« آداب رفتن پشت جنازه میتدو بیتی های روز مادر »

در آغوش مادر 

 

مادر

 

آخ که اگر مرد تمام صحنه های نبرد هم باشی،خستگی َت را فقط و فقط آغوش مادر به در می کند و بس.

اصلا ستون شانه هایش امن ترین نقطه جهان توست.

آخ که اگر تمام دردهای عالم هم خروار شده باشد بر دلت تنها آیه های لب اوست که معجزه می کند و کافی است یک کلام بگوید : پسر جان! خدا بزرگ است .

غمت نباشد دختر!

خدا کریم است.

همین. همین یک جمله از زمین بلندت می کند.

جان می گیری و دوباره می زنی به راه.

به دل خطر.

به دل هر آنچه که تا دقایقی پیش نشدنی ترین کار دنیا می نمود.

مادر.

و تو مپندار که چین و چروک های چهره اش را دست نقاش روزگار کشید، هرگز.

غصه دیر آمدن و نیامدن.

بد خوابی شبانه.

درد الان چه می کند؟

چه می خورد؟

آفتابش را سایبانی هست یا نه؟

و مهتابش را روکش گرمی هست یانه؟

این درد و غصه های دیده نشدنی مادران خط به خط چینند و چروک و پیری زود هنگام.

کاش هر روز بچگی می کردیم و هر روز هوای آغوش گرمشان به دلمان می افتاد.

کاش قدرشان را می دانستیم .

قدر خودشان و قدر دستانی که به سوی آسمان بلند می کنند.

مستجاب الدعوه های ایلمان هستند و غافلیم از معجزه تسبیح و ذکر لبهاشان.

امان …. امان از ما بچه های تخس روزگار که هر چقدر هم عاشق مادرمان هستیم باز او را برای آغوشش،برای شانه اش،برای دعای خیرش می خواهیم.

همین هم خوب است و اصلا مادران را عشق به همین بچگی کردن هامان سر پا و زنده نگه داشته.

کاش تا زندگی کنند بیشتر از این برایشان بچگی کنیم.

 

کاش. م . رمضانی


موضوعات: دلنوشته, مادر
   شنبه 26 بهمن 1398


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 2108
  • دیروز: 2300
  • 7 روز قبل: 9088
  • 1 ماه قبل: 44403
  • کل بازدیدها: 885448
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 21
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1