به مناسبت شروع سال تحصیلی و هفته دفاع مقدس از پدر شهید مفقود الاثر و جانباز به نام آقا احمد کفاش در یکی از مدارس جواد آباد ورامین دعوت شد ایشان نقل کردند که : در سال 72 به حج مشرف شدیم در مسجد النبی ظرفهایی برای نوشیدن آب برای زائران قرار داده بودند ما هم به سراغ یکی یکی از همان ظرفها رفته تا رفع تشنگی کنیم کنار ظرف آب کسی سقا شده بود و به دیگران آب می داد ولی صورتش را پو شیده بود وقتی نوبت ما شد گفت: بفرما سید! یکه خوردم و پرسیدم شما ایرانی هستید ، گفت بله ؛ گفتم شما رمن را می شناسید گفت: بله من یک سالی به مسجد جامع جوادآباد اومدم نشان به آن نشان که سقف مسجد نیمه آجر و نیمه سیمان است گفتم شما؟ دستارش را کنار زد حالا شناختمش او شهید صیاد شیرازی بود خوشحال شدم و با عده ای که با هم بودیم کنارش نشستیم و هم صحبت شدیم ؛ شهید خاطره ای از جنگ برایمان تعریف کرد از شب عملیاتی سخت که قرار بود معبری را می شکستند ایشان اینگونه نقل کردند که :
عراقی ها بدجوری درونمان رخنه کرده بودند به طوری که حتی صدای سرفه رزمندگان را نیز زیر نظر داشتند ؛ قرار شد که معبری را باز کنند ولی راهی جز عبورکردن از میدان مین نداشتیم خیلی از رزمندگان داوطلب بودند که معبر را باز کنند ولی انتخاب تنها هشت نفر از میان این همه داوطلب سخت بود به گونه ای که دو شب عملیات عقب افتاد ولی به سختی انتخاب کردیم و با شهادت آن هشت نفر معبر باز شد و عملیات را پیروز شدیم همین موقع شهید صیاد رو به قبر پیامبر با دست اشاره کردند و گفتند :« قسم به صاحب همین قبر تا وقتی خشتی از ایران باقی است شهدا نگهدار ایران هستند…»
آقا احمد گریه می کرد و می گفت: شهدا همیشه نگهدار این مملکت هستند.
ناهار اشرافی داشتیم .. نون و ماست.
سفره را انداخته و نینداخته دکتر رسید دعوتش کردیم بماند دستهایش را شست و نشست بر سر همان سفره؛
یکی پرسید این وزیر دفاع که گفتند قراره بیاد سرکشی چی شد پس؟ (سردار شهید مصطفی چمران)
خبر نداشت وزیر هم مهمان سفره اشرافی است!…
راوی: دوست شهید
صفحات: 1· 2
” علاوه بر بیان اوصاف ابراهیم در منابع دینی تلاش شده به هر نحوی یاد و نام ابراهیم زنده بماند و تک تک رفتارهای او به عنوان عمل واجب و یا سنّت، ماندگار شده است. و از ساده ترین قرار دادها گرفته تا مهم ترین آن، در موقع حج، به نام حج، تنظیم شده است به نمونه هایی در این باره توجّه شود . 1ـ حج مبنای اجاره در جریان اجاره و استیجار موسی و شعیب در قرآن کریم می خوانیم: «علی ان تأجرنی ثمانی حججٍ؛(1) هشت حج، اجیر من هستی» هشت سال را به صورت هشت حج یاد کرده اند. نفرمود: تو اجیر من باش، مدّت اجاره هشت سال است، بلکه فرمود: مدت اجاره هشت حج است چون سالی یک بار گزارده می شود و هر حجّی نشانه یک سال است. این ساده ترین قراردادی است که با نام حج(2) یادگار حضرت ابراهیم همراه است. 2ـ قرارداد خدا با موسی در ایّام حج: وقتی موسای کلیم به مقام والای نبوت بار یافت خداوند سبحان می خواست بهترین و مهم ترین قرارها را با پیامبر خود تنظیم کند، زیرا انتخاب مدّت قرار، به عهده متکلّم است نه بر عهده کلیم خدا. ذات اقدس الهی به موسای کلیم فرمود: تو مهمان چهل شبه من می باشی، امّا در مراسم حج «و واعدنا موسی ثلاثین لیلةً و اتممناها بعشرٍ فتم میقات ربّه اربعین لیلةً؛(3) ما به موسی وعده سی شبه دادیم (که تا سی شب میهمان ما باشد) سپس این سی شب را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم (و وعده دادیم که ده شب گذشته از آن سی شب میهمان ما باشد.) پس میقات و موسای (کلیم) با خدای (سبحان) چهل شبه تمام شد.« این قرار اربعین از آغاز ذی قعده شروع شد و تا دهم ذیحجّه به طول انجامید که مهم ترین مراسم حج و زیارت در این اربعین است و بهترین فرصت برای چلّه گیری همین چهل روز می باشد.4)) 3ـ برای نورانی شدن مردم ایّام حج را یادآوری کنید. درباره موسای کلیم در نورانی کردن مردم در قرآن کریم می خوانیم: «و لقد ارسلنا موسی بآیاتنا ان اخرج قومک من الظّلمات الی النّور و ذکّرهم بایّام اللّه؛(5) براستی ما موسی را با آیات خود فرستادیم(و به او گفتیم) قومت را از تاریکی به نور خارج کن و ایّام اللّه (یعنی ایام حج) را به یاد آنها بیاور«. 4ـ مکه مسکن ابراهیم قرآن کریم این مسئله را یادآور می شود که مکّه محل سکونت ابراهیم(ع) فرزند و همسرش بوده و از زبان او نقل می کند که «ربّنا انّی اسکنت من ذرّیّتی بوادٍ غیر ذی زرعٍ عند بیتک المحرّم ربّنا لیقیموا الصّلوة…؛(6) ای پروردگار ما، برخی از فرزندانم را به وادی ای بدون کشت و زراعت نزدیک خانه گرامی تو جای دادم. تا نماز بگزارند.» هدف ابراهیم از اقامه در مکه عبادت و برپائی نماز بوده است و تذکر قرآن این جریان را به این جهت است که مردم در جای جای مکّه به یاد ابراهیم و رفتارهای او و بنیانگذاری او باشند. 5 ـ مقام ابراهیم از آیات بیّنات »فیه آیاتٌ بیّناتٌ مقام ابراهیم و من دخله کان آمناً؛(7) در آن آیات و معجزات روشنی است (از جمله) مقام ابراهیم و کسی که داخل آن شود در امنیّت است«. از امام صادق(ع) سؤال شد؟ «ما هذه الآیات البیّنات؟» فرمود:«مقام ابراهیم حیث قام علی الحجر فاثرت فیه قدماه، والحجر الاسود و منزل اسماعیل؛(8) این آیات و نشانه ها چیست؟ فرمود:مقام ابراهیم زمانی که بر سنگ ایستاد (برای بالا بردن دیوار خانه خدا) پس جای دو پای او در آن ماند، و (دیگری) حجرالاسود و (سومی) منزل و حجر اسماعیل است«. قرآن این آیات را متذکر می شود تا همچنان یاد ابراهیم و حج ابراهیمی در ذهن ها زنده بماند. 6ـ نماز در مقام ابراهیم از آنجا که ابراهیم امام ناس(9) است و الگوی حسنه مؤمنان(10) است لذا تک تک اعمال او در حج به عنوان سنّت واجب و یا مستحب مورد سفارش قرار گرفته است تا حج ابراهیمی همچنان زنده بماند. لذا خداوند برای زنده ماندن مقام ابراهیم می فرماید: «و اذ جعلنا البیت مثابةً للنّاس و امناً و اتّخذوا من مقام ابراهیم مصلّی…؛(11) و (به خاطر بیاورید) هنگامی که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم، و (برای تجدید خاطره) از مقام ابراهیم، عبادتگاهی برای خود انتخاب کنید.« لذا از نظر اسلامی خواندن دو رکعت نماز طواف پشت مقام ابراهیم(ع) واجب شمرده شده تا یاد و خاطره ابراهیم و حج ابراهیمی در ذهنها زنده بماند. 7ـ سعی ابراهیم همین طور سعی ابراهیم(ع) سنتی برای یکی از مناسک و ارکان حج شد. و تمام حج گزاران در طول تاریخ به این سنّت عمل و تأسّی به سیره ابراهیم کرده اند، ابراهیم(ع) سنّت گزار است، زیرا خود تمامی سنن الهی را پذیرفته و بر اساس آن عمل کرده است، پس باید سعی ابراهیمی داشت و همچون ابراهیم(ع) میان دو قطب حج یعنی صفا و مروه هفت بار رفت و برگشت سعی ابراهیم(ع) مسیری به سوی روشنایی است، آینه ای که در آن انسان خویشتن واقعی را می بیند، سعی ابراهیم(ع) خلوتی با خویشتن گمشده است. این سعی آمیزه ای زیبا از عشق است و عرفان، سعی ابراهیم(ع) از جنس نور و سرور است، تلاشی از سنخ شعور و حضور است.(12) چو مرغی سوی مسعی پر کشیدم زمروه تا صفا چندی دویدم در اوج تشنگی از ماده رستم کنار زمزم و صفا رسیدم منابع 1.قصص، آیه 27. 2.ر.ک: بنیان مرصوص امام خمینی)قده( جوادی آملی، نشر اسوه، 1375، ص 262. 3. سوره اعراف، آیه 142. 4.بنیان مرصوص، همان، ص 263. 5.سوره ابراهیم، آیه 5. 6.همان، 37. 7.سوره آل عمران، آیه 97. 8. نورالثقلین حویزی، قم، المطبعة العلمیّه، ج 1، ص 366. 9.سوره بقره، آیه . 10.سوره ممتحنه، آیه 4. 11. سوره بقره، آیه 125. 12. ر.ک اسرار عرفانی حج، همان، ص 329.
وس و داماد یا دیگر افراد باشد، در این صورت دریافت آن حرام نیست. پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سۆال، چنین است: حضرت آیة الله العظمی خامنهای(مد ظله العالی( شاباش اگر در مقابل رقص حرام باشد، جایز نیست و در هر صورت اگر صاحبان آنها را مىشناسند باید به صاحبان آنها برگردانند و اگر از پیدا کردن صاحبان آنها مأیوس هستند از طرف صاحبش به فقیر صدقه بدهید و برای این کار بنا بر احتیاط واجب از حاکم شرع اذن بگیرند. حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی(مد ظله العالی) اگر شاباش را در برابر رقص بدهند اشکال دارد و چنانچه مقدار آن را میدانید و صاحبان آن را میشناسید آن را برگردانید.
نواختن نقاره از زمان هاى قدیم در آستان مقدس امام رضا (ع) معمول بوده است. اما این که این رسم از چه زمانى آغاز شده و به صورت یک سنّت درآمده، معلوم نیست. نه نویسندگان در باره ی آن چیزى نوشته اند و نه اسناد و مدارک موجود در حرم مطهر چیزى را نشان مى دهد. اما از نشانه هاى تاریخى چنین برمى آید که در قرن دهم ، نواختن نقاره معمول بوده است .
فضل بن روزبهان خنجى در کتاب مهمان نامه بخارا، در حالات محمدخان شیبانى ، سلطان ماوراءالنهر که مشهد مقدس و ناحیه طوس را تصرف کرده بود ، مى نویسد:
سلطان تصمیم گرفت به زیارت حضرت رضا علیه السلام برود ، از این رو، با اعیان لشکر خود و قاضیان و محتشمان عازم مشهد گردید. من با گروهى قبلاً به مشهد رفتیم و در آن جا مراسم استقبال را فراهم کردیم. بر فوق بارگاه حضرت ، محلّى که نقاره نوبت حضرت امام مى زنند ، جماعت نقاره چیان اردوى همایون و نفیرچیان ایستاده ، مترصّد آن که چون موکب همایون برسد نقاره بکوبند و نفیر نوازند. آن حضرت امر فرمودند که دم نزنند و نفیرنوازى را به فقیرنوازى بدل فرمودند ، و چون به درگاه بارگاه رسیدند، فرود آمده به پیشگاه برآمدند و از آن جا به روضه ی مقدس قدم گشاده بقیه درآمدند و آداب زیارت تقدیم نمودند و اندکى نشسته از قبه بیرون فرمودند.
از این متن معلوم مى شود که در قرن نهم و دهم ، نقاره نواخته مى شده و جایى هم در بلندى براى نقاره زنان اختصاص داشته است.
در روزگاران پیشین، استفاده از شیپور و نقاره در دربار شاهان معمول بود و هر بامداد و شبانگاه، در کاخ ها و قصور و محل هاى اقامت حاکمان و امیران در شهرها و بیابان ها نقاره مى زدند و مردمان را احضار و یا مرخص مى کردند و طبل نواختن و شیپور زدن، نشان حاکمیت و اقتدار شاهان به شمار بوده است.
در ایران ، نواختن طبل و نقاره ، تا زمان قاجاریه ادامه داشت و حاکمان هم در مراکز استان ها به هنگام معینى از آن استفاده مى کردند و در مناطق شرقى کشور حتى تا اوایل قرن حاضر نیز معمول بود.
اما… چرا این شیوه در بارگاه امام رضا(ع) مرسوم شده ، چه کسى آن را بنا نهاده و از چه زمانى این کار رواج یافته است ، معلوم نیست، و هر کس بر پایه ذوق و برداشت خود ، براى آن انگیزه اى بیان مى کند. به این برداشتها توجه کنید :
ـ از آن جا که امام رضا (ع) عنوان ولایتعهدى داشته و ایشان را سلطان مى خوانده اند ، نواختن نقاره در بارگاه ایشان معمول شده است.
ـ شاید زمانى براى پاسدارى از حرم مطهر و مشهد ، در آن جا لشکریانى بوده اند که براى اعلام آمادگى ایشان نیاز به نواختن نقاره بوده ، و سپس این رسم به سان یک سنّت ، ماندگار شده است.
ـ نقاره زدن و شیپور نواختن ، براى احترام و بزرگداشت بارگاه امام رضا (ع) است و تنها جنبه تشریفاتى دارد و هیچ نظر دیگرى در میان نبوده است.
به هر حالو با هر انگیزه اى که این کار آغاز شده باشد ، اینک نقاره هر صبح پیش از طلوع آفتاب و هر عصر پیش از غروب خورشید نواخته مى شود و همزمان با برآمدن و فروشدن آفتاب ، آخرین نواهاى نقاره به گوش مى رسد. این بدان معنى است که نمازگزاران براى بر پا داشتن فریضه خود، اندک فرصتى بیش ندارند و اگر نماز خویش را به جاى نیاورده اند، مى باید شتاب کنند و به اقامه نماز بپردازند.
افزون بر این ، هنگامى که حادثه ی خاصى رخ دهد که مردم شادمان گردند و جشنى همگانى پدید آید ، نقاره نوازان بر فراز نقاره خانه مى روند و بر طبل ها مى کوبند و در شیپورها مى دمند.
نیز، هر گاه در آستان امام هشتم (ع) بیمارى شفا یابد و به خیل شفایافتگان آستان حضرتش افزوده شود، به منظور اعلام همگانى و اظهار سرور و شادمانى ، نقاره ها را به صدا در مى آورند.
در کتاب خاطرات (حاج آقامجتبی)آمده است ،این اسوه اخلاق به شاگردان خود توصیه می کرد:«اگرمیخواهی صدقه بدهی ،همین طور صدقه نده ؛زرنگ باش،حواست جمع باشد،صدقه را از طرف امام رضا (علیه السلام)بای سلامتی آقا امام زمان(عج الله تعالی)بده !برای دو معصوم است ،دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد.ممکن نیست خداوند این صدقه تورا رد کند، تو هم اینجا حق واسطه گری ات رامی گیری تو واسطه ای و همین حق واسطه گریست که اجازه می دهد تو به مراحل خاص برسی.
ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه نمیکنم خداوند اینجاست اشکهای مرا پاک می کند…چون … قلب من خانه ی خداست ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها نمی مانم خداوند هست و مرا بلند می کند… چون… قلب من خانه ی خداست شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز در این رنج کشیدن تنها نمی مانم پروردگار مرا از رنجها رها می کند…چون… قلب من خانه ی خداست خوشحالم برای اینکه میدانم هرگز تنها نیستم خداوند همواره با من است…چون… قلب من خانه ی خداست…
م می زند .
سلام بر تو که گستره خِلقت، جز با حضور روشن تو تکامل نمی گرفت و اهل بیت روشنایی، جز با وجود بی نهایت تو، خدا را برای همگان ترسیم نمی کرد……….
عنوان مذکور چکیده پایان نامه خانم مهدیه شصتی کریمی به داوری سرکار خانم شاکری و راهنمایی سرکار خانم منصوری می باشد که به شرح ذیل می باشد:
مرگ در زندگی نهفته است. مرگ همواره به عنوان یک سىؤال باقی می ماند، گاه ما با تعاریف مختلف و با این که مرگ امری حتمی است به خود آرامش می دهیم. مرگ یعنی جدا شدن روح از بدن و قطع علاقه روح از بدن. مرگ هر کس مانند زندگی اوست، تا مرگ نباشد زندگی معنا ندارد و تا زندگی نباشد مرگ معنایی ندارد.
فوت از دست رفتن و معنای آن با معنای مرگ یعنی از دست رفتن مساوی است. مرگ به معنای نابودی نیست، بلکه هجرت از این دنیای کوچک به سوی دنیایی پر رمز و راز است. ما به مرگ با تردید نگاه می کنیم، اما اگر نوع نگاهمان را به مرگ عوض کنیم آن را طور دیگری می بینیم.
مرگ برای مقربان رسیدن به راحتی مطلق است، اما کسی که هم اولیاء الله را دوست دارد و هم مال دنیا را، مرگ برای او هول و هراس است. برای انسان مومن مرگ مانند باز شدن درهای رحمت است و این نتیجه اطاعت از خداست. نوع دیگر مرگ، مرگ در راه خدا و جهاد برای نجات انسان مظلوم از دست ظالم است.
سقراط می گوید : از مرگ نباید هراسید بلکه در برابر آن باید شجاع بود. افلاطون نیز درباره مرگ می گوید: مرگ تکامل انسان است. موریس مترلینگ می گوید: در این جهان همه چیز مانند خدا ابدی است، ولی به شرط آنکه مرگ را نابودی انسان ندانیم. برای افراد هواپرست مرگ ماتم و عزا است و برای افرادی که جز در راه خدا و رسول نرفته اند مرگ فلاح و رستگاری است. مرگ برای عده ای پیام آور وصل است و برای عده ای مأمور انتقام.
مرگ آغاز سفر انسان است و این سفر دو عقبه دارد: عقبه اول؛ سکرات موت، یعنی سختی جان دادن، غم از دست دادن مال و اموال،عیال و فرزندان،اموالی که گاهی از راه نادرست به دست آمده است و مالی که حلال و حرام آن با هم مخلوطند.
عقبه دوم: عدلیه عند الموت،یعنی اینکه عدول کردن از حق به باطل در هنگام مردن.
حاطل آنکه : انسان هر طور که زندگی کند، همان طور نیز خواهد مرد. پس در طول زندگی زیبا زندگی کنیم تا زیبا بمیریم.
صفحات: 1· 2
<< 1 ... 124 125 126 ...127 ...128 129 130 ...131 ...132 133 134 ... 138 >>