امام جواد علیه السلام
❇️هر که به گوینده ای گوش دهد او را پرستیده
اگر از خدا دم زند خدا را پرستیده
و اگر از شیطان گوید شیطان را…
تحف العقول، احادیث امام جواد علیه السلام، ص ۹۶۸
سخنان کوتاه امام رضا علیه السلام در زمینه پند و حکمت
➖آنکه نعمت دارد باید بر عائله اش گشایش دهد.
➖ عبادت به نماز و روزه زیاد نیست به اندیشه زیاد درباره خداوند است.
➖ نظافت از اخلاق پیامبران است .
➖سه چیز رسم پیغمبران است : عطر زدن ، کوتاه کردن مو و آمیزش.
➖ امین به تو خیانت نکرده ، امانت به خائن سپردهای( این جمله به کسی گفته شود که امانتش را ضایع کردهاند و مراد این است که به مردم امین بدگمان مشو اما هر کس را امین مشمار)
➖آنگاه که خدا خواهد کاری صورت پذیرد عقل بندگان را برباید تا فرمانش را اجرا شود و ارادهاش انجام گیرد و پس از پایان کار عقل خردمندان را بازگرداند تا گویند:” این حادثه چگونه و از کجا آمد؟”
➖ خاموشی از درهای حکمت است سکوت محبت انگیز و راهنمای هر خیری است.
➖ دوستی هر کس عقل اوست و دشمنش جهلش .
➖محبت با مردم نصف عقل است .
➖خداوند قیل و قال و ضایع کردن مال و کثرت سوال را دشمن دارد.
➖ شخص را در حضور با کنیه نام ببر و در غیاب با اسم چون کنیه مانند ابوالحسن احترام آمیز است .
➖سور عروسی سنت است.
➖پرسیدند حد توکل چیست؟ فرمود:” اینکه از احدی جز خدا نترسی .”
➖آنکه در تلاش روزی رود تا عائلهای را اداره کند اجرش از مجاهدت در راه خدا بیشتر است .
➖سخاوتمند غذای مردم را میخورد تا غذایش را بخورند و بخیل غذای مردم را نمیخورد تا نخورند.
➖ هیچ بنده به کمال حقیقت ایمان نرسد جز وقتی که سه خصلت داشته باشد فهم دین ، اندازهگیری صحیح ، معاش و صبر در مصائب.
➖ بوسه مادر بر دهان است بوسه خواهر بر گونه و بوسه امام میان دیدگان او .
➖بخیل راحت ندارد ، حسود را لذت نباشد، افسرده دل وفا ندارد و دروغگو مروت و مردانگی ندارد .
➖با نعمتها خوش رفاقتی کنید( شکر آنها را به جا آرید) که گریزپایند از قومی نرمیدهاند که دوباره بازگردند .
➖بدترین مردم کسی است که خیرش به کسی نرسد ، غذایش را تنها بخورد و غلامش را تازیانه زند .
تحف العقول روایات امام رضا علیه السلام صفحات ۹۸۱ تا ۹۸۵
ادرس کانال مدرسه علمیه کوثر 👇👇
https://eitaa.com/kosar_varamin
هفت سین قرآنی
هفت سین از دیر زمان است که در بین خانواده های ایرانی مرسوم است و در ساعت تحویل سال سفره ای در خانه پهن می کنند و در آن سفره هفت چیز که حرف اول آنها با سین است در سفره می گذارند و اهل خانه اطراف آن سفره می نشینند . گفتنی است هفت سینی که بین مردم معمول و مرسوم است ذاتا از نظر اسلام حرمت و معنی ندارد ولی به عنوان آداب اسلامی ، در تاریخ اسلام و روایات وجود نداشته و ندارد و ممکن است ریشه تاریخی هفت سین همان روایت حضرت علی علیه السلام باشد که در طول تاریخ دچار انحراف و تحریف شده باشد .
از حضرت علی علیه السلام روایت شده که : اگر کسی هفت آیه که در آنها هفت سین ذکر شده باشد با آب زعفران و گلاب بر ظرف چینی بنویسد و در ساعت تحویل سال از آن آب بنوشد تا آخر سال دچار مرض و کسالت نمی گردد و بیمه قرآنی می شود و آن آیات عبارتند از :
۱_ سلامٌ قولاً من رب رحیم ( سوره یس ، آیه ۵۸ )
۲_ سلامٌ علی نوحٍ فی العالمین ( سوره صافات ، آیه ۷۹ )
۳_ سلامٌ علی ابراهیم ( سوره صافات ، آیه ۱۰۸)
۴_ سلامٌ علی موسی و هارون ( سوره صافات آیه ۱۱۹ )
۵_ سلامٌ علی آل یاسین ( سوره صفات آیه ۱۲۹)
۶_ سلامٌ علیکم طِبتم فادخلوها خالدین ( سوره زمر ، آیه ۷۳)
۷_ سلامٌ هی حتی مطلع الفجر ( سوره قدر آیه ۶ ) .
منبع : نوروز چه روزی است ؟ ، سید باقر آیت میردامادی ، انتشارات حضور ، ص ۶۶_ ۶۷ .
رفع ناراحتی با خواندن اذان در گوش
حضرت علی علیه السلام می فرماید : روزی پیامبر اکرم صل اللـه علیه و آله من را ناراحت دیدند بـه من فرمود :
ای پسر ابوطالب تو را ناراحت می بینم. بعضی از افراد خانوادہ ات بگو در گوش تو اذان بخوانند اذان در گوش دواء هم و غم است
علی علیه السلام می گوید : من نیز تجربه کردم چنین بود .
رعینے کـه از علماء اهل سنت و صاحب کتاب مواهب الجلیل است و متقی الهندی صاحب کنز العمال می گویند : تمامی راویان این حدیث که دہ نفر می باشند این عمل را تجربـه ڪردہ و آن را مجرب می دانند .
کنز العمال ج ۲ ص ۶۵۷
تو با کسی محشوری که دوستش میداری!
یکی از حالات نفْس انسان، حب و بغضی است که باید آن را در مسیر حق به کار گیرد و نتیجهی آن را در لحظهی احتضار، برزخ، قیامت و درنهایت، بهشت و جهنم خالد، مشاهده کند.
چه زیباست کلام موجز و پرمغز امیرمؤمنان علیهالسلام خطاب به حارث همدانی که فرمودند: «یَا حَارِثُ قَصِیرَةً مِنْ طَوِیلَةٍ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَکَ مَا اکْتَسَبْتَ» ای حارث! آنچه گفتم بپذیر که اندکى است از بسیار (و نمونهاى است از خروار)، تو با کسى محشورى که دوستش میدارى، و براى تو است تمام اعمالى که خود کسب کردهاى.
قرآن کریم نیز میفرماید: «يَوْمَ ندْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» (روزی که ما هر گروهی از مردم را با پیشوایشان میخوانیم) (اسراء، ۷۱).
و چه خوفناک و چه شورانگیز است این جملهی بزرگان که میفرمودند: «ابدیت در راه است!»
خوفناک است در جایی که ابدیت انسان گره بخورد با خویشتنی تباهشده، و شیاطین و محبوبانی که وصفشان «بِئْسَ الْقَرِين»ُ است. شورانگیز است در جایی که ابدیت انسان گره بخورد با نفسی ارتقایافته در پرتو حیات طیبه، و معیّت با محبوبانی که اولیای طاهریناند و وصفشان «وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا» است.
استاد محمدرضا عابدینی، از کتاب تا ابد زندگی ، ج ۱ ، ص ۴۴
آیت الله العظمی جوادی آملی:
«وقتی زراره از وجود مبارک حضرت سؤال میکند، ما اگر عصر غیبت را ادراک کردیم چه دعایی بخوانیم؟
همین دعایی که اختصاصی به نماز یا تعقیب نماز ندارد، در بین نماز، بعد از نماز، قبل از نماز، در جمیع حالات.
این دعا از دعاهای نورانی امام صادق(سلام الله علیه) است، فرمود: در عصر غیبت بگویید: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»این یک مسئله عمیق کلامی است. درس اخلاق ٩۵/۵/٧
درس اخلاق ۹۸/۴/٢٠ :
«…خدايا خودت را به من معرفی کن من تو را بشناسم! چون اگر تو را نشناختم جانشين تو را که پيغمبر است نمی شناسم…نبوت را رسالت را نبی را رسول را به من معرفی بکن! برای اينکه اگر من نبی را نشناسم جانشين نبی را نمی شناسم. امام جانشين نبی است امام جانشين رسول است، اين انتصابی است نه انتخابی! امام را بايد غدير معين کند»
حدیث سلسله الذهب
ورود امام به نیشابور و بیان حدیث سلسلة الذهب مهم ترین واقعه ی ماندگار این سفر است. در مسیر سفر خراسان، حضرت رضا(علیه السلام) با عبور از شهرهای مختلف، به نیشابور رسیدند و با استقبال باشکوه مردم آن شهر روبه رو شدند؛ به گونه ای که دانشمند اهل سنت، حاکم نیشابوری شافعی، می نویسد: «به هنگام استقبال از امام، گروهی گریان و زار بودند و عده ای خود را به خاک می ساییدند و برخی نیز پای اشتر امام را می بوسیدند.»[ ابن صباغ، الفصول المهمة، ج۲، ص ۱۰۰۲. ] گزارش حاکم نیشابوری در تاریخ نیشابور[ متأسفانه اثری از کتاب تاریخ نیشابور نیست و گزارش های این کتاب در متون حدیثی علمای شیعه و سُنیِ پس از آن درج است. ] خواندنی است.
او می نویسد: «وقتی حضرت رضا(علیه السلام) وارد نیشابور شد، سوار بر قاطری خاکستری رنگ بود. در بین راه، دو پیشوای حافظ حدیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، ابوزرعه و محمدبن اسلم طوسی، مهار استر آن جناب را گرفته و عرض کردند: آقای ما، ای پیشوایی که فرزند ائمه ی طاهرینی، ای بازمانده ی نژاد پسندیده، تو را به حق اجداد ارجمندت قسم می دهیم سایبان مهد را یک طرف فرما تا جمال مبارک شما را ببینیم و حدیثی از اجداد خود بیان کن که یادبودی برای ما باشد.
امام استر را نگه داشت و سایبان را کناری زد. چشم جمعیت به جمال انورش روشن شد. گیسوان مبارکش شبیه گیسوان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. تمام طبقات ایستاده محو در تماشای رخسار مبارکش بودند. بعضی با مشاهده ی آن جناب، فریادی از شادی کشیدند. عده ای واله گونه اشک شوق می ریختند از این موهبت [و] هر کدام به طریقی ابراز احساسات می کردند. بعضی از شوق، گریبان چاک می زدند و خویش را در خاک می انداختند و لجام استر را می بوسیدند. [برخی نیز] گردن برافراشته تا آن جناب را مشاهده کنند. تا ظهر به طول انجامید. در این موقع، نویسندگان و قضات فریاد کشیدند: مردم گوش کنید و حفظ نمایید. فرزند پیامبر را نیازارید [و] ساکت باشید. ۲۴هزار قلمدان خارج شد، غیر از کسانی که دوات به کار بردند.»[ اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص ۳۰۸. ]
آن گاه امام رضا(علیه السلام) که در عَماری (کجاوه) نشسته بودند، سر بیرون آورده و فرمودند:
«از پدرم، موسی بن جعفر شنیدم که گفت: از پدرم جعفر بن محمد شنیدم که گفت: از پدرم محمد بن علی شنیدم که گفت: از پدرم علی بن الحسین شنیدم که گفت: از پدرم حسین بن علی شنیدم که گفت: از پدرم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب شنیدم که گفت: از پیامبر شنیدم که گفت: از خدای عزوجل شنیدم که گفت: «لااله الّا اللّه حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی»؛ «لا اله الا اللّه دژ من است؛ پس هرکس به دژ من درآید، از عذاب من ایمن خواهد بود».»
اسحاق بن راهویه گوید: «چون کاروان به راه افتاد، امام فریاد زدند: بشروطها و أنا من شروطها؛ (با وجود شرط های آن و من از شرط های آنم.)»[صدوق، التوحید، ص ۲۵؛ مناوی، فیض القدیر، ج۴، ص ۴۸۹. ]
مقصود این است که اقرار به کلمه ی توحید هنگامی سبب نجات است که جامعه به دست حاکم الهی اداره شود و حکومت به حق باشد تا مردم بتوانند به حقیقت توحید برسند؛ زیرا حقیقت توحید، پرستش خدای یگانه است بدون هیچ شریکی. این حدیث به سلسلة الذهب (زنجیر طلا) معروف است؛ زیرا رجال سند آن تا حضرت جبرئیل، همه از معصومان(علیهم السلام) هستند؛ همچنین از احادیث قدسی نیز محسوب می شود؛ چون گوینده ی آن ذات اقدس الهی است.
سفارش به امامت
در لحظه های آخر روز عاشورا امام حسین علیه السلام به هنگام خداحافظی با خواهران و فرزندان امام سجاد علیه السلام را در آغوش گرفت و فرمود:
ای پسرم ! تو پاکیزه ترین فرزندان من می باشی . بهترین خاندان من هستی و تو از طرف من سرپرست زنان و کودکان خواهی بود . این ها غریب و خوارند دچار ذلت و یتیمی شدند، دشمنان آنها را سرزنش میکنند ، مشکلات فراوان روزگار به آنها روی آورده است ، هر گاه فریاد کشند آنها را ساکت کن و هر گاه وحشت کرده اند آنها را تسکین ده. و افکار پراکنده شان را با کلماتی نرم سامان بده زیرا کسی از مردانشان نمانده است تا با آنان انس بگیرد جز تو و کسی ندارند که نزد او شکوه دل کنند غیر از تو ، آنها را به حال خود بگذار تا تو را ببویند و تو آنان را ببویی ، تا بر تو گریه کنند و تو هم بر آنان گریه کن .
سپس امام حسین علیه السلام دست امام سجاد علیه السلام را گرفت و با صدای بلند خطاب به همه زنان و کودکان فرمود: ای زینب ! ای ام کلثوم! ای سکینه ! ای رقیه ! ای فاطمه !
سخن مرا بشنوید و بدانید که این پسرم جانشین من و خلیفه من بر شماست و امامی است که اطاعت او واجب است.
منبع : فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام محمد دشتی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین صفحه ۳۱۹
استدراج در کلام امام حسین علیه السلام
قال الحسین علیه السلام
استدراج من الله سبحانه لعبد ان یسبغ علیه النعم و یلسبه الشکر
و قال : اللهم لا تستدرجنی بالاحسان و لا تودبنی بالبلاء
ابا عبدالله می فرمايد:
استدراج خدا و به تدریج در دام انداختن بنده این است که نعمتها را بر او سرشار بریزند و سپاسگزاری را از او بگیرند .
می فرماید خدای من مرا با احسان و بخشش ها به تدریج مگیر و پله پله گرفتارم ساز تو مرا با عقوبت و گرفتاریها تعدیل مکن.
آدمی در نگاه اول نعمتها را علامت کرامت میشناسد و گرفتاری ها را دلیل اهانت می گیرد در حالی که دادن ها و گرفتن های خدا فقط و فقط ابتلا و آزمایش است نه اکرام و اهانت و یا افتخار و ذلت .
نوسان دل آدمی و شادی ها و رنج های او نشان تعلق و وابستگی و نشان ضعف و حقارت و عامل رهایی و جداسازی است همانطور که باعث انکسار دل شکستگی و ذلت باطنی و جدایی از غرور و یأس هاست.
این وابستگی به نعمت و چشم پوشی از ابتلا و فراموشی آزمایشها ، چه بسا آدمی را به غرور و استکبار برساند و نه تنها منعم را فراموش کند که خلق خدا را هم وسیله بهرهبرداری و جزء منافع خود قلمداد نماید .
استدراج همین است که تو منعم را نبینی و به سپاسگزاری روی نیاوری.
اینجاست که تو با آنچه داری و آنچه به دست میآوری به تدریج در شعله های آتش سوزی و پله پله در دام مینشینی و اسیر و گرفتار میشوی.
انکار منعم و یا فراموش کردن او انکار حکمت و انکار مسئولیت و بازخواست یا فراموشی اینها تو را در دام میاندازد تا آنجا که تو به غرور گرفتار می شوید و تو برگ فرتوتی که بر شاخههای متزلزل هستی خود را خدای جنگل و جهان و آسمان می شناسی و می گویی هر آنچه هست از علم و قدرت من برخاسته در حالی که تو مالک هیچ نیستی و گرفتار باد پاییزی و خوراک موریانه ها می باشی.
آدمی گاهی خیال می کند نور چشم خداست البته اگر خدایی باشد خیال میکند به همین دلیل است که در این دنیا به این نعمتها رسید یا به او دادهاند
اگر دنیای دیگر و خدای مسلط هم باشد ، باز هم این دلیل را بهبود میبخشد و او را عزیز میدارد.
دعای امام علیه السلام این است که با نعمت ها به دام نیفتید و در شعله ها فرو نروید و گرفتار نگردید و باز می خواهد که برای تادیب او از عقوبت ها بهره نگیرد که برای تأدیب بین انسان جاهل و یا غافل و یا کافر راههای زیادی هست که گام اول دعای ابوحمزه میفرماید : خدای من مرا با عقوبت ها ادب نکن و مرا با بلاها و فاصله انداختن در مکر خود گرفتار مساز و غافل نگاه مدار.
منبع: چهل حدیث از امام حسین علیه السلام، علی صفایی حائری، نشر لیله القدر ، ص ۱۴۸- ۱۴۹
ادب و حیا در برابر خداوند
از امام جواد علیه السلام سوال شد: یابن رسول الله ادب با خدا چگونه است؟
امام علیه السلام فرمودند قرآن را تلاوت کند آن گونه که نازل شده است ٬احادیث ما را روایت کند آن طور که ما گفتهایم و خدا را بخواند بدون اینکه از خدا طلبکار باشد.
روایت شده است خداوند متعال در بعضی کتابهای آسمانیاش میفرماید:
ای بنده من! آیا سزاوار است وقتی با من سخن میگویی به چپ و راست نگاه کنی،
در حالی که اگر بندهای مثل خودت با تو سخن بگوید و این گونه رفتار کند رهایش میکنی!پس رواست با من این گونه باشی؟
روایت شده است که روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به طرف گوسفندانش که به همراهی چوپانی به بیابان فرستاده بود رفت.
چوپان بی خبر از آن حضرت، لباسهایش را در آورده بود، به محض اینکه متوجه آمدن حضرت رسول شد لباسهایش را پوشید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند برو ما نیازی به چوپانی تو نداریم، ما خاندانی هستیم که کسی را که حتی در خلوت با خدایش رعایت ادب نکند، استخدام نمیکنیم
منبع آداب سلوک علامه حسن زاده آملی