« ناله شیطان | من قول می دهم » |
پیرمرد بهشتی
شخصی به نام حکم می گوید : با امام محمد باقر علیه السلام گوشه اتاق نشسته بودیم و جمعیت زیادی هم دور تا دور اتاق نشسته بودند که ناگهان پیرمردی با عصا خود را تا جلوی در اتاق رساند و رو کرد به حضرت و عرض کرد : السلام علی یا بن رسول الله و رحمه الله و برکاته .
حضرت فرمود ؛ و علیک السلام .
پیرمرد بدون مقدمه گفت یابن رسو الله اجازه می دهید کنار شما بنشینم ؟ و بعد بلافاصله ادامه داد :
به والله قسم یابن رسول الله ؛ شما را دوست دارم و دوستدار شما را هم دوست دارم اما نه به طمع دنیا .
به والله قسم یابن رسول الله ؛ با دشمن شما دشمن و با دشمن دوستان شما هم دشمنم اما نه به خاطر کدورت های شخصی .(یعنی دارد حب و بغض ما را خط می دهد . )
به والله قسم یابن رسول الله ؛ حلال شما را حلال می دانم و حرام شما را هم حرام می دانم .
به والله قسم یابن رسول الله ؛ آمادگی دارم برای دولت کریمه.( ظهور امام عصر ).
پیرمرد اینقدر زبان ریخت که دل امام باقر علیه السلام را برد و حضرت فرمود : بیا کنارم بنشین ...
حضرت فرمود : آقایی آمده بود نزد پدرم امام سجاد علیه السلام و همین جملات را گفت و پدرم به او فرمود : چشمانت روشن می شود به جدم رسول الله ، چشمانت روشن می شود به علی بن ابی طالب علیه السلام و به حسنین علیهم السلام .
و امام باقر علیه السلام ادامه داد : پیرمرد لحظه مرگ ملک الموت با دسته گل به استقبال تو می آید و قلبت خنک می شود . پیرمرد شروع مرد به گریه و گفت : یا بن رسول الله یعنی من حسین علیه السلام را می بینم !؟ یعنی علی علیه السلام را می بینم ؟! یعنی حسن علیه السلام را می بینم ؟!
امام فرمود : بله می بینی .
سخنان حجت الاسلام احمد نژاد ، شنیده شده .
فرم در حال بارگذاری ...