سردارِ سر بريدۀ دنيا ، سلام عشق
عاليجناب ، حضرتِ دريا ، سلام عشق
شمس و قمر به گنبدتان بوسه میزنند
خورشيدِ کربلای معلی ، سلام عشق…
علاج بیماری خطرناک
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)َقُولُ:” کَانَ فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ(ص)لِعَلِیٍّ(ع)َنْ قَالَ یَا عَلِیُّ أُوصِیکَ فِی نَفْسِکَ بِخِصَالٍ فَاحْفَظْهَا عَنِّی ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُ أَمَّا الاولَى فَالصِّدْقُ وَ لا تَخْرُجَنَّ مِنْ فِیکَ کَذِبَةٌ أَبَداً وَ….وَ السَّادِسَةُ الاخْذُ بِسُنَّتِی فِی صَلاتِی وَ صَوْمِی وَ صَدَقَتِی أَمَّا الصَّلاةُ فَالْخَمْسُونَ رَکْعَةً وَ أَمَّا الصِّیَامُ فَثَلاثَةُ أَیَّامٍ فِی الشَّهْرِ الْخَمِیسُ فِی أَوَّلِهِ وَ الارْبِعَاءُ فِی وَسَطِهِ وَ الْخَمِیسُ فِی آخِرِهِ وَ أَمَّا الصَّدَقَةُ فَجُهْدَکَ حَتَّى تَقُولَ قَدْ أَسْرَفْتُ وَ لَمْ تُسْرِفْ [ الشافی، ص 829.]
ششمین وصیت از وصایای نبیّ مکرم (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) این است که: طبق سنت من در این سه چیز عمل کنید! احدی و خمسون، نمازهای نوافل و فرائض پنجاه و یک رکعت است در شبانهروز، به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) توصیه میکنند که حتما نوافل بخوانی! نوافل، حفاظهای فرائضند، آنچه برای انسان در فریضه لازم است که همان حضور قلب و توجه به خدای متعال و تقرّب الی الله است، اگر کمبودی در آنها پیدا شد، نوافـل آن را جبـران میکنند.
روزه هم در ماه سه روزِ پنجشنبه اول، پنجشنبه آخر و چهارشنبه وسط است. صدقه را هم به هر اندازه میتوانی، تا آنجایی که انسان به حسب میل و رغبتی که به اموال خود دارد، میگوید: زیادی دادم! در حالی که نه، زیادی نداده است. نمیفرماید: باید اسراف کنید! چون در صدقه، حتما زیادهروی، ممدوح و مطلوب نیست: «لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ.»
? این طور نیست که انسان هر چه دارد، در راه خدا باید بدهد و خودش را، خانوادهاش را، دچار احتیاج بکند. این، مراد نیست، بلکه مراد این است که بالاخره بقدر وُسع ات، بقدر جُهِدت صدقه را بده، هرچه میتوانی! یکی از مؤثرترین علاجهای شحّ قلبیِ انسان، دادنِ صدقه است. انسان به مال علاقه دارد، وقتی توانست بر این علاقه خود فائق بیاید، بخشی از این پول را در راه خدا بدهد، این مبارزۀ عملی است، با این حالت شحّی که فرمود: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»
ترکیبی از حالت حرص و بخل، شحّ است، همۀ ما کم و بیش ابتلا داریم! همین طور انسان دلش میخواهد بدست بیاورد، بدست بیاورد، بگیرد. این بیماری خطرناک را صدقهدادن، انفاق در راه خدا علاج میکند.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای (مدظلّه العالی) در ابتدای درس خارج ، 15/12/91 ]
❤️ امیری حسین و نعم الامیر ❤
در عالمِ خیال، گرفتم ضریح را
دارالشفای حضرت عیسی مسیح را
پیش حبیب، مَن مَنم از ریشه مِن مِن است
لکنت گرفت، جای زبان فصیح را
ماندم که من کجا و صفای حرم کجا ؟!
اصلا که راه داده به اینجا کَریهْ را !؟
تا آبروی من نرود پیش زائران …
آن «اَظْهَرَ الْجَميل»، صدا زد «قَبیح» را
دست مرا که بست به ششگوشِ خویش، گفت …
من میخرم به حُرّ حَرم هر شبیه را
سَر دادهام که سَر بشوید از تمام خلق
وقتش رسیده یار شوید این ذبیح را
حالا که حُرّی از حرمم؛ کربلاییام …
کشتم درون خویش، گدای وقیح را
افسوس، تا کبوتر خوابم پرید، بُرد
رویای سبزِ خوابِ دخیلِ ضریح را
?رضا قاسمی
غسل میت زن
وظیفه مسلمانان برای غسل میت در صورت کمبود غسل دهنده
اگر برای غسل دادن اما زن یا تیمم دادن _ در صورت عدم امکان غسل _ غسال زن به تعداد کافی در غسالخانه راستان حضور نداشته باشد وظیفه چیست ؟
حضرت آیت الله خامنه ای
با توجه به این که غسل میت واجب کفایی است و غسل میت زن به وسیله جایز نیست ( مگر آن که مرد شوهر زن باشد ) در صورت نیاز بر همه زنانی که می توانند با مراعات شرایط شرعی میت را غسل دهند واجب است بر انجام این تکلیف الهی اقدام کنند .
نشاط در کارها
عَن اَبی قَتادَةَ، قالَ اَبو عَبدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ: لَیسَ لِحاقِنٍ رَأیٌ، وَ لا لِمَلولٍ صَدیقٌ، وَ لا لِحَسودٍ غِنًى، وَ لَیسَ بِحازِمٍ مَن لَم یَنظُر فِی العَواقِبِ، وَ النَّظَرُ فِی العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوبِ.(۱)
لَیسَ لِحاقِنٍ رَأی
[امام صادق علیه السّلام میفرماید:] «حاقِن» -یعنی کسی که محصور است به فشار ادرار و غیره- رأی ندارد، اصلاً. لذاست که در نماز هم مکروه است که انسان زیر فشار، مشغول نماز بشود، چون حواس انسان جمع نیست؛ این اوّل حدیث.
بعد میفرماید: وَ لَا لِمَلولٍ صَدیق
آدم ملول، دوست و صدیق پیدا نمیکند. «ملول» یعنی کمحوصله. آدمهایی که خستهاند، افسردهاند، کمحوصلهاند، همراه و رفیق پیدا نمیکنند. درست است. اگر میخواهید کار جمعی بکنید، با جماعت حرکت کنید، مسابقه بدهید، پیش بیفتید، باید بانشاط باشید؛ اینکه ما مرتّب میگوییم نشاط و در صحبتها و گفتهها مکرّر بنده تکرار میکنم نشاط، بعضیها خیال میکنند که نشاط یعنی رقّاصی، که فلان برنامهی موسیقی را یا فلان برنامه را فلان جا بگذاریم، در تئاتر بگذاریم، در تلویزیون بگذاریم تا مردم نشاط پیدا کنند! معنای نشاط این نیست؛ نشاط یعنی حوصلهی کار، نشاط کار، تحرّک، که دل انسان آماده باشد برای حرکت کردن، کار کردن، فعّالیّت کردن؛ خسته و ملول و افسرده و مانند اینها نباشد؛ این معنای نشاط است. اگر این [جور] شد، آن وقت انسان، همکار هم پیدا میکند، دیگران هم میآیند دُور شما جمع میشوند، کار را پیش میبرید. بخصوص شما جوانها خیلی به این احتیاج دارید.
بعد فرمود: وَ لا لِحَسودٍ غِنًى
آدمی که حسود است، بینیازی پیدا نمیکند؛ طبیعت آدم حسود این است؛ و چون نسبت به برخورداریهای افراد حسادت میکند، یک اثر طبیعیای خدای متعال در این [حسادت] قرار داده که انسان عقب میافتد.
وَ لَیسَ بِحازِمٍ مَن لَم یَنظُر فِی العَواقِب
«حازم» یعنی آدم خردمند، باهوش، کسی که کار را محکمکاری میکند؛ همهی اینها در کلمهی «حزم» وجود دارد؛ هم محکمکاری کردن -به آن بندی که چیزی را محکم میکند، چه زیر شکم شتر را، چه کفش را، میگویند «حِزام»- و همچنین به معنای هوشمندی و عقل و خردمندی هم میآید؛ مجموعهی اینها در کلمهی حزم هست. میفرماید: آن کسی که عاقبت کار خودش را ملاحظه نکند، خردمند و محکمکار نیست. ببینید، اینها همه درس است برای ماها، بخصوص آن کسانی از شماها و ماها که یک مسئولیّتی دارند، در یک نقطهای تصمیمی میسازند یا تصمیمی میگیرند. خب، یک کاری است که آدم خوشش میآید انجام بدهد و منفعتی هم دارد امّا عاقبتش را در نظر نمیگیرد؛ وارد کار میشود بدون اینکه [عاقبتش را در نظر بگیرد]. فرض کنید که ظهر تابستان آدم وارد حیاط خانه میشود -حالا که حیاط کم است؛ آن وقتهایی که حیاط بود، ما این مثال را که میزدیم، همه میفهمیدند- حوض وسط حیاط پُر از آب زلال، انسان هم بدنش داغ شده، عرق کرده، فوراً پیراهن را میکَند و خودش را میاندازند داخل آب؛ کار بدی است؟ نه، امّا این آب که شما خودت را داخلش انداختی، موج برمیدارد، میخورد به یک لیوان بلورِ قیمتی که گذاشتهاند روی پاشورهی حوض، میافتد میشکند. اگر چنانچه شما از اوّل فکر این را کرده بودی، جور دیگر میرفتی داخل آب؛ فکر عاقبت را نکردی، فکر دنبالهاش را نکردی، لذا خودت را انداختی داخل آب و نتیجه این شد. آن کسی که فکر عاقبت کار را نکند، حازم نیست.
[مثلاً] وقتی که دارید مسابقه میدهید، بدانید طرف مقابل شما در مقابل این حرکتی که شما انجام میدهید، چه حرکتی انجام خواهد داد، فکر آن را بکنید، آن وقت برای آن حرکتی که او بعداً انجام خواهد داد، یک آمادگیای پیدا کنید، بعد حرکتتان را شروع کنید؛ عاقبت کار را دیدن. همهی اینها درس است! درسهای فردی هم نیست، درسهای مهمّی است برای مسائل مهمّ کشور، برای ادارهی کشور، برای مدیریّتهای کلان. البتّه به درد خانواده و به درد زندگی شخصی هم میخورد. این دستورات اخلاقی این جوری است.
وَ النَّظَرُ فِی العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوب
یعنی اگر ما در عواقب کارمان دقّت کنیم، دل را باز میکند، منافذ فکری انسان را، منافذ روحی و معنوی انسان را باز میکند. اگر در عاقبت کارهایمان دقّت کنیم، گناه نمیکنیم، فسق نمیکنیم؛ اگر به عاقبت کارمان فکر کنیم، از لغزشهایی که معمولاً برای ماها پیش میآید، اجتناب میکنیم. هم در مسائل شخصی این جور است، هم در مسائل بزرگ این جور است، هم در مسائل کلان کشوری این جور است. اگر این جور شد، آن وقت دیگر با امید باید پیش برویم.
توصیهی من به همهی کسانی که مدیریّتی دارند، مسئولیّتی دارند، چه در قوّهی مجریّه، چه در قوّهی قضائیّه، چه در مدیریّتهای گوناگون، این است که افسردگی و ملالت را و بیحوصلگی را از خودشان دور کنند، ناامیدی را از خودشان دور کنند، و بدانند که کار دارد پیش میرود، انقلاب حرکت میکند. دیدید به توفیق الهی در بیستودوّم بهمن چه حادثهی عظیمی در این کشور اتّفاق افتاد. انقلاب است دیگر؛ انقلاب دارد حرکت میکند، پیش میرود. چهل سال از نهضت عظیم این ملّت و امام بزرگوار میگذرد و باید همه چیز از یادها رفته باشد، [امّا] مردم جوری با این حادثه برخورد میکنند مثل اینکه همین دیروز اتّفاق افتاده! جوری میآیند به خیابانها که -آن طوری که به من از جاهای مختلف گزارش دادند- در تهران، در این خیابانهای منتهی به میدان آزادی جمعیّت نمیتوانست جلو برود؛ شهرهای دیگر هم همین جور. از همهی سالهای گذشته جمعیّت بیشتر آمدند؛ چرا؟ چون تهدید دشمن بیشتر بود، مردم احساس نشاط و احساس تکلیف کردند. کارها دارد پیش میرود. بنابراین بیحوصلگی و مانند اینها را همه، اعمّ از مدیران ارشد، مدیران متوسّط، مدیران پائین کنار بگذارند؛ این یک.
دوّم، عاقبتاندیشی؛ کاری که میخواهند انجام بدهند، ببینند عاقبتش چه میشود؛ این تصمیمی که شما میخواهی بگیری، این حرکت را تصویب کنی یا رد کنی، ببین عاقبتش چه میشود، دنبالهاش چیست، حرکت دشمن در قبال این چیست، شما چه کار میتوانی بکنی؛ فکر اینها را بکن، بعد آن وقت مخلصاً للّه عمل کن.۲
۱_ امالی طوسی، مجلس یازدهم، ص ۳۰۱؛ «امام صادق علیهالسلام میفرمایند: انسانی که گرفتار فشار ادرار است، نظری ندارد و انسان کمحوصله دوستی ندارد و آدم حسود هم بینیازی پیدا نمیکند. و کسی که عاقبت کارها را ملاحظه نمیکند، انسان خردمند و محکمکاری نیست و ملاحظهی عاقبت کارها منافذ فکری و روحی انسانها را باز میکند.»
گاهی شاد ، گاهی غمگین.
گاهی افسرده ، گاهی پر نشاط .
چه قدر تحول دارد حالمان .
مدام داریم به در و دیوار میزنیم تا یک حالِ خوب ِ ثابت داشته باشیم ، اما نمیشود .
اگر از فتنههای آخرالزمان ، همین تحول زود به زود احوال ما ، آن هم با این همه استرس و بدون وصال باشد ،ما در گرداب یکی از زجرآورترین فتنه های آخرالزمان هستیم.
متین
به یک عدد حاج قاسم نیازمندیم
گفته بودم از وقتی رفتی حال و روز زمین و زمانمان به هم ریخته!
گفته بودم دعا کن این سال،این سال لعنتی که تو را از جهانمان گرفت و به قدر قرنی قد کشید زودتر تمام شود!
گفته بودم سخت است،خیلی سخت که کنار سبزه و سنبل و سنجد،کنار سوره سوره (کوثر) و سبد سبد (حول حالنا) و سبو سبو (دعا)، تصویر چشمان سلیمانیات هفتمین سین سفره نوروزمان باشد.
گفته بودم کبوتر جلد چشمانت شده ام، و هر روز در فراق آن دو آشیان آسمانی پرهایم مینالند.گفته بودم سردار! گفته بودم مرد بیابانهای سکوت و اخلاص !نگفته بودم؟اما خبر از حرمت شکنی حرم نداشتم و نگفتم. نگفتم در غیبت شکوهت فریاد آتش زدن حریم عمه جانی دیگر بلند است.نگفتم در نبودت هیزم آوردهاند این منفور جماعت شیعهی انگلیسی،این داعشیان وطنی،این کاسه لیسان ملکه.
کاش خبر به آتش کشیدن حرم،خبر صادق نبود،اما هست.هست و کاذب شیرازی،کاسب شده است.پول میگیرد و آبروی شیعه میفروشد.پول میگیرد و خوراک میریزد در آخور دشمن برای نشخوار تازه انعام دو پای رسانه.
نگفتهبودم سردار!اما می گویم.
می گویم به خونت قسم!
بساطشان را جمع خواهیم کرد.کور خواندهاند. کبوترحرم را دیدند و پرکشیدنش را، وهم برشانداشت که آسمان حرم را پر و بالی نیست.
نمیدانند،به والله نمیدانند این سرزمین کبوتران چاهی بسیار دارد.
کبوتران بسیاری که در سکوتند و وای به روزی که سر از چاه گمنامی درآورند.نمیدانند به والله نمیدانند اگر حرمت حرم شکسته شود،اگر آتشی دوباره پشت دربی دیگر زبانه کشد خانهی نفاق را تا ابد بر سر اهلش ویران خواهیمکرد.نمیدانند و بدانند لشکر کبوتران ابابیل در راهند.
معصومه رمضانی
مهمان عید امسال
«خود سازی»
«خود سازی»
«خودسازی»
بیانیه گام دوم را یادمان نرفته.
گوشه گوشهاش پر بود از
سفارش به خود،
سفارش به روح،
سفارش به جان.
آری تا به خلوت خویش راه نبرده باشیم و تا در این عصر چموش سری به غار تنهایی خویشتن نزده باشیم صحبت از تغییر جوامع و تمدن سازی راه به جایی نخواهد برد.
تا «من»را نساخته باشیم،«ما»ساخته نخواهد شد.
چه خوب که در این چند روز باقی مانده از «رجب»
و در «شعبان» و «رمضان»پیش رو،کمی به خودمان برسیم.
سالیانی بس دراز است که این موقع از سال را به صورت پرداختهایم.امسال اما میتوان در این خلوت چهرهی جان را با اشک سرخاب کشید و صورت باطن را با توبه سپیداب بست.گیسوی بلند را به طرهی شهدا گره زد و خاک پایشان را سرمه چشمان منتظرکرد.
شهدایی که به سنت دیرین،بهار به بهار،مهمانشان بودیم و در دعای “حولحالنا” منتظر آمینشان.
آهای ابراهیم!
میشنوی؟
هر سال فرسنگها راه را به عشق تو طی میکردیم و خود را به «کانال کمیل»میرساندیم .
آهای شهدای گمنام آرمیده در «معراجالشهدای اهواز»!
هر سال به عشق همنشینی با شما سفرهی هفتسینمان را روبروی ضریحتان میچیدیم.
یادتان هست؟!
امسال دیگر نوبت شماست.
آخ که خدا میداند هر سال این موقع چقدر دلهامان هواییتان میشود!
از بس که در ایل و قبیلهی پاکی و طراوت بودید تا در و دیوار خانهی گلیمان بوی پاکی میگیرند و بوی طراوت، یاد شما کوران میکند درگوشه گوشه روحمان.
اصلا نسیم بهار،عطر چفیهی قرمزرنگ و معروف «شهبازی»را با خود میآورد و گویی برای جان گرفتن زمین و زمانمان چفیهاش را در مشرق کائنات تکان داده است.
وای اگر امسال مهمانمان نشوید؛که امسال در غار تنهاییمان منتظر شماییم .
منتظر شما تا تمام جنوب و غرب را برایمان بیاورید.
«کانال حنظله»را،
«دشت عباس»را هم،
«شلمچه»را هم،
«طلائیه »را هم،
«ارتفاعات قراویز»را هم.
عطر بهارنارنج کاشان و گلهای محمدی قمصرش از طرهی گیسوان شماست و چقدر حال بهارمان بد میشود اگر همه دیدهای این سالهامان را به بازدیدی ختم نکنید.
اصلا هر رفتی را مگر آمدی نبود؟
بود؟!
پس«بسم الله»،راهی شوید.
کلبههامان لایق قدوم شما نیست، میدانیم؛
ولی اگر لبخند نافذ «همت» نباشد و نجواهای «ردانی پورِ» روحانی.اگر«آوینی» برایمان از فتح الفتوح نگوید و «حاج احمد»از قدس و سواحل دریاچهی طبریّه،چگونه آماده شویم؟
چگونه به ساخت تمدنی نوین دلخوش کنیم؟!که ما جان و توانمان از شماست.
هیهات!
شما ما را در این وادی حیرانی تنها نخواهید گذاشت.
حتم داریم میآیید و حالمان خوب خواهد شد.
حتم داریم میآیید؛حلقه زده به دور «حاج قاسم»؛با همان چشمان گیرایش که چشمان خود خود خدا بود.
آری حتم داریم به خوب شدن حال و سالمان،که آمدن شما نوید آمدن«موعود»است.
که
ما دلخوش به روایات رجعتیم.
معصومه رمضانی
چهکار کنیم که بلاهای قبل از ظهور کم بشود؟
پیشنهاد چلّهگیری قبل از ماه رمضان
باهم همعهد بشویم که «چهل سحر» به امامزمان(ع) توجه پیدا کنیم
برای اینکه بلاهای قبل از ظهور کمتر بشود، باید چهکار کنیم؟ اول باید به فلسفۀ این بلاها نگاه کنیم و بدانیم که این بلاها میخواهد کاستیهای ما را در معرفت نسبت به ضرورت ولایت ولیّالله، جبران بکند و بدانیم که نمیشود جهان بدون وجود ولیّ خدا اداره بشود و الان چه خائنینی دارند جهان را اداره میکنند و این بلاها را بر سر مردم میآورند.
وقتی به بلایای آخرالزمان نگاه میکنیم، باید به سمت «معرفت نسبت به ولیّالله» برویم و هرچه بیشتر به حضرت ولیّ عصر(ع) توجه پیدا کنیم.
از الان چهل روز، تا ماه رمضان فرصت داریم. هرکدام برای خودمان میتوانیم یک برنامهای را اجرا کنیم که به آن «چلّهگیری» میگویند؛ یعنی چهل روز به عبادت بپردازیم، به سبک زندگی خودمان توجه کنیم و تغییراتی را در آن ایجاد کنیم تا بتوانیم آمادۀ آن ماه مبارک رمضانی بشویم که خداوند مژدۀ ظهور را در آن ماه مبارک به مؤمنین عنایت خواهد کرد.
الان با همین اضطراب و اضطرار-که در این حوادث اخیر ایجاد شده است- شروع کنیم و مثلاً تا ماه رمضان هر روز صبح دعای عهدمان دیگر ترک نشود، یا شروع کنیم سحرها در قنوت نماز شب، دعای فرج را بخوانیم که اینهمه بزرگان به آن سفارش کردهاند.
یا اینکه بعد از نماز شب و قبل از نماز صبح، همدیگر را بیدار کنیم و دعای فرج را بخوانیم. میلیونها نفر همه باهم، همعهد بشوند که این کار را انجام بدهند.
ارکان برنامۀ چهلروزه تا ماه رمضان:
۱- چهل سحر، توجه به امامزمان(ع) با دعای فرج و دعای عهد
حالا که از این مجالس معنوی محروم هستیم، بیاییم توجه به حضرت ولیعصر(ع) پیدا کنیم، همه باهم همعهد بشویم که بهمدت چهل سحر، توجه به حضرت ولیعصر(ع) پیدا کنیم؛ با دعای فرج و با دعای عهد. وقتی در چنین شرایطی قرار گرفتیم این اضطرار ما را اولیاء خدا حتماً میبینند و حتماً به ما توجه میکنند.
۲- تمرین تقوا و تغییر در سبک زندگی
جدای از این ذکر و توجه به حضرت ولیعصر(ع) در بقیۀ زندگی خودمان هم تغییراتی ایجاد کنیم. آقای بهجت(ره) میفرمود: هیچ ذکری بالاتر از «ذکر عملی» نیست؛ یعنی همان ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات. در واقع ایشان «تقوا» را بهعنوان بالاترین ذکر، میشمارند.
ما چهل روز تا ماه رمضان فرصت داریم که در متن این بلایا، به سمت تقوا برویم. بر اساس آیات قرآن و روایات هم تقوا در برطرفشدن بلایای بزرگ از سر فرد و جامعه بسیار مؤثر است.
۳- افزایش محبت و مواسات و رفتار فداکارانه بین مردم
برای عبور از این بلایا در درجۀ اول، باید به ساحت مقدس امام زمان(ع) توجه و معرفت پیدا کنیم. بعد از توجه به حضرت، سراغ توجه به خودمان و رعایت تقوا برویم. در جریان رعایت تقوا هم باید موضوع «مواسات» را خیلی برجسته کرد؛ یعنی مؤمنین تا میتوانند باهم مهربان و فروتنانه رفتار کنند. این بلاها میآید تا دلهای ما را بههم نزدیک کند و نسبت به همدیگر، فداکارانهتر رفتار کنیم.
۴- توجه بیشتر به قرآن و حفظ قرآن
کار دیگری که خوب است در این چهلروز تا ماه مبارک رمضان انجام بدهیم، توجه بیشتر به قرآن است. که ما را آمادۀ ورود به ماه رمضان خواهد کرد. در این نوروز و این قرنطینههای خانگی یک فراغتی پدید آمده و خوب است که از آن استفاده کنیم برای حفظ قرآن (پیشنهاد ما بر اساس برخی روایات، پنج جزء آخر قرآن است؛ یعنی از سورۀ محمد(ص) تا آخر قرآن)
علیرضا پناهیان
امام زمان علیه السلام
ما منتظر تو بوده ایم از سر سال
هستیم اگر چه بکشد آنوَر سال
اوضاع دلم وخیم … نه بدتر شد
دلگیر تر است جمعه ی آخر سال
حسین جعفری
✨✨✨
جمعه انتظار
با ناله و آه… ياری ات خواهم كرد.
تا آخر راه… ياری ات خواهم كرد
گر لطف تو شاملم شود بعد از این…
با ترك گناه … ياری ات خواهم کرد
سیدمجتبی شجاع
✨✨✨
جمعه ی آخر سال است کجایی آقا
مرغ دل بی پروبال است کجایی آقا
شیعه را راه نجاتی زِ بلا ممکن نیست
استرس با تو ، محال است کجایی آقا
حسن نبی جندقی
✨✨✨
افسوس نبودی و به آزار گذشت
انگار ز دیده هایمان خار گذشت
این حرف دل تمامی عاشق هاست
این جمعه آخری چه غم بار گذشت…
محمد حبیب زاده
<< 1 ... 25 26 27 ...28 ...29 30 31 ...32 ...33 34 35 ... 253 >>