چرا جسم برخی در قبر متلاشی نمی شود ؟
بعضی از روح های پاک و مطهر و قوی وقتی که از دنیا می روند و چون توجه دارد به بدنش خداوند متعال به احترام توجهی که او به بدنش دارد خداوند متعال به احترام توجهی که او به بدنش دارد ، بتن را نگه می دارد .
بگذارید به عبارت بهتر بگویم آن روح مطهر و قوی و پاک با اجازه خدا با توجه خودش به این بدن کاری می کند که بدن نپوسد .
پس این برای انسان های خاص اتفاق می افتد و برای همه نیست . آدم هایی که روح های پاک و قوی دارند چون توجه به بدنشان دارند به اذن پروردگار عالم و با توجه کاری می کند که روح نپوسد .
لذا در روایت داریم که بدن اولیاء الهی هیچ وقت نمی پوسد ، بدن بعضی از بندگان خوب خدا غیر از معصومین در همین زمان های نزدیک مثل مرحوم ابن بابویه ، شیخ صدوق ، ایشان نزدیک به هزار سال پیش زندگی می کرده که اصلا به دعای امام زمان عجل الله متولد شده است ….
ایشان در زمان فتحعلی شاه قاجار حدود ۱۹۰ سال پیش بر اثر یک بارندگی شدید که یک سیلی راه افتاده بود کنار قبر ایشان ، قبر ایشان تخریب می شود و بدن ایشان پیدا می شود. بعضی از بزرگان رفتند برای دیدن بدن و بدن را دیدند کاملا سالم بوده ….
بدن مرحوم حر در زمان شاه اسماعیل صفوی معروف است که رحمت الله جزایری در کتاب انوار نعمانیه آورده است که : بر اثر علتی قبر حر شکافته می شود و بدن کاملا سالم و حتی دستمالی که اباعبدالله علیه السلام بر سرش بسته بود ……. آن دستمال هم بود که بعد از آن شاه اسماعیل دستور می دهد بارگاه برای این قبر درست کنند ….
البته معنایش این نیست که هر کس بدنش پوسید آدم خوبی نبوده است ……
سخنان حجت الاسلام عالی.
در یكى از روزها كه علامه حلی ( رحمه الله ) به طرف كربلا رهسپار بود، در راه شخصى به او رسید و همراه علامه با هم به كربلا مى رفتند، علامه با رفیق تازه اش هم صحبت شد و در این میان مسائلى به میان آمد، علامه دریافت كه با مرد بزرگ و عالمى سترگ هم صحبت شده است، هر مسأله مشكلى مى پرسید، رفیق راهش جواب مى داد، از وسعت علم رفیق راهش، متحیر ماند، با هم گرم صحبت بودند تا آنكه در مسأله اى، آن شخص برخلاف فتواى علامه فتوا داد.
علامه گفت: «این فتوای شما بر خلاف اصل و قاعده است، دلیلى هم كه این قاعده را از بین ببرد نداریم ».
آن شخص گفت: «چرا دلیل موثقى داریم كه شیخ طوسى (ره) در كتاب تهذیب در وسط فلان صفحه، آن را نقل كرده است».
علامه گفت: «من چنین حدیثى در كتاب تهذیب ندیده ام ».
آن شخص گفت: « كتاب تهذیبى كه در پیش تو است، در فلان صفحه و سطر،این حدیث، مذكور است ».
علامه در دنیایى از حیرت فرو رفت، از این رو كه این شخص ناشناس، تمام علائم و خصوصیات نسخه منحصر به فرد كتاب تهذیب را كه داشت گفت، پی برد كه در پیشگاه شخص بزرگى قرار گرفته، لذا مسائل پیچیده اى كه براى خودش حل نشده بود، مطرح كرد و جواب شنید، در این وقت تازیانه اى كه در دست داشت به زمین افتاد، در این هنگام از آن شخص ناشناس پرسید: آیا در غیبت كبرى امام زمان (ع )، امكان ملاقات با آن حضرت وجود دارد؟
آن شخص ناشناس، كه تازیانه را از زمین برداشته بود و به علامه مى داد، دستش به دست علامه رسید، و گفت :
«چگونه نمى توان امام زمان (ع ) را دید، حال آن که تازیانه به دست علامه می دهد ….!».
سخنان آیت الله وحید خراسانی ، شنیده.
حسین بن علی بن فضایل از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام روایت کرده که آن جناب می فرماید که می بینم که شیعیان را که چون مفقود کنند و از میان ایشان برود سوم از فرزندان من ، در هر آبادانی گردش کنند و او را طلب کنند او را نیابند .
عرض کردم : از برای چه یابن رسول الله ؟
فرمود : « به جهت این که امام ایشان که مراد حضرت قائم علیه السلام است ، ازنظر ایشان غایب شود »
عرض کردم ؛ چرا غایب شود ؟
فرمود : « از برای آن که چون دست به شمشیر کند ، احدی در گردن او بیعت نداشته باشد .»
دیده شده در عیون اخبار الرضا ، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین القمی . شیخ صدوق ، ترجمه آقا نجفی اصفهانی ، نشر پیام علمدار، ج ۱ ، ص ۲۴۹.
چادر و حجاب در بیانات رهبر
مردم ما چادر را انتخاب كرده اند. البته ما هيچ وقت نگفتيم كه «حتماً چادر باشد، و غيرچادر نباشد.» گفتيم كه «چادر بهتر از حجاب هاى ديگر است.» ولى زنان ما مى خواهند حجاب خودشان را حفظ كنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پيش از آنكه يك حجاب اسلامى باشد، يك حجاب ايرانى است. مال مردم ما و لباس ملى ماست ۱
آن ها با چه چيز زن مسلمان بيشتر دشمناند؟ با حجاب او.
آنها با چادر و حجاب صحيح و متقن شما از همه چيز بيشتر دشمناند. چرا؟
چون فرهنگ آنها اين را قبول ندارد. اروپاييها اينطورند؛ آنها مى گويند هرچه را كه ما فهميده ايم، دنيا بايد از ما تقليد كند! مايلند كه جاهليت خودشان را بر معرفت عالم غلبه بدهند. آنها مى خواهند زن به سبك اروپايى را در جامعه رواج بدهند؛ كه عبارت است از سبك مد و مصرف و آرايش در انظار عموم و ملعبه قرار دادن مسائل جنسى بين دو جنس؛ مى خواهند اين چيزها را به وسيله ى زنان رواج بدهند. هرجا با اين هدفگيرى غربيها مخالفت بشود، فريادشان بلند مى شود! اينها كم طاقت هم هستند! همين مدعيان غربى، كمترين مخالفتى را با مبانى پذيرفته ى خودشان تحمل نمى كنند.۲
به نظر ما، بحثهایی که درباب پوشش زن می شود، بحثهای خوبی است که انجام می گیرد؛ منتها باید توجه کنید که هیچ بحثی در این زمینههای مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطی است. نه اینکه من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من می گویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانهی ملی ماست؛ هیچ اشکالی هم ندارد؛ هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی هم در زن ندارد. اگر واقعاً بنای تحرک و کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری باشد، لباس رسمی زن میتواند چادر باشد و - همانطور که عرض کردم - چادر بهترین نوع حجاب است.
البته می توان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همینجا هم بایستی آن مرز را پیدا کرد. بعضیها از چادر فرار می کنند، به خاطر اینکه هجوم تبلیغاتی غرب دامنگیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار می کنند، به آن حجاب واقعی بدون چادر هم رو نمیآورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار می دهد!
شما خیال کردهاید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعهی کذایی و آن لباسهای «و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ»(۳) و همانهایی را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر میدارند؟ نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها می خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً اینجا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل می شد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابی نداشت؛ حتّی در اینجاها وقتی نوبت به این کارها میرسد، بیبندوباری خیلی بیشتر هم می شود؛ کما اینکه در زمان شاه، بی بندوبارییی که در همین شهر تهران و بعضی دیگر از شهرهای کشور ما بود، از معمول شهرهای اروپا بیشتر بود!
زن معمولی در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اینجا آنطوری نبود. آنطور که دیده بودیم و شنیده بودیم و می دانستیم و مناظری که از آن وقت الان جلوی نظر من هست، انسان واقعاً حیرت می کند که چرا بایستی اینگونه بشود؛ کمااینکه در خیلی از کشورهای متأسفانه عقب ماندهی مسلمان و غیرمسلمان هم همینطور است. بنابراین، باید بدقت و با نهایت کنجکاوی و بدون اغماض، مسائل ارزشی را رعایت کرد.۴
۱_ بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار گروهى از خواهران پرستار، به مناسبت «ولادت حضرت زينب»(س)۲۰ / ۷ / ۱۳۷۳
۲ سخنرانی در دیدار با جمع کثیری از پرستاران ، به مناسبت میلاد حضرت زینب کبری (س)و روز پرستار، ۲۲/ ۸ / ۱۳۷۰
۳ _ سوره نور، آیه ۳۱
۴_ دیده شده و جمع آوری شده از سایت http://farsi.khamenei.ir
حیا
معناي تحت اللفظي كلمة حيا ، شرم است . شرم كلمه اي است كه بسيار فراتر از حيا مي باشد . مثل اينكه پسر و دختر در برخورد با نامحرم و يا غريبه ، خودشان را حفظ كنند .
اگر بخواهيد كمي وسيعتر به حيا نگاه كرده و معناي آنرا از زبان حضرت فاطمه زهرا (س) ، ( در كلام امام صادق (ع) ) بدانيد ، ايشان مي فرمايند : “ حيا نوريست كه از آن نور ، ايمان در سينه ايجاد مي شود . ” و اين بدين معناست كه در برابر هرآنچه كه با توحيد و معرفت ناسازگاري دارد ، خويشتن دار باشيد .
حيا به اين معناست كه انسان تمام حقايق جهان خلقت را درك كند و بر اين حقايق صحه گذارد و با اين حقايق همراه شود و خلاف اين حقايق هيچ عملي انجام ندهد . چرا ؟ به دليل حيا ! گاهي انسان كاري را به دليل عقل انجام مي دهد ، چرا كه عقل مي گويد ، اما در اينجا دليل حيا است . بعضي وقتها عقل انسان مي گويد : فلان كار را انجام بده ، اما حيا اجازه نمي دهد . بطور مثال : فرض كنيد كه شخصي مقداري پول از شخص ديگري طلبكار است و به شدت به آن مقدار پول محتاج مي باشد و مي داند كه شخص بدهكار ، از نظر مالي استطاعت كافي را دارد كه طلب وي را بپردازد وليكن فراموش كرده است . عقل به او مي گويد : براي مطالبة پول خود به شخص بدهكار مراجعه كند . اما وقتي براي مطالبة مال خود مي رود مي بيند كه شخص بدهكار لباس مشكي پوشيده و عزادار است .اينجاست كه حيا به او دستور مي دهد كه به حرمت اين مصيبتي كه بر آن شخص وارد شده ، او تقاضاي كاملاً عقلاني و مشروع خود را مطرح نكند .
حالا همين حيا را در دين بايد ملاحظه كرد . حيا در دين ، عقل حسابگر را كنار مي گذارد . عقلي كه گاهي انسان را فريب مي دهد . بطور مثال عقل به ما مي گويد : “ خدا كريم است ، جوان هستي و يك گناهي انجام بدهي اشكالي ندارد ! ” يعني : عقل به ما اجازه مي دهد كه گناه كنيم اما حيا جلوي ما را مي گيرد . بسيار پيش آمده كه شخص گرسنه بوده ، اما حيا اجازه نداده كه غذا بخورد .
لذا اين حيا را اگر انسان بتواند در دين خود و در ارتباط با خداي خود داشته باشد ، بسيار به او كمك خواهد كرد . امام صادق (ع) مي فرمايد : “ هرچيزي كه جلوگيري از معرفت شما بكند ، در مقابلش خويشتن داري كنيد . حتي اگر حق با شماست كوتاه بياييد . ” البته انسان مخلوق است و غرايزي نيز دارد كه بايد ارضاء شود . مثلاً كسي كه يك روز تمام را بندگي كرده و روزه گرفته ، حق دارد كه موقع افطار غذا بخورد ….
اميرالمؤمنين (ع) خطاب به جوانها و كساني كه دنبال زيبايي هستند ( چرا كه جوانها بيش از ميانسال ها به دنبال زيبايي مي باشند ) فرمودند : “ اگر مي خواهيد زيبايي هاي دنيا را ببينيد ، حيا داشته باشيد و اگر حيا نداشته باشيد زيبايي هاي دنيا را نمي بينيد . ….
اصولاً بي حيايي انسان را به طرف لجن پرستي مي كشاند . به اين معنا كه در اثر بي حيايي ، ديدگاه انسان نسبت به زيبايي عوض مي شود . سليقة آنهايي كه به طرف بي حيايي مي روند با سليقة انسانهاي باحيا بسيار فرق دارد . به رفتارهاي عجيبي چون لجن پرستي ، خوك پرستي ، و مردار پرستي روي مي آورد . انساني كه حيا دارد زيبايي هاي خلقت را در اطراف خود درك مي كند و ليكن انسان بي حيا اينها را نمي بيند …….
پيامبر (ص) مي فرمايند : اگر حيا ده جزء داشته باشد ، ۹ جزء آن در دست زنان است . يعني اگر زن بتواند در جامعه خود را حفظ كند ، با حيا باشد ، پوشش اسلامي را رعايت كند و باعفاف صحبت كند ، آن جامعه مشكلي ندارد . ولي اگر تمام مردان جامعه با حيا باشند ، از آنجا كه يك دهم حيا دست مردان است ، باز هم آنچنان فرقي ندارد . زن زمينه ساز و بستر ساز تاريخ است . از نظر جامعه شناسي اين زن است كه مي تواند جامعه اي را به سوي باحيايي يا بي حيايي سوق بدهد .
سخنان حجت الاسلام انجوی نژاد.
جلسه دفاعیه پایان نامه سعادت از دیدگاه ملاصدرا از سوی پریسا عباسی طلبه سطح دو، با مشاوره و راهنمایی زینب نادی تدوین شده بود، امروز در اتاق دفاعیات مدرسه علیمه کوثر ورامین برگزار شد؛ همچنین فاطمه فلاح تفتی داوری این جلسه دفاعیه و خانم نسرین نوری دبیر آن را بر عهده داشت.
در آغاز این جلسه دفاعیه، پریسا عباسی به تبیین پایان نامه پرداخت و در فصل نخست با اشاره به اهمیت و ضرورت سعادت، گفت: هر انسانی ذاتا از شقاوت گریزان است انسان در زندگی خود، هدفی جز کسب سعادت و خوشبختی ندارد و فعالیت او پیوسته برای دست یافتن به سعادت صورت میپذیرد.
وی در فصل دوم با اشاره به چگونگی سعادت حقیقی، بیان داشت: همه شرایع، راهنمایی مردم به سوی قرب و سعادت و رسیدن از پایینترین سطوح نقص به بالاترین مراتب کمال است اما گاهی عواملی موجب میشود سعادت حقیقی در پرتو آمال و امیال انسانی کم شود به همین سبب انسان نتواند به درستی سعادت حقیقی را تشخیص دهد.
وی با اشاره به اینکه فصل سوم به بیان سعادت از دیدگاه ملاصدرا پرداخته شده، ابراز کرد: ملاصدرا سعادت حقیقی را وجود و درک وجود میداند و از آن جا که وجود ها را در کمال دارای مراتب میداند، از این رو سعادت نیز دارای مراتب بوده به طوری که سعادتی که در وجود أتّم است بیشتر از وجود است.
وی اضافه کرد: نظر ملاصدرا درک وجود نیز خود، سعادت دیگری است بنابراین سعادت لازمه درک وجود است که در قالب لذت تبلور مییابد .
پریسا عباسی همچنین در این فصل به راهها و موانع تحصیل سعادت پرداخت و خاطرنشان کرد: ملاصدرا وصول به سعادت را بدون معرفت و دانایی غیر ممکن و موانع سعادت در نقص جوهری، خبث جوهری، انحراف از جهت و غایت مطلوب، پندارهای فردی نادرست و .،است.
پریسا عباسی در نتیجه گفت: براساس نظریات ملاصدرا سعادت امری مشکک و ذو مراتب است، زیرا ملاصدرا وجود و سعادت و نیز لذت را مساوق دانسته و چون وجود ذو مراتب است بنابراین سعادت نیز ذو مراتب خواهد بود.
در ادامه فاطمه فلاح تفتی، داور این جلسه دفاعیه به بیان نظرات خود پرداخت و بیان داشت: از مشکلات موجود در این پایان نامه استفاده از عنوان تکراری، خلط مباحث فصل اول و مقداری بعضا همپوشانی، عدم اشاره به تفاوتها در پیشینه و استفاده از عنوان فصل دوم که خود میتواند عنوان یک پایان نامه باشد و این برخلاف اصول پایان نامه نویسی است
( حدثَنا محمد بن علی ماجِیلوَیه علیه السلام .قال : حدثَنی عن أحمد بن أَبی عبدالله البرقی ، عن السیاری عن الحارث بن الدلهات ، عن ابیه ، عن اَبی الحسن الرضا …….
حار بن دلهات از پدرش از حضرت رضا علیه السلام روایت کرده است که آن جناب فرمود :
« حق تعالی به سه چیز امر فرموده است مشروط بر این که به سه چیز مقرون باشد :
۱_ امر به نماز فرمود و آن را مقرون فرمودبه زکات. پس کسی که نماز بخواند و زکات ندهد هرگز نماز او مقبول نخواهد شد .
۲_ امر به شکر کردن از برای خود نمود و آن را به شکر پدر و مادر مقرون فرمود . پس کسی که والدین را شکر نکند ، خدا را شکر نکرده است .
۳_ امر به تقوی فرمود و آن را به صله رحم مقرون نمود . پس کسی که صله رحم نکند ، تقوی ندارد و خدا را پرهیزکار نیست .
دیده شده در عیون اخبار الرضا ، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین القمی . شیخ صدوق ، ترجمه آقا نجفی اصفهانی ، نشر پیام علمدار، ج ۱ ، ص۲۳۴.
نابودی عفاف
خانم وندی شلیت، متولد سال ۱۹۷۵م در ایالت ویسکانسین آمریکا و فارغ التحصیل رشته فلسفه از دانشکده ویلیانر، در کتاب خود به نام بازگشت به عفاف، مشکلات ناشی از بی توجهی به عفاف در جامعه آمریکا را با شواهد دقیقی بررسی کرده و به نقش اساسی عفاف در سلامت فرد و جامعه پرداخته است.
او از معدود زنانی است که با منطق و استدلال، نارضایتی درونی زنانی را که قربانی بی عفتی شده اند، آشکار می کند. وی به شکوه های زنان زیادی اشاره می کند که خود را در حل مشکلات ناشی از بی عفتی حاکم بر جامعه، تنها می پندارند. در حقیقت او تک صداهای اغراض آمیز را از دل فرهنگ آمریکا بیرون کشیده و آنها را با صدایی بلند بیان کرده است.
در اینجا به گزیده ای از مطالب این کتاب اشاره می کنیم:
خانم شلیت در مقدمه کتاب خود، با اشاره به گرایش روزافزون زنان جوان جامعه آمریکا به پاک دامنی، از اینکه فرهنگ جامعه، علت اصلی این بازگشت را درک نمی کند و آن را با دلایلی بی اساس توجیه می کند، اظهار تأسف کرده و می نویسد: بسیاری از مردم گمان می کنند زنانی که روش زندگی عفت مندانه را در پیش گرفته اند، افرادی هستند که با آنها بدرفتاری شده یا از بحرانی روحی رنج می برند، درحالی که به هیچ عنوان این گونه نیست و بیشتر این افراد با نشاط، سرزنده و فعال اند.
وی معتقد است حمله های غیرمنطقی به مسئله پدرسالاری و از بین رفتن نقش پدر در جایگاه راهنما و مراقبی برای دختر، سبب شده این دختران هرگونه رفتاری را از سوی مردان تحمل کنند. جامعه بر این باور است که دختران نباید به پدرانشان چندان وابسته باشند، درحالی که به اعتقاد وی، در سرزمینی که روابط جنسی بی قانون بر آنجا حاکم است، از دخترانی که از حمایت مردانه برخوردار نیستند، بیشتر سوء استفاده می شود.
جامعه امروز آمریکا، برای دخترانی که روابط اجباری را رد می کنند، شرایط دشواری به وجود آورده است! امروزه دختری که می خواهد قبل از ازدواج پاک بماند، هیچ پشتیبانی ندارد.
در گذشته ای نه چندان دور، دانشگاه ها از کسانی که مشتاق درس خواندن بودند، پشتیبانی و آنان را در مبارزه با فشارهای جنسی یاری می کردند، به گونه ای که دانشجویان مجبور بودند مخفیانه رابطه جنسی برقرار کنند… اما اکنون باید از بی بندوبار نبودن خود شرمنده باشی و با بیم و هراس تمایل خود را به پاک دامنی، نشان دهی…
نویسنده، جوّ کلی جامعه را در استفاده دختران از پوشش های نامناسب مؤثر می داند و با اشاره به رابطه مستقیم ظاهر سبک سرانه دختران و زنان با مزاحمت های خیابانی، می نویسد: «به عقیده فمنیست ها، زنان باید هرچه می خواهند بپوشند و مشکل اصلی، وجود مردان بی ادب است.» نویسنده در پاسخ، به نکته ظریفی اشاره کرده و می نویسد: آنچه مسئله را پیچیده می کند، این است که حتی اگر مردان رفتار نامناسب نداشته باشند، بسیاری از زنان از پوشیدن لباس های بسیار تحریک آمیز، احساس ناراحتی می کنند. این روزها، رعایت وقار در پوشش، همانند واخوردگی در زمینه مسائل جنسی تلقی می شود و زنان برای اینکه ثابت کنند این گونه نیستند، مجبورند از پوشش های نامناسب استفاده کنند.
واقعیت این است که نمادهای موقتی، جانشین نمادهای جاودانه زنانگی شده است و این انتظار که زنان خوب باشند، جای خود را به این توقع داده است که در روابط جنسی خوب باشند.
امروزه مردانگی مردان نیز در داشتن روابط بی قیدوبند تعریف می شود، درحالیکه زمانی، مردانگی آنان، با شرافتمندانه بودنشان به اثبات می رسید.
امروزه رفتارهای مؤدبانه مردان، نوعی تبعیض گرایی به حساب می اید؛ زیرا هنگامی که دو جنس، یکسان و برابر تلقی شوند، دیگر دلیلی برای ادای احترام مردان به زنان وجود ندارد. امری که در گذشته بسیار رایج بود، امروزه توهین به استقلال زنان شمرده می شود.
خانم شلیت در کتابش، به خاموش شدن لذت جنسی در جامعه غربی اشاره می کند و می گوید: ما بدون وجود پاک دامنی، گم شده ایم. دیگر چیز خاصی ما را به هیجان نمی آورد و خود نمی دانیم مشکل چیست! … ما اکنون همه چیز را تجربه می کنیم و با اینکه همهچیز برایمان مجاز است، هنوز احساس خوش حالی نمی کنیم. شاید اینکه دیگر هیچچیز ارضایمان نمی کند، از همین مجاز بودن همه چیز سرچشمه می گیرد.
نویسنده از افزایش مزاحمت های خیابانی در جامعه امریکا خبر می دهد و می نویسد: براساس گفته های دختران، آنان پیوسته احساس می کنند با رفتارهای خشونت آمیز به آنها بی احترامی می شود. این رفتارها به صورت های گوناگون دیده می شود، مانند: مزاحمت های جنسی، اذیت و آزار روانی، آزار جسمی و کلامی و تجاوز به عنف. بیشتر دختران، حتی برای تنها قدم زدن در خیابان، احساس امنیت نمی کنند.
روشن است که زنان از مردان آسیب پذیرترند و نقش پاک دامنی جنسی زنان، از آنان در برابر این آسیب پذیری، به صورت مؤثری حفاظت می کند. برخی به بهانه تساوی زن و مرد، زن را به بی بندوباری جنسی تشویق و آن را نشانه آزادی وی تلقی می کنند، درحالی که در پایان، بسیاری از زنان جوان قربانی می شوند.
نویسنده در بخشی از کتاب، بخش هایی از نظریه های زنان یهودی و مسیحی را درباره پاک دامنی و تأثیر آن بر شخصیت و زندگی خانوادگی زنان و نیز جمله هایی از نامه یک زن مسلمان ۲۰ ساله، ساکن مونترال کانادا را که در مجله وگ آمده است، نقل می کند. در این نامه، دیدگاه اصولی زنی مسلمان در دفاع از حجاب، به عنوان عامل ملامت جامعه، منعکس شده است. نویسنده در ادامه، با اشاره به الزاماتی که جامعه امروز آمریکا به مردم تحمیل می کند، می نویسد: قرار بود دوران ما، دوران آزادی بزرگ باشد، درحالی که بیشتر مردم اکنون ناگزیرند به فرهنگی که در آن زندگی می کنند، اجازه دهند تا برای آنان انتخاب کند.
برخلاف آنچه می پنداریم، گزینش های ما به ندرت از درون ما سرچشمه می گیرد و انتخاب هایمان همواره به ما داده می شوند، پس اکنون که قرار است چنین باشد، چرا این انتخاب ها را از خداوند و از سنتی که پر از گنجینه های حکمت است، دریافت نکنیم؟
نویسنده درباره آینده پاک دامنی می نویسد:
اکنون زمان آن رسیده که به فرهنگ پاک دامنی روی آوریم. دیگر در مسیر بی عفتی به پایان خط رسیده ایم و چاره ای جز بازگشت نداریم. ممکن است این سخن، مرتجعانه به نظر برسد، اما کم کم شاهد ظهور حسی جمعی هستیم که معتقد است همه چیز خیلی لجام گسیخته پیش رفته است. به همین دلیل است که احتمال یک انقلاب متقابل بسیار زیاد است.
در پایان می نویسد:
به دلیل ضربه شدیدی که امروزه به کودکان وارد می شود؛ به این دلیل که مربیان آموزش مسائل جنسی، یا وسایل پیشگیری از بارداری و اشعار مستهجن، به حریم روزهای اولیه زندگی ما تجاوز می کنند یا به این دلیل که والدین، فرزندان خود را رها کرده اند، بسیاری از ما حس می کنیم گویا هرگز فرصت جوان بودن را نداشته ایم. پاک دامنی جنسی برای ما یک فضیلت است و من پیش بینی می کنم که برای شمار رو به افزایشی از جوانان نیز به یک فضیلت تبدیل خواهد شد؛ زیرا می توانیم با آن بر پاک دامنی ذاتی خود تأکید کنیم.
دیده شده در کتاب فمینیسم در آمریکا تا سال ۲۰۰۳ ، تهیه و تنظیم ، دبیرخانه همایش سراسری زنان ، مسائل فرهنگی ، تدوین معاونت فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری ، ویراستار معصومه محمدی ، نشر معارف ، برگرفته از کتاب a return to modesty ( بازگشت به تواضع_ عفاف ) ، تلخیص و ترجمه سمانه مدنی . ص ۱۰ _ ۳۸
هزینه پاک ماندن
مشکل هم نیست که آدم دنیایش را پاک نگه دارد، آدم باید برای پاک نگاه داشتن دنیایش یک مقدار«نه» در دهانش باشد، «نه» جدی؛ یعنی انسان وقتی در مقابل دعوت ضد خدا قرار گرفت بگوید«نه».
اگر به شخص کاسبی بگویند: اگر این کار را انجام دهی، ده برابر سود میبری، کاسب هم می داند که آن ده برابر سود حرام است بگوید«نه!»، یا اینکه در این جنس تقلب کند. او بگوید«نه!»، چرا که پیغمبراسلام(ص) فرمود:«لَیسَ مِنّا مَن غَشَّ مُسلِماً»کسی که در جنس مردم مسلمان تقلب میکند از ما نیست و خائن است.
وقتی به انسان میگویند: که صد كيلو برنج صد در صد ایرانی ده هزار تومان سود دارد؛ اما اگر هفتاد کیلو خارجی با آن مخلوط کنی، هفتاد هزار تومان در صد کیلو میتوانی سود ببری! بگوید «نه!».
پاک نگه داشتن زندگی فقط به «نه» گفتن در برابر دعوت های شیطان است.
آسيه نمونه اي از انسان هاي پاک
در تاریخ هم بودند کسانی که در مقابل دعوت هوای نفس خودشان و دعوت هوای نفس دیگران گفتند «نه» ! و به كمالات و مقام هاي والائي رسيدند؛ البته ممکن است سختي هائي هم كشيده باشند، ولي ما آن سختي ها را هم نداريم!
«آسیه» که (در برابر خواسته های فرعون) گفت «نه»، او را به چهار میخ کشیدند و بعد هم یک سنگ هشتاد، نود کیلویی را رها کردند روی بدنش که کل سر و استخوان های بدنش را خورد کرد.
يوسف اسوه پاك
حضرت يوسف(ع) در برابر دعوتهاي زن بيشخصيتي گفت : «نه!» ، و ۹ سال او را به زندان انداختند! ولي در مورد ما اينگونه نيست، اگر ما در برابر دعوتهاي شيطان بگوئيم نه به زندان نميرويم و ما را به چهار ميخ نميكشند!
جوانی که نامحرمی راه او را سد کرده باشد و تقاضای حرام کند این جوان بگوید «نه»، یقیناً نه افسر شهرباني با او کار دارد و نه دادگستری، مردم هم که بفهمند این جوان خوش قیافه به چند نفر نامحرم گفته نه، همه از طریق فطرت میگویند: آفرین! در این دوره پر از لجن گناه، عجب گوهرهایی در دریای خدا پیدا میشود! تازه تعریفش را هم میکنند، التماس دعا هم به او میگویند.
بله! یک روزگاری «نه» گفتن زندان و يا به چهار میخ کشیده شدن داشت و با شکنجه همراه بود؛ اما در این روزگار چنین نیست.
هزینه بهشتی شدن
به خدا قسم بهشت رفتن هیچ خرجی ندارد، جهنم رفتن خرجش خیلی سنگین است. فقط با نه گفتن آدم جهنم نمیرود، اما با بله گفتن، چقدر ترس و لرز دارد، من با نامحرمی راه می روم پدرم نبیند، بستگانم نبینند؛ حالا برنج را مخلوط می کنم کسی نفهمد، نیروی انتظامی نفهمد، پرده جلوی مغازهام نزنند که این مکان به علت تخلّف یک ماه تعطیل است!….
جهنم رفتن ترس و لرز دارد، وحشت دارد؛ اما بهشت رفتن نه ترس و نه لرز و نه مشکلی دارد .
سخنرانی شیخ حسین انصاریان .
مردان بی غیرت
متاسفانه در کشور ما ، کشوری که کشور امام زمان است ، شیعه هستند ، این را داریم می بینیم که بعضی ها دچار یک کمبود غیرت یا بی غیرتی شدند . این را داریم می بینیم .
چطور می شود یک مرد با غیرت اجازه دهد خانم خودش با یک تیپی ، با یک آرایشی و با یک لباس تنگی که بدنش را نشان می دهد .. خواهرش ، همسرش یا مثلا فرض کنید دخترش کنارش این طوری راه برود که فقط و فقط دیگران از او لذت ببرند !؟
چطور می شود غیرتمند باشند و این اجازه را بدهند !؟
ماها متاسفانه یکی از اشتباهاتی که داریم می کنیم این است که در این وضعیت بدحجابی هایی که دل همه مان می سوزد ، گاهی اوقات یقه زنان را فقط می گیریم ، می گوییم : خواهرم حجاب ! خواهرم حجاب !
باید یقه ٔٔ آن مرد را بگیریم ، باید بگوییم : آقا ! غیرت .
حضرت علی علیه السلام را ببینید ، روایت دارد فرمود :« شنیدم در کوچه های کوفه ، در بازارها و کوچه های تنگ که خانم ها رفت و آمد می کنند با مردان تن هایشان می خورد به همدیگر .» حضرت امیر می فرماید : مردان کوفه .
به کی خطاب می کند ؟ می فرماید : « مردان کوفه خجالت نمی کشید که زن های شما این طور ، در این ازدحام تن به تن مردها راه می روند .حیا نمی کنید .لعن الله من لا یغار : خدا لعنت کند به آن کسی که غیرت ندارد »
امیرالمؤمنین خطابش در این آسیب اجتماعی به مردان است .
یک اشتباهی که ما الان دست گرفته ایم ، بلندگو دست گرفته ایم ؛ خواهرم حجاب ، خواهرم حجاب . عزیزم اول از همه باید بگویی ؛ برادرم غیرت ، برادرم غیرت .
اول از همه باید او را تذکر بدهی . پشت هر زن بدحجابی یک مرد بی غیرتی است . و دشمن قبل از این که به حجاب حمله کند در کشور ما ، به غیرت حمله کرد .
اگر آن پسری که می خواهد ازدواج کند با غیرت باشد و سراغ دختر خانمی برود که محجبه است، عفیفه است ، باحیا است ، برای ازدواج این گزینه را انتخاب کند ، خب یواش یواش دخترهایی که بدحجاب هستند در جامعه فکر می کنند کسی نگاهشان نمی کند ، کسی این ها را برای زندگی نمی خواهد و تا حدی خودشان را جمع می کنند .
اما برعکس ، یک پسر خیلی برایش حساسیت نداشته باشد ، این چیزها مهم نباشد ، فریب آب و رنگ و خط و خال آرایش را خورده باشد و ازدواجش با این طور دخترها باشد . بعد دخترهای چادری در خانه می گویند مگر من تیپ و قیافه ندارم ؟
چرا باید در خانه بمانم و این ها ازدواج بکنند و تشکیل زندگی دهند . پس من هم باید خودم را نشان دهم .
ببینید یعنی آن حجاب را و آن دختر محجبه را می تواند از حجاب خارج کند .
غیرت یا بی غیرتی ببین چقدر می تواند تاثیر بگذارد در حجاب یا بی حجابی .
البته نمی خواهم بگیم که عامل بدحجابی در کشور ما فقط و فقط این مسئله هست که غیرت مردان است . نه ! عوامل متعددی دارد گاهی اوقات عقده و کمبود خانم هایی است که این تیپ ها دارند …
گاهی اوقات تربیت های ناصحیح می تواند باشد .
گاهی جهل می تواند باشد .
گاهی اوقات دهن کجی به مسائل سیاسی می تواند باشد . عوامل متعددند.
اما آن جیزی که از مهمترین عوامل است و می تواند جمع بکند بسیاری از این بدحجابی ها را همان مسئله غیرت است . بالاخره در هر خانه ای که این طور خانم های این تیپی هستند یک مردی هم هست …
اکر آن مرد محکم باشد می تواند جلوی این ها را بگیرد .
مرد اگر مرد باشد می تواند جلوی این ها را بگیرد .
سخنان حجت الاسلام عالی ، شنیده شده .
<< 1 ... 78 79 80 ...81 ...82 83 84 ...85 ...86 87 88 ... 98 >>