آیا استخاره در روایات آمده است ؟
از وجود مبارک امام باقر رسیده است که شما خودتان را بر کتاب خدا عرضه کنید .وجود مبارک امام باقر علیه السلام فرمود عقایدی که دارید ، اخلاقی که دارید قبل از این که استخاره کنید تفسیر کنید ، ما گاهی بین دو کار مخیر یا مردد هستیم و نمی دانیم کدام حق است و کدام باطل ، خیلی به ما دستور استخاره ندادند .
استخاره کردن دو قسم است یک دعای مخصوص استخاره است که واقعا اول و آخرش نور است و این در صحیفه سجادیه است ، هر کسی تصمیم گرفت کاری انجام دهد ولو به حسب ظاهر خیر است ، خیرش را از خدا بخواهد ، همین طور وارد کار نشود این یک دستور اکید اسلامی است و جزو سند ماست و بسیار هم کار خوبی است و این استخاره یعنی طلب خیر .
اما آن استخاره که انسان قبل از این که مشورت کند ، قبل از این که ارزیابی کند ، فورا به قرآن تغعل بزند ، این مورد در دستورات ما وجود ندارد ، البته زمانی که انسان متحیر شد حرف دیگری است .
آن چه امام باقر علیه السلام فرمود این بود که مهمتر از استخاره تفسیر است ، تمام کارهایتان را بر قرآن عرضه کنید ، ببینید آیا مطالب و معانی قرآنی آن را امضا می کند یا خیر . برای کسانی که در حوزه و دانشگاه هستند آشنایی با یک دوره قرآن لازم است .
وقتی ترازو را فهمیدیم ، عقاید را با ترازو می فهمیم ، یعنی وقتی امام می فرماید خودتان را به قرآن عرضه کنید یعنی این بحث تنها مخصوص فقیه اصولی نیست ، جمیع اخلاق را بر قرآن عرضه کرد ..
بخشی از سخنان آیت الله جوادی آملی، شنیده شده .
حسین فهمیده
رهبر انقلاب
یکی از جوانانی که در بوسنی مجاهدت کرده بود برای من نقل می کرد : وقتی که جوانان بوسنیایی عکس شهید فهمیده را بر اسکناس های ما دیدند پرسیدند روی پیشانی اش چه چیزی بسته ؟
گفتم این علامت بسیجی های ماست که در میدان جهاد سربند الله اکبر می بندند . یکباره جوانان مسلمان بوسنیایی لباسشان را تکه کردند و گفتند این جمله را بر لباس ما هم بنویسید .
قدرت ندای الله اکبری طور در قلب اروپا طنین انداخت ، نتیجه مجاهدت با ایمان به خدا همین است .
حسن معاشرت زوجین از منظر فقه امامیه
فصل دوم از تحقیق حسن معاشرت زوجین
مبنا و جایگاه حسن معاشرت در اسلام
هدفمندى خلقت، جهتدار بودن زندگى انسان و برخوردارى او از كرامتى خاص كه سراسر ابعاد وجودش را در برمىگيرد و در مجموعه نظام آفرينش با برخوردارى از اين كرامت، او را نسبت به ساير شؤون جمادى، نباتى و حيوانى زندگى متمايز مىسازد و رسالتى عظيم مابين انّا للّه تا انّا اليه راجعون بر عهده وى قرار مىدهد، با بىبندوبارى و آزادزيستى و رهائى از قيود اخلاقى سازگارى ندارد. چون حركت انسان در مسير زندگى، بهسوى كمال مطلق است، لذا بايد در زندگى مشترك به همسر خويش بهمثابه يك انسان مكمل، يك روح تعالىبخش، يك مبدأ تحول شخصيت خويش بداند، در اين تحول بايد بهگونهاى حركت كند كه عقل بر نفس اماره غالب آيد كه در غير اينصورت،حركت او سير نزولى خواهد داشت.
1- جایگاه حسن معاشرت در اسلام
حسن خلق در فرهنگ اسلام از رحمت الهی ریشه میگیرد که خداوند با معرفی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بهعنوان الگوی برتر حسن خلق، در خطاب به آن حضرت می فرماید:
«فَبِما رَحمةِ الله لنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظاً غَلیظَ القلبِ لاَنفَضُّوامِن حَولِکَ فاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فی الاَمر…»[1]
«و بهسبب رحمتى از جانب خدا با آنان نرمخو شدى؛ و اگر (بر فرض) تندخويى سختدل بودى، حتما از پيرامونت پراكنده مىشدند. پس، از آنان درگذر، و برایشان آمرزش بخواه؛ و در كار[ها] با آنان مشورت كن …»
حسن خلق که از فضایل نفسانی است، با لبخندها و خوشروییهای ظاهری و تصنعی که برای جلب منافع مادی است تفاوت دارد.
1-1- زیباترین مخلوق خداوند
خوشخلقی ومدارا با مردم آنچنان زیبا و مطلوب پروردگار است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله درباره آن میفرماید: «لَوکانَ الرِّفقُ خَلقاً یُری ما کانَ مِمّا خَلَقَ اللهُ شیءُ أحسنُ منه»؛[2] «، اگر مدارا مخلوقی بود که دیده میشد، در آنچه که خداوند آفریده چیزی نبود که نیکوتر وزیباتر از آن باشد.»
و برعکس ناسازگاری و تندی و خشونت با مردم تا آنجا مذموم و نکوهیده است که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آنرا اینگونه نکوهش میکند: «لو کانَ الخُرقُ خلقاَ یُری ما کانَ شیءٌ مِمّا خَلَقَ اللهُ اقبَحَ منه»؛[3]«اگر تندخویی مخلوقی بود که دیده میشد، در آنچه که خداوند آفریده چیزی زشتتر از آن وجود نداشت.»
آیاتی از قرآن کریم،استقرار اصل معروف را بهعنوان وظیفهای در روابط زوجین مطرح میسازد. غالب این آیات خطاب به مردان در جهت رعایت حسن معاشرت در برقراری روابط زوجین و روابطی انسانی و اخلاقی با همسر است که تاحدی به تفصیل در رابطه با این آیات و چگونگی رفتار زوجین در کانون خانواده بحث خواهیم نمود.
1-«وَعاشِروهنَّ بالمعروف»؛[4]با همسران خود با اخلاق نیکو معاشرت کنید.
2-«وأتَمروابینکُم بالمعروف»؛[5]درباره «ائتمروا» سه معنا بیان شده است. معنای اول مشاورهکردن است. معنای دوم هریک دیگری را به نیکویی فراخواندن و معنای سوم ؛پذیرش گفته و امر یکدیگر، آنگاه که گفته و دستوری نیکو باشد. مجموع این معانی با توجه به آیه فهمیده میشود. تاکید اسلام بر انعطاف و برخورد منطقی و صمیمی بین زن و شوهر است.[6]
3-«هنَّ لباسٌ لَکُم وَ أنتُم لباسٌ لَهنَّ»[7]آیهای در تاکید معنای قبلی است که هریک از زن و شوهر همچون لباس و پوشاننده عیوب یکدیگرند و محافظ و حامی حیثیت و شرف و دین همدیگر و در عینحال هریک مآمن و پناهگاه دیگری محسوب میشوند.
4-«ولهنَّ مثلُ الذَّی علیهِنَّ بالمعروف»؛[8]
در اینجا اصل معروف را بنیان روابط متقابل زن و مرد در استقرار حق و تکلیف قرار میدهد، و رعایت معروف را بهعنوان وظیفهای طرفینی بر زوجین لازم میداند.
5-«فَامسِکوهنَّ بالمعروفِ أوسَرِّحوهُنَّ بِمعروف و لا تمُسِکوهنَّ ضِراراً لِتعتدوا»؛[9]اشاره به این دارد که با صمیمیت و اخلاق نیکو همسران را نگه دارید و زندگی زناشویی را با ملاطفت و شایستگی ادامه دهید. یا اگر هیچگونه زمینه سازش و آرامش بین شما نیست، با رفتاری منطقی و معقول و بهدور از هرگونه ازار و اذیت و انتقامجویی از یکدیگر جدا شوید.
6-« وَمِنْ اياتِهِ أنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ أزْواجاً لِتَسْكُنُوا إلَيْها وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً»؛[10]«يكي از آيات قدرت خداوند اين است كه براي شما از جنس خودتان همسر آفريده تا وسيله سكون و آرامش شما باشد و در ميان شما دوستي و رحمت قرار داده است »
مسلما روابط ناشی از باهم بودن و صمیمیت و همدلی مایه آرامش و تسکین خاطر آنها میگردد.
6-«وإن أرَدتُم إستِبدالَ زَوجٍ مَکانَ زَوجٍ وَ ءاتَیتُم إحدیهُنَّ قِنطاراً فَلا تَأخُذوا مِنهُ شَیئاً اَتَأخُذونَه وَبُهتاناً وَ إثماً مُبیناً»[11]
«اگر خواستار جايگزينى همسرى بهجاى همسر (خود) شديد، و به يكى از آنان مال فراوانى (بهعنوان مهر) پرداختهايد، پس هيچچيزى از آن را (باز) مگيريد. آيا آن [مهر] را با تهمت و گناهى آشكار (باز پس) مىگيريد؟»
در این آیه اتهامزدن به حیثیت و آبروی همسر با بهانههای واهی، برای اینکه در تنگنا قرار گرفته و از حقوق مالی خویش بگذرد، از مصادیق سوء معاشرت قلمداد شده است. و در ادامه میفرماید: «وَکَیفَ تَأخُذونَه وَقَد أَفضی بَعضَکُم إلی بَعضٍ وَأخَذنَ مِنکُم میثاقاً غلیظاً»؛[12]«و چگونه آن [مهر] را مىگيريد، و حال آنكه برخى از شما به برخى [ديگر] كام دادهايد! و آنان از شما (در هنگام ازدواج،) پيمان محكم شديدى گرفتهاند؟»
شما با ازدواج پیوند محکمی بستهاید که این پیوند و میثاق با این نوع از رفتار موافقت ندارد.[13]
جلسه درس اخلاق
حجت الاسلام والمسلمین ابراهیمی خطیب و مبلغ دینی امروز در جلسه اخلاقی که در مدرسه علمیه کوثر ورامین برگزار شد ضمن تسلیت به مناسبت ماه صفر و شهادت حضرت رقیه سلام الله اظهار داشت : سلاح امام سجاد علیه السلام جهت تبلیغ و ارشاد مسلمین چند چیز بود که از جمله می توان به گریه امام علیه السلام اشاره کرد .
وی افزود : امام علیه السلام چون امکان منبر و وعظ نداشتند سالی یک برده می خریدند و او را تربیت می کردند و بعد آزادش می کردند .
حجت الاسلام ابراهیمی ضمن بیان اهمیت دادن به فضایل و محبت حسینی علیه السلام در جامعه بیان داشت : در جامعه ای که مملو از محبتامام حسین علیهم السلام باشد آزار و اذیت در آن جامعه بسیار کم خواهد بود .
این مبلغ دینی محبت امام حسین علیه السلام را اصل دین خواند و گفت : دشمنان اسلام تمامی تلاش خود را می کنند تا مسلمین را از امام شهیدشان دور سازند زیرا اگر کسی تمسک به امام حسین داشته باشد زیر باز ظلمنمی روند و در برابر زور سر خم نمی کنند .
وی در پایان اظهار داشت : وقتی لوح سینه و عقیده ما به محبت و براعت از دشمنان ائمه معصومین و حضرت زهرا سلام الله متوسل شد گناه را نمی پذیرد و اگر هم گناهی به آن وارد شود در صدد رفع آلودگی و پلیدی آثار گناه بر می آید .
فلسفه کودکانه
از دست شیطنت بچه ها به ستوه امدم و با عصبانیت گفتم : عجب جماعت نفهمی هستید ، دخترم در کمال ارامش و با لبخندی مرموز گفت : مگه تو مامانمون نیستی ؟
گفتم : هستم
گفت : پس چرا بهمون میگی جماعت نفهم ، اینجوری خودت هم جزو ما میشی .
شگفت زده شدم ، دخترم فقط ۴ سال دارد !!!!!!
بچه ها فراتر از ذهن ما می فهمند ، احترام به انها احترام به خود ماست …..
بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش
دیدار با شما جوانان عزیز در این مراسم، یک دیدار شیرین و امیدبخش است؛ همیشه همینجور است و هر سال احساس میشود که به توفیق الهی، مجموعهی دانشجویان دانشگاههای افسری در نیروهای چندگانهی ارتش، پیشرفتهای معنوی و مادّی بیشتری دارند. این برای ما جای خرسندی بسیار و بهمعنای حقیقی کلمه، یک مژده است.
بارها عرض کردهایم که ثروت واقعی کشور، شما جوانها هستید؛ در هرجا که هستید، ذخیرهای هستید برای عزّت کشور و بقا و استقلال کشور و پیشرفت کشور. البتّه برخی از بخشها اهمّیّت بیشتری دارند، ازجمله بخش حفظ امنیّت کشور که این به عهدهی شما است. شما جوانهای نیروهای مسلّح، یکی از مهمترین و بزرگترین مسئولیّتهای کشور را بر دوش میگیرید. آنهایی که امروز سردوشی گرفتند و آنهایی که امروز درجه گرفتند، در واقع گامهای بلندی را آغاز کردند در یک راهی که حقیقتاً یک راه پُرافتخار است؛ راه حفظ امنیّت و عزّت کشور. اینکه میگوییم امنیّت، یکی از مهمترین بخشها است، بهخاطر این است که هر پیشرفت دیگری متوقّف به امنیّت است. اگر امنیّت نباشد پیشرفت علمی هم نیست، پیشرفت صنعتی و اقتصادی هم نیست؛ اگر امنیّت نباشد، آرامش و اطمینان و سکینهی روحی در مردم وجود ندارد. در فضای ناامن، آرزوهای بزرگ و آرمانهای درخشان، در ذهنها فراموش میشود؛ همه به فکرِ حفظِ امنیّتِ جانِ خود هستند. وقتی در کشور امنیّت هست، آنوقت این یک عرصهای است، یک بستری است برای رشدِ همهی عناصرِ رشدِ یک کشور و عناصر پیشرفت یک کشور؛ شما یک چنین مسئولیّتی به عهده دارید.
در زمینههای مختلف، امنیّت مهم است. من بهمناسبت اینکه امروز یکی از مسائل اساسی کشور، مسئلهی اقتصاد و معیشت مردم است، اشاره کنم که اقتصاد هم نیازمند امنیّت است؛ بنای اقتصادی کشور هم بایستی بر یک بنیاد امنی نهاده بشود. مشکل ما، مشکل تاریخی ما، مشکل بازماندهی ما از دورانهای طاغوتی، وابستگی اقتصاد ما به نفت است؛ این موجب شده است که ما در زمینهی مسائل اقتصادی، دغدغهی امنیّت را در همهی دورانها، زیاد داشته باشیم؛ قیمت نفت کم شد، زیاد شد، فروش نفت ممنوع شد، رفتوآمد نفت مشکل شد، فلان مشتری نفت پول ما را نداد. وقتی همه چیز بر محور نفت در اقتصاد میچرخد، اقتصاد ناامن است؛ اقتصاد هم بایستی امن بشود. این جمله را در اینجا گفتم بهخاطر اینکه ولو محیط نظامی، محیط اقتصادی نیست، امّا اهمّیّت امنیّت برای همهی بخشها معلوم بشود؛ حتّی برای مسئلهی اقتصاد که علیالظّاهر به کسوت سربازی و لباس ارتشی و سپاهی ارتباطی ندارد.
جوانان عزیز! قدر خودتان را هم بدانید، قدر کشورتان را هم بدانید، قدر امنیّتتان را هم بدانید، قدر نظام جمهوری اسلامی را هم بدانید که این عزّت را، این آرامش را، این سربلندی را به این کشور عطا کرده است. همین کشور، همین جغرافیا، همین ایران عزیز -که بحق شما این سرود زیبا را دربارهی ایران زمزمه کردید و تکرار کردید- با همین گذشتهی تاریخی، با همین عناصر استعداد بیپایان، یک روزی زیر پای مستشاران آمریکایی و صهیونیست و انگلیسی و امثال آنها دچار توسریخوری بود. این ملّت را، این کشور را، این تاریخ درخشان را، این استعدادهای جوشان و پُرفوران را، حاکمانِ وابستهی پستِ ضعیفِ توسریخور، به توسریخوری کشانده بودند. اسلام آمد کشور را نجات داد؛ جمهوری اسلامی آمد ایران را عزیز کرد، ایران را مقتدر کرد.
عزیزان من، جوانهای هوشمند و بااستعداد ما! امروز دعوای استکبار با ما این است که چرا قدرت شما منطقه را فرا گرفته. این اقتدار جمهوری اسلامی است. آنچه از نظر ما عنصر اقتدار ملّی است، از نظر دشمنان ما یک عامل مزاحم است و با آن مبارزه میکنند. با توسعهی اقتدار جمهوری اسلامی در میان ملّتها در منطقه و فراتر از منطقه مخالفت میکنند، چون عامل اقتدار است، چون عمق راهبردی کشور است؛ با قدرت دفاعی کشور و قدرت نظامی کشور مخالفت میکنند؛ با هرآنچه وسیلهی قدرت و عنصر اقتدار ملّی باشد، دشمنان ما مخالفت میکنند.
راه مقابله چیست؟ جوانها! فکر کنید. راه مقابلهی با دشمن این است که ما بعکس و برخلاف خواستهی او، روی عناصر اقتدار خودمان تکیه کنیم. اعلام کردیم، باز هم اعلام میکنیم که امکان دفاعی و قدرت دفاعی کشور قابل مذاکره و چکوچانه نیست. بیایند چکوچانه کنند که چرا شما فلان ابزار دفاعی را دارید؟ چرا فلانجورش را دارید؟ چرا تولید میکنید؟ چرا تحقیق میکنید؟ [ما] دربارهی آن چیزهایی که اقتدار ملّی را افزایش میدهد یا تأمین میکند یا پشتیبانی میکند با دشمن هیچ چکوچانهای، هیچ معاملهای نداریم؛ ما راه اقتدار کشور را پیش میرویم؛ و این بر عهدهی شما است.
جوانهای عزیز! فردای این کشور مال شما است. جوانهای دیروز وظیفهی خودشان را انجام دادند. [حدود] ۳۰ یا ۳۵ سال پیش، در همین دانشگاه -تعبیر کردند«فیضیّهی ارتش»؛ درست هم هست؛ اینجا مثل فیضیّهی ارتش است؛ اینجا جایگاهی است که شهیدان زیادی را از استاد و دانشجو و فرمانده و مدیر به خود دید- در دوران دفاع مقدّس، دانشجویان این دانشگاه بهطور داوطلبانه و در اثنای دانشجویی، اصرار کردند که بیایند در میدان دفاع مقدّس بجنگند؛ ارتش اینها را نمیآورد، [چون] برخلاف مقرّرات ارتش بود، [امّا] تعدادی از بچّههای این دانشگاه داوطلبانه میآمدند، در آن بخشی که بهعنوان جنگهای نامنظّم شناخته شده بود، مبارزه میکردند. سالهای متمادی است -دهها سال است- که این مراسم هر سال اینجا تشکیل میشود؛ کسانی مثل شما، اینجا یک روز سردوشی گرفتند یا درجه گرفتند و بحمدالله به مقامات عالی ارتش رسیدند؛ این جزو افتخارات این دانشگاه است. خودتان را آماده کنید؛ کشور مال شما است؛ باید کشور را به اوجِ عزّت برسانید، در زیر سایهی اسلام و با الهام از انقلاب عظیم اسلامی؛ جمهوری اسلامی متصدّی و متکفّل یک چنین وظیفهی مهمّی است و شما در نظام جمهوری اسلامی بحمدالله مشغولید. از خدای متعال توفیقاتِ روزافزون شما را مسئلت میکنم؛ از فرماندهانتان، اساتیدتان و کسانی که تلاش میکنند و کار میکنند تشکّر میکنم. از کسانی که آرایش زیبا و پُرمغز میدان را تهیّه کردند هم تشکّر میکنم.
ایا خداوند محدود به مکان است ؟
روایت کرده شعبی که حضرت امیرالمومنین علیه السلام از مردی شنید که می گفت : سوگند به خدایی که بواسطه هفت طبقه محتجب است .
امیرالمومنین علیه السلام تازیانه خود را بجانب او بلند کرد و فرمود: وای باد ترا !خداوند متعال برتر و بالاتر از ان است که بواسطه چیزی محتجب و مستور گشته و یا چیزی از او محتجب و پوشیده شود .
منزه و متعالی است ان خدایی که مکان او را نتواند در بر گیرد و چیزی در جهان بر او مخفی و پوشیده نماند ، و او به همه اسمانها و زمین و جهانیان اگاه و عالم است .
ان مرد گفت ایا لازم است از سوگند خود کفاره دهم ؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمود : تو به خدا سوگند نخوردی تا کفاره ای بر تو لازم باشد ، زیرا انچه محتجب با هفت طبقه باشد خدا نیست و سوگند تو به ان خدایی بود که چنین باشد .
و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : یکی از دانشمندان علمای یهود نزد امیرالمومنین علیه السلام امده و عرض کرد ؛ یا امیرالمومنین خدای تو در کجاست ؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمود : وای بر تو ! کدام نقطه و مکانی را می شود فرض کرد که پروردگار متعال در انجا نباشد ، پس چگونه از محل او استفسار می کنی ؟
خداوند متعال در همه جا هست ، و او پیش از هر موجودی بوده است ، و متصور نیست که چیزی قبل از اوجود داشته باشد و او بعد از هر چیزی خواهد بود و بودن موجودی بعد از او باطل و غلط است و نهایت و انتهایی قبل او نباشد ، و همه نهایتها در مقابل وجود ابدی او منتهی و منقضی می شود و او منتها و مرجع همه نهایتها و موجودات می باشد .
دیده شده در احتجاج طبرسی ، احمدبن علی بن ابی طابب طبرسی ، ترجمه حسن مصطفوی ، ج ۲ ص ، ۲۶۴.
در قیامت چه عملی افضل اعمال است
در کشف الغمه نقل می کند از ابی علقمه که گفت : پیامبر اکرم صلی الله و علیه و اله و سلم نماز صبح را خواند انگاه روی به جانب ما نمازگزاران نمود و فرمود : دیشب در خواب حمزه ابن عبدالمطلب و برادرم جعفربن ابی طالب را دیدم یک ظرف پر از میوه جلوی انها بود ، مقداری را خوردند بعد میوه تبدیل به انگور شد ، باز مقداری خوردند تبدیل به خرما شد ، باز شروع کردند به خوردن. من نزدیک انها رفتم گفتم پدر و مادرم فدایتان چه عملی را بعد از مرگ بهترین عمل مشاهده کردید ؟
گفتند پدر و مادرمان فدایت باد “ وجدنا افضل الاعمال الصلاه علیک و سقی الما و حب علی ابن ابی طالب علیه السلام : بهترین عمل در این بازار صلوات فرستادن برتو ، اب دادن به مردم و محبت علی ابن ابی طالب علیه السلام است .”
دیده شده در کتاب رویای صادقانه ، موسی خسروی ، نشر الف ، ص ۲۴
اثر سوء محبت افراطى
تردیدى نیست که همه کس فرزند خود را چون پاره ى تن خود دوست مى دارد و اگر سخن از ابراز محبّت غیر متعادل است نه به معناى محبّت زیادى است، زیرا دوستى یا دشمنى فعل قلب است و در اختیار کسى نیست. بنابراین علاقه به فرزند علاوه بر آن که فطرى و کاملا طبیعى است امر اختیارى نیست تا نوبت به سخن از افراط یا تفریط در آن برسد، بلکه محور بحث در این مرحله نحوه ى ابراز محبّت افراطى است. به این ترتیب که اگر والدین به دلیل علاقه ى وافرى که به فرزند خود دارند، همه ى امکانات رفاهى را در اختیار او بگذارند و هر آن چه که احساس کردند کودک نیاز دارد قبل از درخواست و به مقدار بیش از نیاز در اختیار او بگذارند و دائماً با کلمات محبّت آمیز و عاشقانه از حرکات و گفتار او تعریف کنند و اجازه ى کوچک ترین زحمت و تلاشى را به او ندهند و از همه خطرناک تر کارهاى خطاى او را توجیه کنند و به جاى او عذرتراشى نمایند، بدانند ناخودآگاه کودک خود را در مسیرى قرار داده اند که آثار آن نه تنها دنیا، بلکه آخرت او را تباه خواهد کرد.
زیاده روى در محبت در دوران کودکى به صورت خودخواهى، کم طاقتى اتکاى به غیر، بى ادبى و جسارت به دیگران و از همه مهم تر ضعف نفس و شکوفا نشدن استعدادهاى پنهان کودک نمایان مى گردد.
کرامت نفس یعنى توجه به سجایا و ارزش ها و توانمندى هاى انسانى و متقابلا مهانت نفس یعنى غفلت از ارزش هاى نفس انسانى و معطل گذاردن آن ها. بنابراین ضعیف النفس در این فرهنگ نه آن است که ذاتاً توانمندى ندارد، بلکه از آن ها غافل است و به کار نمى بندد و ریشه ى این نقص از زمان کودکى شکل مى گیرد، به این ترتیب که اگر کودک در فضاى تربیتى رشد کند که به دلیل ابراز محبّت هاى افراطى هر آن چه بخواهد بلافاصله فراهم شود و کودک در ناز و نعمتى بیش از حدّ نیاز خود رشد کند طبعاً زمینه اى براى به کار افتادن استعدادهاى او به وجود نمى آید و دائماً در زیر چتر حمایتى والدین و یا بزرگ ترها (خاله و عمه، مادربزرگ و پدربزرگ) قبل از واقع شدن در سختى ها و احساس نیاز به برطرف کردن آن، سختى از او برداشته مى شود، استمرار چنین روندى در زندگى کودک نتیجه اى جز دفن استعدادها و خلاقیت ها و قوه ى ابتکارى است که مى توانست هنگام برخورد با مشکلات و دست و پنجه نرم کردن با آن ها در او شکوفا شود.۱
مرز از خودراضی و عقده ای
باید مراقب بود که افراط گری در کارهایمان نباشد ، افراط در محبت بسیار بد است ، مثل گلی که دو روز یک مرتبه اب می خواهد ، شما همه ساعت به ان گل اب دهید مسلم است که این گل می گندد . درباره محبت هم اینچنین است . اگر در محبت به فرزند افراط شود بچه لوس و از خود راضی بار خواهد امد و خطر این از خطر عقده اگر بالاتر نباشد کمتر نیست .
انسان عقده ای ممکن است خیانتکار یا جنایتکار یا دل مرده از کار دراید . افرادی هم که از خودراضی باشند استقلال نداشته و از دیگران و جامعه توقعات بی جا دارند .
لذا در حالی که باید بچه محبت ببیند در عین حال هم باید افراط در محبت نبیند .۲
۱- سایت جلوه
۲ - دیده شده در کتاب تربیت فرزند از نظر اسلام ، ایت الله حسین مظاهری ، نشر بین الملل ، ص ۱۳۷.
پرواز روح
” الله ولی الذین امنوا یخرجونهم من الظلمات الی النور ...” از ایه ۲۵۷سوره بقره بر می اید که خداوند می خواهد انسان را به سمت نور ببرد . و طاغوت انسان را در تارکی می خواهد .
شما وقتی در نور قرار می گیرید اطرافتان را خوب تشخیص می دهید . اگر وجود اهل بیت سلام الله نورالله است برای است که وجود خداوند را برای ما نمایان می سازند .
در نور عیوب و نقص ها و ارزش ها دیده می شود ، اما وقتی فضایل دیده نمی شود یعنی فضای جامعه تاریک است که ان موقع طاغوت نفع می برد .
وقتی خداوند می خواهد به سمت نور برویم ، منظور از این نور ، نور مادی نیست . و باید بدانیم که نور در ارتفاعات بیشتر است و ظلمات در اعماق بیشتر می شود .
حالا سوال اینجاست که چگونه باید به این نور دست پیدا کنیم ؟ برای پاسخ اول باید بدانیم که ارتفاع کرفتن و حرکت به سوی نور مادی نیست و با جسم امکان پذیر نمی باشد بلکه این تکامل و اوج گرفتن با روح است ، و این روح است که باید پرواز کند .
ظلمات ظلم است ، بدی است ، گناه است ، هر چه انسان دل به گناه دهد بیشتر در ظلمات فرو می رود و از نور فاصله می گیرید . طاغوت برای فرو بردن انسان در ظلمات وعده و وعید می دهد . پس برای حرکت در نور و اوج گرفتن باید روح پرواز کند .
سخنان حجت الاسلام ابوالقاسمی ، شنیده شده .
<< 1 ... 85 86 87 ...88 ...89 90 91 ...92 ...93 94 95 ... 253 >>