ارتحال حضرت پیغمبر(ص)
ابن بابویه به سند معتبر از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده است که : دو مرد از قریش به خدمت حضرت زین العابدین علیه السلام آمدند، حضرت فرمود: می خواهید شما را خبر دهم از وفات رسول خدا (ص) ؟ بلی، فرمود: پدرم مرا خبر داد که سه روز پیش از وفات رسول خدا صلی الله جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: ای احمد به درستی که خداوند عالمیان مرا فرستاده است به سوی تو برای گرامی داشتن تو و تفضیل تو ، و سؤال می کند از تو از حالتی که خود بهتر می دانی آن را و می گوید: چگونه می یابی حال خود را ای محمد؟ حضرت فرمود: ای جبرئیل خود را غمگین و در شدت می یابم .
چون روز سوم شد جبرئیل نازل شد با ملک موت، و با ایشان ملکی بود که او را اسماعیل می گویند و در هوا موکل است بر هفتاد هزار ملک، پس جبرئیل پیش از ایشان آمد و از جانب حق تعالی همان پیغام سابق را آورد، حضرت همان جواب را فرمود، پس ملک موت رخصت طلبید که داخل شود در خانه آن حضرت ، پس جبرئیل گفت: ای احمد این ملک موت است رخصت می طلبد که به خانه تو درآید و رخصت نطلبیده است بر داخل شدن به خانه احمد پیش از تو، و رخصت نخواهد طلبید از احدی بعد از تو ، رسول خدا فرمود: رخصت ده او را تا داخل شود، پس جبرئیل او را رخصت داد.
چون ملک موت داخل شد، به نزدیک آمد و به قدم ادب در خدمت آن حضرت ایستاد و گفت: ای احمد به درستی که حق تعالی مرا فرستاده است به سوی تو، و امر کرده است مرا که اطاعت کنم تو را در هرچه مرا به آن امر نمائی اگر فرمائی جان تو را قبض کنم می کنم و اگر فرمائی که برگردم بر می گردم.
پس رسول خدا فرمود: اگر تو را امر کنم بر گردی و مرا بگذاری خواهی کرد ای ملک موت؟ گفت بلی چنین مأمور شده ام که اطاعت کنم تو را در هرچه فرمائی،پس جبرئیل گفت ای احمد به درستی که حق تعالی مشتاق لقای تو گردیده است. پس رسول خدا فرمود: ای ملک موت مشغول شو آنچه مأمور به آن گردیده ای، پس جبرئیل گفت: این آخرین آمدن من است به زمین، تو بودی حاجت من از دنیا، با تو کار داشتم و دیگر مرا به دنیا حاجتی نیست.
پس چون روح مقدس آن حضرت از بدن مطهرش مفارقت نمود، شخصی آمد و ایشان را تعزیه گفت که صدای او را می شنیدند وشخص او را نمی دیدند.
پس گفت : السلام علیکم و رحمه الله و برکاته «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿سوره آل عمران ،۱۸۵﴾یعنی هر نفسی چشنده مرگ است و نیست جز آنکه تمام داده می شوید مزدهای خود را در روز قیامت، پس هر که دور گردانیده شود از آتش جهنم داخل گرادنند او را در بهشت، پس رستگار گردیده است؛ ونیست زندگی دنیا جز متاع فریب، و رحمت الهی صبر فرماینده است از هر مصیبتی، و خدا خلف است از هر که هلاک شود و ثواب او را تدارک می نماید آنچه را فوت شود، پس بر خدا اعتماد کنید و از او امید بدارید، به درستی که مصیبت یافته کسی است که از ثواب خدا محروم گردد والسلام علیکم ورحمت الله. پس علی علیه السلام فرمود: این خضر علیه السلام بود به تعزیت ما آمده بود.
دیده شده در جلا ٔٔ العیون ، علامه مجلسی ، نشر آدینه سبز ، ص ۱۲۵
جوهر بسیج
جوهر بسیج اطاعت مطلق از او امر ولی امر می باشد. بسیجی ها یعنی انسانهایی که بنده مخلص خدا، سرباز مخلص وآماده اجرای فرمان ولی امر هستند. هر کس با هر شغلی، با هر تخصصی و هر توانی که دارد؛ شاید یکی توان قلمی یا قدمی دارد و یا توان مالی دارد و هرکس هر مقدار که توان دارد، در اجرای امر ولی امر مسلمین قرار می دهد. اجرای بدون چون و چرای فرمان ولی امر از خصیصه های بسیج می باشد که این فرمان، فرمان رسول و فرمان خداست واین جوهر بسیج است.
حضرت امام در رابطه با تشکیل بسیج دانشجویی می فرمایند: هیچ وقت خیال نکنید که دشمن دست از شما بر می دارد. ملتی که اسلام ناب دارد، این گوهر گران بها را دارد، پیوسته در تهدید است. ملتی که در خط اسلام ناب محمد(ص) و مخالفت با استکبار و دنیا پرستی و تحجرگرایی و تقدس مأبی است است، باید همه افرادش بسیجی باشند.
فکر نکنید در دانشگاه بسیج دانشجویی یک جبهه یا جناح است. بسیج دانشجویی یک درخشش خلوص و معنویت و تبعیت محض ار ولی امر در عرصه دانشگاه است. همه دانشجوها می توانند بسیجی بشوند،همه می توانند عضو بسیج دانشجویی بشوند،هر بسیجی به تنهایی بایستی با جوهری که در وجودش می باشد، با خلوص نیت، با توجه به ایمان، با عمل به احکام اسلامی و تقوا و اخلاص اسلامی به گونه ای رفتار کند که وقتی در محیط کلاس یا دانشکده حاضر می شود، همه این رایحه دل انگیز را احساس کنند،لذت ببرند که وقتی عضو بسیجی کلاسی را می بینند، جذب او شوند تا این معنویات را به دست بیاورند، این ارزش و جایگاه را به دست آورند .
دیده شده در کتاب بسیج قلب امام ،سرلشکر بسیجی دکتر سید حسن فیروزآبادی ، دفتر ویژه رییس کل ستاد نیروهای مسلح ، صفحه ۱۰۷
حساسیت ویژه نسبت به تربیت بچه
باید توجه داشته باشید که این بچه هایی که پیش شما تربیت می شوند تربیت دینی بشوند، تربیت اخلاقی بشوند. اگر یک بچه متدین را شما تحویل جامعه بدهید، یک وقت می بینید همین یک بچه متدین متعهد یک جامه را اصلاح می کند. یک فرد ممکن است یک جامعه را اصلاح بکند؛ بنابراین، اگر خدای نخواسته این بچه از دامن شما درست از کار نیاید، ممکن است یک بچه یک جامعه را فاسد بکند، وشما مسؤٔل باشید.
شما از آن طرف اگر یک فرد را تربیت صحیح بکنید، آنقدر شرافت دارید که همان شرافت انبیا است. از این طرف ، اگر خدای نخواسته تربیتتان نسبت به بچه هایی که توی دامنتان هست، یا بعدا که بچه هایی که تحت تربیت شما هستند، اگر خدای نخواسته فاسد تربیت بشوند، ممکن است که یک جامعه را فاسد کنند.۲۱/ ۳/ ۵۸
دیده شده در کتاب دغدغه ها و نگرانیهای امام خمینی(س) ، فرامرز شجاع حسینی ، نشر آثار امام خمینی (س) صفحه۲۰۶
بسیجی یعنی علی(ع)
یک سخن را از مولا که خیلی از آن تا به حال بهرمند شدیم ، بیان می کنیم.
حضرت امام علی (ع) فرمودند:(من نام عن عدوه انبهه المكائد) اگر کسی از دشمنش غفلت کرد و خوابش برد، آن وقت با حمله دشمن از خواب بیدار می شوند , آن فرمان قرآن ( واعدوا) این کلام والای مولاعلی(ع) به ما می گویند آمادگی نظامی و هشیاری مخصوص زمانی نیست که دشمن حمله کرده و آمده بالای سر شما ، وقتی آمد بر سر شما مسلط شد، دیگر نمی توانیم صف تشکیل بدهیم.
امیر المومنین(ع) می گویند قبل از اینکه دشمن بیاید روی سرت و بر تو مسلط بشود و دست و پایت در زنجیر قرار بگیرد و ( واعدوا) باید بسیج ۲۰ میلیونی تشکیل بدهید، باید جوانها، اقشار مختلف مردم و دلسوزان انقلاب بروند و صف بشوند و در صف بیاموزند، مسلح شوند که بتوانند با سلاح و تجهیزات کفر و استکبار در صف بجنگید.
مولای ما خامنه ای عزیز فرمودند: بسیجی یعنی علی؛ بالاترین پرورش یافته مکتب ناب محمد( ص) .
هرکه دانای رموز زندگی است / سر اسماء علی داند که چیست
زیر پاش اینجا شکوه خیبر است/ دست او آنجا قسیم کوثر است
دیده شده در کتاب بسیج قلب امام ،سرلشکر بسیجی دکتر سید حسن فیروزآبادی ، دفتر ویژه رییس کل ستاد نیروهای مسلح ، ۱۲۲
برگزاری مراسم بیتوته
سرکار خانم منیره فارسی استاد حوزه درمراسم بیتوته که در مدرسه علمیه کوثر ورامین برگزار شد با اشاره به حسن خلق پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم گفت : از ویزگی های بارز پیامبر بزرگ اسلام این بود که هیچ گاه عیوب دیگران را بازگو نمی کرد .
وی ادامه داد : کسی که دارای اخلاق معاشرت است با تاسی به پیامبر بزرگ اسلام هرگز عیب کسی را به رویش نمی آورد .
منیره فارسی واضح و کامل سخن گفتن را از دیگر ویزگی های حسن معاشرت پیامبر صلی الله خواند و گفت : نباید در لفافه سخن گفت و به نحوی مطالب را بیان کرد که شنونده از سخنان شما دلگیر شود .
منیره فارسی فصاحت و بلاغت را از دیگر ویزگی های گفتاری پیامبر صلی الله خواند و اظهار داشت : برای داشتن کلامی نافذ باید از اضافه گویی پرهیز کرد و همواره به اصل موضوع پرداخت .
وی افزود : پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم هیچ گاه در حق کسی ظلم نکرد و همواره با مردم به رفق و مدارا رفتار می کرد .
استاد حوزه با بیان اهمیت شکرگذاری نعمات الهی اظهار داشت : رسول مکرم اسلام صلی الله بسیار شکرگذار بود و نعمت های کوچک را بزرگ می شمرد .
منیره فارسی خوشرویی را از بارزترین ویزگی های رفتاری پیامبر برشمرد و گفت : ولی باید بدانیم که خوشرویی جا و مکان دارد و به این معنی نیست که اگر در مراسم ختم باشیم لبخند بزنیم .
ویژگی بسیجیان
ویژگی بسیجیان عبارتند از :
۱_بسیجیان شهادت طلب هستند
۲_ بسیجیان با ایمان و حافظ معنویات هستند .
۳_بسیجیان فداکار و با استقامتند .
۴_ بسیجیان رزمنده و دشمن شکنند .
۵_ بسیجیان همواره در صحنه حاضرند .
۶_ بسیجیان پیرو معصومینند .
۱_ شهادت طلبی :
شهادت برای ما فیض عظیمی است و جوان های ما شهادت را آرزو دارند و ملتی که شهادت را آرزو دارد پیروز است و شما ملت پیروز هستید انشاءالله ( ۲۱/ ۶/ ۵۷) .
۲_ با ایمان و حافظ معنویات :
جوان های ما که برای خدا دارند جنگ می کنند ، اجرشان با خداست . امکان دارد که یک کسی برای خدا کار بکند و خدای تبارک و تعالی به او عنایت نداشته باشد ؟شهیدشان با همان شهدای صدر اسلام اانشاءالله محشورند و قدرتمند هستند .( ۱۲/ ۸/ ۵۹)
۳_ فداکار و با استقامت :
مردمی که در زیر بمباران ها در تمامی مصایب ، خود را برای یک مبارزه طولانی آماده کرده اند ، هرگز حاضر نیستند کوچکترین نرمشی در مقابل جهان استکبار داشته باشند .( ۲۰ / ۱۰ / ۶۷)
۴_ رزمنده و دشمن شکن
ما مردم جنگیم ، ما مردم مبارزه هستیم ، ماجوانهایمان با مشت مبارزه کردند با تانک ها و توپ ها ، و مسلسل ها . ما را از مبارزه نترسانید . ما اهل مبارزه هستیم ولو ابزار مبارزه نداشته باشیم ، لکن بدن داریم در مقابل این که مارا بزنند و این را عمل خواهیم کرد ( ۱۹/ ۸/ ۵۹).
۵_ حاضر در صحنه
این تلاشهای احمقانه ای که این ها می کنند ، خیال می کنند که به مجرد این این افراد لایق را از بین بردند ، ملت ما دیگر می رود کنار ، در ملت ما افراد لایق هست و می آیند جای اینها .
اگر بنا بود به مجرد این که یک امری ناگوار واقع می شد ما کنار می رفتیم و ملت کنار می رفت ،( اصلا ) از اول نمی آمد در صحنه …( ۸/ ۴/ ۶۰)
۶_ پیرو معصوم
ملتی که اکنون طعم شیرین شیرین شهادت را چشیده است و پیرو مولای خود امیرالمومنین علیه السلام و اولاد عظیم القدر او هستند که شهادت را فوز عظیم می دانش اند و در محراب شهادت و میدان نبرد ندای فزت و رب الکعبه را سر میداده اند ، از سازمان های نوکر ابر قدرت ها نمی هراسند ،( ۲۵/ ۴/ ۶۱)
دیده شده در کتاب بسیج در اندیشه امام خمینی ( ره ) ، تبیان ،آثار موضوعی ، دفتر بیست و نهم ، تدوین مهدی مرندی ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ( ره ) ، ص ۱۵۷ تا ۲۱۰
یادواره شهدا
حجه الاسلام هادی هوشمند مبلغ و پژوهشگر در مراسمی که به مناسبت یادواره شهدا امروز در مدرسه علمیه کوثر ورامین برگزار شد گفت : همیشه این سوال مطرح میشود که ما بعد از شهدا چه کردهایم و این سوال بسیاری از افراد است
حجت الاسلام هوشمند گفت :اگر ما تصور کنیم که با برگزار نمودن یک مراسم یادواره یا دیگر همایشها حق شهدا را تمام و کمال به جای آوردهایم ظلم و جفا در حق آن عزیزان است
هوشمند گفت ؛ امروزه هیچ چیز واجب تر از بررسی و تفقه در سیره شهدا نیست .
حجت الاسلام هوشمند با اشاره به میزان درک شهدا از خواسته ها و صحبت های ولی زمان خود گفت : یکی از دلایل عقب افتادگی هایی که ما نسبت به شهدا داریم این است که شهدا حرف آقا و امامشان را فهمیدند و عمل کردند و ما حرف امامان را فهمیده ایم ولی عمل نمی کنیم .
وی ادامه داد : ولی وفقیه جامعه را می شناسد و در مسیر خودش پیش می برد و این مسئله را شهدا به خوبی درک کرده بودند .
هادی هوشمند با اشاره به وصیت امیرالمومنین (ع) به فرزندانش گفت : وقتی علی ( ع) به فرزندانش می فرماید در عمل به قرآن دیگری از شما پیشی نیفتد برای ما اینگونه دریافت می کند که در پشتیبانی از ولایت فقیه دیگران از ما پیشی نگیرند .
وی ادامه داد : ما داعش را لعن می کنیم ولی حواسمان نیست که وجود داعش به دلیل کم کاری ما است .
هادی هوشمند با بیان قسمتی از زندگی شهید احمد رضا احمدی گفت ؛ دست نوشته های شهید احمدی در کتابی با عنوان حرمان هور در ۶۰۰ صفحه به چاپ رسیده است و وصیت نامه این شهید فقط یک خط می باشد .
وی ادامه داد : در وصیت نامه این شهید آمده است که فقط نگذارید حرف امام به زمین بماند .
خاطرات شکنجه زندان های ساواک
مرضیه حدیدچی(دباغ) متولد ۱۳۱۸، از جمله زنان مبارز انقلاب اسلامی است که فعالیت ها و حرکت های سیاسی خود را از سال ۴۶ آغاز کرد؛ وی در طول مبارزات خود، توسط ساواک دستگیر شد و به همراه دخترش در زندان های مخوف رژیم پهلوی شکنجه های سختی را تحمل کرد. خانم دباغ که از چندی پیش بهدلیل عارضهی قلبی در بیمارستان بستری شده بود، صبح امروز (پنجشنبه ۲۷ آبان ۹۵) دار فانی را وداع گفت.
این مبارز انقلاب اسلامی پس از آزادی از زندان به خارج از ایران رفته و در پاریس نیز به عنوان محافظ، حضرت امام خمینی(ره) را همراهی می کند. مسئولیت هایی چون فرماندهی سپاه همدان، ۳ دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی و قائم مقامی جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران علاوه بر مبارزات ایثارگرانه و شجاعانه در برگ های ذرین دفتر زندگی این بانوی مجاهد به چشم می خورد. در سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بخشی از خاطرات این بانوی مبارز انقلابی را که به نقل از خودش در کتاب خاطراتش نقل شده مرور می کنیم.
سال ۱۳۵۲حدود ۲ ماه از شکسته شدن محاصره خانه می گذشت، اما من هیچ گاه از اندیشه لو رفتن و دستگیری فارغ نمی شدم. همسرم در این ایام چون در بازار مشکلاتی برایش پیش آمده بود به توصیه دیگر دوستانش در شرکت ملی ساختمان به عنوان حسابدار مشغول به کار شد و بیشتر ایام دور از خانه و در شهرستان به سر می برد. او شبی پس از سه ماه دوری برای دیدن خانواده اش آمده بود، من نیز تازه از سفر همدان برگشته بودم. چند روزی بود که به خاطر تولد بچه یکی از اقوام که خود در زندان بود به آنجا رفته بودم.
شبی که افراد خانواده دور هم جمع شده از احوال هم سخن می گفتیم ناگهان در خانه به صدا درآمد. دختر بزرگم رفت و در را باز کرد و آمد و گفت «مامان! پرویزخان آمده!» دریافتم که برای دستگیری ام آمده اند. شوهرم را به پشت بام فرستادم و گفتم «با تو کاری ندارند، به دنبال من آمده اند، شما بالای سر بچه ها بمانید!» پرویز و سایر مأموران از من خواستند که بدون سر و صدا همراه شان بروم. بچه ها دورم جمع شده بودند و گریه و زاری راه انداختند و داد می زدند «مامان ما را کجا می برید! مامان ما را نبرید!..».
ساواکی ها می خواستند به هر نحوی که شده آنها را ساکت کنند، می گفتند «با مادرتان کاری نداریم، پاسخ چند سؤال را که داد برمی گردانیمش، شما تا شامتان را بخورید، او برمی گردد!» به محض خروج از خانه در کوچه به فرزند یکی از اقوام داماد بزرگم برخوردم و گفتم «برو به فلانی (که از مرتبطین گروه بود) بگو که مرا بردند. مراقب خانه ما باشد»، مأموری متوجه این گفت وگوی کوتاه شد جلو آمد و سرزنشم کرد که «چرا حرف زدی؟» گفتم «او سلام کرد و من جوابش را دادم حرفی با او نزدم» ماشین شان را نشان داد و گفت «زیادی حرف نزن، برو سوار شو!»
مأموری جلوتر از من در صندلی عقب ماشین نشسته بود، دیدم اگر سوار ماشین شوم آن دیگری هم طرف دیگرم خواهد نشست و من میان آن دو قرار می گیرم. گفتم «من بین دو نامحرم نمی نشینم، به جلو می روم شما سه نفر عقب صندلی بنشینید» با اسلحه تهدیدم کردند «برو بالا! مسخره بازی در نیاور… دو تا نامحرم!» گفتم «بکشیدم ولی من بین دو نفر مرد نامحرم نمی نشینم» هر چه می گذشت زمان به نفع شان نبود، بالاخره همان طور که من می خواستم شد.
به نزدیکی های توپخانه (میدان امام خمینی) که رسیدیم، عینک دودی کاملاً ماتی به من دادند، گفتم «من عینکی نیستم» گفتند «عجب دیوانه ای است این…!» خلاصه عینک را به چشمم زدم و حرف های بی ربطی می زدم، تا خودم را بی خبر نشان دهم و گفتم «آقا هر چه زودتر سؤال های مرا بپرسید، باید زود برگردم، بچه هایم هنوز شام نخورده اند، صبح زود باید برای رفتن به مدرسه بلندشان کنم».
به کمیته مشترک رسیدیم، در کمیته فهمیدم ساواک اطلاعات زیادی از من در دست دارد، این که من با این تعداد بچه و مشکلات زیاد زندگی و با وجود زن بودنم دارای ارتباطات و فعالیت های سیاسی گسترده بودم، حساسیت شان را بیشتر برمی انگیخت.
شکنجه ها با سیلی و توهین و به تدریج با شلاق و باتوم و فحاشی جان فرسا شروع شد. چند بار دست و پایم را به صندلی بستند و مهار کردند و کلاهی آهنی یا مسی بر سرم گذاشته و بعد جریان الکتریسیته با ولتاژهای متفاوت به بدنم وارد می کردند که موجب رعشه و تکان های تند پیکرم می شد. شلاق و باتوم، کار متداول و هر روز بود که گاهی به شکل عادی و گاهی حرفه ای صورت می گرفت. در مواقع حرفه ای آنقدر شلاق بر کف پاهایم می زدند که از هوش می رفتم. بعد با پاشیدن آب هوشیارم کرده مجبور می کردند تا راه بروم که پاهایم ورم نکند. دردی که بر وجودم در اثر این کار مستولی می شد، طاقت فرسا و جانکاه بود.
یک بار وقتی در اثر درد ضربات شلاق بیهوش شدم و دوباره چشم باز کردم، خودم را در داخل اتاقی که در آن یک میز و صندلی بود، دیدم. پشتم به شدت درد می کرد و زخم هایم می سوخت. از وحشت و ترس خود را به دیوار چسباندم تا اگر دوباره برای شکنجه آمدند، پشتم از ضربات شلاق درامان بماند؛ از شدت خستگی چشم هایم را نمی توانستم باز کنم، صدای پایی شنیدم. چشم هایم را نیمه باز نگه داشتم، دیدم مأموری وارد شد خدا عذابش را زیاد کند چشم هایم را کاملاً بستم و به خدا توکل کردم.
رفتار های باطنی
اساسا ما دو نوع رفتار داریم ، یکی رفتار باطنی ، یکی رفتارهای ظاهری ، رفتار ظاهری مثل وضو گرفتن ، نماز خواندن …..رفتار ظاهری رفتار اعضا و جوارح است .
رفتار باطنی چیزهایی است که در درون انسان اتفاق می افتد ، مثل فکر کردن ، غصه خوردن ، نیت کردن …
کدام رفتار بهتر و بالاتر است ؛ نزد پروردگار عالم رفتارهای باطنی خیلی بالاتر است :«إنما الأعمال بالنیّات.» مثل این که می فرماید یک ساعت تفکر از ماه ها و سالها عبادت با ارزش تر است .
در روایت است که می فرماید ؛ من اراد الله به الخير قذف في قلبه حب الحسين عليه السلام و زيارته، و من اراد الله به السوء قذف في قلبه بغض الحسين عليه السلام و بغض زيارته. هر کس که خدا خیر خواه او باشد، محبت حسین (علیه السلام) و زیارتش را در دل او میاندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد، کینه و خشم حسین (علیه السلام) و خشم زیارتش را در دل او میاندازد.۱
حالا این محبت در دل ما افتاد و دوست داریم به حرم آقا برویم این رفتار باطنی است ، علاقه به امام حسین علیه السلام عمل باطنی است و اعمال باطنی در نزد خدا بسیار با ارزش است.
رسول خدا صلی و علیه و آله و سلم می فرماید : نور کسی در قیامت بیشتر است که محبتش نسبت به اهل بیت علیها السلام بیشتر است . این عمل و این محبت هم از اعمال باطنی است .
اگر کسی مقابل اتومبیل های لوکس بایستد و بدون پول ماشین بخواهد ، کسی چرخ آن ماشین را به او نمی دهد که حتی قِل دهد چون پول ندارد ، دوست داشتن که در دنیا ارزش ندارد ، اما برو دَمِ در خانه خدا ، همین کربلا بایستد و بگوید یا ابا عبدالله من هیچ چیز ندارم ولی کاش کربلا بودم کمکت می کردم . صادقانه اکر بگوید اسمش را در زمره شهدای کربلا نوشتند تعجب نکنید ، چرا ؟ چون دوست داشته ( که در کربلا باشد ).
در عالم هستی همه چیز به دل انسان بستگی دارد، البته تا حدی رفتار هم بستگی دارد . اگر عمل ظاهری نمی توانید انجام دهید ، عمل باطنی را که می توانید انجام دهید . اثر عمل باطنی در دنیا مشهود نیست و کسی نمی خرد عمل باطنی را ، ولی عمل ظاهری را در دنیا می خرند ، برعکس این دَرِ خانه خدا اتفاق می افتد ، خدا عمل ظاهری را به شرط عمل باطنی می خرد ، مثل نیت و معرفت مثل علاقه .
در ثانی عمل باطنی را می خرد ولو به ظاهر نیاید ،خداوند فرمود : یا داوود به عزت و جلالم سوگند که بنده گنه کارم را می بخشم به شرطی که موقع گناه از من خجالت بکشد .
خدا به باطن آدم ها و فکر و ذهن انسان ها و خیالات شما اهمیت می دهد ، چرا سرگرمی های بد را نهی می کند ؟ برای این که ذهن شما را نابود می کند .
خدا سر نماز هیکل ما را نمی خواهد ، دل ما را می خواهد ..
اعمال باطنی ما در مقدرات ما تاثیر دارد ، مثلا در یک روضه می گویی خدا کاش من آدمی بودم که بنده خوبی بودم و به درد بخور تو بودم ،خدا مقدراتش را عوض می کند .خدا یک لحظه باطن ما را بپسندد برای ما کافی است .
باطن خوب فقط یک مشکل دارد و آن این است که ابلیس اجازه نمی دهد مابه بهسازی باطن خوبمان بپردازیم و ما در آن لحظه باید در دهان ابلیس بزنیم و بگوییم ، اگر چه اهل جهاد و شهادت نیستم ، بگو خدایا دوست دارم از شهادت نترسم ، دوست دارم از خرج مال نترسم . این را بگوییم .
تا انسان می خواهد در فکر خوب برود شیطان او را منع می کند و به او می گوید تو که اینقدر وضعت خراب است ، تو را چه به این حرفها .در آنجا در دهان شیطان بزن . بگو یا ابا عبدالله من را درست کن ، من دوست دارم برای تو درست شوم .
سخنان حجت الاسلام پناهیان ،۲۵ آبان ۹۵ ،شنیده شده
دعا در قبرستان
امام حسین علیه السلام وقتی وارد قبرستان می شد ؛ به همراهان دستور می داد تا این دعا را بخوانند .
« اللهم رَب هذه الارواح الفانیه ، و الاجساد البالیه ، و العظامِِ النَخره التی خَرَجَتْْ من الدنیا و هی بک مومنه ، أدخل علیهم روحاً منْک و سلاماًً منی :
پروردگارا ! ای خداوند این ارواح فانی و اجساد پوسیده و استخوان های نرم شده که با ایمان و اعتقاد به تو از دنیا رفته اند ، بر آنان رحمت خود و سلام مرا ارزانی دار »
خداوند برای خواننده این دعا به تعداد انسان ها از زمان آدم علیه السلام تا روز قیامت ثواب و پاداش می نگارد .
دیده شده در کتاب نهج الحیاه ، فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ، محمد دشتی ، حدیث ۲۰۴ ، ص ۱۸۱
<< 1 ... 42 43 44 ...45 ...46 47 48 ...49 ...50 51 52 ... 90 >>