کربلا ؛ ریزش ها و رویش ها

 

Shia_Muslim

 

امام صادق علیه السلام می فرماید : «وقتی امام زمان ظهور می کند کسانی از امر ولایتش خارج می شوند که گمان می رفت بهترین یاران و یاوران او باشند ، و کسانی به امر ولایت او وارد می شوند و ثبات قدم نشان می دهند که اینها دین و ایمانشان مانند ماه پرستان و خورشید پرستان بوده است .»


ریزش ها و رویش های کربلا را نگاه کن ، به توان هزارش در زمان ظهور حضرت اتفاق خواهد افتاد و کربلای دیگری تکرار می شود ، مخصوصا در موضوع ریزش ها و رویش ها .

شما نگاه کن حر ، زهیر ، بیست نفری که عمربن سعد فرستاد برای جاسوسی خیمه اباعبدالله علیه السلام فرستاد همگی محو مناجات شب عاشورای اباعبدالله شدند و توبه کردند و ظهر عاشورا به شهادت رسیدند . اینها رویش های دقیقه نودی هستند ،ریزش ها چه کسانی هستند ؟ عمربن سعد ، شمر ، این دو از سرداران صفین در رکاب امام حق ، علی علیه السلام بودند ، کارشان به کجا رسید ؟


چرا حضرت زینب سلام الله گشت و در سپاه عمر بن سعد را دید و فرمود : مثل تویی در این سپاه باشد و حسین بن علی را می کشند…. !؟ شمر مجروح جنگی صفین بوده و جالب است زهیر جزو لشکر معاویه بوده و می شود جزء عاقبت بخیر ها …


کربلا هم هشدار است و هم بشارت ، فقط بشارت هایش را نگیرید . هشدار است ! بزرگترین دانشگاه عبرت است .


حواست را اگر جمع نکنی یکباره می بینی که جزو ریزش های دقیقه نود هستی ، باید ببینی و بدانی که کجا باید دین و ایمانت را محکم کنی ؛ اینقدر شیطان و سپاهیان شیطان قوی هستند ، مخصوصا در آخرالزمان که بوی ظهور امام زمان به مشام ابلیس رسیده تمام شیاطین جن و انس را بسیج کرده .

 

سخنان حجت الاسلام حیدری کاشانی ، شنیده شده 

 

   یکشنبه 2 مهر 1396نظر دهید »

آداب محرم 

 

Shia

 

در محرم هم آداب ظاهری  محرم و عاشورا را حفظ کنید و هم آداب باطنی را . سیاه پوشیدن ، سیاه زدن ، چقدر خوب است کسانی که درِِ خانه هایشان پرچم سیاه می زنند ..
باید در دهه محرم یک مقدار از کسب و کار و یک مقدار از مشغله ها کم کرد . هر روز در این دهه بتوانید یک زیارت عاشورا بخوانید .


این کارها را انجام دهید نسل و اولاد ما ببینند ، ببینند که در خانه و در شهر یک اتفاقی افتاده ، همه چیز عوض شده . پدرم و مادرم دیگر مثل ایام دیگر نیستند، این دهه ایام عزاست ، ایام حزن است .


در مجالس اباعبدالله علیه السلام که شرکت می کنیم ، با وضو باشیم ، این مجالس صاحب دارد ، ادب این مجالس را انسان باید حفظ کند و بداند کجا آمده .
وقتی که امام صادق علیه السلام می فرماید « من این مجالس را دوست دارم » وقتی حب امام صادق علیه السلام در این مجالس است ، آدم بداند که نظردر این مجالس است .

 

ادب باطنی این این است که با عاشورای اباعبدالله علیه السلام سالک شود ، آدم بتواند با این مکتب که رشد می دهد آدم را ، رشد کند ، خودش را بسپارد و با قدم کسی که خدا او را نه عبدالله که اباعبدالله کرد (رشد کند )


هر کس میخواهد در این عالم بندگی کند ، سرپرستش باید تو باشی ، تو باید دستش را بگیری و حرکتش دهی ، با شفاعت و دستگیری اباعبدالله .

 

 

سخنان استاد عالی ، شنیده شده .

   شنبه 1 مهر 13962 نظر »

قبل از دیندارشدن باید انگیزۀ زنده‌تر شدن در وجودت زنده شود

در دوست‌داشتن حسین علیه السلام، واقعاً شمّه‌ای از حیات را تجربه می‌کن

 

 

حیات چیست؟ حیات، اولاً یعنی زنده‌بودن، و بعداً یعنی زندگی‌کردن! برخی از ویژگی‌های حیات(به‌معنای زندگی) را همه درک می‌کنند اما بخشی از حیات را ممکن است مردم اصلاً متوجه نشوند و فکر کنند «زندگی همین است که دارند انجام می‌دهند» درحالی‌که این زندگی فقط یعنی «مشغول‌بودن به حیات»!

 

وقتیدر قرآن از مفهومی به‌نام حیات صحبت می‌شود، بیشتر منظورش «سطح عالی حیات» است، یعنی یک زندگیِ دیگر؛ نه این زندگی‌کردنِ معمولی و همین تجربۀ رایج مردم از زندگی! اگر معنای واقعی «حیات» برای انسان‌ها توضیح داده شود، می‌بینید که چقدر به آن علاقه دارند. کمااینکه وقتی از مراتب عالی عرفان و قدرت‌های ویژۀ عرفا سخن می‌گویید، برای مردم خیلی جالب و جذاب است.

 

در قرآن یک سطحِ دیگری از حیات مطرح است. خداوند در مقام پیامبرشناسی می‌فرماید: بیایید به دعوت پیامبر جواب دهید، برای اینکه می‌خواهد به شما حیات بدهد (إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ؛ سوره انفال آیه ۲۴) یعنی تو را زنده کند و مشاعرت باز شود و سطح علاقه‌هایت و سطح لذت‌هایت و سطحِ عاشقی‌ات و سطح آگاهی و نگاهت افزایش پیدا کند و بیشتر کِیف کنی.

 

باید احساس نیاز به این «حیات» را در خودمان زنده کنیم تا مُرده نباشیم! پیغمبران می‌خواهند ما را زنده کنند. مگر ما الان مرده‌ایم؟ خُب بله! باید به انسان‌ها ثابت کنیم که این زندگیِ ما در واقع «مُردگی» است و زندگی واقعی چیز دیگری است که باید به آن برسیم. اگر این برای کسی جابیفتد، نیاز به پیغمبران هم برایش جامی‌افتد.

 

می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ» ( سوره انفال آیه ۲۴) یعنی ای مؤمنین؛ به پیغمبر جواب دهید، او شما را صدا می‌زند که شما را زنده کند و به شما حیات بدهد. منظور از حیات‌دادن این است که برخی از استعدادهای ما را شکوفا می‌کند. مثلاً چشمِ دل‌مان را باز کند و گوش‌مان را شنوا کند.

 

دین مجموعه‌ای از آیین‌نامه‌ها برای تنظیم رفتارهای ما نیست و پیغمبر مثل پلیس نیست که بخواهد رفتار ما را مرتب کند؛ دین می‌خواهد ما را زنده کند. چقدر حقیرند کسانی که دین را در حدّ تنظیم مقررات برای کنترل رفتار آدم‌ها تقلیل می‌دهند!

 

شما مذهبی‌ها؛ خودتان با دینداری‌کردن، چقدر زنده شده‌اید؟ چه مراتبی از حیات را دریافت کرده‌اید؟ کدام استعدادهایت شکوفا شده که در آدم‌های معمولی نیست؟ چه زیبایی‌هایی را درک کرده‌ای که کافران نمی‌توانند درک کنند؟ چه لذت‌هایی می‌بری که دیگران نمی‌توانند ببرند؟ اگر آن حیات دیگر را پیدا کنی، هزاران برابرِِ لذتی که دیگران از رقص می‌برند، تو از نماز‌خواندن می‌بری.

 

مگر ما مُرده‌ایم که حالا دین می‌خواهد ما را زنده کند؟ بله؛«حیات» در قرآن، یعنی اینکه به تمام معنا زنده باشی. اگر سطح پایین‌تری از حیات را داشته باشی، طبق بیان قرآن در واقع مُرده هستی! می‌فرماید: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ...» (سوره انعام آیه ۱۲۲) آیا کسی که مُرده است و ما او را - با دین- زنده کرده‌ایم و حالا او در بین مردم، با نورِ خودش راه می‌رود، مثل کسی است که در ظلمت است و هیچ‌وقت از تاریکی در نمی‌آید؟!

 

قبل از اینکه من دیندار بشوم، باید انگیزۀ زنده‌بودن و زنده‌تر شدن در من زنده شود. انسانی که زنده است، نوری دارد که به‌وسیلۀ آن دقیق‌تر می‌بیند و در بین مردم، درست رفتار می‌کند.

 

مثال اعلای ما همین «دوست‌داشتن حسین علیه السلام » است که در آن، شمّه‌ای از حیات را تجربه می‌کنیم. تو با دوست‌داشتنِ حسین علیه السلام یک رتبۀ دیگری از حیات را پیدا کرده‌ای. موقع گریه‌کردن برای حسین علیه السلام دیگر حساب نمی‌کنی که او چقدر به نفع توست، در واقع تو داری عاشقی را تجربه می‌کنی.

 

می‌فرماید: «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا» ( سوره یس آیه ۷۰) یعنی پیامبرصلی الله می‌‌خواهد کسی را انذار کند که زنده است! پس اول باید زنده شویم، تا پیامبر صلی الله ما را بیدار کند. البته همین‌که تمنای حیات هم در کسی ایجاد شود و عشقِ به حیات پیدا کند، یعنی علائم حیاتی در او دیده شده است.

 

 

سخنان حجت الاسلام پناهیان ،۹۶/۶/۳۱

   شنبه 1 مهر 1396نظر دهید »

آیا طب اسلامی وجود دارد ؟

 

استاد  فاطمی نیا :

معاون وزیر بهداشت (دکتر خدادوست) را دعا کردم که گفته طب اسلامی نداریم. رساله ذهبیه ساخته و پرداخته است یک راوی دارد که آن هم معتبر نیست.

 

سخنان استاد را در فایل زیر بشنوید

 

 

 

۲:۰۶

 

سند رساله ذهبیه و فرمایشات آیت الله فاطمی

دانلود کنید 

   یکشنبه 26 شهریور 13964 نظر »

در آخرالزمان این ذکر را زیاد بگویید

 

یا مقلب القلوب

 

حضرت آیت الله بهجت می فرمود : در آخرالزمان زیاد این ذکر را بگویید :

 « یا الله یا رحمانُُ یا رحیم ، یا مقلب القلوب ، ثبت قلبی علی دینک : ای خداوند و ای رحمت گستر و ای مهربان ، ای گرداننده و زیرو رو کننده دل ها ، مرا بر دین خود استوار بدار »

 

 

دیده شده در کتاب ذکرها شگفت معصومین  ، سید عباس اسلامی حسینی ، نشر بوستان قرآن ، ص ۲۱۹.

   شنبه 25 شهریور 1396نظر دهید »

حسن ظن و سوء ظن

 

حسن ظن

 

علامت سوء ظن و حسن ظن این است که که اگر دیدید مشغولیات شما خدایی است یعنی حسن ظن دارید ، یقین دارید . حسن ظن به انسان حال خوبی می دهد که بلند شود نماز بخواند ولی اگر با کراهت نماز بخواند به خدا سوء ظن دارد .


اگر خیر می خواهید برسانید و دیدید سختتان است به خدا سوء ظن دارید .


با خدا یک دل شوید وحسن ظن پیدا کنید .


گاهی یک ظلم به دوستت می کنی و تحقیرش می کنی می شود سوء ظن ،چون تجلی خدا در مومن است ، اگر بخواهی خدا را اکرام کنی باید مومن را اکرم کنی ، اصلا فکر کن سر تا پا نمی ارزد ولی مومن است پس به خاطر مومن بودنش باید او را اکرم کنی .

 

هر وقت افراد را تحلیل کردی به خودت یک تلنگری بزن ، چون تحلیل شما برای خودت است ، شکمی است ، معصوم سلام الله فرمود : کنه مومن را نمی شود فهمید ، سعی کنید سادگی و زلالی خود را حفظ کنید محبوبیتتان را می بینید . خدا محبت تو را در دل همه می ریزد .

 

 

بخشی از سخنان حجت الاسلام الهی ، شنیده شده .

   شنبه 25 شهریور 1396نظر دهید »

عواقب خطرناک افراط در تربیت مذهبی کودکان( انسان یک شخص مرکب است )

 

تربیت اسلامی فرزند

 

اگر تجربه کرده باشید افرادی هستند که فن تربیت را نمی دانند ؛ نمی دانند در تربیت، تمام قوایی که در وجود انسان هست حکمت و مصلحتی دارند. اگر در ما غرایز شهوانی هست، لغو و عبث نیست.

ما باید این غرایز شهوانی را در حد احتیاج طبیعی اشباع کنیم؛ اینها یک حقی دارند، یک حظی دارند ، حظ اینها را باید به اندازه خودشان بدهیم . مثل این است که شما اسبی یا سگی در خانه تان باشد .اگر این اسب را برای سواری یا این سک را برای پاسبانی می خواهید ، این اسب یا سگی احتیاج به خوراک دارد ، خوراک را باید بدهی .حالا آدم‌های کج سلیقه‌ای پیدا می‌شوند که به خودشان یا به بچه‌شان که تحت کفالت تربیتشان است، فشار می‌آورند.

 

بچه احتیاج به بازی دارد احتیاج به بازی در بچه یکی از حکمت‌های پروردگار است. یک مقدار انرژی در وجود کودک ذخیره است که او فقط به وسیله بازی می‌تواند این انرژی را دفع کند. انسان اشخاصی را می‌بیند که که می گویند میخواهم بچه ام را تربیت کنم . خوب چطور می خواهی تربیت کنی ؟ نمی‌گذارد بچه پنج شش ساله برود با بچه‌ها بازی کند، هر مجلسی که خودش می‌رود بچه را هم می‌برد برای اینکه تربیت بشود. جلوی خنده او را می‌گیرد، جلوی خوراک او را می‌گیرد.

 

یا یک افرادی پیدا می‌شوند (ما دیده‌ایم) که چون خود او مُعَمّم است، یک عبا و عمامه و نعلین تهیه می‌کند، بچه هشت ساله را عمامه سرش می‌گذارد، عبا به دوشش می‌اندازد و همراه خودش این طرف و آن طرف می‌برد.



بچه بزرگ می‌شود در حالی که احتیاجات طبیعی وجودش برآورده نشده است، همواره به او گفته‌اند خدا، قیامت، آتش جهنم. تا در سنین بیست و چند سالگی، این قوای ذخیره شده، این شهوت‌ها و تمایلات اشباع نشده یک‌مرتبه زنجیر را پاره می‌کند.

 

این بچه‌ای که شما می‌دیدید در اثر تلقین پدر در دوازده سالگی نمازش بیست دقیقه طول می‌کشید، نماز شب می‌خواند، دعا می‌خواند، یک‌مرتبه می‌بینید در بیست و پنج سالگی یک فاسق و فاجری از آب درمی‌آید که آن سرش ناپیداست. چرا؟ برای اینکه شما به بهانه مقامات عالیه روح، سایر غرایز او را سرکوب کرده‌اید.

 

 


دیده شده در کتاب آزادی معنوی، استاد مطهری ، انتشارات صدرا ، ص۱۱۵ (با تلخیص)

   جمعه 24 شهریور 1396نظر دهید »

وظیفه مردم در قبال دین 

 

 آیت الله جوادی آملی

 

اسلام قسمت مهم کار را به عهده خود مردم گذاشته است. بيان نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) در آن بخشنامه رسمي که براي اداره مصر به مالک اشتر مرحمت کردند، با «إِنَّ» تعبير فرمودند که «إِنَّ عِمَادَ الدِّين وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ‏ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة»؛ نظام را مکتب از يک طرف و مردم از  طرف ديگر اداره ميکنند.

 

آن نظامي که بحثهاي ديني و اعتقادي و ارتباط با خدا نداشته باشد زميني است و زمينگير ميشود، اما آن نظامي که به نظام آفرين به جهان آفرين به آسمان و زمين آفرين و به خود انسان آفرين تکيه ميکند اين ميماند؛ لذا نماز به عنوان الگو در اسلام عمود دين تلقي شده است که «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ»، اما اين دين بايد به دست  مردم احيا بشود، اگر مردم خدايي ناکرده اين دين را نشناسند و عمل نکنند دين زنده نخواهد بود؛ لذا خيمه نظام را دو ستون اداره ميکند: يکي نماز که نمونه بحثهاي اعتقادي و ديني است که فرمود: «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ» و يکي مردم که فرمود: «إِنَّ عِمَادَ الدِّين وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ‏ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة».

 

درباره نماز کلمه «إنّ» نيامده که «إنّ عمود الدين الصلاة»؛ ولي درباره امت با «إنّ» تعبير کرد. فرمود: مالک! نگو ما رهبري مثل علي بن ابيطالب داريم، رهبر مردم اگر علي هم باشد مادامي که مردم در صحنه نباشند آن نظام شکست ميخورد، چه اينکه شکست خورده است. رهبر خوب يک طرف قضيه است. اگر کسي به داشتنِ رهبر خوب خدايي ناکرده بخواهد اکتفا بکند، همان قصه صدر اسلام است. فرمود من يک طرف قضيه هستم، قسمت مهم اين ستون را مردم به عهده دارند. با «إنّ» تعبير کرد، يک؛ با «عماد» تعبير کرد که غنيتر و قوي تر از عمود است، دو؛ فرمود: مالک! «إِنَّ عِمَادَ الدِّين» نگفت عماد سياست،  نگفت ستون اقتصاد، نگفت ستون امنيت، نگفت ستون سياست، فرمود ستون دين مردماند! فرمود: «إِنَّ عِمَادَ الدِّين وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ‏ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة». آن کسانی که جنگ ده ساله ـ نه جنگ هشت ساله! دو سال جنگ داخلي داشتيم و هشت سال جنگ خارجي ـ چه ترورهاي هفتاد و دو نفر را يا انفجارهاي رياست جمهوري را يا انفجارهاي دادگاه انقلاب يا انفجار عزيزان سپاه و بسيج در کوي و برزن را تحمل کرد همين مردم بودند.

 

فرمود: «إِنَّ عِمَادَ الدِّين وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ‏ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة»، توده مردم اند! لذا مردم وقتي دين را پذيرفتند، آن بخش دوم تأمين شده بود و اين کشور سرپاي خود ايستاد، اميدواريم تا ظهور صاحب اصلي اش هم مردم عزيز و گرامي بيش از گذشته مورد توجه وليّ عصر باشند، همه نيازهاي اين مردم بزرگ و بزرگوار به برکت دعاي حضرت مستجاب بشود، عزّت و شکوه و جلال اين مردم روز افزون بماند و هم از طرفي اين مانده است که «إِنَّ عِمَادَ الدِّين وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ‏ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة».

 

پس ما يک عمود مذهبي داريم، يک عمود مردمي. اين مردم براي رضاي خدا آن دين را حفظ ميکنند و مانده است.

 

 

جلسه درس اخلاق آیت الا جوادی آملی ،۱۶/۶/۹۶

   جمعه 24 شهریور 1396نظر دهید »

تواضع در سیره رفتاری علامه طباطبایی

 

 

یکی از شاگردان  علامه طباطبایی می گوید : در طول سی سال که افتخار درک حصر ایشان را داشتم کلمه « من » را از ایشان نشنیدم در عوض عبارت « نمی دانم » را بارها در پاس سوالات از ایشان شنیدم ، همان عبارتی که افراد کم مایه از گفتن آن خودداری می کنند .

 

گاهی که با عنوان استاد مورد خطاب قرار می گرفت می فرمود « این تعبیر را دوست ندارم ، ما اینجا گرد هم آمده ایم تا با تعاون و همفکری حقایق و معارف اسلام را در می یابیم .»

 

به تعداد کم یا زیاد شاگردانش توجهی نداشت ، گاهی حتی برای دو یا سه نفر هم درس می گفت . غیر طلاب را نیز از کسب فیض محروم نمی کرد . هر کس در هر لباسی و در هر سنی خدمتش می رسید می توانست از محضرش استفاده کند .

 

 

دیده شده در کتاب عطر بندگی ، سید محمدرضا طباطبایی نسب ، انتشارات نورالاعمه ، ص ۱۲۰

کلیدواژه ها: تواضع, علامه طباطبایی
   دوشنبه 20 شهریور 1396نظر دهید »

بندگی آیت الله سید علی قاضی 

 

سید علی قاضی

 

 آیت الله سید علی قاضی برای نماز اهمیت خاصی قائل بودند و این سخن معروف از ایشان است :« کسی که نماز را در اول وقت بخواند و به مقام عالیه نرسد مرا لعن کند »

 

ایشان می فرمودند :« همیشه در یک مسجد نماز نخوانید و به مساجد دیگر هم بروید . هر جا حال پیدا کردید همان جا نماز بخوانید .»

 

ایشان می فرمودند :« هیچ چاره ای برای مومن نیست ، مگر این که نماز شب بخواند ، ما نشنیدیم کسی به مقامی برسد مگر این که نماز شب بخواند اگر دنیا و آخرت می خواهید نماز شب بخوانید ، نماز شب بخوانید » 

 

ایشان بهترین روش پاکسازی ذهن مومن را ذکر خدا و اسمأ الله می دانستند .

 

مرحوم قاضی هنگام خواندن قرآن رو به قبله بودند و قرآن را با دو دست بلند می کردند و با تمام وجود تلاوت می کردند . با حالت غم انگیز و صدای بلند می گفتند :« قرآن شراب مومنان است ، خواندن روزی یک جزء قرآن فراموش نشود .»

 

مرحوم قاضی در قبرستان تا چهار ساعت می ماندند ، آن هم در حالت سکوت .

 

مرحوم علامه طباطبایی می فرمودند که مرحوم قاضی به من گفتند :« شبی در مسجد کوفه بودم از ذکر در و دیوار تا صبح نتوانستم بخوابم .

 

 

دیده شده در کتاب عطر بندگی ، سید محمد رضا طباطبایی نسب ، انتشارات نور الائمه ، ص ۶۸.

 

 

   دوشنبه 13 شهریور 1396نظر دهید »

1 ... 16 17 18 ...19 ... 21 ...23 ...24 25 26 ... 71

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 10576
  • دیروز: 16217
  • 7 روز قبل: 51962
  • 1 ماه قبل: 58269
  • کل بازدیدها: 1632296
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 15
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 21
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1