وحدتی که پشت لیست نبود.
کاش لیستی در کار نبود. کاش این قدر مردم را دنبال کم و زیاد و خوب و بد لیستشان نمی کشیدند.
سرلیستشان آقای قالیباف است و امیر حسین ثابتی _ از پایداری_ تا ثابت کند او لاریجانی دوم است پشت سر هم ادله می آورد.
از موافقت آقای قالیباف با برجام و اف ای تی اف تا بستن ناف برجام به نظام و مخالفت او با طرح هولوکاست.
آخرش هم می گوید: قالیباف مدیر کار جهادی است و به درد مجلس و اداره فکری آن نمی خورد و من به او رای نمی دهم.
سر لیستشان هیچ . برویم سراغ حذفی لیستشان.
عده ای شان یامین پور را می کوبند که چرا زمان سنجی نکردی و وحدت را به هم زدی و به زور خودت را چسباندی به لیست؟
اصلا خودت آمدی رسایی دیگر کجای کار بود ؟
او که لیست را مضحک می خواند و مستقل وارد گود شده بود؟
بعد هم رسایی را می کوبند که تو خودت روزی علیه سلیمانیِ شهید توئیت داشته ای و او را در دستبوسی اشعث و ابوموسی دستپاچه خطاب کرده ای.
سر لیست و حذفی لیست را که بیخیال می شویم، می روند سراغ چهره های میانی لیست بی وحدتشان .
باز در می آیند که تالار پشتی و که و که مسئله دارند و چرا باید در لیست باشند؟
یکی می گوید لیست منهای سه ،دیگری می گوید لیست منهای ده و آن دیگری می گوید :اصلا لیست من.
مضحک هم آنجاست که بعدش همگی این آقایان دور هم می نشینند و خود را انقلابی و لیست شان را انقلابی تر می نامند.
کاش این لیست ها نبود .
کاش نبود تا اگر باز هم آقایان بازی برده را به حریف می باختند ، راحت در می آمدند که : مقصر مردمند . که مقصر بی بصیرتی عوام است.
آقایان انقلابی !
آقایان بصیر!
از طرف جماعتی از همین مردم که عوام می خوانیدشان و خودتان را عمار و رسانه ی ایشان قلمداد می کنید به همه تان می گوییم : وای به حالتان .
ننگ بر انقلابی گری تان .
اف بر سیاستتان اگر فردا برد با لیست شما نباشد و مقصرش یکه بدو کردن های بی وقتتان باشد.
مردم به اجبار هم شده و به خاطر وحدت به لیست شما با تمام إن قلت هایش رای دادند، اما اگر جریان انقلابی شکست بخورد ، مردم این بار شما را و عدم اخلاصتان را و همچنین عدم زمان سنجی تان را مقصر می دانند.
آنگاه راحت خطاب به شما خواهند گفت: اصولگرا و اصلاح طلب هر دو سرتان در آبشخور دنیا و مطامع دنیاست .
نام انقلابیون را خراب نکنید. “انقلابی گری یعنی بدانید کی سکوت کنید تا وحدت نشکند و کی فریاد بزنید ولو به قیمت جان و آبرویتان.”
بروید دعا کنید امروز مردم آبرویتان را خریده باشند.
معصومه رمضانی
شرح حدیثی از امیرالمؤمنین درباره خطرهای درونی امت اسلامی:
خطبه ۴۲ نهج البلاغه :
از خطبه هاى آن حضرت است در نكوهش آرزوى دراز و پيروى از هواى نفس أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ لِكُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَإِنَّ كُلَّ وَلَدٍ سَيُلْحَقُ بِأَبِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ .
ترجمه: اى مردم، ترسناكترين چيزى كه بر شما مىترسم دو چيز است: يكى پيروى هواى نفس، و ديگرى بى مرز بودن آرزو. اما پيروى هواى نفس انسان را از حق باز مىدارد، و بىمرز بودن آرزو آخرت را از ياد مىبرد. بدانيد كه دنيا به سرعت از شما روى گردانده، و از آن جز ته ماندهاى كه كسى آن را در كاسه باقى نهاده باشد نمانده. و آگاه باشيد كه آخرت روى نموده است، و براى هر يك از دنيا و آخرت فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشيد نه از فرزندان دنيا، زيرا هر فردى در آخرت به مادرش ملحق مىشود. امروز زمان عمل است و باز خواستى نيست، و فردا روز باز خواست است و عملى در آن ميسّر نمى باشد
رهبر انقلاب:
آرزوی رسیدن به ریاست، آخرت را از یاد ما میبرد. وقتی شما آرزوهای دور و دراز داشتید آخرت را از یاد شما میبرد. آخرت و بهشت و رضوان الهی باید هدف ما باشد.
? وقتی انسان درس که میخواند، درس که می دهد، سر کار شغل دولتی یا غیردولتی که میرود، اگر هدفش همان آرزوهای دور و دراز باشد، فلان مقام و قدرت باشد، هدف آخرت از یاد ما خواهد رفت.
آمریکا و دنیای استکبار خطر است، اما آن خطرها آن وقتی قاطع ضربه به ما میزند که خطرهای درونی در ما وجود داشته باشد.
در میان آنچه که در درون ما است امیرالمؤمنین دلسوز امت دو چیز را مثال می زند « نه قدرت های بیرونی ، نه شمشیر ها ، نه جاسوسی هاست یکی آرزوهای دور و دراز و دیگری دنبال هوسها رفتن است »
دنبال هوس رفتن آشنایی که هوس حکمی می کند و حق حکمی دیگر می کند و انسان از حق دور می شود و در همه چیز جاریست .
وقتی آرزوهای دور و دراز داشتید آخرت را از یاد شما می برد . و نسیان آخرت مهمترین ضربه ایست که به انسان وارد می شود .
۱۳۹۷/۰۹/۰۵
نفوذ جریانی
نفوذ جریانی، یعنی شبکهسازی در داخل ملّت؛ بهوسیلهی پول که نقش پول و نقش امور اقتصادی اینجا روشن میشود.
عمدهترین وسیله دو چیز [است]؛ یکی پول، یکی هم جاذبههای جنسی.
افراد را جذب کنند، دور هم جمع کنند؛ یک هدف جعلی و دروغین مطرح کنند و افراد مؤثّر را، افرادی که میتوانند در جامعه اثرگذار باشند، بکشانند به آن سمت مورد نظر خودشان. آن سمت مورد نظر چیست؟
آن عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی؛ کاری کنند که این شخصی که مورد نفوذ قرار گرفته است، تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند؛ یعنی کاری کنند که شما همانجوری نگاه کنی به مسئله که یک آمریکایی نگاه میکند -البتّه یک سیاستمدار آمریکایی، به مردم آمریکا کاری ندارد- همانجوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالیرتبهی سیا تشخیص میدهد؛ در نتیجه همان چیزی را بخواهی که او میخواهد.
بنابراین خیال او آسوده است؛ بدون اینکه لازم باشد خودش را به خطر بیندازد و وارد عرصه بشود، شما برای او داری کار میکنی؛ هدف این است، هدف نفوذ این است؛ نفوذ جریانی، نفوذ شبکهای، نفوذ گسترده؛ نه موردی.
اگر این نفوذ نسبت به اشخاصی انجام بگیرد که اینها در سرنوشت کشور، سیاست کشور، آیندهی کشور تأثیری دارند، شما ببینید چه اتّفاقی میافتد؟
آرمانها تغییر پیدا خواهند کرد، ارزشها تغییر پیدا خواهد کرد، خواستها تغییر پیدا خواهد کرد، باورها تغییر پیدا خواهد کرد.
منبع : بیانیه گام دوم انقلاب سبک زندگی و علم و پژوهش از منظر بیانات مقام معظم رهبری ، گردآورنده : مصطفی حامدی فرد ، بیتا صادقیان . ص ۶۱ بند ۲۸ ( بیانات در دیدار فرماندهان گردان های بسیج ، ۹۴.۹.۴
نکتۀ بسیار مهّم!
از وصایای رسول الله صلی الله علیه و آله به اباذر : يَا ابَاذرٍّ؛ اِذَا تَبِعتَ جَنَازَةً فَليَكُن عَقلُكَ فِيهَا مَشغُولاً بِالتَّفَكُّرِ وَ الخُشُوعِ وَ اعلَم انَّكَ لَاحِقٌ بِه.» ( مکارم الاخلاق ، ص 465 )
اى ابوذر؛ هنگامى كه دنبال جنازه ای حركت مى كنى عقلت را به تفكر و خشوع مشغول ساز، بدان كه تو نيز به او ملحق مى شوى.
شرح حدیث : عبرت گرفتن از مرگ و جنائز، یکی از اموری ست که باید به آن التفات کنیم. توجه به مرحله ی عبور از این عالم و این نشئه،نکته ی بسیار مهمّی ست. از بس تمام امور عالم تکراری شده،انسان به آن عادت می کند.
در این جا اراده و اختیاری داریم ، ابزارعملی داریم و امکان سعادت و شقاوت در اختیار مان هست .
میدانی برای تحرّک ما باز است که مدتش محدود می باشد .
از این میدان که خارج شدیم ، وارد میدان وسیع و نامحدودی خواهیم شد که در آنجا نه امکان تحرّک هست، نه امکان پیشرفت و نه امکان به دست آوردن چیزی .
در آن جا باید یکی یکی و مثقال مثقال ،نتایج آنچه را این جا فراهم شده بچینیم.
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ. وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ خروج از این مرحله و ورود به آن مرحله، بسیار خطرناک و هولناک است.
پس باید به این توجّه کرد!
پیر و جوان هم ندارد. شما جوان ها شانستان خیلی بیشتر از ما پیرها نیست خیلی ها در جوانی از این مرحله عبور می کنند. چه قدر افرادی که زنده بودند ،با نشاط حرف می زدند و کار می کردند و از مُرده ها و دوستان قدیمی شان صحبت می نمودند، حالا خودشان هم جُزوِ آنها هستند. ما هم به همین زودی به آنها ملحق خواهیم شد! فرصت را قدر بدانید! قدر دانستنش هم به این است که،در این فرصت به آنچه خدا را راضی می کند،مشغول شویم.
قدر جوانی را دانستن،یعنی با قدرت و نیروی جوانی رضای خدای متعال را به دست آوردن.
همان چیزی که فردا از من خواهی پرسید و مؤاخذه خواهی کرد،مرا در آن به کار بینداز! این درخواست ما از خداست!
[ شرح حدیث از حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای در مقدمه درس خارج ، 1392 .]
در آغوش مادر
آخ که اگر مرد تمام صحنه های نبرد هم باشی،خستگی َت را فقط و فقط آغوش مادر به در می کند و بس.
اصلا ستون شانه هایش امن ترین نقطه جهان توست.
آخ که اگر تمام دردهای عالم هم خروار شده باشد بر دلت تنها آیه های لب اوست که معجزه می کند و کافی است یک کلام بگوید : پسر جان! خدا بزرگ است .
غمت نباشد دختر!
خدا کریم است.
همین. همین یک جمله از زمین بلندت می کند.
جان می گیری و دوباره می زنی به راه.
به دل خطر.
به دل هر آنچه که تا دقایقی پیش نشدنی ترین کار دنیا می نمود.
مادر.
و تو مپندار که چین و چروک های چهره اش را دست نقاش روزگار کشید، هرگز.
غصه دیر آمدن و نیامدن.
بد خوابی شبانه.
درد الان چه می کند؟
چه می خورد؟
آفتابش را سایبانی هست یا نه؟
و مهتابش را روکش گرمی هست یانه؟
این درد و غصه های دیده نشدنی مادران خط به خط چینند و چروک و پیری زود هنگام.
کاش هر روز بچگی می کردیم و هر روز هوای آغوش گرمشان به دلمان می افتاد.
کاش قدرشان را می دانستیم .
قدر خودشان و قدر دستانی که به سوی آسمان بلند می کنند.
مستجاب الدعوه های ایلمان هستند و غافلیم از معجزه تسبیح و ذکر لبهاشان.
امان …. امان از ما بچه های تخس روزگار که هر چقدر هم عاشق مادرمان هستیم باز او را برای آغوشش،برای شانه اش،برای دعای خیرش می خواهیم.
همین هم خوب است و اصلا مادران را عشق به همین بچگی کردن هامان سر پا و زنده نگه داشته.
کاش تا زندگی کنند بیشتر از این برایشان بچگی کنیم.
کاش. م . رمضانی
شعر روز مادر
در گلستان ادب آموزگارم مادر است
بعد رب العالمین پروردگارم مادر است
من که شاگرد دبیرستان عشق مادرم
اولین معشوق من در روزگار مادر است
✨✨✨
مادر نمــای قــدرت دنیـــای خلقـــت است
مادر به مـا ز ایــزد یکتــا فضیـــلت است
فـردوس را بــــه زیر قدمهـــاش مانده رب
کـو را مقــام، بعــد خـــدا در عبـادت است
✨✨✨✨
مادر قسم به جان عزیز ات که هیچ گاه
یاد شکـــــوه مند تو، از دل نمی رود
تا دامن کفـــــن نکشم زیر پای خاک
نقشی تو هم دمی ز مقابل نمی رود
✨✨✨✨
مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خدای
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
می نویسم از سر خط ای معنی بودن
می نویسم تا همیشه تویی لایق ستودن
✨✨✨✨
بوی بهشت می دهد دست دعای مادرم
سجده پس از خدا برم بر کف پای مادرم
اتش پاک عشق را دامن شوق می زند
در دل خام سوز من حمد و نثای مادرم
مؤمن یعنی این!
پيامبر صلي الله عليه و آله: اَلْمُؤْمِنُ يَأْكُلُ بِشَهْوَةِ أهْلِهِ، وَالْمُنافِقُ يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ؛ (بحارالانوارج62،ص291)
مؤمن به ميل و رغبت خانواده خود غذا مى خورد ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده اش تحميل مى كند. یکی از خصوصیات و علامات مؤمن این است که،طبق میلِ اهل خود ،خانواده ی خود،زن و فرزند خود، همان ها که با هم زندگی می کنند، غذا را انتخاب می کند.
شما ببینید تعبیری که از مؤمن در ذهن ما منعکس می شود،چه قدر با آنچه از این روایات فهمیده می شود، فاصله دارد. طبق تعریف روایات و تصویری که روایات از مؤمن می کنند،همه جهات درمؤمن جمع است؛ ازایمان قلبی، سلوک عملی، خصوصیات اخلاقی،معاشرت،رفتار،ادب و همه اینها. مؤمن یعنی این!
نه این که کسی ایمان قرص و محکمی دارد، نماز و روزه خوبی هم بجا می آورد،امّا بد اخلاق است.
گاهی اوقات افراد به ظاهر مؤمنند، امّا خُلقیات و رفتارشان به قدری با تعریفی که ایمان در روایات و منابع اهل بیت دارد متفاوت است که انسان واقعاً شک می کند که اصلاً می شود اسم او را مؤمن گذاشت یا نه؟!حالا این یکی (از صفات مؤمن ) است.
نقطۀ مقابلش منافق است؛ البته این جا ممکن است منافق لزوماً به همان معنایی که در قرآن لعنت شده نباشد؛ اعم از آن و أوسع از آن باشد. مراد کسی ست که ظواهر دین دارد،ولی اعماق کارِ او منطبق با دین نیست.
در باره چنین آدمی می فرماید: يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ.ایشان هر چه میل دارند،باید ظهر ناهار درست کنند و شب شام درست کنند.
زن و بچه هم می خواهند دوست بدارند یا دوست ندارند، ناراحت باشند یا نباشند، مجبورند، باید آن را بخورند. منافق است! این مؤمن نیست! در امور دیگرهم همینطور است.
فرض کنید می خواهید مسافرتی با خانواده بروید. شما بگویید حتما باید برویم فلان جا و فلان روز و این چند روز هم بمانیم. حالا زن و بچه قبول نیست!
یک روزبیشتربمانیم، یک روز زودتر حرکت کنیم، برگردیم؛ قبول نیست! همان که آقا خواسته،بایستی همان انجام بگیرد.
اینها همه اش مذموم است!
[ شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج ، برداشت از کتاب رهنمود های اخلاقی تربیتی رهبر معظم انقلاب ،ص 72 و 73 ]
راه چاره ای جز نماز شب نداریم
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. وَ بِالاِسنادِ قالَ: حَدَّثَنَا الحُسَینُ بنُ اَحمَدَ بنِ اِدریسَ قالَ: حَدَّثَنا اَبی قالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بنُ عَلیٍّ، عَن مُحَمَّدِ بنِ الحُسَینِ بنِ اَبِی الخَطّابِ، عَن اَبی داوُدَ المُستَرِقِّ وَ اسمُهُ سُلَیمَانُ بنُ سُفیانَ، قالَ: قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ): یَقومُ النّاسُ عَن فُرُشِهِم عَلى ثَلاثَةِ اَصنَافٍ: فَصِنفٌ لَهُ وَ لَا عَلَیهِ، وَ صِنفٌ عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ صِنفٌ لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ؛ فَاَمَّا الصِّنفُ الّذی لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی یَقومُ مِن مَنامِهِ وَ یَتَوَضَّأُ وَ یُصَلّی وَ یَذکُرُ اللهَ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ الصِّنفُ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ فَهُوَ الَّذی لَم یَزَل فی مَعصیَةِ اللهِ حَتّى قامَ فَذلِکَ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ الصِّنفُ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی لا یَزالُ نائِماً حَتّى یُصبِحَ فَذلِکَ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیه.(۱) عَن اَبی داوُدَ المُستَرِقِّ قالَ: قالَ الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَا السَّلامُ): یَقومُ النّاسُ عَن فُرُشِهِم عَلى ثَلاثَةِ اَصنَافٍ: فَصِنفٌ لَهُ وَ لَا عَلَیهِ، وَ صِنفٌ عَلَیهِ وَ لا لَهُ، وَ صِنفٌ لا لَهُ وَ لا عَلَیه
شما که صبح از خواب بیدار میشوید و از بستر خود بیرون میآیید، سه جور هستید؛ [یعنی] مردم دنیا که صبح از خواب برمیخیزند بر سه نوعند: یک دسته هستند که این بیدار شدن از خواب و بیرون آمدن از بستر برای آنها خیر است و شرّی ندارد؛ به «لهِ» آنها است و «علیهِ» آنها نیست؛ این، یک صنف.
یک دستهی دیگر هستند که بیرون آمدنشان از بستر، علیهِ آنها است و به نفعشان نیست؛ «لَهِ» آنها نیست. یک دستهی دیگری هم هستند که [وقتی] از خواب بلند میشوند و از رختخواب بیرون میآیند، این بیرون آمدن، نه «لَهِ» آنها است، نه «علیهِ» آنها است.
پس [مردم] سه جور هستند. فَاَمَّا الصِّنفُ الّذی لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی یَقومُ مِن مَنامِهِ وَ یَتَوَضَّأُ وَ یُصَلّی وَ یَذکُرُ اللهَ (عَزَّ وَ جَلّ) ظاهراً از ادامهی حدیث این جور فهمیده میشود که مراد از «یُصَلّی»، صلاة صبح نیست؛ چون آن صنف سوّم را هم در آنجا ذکر میکند که خب نماز صبح باید بخواند، اگر نخواند که [کلّاً] علیه است؛ پس بنابراین، اینجا مراد از نمازی که خوانده میشود، نماز صبح نیست، نماز یا نافلهی صبح است یا نافلهی شب است که این بیدار شدن، به نفع او است، به ضرر او نیست.[این] خیلی مهم است. نقل کردند از قول مرحوم آقای طباطبائی(رضوان الله علیه) که ایشان اوایلی که وارد نجف شده بودند، با مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی تازه آشنا شده بودند؛ یک روز ایشان را در کوچه میبیند و حاج میرزا علی آقای قاضی ــ آن عارفِ بزرگِ نامدار(رضوان الله تعالیعلیه) ــ به او میگوید که پسرم! اگر دنیا میخواهی، نماز شب بخوان؛ اگر آخرت میخواهی، نماز شب بخوان! نماز شب و تهجّد این جوری است.
برای امثال ماها که روز مشغولیم و گرفتاریم و مشکلات داریم و سر و کلّه به این بزن، کار با آن بکن، در بین این همه گرفتاریها، در محیط زندگی سخت است اگر بخواهیم یک رابطهی خوبی، یک استغاثهای، یک تضرّعی داشته باشیم؛ چاره منحصر است در همین که انسان سحر بلند شود؛ این [عبارت] ظاهراً آن سحر را بیان میکند.این، یک صنف. وَ الصِّنفُ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَهُ فَهُوَ الَّذی لَم یَزَل فی مَعصیَةِ اللهِ حَتّى قامَ فَذلِکَ الَّذی عَلَیهِ وَ لا لَه [دستهی بعدی] در خواب و در بستر خواب هم با معصیت الهی-حالا معصیتهای قلبی، جوارحی،(۲) جوانحی(۳)- مشغول است تا بلند میشود که این بیدار شدن، به ضرر او است؛ چون بیدار هم که بشود، آن معصیت را ادامه میدهد.
وَ الصِّنفُ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیهِ فَهُوَ الَّذی لا یَزالُ نائِماً حَتّى یُصبِحَ فَذلِکَ الَّذی لا لَهُ وَ لا عَلَیه
[دستهی سوّم] که این بیدار شدن نه به نفعش است، نه به ضررش است، میخوابد تا صبح -حالا علیالظّاهر مراد از صبح، اوّلِ اذان است، اوّلِ فجر است؛ اما حالا یک خُرده دستِکم بگیریم، بگوییم که مثلاً [اینجا] صبح یعنی همین بینالطّلوعَین از خواب پا میشود- [بعد] نماز صبحش را میخواند، امّا «لا لَهُ وَ لا عَلَیه»؛ یک فریضهای است که بر عهدهی او است، واجب است، باید به جا بیاورد، آن را به جا میآورد، [امّا] دیگر خیری از این بلند شدن نمیبیند.
۱) امالی طوسی، مجلس پانزدهم، ص ۴۳۱ و ۴۳۲؛ «سلیمانبنسفیان روایت کرده که حضرت صادق (علیه السّلام) فرمودند: مردمان در سه دسته از بسترهایشان برمىخیزند؛ دستهاى که سود مىکنند و زیان نمىکنند و دستهاى که زیان مىکنند و سود نمىکنند و دستهاى که نه سود مىکنند و نه زیان مىبینند.
امّا دستهاى که سود مى کنند و زیان نمىبرند کسانى هستند که از خواب برخاسته، وضو مىسازند و نماز مىگزارند و خداوند عزّتمند را یاد مىکنند؛ دستهاى که زیان مىکنند و سود نمىکنند، کسانى هستند که پیوسته در نافرمانى از خدا به سر مىبرند تا بخوابند؛ و دستهاى که نه سود مىبرند و نه زیان مى کنند، کسه انى هستند که پیوسته در خوابند تا صبح شود.»
۲) عمل جوارحی آن است که با اعضای بدن انجام میشود؛ مانند: نماز و روزه
۳) عمل جوانحی آن است که منشأش روح و قلب آدمی است؛ مانند: حب و بغض
<< 1 ... 29 30 31 ...32 ...33 34 35 ...36 ...37 38 39 ... 254 >>