تفاوت داروخانه قرآن با داروخانه های دنیایی
قرآن، داروخانه بسیار مفصلی است که برای هر دردی دارويی دارد. داروخانه ای است که در دنیا مثل آن نیست؛ داروخانهاي که داروهای همه امراض باطنی و ظاهری در آن هست. قرآن، چنین کتابی است.
لکن فرق آن با داروخانه های دنیایی خیلی است آقا. حدود ده، پانزده فرق دارد.
یکی اینکه داروخانه خدا همیشه باز است و هیچ وقت بسته نمی شود. هر وقتي از اوقات که خواسته باشی خودت را مداوا کنی و از این داروخانه استفاده کنی، قرآن را بردار و شروع کن خواندن و از آن استمداد کن، بر خلاف داروخانه هاي دیگر که هميشه باز نيستند.
یکی اینکه این داروخانه در دسترس همه هست و همه می توانند به این داروخانه دست پیدا کنند و سراغ آن بروند. داروخانه های دیگر به اين راحتي در دسترس نيست.
دیگر اینکه هر مریضی حق ورود به این داروخانه را دارد. برخلاف داروخانه های دیگر. هر مریضی با هر مرضي كه داشته باشد، می تواند فوراً با این داوخانه تماس بگیرد؛ اما داروخانه های دیگر این طور نیست.
در داروخانه خدا، هرگز جواب رد به كسي نمی دهند، وقتی به داروخانه حق، وارد می شوی، نمی گویند: «این دارو را نداریم»؛ بلکه هر دردی که داشته باشی، هر دارويی که خواسته باشی، در قرآن برای تو موجود است.
یک فرق دیگر اینکه در اين داروها ممکن است دکتر اشتباه کرده باشد؛ اما در داروخانه حضرت حق، داروهايی که می دهد، هیچ اثر سوء و خطايي در آن نیست. ابداً دارويي که می دهد، همین است. داروی درد او همین است که به او می گوید.
یکی از فرقهای ديگر، دارد این است که در داروخانه خدا، دارو را مجاني می دهند. چقدر داروخانه حق مزایا دارد!
جلسه درس اخلاق حضرت آیتالله ناصری (حفظه الله)
خانه ای که میخواهی وارد آن بشوی اول اجازه بگیر
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ؛ (نور:۲۷.)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در خانه هايى غير از خانه خود، وارد نشويد، تا اينکه اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد؛ اين، براى شما بهتر است؛ شايد متذكّر شويد.
خانه ای که میخواهی وارد آن بشوی- و لو اينكه خانة محرم تو است- سريع داخل نرو. در بزن و اجازه بگیر و برو داخل؛ هر چند خانه پدر تو يا خانه مادر يا خانه فرزند تو است. خانة دوست و آشنا و فاميل دور که صد در صد بايد اجازه بگيري و داخل شوي؛ حتی محارم مثل خانه خاله ، خانه عمه ، خانه خواهر تو باشد، حق نداری تند سر خود را پايين بيندازي و بروی داخل. در بزن و اجازه بگیر؛ اگر اجازه دادند، برو.
یک شخصی عرض کرد: «یا رسول الله! من به خانة مادرم می خواهم بروم، آيا بايد اجازه بگیرم و بعد، داخل خانه بروم؟» حضرت فرمودند: «آیا اگر بدون اطلاع وارد شدی و سر تا پاي او لخت بود، دوست داری در این حالت، او را ببینی؟» عرض کرد: «نه یا رسول الله! دوست ندارم». فرمود: «پس اجازه بگیر»(مجمع البيان ، ج7، ص 213.)
ببينيد شرع مقدس، حساب کجاها را می کند و به ما دستور می دهد؛ ولکن چه کسی عمل می کند؟
درس اخلاق حضرت آیت الله استاد ناصری (حفظه الله)
رجایی اهل مذاکره نبود
محمدعلی رجایی در سال ۱۳۱۲ در قزوین متولد شده و در سال ۱۳۱۶ پدرش را از دست می دهد و بقیه عمر را در کنار مادر و تنها برادرش سپری می کند. او ۱۳ سالگی به تهران عزیمت می کند و به علت فقر شدید اقتصادی در جنوب شهر درست در کنار کوره پزها ساکن می شود.
در ۱۷ سالگی به نیروی هوایی می رود و ۵ سال در این نیرو تحصیل می کند. در همین زمان است که با گروه فداییان اسلام و شهید نواب صفوی آشنا می شود. همچنین در این زمان مشتاقانه بر سر درس و بحث آیت الله طالقانی حاضر می شود و ۱۷ سال شاگردی آن مرحوم را می کند. شهید رجایی در سال ۱۳۳۲ از ارتش استعفا می دهد و در بیجار به دانشسرای معلمی می رود. اواخر سال ۱۳۳۸ برای مدت یکسال به خوانسار اصفهان می آید و سپس دوباره به تهران باز می گردد و در دبیرستان کمال که اداره آن در دست آقایان سحابی و بازرگان بوده مشغول کار می شود. اولین بار در تشکل نهضت آزادی که از جبهه ملی منشعب شده عضو می شود و بعدها به موتلفه اسلامی می رود.
۴ سالی به زندان می رود و بعدها وزیر آموزش و پرورش می شود.
«محمدامین» نام مستعار و مخفی شهید رجایی در دوران مبارزه و مخفی ماندن از دید ساواک است. او سال ۵۱ بعد از سفر به فرانسه به عراق می رود و با امام خمینی(ره) دیدار می کند.
در حسنیه ارشاد آن زمان حضور می یاید و از درس های دکتر علی شریعتی بهره می جوید. در دوران انقلاب و زمانی که دستگیرشدگان را به مدرسه رفاه می برندچون آدمهای دست چندم رژیم منحوس سابق هستند، با آنان را محبت و رافت اسلامی رفتار می کند.
۷ ماه از ازدواج شهید در قزوین نگذشته که قطعه شعری که بر علیه رژیم در جیب ایشان پیدا می کنند و زندانی می شود. مرحله دوم زندانی شدن ایشان در تهران بود که پنج سال طول کشید و علت اصلی آن کتاب هایی از ایشان بود که لو رفته بودند. در زندان تهران روزانه جیره کتک خوردن برقرار است. از بس او و دایی اش را شلاق می زنند از هوش می روند. ناخن هایش را می کشند. پایش را می شکنند اما رجایی همچون آهن سخت است و همچون کوه مقاومت می کند.
مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی در یکی از سخنرانی های خود می گوید: «اگر مقاومت ایشان در زیر شکنجه در زندان نبود، همه ما از بین رفته بودیم.»
اهل مذاکره نبود
گویا شهید رجایی زیاد اهل مذاکره در آن دوران نبوده است و در جایی به عراقی ها می گوید: زمانی که شما دائم بر سر ما و شهرهایمان بمب می ریزید، آمده اید و از مذاکره سخن می گویید! اول فشار را بردارید بعد ما مذاکره می کنیم.
زمانی که او کفیل وزارت آموزش و پرورش بودتابلویی بالای سر رجایی بود که روی آن نوشته بود: رجایی ارتجاعی. پرسیدم این را چه کسی نوشته؟ گفت: قبل از شما تعدادی از معلمان اعتصاب کرده بودند و یکی از آنان جلوی چشمم این را نصب کرد. حرفشان حق نبود و من بخواسته آنها عمل نکردم و آنها این را نوشتند و به دیوار زدند. اما من دست به آن نزدم تا همه بدانند وزیر مملکت اسلامی تا این حد به مردم اجازه می دهد بیایند و حرفشان را بزنند.
او حتی یکبار جلوی مدیران مدرسه غیر انتفاعی کمال وابسته به سران نهضت آزادی و عقاید آنان ایستاد و در روزنامه ای نوشت: همه باید از شرایط تحصیل یکسانی برخوردار باشند و پذیرش مدارس ملی و غیر انتفاعی پذیرفتن نوعی فاصله طبقاتی است. مردم ما شهید نداده اند که دوباره این دسته بندی ها رایج شود.
شهید رجایی دو هفته قبل از شهادت در جمعی گفته بود: چیزی از عمرش باقی نمانده است و در حدود دو هفته بعد هم ترور شد و به لقای حق پیوست.
متنی که خواندید بر گرفته از کتاب سیره شهید رجایی به قلم علامعلی رجایی است .
خوب حرف بزن
وجود مبارک امام رضا(سلام الله عليه) فرمود: «إنّ الصَّمْتَ بابٌ مِن أبواب الحکمة»
«صَمْت» يعني سکوت. خيلي از ماها بايد درس سکوت بخوانيم که چه وقت ساکت باشيم، چقدر حرف بزنيم و چطور حرف بزنيم. مگر آدم هميشه حرف ميزند؟! هر جا حرف ميزند؟! هر طور که دلش خواست سخن ميگويد؟! در حالي که حرف را به اندازه ضرورت ميزنند قهراً فکرکرده حرف ميزنند نه بيجا.
يکي از آداب حکيم شدن همين خاموش بودن، بجا سخن گفتن، کم سخن گفتن و مانند آن است.
به ما گفتهاند کم حرف بزن و وقتي هم که ميخواهي حرف بزني هم خوب حرف بزن و هم حرفِ خوب بزن براي اينکه تو داري املا ميکني و فرشتهها دارند مينويسند،
إِنَّ عَلَيْکُمْ لَحَافِظِينَ؛ کِرَاماً کَاتِبِينَ؛ لذا مواظب باشيد که خوب املا کنيد.
آیت الله جوادی آملی (حفظه الله ) جلسه درس اخلاق ۱۳۹۴
سفارش به امامت
در لحظه های آخر روز عاشورا امام حسین علیه السلام به هنگام خداحافظی با خواهران و فرزندان امام سجاد علیه السلام را در آغوش گرفت و فرمود:
ای پسرم ! تو پاکیزه ترین فرزندان من می باشی . بهترین خاندان من هستی و تو از طرف من سرپرست زنان و کودکان خواهی بود . این ها غریب و خوارند دچار ذلت و یتیمی شدند، دشمنان آنها را سرزنش میکنند ، مشکلات فراوان روزگار به آنها روی آورده است ، هر گاه فریاد کشند آنها را ساکت کن و هر گاه وحشت کرده اند آنها را تسکین ده. و افکار پراکنده شان را با کلماتی نرم سامان بده زیرا کسی از مردانشان نمانده است تا با آنان انس بگیرد جز تو و کسی ندارند که نزد او شکوه دل کنند غیر از تو ، آنها را به حال خود بگذار تا تو را ببویند و تو آنان را ببویی ، تا بر تو گریه کنند و تو هم بر آنان گریه کن .
سپس امام حسین علیه السلام دست امام سجاد علیه السلام را گرفت و با صدای بلند خطاب به همه زنان و کودکان فرمود: ای زینب ! ای ام کلثوم! ای سکینه ! ای رقیه ! ای فاطمه !
سخن مرا بشنوید و بدانید که این پسرم جانشین من و خلیفه من بر شماست و امامی است که اطاعت او واجب است.
منبع : فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام محمد دشتی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین صفحه ۳۱۹
استدراج در کلام امام حسین علیه السلام
قال الحسین علیه السلام
استدراج من الله سبحانه لعبد ان یسبغ علیه النعم و یلسبه الشکر
و قال : اللهم لا تستدرجنی بالاحسان و لا تودبنی بالبلاء
ابا عبدالله می فرمايد:
استدراج خدا و به تدریج در دام انداختن بنده این است که نعمتها را بر او سرشار بریزند و سپاسگزاری را از او بگیرند .
می فرماید خدای من مرا با احسان و بخشش ها به تدریج مگیر و پله پله گرفتارم ساز تو مرا با عقوبت و گرفتاریها تعدیل مکن.
آدمی در نگاه اول نعمتها را علامت کرامت میشناسد و گرفتاری ها را دلیل اهانت می گیرد در حالی که دادن ها و گرفتن های خدا فقط و فقط ابتلا و آزمایش است نه اکرام و اهانت و یا افتخار و ذلت .
نوسان دل آدمی و شادی ها و رنج های او نشان تعلق و وابستگی و نشان ضعف و حقارت و عامل رهایی و جداسازی است همانطور که باعث انکسار دل شکستگی و ذلت باطنی و جدایی از غرور و یأس هاست.
این وابستگی به نعمت و چشم پوشی از ابتلا و فراموشی آزمایشها ، چه بسا آدمی را به غرور و استکبار برساند و نه تنها منعم را فراموش کند که خلق خدا را هم وسیله بهرهبرداری و جزء منافع خود قلمداد نماید .
استدراج همین است که تو منعم را نبینی و به سپاسگزاری روی نیاوری.
اینجاست که تو با آنچه داری و آنچه به دست میآوری به تدریج در شعله های آتش سوزی و پله پله در دام مینشینی و اسیر و گرفتار میشوی.
انکار منعم و یا فراموش کردن او انکار حکمت و انکار مسئولیت و بازخواست یا فراموشی اینها تو را در دام میاندازد تا آنجا که تو به غرور گرفتار می شوید و تو برگ فرتوتی که بر شاخههای متزلزل هستی خود را خدای جنگل و جهان و آسمان می شناسی و می گویی هر آنچه هست از علم و قدرت من برخاسته در حالی که تو مالک هیچ نیستی و گرفتار باد پاییزی و خوراک موریانه ها می باشی.
آدمی گاهی خیال می کند نور چشم خداست البته اگر خدایی باشد خیال میکند به همین دلیل است که در این دنیا به این نعمتها رسید یا به او دادهاند
اگر دنیای دیگر و خدای مسلط هم باشد ، باز هم این دلیل را بهبود میبخشد و او را عزیز میدارد.
دعای امام علیه السلام این است که با نعمت ها به دام نیفتید و در شعله ها فرو نروید و گرفتار نگردید و باز می خواهد که برای تادیب او از عقوبت ها بهره نگیرد که برای تأدیب بین انسان جاهل و یا غافل و یا کافر راههای زیادی هست که گام اول دعای ابوحمزه میفرماید : خدای من مرا با عقوبت ها ادب نکن و مرا با بلاها و فاصله انداختن در مکر خود گرفتار مساز و غافل نگاه مدار.
منبع: چهل حدیث از امام حسین علیه السلام، علی صفایی حائری، نشر لیله القدر ، ص ۱۴۸- ۱۴۹
تهذیب نفس و کسب فضایل اخلاقی
یکی از عوامل اصلی کسب رضایت امام مهدی(عج) و توفیق دیدار ایشان، تهذیب نفس و آراستن خود ب اخلاق نیکو است.
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:
” من سره ان یکون من اصحاب القائم، فینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الخلاق…”
(هرکس دوست می دارد از یاران حضرت قائم باشد و آن حضرت از او راضی باشد،باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید)
موضوع تهذیب نفس و دوری گزیدن از گناهان و اعمال ناشایست در عصر غیبت از چنان اهمیتی برخوردار است
که در توفیق شریفی ک از ناحیه مقدسه،حضرت صاحب الامر(عج) ، به مرحوم شیخ مفید(ره) صادر گردیده؛
آن حضرت میفرماید:
” تنهاچیزی ک رابطه ما را با شیعیان قطع نموده و از آنان پوشیده می دارد،
همان چیزهای ناخوشایندی است که از شیعیان به ما می رسد و خوشایند ما نیست و از آنها انتظار نمی رود “
منابع:
۱. ابراهیم شفیعی، در انتظار موعود(ع) در سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۶
۲. محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، مکتبة الصدوق ،ص۲۰۰
۳. محمد باقر مجلسی، بحار النوار، مکتبة اسلامية، ج۵۳، ص۱۷۷
ادب و حیا در برابر خداوند
از امام جواد علیه السلام سوال شد: یابن رسول الله ادب با خدا چگونه است؟
امام علیه السلام فرمودند قرآن را تلاوت کند آن گونه که نازل شده است ٬احادیث ما را روایت کند آن طور که ما گفتهایم و خدا را بخواند بدون اینکه از خدا طلبکار باشد.
روایت شده است خداوند متعال در بعضی کتابهای آسمانیاش میفرماید:
ای بنده من! آیا سزاوار است وقتی با من سخن میگویی به چپ و راست نگاه کنی،
در حالی که اگر بندهای مثل خودت با تو سخن بگوید و این گونه رفتار کند رهایش میکنی!پس رواست با من این گونه باشی؟
روایت شده است که روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به طرف گوسفندانش که به همراهی چوپانی به بیابان فرستاده بود رفت.
چوپان بی خبر از آن حضرت، لباسهایش را در آورده بود، به محض اینکه متوجه آمدن حضرت رسول شد لباسهایش را پوشید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند برو ما نیازی به چوپانی تو نداریم، ما خاندانی هستیم که کسی را که حتی در خلوت با خدایش رعایت ادب نکند، استخدام نمیکنیم
منبع آداب سلوک علامه حسن زاده آملی
مائده ولایت به مناسبت عید سعید غدیر خم با مشارکتهای مردمی جمع اوری شده و توسط کادر حوزه علمیه کوثر ورامین پخت و توزیع شد.
وقایع ۱۸ ذی الحجه
در روز ۱۸ ذی الحجه الحرام رويدادهاي بزرگي براي برخي از پيامبران الهي علیهمالسلام به وقوع پيوست كه به بعضي از آنها اشاره ميكنيم:
رهايي حضرت ابراهیم علیهالسلام از آتش نمروديان: قرآن کریم به اين واقعه اشاره نمود و فرمود: «قالُوا حَرِّ قُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُم اِن كُنتُم فاعِلينَ، قُلنا يا نارُكُوني بَرداً وَ سَلاماً عَلي اِبراهيمَ».۱
پيروزي حضرت موسی علیهالسلام بر ساحران فرعون و از ميان بردن سحرهاي ساحران فرعوني: قرآن كريم در اين باره فرمود: «قالَ فَأتِ بِهِ اِن كُنتَ مِنَ الصادِقينَ، فَألقي عَصاهُ فاِذاهِي ثُعبانٌ مُبينٌ».۲
حضرت موسی علیهالسلام طي حكمي يوشع بن نون را به جانشيني خويش برگزيد و در ميان قوم بني اسرائيل، درباره فضائل و شايستگيهايش به سخنراني پرداخت و اين قوم را بر تصميم خويش، شاهد گرفت.
حضرت سلیمان بن داوود علیهالسلام، طي حكمي آصف بن برخيا را جانشين خويش ساخت و مردم را بر اين تصميم خويش، شاهد گرفت و با دلائل و بينات روشن، شايستگيهاي وي را به اثبات رسانيد.
حضرت عیسی بن مريم علیهالسلام جانشيني شمعون صفا را در نزد پيروانش آشكار كرد و وي را رسماً وصي خود گردانيد.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در آخرين ماههاي عمر شريف خود، داماد و پسرعمويش حضرت امام علی علیهالسلام را جانشين خويش ساخت و ضمن معرفي وي به مسلمانان، از آنان در غدير خم بيعت گرفت. به هر روي اين روز، روز بسيار مبارك و باميمنتي است.۳
این روز عید بزرگ اسلام است که هیچ عیدی از جهت شرافت و منزلت به آن نمی رسد و به آن عید الله الاکبر و عید آل محمد صلی الله نیز میگویند به مبعوث فرمود خداوند پیامبری را مگر آن که آن روز را عید کرده و به وسیله خود وصیت می کردند که این روز را عید قرار دهند نامش در آسمان روز عهد معهود و نامش در زمین روز میثاق ماخوذ به جمع مشهود است و روز اکمال دین و اتمام نعمت بر مسلمانان است و همه اینها به جهت انتصاب پیامبر صلی الله علی بن ابیطالب را به خلافت و جانشینی می باشد
بنا به حديثي از ميثم تمار از خواص اصحاب حضرت علي علیهالسلام و از حواريان و صاحبان سر آن حضرت حوادث ذيل در ماه ذی الحجه و يا در هجدهم ذي الحجه به وقوع پيوست: پذيرش توبه حضرت آدم علیهالسلام؛ پذيرش توبه حضرت داود علیهالسلام؛ رهايي حضرت یونس علیهالسلام از شكم ماهي و افتادن در ساحل دريا؛ استقرار يافتن كشتي حضرت نوح علیهالسلام پس از فروكش كردن طوفان، بر كوه جديد و رويدادهاي ديگر.۴ ۵
۱_ سوره انبياء ، آيه ۶۸ ،۶۹
۲_سوره شعراء ، آيه ۳۱،۳۲
۳_مسارالشيعه شيخ مفيد، ص ۲۲؛ بحارالأنوار علامه مجلسی ج ۱۳، ص ۴۹۳.
۴_ بحارالأنوار، علامه مجلسي، ج ۴۵، ص ۲۰۲.
۵_دیده شده در وقایع الشیعة، سیدجعفر رفیعی، نشر محض یار مهربان ، ۱۳۹۱، ص ۲۱۴ ، ۲۱۵
<< 1 ... 9 10 11 ...12 ...13 14 15 ...16 ...17 18 19 ... 253 >>