دونالد ترامپ

 

 

شب گذشته، دونالد ترامپ که قرار است امروز به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا سوگند یاد کند، در مراسم کنسرتی که تنها چند ساعت مانده به مراسم تحلیف وی برگزار شد، سخنرانی کرد. کنسرتی با نام «دوبتره آمریکا را با شکوه کنیم» دونالد ترامپ سخنانی را بر زبان آورد که بخشی از آنها اهمیت بسزایی داشت.

 

ترامپ در این سخنرانی حدود شش دقیقه ای گفت: این سفر هجدهد ماه قبل شروع شد و سهم شما در آن بسیار بیشتر از سهم من بوده است. من تنها نقش یک پیام رسان را داشتم. ما همه خسته شده ایم و از آنچه در حال رخ دادن است خسته ایم و می خواهیم آن را تغییر دهیم؛ اما یک تغییر واقعی.

 

ترامپ در ادامه گفت: این جنبشی است که شروع شده و و کار خود را آغاز کرده و نمونه آن را در هیچ کجای جهان سراغ نداریم. هیچ جنبشی مانند این وجود نداشته و یک جنبش خاص است. ما باید کشور خود را متحد کردهد و آمریکا را برای همه افراد این کشور بزرگ و باشکوه کنیم؛ برای همه.

 


ترامپ گفت: قرار است ما یک کار خاص و ویژه بکنیم. هجده ماه قبل کسی به ما باور نداشت و برای ما شانسی قائل نبود؛ اما متوجه شدیم که چیزی در حال رخ دادن است. در ماه پایانی کمپین انتخاباتی، ایالت به ایالت و سخرانی به سخنرانی همه چیز تغییر کرد و به تعداد طرفداران ما اضافه شد… اما آنها نمی خواستند به ما اعتباری بدهند. چون بسیاری از ما را فراموش کرده بودند. من در کمپین های انتخاباتی، نام این موضوع را مردان و زنان فراموش شده گذاشتم؛ اما ما دیگر از این به بعد فراموش شده نیستیم. دیگر فراموش شده نخواهیم بود. این چیزی است که من به شما می گویم.

 

اما مهمترین بخش از سخنان ترامپ جایی بود که بعد از تشکر از خانواده خود برای حمایت های آنها در انتخابات و همچنین تشکر از طرفداران خود گفت: به شما قول می دهم که سخت کار کنم. قرار است بسیاری از چیزها را تغییر دهیم. ما مشاغل خود را بازمی گردانیم و دیگر اجازه نمی دهیم دیگر کشورها شغل های ما را از ما بگیرند. ما دوباره ارتش خود را بازسازی خواهیم کرد و مرزهای خود را تقویت می کنیم. قرار است اقداماتی را انجام دهیم که برای چندین دهه در کشور ما انجام نشده و همه چیز قرار است تغییر کند. من به شما قول می دهم.

 

ترامپ در پایان گفت: فردا شما را خواهم دید و اصلا مهم نیست که فردا یک روز زیبا باشد یا یک روز بارانی وحشتناک. حس من به من می گوید که فردا روز زیبایی است. من فردا شما را خواهم دید و ما برای همدیگر هلهله می کنیم، زیرا کاری که ما با هم انجام دادیم خاص و ویژه بود. همه دنیا درباره کاری که ما کردیم صحبت می کند. همه دنیا. همه شما را دوست دارم و ما کارها را با هم خواهیم کرد. ما قرار است «آمریکا را دوباره باشکوه کنیم». و من این را اضافه می کنم: با شکوه تر از همیشه. از همه شما متشکرم.۱

 

همچنین گفتنی است که لحظاتی پیش مراسم تحلیف ترامپ آغاز شده و ترامپ و همسرش وارد کاخ سفید شدند و ما باید عمیقا باور داشته باشیم که برای ایران و ایرانی فرقی بین ترامپ و اوباما وجود ندارد و این باور غلطی است که عده ای دارند و می گویند: یک رییس‌جمهور خوب رفت و یک رییس‌جمهور بد جای او را گرفته است . چرا که رؤسای جمهور آمریکا فقط و فقط در پی قدرت بیشتر آمریکا هستند و تکیه کردن بر قول بعضی از دولتمردان آمریکایی ، تکیه بر باد است ….

 

۱_ دیده شده در http://www.tabnak.ir/fa/news/

 

   جمعه 1 بهمن 13951 نظر »

دنبال شکم نباش .

 

 

در حدیث آمده که در دوره آخرالزمان ، شکم مردم خدایشان می شود و دائم دنبال شکمشان هستند ؛ ناهار چه بخوریم ، شب چه بخوریم . یک بار من به یک نفر که همیشه می گفت امشب چه بخوریم و فردا چه بخوریم ، با شوخی گفتم : « پس فردا چه بخوریم .» این چه حرفی است ؟ من از کجا می دانم که تا امشب زنده ام یا نه ، که می گویم شب چه بخوریم .


لقمان حکیم به پسرش می گوید : « پسرم ! صبح که کردی حدیث شب نکن ، چه میدانی زنده ای یا نه »  شاید فردا شناسنامه ات در بهشت زهرا مهر بخورد و اسمت در اموات باشد . خیلی ها الان زنده اند و سالم سالم ، اما فردا همین موقع شناسنامه شان مهر خورده است .

 

 

دیده شده در کتاب طریق دوست ، مجموعه رهنمودهای حضرت آیت الله العظمی مجتهدیی تهرانی ، به کوشش علی اکبر مزد آبادی ، نشر یا زهرا سلام الله ، ص ۳۴

   چهارشنبه 29 دی 1395نظر دهید »

 آیت الله العظمی جوادی آملی:

علم نافع اثرش در دنیا و آخرت همراه انسان است/ علمي نافع است كه آدم را رها نكند


 

 

حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي در جلسه درس خارج فقه امروز خود كه در مسجد اعظم برگزار شد در خصوص ویژگی های علم نافع اظهار داشتند: علمي به درد انسان مي‌خورد و نافع است كه انسان را تنها نگذارد و رفيق انسان باشد؛ يعنی به اعتقاد، اخلاق، اوصاف و به اعمال انسان كمك كند، علمِ دروني باشد و انسان را هرگز رها نكند و اثرش هم در این دنيا و هم در آخرت ظاهر شود.

 

 بعضي از علوم است كه مرز آنها تا زمان پيري است؛ طب، مهندسي، درياشناسي، آسمان‌شناسي و اینگونه علوم اين‌طور است، چون انسان وقتي مُرد، در عالم برزخ ديگر سخن از اين علوم نيست، این علوم، علومي نيستند كه در معاد بمانند چون معلومشان آنجا نيست؛ در نتیجه انسان باید علمي تهيه كند كه معلومش آنجا باشد، اين همان بيان نوراني حضرت امير علیه السلام است كه علمي نافع است كه آدم را رها نكند! اگر علم درباره ذات اقدس الهی و اسماي حسناي او بود اين همیشه با انسان هست، اين‌طور نيست كه بعد از عالم برزخ، صمديت و واحديت و خالقيت و اسماي الهي از بين برود، معلوم این علوم آنجا هست، مفهوم و معلوم اینگونه علوم در آنجا مشهود است و علمش از حصولي به حضوري مي‌آيد نه اينكه او را رها كند.


 در دعاها مي‌خوانيم «اللهم اني اسئلك علماً نافعا» خدایا علم نافع به ما عنایت کن، يا «أعوذ بك من علم لا ينفع» يعني آن علمي كه به درد من نمي‌خورد من آن را ياد نگيرم.

 

 يكي از بهترين علوم نافع همين معرفت نفس است كه انسان خودش را بشناسد، كه دارد چه كار مي‌كند؟ ما خيال مي‌كنيم كاري كه كرديم تمام شد ما اگر باور كنيم كه عمل، زنده است، قبل از اينكه او ما را رسوا كند ما او را اصلاح می كنيم، اعمال بد ما يقيناً ما را رسوا مي‌كند حالا چه در دنيا و چه در آخرت، اگر ما باور كنيم عمل، ما را رها نمي‌كند هرگز به اين فكر نيستيم كه فراموشش كنيم، چون عمل زنده است و ما را فراموش نمي‌كند.

 


دیده شده در سایت رسمی آیت الله جوادی آملی 

   چهارشنبه 29 دی 1395نظر دهید »

به نسل های آینده بگوئید:

فرازی از وصیت نامه شهید حجت الاسلام محسن عرب بهشتی 




شما برای ان که موفق باشید باید نکاتی را رعایت کنید :

 

۱_ تنهای تنها به خاطر رضای خداوند کار کنید و خشنودی او را طلب کنید .

 

۲_ امید و توکلتان به خدا باشد و از او یاری بجویید .

 

۳_ با وحدت و انسجام بیشتری به کارها بپردازید .

 

۴_ از تفرقه و جدایی پرهیز کرده و از مسایل ریز و بیهوده که یقینا از وساوس شیطانی است ، خودداری کنید .

 

۵_ در مسایل با دید بنگرید .

 

۶_ جاذبه و دافعه اسلامی داشته باشید .

 

۷_ اخلاقی خوش و نیکو و اسلامی داشته باشید و با خوشرویی با دیگران برخورد کنید .

 

۸_ مسایل اخلاقی ،عرفی و عملی اسلام را رعایت کنی .

 

۹_ عبادت و بندگی تان را بیشتر کنید و دعا زیاد بخوانید و حتما نماز شب بخوانید .

 

۱۰_ همواره با روحانیت در خط امام در تماس بوده و پشتیبان کسانی باشد که در خط امام هستند .

 

به نسل های آینده بگویید و در تاریخ ثبت کنید که ما رزمندگان اسلام ، با هدف و انگیزه دفاع از اسلام و کشور اسلامی مان ، به جنگ با عراق آمده ایم . با عمل و آگاهی به این مطلب که اگر به جبهه بیاییم ، تمام وجودمان در خطر مرگ و از بین رفتن طاهری است ، به جبهه آمده ایم و احساساتی نیامده ایم ، بر اساس شناخت و معرفت حرکت کرده ایم ….

 

 

دیده شده در کتاب به پا خاستگان دیروز ، به کوشش مریم سادات ذکریایی و احمد فخاری . نشر روزگار ، ص ۱۵۰ 


   چهارشنبه 29 دی 13952 نظر »

شهید سرتیپ علی اکبر حاجی پور ، فرمانده تیپ یک ، معاونت لشکر ۲۷ محمد رسول الله .




 خاطره ای از فتح الله ناد علی  

یکی دوهفته قبل از والفجر یک ، برای شناسایی منطقه ما را به دیدگاه لشکر منطقه ۳۱ برد، قبلا با فرماندهی آن لشکر هماهنگ شده بود ، ولی به خاطر بی اطلاعی  ، نگهبان از ورود به دیدگاه جلوگیری کرد و گفت « می بخشید ، نمی شه ، دستور داده اند کسی وارد نشود » 

 

حاجی که فرماندهی چند گروهان و گردان و دسته را به عهده داشت ، آنقدر با متانت عمل کرد که همه را متعجب ساخت . 

 

او با کمال خونسردی گفت : « باشه جانم ، فقط با قرار گاه تماس بگیر و بگو حاجی پور از لشکر ۲۷ آمده »


نگهبان به داخل سنگر خودش رفت پس از لحظاتی بازگشت و گفت : ،« باید مرا ببخشید ، قبلا به ما اطلاع نداده بودند . بفرمائید » 

 

… دشمن بعثی حاجی پور را می شناخت ، در قله های غرب و دشت جنوب ، بارها از رشادت های این پیر میدان دیده اسلام زخم خورده بود . به حدی که رادیو عراق بارها از او به زشتی یاد کرد و از او زخم خورده بود .


 

دیده شده درکتاب ۱۴ سردار شهید ، احمد امامی راد ، انتشارات حدیث نینوا ،۱۲۶

   یکشنبه 26 دی 1395نظر دهید »

نامه دلسوزانه حجت الاسلام قرائتی به مسئولین فرهنگی، حوزه‌ها و دانشگاه ها



متن این نامه بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک مسئولین فرهنگی، حوزه‌ها و دانشگاه‌ها(دامت برکاتهم)
سلام علیکم
اینجانب بیش از نیم قرن طلبه هستم و بیش از چهل سال معلم، و بیش از سی و هفت سال در شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی با محوریت قرآن و نسل نو، و سبک جدید و با توجه به استقلال و وابسته نبودن به هیچ شخص و گروه و بدون تأمین اعتبار همراه با هر سال، حدود هفتاد سفر، و نوشتن سبک خود در چند کتاب و صدها کلاس‌ برای کسانی که علاقه به معلمی و تدریس مسایل دینی داشته‌اند، به اینجا رسیده‌ام که عصاره‌ی تجربیاتم را به اساتید به عنوان زیره به کرمان، بیان کنم.

 


در زمستان امسال (۱۳۹۵)‌ در اثر یک بیماری که یک ماهی فرصت استراحت بعد از عمل جراحی به من داده شد، زمانی برای بازگشت به کارهای خود و برنامه‌های حوزه و دانشگاه، پیدا کردم. زیرا با توفیق الهی هفته‌های زیادی در حوزه علمیه قم، برای طلاب جوان و هفته‌ای چند روز در دانشگاه تهران از نزدیک با نسل فرهیخته حوزه و دانشگاه مأنوس هستم.
لازم دیدم آنچه را که به یقین درک کرده‌ام، به دیگران بگویم. از این چند سطر مقدمه عذرخواهی می‌کنم.
به سراغ اصل مطلب برویم؛

 


شاید بتوان گفت یکی از مهم‌ترین عوامل مشکلات امروز آن است که بخش مهمی از درس‌های حوزه و دانشگاه، مباحث نظری یا محفوظات یا اطلاعات غیرکاربردی است، و در این زمین‌ها میوه‌های مطلوبی به بار نمی‌نشیند. انقلابی باید بشود که در آن خاک این باغچه عوض گردد. به تمام کتاب‌ها و درس‌ها نگاه کاربردی شود، نمره‌ها و مدارک، بر اساس مهارت‌ها ارائه گردد. (البته با حفظ بخش‌هایی از اطلاعات و محفوظات)

 


امروز آموزش و پروش ما دیپلم تربیت می‌کند، ‌اما چند درصد از آنان نوعی مهارت دارند که بعد از دیپلم وارد بازار کار شوند، به کسب و مهارتی برسند، ازدواج کنند، منتظر استخدام نباشند، از دولت توقع نداشته باشند و به خاطر آنکه از تحصیلاتش کام گرفته است،‌ به نظام علاقمند و از نظر روحیه جوانی بانشاط باشد؟


امروز اکثر تحصیلکردگان خاک آموزش و پرورش، بی‌مهارت، بی‌درآمد، بیکار، بی‌نشاط، بدبین، پرتوقع، و کار را ننگ می‌دانند. آیا نباید این خاک عوض شود؟

 


امروز بسیاری از خروجی‌های دانشگاه‌ها نیز جز محفوظات و مدرک، هیچ مهارتی ندارند. و مدرک برای آن‌ها مانع کار است و جوانانی هستند پرتوقع و مطالبه‌گر و کسانی که بدون هیچ گونه تولیدی مصرف گرا و منتظر استخدام و کار دولتی هستند و حتی حاضر نیستند، مهارت‌های پدر خود را فرا بگیرند.


اساتید عزیز!!!


نداشتن مهارت یعنی نداشتن شغل! و نداشتن شغل یعنی نداشتن درآمد، و نداشتن درآمد یعنی نداشتن همسر و فرزند و نشاط، و نداشتن این‌ها یعنی افسردگی، اعتیاد، توجه به فیلم‌ها و برنامه‌های فاسد، فاسد شدن و دیگران را فاسد کردن، بی‌اعتقادی به اسلام و نظام و…

 

ادامه »

   شنبه 25 دی 13954 نظر »

انسان ذاتاً فقیر است 

حضرت آيت الله العظمي جوادی آملی درجلسه درس اخلاق اين هفته خود بیان داشتند: در بحث‌هاي اخلاقي به اين نتيجه مي‌رسيم كه قرآن كريم قبل از اينكه به ما دستورهاي اثباتي بدهد كه بفرمايد چه صفتي داشته باشيد ما را از تهي بودن ذاتي‌مان باخبر مي‌كند؛ يعني به ما مي‌فهماند در درون ذات شما چيزي نيست ولي اين قدرت را داريد كه فضايل را تهيه كنيد.

 

اين تعبير ﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَي اللَّهِ﴾ در كتاب‌هاي عقلي يك مقدار تحقيق روي آن شده ، ولي آن لطايفي كه در فنّ اخلاق مطرح است در كتاب‌هاي عقلي نيست. تمام بحث‌هاي اخلاقي در آن فقيرِ مِن الله است كه از اين بحث‌ها در حكمت و كلام خبري نيست، فقير من الله را از آن دعاي نوراني وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) می توان به دست آورد كه می فرماید: «أعوذ بك منك» خدايا من از تو به تو پناه مي‌برم! اين مي‌شود توحيدِ محض، چون هيچ حادثه‌اي در عالم به انسان نمي‌رسد مگر به اذن خدا و هيچ راه حلّي براي نجات از آن حادثه نيست مگر از خدا، پس هر حادثه‌اي بخواهد پيش بيايد از طرف خداست ما بايد به او پناه ببريم؛ از او پناه ببريم كه مشكلي براي ما پيش نيايد، به او پناه ببريم كه اگر مشكلي پيش آمد او حل كند.

 

 اين يعني خدايا آنچه در عالم هست و تدبير مي‌شود به مديريت شماست اگر يك رخداد تلخي بخواهد به ما برسد به اذن شماست و اگر اين رخداد تلخ بخواهد رخت بربندد به دستور شماست، پس از شما به شما پناه مي‌بريم!

 

 در درون همه ما انسانها يك نحوه ربوبيتي هست که آن خودخواهي است، حالا برخي‌ها زبان‌درازي مي‌كنند نظير فرعون مي‌گويند: ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلي﴾، بعضي زبان‌كوتاهي مي‌كنند حرف‌هاي قارون را مي‌زنند، مي‌گويند ما خودمان زحمت كشيديم و در عرض سي یا چهل سال عالِم يا دانشمند شديم؛ هر دو داعي ربوبيت دارند.


اينكه كسي مي‌گويد من خودم زحمت كشيدم اين مال را پيدا كردم، يا اين علم را پيدا كردم، اين فقرِ مِن الربوبية ندارد، اين يك زمينه‌اي از ربوبيت را دارد، آن كمبود را مي‌خواهد جبران كند، لذا فقرش، فقر محض نيست.


فرق قارون و فرعون در دركات اين كار است، فرعون صريحاً مي‌گويد: ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلي﴾، قارون همين حرف را در آن دركات مياني مي‌زند مي‌گويد: ﴿إِنَّما أُوتيتُهُ عَلي‏ عِلْمٍ عِنْديمن خودم زحمت كشيدم، اقتصاددان بودم، مال پيدا كردم. یا اینکه کسی بگوید خودم زحمت كشيدم با استعداد بودم عالِم حوزوي يا دانشگاهي شدم. بعضي از ما اسلامي حرف مي‌زنيم و قاروني فكر مي‌كنيم، تا اين غرور و خودخواهي به نحو سالبه كليه محو نشد، يعني ما فقيرِ مِن الربوبيّة نشديم و فقيرِ الي الله هم نخواهيم بود.

 

اينكه در آيه نوراني دارد ﴿وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ﴾ براي همين نكته است. فرمود اكثر مؤمنين گرفتار اين خودخواهي و اين داعي ربوبيتي دروني هستند، در صورت عصبانيتشان معلوم مي‌شود، در صورت تفاخرشان معلوم مي‌شود، در صورت اظهار فرهيختگي و نخبگي‌شان معلوم مي‌شود، اين است كه يك گوشه‌اي از ربوبيت‌خواهي در درون خيلي‌ها هست. وقتي از امام(سلام الله عليه) سؤال مي‌كنند كه چطور اكثر مؤمنين مشرك‌اند فرمود: همين كه مي‌گویند اگر فلان شخص نبود، اگر فلان وسيله نبود، یا اینکه می‌گویند اول خدا، دوم فلان شخص!

 

انسان ذاتاً خالي است و ظرفيت آن را دارد كه موحد باشد، مي‌تواند مظهر خدا باشد. اين اسامي نوراني كه در دعاي پربركت جوشن كبير است كه بسياري از شما ان‌شاءالله موفقيد شب‌هاي جمعه قرائت و تلاوت مي‌كنيد، اين هزار يا هزار و يك اسم، بعضي‌ها عظيم‌اند، بعضي‌ها اعظم‌اند، اين رحمانيت ذات اقدس الهي، اين جزء اسماي اعظم به شمار مي‌رود، لذا شما مي‌بينيد در آيات و روايات، «الرحمن» را صفت براي چيزي قرار نمي‌دهند، آن را موصوف قرار مي‌دهند ،مثل اينكه «الله» را صفت براي چيزي قرار نمي‌دهند موصوف قرار مي‌دهند.


بر خلاف اوصافی چون رحيم، عليم یا حکیم. گاهي انسان مظهر «رحيم» مي‌شود که نسبت به گروه خاصی رحمت دارد ولی نسبت به ديگران بي‌مهر است و گاهي هم مظهر «الرحمن» مي‌شود که نسبت به همه چیز رحم و مهربانی دارد. اين دين به ما دستور داده كه مظهر «الرحمن» بشويم، یعنی نسبت به همه چيز رحم و مهرباني را رعايت كنيم. اینکه آب دادن به مار و عقرب گزنده هم ثواب دارد، اینکه رفع تشنگی سگی که نجس العین است هم ثواب دارد، چون این حیوانات مخلوق خدایند و انسان شده مظهر «الرحمن». اين که در روايات ما هست که هر كبدِ تشنه‌اي را شما سيراب كنيد اجر دارد، اين مظهر رحمت رحمانيه است، حتی از حيوانات پايين‌تر، انسان اگر درختی را آب بدهد قربة الي الله، این عبادت است.

 

كدام انسان به اين فكر است كه جامد و ذي‌روح حيواني و انساني را مشمول رحمت خاصّ خود قرار بدهد، او همان انسان مسلمان است؛ اگر كسي فقيرِ محض شد، ظرفيت پيدا مي‌كند كه مظهر خداي الرحمن بشود اين «الرحمن» مقابل ندارد، آن «الرحيم» است كه مقابل دارد، خدا منتقم است در قبالش رحيم است. اين دعاي نوراني امام سجاد علیه السلام است که بارها خوانده شده، وجود مبارك امام سجاد علیه السلام به ما فرمود، درست است رحمت خدا بيش از غضب خداست، اما محور اساسي تعليم، اين نيست كه رحمت خدا بيش از غضب خداست، آنكه اساس كار است اين است كه رحمت خدا پيش از غضب اوست نه بيش از غضب او؛ رحمت رحمانيه مقابل ندارد.


آنچه به ما گفتند دستورهاي دين را شما متوالياً و مرتباً حفظ كنيد، اين آیه قرآن که ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا﴾ كه آمده، اين مرابطه را توسعه دادند آن مرابطه‌‌هاي دقيق و عميق را فقه به عهده دارد. مرابطه هم حكم فقهي خاصي دارد. مثلا مسجد خانه خداست، هر وقت انسان فرصت پيدا كرد مشرّف مي‌شود و نماز مي‌گذارد، اما اعتكاف يك شرايط خاصي دارد، هم زمانش مخصوص است هم مكانش مخصوص، همان طوري كه اعتكاف, زمان و زمينش مخصوص است و يك عبادت خاص فقهي است، مرابطه هم حكم فقهي خاصي دارد.


اينكه فرمود: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا﴾. حالا كسي مي‌خواهد برود جزء مدافعان حرم بشود، مي‌خواهد مرزداري كند، اين يك وقت است به طور عادي است، مثل اينكه مي‌رود مسجد نماز مي‌خواند و برمي‌گردد، که اين حكم خاص ندارد، فقط ثواب خاص دارد. اما يك وقت مي‌خواهد به اين آيه عمل كند، به اين آيه كه عمل كند، بايد حساب خاص داشته باشد. اين دين به ما گفته اين (رابطوا) مثل اعتكاف، حكم خاصّ خودش را دارد. اگر كسي ظهر نمازش را در مسجد خواند منتظر بود كه شب فرا برسد باز در مسجد شركت كند و نمازش را بخواند، مرتبط در پيوند دين است، اين مي‌شود (رابطوا)؛ اگر بين اعمال حسنه‌اش، پيوندي برقرار كند، منتظر باشد كه آن نوبت برسد تا آن عمل را انجام بدهد، مصداق (رابطوا) است. ما مي‌توانيم اين چنين باشيم، اگر (رابطوا) شديم، ديگر راحتيم، ديگر وسط‌ها فرصتي نيست به ديگري وقت بدهيم، چون ما منتظريم فرصت بعدي بيايد برويم مسجد، براي واجبات و مستحباتمان، براي درس و بحثمان، ما برنامه‌ريزي كنيم، ما صبح اين درس را داريم، بعدازظهر آن درس را داريم، شب آن مطالعه را داريم، همه‌اش براي الله باشد مي‌شود (رابطوا). به ما فرمودند براي خودتان برنامه‌ريزي كنيد اگر شما براي خودتان برنامه‌ريزي نكرديد بيگانه براي وقتتان برنامه‌ريزي مي‌كند.

 اگر ما خواستيم برنامه‌ريزي صحيح در عبادات، در علوم، در معارف داشته باشيم و به اين آیه كريمه ﴿رابِطُوا﴾ عمل كنيم اين است كه وقت خالي نگذاريم كه ديگري براي ما برنامه‌ريزي كنند.

 

اين ايام مصادف با رحلت بسياري از بزرگواران ما بود، حضرت آيت الله موسوي اردبيلي، حضرت آيت الله واعظ ‌زاده خراساني و اخيراً هم حضرت آيت الله هاشمي رفسنجاني؛ اينها هر كدام به نوبه خودشان مصداق اين ﴿رابِطُوا﴾ بودند تا عمر بابركتشان بود در مسئله علم و دين، حفظ نظام و رهبري تلاش و كوشش كردند، اجر همه اينها با ذات اقدس الهي و از ملت بزرگ و بزرگوار حق‌شناسي مي‌شود كه در اين مراسم سوگ و ماتم نهايت احترام را گذاشتند!

 

 

برای مطالعه متن کامل سخنرانی به لینک زیر مراجعه فرمائید ؛جلسه درس اخلاق ۲۳/ ۱۰/ ۹۵

http://javadi.esra.ir/-/جلسه-درس-اخلاق-1395-10-23

   شنبه 25 دی 1395نظر دهید »

هدف از بعثت انبیاء 

 

استفاده می کنیم از داستان حضرت موسی علیه السلام برای این که وظایف خودمان را در شرایط مشابه درک کنیم و از حکمت ها و مواعظی که دراین داستان ها بیان شده در ببریم ، از سوره قصص شروع می کنیم که خدای متعال می فرماید : «نتلو عليك من نبإ موسى وفرعون بالحق لقوم يؤمنون؛ آیه ۳ » ما این داستان را به حق بیان می کنیم .

 

معمولا وقتی داستان بیان می شود گاهی یک کم و زیادهایی برای داستان اتفاق می افتد و گاهی هم یک مطلبی قاطی داستان می شود که جزء داستان نیست و قرآن جاهایی که می خواهد داستان تعریف کند می گوید : این داستان بالحق است . یعنی عین حقیقت است و عنصر اضافی ندارد و خداوند روی کلمه حق تاکید دارد .

 

و غیر از این که این داستان حق است و کم و زیاد ندارد بیان می دارد که هدف ما همه مردم نیست بلکه برای اهل ایمان می خواهیم داستان بیان کنیم و برای رشد ایمانشان خدای متعال از شیوه های متعددی استفاده می کند و یکی از شیوه ها هم ذکر داستان است .

 

و نکته هایی که در داستان می آید مسئله ایمان به خدا و ایمان به غیب است و شما صفحه اول قرآن را که باز می کنید می فرماید « الذین یومنون بالغیب » این کتابی است که برای اهل تقوا هستند و این تقوا برای کسانی به کار می رود که حواسشان به خودشان است و مواظب هستند که کارهایشان را درست انجام دهند و چنین کسانی که این انگیزه را داشته باشند خدا راه راست را به آن ها نشان می دهد .

 

اولین علامت برای کسانی که از هدایت خدا استفاده می کنند «یومنون بالغیب» یعنی ایمان به غیب است و ایمان به غیب یعنی چه ؟ 

انسان را خدا طوری آفریده که ادراکات آگاهانه او از نوع حواس است و به آنها حواس پنج گانه می گویند که البته عده ای می گویند این حواس بیشتر است . اما آیا چیزهایی که اصلا نمی شود  آنها را لمس کرد و چشم آنها را نمی بیند آیا آدم بگوید اینها نیست ، مثل عده ای که می گویند هر چه در حواس ما نباشد پس نیست مثل حس گراها ( پوزیتیویستی ) قرآن در مقابل اینها می گوید که اول بدانید که همه چیز را شماها نمی بینید و غایب از شماست و غیب است ولی باید ایمان داشته باشید . اصل خدا هم همینطور است ، چرا که ما خدا را هم نمی بینیم ، پس اساس کار انبیاء برای هدایت مردم این است که اول جا بیندازند که همه‌چیز دیدنی و حس کردنی نیست و خدا به ما عقل داده که ایمان بیاوریم و این اصل مسئله است .

 

ما تجربه کرده ایم که چیزهایی را که نمی بینیم سخت آنها را می پذیریم و بعضی وقتها آن را ناخودآگاه آن را قبول می کنیم .

 

از این جا یک معیاری برای درجات ایمان پیدا می شود ، بعضی ها هستند با این که پیغمبر را قبول دارند و به نحوی دین را می پذیرند اما خیلی به غیب باور ندارند . بعضی ها هم هستند که آن ها حقایق را بیشتر از حسیات باور دارند …

از ویژگی های بنی اسرائیل این بود که خیلی حس گرا بودند « لن نومن حتی نری الله جهره » هرگز ما حرفت را قبول نمی کنیم مگر این که خدا را به چشم ببینیم .

 

این دوقطبی که یکی می گوید « لن نومن حتی نری الله جهره» و یک قطب دیگر می گوید که « کیف یستدل علیک بما هو ، وجود چیزهای دیگر را با وجود نو می شناسم ، انتهای دعای عرفه ،»چشمی که تو به من دادی من با آن تو را می بینم ..

این دو نظر نقطه مقابل یکدیگر هستند و مراتبی غریب به بی نهایت از ضعیف ترین ایمان تا ایمان علی علیه السلام در میان این دو نقطه است  .

 

انبیاء یکی از اهداف مهمشان این بود که بشر را مومن بار بیاورند چرا که هر چه ایمان کامل تر باشد مومن تر خواهد بود . و خداوند هر وقت بخواهد بالاترین رحمت را به انسان ها بدهد ، بالاترین رحمت در سایه ایمان به وجود می آید .


آنهایی که ایمانشان ضعیف تر است می گویند بله انبیا درست گفته اند اما هدف انبیاء این بود که ( در سایه ایمان ) به هم ظلم نکنید ، خیانت نکنید ، دروغ نگویید .. و زندگی راست داشته باشید و برای این که مردم خوش باشند آن ها را از جهنم می ترسانند و الا لزومی نبود که بگویند جهنمی هست یعنی در واقع هدف از بعثت انبیاء راحتی زندگی دنیا برای مردم است که اسم آن را زندگی سعادتمندانه و سعادت توام با عدالت است ..



سخنان اخلاقی ، عرفانی آیت الله مصباح یزدی ، ۹۵/۱۰/۲۲ ، شنیده شده .

کلیدواژه ها: بعثت, حقیقت, داستان, غیب
   پنجشنبه 23 دی 13952 نظر »

رزق و روزی 



 

روایت شده است شخصی به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام از تنگی معیشت خود حکایت کرد . امام فرمود : « لعلک تکتب بقلم معقود . فعال : لا .لعلک تمشط بمشط مکسور . فقال : لا .

فقال : لعلک تمشی امام من هو اکبر منه سناً . فقال : لا .

فقال : لعلک تنام بعد الفجر . فقال: لا .

فقال : لعلک تترک الدعا للوالدین . فقال ؛ نعم یا امیرالمؤمنین.

فقال علیه السلام ؛ فاذکر هما فانی سمعت رسول الله صلی الله و علیه و آله و سلم یقول : ترک الدعا للوالدین یقطع الرزق .»

 

یعنی « فقر و تنگدستی تو شاید به این سبب است که با قلم گره دار می نویسی . عرضه داشت : خیر یا امیرالمؤمنین .


فرمود : شاید با شانه شکسته موی خویش را می آرایی ، عرضه داشت : خیر یا امیرالمؤمنین.


فرمود : شاید از کسی که عمرش از تو بیشتر است جلوتر می روی ، عرضه داشت : خیر یا امیرالمؤمنین.


فرمود : شاید بعد از طلوع فجر می خوابی ، عرضه داشت : خیر یا امیرالمؤمنین.


فرمود : شاید که پدر و مادر خود را از دعای خیر دریغ می ورزی ، عرضه داشت : آری یا امیرالمومنین.


پس آن گاه امام فرمود که برای رفع بلای تنگ دستی ،پدر و مادر خود را از دعا فراموش نکنید و فرمود : از رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود : ترک دعای خیر برای پدر و مادر ، روزی آدمی را می برد و او را به تنگدستی مبتلا می سازد .»

 


دیده شده در کتاب نشان از بی نشان ها ، علی مقدادی اصفهانی( فرزند ذکور حاج شیخ حسنعلی نخودکی ) نشر جمهوری ، جلد ۱ ، ص ۴۲۶.

   چهارشنبه 22 دی 1395نظر دهید »

هزار و سه پند شیطان !!


 

روزی حضرت موسی علیه السلام نشسته بودند که ابلیس لعین نزد او آمد و در ضمن گفتگوهایش به آن حضرت عرض کرد : می خواهم هزار و سه پند و حکمت به تو بیاموزم و با این پندها و اندرزها تو را موعظه کنم و راه تکامل و طریق سعادت را به تو بنمایم !!


موسی علیه السلام او را شناخت و اینگونه پاسخ داد : 

آنچه که تو می دانی ، بیشتر از آن را من می دانم ، تو برو خودت را موعظه کن و از بدبختی و فلاکت ابدی نجات بده ، تو اهل موعظه و پند نیستی ، اگر اهلیت این کار را داشتی هرگز در مقابل خدا قد علم نمی کردی و جسورانه دستوراتش را رد نمی کردی ، من موعظه و پند را می پذیرم و به آن سفارش می کنم ، اما نه از شخصی مثل تو ، نیازی به پندهای تو ندارم و موعظه دروغین تو را نمی پذیرم چون خدای متعال و آفریدگار مهربان دستور داده حرف تو را نپذیرم : 


أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ : اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست ( سوره یس آیه ۶۰) 


اما مثل این که این بار با دفعات قبل متفاوت بود و جبرئیل امین نازل شد و پیام الهی را اینگونه به موسی علیه السلام نازل نمود :

« ای موسی ! خداوند متعال می فرماید :هزار  پند و نصیحت ابلیس فریب و دروغ است و می خواهد تو را و بندگان مرا در زیر نقاب موعظه و نصیحت گمراه کند ، اما سه پند او را گوش بسپار و به آن عمل کن و به دیگران برسان که راه درست و طریق نجات در آن است و با عمل به این سه پند و موعظه کمر ابلیس خم می شود و دستش از گمراهی شما قطع می شود »

پس از آن که موسی طبق دستور الهی از ابلیس خواست تا سه پند از هزار و سه پند و موعظه اش را بیان کند ، ابلیس شروع کرد به بیان آنها :


پند اول :

ای موسی ! هرگاه تصمیم بر انجام کار نیکی گرفتی در انجام آن کار خیر عجله کن ، وگرنه من تو را پشیمان می کنم و با تمام نیرو به تو حمله ور می شوم تا آن عمل نیک را انجام ندهی و کار خیری را به سامان نرسانی

 

پند دوم :

ای موسی ! اگر با زن نامحرمی خلوت کردی ، از من غافل مباش که سخت در فکر هلاک تو هستم و همه نیروی خود را در گمراه کردن تو به کار می گیرم و تا تو را به حرام نیندازم و پرده عفتت را پاره نکنم از پای نمی نشینم .

ای موسی ! نمی دانی چه انسان هایی را از طریق چشم چرانی و شهوت به ورطه سقوط و تباهی کشانده ام .

 

پند سوم :

ای موسی ! هرگاه خشمگین شدی و غصب کردی ، جای خود را عوض کن و هیچ کاری انجام نده که من حضور دارم و فتنه ای بر پا می کنم .

 

پس از آن که ابلیس پندهای خود کفت به موسی علیه السلام رو کرد و بیان داشت :ای موسی ! اکنون که تو را پند دادم به تو حقی پیدا کردم ، در عوض از خدا بخواه تا مرا بیامرزد چرا که تو مقام و منزلتی در درگاه خدا داری .

موسی به درخواست ابلیس پاسخ مثبت داد و از ابلیس شفاعت کرد ! خداوند متعال در پاسخ فرمود : شفاعت تو را می پذیرم اما شرط آمرزش شیطان آن است که بر قبر حضرت آدم علیه السلام سجده کند .

حضرت موسی فرمان خدا را به ابلیس ابلاغ کرد و ابلیس که همچنان در خودخواهی و تکبر غوطه ور بود گفت : ای موسی ! من در آن هنگام که آدم زنده بود بر او سجده نکردم حال چگونه می توان بر قبرش سجده کنم ….

 

 

دیده شده در کتاب سه پند شیطان ، سید اسماعیل شاکر اردکانی ، انتشارات فرهنگ اهل بیت علیه السلام خلاصه صفحه ۸ تا ۸۱ .

   سه شنبه 21 دی 1395نظر دهید »

1 ... 13 14 15 ...16 ... 18 ...20 ...21 22 23 ... 42

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 4668
  • دیروز: 3207
  • 7 روز قبل: 11435
  • 1 ماه قبل: 48861
  • کل بازدیدها: 891324
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 17
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1