
حقوق فرزند در سیره رضوی

در اهمیت و منزلت نام نیک اشاره به این مطلب ضروری است که یکی از حقوق انسانی در روابط متقابل ، کاربرد نام و عنوان شایسته و نیکوست . در حدیث آمده است : « حق مومن بر برادرش این است که او را به بهترین اسمش بنامد »
در سیره علمی رضوی اشارات متعددی در همین باره وجود دارد به عنوان مثال ؛
شخصی از علی ابن موسی الرضا علیه السلام پرسید چرا اعراب فرزندان خود را به نام های سگ ، یوزپلنگ و پلنگ و نظایر آن نامگذاری می کردند ؟ حضرت فرمود : « اعراب مردان جنگ و نبرد بودند . این اسم ها را بر فرزندان خود می گذارند تا هنگام صدا زدن آنان در دل دشمن هول و هراس بیفکنند »
از این سخن این گونه بر می آید که میان اسم و صفات روحی _ روانی ناشی از آن و تاثیر در شخصیت طرف مقابل ، رابطه ای معنادار وجود دارد . افزون بر آن که اسم در صاحب نام تاثیری بر جای می گذارد که در ساختار شخصیت طرف مقابل ، رابطه ای معنادار وجود دارد . افزون بر آن که اسم در صاحب نام تاثیری بر جای می گذارد که در ساختار شخصیتی او می تواند نقش آفرینی کند .
دیده شده در کتاب مهارتهای زندگی در سیره رضوی ، محمد رضا شرفی ، ص ۱۱۳
نظر دهید » 
مکارم اخلاق امام رضا علیه السلام
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مانند سایر ائمه دارای گوهر پاک و اصیل و به زیور فضایل نفسانی و اوصاف حمیده آراسته و از هر گونه زشتی و پلیدی و رذایل اخلاقی منزه بود ، زیرا خداوند تعالی ساحت پاک پیغمبر صلی الله و خاندان او را به مدلول آیه تطهیر از هر عیب و نقصی دور داشته است .

زهد وعبادت امام رضا علیه السلام
از محمد بن عباد روایت شده است که حضرت رضا در تابستان بر روی حصیر می نشست و در زمستان بر روی پلاس آرام می یافت و لباس های او جامه های زبر و درشت بود و چون از منزل خود پیش مردم می آمد خود را مزین می ساخت .
حضرت رضا علیه السلام هر سه روز یک ختم قرآن انجام می داد و می فرمود اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم می توانم یک قرآن ختم کنم ..
همچنین آن حضرت بسیار روزه می گرفت و روزه اول ، وسط و آخر ماه از وی ترک نمی شد .
ازاباصلت روایت شده که گفت من وارد سرخس شدم و رفتم در در آن خانه ای که حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در آنجا زندانی بود و از زندانبان اذن دخول خواستم ، وی در جوابم گفت تپ دسترسی بدان حضرت نخواهی داشت ، گفتم چرا ؟
گفت چه بسا می شود که امام رضا علیه السلام در هر شب و روزی هزار رکعت نماز می خواند و فقط در ساعت اول روز و قبل از ظهر و موقعی که آفتاب زده می شود از نماز دست می کشد و در محل نماز خواندن خویش نشسته با خدای خود مناجات می کند .
شیخ صدوق از رجا ٔٔ ابن ابی ضحاک که از طرف مامن برای بردن امام رضا علیه السلام از مدینه به مرو ماموریت داشت روایت کرده است که کفت من از مدینه تا مرو همراه امام بودم به خدا سوگند کسی را در پرهیزگاری و کثرت ذکر خدا و شدت خوف از تعالی مانند او ندیدم و جریان عبادت آن جناب در شبانه روز چنان بود که چون صبح می شد نماز صبح را ادا ٔٔ می کرد و بعد از سلام نماز در مصلای نماز می نشست ، تسبیح وتحمید و تکبیر و تهلیل می گفت و صلوات بر حضرت رسول و اولاد او می فرستاد تا آفتاب طلوع می کرد ، پس از آن به سجده می رفت و سجده را چندان طول می داد تا روز بلند می شد ، سپس سر سجده بر می داشت و با مردم و با مردم حدیث می کرد و تا نزدیک زوال آفتاب آنان را موعظه می فرمود پس از آن تجدید وضو کرده و به مصلای خود بر می گشت و چون زوال می شد بر می خواست و شش رکعت نافله ظهر بجا می آورد و در رکعت اول بعد از حمد سوره قل یا ایها الکافرون و در رکعت دوم و چهار رکعت دیگر بعد از حمد سوره قل هو الله احد را می خواند ….
بعد از نماز سجده شکر به جای می آورد و صد مرتبه شکرا لله می گفت .
دیده شده در کتاب حضرت رضا علیه السلام ، فضل الله کمپانی ، نشر مفید ، ص ۲۰
نظر دهید » 
مهارت های حل مساله در سیره رضوی
امام رضا علیه السلام در مناظرات و یا پرسش های مسلمانان بهترین پاسخ را برای حل مسأله ارائه دهد به گونه ای که همه پاسخ های امام منطقی و قانع کننده بود .

مرحوم شیخ صدوق ، طبرسی و دیگر بزرگان به سند خود از علی بن ابراهیم چنین نقل می کنند که یکی از یاران امام می گفت :
در طول مدتی که در محضر علی بن موسی الرضا علیه السلام بودم و در مجالس گوناگون آن حضرت حضور داشتم ، هرگز ندیدیم مطلبی در مسایل دین و امور مختلف از ایشان سوال شود ، مگر آن که بهتر و شیواتر از همه پاسخ فرماید .
ایشان جوابی را که می داد بسیار قانع کننده بود و کسی را نیافتم که چون وی باشد .
مامون در هر فرصتی به شیوه های مختلف سعی داشت تا آن حضرت را آزمایش کند ولی امام علیه السلام در هیچ موضوعی درمانده نگشت و درباره هر چه پرسیده می شد به درستی پاسخ می داد .
نمونه اول :
شخصی از خوارج به طعنه به امام علیه السلام گفت : پسر رسول خدا چرا حاضر شدی ولی عهد مامون شوی ؟
امام علیه السلام فرمود : بگو پیامبر برتر است یا وصی ؟
گفت : پیامبر
امام علیه السلام فرمود :مسلمان برتر است یا مشرک ؟
گفت : مسلمان .
امام علیه السلام فرمود : یوسف پیامبر خدا بود و من وصی خدا . عزیز مصر هم مشرک بود و مامون هم مسلمان . یوسف از عزیز خزانه داری را خواست و من بدون درخواست ناچار شدم بپذیرم .
نمونه دوم :
شخصی که در دربار حکومتی عهده دار منصبی بود به امام نامه ای نوشت که : می ترسم سلطان از شیعه بودن من آگاه شود و گردن مرا بزند ، چه کنم ؟ آیا در دربار همچنان بمانم .؟
امام علیه السلام در جواب او نوشت : نامه ات را خواندم ، می دانم می ترسی اما اگر عهده دار منصبی در دربار هستی به گونه ای عمل کن که مطابق با فرامین و دستورات رسول الله صلی الله باشد و یاران و منشیانت را چنین به کار گیر . اگر غیر از این نتوانستی عمل کنی کار در دربار را رها کن .
در این دو نمونه به خوبی می بینیم که چگونه امام علیه السلام به هنگام رویاروی با مشکل ، با پیشنهاد راه حل های گوناگون به ارزیابی آن می پردازد و پس از تخلیل منطقی راه حل گوناگونی را بر می گزیند .
دیده شده در کتاب مهارتهای زندگی در سیره رضوی ، دکتر محمدرضا شرفی ، انتشارات قدس رضوی ،ص ۴۰
نظر دهید » 
من ، معصومه ، خواهر امام رضا علیه السلام هستم

نجمه خاتون پس از به دنیا آوردن امام رضا علیه السلام صاحب فرزند نشد ، تا این که پس از ۲۵ سال انتظار ، سرانجام ستاره ای تابان از دامان او درخشید که هم سنگ امام رضا علیه السلام بود .عواطف سرشار و محبت شگفت انگیزی بین حضرت معصومه و برادرش امام رضا علیه السلام بود که قلم از ترسیم آن عاجز است .
در یکی از معجزات امام کاظم علیه السلام که حضرت معصومه سلام الله نیز نقشی در آن دارد ، هنگامی که نصرانی از حضرت معصومه سلام الله می پرسد : شما کیستی ؟ آن حضرت می فرماید : « من ، معصومه ، خواهر امام رضا علیه السلام هستم »
دیده شده در کتاب بانوی کرامت ، حضرت فاطمه معصومه سلام الله ، صادق طالبی مازندرانی ، نشر بهار دلها ، ص ۳۲
نظر دهید » 
وصیت تاکتیکی امام صادق علیه السلام

عصر خلافت منصور دوانیقی، دومین خلیفه مقتدر عباسی بود، ابو ایوب نحوی می گوید: منصور در نیمه های شب مرا طلبید به نزدش رفتم دیدم روی کرسی (صندلی) نشسته و شمعی در برابرش است و نامه ای در دست دارد، وقتی که بر او سلام کردم نامه را به طرف من انداخت و گریه می کرد، به من گفت: این نامه محمد بن سلیمان (والی مدینه) است، که در آن خبر داده جعفربن محمد(ع) وفات کرد، آنگاه سه بار گفت: انا لله و انا الیه راجعون، در کجا مانند جعفر (امام صادق علیه السلام) یافت می شود؟
سپس به من گفت: بنویس.
من آغاز نامه را نوشتم، گفت: (برای محمد بن سلیمان) بنویس؛ اگر او (امام صادق علیه السلام) به شخص معینی وصیت کرده است، او را احضار کن و گردنش را بزن .(نامه را نوشتم و به سوی مدینه فرستاده شد)
پاسخ نامه آمد و در آن نوشته شده بود: جعفربن محمد(ع)به پنج نفر وصیت نموده است که عبارتند از:
1 - منصور دوانیقی 2 - محمد بن سلیمان (والی مدینه) 3 - عبدالله (یکی از پسرانش) 4 - حمیده (مادر امام کاظم) 5 - موسی(ع). (1)
(در حقیقت وصی امام صادق(ع) همان موسی بن جعفر(ع) بود، ولی آن حضرت از روی تقیه این گونه وصیت نمود، با توجه به اینکه عدم صلاحیت آن چهار نفر دیگر، از نظر شیعیان، روشن بود).مطابق بعضی روایات، منصور دوانیقی، پس از دریافت جواب نامه گفت: مالی الی قتل هؤلاء سبیل: من راهی به کشتن همه این پنج نفر ندارم! (2)
پی نوشت:
1) اصول کافی، باب المعارین، حدیث 13، ص 310، ج 1
2) اعلام الوری، ص 290
—————————————————————————-
منبع:
داستانهای اسلامی از اصول کافی جلد دوم، محمد محمدی اشتهاردی
منتشر شده در وبلاگ: http://talabeh-sedaghat.kowsarblog.ir/وصیت-تاکتیکی-امام-صادق-علیه
1 نظر » 
اشعار امام صادق علیه السلام

سفیان ثوری روزی امام علیه السلام را دید و گفت : پسر رسول خدا از مردم کناره گرفته ای . امام فرمود : سفیان زمانه تباه شده و برادران دگرگون گشته اند . دیدم تنها بودن دل را آرامش بخش است و سپس فرمود :
ذهب الوفأ ُُ ذِهابَ أمسِ الذاهبِِ و الناسُ بینَ مخاتلٍ و مواربٍ ۱
یفشون بینهم الموَدهَ و الصفا. و قلُوبُهُم محشوهٌ بعقاربٍٍ ۲
تعصی الا لاه تُظهره حُبهُ هذا لعَمُرک فی الفعالِ بدیعٌ ۳
لو کان حُبُکَ صادقاً لأطعتهُ. انّ المحبّ لِمن یُحبُ مطیع۴
علمُ المحجهِ واضحٌ لِمریدِهِ. و ارَی القلوبََ عنِ المحجبه یعمی ۵
و لقد عجبتُ لها لکٍ و نجاتهُ موجودهٌ و لقد عجبتُ لمن نجی. ۶
۱_ وفا از میانه رفت ، چنان که روز گذشته رفت و مردم یا فریبکارند یا به یکدیگر زیان رسان.
۲_ آشکارا میان خود از دوستی و یکرنگی دم می زنند ، حالی که دلهاشان پر است از کژدم ها ( ی گزنده )
۳_ خدا را نافرمانی می کنی و دوستی او را می نمایانی ! به جانت سوگند این شگفت کاری است .
۴_ اگر دوستیت راست می بود او را فرمان می بردی ، که دوستدار فرمانبدار کسی است که او را دوست می دارد .
۵_ کسی که خواهان راه راست باشد ، نشانه های آن برایش آشکار است و می بینم دلها در دیدن راه راست نابیناست .
۶_ و در شگفتم از تباه شونده ای که نجات او موجود است و در شگفتم از آنکه نجات یافت .
دیده شده در کتاب زندگانی امام صادق علیه السلام ، سید جعفر شهیدی ، نشر فرهنگ اسلامی ، صص ۱۱۵_ ۱۱۶
نظر دهید » 
توصیه امام صادق علیه السلام با جوان کوفی
کسی بعد از اعمال حج گفت بروم امام خودم را ببینم ، آمد مدینه زیارت پیغمبر و آمد در خانه امام صادق علیه السلام .
وقتی آمد دید در باز است ، آمد داخل ، ائمه اطهار همیشه جایی برای همانها داشتند ، دید اتاق شلوغ است ، گوشه ای نشست تا خلوت شد ، وقتی خلوت شد امام صادق علیه السلام صدایش کرد و فرمود : جوان نزدیک بیا .
آمد روبروی حضرت صادق علیه السلام زانو زد و امام علیه السلام فرمود خدا رحمت کند پدر تو را ، شیعه واقعی ما بود …
جوان به امام صادق علیه السلام گفت یابن رسول الله ما که هر سال نمی توانیم بیایبم مدینه یک نصیحت به ما بکنید که تا آخر عمرم پیش کس دیگری نروم . حضرت فرمود : « علیک بالصدق الحدیث و اداء الامانت ؛ آدم راستگویی باش و آدم امینی باش »
کذاب و خائن نباش . اگر برگردی کوفه و زبانت ، زبان صدق باشد نه زبان ریا ، نه زبان ریا و …
امام فرمود ؛ اگر اهل زبان صدق باشی و امین« تشارک فی اموال الناس » همه عشق می ورزند که با مالشان تو را یاری برسانند . یعنی تو را آنقدر دوست دارند که نمی گذارند دستت خالی باشد چون همه اهل صدق و امین را دوست دارند .
سخنان شیخ حسین انصاریان
۴:۵۲
2 نظر » 
دیدن خدا ….

نقل است که یکی پیش امام صادق علیه السلام آمد و گفت : خدای را به بنمای . گفت ؛ آخر نشنیده ای که موسی را گفتند« لن ترانی» . گفت : آری ! اما این ملت محمد صلی الله است که یکی فریاد می کند «رأی قلبی ربی » دیگر نعره می زند که « لم اعبد ربأ لم اره » .
صادق علیه السلام گفت : او را ببندید و در دجله اندازید ، او را ببستند و در دجله انداختند ، آب فروبرد ، باز برانداخت . مرد گفت : یا ابن رسول الله الغیاث الغیاث .
صادق علیه السلام گفت : ای آب فرو برش ، باز برآورد ، مرد گفت :یا ابن رسول الله الغیاث الغیاث .
صادق علیه السلام گفت ؛ فرو بر . همچنین چند بار آب را می کفت فرو بر ، که فرو می بر چون بر می آورد می گفت :یا ابن رسول الله الغیاث الغیاث . چون از همه نومید شد و وجودش همه غرق شد و امید از خلایق منقطع گردید این نوبت که آب او را برآورد گفت : الهی الغیاث الغیاث .
صادق علیه السلام گفت : حق را دیدی ؟
مرد گفت : تا دست در غیب می زدم در حجاب بودم چون به کلی پناه به او بردم و مضطر شدم روزنه ای درون دلم گشوده شد آنجا را نگریستم و آنچه را می جستم دیدم . و تا اضطرار نبود آن نبود که « امن یجیب المضطر اذا دعاه »
صادق علیه السلام گفت : تا صادق می گفتی کاذب بودی اکنون آن روزنه را نگاه دار که جهان خدای بدانجافروست .
و گفت : هر که گوید خدای بر چیزیست یا در چیزیست یا از چیزیست او کافر است ..
دیده شده در کتاب تذکره الاولیا ، فرید الدین عطار نیشابوری ، مصحح احمد آرام ، نشر پاکتاب ، باب اول ، ص ۳۴ .
نظر دهید » 
سوالات نکیر و منکر در شب اول قبر
من ربک : الله جل جلاله
من نییک : محمد نبیک صلی الله
من امامک : علی امامک
حضرت زهرا سلام الله وقتی امیرالمومنین علیه السلام ایشان را دفن کرد ؛ نکیر و منکر از ایشان پرسیدند ؛ من ربک : حضرت زهرا سلام الله جواب دادند : الله جل جلاله .
پرسیدند : من نبیُک : حضرت زهرا سلام الله فرمودند : پدرم . « ابی نبیک : پدرم نبی من است »
پرسیدند؛ من امامُک : جا دادند همین جوانی که بالای قبر من است امام من است .
خدا کند ما خوب جواب دهیم اگر نتوانیم خوب جواب دهیم چه کنیم ؛ اولا موقع مردن لال نمیریم و شهادتین را بگوییم و دعای عدلیه را بخوانید و حفظ کنید …
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی .
۲:۳۳
نظر دهید » 
نحوه قصاص از قاتل علی علیه السلام
در بعضی از کتب قدیمه روایت کردند که چون در آن شب که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را دفن کردند و صبح طالع شد ، ام کلثوم سلام الله حضرت امام حسن علیه السلام را سوگند داد که می خواهم کشنده ( قاتل ) پدر مرا یک ساعت زنده نگذاری .
حضرت از خانه بیرون آمد خویشان و اصحاب خود را جمع کرد و با ایشان در کشتن آن ملعون مشورت نمود عبدالله ابن جعفر گفت: می باید دست ها و پاها و زبان او را ببریم و بعد از آن او را به قتل رسانیم .
محمد ابن حنفیه گفت : او را اول تیرباران می باید کردو آخر به آتش می باید سوخت .
دیگری گفت ؛ او را زنده بر دارمی باید کشید تا بر دار بمیرد .
حضرت امام حسن علیه السلام فرمود ؛ « من امتثال امر پدر خود می نماییم در حق او ، یک ضربت شمشیر بر او می زنم تا بمیرد . »
پس حکم فرمود او را دست بسته حاضر کردند وفرمود که :« ای دشمن خدا ! کشتی امیر مومنان و امام مسلمانان را ، و فساد عظیم در دین کردی و به یک ضربت او را به جهنم فرستاد .»
به روایت دیگر : حکم کرد که او را گردن زدند .
دیده شده در کتاب جلالعیون ، محمد باقر مجلسی, نشر آدینه سبز ، فصل پنجم ، ص ۳۷۳.
نظر دهید »