آشتی با امام زمان عجل الله
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند: « هرکس که بمیرد و امامش را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است » کتاب آشتی با امام زمان (ع) پس نمی از دریای معرفت این امام مظلوم بچشیم ! اگر می خواهید خیلی جمع و جور و مختصر با چرایی امامت و وظایف منتظران آشنا شوید، کتاب « آشتی با امام زمان (ع) » پیشنهاد خوبی است.
خوبی کتاب این است که از منظر منتظران نوشته شده است نه از دید یک محقق؛ هر چند نویسنده ی این کتاب یعنی «جناب آقای محمد شجاعی» محقق کار کشته ای در مباحث مهدوی است.
مباحثی که در این کتاب می خوانید شما را به طور کلی با نیازهای انسان آشنا می کند و همین طور که جمله ها از مقابل چشم شما می گذرند می فهمید که چقدر وجودمان وابسته به معصومین (علیهم السلام) است.
کمی که پیش می روید، می فهمید امام زمان (عج) در حق ما چه کارهایی انجام داده اند و ما در قبال این همه محبت چه مزدی داده ایم. محمد شجاعی اسم این بخش از کتابش را گذاشته است: « غم نامه و آشتی » . هر چند در بخش غم نامه و آشتی دلتان از خودتان می گیرد، در فصل بعد راه حل های پیشنهادی شما را به خودتان می آورد. این راه حل ها به ما کمک می کند که اشتباهاتمان را جبران کنیم. و در نهایت بخش آخر کتاب اختصاص به وظایف منتظران یافته است.
***
جناب آقای محمد شجاعی در مقدمه ی کتابش گفته است : “مگر ما با امام قهریم که آشتی کنیم؟”
و ایشان پاسخ داده اند :
“می توانیم با امام زمان (ع) قهر باشیم، ولی اهل عبادت، عزاداری، عمل صالحی و خیر نیز باشیم و کارهایمان هیچ ربطی به حضرت نداشته باشد و اگر داشته باشد، بسیار کم و ناچیز و غیر مؤثر. همان طور که فرزند یا فرزندان یک شخص بزرگ می توانند به انواع عبادت و کارهای خیر بپردازند و پدر مهربان خود را رها کنند و کاری با او نداشته باشند.”
پس کتاب موصوف را دانلود کرده و با جدیت تمام جهت آشتی با خدا و امام زمان علیه السلام مطالعه کنیم
سه سخن از سه مولود شعبان
امام حسین علیه السلام : و اما حقُ بَصَرِکَ فَغضه عما لایَحلُ لک و ترک ابتذالهِ الّا لموضعِ عبرَه تستقبلُ بها بصراً او تستفید بها علماً ، فانّ البصر باب الاعتبار :
حق چشم این است که آن را به حرام ندوزی ، و جز آن جا که عبرتی در کار باشد ، بصیرتی افزاید یا علمی بدست آرد بکارش نگیری که چشم دریچه عبرت ( قلب) است .۱
حضرت عباس علیه السلام :
لا أرهـب الموت اذ المـوت زقـا حتى أواري في المصاليت لقى نفسي لسبط المصطفى الطهر وقا إني أنا العبـاس أغـدو بالســقا ولا أخاف الشرّ يــوم الملتقى :
از مرگ نمي هراســم حتي اگر تلخ باشد حتي اگر در جنگ مرگ را با چشمان خويشتن ببينم جانم را براي دفاع از نواده پيامبر(صلى الله عليه واله وسلم) فدا ميکنم و من همان عبـاس هستم که با آب ميروم ۲
امام سجاد علیه السلام :
یا سوأْتاه لِمن غَلَبَتْ أحداته عشراته _ یرید أنّ السَّیَٔه بواحدهٍ و الحسنه بعَشَرهٍ :
ای وای بر آن که یکانش بر دهگانش بچربد ( گناهان که هر کدام یکی محسوب شود از نیکی هایش که هر یک ده تا به حساب آید افزون باشد ) ۲
۱_ تحفه العقول ، ابن شعبه حرانی ، ترجمه احمد جنتی ، نشر بین الملل ، رساله معروف امام حسین ( رساله حقوق ) ص ۵۳۷
۲_ قسمتی از رجز خوانی حضرت عباس علیه السلام هنگامی که مشک آب به همراه داشت .
۳_ تحفه العقول ، ص ۶۲۱.
در آغوش موکب
اسلام را محرم و صفر زنده نگه داشت ،آری، اما دنیا و مافیها زنده است به نام تو حسین(ع) و اصلا چیست که هُرم نفس هایت بدان خورده باشد و جان نگرفته باشد؟!
و چه بسیارند مردگانی که بدون تو و بدون نامت در وهم زندگانی اند ؛جهل مرکبی مدام.
نامت، محرم و صفرت، تربت شفا بخشت، اشک های زلال روضه خانه ات، همه و همه برای بذل حیات به کالبد مرده ی عالم در جریان بودند و تو گویی کافی ندانستی این همه را که دست به کار شدی و موکب را عَلَم کردی .
کافی است نسیمی از نفس قدسی ات به ذره ای از کائنات برسد تا خودش بشود منبع فیض ، بشود منبع نور.
وه که موکب های مسیر اربعین با شمیم یادت چه جانی گرفته اند و چه جان بخش شده اند حسین(ع)!
خاک پای زائرت،داغی دیگ های پشت سر هم و بخار سماورهای پر جوش و خروشت ، عرق سینه زنت ، سیاهی بیرق هایت و نام زیبایت یکی پس از دیگری جان داد به موکب و حالا او هم برای خودش اسمی دارد و رسمی و جان بخشیدنی.
اسمش خدمت است و رسمش عاشقی و این یعنی جان گرفتن باب جدیدی در فرهنگ یک ملت.
چه کسی فکرش را می کرد اینجا… نه در سفر اربعین و نه در اربعین صفر که در شب میلادت و در دل شعبان موکب بزنیم؟
به راستی که می توان گفت غذای هیئت و موکب و اشک و تربت و محرم و صفرت همه و همه با هم زندگی بخشند ولو در شعبان ولو در ربیع .
کاش قدر بدانیم این باب جدید را که به رویمان گشوده ای.
وجود موکب و موکب داری در تمام طول سال یعنی مهر و صفا و صمیمیت مردم در پهنه ی آن سال.
یعنی ستاد بحرانی جدید زیر نگاه رحمانی تو.
حیف که جهان نه تو را شناخت و نه راستش ما را.
ما که زنده ایم به نام تو .
و این زنده گی حاصلش یک دلی است و یک رنگی ، اخوت است و برادری و برابری.
بیش باد …آری …بیش باد این فرهنگ و این همه محبت زیر خیمه و خرگاهت.
حزب الله قدر دان است نه فقط تو را، که فرهنگ باب شده ی موکب هایت را.
هلا بیکم یا زوار …هلا بیکم.
آری صدا همان صداست ، زیر بیرق حسین (ع) همه رنگ و بوی محبت خواهند گرفت و تو باید اینک پلدختر و اهواز و خوزستان باشی و گلستان و آق قلا ،تا فهم کنی حیات را در آغوش هر موکب.
معصومه رمضانی
بیانات پس از کاشت نهالدر روز درختکاری
بسم الله الرّحمن الرّحیم
روز درختکاری، هم مژدهی بهار است و هم یادآور اهمّیّت پوشش گیاهی در کشور است.
عمده این است که در فرهنگ عمومی کشور، مسئلهی درخت و گیاه و پوشش گیاهی و جنگل و مرتع، جایگاه واقعی خودش را پیدا کند.
ما امروز از ناحیهی بیاعتنائی به جنگل، بیاعتنائی به مرتع، عدم توجّه درست به پوشش گیاهی در سراسر کشور خسارتهایی را متحمّل میشویم و اگر چنانچه در فرهنگ عمومی، حفظ پوشش گیاهی، حفظ درخت، حفظ گیاه، حفظ سبزه جایگاه درست خود را پیدا بکند، به نظر من کشور بهرههای بیشتری خواهد برد.
این درختکاریِ ما -که مثلاً دو اصله درخت ثمربخش را، دو اصله درخت میوه را در اینجا غرس میکنیم- بهعنوان یک نماد است. ما میخواهیم که غرس درخت، حفظ درخت و اهمّیّت دادن به درخت و گیاه و پوشش گیاهی، در کشور بهصورت یک عرف عمومی و یک فرهنگ عمومی دربیاید.
گاهی شنیده میشود که مراکز پُردرختی را بهخاطر احداث ساختمان و امثال اینها دچار آسیب میکنند، درختها را از بین میبرند؛ دستگاههای مسئول کشور جدّاً باید در مقابل این بِایستند و نگذارند.
همچنانکه گاهی شنیده میشود در مورد غرس برخی از نهالهای مضر در بعضی از نقاط کشور بیتوجّهی میشود؛ به این مسئله خیلی باید اهمّیّت داده بشود.
شنیدیم در بعضی از مراکز کشور بهخاطر جلوگیری از پیشرفت صحرا و بیابانزایی، برخی از نهالها و اصلههایی که مناسب نیست و مضر است، کاشته میشود! خیلی ضروری است که دستگاههای مسئول مراقبت کنند که چنین اتّفاقی نیفتد.
متقابلاً، در حفظ مراتع و حفظ جنگلها بایستی جدّاً کوشید. دستگاههای ذیربط، از جمله دستگاههای ناظر مثل دستگاه قضائی، در مورد تعرّض به جنگلها بایستی کمال اهتمام را داشته باشند.
و امیدواریم که انشاءالله با گسترش روحیهی علاقهی به درخت و علاقهی به فضای سبز و تکریم فضای سبز، کشور و مردم در آینده منافع بیشتری از این ناحیه ببرند و خدای متعال هم انشاءالله برکت خواهد داد و برکات گیاه و سبزه و مانند اینها برای کشور بسیار زیاد خواهد بود، انشاءالله.
آشنا کردن مردم با توحید بزرگترین خدمت به بشربت بود
سرکار خانم طاهره شاکری مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین در نشست پژوهشی که با محوریت جامعه آرمانی از دیدگاه حضرت زهرا (س ) با تاکید بر خطبه فدکیه برگزار شد گفت : حضرت زهرا (س) در این خطبه پیرامون بزرگترین خدمت به بشریت سخن می گویند .
شاکری افزود : حضرت می فرماید بزرگترین خدمت توسط حضرت محمد (ص) صورت گرفته و آن آشنا کردن جامعه اسلامی با توحید بوده است به گونه ای که اگر توحید نبود جامعه اسلامی به سرانجام نمی رسید .
طاهری شاکری گفت : حضرت زهرا سلام الله بعد از بیان حکومت تکوینی و تشریعی میفرماید اگر پیامبر نبود مردم نمی توانستند راه صحیح را انتخاب کنند برای همیشه در گمراهی می ماندند.
شاکری پشتوانه ولایت بودن را مساوی با نظم خواند و اظهار داشت : ولایت ناظم جامعه است و اگر در جامعه ولایت نباشد نظم وجود نخواهد داشت و هر روز آن یک جنگ بر پا می شوند .
مدیر مدرسه علمیه کوثر گفت : حضرت زهرا (س) خطاهای امت را دو گونه می داند و می فرماید برخی خطاها قابل جبران است اما برخی دیگر جبران پذیر نیست .
وی ادامه داد : خطاهای جبران ناپذیر از انسان عقل سر نمی زند چرا که به فرمود امیرالمؤمنین (ع) انسان عاقل زبانش پشت قلب اوست .
طاهره شاکری انقلاب اسلامی را امانت الهی خواند و اظهار داشت : وقتی برای این انقلاب زحمت کشیده شده است ، وقتی جوانان خون های خود را نثار این انقلاب کرده اند بدان معناست که این یک امانت است و باید به نسل های بعدی منتقل شود .
حضرت ام البنین
اهل عالم هنر، خصلت عباس من است
عشق در سایۀ شخصیت عباس من است
منم آن یار امین حامی دین، اُم بنین
هر چه دارم همه از دولت عباس من است
همسرم شیر خدا و پسرانم همه شیر
شیر مردان وله از صولت عباس من است
در شب چاردهم، ماه که پر نورتر است
عکسی از نیم رخ صورت عباس من است
هنر آن نیست که لب تشنه بمیری به کویر
هنر آن است که در طینت عباس من است
تشنه لب داخل دریا شد و عطشان برگشت
این همان قطره ای از همت عباس من است
غیرت الله علی بی بدل است، اما گفت
بدل غیرت من غیرت عباس من است
نه فقط یثرب و شامات و نه ایران و عراق
کرده کاری همه جا صحبت عباس من است
هر کسی را نتوان باب حوائج گفتن
به حقیقت قسم این، شهرت عباس من است
کوه ها شد متحیر به ثبات قدمش
سروها در عجب از قامت عباس من است
جثه اش گر چه ز شمشیر جفا کوچک شد
این بزرگی است، که از عزت عباس من است
قدرت آن نیست به یک حمله سپاهی بکشی
قدرت لَم یزلی قدرت عباس من است
یا علی گفت و امان نامه ز دشمن نگرفت
دین فروشی بری از ساحت عباس من است
هی نگویید چرا ام بنین پیر شده
سبب حالت من حالت عباس من است
دستهای پسرم گشته قلم در لب آب
صفحه سینه پر از محنت عباس من است
این شنیدم زده فریاد، غریبم مولا
غصه قلب حسین غربت عباس من است
کلامی زنجانی
???????????
روضه ام البنین
دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس
مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس
مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم
روضه شرم تو برپاست کجایی عباس
مثل هر روز منم فاتحه خوانت مادر
دلم از داغ تو غوغاست کجایی عباس
سائلت آمده تا خرجیِ سالش گیرد
نا امید از همه دنیاست کجایی عباس
کاش امروز سرم بر روی زانوی تو بود
مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس
من شنیدم که شده فرق تو هم مثل علی
چشمم از داغ تو دریاست کجایی عباس
من شنیدم روی تل زینب کبری گفته
شمر بالا سر آقاست کجایی عباس
واشده روی همه در سرِ این ها فکر
غارت خیمه ی زن هاست کجایی عباس
محمد حسین رحیمیان
تصاویر فعالیت های مدرسه علمیه کوثر ورامین در جشن ۴۰ سالگی انقلاب
یا زینب سلام الله
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم دادهست
رسم مردانگیات راه نشانم دادهست
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم میسوزد
جبرئیلم همۀ بال و پرم میسوزد
من در اعماق خیالم… چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر توست
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا میشد
لب آیات به تفسیر شما وا میشد
آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد
عشق عالم به تو از شوق مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر میگفت:
بیتو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
سیدحمیدرضا برقعی
یا زینب سلام الله
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم دادهست
رسم مردانگیات راه نشانم دادهست
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم میسوزد
جبرئیلم همۀ بال و پرم میسوزد
من در اعماق خیالم… چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر توست
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا میشد
لب آیات به تفسیر شما وا میشد
آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد
عشق عالم به تو از شوق مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر میگفت:
بیتو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
سیدحمیدرضا برقعی
سالروز مهم و پر عبرت هلاکت عامل موثر کودتای ۲۸ مرداد
اشرف پهلوي خواهر دوقلوي محمدرضاشاه که در 4 ابان 1298ش در تهران به دنيا آمد، و در ۱۷ دی ماه ۱۳۹۴ خورشیدی در منطقه مون کارلو به دلیل کهولت سن درگذشت . اشرف پهلوی يکي از چهرههاي معروف تاريخ معاصر ايران ميباشد. او که از جسارت و شجاعت بيشتري نسبت به محمدرضا برخوردار بود، در جاي جاي تاريخ عصر پهلوي حضوري مستقيم داشت و در جهت حفظ و بقاي سلطنت پهلوي ميکوشيد. مهمترين نقشي که اشرف پهلوي در حيات تاريخ سياسي سلطنت پهلوي ايفاء نمود، کودتاي 28 مرداد 1332 و ساقط نمودن حکومت ملي دکتر مصدق بود.
اشرف که در خلال سالهاي 1325 الي 1330 يکي از مهرههاي پرنفوذ دربار به حساب ميآمد و در نصب و عزل بسياري از رجال نقش داشت پس از نخستوزيري مصدق در مقابل او قرار گرفت و همراه مادرش تاجالملوک جناح درباري مخالف دولت مصدق را تشکيل داد.
او در انتخابات دوره شانزدهم تعدادي از وکلاي مورد اعتماد خود را چون سرتيپ پيراسته، عزيز زنگنه و منوچهر تيمورتاش به مجلس فرستاد و در مقابل جبهه ملي قرار گرفت و در کار مجلس و دولت اختلال نمود. وي تمام تلاش خود را در سقوط دولت دکتر مصدق و نخستوزيري قوامالسلطنه انجام داد و رابط بين شاه و قوام شد تا اختلافات گذشته را کاهش دهد.
اما بروز وقايع سي تير 1331ش نقشههاي او را بر آب کرد و پيدا شدن مدارک و اسناد ارتباط اشرف و ملکه پهلوي با اخلالگران و قوامالسلطنه، مصدق را وادار به اعتراض کرد. بدين ترتيب دکتر مصدق در دور دوم نخستوزيري خود اشرف پهلوي و تاجالملوک پهلوي را تبعيد نمود اما اشرف از فعاليت بر ضد حکومت ملي دست برنداشت و در فرانسه نيز همچنان به مخالفت با دکتر مصدق پاي ميفشرد.
به طوري که توجه دولت انگليس که خواستار انجام عملياتي نظامي بر ضد حکومت مصدق بود را جلب نمود. اشرف ضمن تماس با مجامع بينالمللي عليالخصوص دوستان و ياران امريکايي خود سعي ميکرد وضعيت ايران را بحراني جلوه دهد و چنين وانمود سازد که دولت شوروي و حزب توده در حال قدرت گرفتن در منطقه هستند. بالاخره در تابستان 1332ش دو تن از جاسوسان امريکايي ناگهان با اشرف تماس گرفتند و در کازينوي دوويل با او ملاقات کردند.
در اين ملاقات از اشرف خواسته شد تا نقش ميانجيگري بين امريکاييان و محمدرضا شاه را برعهده بگيرد و جهت حمايت سلطنت برادرش گام بردارد. بدين ترتيب اشرف دست به کار شد. او در 3 مرداد 1332ش بدون اجازه به تهران آمد و بلافاصله به ملاقات برادرش رفت.
ملاقات آن دو به شکل پنهاني و خصوصي انجام شد. دولت مصدق به محض آگاهي از ورود اشرف به تهران خواستار خروج او گشت و اشرف صبح روز بعد تهران را ترک کرد. در اين مدت اشرف با کليه ياران و دوستان خود تماس گرفت و از آنان خواست تا در مبارزه بر عليه حکومت مصدق متحد شوند.
دربار در جواب فرماندار نظامي تهران اعلام نمود که اشرف جهت جمعآوري پول براي تهيه مخارج يمارستان پسرش به تهران آمده است. بنابر اين 24 ساعت به او اجازه اقامت داده شده است.
اشرف در ملاقات خود پاکتي به محمدرضا داد و او را از نقشه کودتا آگاه ساخت. عصر همان روز محمدرضا با يکي از جاسوسان امريکايي به طور مخفيانه در سعدآباد ملاقات نمود و دو فرمان مهر شده بدون نوشته يکي براي عزل مصدق و ديگري انتصاب زاهدي بدو داد و خود راهي کلاردشت شد و از آنجا به بغداد رفت.
9 روز پس از آنکه اشرف پهلوي تهران را ترک کرد عمليات آژاکس انجام شد و ظرف مدت کوتاهي دولت مصدق سرنگون گرديد. محمدرضا شاه به سلطنت بازگردانده شد. پس از کودتاي 28 مرداد دوران استبداد محمدرضاشاهي شروع شد و اشرف پهلوي نيز به عنوان يکي از مهرههاي مهم در تصميمگيريها و فعاليتها نقش داشت و به شکلي حکومت ميکرد.۱
دستگیری یکى از خواهرهاى محمّدرضاپهلوی با چمدان پر از هروئین
[یکی از خصوصیات]رژیم خبیث[پهلوی]، فساد بود. انواع فساد، از فسادهاى جنسى بگیرید که مبتلابه تقریباً همهى دربارىها و دوروبرىها و مانند اینها بود که دیگر حالا داستانهایش شرمآور است. آن روز خیلى از آحاد مردم هم میدانستند، اگرچه جرأت نمیکردند بر زبان بیاورند. گاهى از قلم خارجىها درمیرفت، چیزهایى را میگفتند فساد جنسى، فساد مالى، نه فقط در سطوح متوسّط که هر وقتى ممکن است پیش بیاید؛ نخیر، در عالىترین سطوح کشور. از طرف شخص محمّدرضا و دوروبرىهایش، بالاترین فسادهاى مالى، بزرگترین رشوهها، بدترین دستاندازىها، خباثتآلودترین فشارها بر منابع مالى ملّت بهوجود مىآمد.
براى خودشان ثروت درست میکردند به قیمت فقیر کردن مردم و بیچاره کردن مردم. فساد، فساد جنسى، فساد مالى، اعتیاد، ترویج اعتیاد و ترویج موادّ مخدّر صنعتى بهوسیلهى عناصر اصلى حکومت آن روز در ایران بهوجود آمد و اتّفاق افتاد. یکى از خواهرهاى محمّدرضا را در فرودگاه سوئیس با چمدان پر از هروئین، پلیس سوئیس دستگیر کرد! [خبر آن در] همهى دنیا پیچید، منتها زود ماستمالى کردند؛ خب مربوط به خودشان بود؛ قضیّه را برطرف کردند، گره را باز کردند؛ یکچنین وضعیّتى [بود].۱۳۹۳/۱۰/۱۷ بیانات در دیدار مردم قم ۲