قبل از دیندارشدن باید انگیزۀ زندهتر شدن در وجودت زنده شود
در دوستداشتن حسین علیه السلام، واقعاً شمّهای از حیات را تجربه میکن
حیات چیست؟ حیات، اولاً یعنی زندهبودن، و بعداً یعنی زندگیکردن! برخی از ویژگیهای حیات(بهمعنای زندگی) را همه درک میکنند اما بخشی از حیات را ممکن است مردم اصلاً متوجه نشوند و فکر کنند «زندگی همین است که دارند انجام میدهند» درحالیکه این زندگی فقط یعنی «مشغولبودن به حیات»!
وقتیدر قرآن از مفهومی بهنام حیات صحبت میشود، بیشتر منظورش «سطح عالی حیات» است، یعنی یک زندگیِ دیگر؛ نه این زندگیکردنِ معمولی و همین تجربۀ رایج مردم از زندگی! اگر معنای واقعی «حیات» برای انسانها توضیح داده شود، میبینید که چقدر به آن علاقه دارند. کمااینکه وقتی از مراتب عالی عرفان و قدرتهای ویژۀ عرفا سخن میگویید، برای مردم خیلی جالب و جذاب است.
در قرآن یک سطحِ دیگری از حیات مطرح است. خداوند در مقام پیامبرشناسی میفرماید: بیایید به دعوت پیامبر جواب دهید، برای اینکه میخواهد به شما حیات بدهد (إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ؛ سوره انفال آیه ۲۴) یعنی تو را زنده کند و مشاعرت باز شود و سطح علاقههایت و سطح لذتهایت و سطحِ عاشقیات و سطح آگاهی و نگاهت افزایش پیدا کند و بیشتر کِیف کنی.
باید احساس نیاز به این «حیات» را در خودمان زنده کنیم تا مُرده نباشیم! پیغمبران میخواهند ما را زنده کنند. مگر ما الان مردهایم؟ خُب بله! باید به انسانها ثابت کنیم که این زندگیِ ما در واقع «مُردگی» است و زندگی واقعی چیز دیگری است که باید به آن برسیم. اگر این برای کسی جابیفتد، نیاز به پیغمبران هم برایش جامیافتد.
میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ» ( سوره انفال آیه ۲۴) یعنی ای مؤمنین؛ به پیغمبر جواب دهید، او شما را صدا میزند که شما را زنده کند و به شما حیات بدهد. منظور از حیاتدادن این است که برخی از استعدادهای ما را شکوفا میکند. مثلاً چشمِ دلمان را باز کند و گوشمان را شنوا کند.
دین مجموعهای از آییننامهها برای تنظیم رفتارهای ما نیست و پیغمبر مثل پلیس نیست که بخواهد رفتار ما را مرتب کند؛ دین میخواهد ما را زنده کند. چقدر حقیرند کسانی که دین را در حدّ تنظیم مقررات برای کنترل رفتار آدمها تقلیل میدهند!
شما مذهبیها؛ خودتان با دینداریکردن، چقدر زنده شدهاید؟ چه مراتبی از حیات را دریافت کردهاید؟ کدام استعدادهایت شکوفا شده که در آدمهای معمولی نیست؟ چه زیباییهایی را درک کردهای که کافران نمیتوانند درک کنند؟ چه لذتهایی میبری که دیگران نمیتوانند ببرند؟ اگر آن حیات دیگر را پیدا کنی، هزاران برابرِِ لذتی که دیگران از رقص میبرند، تو از نمازخواندن میبری.
مگر ما مُردهایم که حالا دین میخواهد ما را زنده کند؟ بله؛«حیات» در قرآن، یعنی اینکه به تمام معنا زنده باشی. اگر سطح پایینتری از حیات را داشته باشی، طبق بیان قرآن در واقع مُرده هستی! میفرماید: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ...» (سوره انعام آیه ۱۲۲) آیا کسی که مُرده است و ما او را - با دین- زنده کردهایم و حالا او در بین مردم، با نورِ خودش راه میرود، مثل کسی است که در ظلمت است و هیچوقت از تاریکی در نمیآید؟!
قبل از اینکه من دیندار بشوم، باید انگیزۀ زندهبودن و زندهتر شدن در من زنده شود. انسانی که زنده است، نوری دارد که بهوسیلۀ آن دقیقتر میبیند و در بین مردم، درست رفتار میکند.
مثال اعلای ما همین «دوستداشتن حسین علیه السلام » است که در آن، شمّهای از حیات را تجربه میکنیم. تو با دوستداشتنِ حسین علیه السلام یک رتبۀ دیگری از حیات را پیدا کردهای. موقع گریهکردن برای حسین علیه السلام دیگر حساب نمیکنی که او چقدر به نفع توست، در واقع تو داری عاشقی را تجربه میکنی.
میفرماید: «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا» ( سوره یس آیه ۷۰) یعنی پیامبرصلی الله میخواهد کسی را انذار کند که زنده است! پس اول باید زنده شویم، تا پیامبر صلی الله ما را بیدار کند. البته همینکه تمنای حیات هم در کسی ایجاد شود و عشقِ به حیات پیدا کند، یعنی علائم حیاتی در او دیده شده است.
سخنان حجت الاسلام پناهیان ،۹۶/۶/۳۱
آیا طب اسلامی وجود دارد ؟
استاد فاطمی نیا :
معاون وزیر بهداشت (دکتر خدادوست) را دعا کردم که گفته طب اسلامی نداریم. رساله ذهبیه ساخته و پرداخته است یک راوی دارد که آن هم معتبر نیست.
سخنان استاد را در فایل زیر بشنوید
۲:۰۶
سند رساله ذهبیه و فرمایشات آیت الله فاطمی
در آخرالزمان این ذکر را زیاد بگویید
حضرت آیت الله بهجت می فرمود : در آخرالزمان زیاد این ذکر را بگویید :
« یا الله یا رحمانُُ یا رحیم ، یا مقلب القلوب ، ثبت قلبی علی دینک : ای خداوند و ای رحمت گستر و ای مهربان ، ای گرداننده و زیرو رو کننده دل ها ، مرا بر دین خود استوار بدار »
دیده شده در کتاب ذکرها شگفت معصومین ، سید عباس اسلامی حسینی ، نشر بوستان قرآن ، ص ۲۱۹.
حسن ظن و سوء ظن
علامت سوء ظن و حسن ظن این است که که اگر دیدید مشغولیات شما خدایی است یعنی حسن ظن دارید ، یقین دارید . حسن ظن به انسان حال خوبی می دهد که بلند شود نماز بخواند ولی اگر با کراهت نماز بخواند به خدا سوء ظن دارد .
اگر خیر می خواهید برسانید و دیدید سختتان است به خدا سوء ظن دارید .
با خدا یک دل شوید وحسن ظن پیدا کنید .
گاهی یک ظلم به دوستت می کنی و تحقیرش می کنی می شود سوء ظن ،چون تجلی خدا در مومن است ، اگر بخواهی خدا را اکرام کنی باید مومن را اکرم کنی ، اصلا فکر کن سر تا پا نمی ارزد ولی مومن است پس به خاطر مومن بودنش باید او را اکرم کنی .
هر وقت افراد را تحلیل کردی به خودت یک تلنگری بزن ، چون تحلیل شما برای خودت است ، شکمی است ، معصوم سلام الله فرمود : کنه مومن را نمی شود فهمید ، سعی کنید سادگی و زلالی خود را حفظ کنید محبوبیتتان را می بینید . خدا محبت تو را در دل همه می ریزد .
بخشی از سخنان حجت الاسلام الهی ، شنیده شده .
عواقب خطرناک افراط در تربیت مذهبی کودکان( انسان یک شخص مرکب است )
اگر تجربه کرده باشید افرادی هستند که فن تربیت را نمی دانند ؛ نمی دانند در تربیت، تمام قوایی که در وجود انسان هست حکمت و مصلحتی دارند. اگر در ما غرایز شهوانی هست، لغو و عبث نیست.
ما باید این غرایز شهوانی را در حد احتیاج طبیعی اشباع کنیم؛ اینها یک حقی دارند، یک حظی دارند ، حظ اینها را باید به اندازه خودشان بدهیم . مثل این است که شما اسبی یا سگی در خانه تان باشد .اگر این اسب را برای سواری یا این سک را برای پاسبانی می خواهید ، این اسب یا سگی احتیاج به خوراک دارد ، خوراک را باید بدهی .حالا آدمهای کج سلیقهای پیدا میشوند که به خودشان یا به بچهشان که تحت کفالت تربیتشان است، فشار میآورند.
بچه احتیاج به بازی دارد احتیاج به بازی در بچه یکی از حکمتهای پروردگار است. یک مقدار انرژی در وجود کودک ذخیره است که او فقط به وسیله بازی میتواند این انرژی را دفع کند. انسان اشخاصی را میبیند که که می گویند میخواهم بچه ام را تربیت کنم . خوب چطور می خواهی تربیت کنی ؟ نمیگذارد بچه پنج شش ساله برود با بچهها بازی کند، هر مجلسی که خودش میرود بچه را هم میبرد برای اینکه تربیت بشود. جلوی خنده او را میگیرد، جلوی خوراک او را میگیرد.
یا یک افرادی پیدا میشوند (ما دیدهایم) که چون خود او مُعَمّم است، یک عبا و عمامه و نعلین تهیه میکند، بچه هشت ساله را عمامه سرش میگذارد، عبا به دوشش میاندازد و همراه خودش این طرف و آن طرف میبرد.
بچه بزرگ میشود در حالی که احتیاجات طبیعی وجودش برآورده نشده است، همواره به او گفتهاند خدا، قیامت، آتش جهنم. تا در سنین بیست و چند سالگی، این قوای ذخیره شده، این شهوتها و تمایلات اشباع نشده یکمرتبه زنجیر را پاره میکند.
این بچهای که شما میدیدید در اثر تلقین پدر در دوازده سالگی نمازش بیست دقیقه طول میکشید، نماز شب میخواند، دعا میخواند، یکمرتبه میبینید در بیست و پنج سالگی یک فاسق و فاجری از آب درمیآید که آن سرش ناپیداست. چرا؟ برای اینکه شما به بهانه مقامات عالیه روح، سایر غرایز او را سرکوب کردهاید.
دیده شده در کتاب آزادی معنوی، استاد مطهری ، انتشارات صدرا ، ص۱۱۵ (با تلخیص)
وظیفه مردم در قبال دین
اسلام قسمت مهم کار را به عهده خود مردم گذاشته است. بيان نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) در آن بخشنامه رسمي که براي اداره مصر به مالک اشتر مرحمت کردند، با «إِنَّ» تعبير فرمودند که «إِنَّ عِمَادَ الدِّين وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة»؛ نظام را مکتب از يک طرف و مردم از طرف ديگر اداره ميکنند.
آن نظامي که بحثهاي ديني و اعتقادي و ارتباط با خدا نداشته باشد زميني است و زمينگير ميشود، اما آن نظامي که به نظام آفرين به جهان آفرين به آسمان و زمين آفرين و به خود انسان آفرين تکيه ميکند اين ميماند؛ لذا نماز به عنوان الگو در اسلام عمود دين تلقي شده است که «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ»، اما اين دين بايد به دست مردم احيا بشود، اگر مردم خدايي ناکرده اين دين را نشناسند و عمل نکنند دين زنده نخواهد بود؛ لذا خيمه نظام را دو ستون اداره ميکند: يکي نماز که نمونه بحثهاي اعتقادي و ديني است که فرمود: «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ» و يکي مردم که فرمود: «إِنَّ عِمَادَ الدِّين وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة».
درباره نماز کلمه «إنّ» نيامده که «إنّ عمود الدين الصلاة»؛ ولي درباره امت با «إنّ» تعبير کرد. فرمود: مالک! نگو ما رهبري مثل علي بن ابيطالب داريم، رهبر مردم اگر علي هم باشد مادامي که مردم در صحنه نباشند آن نظام شکست ميخورد، چه اينکه شکست خورده است. رهبر خوب يک طرف قضيه است. اگر کسي به داشتنِ رهبر خوب خدايي ناکرده بخواهد اکتفا بکند، همان قصه صدر اسلام است. فرمود من يک طرف قضيه هستم، قسمت مهم اين ستون را مردم به عهده دارند. با «إنّ» تعبير کرد، يک؛ با «عماد» تعبير کرد که غنيتر و قوي تر از عمود است، دو؛ فرمود: مالک! «إِنَّ عِمَادَ الدِّين» نگفت عماد سياست، نگفت ستون اقتصاد، نگفت ستون امنيت، نگفت ستون سياست، فرمود ستون دين مردماند! فرمود: «إِنَّ عِمَادَ الدِّين وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة». آن کسانی که جنگ ده ساله ـ نه جنگ هشت ساله! دو سال جنگ داخلي داشتيم و هشت سال جنگ خارجي ـ چه ترورهاي هفتاد و دو نفر را يا انفجارهاي رياست جمهوري را يا انفجارهاي دادگاه انقلاب يا انفجار عزيزان سپاه و بسيج در کوي و برزن را تحمل کرد همين مردم بودند.
فرمود: «إِنَّ عِمَادَ الدِّين وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة»، توده مردم اند! لذا مردم وقتي دين را پذيرفتند، آن بخش دوم تأمين شده بود و اين کشور سرپاي خود ايستاد، اميدواريم تا ظهور صاحب اصلي اش هم مردم عزيز و گرامي بيش از گذشته مورد توجه وليّ عصر باشند، همه نيازهاي اين مردم بزرگ و بزرگوار به برکت دعاي حضرت مستجاب بشود، عزّت و شکوه و جلال اين مردم روز افزون بماند و هم از طرفي اين مانده است که «إِنَّ عِمَادَ الدِّين وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة».
پس ما يک عمود مذهبي داريم، يک عمود مردمي. اين مردم براي رضاي خدا آن دين را حفظ ميکنند و مانده است.
جلسه درس اخلاق آیت الا جوادی آملی ،۱۶/۶/۹۶
تواضع در سیره رفتاری علامه طباطبایی
یکی از شاگردان علامه طباطبایی می گوید : در طول سی سال که افتخار درک حصر ایشان را داشتم کلمه « من » را از ایشان نشنیدم در عوض عبارت « نمی دانم » را بارها در پاس سوالات از ایشان شنیدم ، همان عبارتی که افراد کم مایه از گفتن آن خودداری می کنند .
گاهی که با عنوان استاد مورد خطاب قرار می گرفت می فرمود « این تعبیر را دوست ندارم ، ما اینجا گرد هم آمده ایم تا با تعاون و همفکری حقایق و معارف اسلام را در می یابیم .»
به تعداد کم یا زیاد شاگردانش توجهی نداشت ، گاهی حتی برای دو یا سه نفر هم درس می گفت . غیر طلاب را نیز از کسب فیض محروم نمی کرد . هر کس در هر لباسی و در هر سنی خدمتش می رسید می توانست از محضرش استفاده کند .
دیده شده در کتاب عطر بندگی ، سید محمدرضا طباطبایی نسب ، انتشارات نورالاعمه ، ص ۱۲۰
بندگی آیت الله سید علی قاضی
آیت الله سید علی قاضی برای نماز اهمیت خاصی قائل بودند و این سخن معروف از ایشان است :« کسی که نماز را در اول وقت بخواند و به مقام عالیه نرسد مرا لعن کند »
ایشان می فرمودند :« همیشه در یک مسجد نماز نخوانید و به مساجد دیگر هم بروید . هر جا حال پیدا کردید همان جا نماز بخوانید .»
ایشان می فرمودند :« هیچ چاره ای برای مومن نیست ، مگر این که نماز شب بخواند ، ما نشنیدیم کسی به مقامی برسد مگر این که نماز شب بخواند اگر دنیا و آخرت می خواهید نماز شب بخوانید ، نماز شب بخوانید »
ایشان بهترین روش پاکسازی ذهن مومن را ذکر خدا و اسمأ الله می دانستند .
مرحوم قاضی هنگام خواندن قرآن رو به قبله بودند و قرآن را با دو دست بلند می کردند و با تمام وجود تلاوت می کردند . با حالت غم انگیز و صدای بلند می گفتند :« قرآن شراب مومنان است ، خواندن روزی یک جزء قرآن فراموش نشود .»
مرحوم قاضی در قبرستان تا چهار ساعت می ماندند ، آن هم در حالت سکوت .
مرحوم علامه طباطبایی می فرمودند که مرحوم قاضی به من گفتند :« شبی در مسجد کوفه بودم از ذکر در و دیوار تا صبح نتوانستم بخوابم .
دیده شده در کتاب عطر بندگی ، سید محمد رضا طباطبایی نسب ، انتشارات نور الائمه ، ص ۶۸.
حضرت ابراهیم، نماد تسلیم در برابر خدا
به ابراهیم گفتند: بچهات را بکش! گفت: چشم. الآن اگر کسی به من بگوید: بچهات را بکش! میگوییم: والله خواب است. خواب که حجت نیست. البته خواب ابراهیم حسابش جداست. خیلی چیزها را میگوید: خواب دیدم. خوب خواب دیدی که دیدی. یک کسی نجف زیارت رفته بود. به امیرالمؤمنین گفت: یا علی! ما آمدیم نجف، امشب به خواب ما بیا که مجتهد اعلم و مرجع تقلید چه کسی است. بعد هم گفت: من دیشب خواب دیدم که مرجع تقلید فلانی است. من هم گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم غلط کردی! کسی مرجع تقلید را با خواب نمیشناسد.
ما آدمهایی داریم یک خط فکری و انحرافی دارند، میگوید: خواب دیدم. باسمه تعالی غلط کرد. خواب حجت نیست. یکی از بزرگان خواب دید که فردا در مسجد میروی، اولین موجودی که میآید احترامش را بگیر. گفت: چشم، رفت در مسجد نشست دید سگ آمد. گفت: سگ در مسجد حرام است. بیرونش کرد. شب دوم گفت: چرا بیرونش کردی؟ مگر نگفتیم فردا اول موجودی که آمد احترام کن؟ هر شب خواب دید، هر شب آمد دید و گفت: اگر هزار بار هم خواب ببینم نباید سگ در مسجد باشد. من نمیتوانم دینم را از خواب بگیرم. من خواب دیدم فلانی چطور است. خواب ارزش ندارد. بله اگر خواب برای آدم معصوم باشد، مورد تأیید خدا باشد حسابش جداست. مثل ماشین آمبولانس! ماشین آمبولانس با گردونی که دارد و مجوزی که دارد میتواند با فلان سرعت برود.
افرادی که تسلیم نیستند، قرآن میگوید: اینها تسلیم نیستند. نماز که میخوانند در حال کسالت نماز می خوانند. «قامُوا كُسالى» (نساء/۱۴۲) کُسالی یعنی کسالت. نمیخواهد نماز بخواند. دیدید بعضی چطور نماز میخوانند؟ میگوید: الله اکبر! (قرائت سریع سوره حمد) امام صادق فرمود: بعضی به قدری زشت نماز میخوانند که اگر اینطور که با خدا حرف میزنند با همسایهشان حرف بزنند، جوابشان را نمیدهند. الآن یک مدیر کلی که از ترس پشه در پشه بند میرود، نامه به او بدهی که آقا این تایپ نشده است. بد خط است، باید این را تایپ کنی. شما اگر خانمت پول بخواهد، پول را پرت کنی بر نمیدارد. میگوید: درست پول بده. یعنی چه که پول را پرت میکنی؟ این چه نمازی است که میخوانیم؟ این دل تسلیم نیست. زورکی میخواند. در نماز!
در زکات قرآن میگوید: «وَ هُمْ كارِهُونَ» (توبه/۵۴) نمیخواهد. میگوید: خودم زحمت کشیدم. خودت زحمت کشیدی. در این گندم شما خدا هیچ سهمی ندارد؟ خورشید نقشی در گندم ندارد؟ باران نقش ندارد؟ ابر نقش ندارد؟ جاذبه زمینی که این باران را پایین کشید نقش ندارد؟ خورشید، زمین، باران، ابر، حالا پانزده کیلو گندم است، یک کیلو به فقرای محل بده. نه! پانزده کیلو برای خودم. سال دیگر ملخ میخورد. نه یکی و دو تا و ده تا و بیست تا، خیلی حدیث داریم هر مالی تلف شد به خاطر این است که زکات ندادند. «ما تَلَفَ» حدیث دیگر، «ما ضاعَ» «ما هَلَکَ» یعنی مالی ضایع نشد، هلاک نشد، تلف نشد الا به ترک زکات. زکات برای گندم نیست. آبرو هم زکات دارد. زکات آبرو، علم هم زکات دارد. زکات علم این است که به دیگران بگویی. سلامتی زکات دارد، هر چیزی زکاتی دارد. زکات «وَ هُمْ كارِهُونَ» نماز کسالت، زکات کراهت!
در جهاد، میگویند: «فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا» (بقره/۲۴۶) خیلیها میگویند: جنگ جنگ تا پیروزی، ولی وقتی امتحان شد، «فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا» گفتیم: جبهه! در رهبری گفتند: خداوند به پیغمبری گفت: به مردم بگو: رهبر شما جناب طالوت است. پیغمبر هم گفت: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكا» (بقره/۲۴۷) خدا به من گفته: این جناب طالوت فرمانده شما است. این؟ چوپان، گدا! «أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْك» این رئیس ما شود؟ «وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْك» ما خودمان بهتر هستیم. «وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمال» جیبش خالی است. گفت: رهبر لازم نیست جیبش پر باشد. باید مغزش کار کند. بازویش باید کار کند. این هم مغزش خوب است هم بازویش، «وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْم»، «فی العلم» یعنی مغزش، «فی الجسم» یعنی بازویش، آقای طالوت بازوی جنگیدن و تدبیر طرح جنگیدن هم دارد. چه کار به پول رهبر نظامی دارید؟ اینها نمونههای بی تسلیمی است. در نماز، در زکات، در جبهه!
سخنان حجت الاسلام قرائتی ، شنیده شده
احوال عالم وارسته سید زین العابدین طباطبایی قدس سره در خواندن زیارت عاشورا
روزی که ایشان از وصف کربلا و روز عاشورا برای دوستان تعریف می کردند و همچنین در اهمیت زیارت عاشورا گفتند : در شبی که در حجره مشغول زیارت عاشورا بودم ، در سجده شکر زیارت حالم منقلب شد و کربلا با آن صحنه های روز عاشورا و امام حسین علیه السلام را دیدم و غش کردم تا نزدیک ظهر در حال غش و یا از خود بی خود بودم .
و از ایشان سوال شد چه دیدید ؟ اما در جواب گویا طاقت گفتن نداشتند .
دیده شده در کتاب برنامه سلوک در نامه سالکان ، علی شیروانی ، انتشارات دارالفکر ، ص ۲۳۳.
<< 1 ... 16 17 18 ...19 ...20 21 22 ...23 ...24 25 26 ... 71 >>