منتقم حسین :
احمد بن محمد ، عن محمد بن الحسن ، عن محمد بن عیسی بن عبید ، عن علی بن اسباط ، عن سیف بن عمیره ، عن محمد بن حمران قال : ابو عبدالله علیه السلام : لما کان مِِن امر الحسین علیه السلام ما کان ضَجتِ الملاعکهُ الی الله بالبکأ و قالتِِ:یفعل هذا بالحسین صفیک و ابن نبیک ؟
قال : فاقام الله لهم ظِِل القائم علیه السلام . بِهذا أنتم لِهذا :
امام صادق علیه السلام فرمود : چون کار حسین چنان شد ( اصحاب جوانهایش کشته شدند و خودش تنها ماند ) فرشتگان به سوی خدا شیون و گریه برداشتند و گفتند : با حسین برگزیده و پسر پیغمبرت چنین رفتار کنند ؟
پس خدا شبح و سایه حضرت قائم علیه السلام را با آن ها نمود فرمود : با این انتقام او را می گیرم .
دیده شده در اصول کافی ، محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی ، ترجمه سید جواد مصطفوی ، انتشارات علمیه اسلامیه ، ج ۲ ، ص ۳۶۶.
بهرگیری از فرصت ها
امام حسین را در کربلا کشتند. خدایا عذاب قاتلین را روز به روز زیادتر بفرما. امام حسین که کشته شد، سکوت و خفقان بود. نه امام سجاد حوزه علمیه داشت، نه نماز جمعه داشت، خوب چطور این دین را نگه دارد؟ یک چند راه امام سجاد به عنوان یک خلاق ابتکار کرد. یکی اینکه برده خریدن آزاد بود. افراد بردهها را میخرید و میگفت: اینها بردههای من هستند. بردهها در خانه در قالب خدمات خدمت میکردند. با این بردهها در خانه کار میکرد. چون بردهها دیگر نماز جمعه و حوزه علمیه نبود. با بردهها کار میکرد و اینها را تربیت میکرد. شب عید فطر هم همه را آزاد میکرد. یعنی یک دانشکده سری بود در قالب بردهداری. طرحهای مختلفی است
شما نگاه کنید از یک شیر چقدر فرآورده درست میکنند؟ ماست و اسفناج، ماست و لبو، ماست و خیار، ماست و نعناع، ماست و بادمجان،انواع رقم چیزهای مختلفی درست میکنند و تنوعش را زیاد میکنند. قرآن میگوید: از یک در وارد نشوید. از هر دری میشود وارد شد. امام سجاد چه کرد؟ از در بردهداری، وقتی نماز جمعه ندارد، حوزه علمیه ندارد، برده خریدن آزاد بود. برده میخرید و در خانه کار میکرد، امتحان هوش، چه شبی آزاد میکرد؟ شب عید فطر! این یک طرح.
طرح دوم دعا بود. امام سجاد میدید خلیفه وارد شد، همه میگفتند: برپا. عجب! این جنایتکار وارد شده و همه هم به احترامش بلند شدند. صحنه را که میدید دعا میخواند.
لا به لای دعا میگفت: مردم غلط کردی برپا! خدایا اگر زینالعابدین بخاطر ظالمین بلند شده احترام کرده ببخشد. اگر زینالعابدین دوات ظالمی را جوهر ریخته ببخشیم. اگر زین العابدین در صورت ظالمی خندید، ببخشیم. اگر زین العابدین به ظالمی دعا کرده ببخشیم. یعنی به مردم میگفت: کار شما اشتباه است. اینها مهم است. راههای مختلفی انبیای ما داشتند.
ما ۳۵۰ رقم نماز داریم. بعضی از نمازهای توسل است. ولی در توسل عین توحید است. بالاترین شخصیتی که با آن متوسل میشویم حضرت مهدی است. از بهترین جاها مسجد جمکران است. مسجد جمکران میرویم دو رکعت نماز امام زمان بخوانیم، توسل به امام زمان میکنیم. در توسل به امام زمان صد بار میگوید، باید بگویی: «ایاک نعبد و ایاک نستعین» فقط بنده تو، فقط از تو کمک میخواهم. این توحید است. یعنی توسل ما عین توحید است.
این وهابیها متوجه نیستند. میگویند: شما متوسل میشوید مشرک هستید. باید یا الله بگویید. میگوییم: بابا یا صاحب الزمان ما هم یا الله است. چون در مسجد جمکران که متوسل به حضرت مهدی میشویم صد بار «ایاک نعبد» میگوییم. یعنی در توسل ما هم توحید است. کارهای خاصی را میتوانیم انجام بدهیم که امام سجاد کرد.
جوانها یادتان نمیآید. امام برای اینکه به شاه سیلی بزند، کارهای خاصی انجام میداد. مدیریت او مدیریت بحران بود. یازدهم محرم سخنرانی کرد، سخنرانی امام زین العابدین در کوفه و شام، همه ابتکار بود. کوفه چه بیانی داشت و شام چه بیانی داشت؟ این زنهایی که هنرمند هستند از پوست پرتقال مربا درست میکنند. امام زین العابدین از آخوند درباری که روی منبر ستایش یزید را میکرد، این آخوند جای او منبر رفت، یک سخنرانی کرد و در جمعیت هم گفت: تو برای رضای یزید غضب خدا را خریدی و متوجه نبودی چه کردی؟ اینکه انسان بفهمد چه باید بکند.
امام سجاد از پاره وقتها استفاده میکرد. یک صحنه میدید از آن صحنه استفاده میکرد.
از هیچ، چیزی درست میکرد. امام سجاد خوب استفاده کرد. با نمازها و دعاهایش، همه امامهای ما اینطور بودند.
سخنان حجت الاسلام قرائتی. شنیده شده .۹۵/۷/۲۲،
اولین زنده کننده خون شهدای کربلا
امام حسین علیه السلام به اتفاق اعضای خانواده و دیگر همراهان از مدینه تا کربلا می آید ، اما در بین راه هیچ گزارشی از امام زین العابدین علیه السلام نیامده است و مشخص نیست در کدام منزل یا چه زمانی گرفتار بیماری شده است . فقط از شب دهم ، خبری مبنی بر بیماری ایشان در دست است . خود امام می فرماید : « شبی که پدرم کشته شد من بیمار بودم و عمه ام زینب از من پرستاری میکرد .»
گزارش مورخان در خصوص چگونگی نجات یافتن علی بن حسین علیه السلام متفاوت و گاه متناقض است ؛ برخی آن حضرت را در هنگام رخداد عاشورا کودک ۱ ، گروهی بیمار ۲ ، و بعضی هر دو عامل را در نجات ایشان دخیل دانسته اند . نکته ای که در گزارش ها وجود دارد این که تعدادی از منابع ، از آن حضرت با عنوان « علی اصغر » یاد کرده و بعضی نیز آورده اند که در مجلس ابن زیاد ، در بلوغ او شک شده است .
این پراکندگی و تشت عبارات ، برخی از محققان معاصر را بر این عقیده واداشته که امام سجاد علیه السلام در کربلا کودک بوده است . محقق گرانقدر سید جعفر شهیدی بر خلاف شهرت به طور تلویحی ادعا می کند که سال ولادت آن جناب ، سال ۴۸ یا ۴۹ ، هجری بوده و او در کربلا دوازده یا سیزده سال داشته است . ایشان می گوید :« درست است که علی بن الحسین علیه السلام روز عاشورا و شاید تا چند روز پس از آن بیمار و رنجور بوده است ، اما بیماری و مرض جوانی بیست و اند ساله را چنان از پا در نمی آورد که با کودکی نابالغ مشتبه گردد .
بنابراین ، مورخین به اشتباه ، سال ولادت علی اکبر را که در کربلا شهید شد برای امام سجاد علیه السلام در نظر گرفته اند . دیگر این که طبق اسناد ، امام حسین علیه السلام ، سالهای ۳۷ تا ۴۰ هجری را به همراه پدر گرامی اش در خانه کوفه بوده است پس نمی توان. فرزند او در مدینه تولد یافته باشد .
اگر چه در این نظریه در نقد گزارش ها به نکته های دقیقی توجه کرده اما چند شمال بر آن وارد است که ما در اینجا برای کوتاهی سخن به یکی از مهمترین موارد آن اشاره می کنیم :
_ شاید مهمترین دلیل بر رد ادعای کودکی امام زین العابدین علیه السلام ، وجود امام باقر علیه السلام باشد که بنا به شهادت منابع آن حضرت در کربلا حدود چهار سال داشته است . و چگونه ممکن است فردی نابالغ فرزندی چهار ساله داشته باشد .
بنابراین امام سجاد علیه السلام در سال ۶۱ هجری نه تنها کودک نبوده ، بلکه جوانی متاهل بوده است .۳
و به گفته برخی منابع دیگر امام علیه السلام بیست و سه ساله بود که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و امام را از کربلا به سوی کوفه در حالی که بر استری بدون زین سوار بود بردند و آن حضرت از این سفر آسیب بسیار دید . که با ورود کاروان به کوفه و با دیدن سرها بر نیزه و اسارت آل الله ، به ناگاه زنان اهل کوفه شروع به گریه و زاری کردند در حالی که گریبان چاک می دادند ، امام سجاد علیه السلام فرمود : « … ان هولا یبکون علینا ، فمن قتلنا غیر هم : این گروه بر ما می گریند ، پس چه کسی غیر اینها ما را کشته است .»۴
۱_ دیده شده در کتاب نگاهی به جریان عاشورا ، به نقل از کتاب زندگانی علی بن الحسین علیه السلام ، سید جعفر شهیدی ص ۳۷ و کتاب حیا الحیوان ، کمال الدین دمیری ، ج ۱ ، ص ۲۴۷.
۲_ دیده شده در نگاهی جریان عاشورا ، به نقل ازبلاذری ، انساب الاشراف ، ج ۳ ، ص ۴۱۱ .
۳_ دیده شده در نگاهی به جریان عاشورا ، زیر نظر سید علی واسعی ، موسسه بوستان کتاب ، ص ۱۹۵.
۴_ دیده شده در کتاب یاران شیدای حسین بن علی علیه السلام ، مرتضی آقا تهرانی ، ص ۳۴۵، به نقل از اللهوف ، ص۶۳.
سه عنصر اصلی در نهضت عاشورا
عاشورا یک حادثه تاریخی صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دایمی برای امت اسلام بود. سه عنصر در حرکت حضرت ابی عبدالله علیه السلام وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت و عنصر عاطفه.
عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات ان بزرگوار متجلی است قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جمله این بیانات نورانی، بیان کننده یک منطق مستحکم است خلاصه این منطق هم این است که وقتی شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفه مسلمانان اقدام است؛ این اقدام خطر داشته باشد در عالی ترین مراحل یا نداشته باشد. خطر بالاتر این است که انسان جان خود و عزیزان و نوامیس خود همسر، خواهر، فرزندان و دختران را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد.
عنصر دوم حماسه است؛ یعنی این مجاهدتی که باید انجام بگیرد، چون (العزه لله و لرسوله و للمومنین) مسلمان در راه همین مجاهدت، بایستی از عزت خود و اسلام حفاظت کند. این عنصر در همه مجاهداتی که رهروان عاشورایی در برنامه خود می گنجانند، باید دیده شود همه اقدام های مجاهدت آمیز، چه سیاسی، چه تبلیغی، چه آنجایی که جای فداکاری جانی است باید از موضع عزت باشد.
عنصر سوم، عاطفه است؛ یعنی هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه یک نقش تعیین کننده ای ایجاد کرده است، که باعث شد مرزی بین جریان عاشورایی و جریان شیعی با جریان های دیگر پیدا شود. زینب کبری سلام الله علیها در کوفه و شام منطقی حرف می زند اما مرثیه می خواند؛ امام سجاد علیه السلام بر روی منبر شام، با آن عزت و صلابت بر فرق حکومت اموی می کوبد، اما مرثیه می خواند. این مرثیه خوانی تا امروز ادامه دارد و باید تا ابد ادامه داشته باشد تا عواطف متوجه شود.
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با روحانیون و مبلغان ، ۸۴/۱۱/۵. دیده شده درhttp://farsi.khamenei.ir
گریه بر حسین علیه السلام
ابن بابویه به سند معتبر از حضرت رضا روایت کرده است که : ماه محرم ، ماهی است بود حه اهل جاهلیت قتال در آن را حرام می دانستند ، و این امت جفاکار خونهای ما را حلال دانستند و هتک حرمت ما را کردند ،زنان و فرزندان ما را اسیر کردند و آتشی در خیمه های ما زدند و اموال ما را غارت کردند و حرمت حضرت رسالت را در حق ما رعایت نکردند .
به درستی که مصیبت حسین علیه السلام دیده های ما را مجروح گردانیده است ، و اشک ما را جاری کرده است عزیز ما را ذلیل گردانیده است زمین کربلا مورث کرب بلای ما گردید تا روز قیامت . پس بر مثل حسین باید بگریند گریه کنندگان که گریه بر آن حضرت فرو می ریزد گناهان بزرگ را .
پس حضرت فرمود : پدرم چون ماه محرم داخل می شد ، کسی آن حضرت را خندان نمی دید و اندوه و حزن بر او غالب می گردید ، چون روز دهم محرم می شد ، روز مصیبت و گریه و اندوه او بود و می گفت ؛ امروز روزی است که حسین شهید شده است .
دیده شده در کتاب جلا العیون ، تاریخ زندگی ۱۴ معصوم ، علامه محمدباقر مجلسی ، مصیبت های امام حسین علیهالسلام، ص۵۲۴.
نينوي
مسير حركت تغيير ميكند و امام پيوسته قافله را به سمت چپ سوق ميدهند. كاروان در نهايت به «نينوي» ميرسد.
هنگام فرود به اين قريه روز چهارشنبه اول ماه محرم الحرام بوده است. البته ماه ذي حجة بنابر آن چه تصريح شده است ناقص بوده است. در اين مكان ناگاه «مالك بن بشير» فرستاده «ابنزياد» فراميرسد؛ نامهاي را به «حر» تحويل ميدهد و به حر و ياران او سلام ميدهد ولي به امام حسين عليهالسلام و اصحابش سلام نميكند. متن نامه چنين است:«هنگامي كه نامهام را خواندي، حسين را در مكاني سكني ده كه آنجا نه آب باشد، نه آبادي و نه پناهي.» حر نامه را مطالعه ميكند و به امام حسين عليهالسلام تحويل ميدهد.
آن حضرت نامه را مطالعه ميكند و از او ميخواهد كه آنها را واگذارد تا در آن قريه فرود آيند.ابنمخنف گويد منظور از قريه «نينوا»، «غاضريات» يا «شفيه» است.حر گفت: «من نميتوانم اين مرد خود جاسوس ابنزياد است».
كربلا
كاروان امام در روز پنج شنبه، دوم محرم الحرام سال شصت و يك هجري در كربلا فرود آمد. كربلا آخرين منزل امام و ياران حضرت است.
امام رو به حر كرد و فرمود: «قدري جلو رويم»، همين كه به كربلا رسيدند به ناگاه حر و سربازان او راه را بر امام و كاروان بستند. آري، آنجا نزديك رود فرات بود و اسب امام نيز از حركت باز ايستاد. امام نام آن محل را پرسيد.
زهير گفت: «اين زمين را طف گويند»، امام فرمود: «نام ديگري بر آن نيست؟» زهير گفت: «اينجا را به كرب و بلا ميشناسند». ناگاه اشك در چشمان مباركش حلقه زد و دستور داد در آنجا بار نهند.
«سيد بن طاووس» ميفرمايد: وقتي امام به كربلا رسيدند از اسم آن محل پرسيدند، گفته شد كربلا، پس فرمود: «فرود آييد، اينجا محل بارنهادن ما و ريخته شدن خون ماست و اينجا محل قبور ماست، اين گونه جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله بر من بيان فرمود».
همه فرود آمدند و بارها را بر زمين نهادند. حر و يارانش در ناحيهاي ديگر فرود آمدند. هنگام ورود، امام همه فرزندان، برادران و اهل بيت خويش را گرد آورد و به آنها نظر فرمود و گريست و اينگونه لب به سخن باز كرد:
«پروردگارا، ما خاندان پيامبر تو محمد صلي الله عليه و آله و سلم هستيم، كه اينگونه ما را بيرون كرده و از حرم جدمان رانده و آزردهاند و بنياميه به ما تجاوز و ستم روا داشتهاند. پروردگارا، حق ما را از آنها بگير و ما را بر قوم ستمگر ياري فرما.»
پس از آن به ياران خود رو كرده فرمود:«الناس عبيد الدنيا، و الدين لعق علي السنتهم، يحوطونه مادرت معايشهم، فاذا محصوا بالبلاء، قل الديانون؛ مردم بنده دنيايند و دين به زبان آنها قدري شيرين آمده است. تا آنجا كه معشيت آنان را برآورد، به گرد آن ميگردند. ولي در هنگامي كه بلا گرفتار آيند، دينداران اندكاند».
دیده شده در کتاب یاران شیدای حسین بن علی علیه السلام . استاد مرتضی آقا تهرانی ، ص ۷۴ ، ۷۶.
قري الطف
كاروان به روستاهاي «طف» نزديك شد. در آن امام عليهالسلام ندايي را شنيدند كه اين عبارت را ترنم ميكرد: «انا لله و انا اليه راجعون، و الحمدلله رب العالمين؛ ما از آن خداييم و به سوي او بازميگرديم و سپاس و شكر، تنها سزاوار پروردگار همه عالميان است.»
امام نيز آن ندا را همراهي كرد و «استرجاع» و حمد را تكرار نمود. فرزند ارشد امام علي اكبر عليهالسلام با حساسيت از عبارات جاري بر زبان امام پرسيد.
امام نيز خبر از شهادت كاروان داد. علي اكبر عليهالسلام ميگويد: «اي پدرم، شما را خداوند ناراحت نبيند، آيا ما بر حق نيستيم؟»
امام فرمود: «آري، قسم به كسي كه همه بندگان به او بازميگردند ما برحقيم.» علي گفت: «در اين هنگام ابايي ندارم كه به حق كشته شوم».
آن حضرت در حق علي اكبر عليهالسلام چنين دعا فرمود: «خداوند بهترين پاداشي را كه از سوي پدري بر پسرش عطا ميكند، به تو عطا كند»
دیده شده در کتاب یاران شیدای حسین بن علی علیه السلام . استاد مرتضی آقا تهرانی ، ص ۷۳.
حضرت ابا عبدالله الحسین در روز چهارشنبه اول ماه محرم سال شصت و یک به قصر مقاتل فرود آمد .
وقتی که امام حسین علیه السلام در منزل قصر بنی مقاتل فرود آمد، خیمه افراشتهای را دید. پرسید: این چادر (خیمه) متعلق به چه کسی است؟ گفتند: متعلق به عبید الله بن حر جعفی است. او ازاشراف و دلیران شهر کوفه بود. امام (علیهالسّلام) فرستاده خود (حجاج بن مسروق جعفی) را به نزد وی فرستاد.
او (حجاج) به چادر عبیدالله رفت و گفت: حسین بن علی خواسته تا نزد او بروی. عبیدالله بن حر گفت: به خدا سوگند من از شهر کوفه بیرون نیامدم، مگر اینکه دیدم اکثر مردم این شهر، خود را برای جنگ با او و سرکوبی شیعیانش آماده میکردند و برای من مسلم است که او در این جنگ، کشته خواهد شد و من توانایی یاری و کمک او را ندارم؛ لذا اصلا دوست ندارم که او مرا ببیند و من او را. (حجاج به نزد امام (علیهالسّلام) بازگشت و پاسخ عبید الله حر را به اطلاع امام رساند.) در این هنگام امام (علیهالسّلام) نعلین پوشید و به چادر او رفت و او را به یاری خویش دعوت کرد.
عبید الله گفت: به خدا سوگند من میدانم که هرکس از فرمان تو پیروی کند، به شهادت وخوشبختی ابدی نایل شده است؛ ولی من احتمال نمیدهم که یاری من به حال تو سودی داشته باشد؛ زیرا در کوفه کسی را ندیدم که مصمم به یاری و پشتیبانی شما باشد و به خدا سوگندت میدهم که از این امر معافم بداری؛ زیراجان من هنوز مرگ را بر خود ارزانی نداشته است (تمایلی به مرگ ندارد)؛ ولی این اسب خود «ملحقه» را که به خدا سوگند، تا حال به وسیله آن دشمنی را تعقیب نکردهام، جز اینکه به او رسیدهام و هیچ دشمنی مرا تعقیب نکرده است، مگر اینکه با داشتن این اسب از چنگال او نجات یافتهام (را به حضور شما تقدیم میکنم)، پس آن را بگیر که مال توست.
امام فرمود: اکنون که در راه ما از نثار جان امتناع میورزی، ما نیز به اسب تو، نیاز نداریم. بلاذری مطلبی را نقل کرده است که حاکی از قبول اسب از ناحیه امام است، ولی این گزارش با شخصیت و روحیه امام سازگار نیست.
وحق همان است که در متن از دینوری نقل کردیم؛ زیرا امام به اسب نیاز نداشت: بلکه درصد جذب وهدایت انسانها بود لذا ابن اعثم نیز مینویسد: امام حسین در جواب عبیدالله بن حر فرمود: ای پسر حر، من برای اسب یا شمشیرت به اینجا نیامدم؛ بلکه من آمدهام تا تو را به یاری فرابخوانم.
دیده شده در کتاب یاران شیدای حسین بن علی علیه السلام . استاد مرتضی آقا تهرانی ، ص ۷۱.
عصاره خطبه غدیر
چکیده آیینه تمام نمای خطبه غدیر جمله « من کنت مولاه فعلی مولاه » است که در یک مقطع حساس از خطبه و در حالی که پیامبر صلی الله و علیه و آله بازوان علی علیه السلام را گرفته و او را بلند کرده و مردم معرفی می کردند بیان شده است .
اگر این جمله را خوب بشکافیم در می یابیم که جمله ای کوتاه ولی پر معنی است و مبتنی بر چندین پایه عقیدتی است که اگر کسی آن ها را قبول نداشته باشد نمی تواند این جمله را بپذیرد .
«معنای دقیق جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه » : « هر مسلمانی که پیامبر صلی الله را به عنوان صاحب اختیار خود قبول دارد و در مورد فرمایشات و اوامر و افعال او اجازه هیچ گونه شک و شبهه و اعتراض به خود نمی دهد ، باید نسبت به علی بن ابی طالب نیز همین اعتقاد را داشته باشد و سخنان و افعال او و آن چه از او می بیند و می شنود را حق بداند ، لذا هر کس به هر عنوان با او مخالفت کند و یا رود روی او بایستد باطل و مساوی با کفر است .»
دیده شده در کتاب اسرار غدیر ، محمد باقر انصاری ، انتشارات تک ، ص ۱۸۹.
خداشناسی
پیامبر خدا صلی الله بر فراز منبر ایستاد . آنگاه زبان به حمد و ثنای خدا گشود و با سپاس از آفریدگار جهانیان فرازهای مهمی را در خداشناسی بیان کرد و فرمود :
«الحمدلله الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ، وَاَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ (وَ مَجیداً لایَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ). بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ. یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ وَالْعُیُونُ لاتَراهُ.
ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.
همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست.
اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حکمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح »
دیده شده در کتاب غدیر پیمان آسمانی ، محمد حسین رحیمیان ، ص۳۵.