پنجشنبه 11 آبان 1396نظر دهید »

سروده افشین علا درباره کردستان که «به دشمنان قوم کُرد» نام دارد مورد تحسین رهبر انقلاب قرار گرفت.متن کامل شعر بدین شرح است:

 

افشین علا

 

«به دشمنان قوم کُرد» ای دشمن صهیونی مولود عنودان

اینجا نه عراق است، نه شام است، نه سودان

 

آواره تویی فکر نگونبختی خود باش

کُردان نه خمارند، نه محتاج خمودان

 

از نیل چه دیدی که فراتت شده مقصد؟

نیلی شوی از سیلی این جامه کبودان

 

جای دگری دام نه ای جغد که این قوم

دیدند چه بسیار فرازان و فرودان

 

ارکان مریوان و سنندج نشود کج

از باد بریتانی و از جهد جهودان

 

از تجزیه تاجی نرود بر سرت ای خصم

این قوم ز اشرار، کله کنده و خودان

 

ایرانی و کُردیم و جز این پرچم گلگون

رنگی نپذیریم، بمیرند حسودان!

 

افشین علا مهر۹۶

   دوشنبه 17 مهر 1396نظر دهید »

مناجات با امام زمان

مصائب شام

 

یا امام زمان


وقتی نفس گرفته ، دلم در هوایتان
‏یعنی منم که زنده ام از اشک هایتان

 

‏داوود من ! دوباره بخوان تا که عالمی
‏ایمان بیاورد به طنینِ صدایتان

 

‏از این همه سحر که گذشته است می شود
‏یک شب نصیب این دل من هم دعایتان

 

‏این اشتراک چشم من و چشم خیستان
‏من گریه ام به کشته ی کرببلایتان

 

آقا اجازه می دهید هر وقت آمدید
‏نقاشیم کنند مرا زیر پایتان ؟

 

یک روز عاشقانه تو از راه می رسی
‏آن روز واجب است بمیرم برایتان

 

علی اکبر لطیفیان


موضوعات: خواندنی ها, اشعار
   جمعه 14 مهر 13961 نظر »

رقیه بنت الحسین علیه السلام 

 

رقیه بنت الحسین

 

مــــیرود جـآن زِ تــنِ دخــتـرِ  دردانــه ی تــو…

چــون بــبـینــد تــنِ زخــمی و ســرِ بی تـنِ تــو…

 


شیرین میرآخوری
طلبه پایه پنجم

   چهارشنبه 12 مهر 1396نظر دهید »

1 2 ...3 4 6 7

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 533
  • دیروز: 1459
  • 7 روز قبل: 7962
  • 1 ماه قبل: 42526
  • کل بازدیدها: 883148
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 16
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 27
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 18
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1