
چرا باید به یاد وقایع عاشورا عزاداری کرد ؟ چرا باید گریه کرد ؟

جواب :
احساسات و عواطف انواع مختلفی دارد . تحریک هر نوع احساسات و عواطف ، باید با حادثه مربوط متناسب باشد . حادثه ای که بزرگترین نقش را در تاریخ اسلام ایفا کرد ، حادثه شهادت ابی عبدالله علیه السلام بود . او بود که مسیر تاریخ را عوض کرد . او بود که درسی برای حرکت ، برای نهضت ، برای مقاومت و برای استقامت تا روز قیامت به انسان ها داد .
برای آن که آن خاطره تجدید شود ، فقط مجلس جشن و شادی کافی نیست ، باید کاری متناسب با آن حادثه انجام شود ، یعنی باید کاری کرد که حزن مردم برانگیخته شود ، اشک در دیده ها جاری شود ، شور و عشق در دل ها پدید آید و در این حادثه چیزی که می تواند چنین نقشی را بیافریند ، همین عزاداری و گریستن و گریاندن دیگران است ؛ در حالی که خندیدن و شادی کردن هیچ وقت نمی تواند این نقش را ایفا کند .
خندیدن هیچ وقت آدم را شهادت طلب نمی کند ، هیچ وقت انسان را به شلمچه نمی کشاند ، هیچ وقت نمی توانست سختی ها و مصیبت های هشت ساله جنگ را بر این مردم هم ار کند .
این قبیل مسائل عشق دیگری می خواهد که از سوز و اشک و شور پدید می آید . راه آن هم همین عزاداری هاست .
دیده شده در کتاب مشکات ، آذرخش دیگر در آسمان کربلا ، آیت الله محمد تق مصباح یزدی ،انتشارات موسسه آموزش و پرورش امام خمینی ، ص ۳۲.
1 نظر » 
نامه امام حسین علیه السلام به مردم کوفه
آنگاه که به جانب کوفه رهسپار شد و بی وفایی آنان را نگریست :

اما بعد ! نابود و غمگین باشید ، ای مردم که ما را فریادرسی خواندید و چون شتابان به دادرسی شما آمدیم تیغی را که به دست ما بود به روی خودمان کشیدید ، و آتشی را که برای سوختن دشمن مشترکمان افروخته بودید به ان ما افکندید و سرانجام به ضد ما گرد آمدید .
دوستان را محاصره و دشمنان را همدست شدید و به کمک او برخاستید ، با این که نه عدالتی در شما گسترده بود و ندبه آینده آن ها امید داشتید .
نه بدعتی از ما سر زده بود و نه سست رایی و خطایی از ما دیده بودید .
ای وای برشما ! پس چرا آنگاه که شمشیرها در نیام ، و قلب ها آرام بود و تصمیم قطعی نگشته بود ما را وانگذاشتید و همچون سیل ملخ شتابان به پرواز آمدید و چون پروانه ها در آتش فتنه فرو ریختید !
ای مرگ بر گردنکشان امت ! ناهمرنگان احزاب ، طرد کنندگان قرآن ، تفهای شیطان ، تحریف کنندگان گفتار ، خاموش کنندگان سنت ها ..
به خدا که این بی وفایی در شما معروف و سابقه دار است ، رگ های شما به آن پیوند خورده و ریشه هایتان از آب گندیده نیرو گرفته .
شما ناپاکترین میوه اید برای باغبان گلوگیر و برای غاصب راحت الحلقوم و گوارایید.
هان ! لعنت خدا بر پیمان شکنان که میثاق ها را پس از استوار کردن می شکنند ، با این که خدا را کفیل و ضامن گرفته اند .
هان ! آن بی پدر « ابن زیاد » فرزند زنا زاده ما را بر سر دو راهی میخکوب کرده ؛ میان آتش و ذلت ، ما کجا و ذلت کجا ؟
نه خدا برای ما زبونی پسندد ، نه پیامبرش و نه مومنان ، و نه دامن های پاکی که ما را پرورده ، نه سرشت های غیرتمند ، نه رو حهای سربلندی که هیچ گاه مرگ عزیزان را بر طاعت فرومایگان نگزیند .
من با همین خاندان اندکم ، با وجود درندگی دشمن و عقب گرد دوست ، آماده کارزارم ، ولی این قوم پس از من بیش از آن که سازی پا در رکاب نهد و بر زین نشیند نپایند که آسیای جنگ بر سرشان بچرخد و گردن ها آویخته شود .
این وصیتی است که پدرم به من کرده ، شما تصمیم خود بگیرید و همه نیروها فراهم سازید و هر نقشه که دارید به کار بندید و هیچ مهلتم ندهید .
من به خدا پروردگار خود و شما ، توکل کرده ام ، هر جنبنده در قبضه قدرت اوست ، راه پروردگار من راست و استوار است .
دیده شده در تحف العقول ، ابن شعبه حرانی، ترجمه احمد جنتی ، ص ۵۳۱.( این گفتار را در کتب مقاتل به عنوان خطبه آن جناب در روز عاشورا خطاب به مردم کوفه نقل کرده اند و بسیار بعید به نظر می رسد که به عنوان نامه ادا شده باشد )
2 نظر » 
قيام عاشوراي امام حسين(ع) و سبک زندگي؟
پيامدهاي عملي قيام عاشوراي امام حسين(ع) در زندگي اجتهادي، عملي و اقتصادي و سياسي و … چيست؟

ارزيابى حادثه خونين كربلا و آثار و نتايج اين قيام پرشور و فداكارى بى نظير، نيازمند مطالعه اى گسترده است; اين حقيقتى است كه از مطالعه نوشته هاى دانشمندان به دست مى آيد. درسهايى كه قيام امام حسين(عليه السلام) به ما مى آموزد بسيار است كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم:
1. هدف اصلى مصلحان حقيقى و پاسداران حق، تحكيم حق، كوبيدن باطل، احياى نام خداوند، مواسات، اعتلاى دين و آزادى و عدالت اجتماعى است تا در پرتو آن طبقات محروم و ستمديده بتوانند از حق خويش برخوردار شوند. امام حسين(عليه السلام) مى ديد كه ملّت اسلام در اثر تبليغات سوء دشمن، فساد و ستم را پيشه كرده و عدالت، حريّت و كمالات را به فراموشى سپرده و به تبهكارى و بندگى شهوات روى آورده است. امام حسين(عليه السلام) مى ديد كه قوانين الهى در حال فراموشى و نابودى اند و اسلام عزيز فداى هوسرانيهاى افراد نالايق و خواسته هاى شوم بلهوسان شده است; پس قيام كرد و با نهضت خود اسلام را جانى تازه بخشيد.
2. امام حسين(عليه السلام) به مردم فهماند كه ملّت اسلام و بلكه هر ملّتى بايد از زير بار ستم نجات يابد.
3. با قيام امام حسين(عليه السلام) احكام اسلام و برنامه هاى عالى دينى و توحيدى پس از آنكه مدّت ها در حال فراموشى بود، دوباره محور زندگى مردم قرار گرفت.
4. قيام امام حسين(عليه السلام) اين بصيرت را به مسلمانان داد كه اسلام بالاتر از همه چيز است و براى برقرارى آن بايد از همه چيز گذشت و براى بزرگداشت احكام و سنن آن فداكارى كرد.
5. نهضت عاشورا درس ديندارى و استقامت در برابر ظلم و كفر به مسلمانان و انسان ها داد و روح شهامت و شجاعت را در مسلمان ها زنده كرد.
6. قيام كربلا احساسات و عواطف دينى مردم را برانگيخت تا همه بدانند در پيشگاه چه كسى بايد خضوع كرد.
7. حادثه خونين كربلا موجب تأسيس مكتب عالى فضيلت و تعليم تربيت صحيح شد كه خود رمز بقاى مذهب تشيّع و اسلام است.
8. اين قيام زمينه ساز محكوميت بنى اميّه در ذهن مسلمانان و ساير ملل جهان شد. به نقل از سايت تبيان
بخش اول: چرایی فرهنگ عاشورا؛
مقدمه:
«مقصود از فرهنگ عاشورا؛ مجموعه مفاهیم، سخنان، اهداف و انگیزه ها، شیوه های عمل، روحیات و اخلاقیات والایی است که در نهضت کربلا گفته شده یا به آنها عمل شده یا در حوادث آن نهضت، تجسم یافته است. این ارزش ها و باورها هم در کلمات سیدالشهداء(ع) و اصحاب و فرزندان حضرت متجلی است. مجموعه آن باورها و ارزش ها و مفاهیم را می توان در عنوان های زیر خلاصه کرد:
مقابله با تحریف دینی، مبارزه با ستم طاغوت ها، و جور حکومت ها، عزت و شرافت انسان، ترویج مرگ سرخ بر زندگی ذلت بار، پیروزی خون بر شمشیر و شهادت بر فاجعه، شهادت بر فاجعه، شهادت طلبی و آمادگی برای مرگ، احیاء فریضه امر به معروف و نهی از منکر و سنت های اسلامی، فتوت و جوانمردی حتی در برخورد با دشمن، نفی سازش با جوریا رضایت به ستم، اصلاح طلبی در جامعه، عمل به تکلیف به خاطر رضای خدا، تکلیف گرایی چه به صورت فتح یا کشته شدن، جهاد و فداکاری همه جانبه، قربانی کردن خود در راه احیاء دین، آمیختن عرفان با حماسه و جهاد با گریه، قیام خالصانه برای خدا، نماز اول وقت، شجاعت و شهامت در برابر دشمن، صبر و مقاومت در راه هدف تا مرز جان، ایثار، وفا، پیروزی گروه اندک ولی حق بر انبوه گروه باطل، هواداری از امام حق و برائت و بیزاری ازحکام جور، حفظ کرامت امت اسلامی، لبیک گویی به فریاد استغاثه مظلومان، فدا شدن لبیک گویی به فریاد استغاثه مظلومان، فدا شدن انسان ها در راه ارزش ها و..» (مزروعي ،عليرضا مهندسي فرهنگ عاشور)
اهمیت فرهنگ عاشورا: نقش الگو در جهت دهی و سمت وسو دادن به زندگی انسانها همواره مورد توجه زیرا که الگو تاثیر عمیق در رفتار و کردار افراد و حتی جوامع دارد .از این رو فرهنگ عاشورا در طول تاريخ همواره براي جامعه اسلامي و مؤمنين الهام بخش بوده و به تعبير روايت ، حرارتي در دلهاي مؤمنين ايجاد كرده كه هرگز به سردي نمي گرايد.علاوه برآن فرهنگ عاشورا در زدودن خرافات و انحرافات واصلاح وبرقراری ارزشهای الهی،آسمانی نقش به سزایی دارد.
تأمل وتدبر در جوانب مختلف نهضت عاشورا اهمیت هرچه بیشتر الگو بودن آن را اثبات می کند.زیرا که فرهنگ عاشورا، فرهنگی برخاسته از متن قرآن کریم و سیره اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است. این فرهنگ قدرت و جاذبه فوق العاده و نیز زیبایی و درخشش منحصر به فرد داشته و در صورتی که درست و بدون کم و زیاد کردن اجزاء و تحریف معنوی و ظاهری ارائه شود، تحول آفرین و زندگی ساز است. وکوتاه سخن آنکه فرهنگ عاشورا همان زیربنای عقیدتی و فکری است که در امام حسین(ع) و شهدای کربلا و اسرای اهل بیت(ع) بود و سبب پیدایش آن حماسه و ماندگاری آن قیام شد.
بخش دوم:
الگوهای کاربردی عاشورا در جامعه امروز:
با توجه به آموزه های سیاسی ،اخلاقی،مدیریتی ،می توان الگوهای کاربردی وبه عبارتی درسهای آموزشی از نهضت عاشورا در جهان امروزی دریافت کرد.چرا که فرهنگ عاشورا دائرةالمعارف ومملواز الگو ها ست.ودر روایتی ازامام حسین علیه السلام می خوانیم «فلکم فی اسوه»من برای شما الگو هستم(محمدی،محمد علی؛الگوهای عاشورایی،ص275)
ما به نمونه هایی از الگوهای کاربردی اشاره می کنیم.
الف.الگوهای کاربردی سیاسی:
1.الگوی کاربردی در باب ولایت مداربودن:درباب پیروی از ولایت فقیه وپذیرش حاکمیت او ،امروزه افرادی هستند که هنوز دچار اوهام غلط خود بوده وبیراهه می اندیشند.با مطالعه وآشنایی فرهنگ عاشورا والگوگیر والگو سازی آن می توان این مشکل را برطرف نمود. حضرت امام حسین علیه السلام در جریان عاشورا ؛هنگام اعزام به کوفه در منزلگاه بیضه در خطبه ای به اهل کوفه ،آنان را از عواقب تأسف بارپیمان شکنی برحذر داشت وفرمود :نامه های شما به دستم رسید فرستاده های شما پی در پی آمدند که شما با بیعت خود ما را تسلیم دشمن نمی کنید اگر بر بیعت خود ثابت بمانید به رشد وکمال می رسید. آنگاه امام این آیه شریفه را تلاوت نمود « فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيما( الفتح10)
خداوند در این آیه به پیمان بستن وعواقب پیمان شکنی با پیامبر صلی الله علیه وآله اشاره کرده وفرموده است :ای رسول ما کسانی که با تو بیعت می کنند در حقیقت با خدا بیعت می کنند …پس هر کس پیمان شکنی کند تنها به زیان خود پیمان شکسته . امام در واقع با استناد به این آیه ،به اهل کوفه وهمه مسمانان فهماند که پیمان بستن با پیامبر وامام معصوم علیه السلام در حقیقت پیمان با خداست وشکستن این پیمان نقض عهد الهی است وعواقب وخیمی در پی دارد.( پاک نیا،عبدالکریم؛پیامهای قرآنی عاشورا،ص88)
بدون تردید عهد وپیمان با ولی فقیه ،همانند عهدوپیمان با معصوم(ع) می باشد،زیرا که در عصر غیبت ولی فقیه جانشین ونائب امام معصوم می باشد.
2.مبارزه با طاغوت واستعمار: از جمله مشکلات گریبانگیر در جوامع مسلمین ،وجود استعمار نو اقتصادی ،سیاسی وفرهنگی است ،که هر آزاده ای را خون دل می خوراند.با الگو گیری از نهضت جاوید کربلا می توان دست استعمار را از این کشورها کوتاه کرد. همه می دانیم که یکی از اصول حرکت امام حسین علیه السلام بیعت نکردن با یزید ومبارزه علیه او بوده است امروز گرچه یزیدی در کار نیست ولی «در زمان ماهم هستند کسانی که خط دین ستیزی را ادامه می دهند،با دین خدا در ستیزند ،نمی خواهند دین باشد،حاکمیت دینی باشد ،مثل همه قلدرهای دنیازورگویان زمان ما . حضرت امیر مومنان علی علیه السلام فرموده اند «من اراد ان یسئل عن امرنا وامر القوم فانا واشیاعنا یوم خلق الله السماوات والارض علی سنة موسی واشیاعه وان عدونا واشیاعه علی سنة فرعون واشیاعه»خط ما ودوستان ما خط موسی است وخط دشمنان ما خط فرعون،است.. یزید ویزیدی ادامه دارد ،بنی امی ادامه دارد.(آیت الله استادی؛رضا عاشورا ومهدی باوران، ص72)
امروزه جوامع اسلامی با الگوگیری از این خط ومشی می توانند سایه استکبار واستعمار شوم را از جوامع خود برچینند.همانطورکه«جمله معروف «مهاتما گاندی»رهبر آزادی خواه هندوستان که برای رهایی مردم این کشور از یوق انگلستان در تاریخ ثبت شده است .او خطاب به مردم هندوستان چنین گفت: «من زندگی امام حسین،آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام وتوجه کافی به صفحات کربلا نموده ام؛برمن روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد،باید از سرمشق امام حسین پیروی کند.»(بیات حجت الله ؛عاشورا سرمشق انقلاب اسلامی ص298)
3.الگوی تشخیص خط ومشی قیامها واحزاب وجریانات:از جمله مسائل امروز جوامع تنوع وگوناگونی احزاب(همانند لبنان وایران) قیامها وفراخوانها(همانند عراق)ونیز تبلیغات مسموم کذایی عرفانهای کذایی وجریانات نوظهور در جوامع می باشد. به نظر می رسد از بحران زا ترین مشکلات این جوامع می باشد که افراد را در تشخیص صحت وسقم مدعای آنها با مشکل مواجه می کند. با تأمل ودر سخنان ابا عبدالله علیه السلام می توان در این مورد نیز الگو گیری کرد.زمانی که امام به هنگام شروع حرکت خود از مدینه مورد اعتراض عمرو بن سعید حاکم مدینه قرار گرفت.امام با الهام از آیه شریفه «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّني مِنَ الْمُسْلِمين» گفته چه كس نيكوتر از گفته كسى است كه مردمان را به خدا فراخواند، و خود عمل صالح كرد، و گفت كه من نيز از مؤمنان به اسلامم (فصلت33)پاسخ داد.فانه لم یشاقق الله ورسوله من دعا الی الله عزوجل وعمل صالحا ،قال اننی من المسلمین. امام در اینجا « به صراحت سه ویژگی با ارزش را در حرکت خود مشخص کرد از جمله دعوت به الله ،عمل صالح ،تسلیم در برابر حق.آن حضرت در حقیقت ضمن بیان معیار حرکتهای توحیدی ،به آیندگان می آموزاند که انقلابهای ارزشیرا از غیر آن بشناسند وبدانند هرگروه وشخص که در برنامه خود دعوت به سوی خدا ،عمل صالح وتسلیم در مقابل حق را گنجانده، آن قیام الهی است وگرنه ارزشی ندارد.(اقتباس از پاک نیا،عبدالکریم؛همان،ص82).
ب.الگوی مدیریتی: از نهضت عاشورا می توان در مباحث مدیریتی واداره جامعه نیزالگوبرداری کرد. «برخورد امام با «عبید الله بن حر جعفی» از سرشناسان کوفه ودعوت از او برای همراهی از حماسه عاشورای امام وپاسخ منفی او بر یاری امام ؛عبیداله بن حر جعفی گفت من از نظر مالی یاریتان می کنم (دادن اسب تند رو وشمشیر)امام فرمود »ما برای شمشیر واسب تو نیامده ایم ،ما یاری کردن شخص تو را می خواهیم اگر توجان خود را از ما دریغ می داری ما نیازی به مال شما نداریم .سپس امام حسین علیه السلام آیه شریفه «وما کنت متخذا المضلین عضدا» تلاوت نمود وبا آن به ما آموخت که در مکتبهای توحیدی کارگزاران امین وجان برکف لازم است وافراد ترسو ضعیف النفس وضعیف الایمان ،هرگز نمی توانند دین حق را یاری کنند واز ارزشهای الهی پاسداری نمایند ، منحرفان سیاسی که استقلال فکری ،سیاسی واقتصادی دارند،نمی توانند تا پایان مقاومت کنند ودر یک کلام افرادگمراه وعاجز وناتوان درحرکتهای هدایت آفرینی افراد را باید در گردنه های سخت آزمایش کرد ونیروهای مخلص وتمام عیار راانتخاب نمود.»(اقتباس از پاک نیا،عبدالکریم؛همان،ص88)
ج.الگوی اخلاقی وعرفانی:از الگوهای کابردی واقعه عاشورا ،می توان به جنبه های اخلاقی آن اشاره کرد. یکی از این آموزه های اخلاقی ،تکرار مکررآیه استرجاع(انا لله وانا الیه راجعون)از جانب حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام ، می باشد .امام پیش از شروع جنگ وهنگام اعزام به کربلا وهمچنین هنگام دریافت خبرشهادت ومشاهده یاران خود بارها این آیه را تلاوت می فرمودند؛این آیه واضح ترین شعار حق جویان وسالکان وادی عرفان می باشد که در هنگام برخورد با مشکلات ومشقات وکمبودها ومصائب از عمق جان به دریای بی کران فضل ورحمت الهی پناهنده شوند. این شیوه برخورد با شدائد ومصائب زندگی در دنیای امروزی فاقد معنویات ویا حداقل با معنویات کم نورمی تواند الگویی خوبی برای تغییر نگرش افراد به مادیات ورقابت سخت آنان در بعد مادی باشد.وبه عبارت واضح تر به انسانها جهانبینی دهد که دنیا سرای ماندگار نیست.وخلاصه آنکه این رفتار امام در تصحیح وتعدیل وتقویت ایمان ما ونحوه برخورد بادنیا نقش به سزایی دارد(اقتباس از همان).
د.الگوگیری جامعه شناختی:ازآنجا که اصلاح فرد وجوامع از کژی ها وانحرافات،وخواسته باطنی هر انسان آزاده وکمال جویی است،با نگاه ورویکرد جامعه شناختی به نهضت وفرهنگ عاشورا ،می توان احیای ارزشهای اجتماعیدوباره احیا کرد.زیرا که ارزشها از جمله نیازهای کلیدی هر جامعه اند که به تعبیر جامعه شناسان«قوام جامعه»به آنهاست….از این رو وجود چنین ارزشهایی در جامعه انسانی امری حیاتی وضروی بوده ،احیای آنها بالندگی،نشاط،کرامت،معنویت وانسانیت را برای جامع به ارمغان می آورد.(اقتباس ازمریجی،شمس الله؛نقش نهضت حسینی در احیای ارزشهای اجتماعی ، ص92)
این نکته را می توان ازکلام نورانی امام حسین علیه السلام دراین مورد برداشت کرد: « إِنمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي»(بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج44 ص:330 ، باب 37 )
من نه به انگيزه خودخواهى و راحتطلبى قيام كردهام و نه خوشگذرانى و نه براى تباهى و بيداد، بلكه در اين انديشهام كه امور جامعه و امت نياى گرانقدرم را اصلاح كنم و آفتهاى سعادت سوز را از خرمن هستى آنان بزدايم ….مىخواهم جامعه و امت را از نگونسارى و اسارت نجات دهم و به خواست خدا كارش را به سامان آورم و اصلاح كنم؛ مىخواهم زورمداران را به قانونگرايى و عمل به قانون دعوت كنم و از ستم و بيداد و تجاوز به حقوق مردم هشدار دهم.( كرمى ،على در سوگ امير آزادى-گوياترين تاريخ كربلا صص29-27)
نتجه گیری کلی:فرهنگ عاشورا قوت الگوسازی والگو دهی در همه زمانها ومکانها ودر ابعاد وجوانب مختلف اخلاقی عرفانی،اجتماعی ،مدیرتی،سیاسی و…دارد که ما به نمونه هایی اشاره کردیم.به گفته امام راحل ما هرچه داریم از محرم وصفرداریم.چرا که عاشورا ،عالیترین راه ورسم زندگی را برای جهانیان ترسیم می نماید واین حرکت مقدس درس درست زیستن،رسیدن به حیات معنوی،کسب مقامات عالی عرفانی واصلاح امور جوامع و…را می آموزاند.
منابع: 1. آیت الله استادی؛رضا؛ عاشورا ومهدی باوران، ره توشه راهیان نور؛دفترتبلیغات اسلامی حوزه؛نشرآیه حیات،چاپ اول،سال1386 2. بیات حجت الله ؛عاشورا سرمشق انقلاب اسلامی، ره توشه راهیان نور؛دفترتبلیغات اسلامی حوزه؛نشرآیه حیات،چاپ اول،سال1386 3.پاک نیا،عبدالکریم؛پیامهای قرآنی عاشورا، ره توشه راهیان نور؛دفترتبلیغات اسلامی حوزه؛نشرآیه حیات،چاپ اول،سال1386 4. علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ، اسلاميه - تهران، چاپ: مكرر، مختلف. 5. مریجی،شمس الله؛نقش نهضت حسینی در احیای ارزشهای اجتماعی ره توشه راهیان نورسال83 6. مزروعي ،عليرضا مهندسي فرهنگ عاشور؛سایت سازمان تبلیغات اسلامی 7. محمدی،محمد علی؛الگوهای عاشورایی، ره توشه راهیان نور؛دفترتبلیغات اسلامی حوزه؛نشرآیه حیات،چاپ اول،سال1386 8. كرمى ،على ، در سوگ امير آزادى-گوياترين تاريخ كربلا، ، نشر حاذق - قم، چاپ: اول، 1380ش.
http://www.siasi.porsemani.ir/content/قيام-عاشوراي-امام-حسينع-و-سبک-زندگي؟
نظر دهید » 
در مدح قمر منیر بنی هاشم علیه السلام

ای چشم تو بیمار،گرفتار،گرفتار
برخیز چه پیش آمده این بار علمدار
گیریم که دست و علم و مشک بیفتد
برخیز فدای سرت انگار نه انگار
فاضل نظری
◊◊◊
چه شد که اینهمه تیر سوی پیکرت آمد؟
چه شد که مادر من جای مادرت آمد ؟
نشد که آب بیاری حرم فدای سرت
ولی بگو چه بلایی سر سرت آمد
ببین که دشمن ازاین پس جلوتر آمده است
ببین که داد حرم از غمت در آمده است
چه خوب شدکه نمی بینی ای رشید غیور
که دست نحس کسی سمت معجرآمده است
محمدحسن بیات لو
◊◊◊
با تیر جفا خانه خرابش کردند
او در پی آب بود و آبش کردند
عباس که شیر سربلندست ؛ ولی
شرمنده ی بی شیر ربابش کردند
مرتضی اسداللهی
◊◊◊
ای آن کـــه بـــود بـــاب حوائـج لقبت
شرمنده فرات از عطش و تاب و تبت
سقّا و لــب تشنـــــه لــب آب فرات؟
جان همـــه عالـــــم بــه فـدای ادبت
عباس خوش عمل
◊◊◊
در علقمه آه از دلِ ریش نکش
آرامشِ خیمه را به تشویش نکش
این تیرِ سه شعبه، مُخبرِ حرمله است
این قدر تو حرفِ مشک را پیش نکش
وحیدقاسمی
◊◊◊
حلقه عشق ترک خورده نگین افتاده
سرو قامت بدنی بود ، چنین افتاده
هرکجاچشم دراین علقمه می اندازم
قطعه ای از پسر اُم بنین افتاده
سیدحسین میرعمادی
نظر دهید » 
چه کسانی امام حسین (ع) را یاری نکردند؟

از منظر جریانشناسی تاریخی، میتوان طیفها و افراد مختلف زمانهی سیدالشهدا علیهالسلام را در سه جریان کلی مورد بررسی قرار داد:
جریان اول
جریان سیدالشهدا علیهالسلام شامل خود ایشان و یارانی میشد که در صحرای کربلا بههمراه ایشان به شهادت رسیدند؛ افرادی که مبانی بنیادین و مبانی معرفتی خوبی داشتند و مسائل اسلامی را در دورهی خود بهخوبی درک کرده بودند. این جمع چون با استدلال و اندیشهی صحیح به مسئلهی امامت پی برده بودند، دیگر در هر مسئلهای با امام حسین علیهالسلام بحثوجدل نمیکردند و نگاه او را کاملترین نگاه نسبت به همهی مسائل و نسبت به همهی رجال آن عصر میدانستند، زیرا نگاهشان به مسئلهی امامت این بود که امام، معصوم از هرگونه خطا و اشتباه است، بیهوا و مؤمن راستین است، سخنش سخن خداست و در عینحال دشمنشناسی قوی و مسلط به مسائل روز و خلاصه حجت است.
در عینحال که نگاه و مبانی این افراد سالم بود، آنها عمل صالح و سالم هم داشتند. چون دید و نگاه سالم بهتنهایی انسان را حفظ نمیکند. چه بسیار افرادی که در روز عاشورا به حقانیت امام حسین علیهالسلام ایمان داشتند، ولی چون شکمهایشان از حرام پر بود، از قاتلان ایشان شدند. اما این افراد، هم نگاه و مبانی سالم داشتند، و هم عمل صالح.
جریان دوم
جریان دوم، جریان اموی به رهبری یزید بود که اساس آن برپایهی ظلم و فساد استوار بود. باطل بودن جریانی مثل یزید الان برای ما کاملاً روشن است، اما در آن دوره با همهی فسق و فجورهایش، شفاف نبود. منطق بنیامیه، منطق استکبار، منطق تفرعن و منطق قبیلهی برتر بود. نیازی به توضیح نیست که این منطق، منطق باطلی است و قدرتهایی مثل آمریکا، اسرائیل و انگلیس الان همان منطق بنیامیه را دارند و خود را برتر میدانند. میتوان گفت مبانی مدرن غرب، همان نگاه بنیامیه است، اما با تئوریپردازی قویتر و شیکتر. این تفکر باطل است و با فطرت انسانی تعارض دارد و جریان امام حسین در تعارض و تقابل با این جریان بود. تقابل جریان حسینی و اموی با یکدیگر کاملاً روشن است.
جریان سوم
اما در میان دو جریان فوق، جریان سومی وجود داشت که توجه به آن اهمیت ویژهای دارد. این جریان، جریان گسترده و بزرگی است که زیاد به آن پرداخته نشده است، ولی واقعاً نیاز به بحث دارد. این جریان، خود به چند دستهی کوچک تقسیم میشود. بسیاری از افراد این جریان کسانی بودند که در ظاهر یا حتی در مواردی در باطن، طرفدار و محب سیدالشهدا علیهالسلام و خیلی مواقع هم همراه اهلبیت علیهمالسلام بودند، اما این حب و ارادت مانند جریان رهروان سیدالشهدا علیهالسلام حب و ارادت تام نبود؛ بهطوریکه حاضر نشدند با نهضت عاشورا همراهی کنند. البته هر قسم از این جریان به یک دلیلی که ذکر خواهد شد، حاضر نبودند هزینهی قیام در کنار امام حسین علیهالسلام را بپردازند.
قسم اول از این جریان افرادی هستند که در رکاب اهلبیت حرکت میکردند، اما بهدنبال منافع مالی و دنیوی خود بودند. بههرحال ائمهی اطهار علیهالسلام بهدنبال برپایی حکومت بودند، جایگاه و اعتباری در عالم و روزگار خود داشتند و عدهای میخواستند از این موقعیت برای خود دکانی باز کنند، دم و دستگاه درست کنند و به نانونوایی برسند. بخشی از مردم کوفه و بصره را در آن زمان میتوان جزء این گروه نام برد. یکی از چهرههای برجستهی این دسته، احنف بن قیس، یکی از سران قبایل بصره است که در جنگ صفین همراه امام علی علیهالسلام بود، ولی وقتی امام حسین علیهالسلام در مسیر حرکت بهسوی کربلا طی نامهای از او کمک خواست، گفت: «قد جرّبنا آل أبی الحسن فلم نجد عندهم إیالة ولا جمعا للمال ولا مکیدة فی الحرب» : «ما فرزندان اباالحسن را آزمودهایم. در نزد اینها از توانایی حکومت کردن، جمعآوری مال و ثروت و حیله و مکر در جنگ خبری نیست.»
وی با این جمله راز همراهی گذشتهاش با اهلبیت علیهمالسلام را فاش کرد، زیرا گفت من بارها خاندان علی علیهالسلام را درک کردهام، کنار آنها که باشی، نه پول و ثروتی نصیبت میشود و نه پست و مقامی و نه در جنگها اهل نیرنگ هستند. پس قسم اول از این جریان بهدنبال منافع مالی و دنیوی بودند و هر جبههای که این مسائل در آن تأمین میشد، به آن میپرداختند.
قسم دوم از این جریان که از امام فاصله گرفتند، افرادی بودند که در ظاهر خود را محب و ارادتمند به اهلبیت علیهمالسلام مینمایاندند، اما در واقع ارادتی به آنان نداشتند و ابراز ارادتشان فقط یک ظاهرسازی بود؛ یکی از افرادی که میتوان برای این قسم نام برد، عبدالله بن عمر است. زمانی که سیدالشهدا علیهالسلام از مدینه بهسوی مکه در حرکت بود، نزد امام رفت و گریه شدیدی کرد و از دشمنی یزیدیان با اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و بیعت مردم با یزید گفت. آنگاه امام علیهالسلام را به صلح و بیعت دعوت نمود و عازم مدینه شد.
بعضی شاید دربارهی وی بگویند که ایشان فردی فقیه، عابد، زاهد و مقدس، اما قدری سادهاندیش و بیبصیرت بوده و به همین دلیل سیدالشهدا علیهالسلام را یاری نکرده است، اما شواهد تاریخی چیز دیگری را نشان میدهد. همین عبداللهبنعمر در دورهی قبل از سیدالشهدا علیهالسلام، با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بیعت نمیکند و میگوید دلیل اینکه من با شما بیعت نمیکنم این است که تو با اهل قبله و کسانی که نماز میخوانند میجنگی و لذا شک دارم که با تو بیعت کنم. اما همین فرد با حجاج بن یوسف که فردی خونریز و سفاک بود، بیعت میکند.
جالب این است زمانی که برای بیعت با حجاج میرود، حجاج میگوید دست من بند است، با پای من بیعت کن و میرود با پای حجاج بیعت میکند. حجاجبنیوسف شخصی سفاک است که طی بیست سال فرمانروایی خود، غیر از کسانی که در جنگها کشت، دوازده هزار نفر را بعد از دستگیری زیر شکنجه به قتل رساند، هنگامی که به درک واصل شد پنجاه هزار مرد و سی هزار زن در زندانش محبوس بودند که از این تعداد شانزده هزار نفر بدون لباس و عریان به سر میبردند. وی زنان و مردان را یکجا و در زندانهای بیسقف حبس میکرد؛ بهطوریکه از گرمای تابستان و سرمای زمستان در امان نبودند. بعد عبداللهبنعمر با چنین آدمی بیعت میکند و در زمان بیعت کردن با وی میگوید که از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شنیدم که فرمودند: «من مات و لا إمام له مات میته جاهلیه»؛ هرکس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است.» حجاج هم دراز کشیده بود و گفت با پای من بیعت کن و عبداللهبنعمر با پای وی بیعت کرد.
نظر دهید » 
چرا خاندان امام حسین علیه السلام با ایشان همراهی کردند

ابن عباس از دودمان محترم این خاندان است ، شاگرد امیرالمومنین است مکرر در مکرر به حضور اباعبدالله علیه السلام شرفیاب شد ، و گفت « آقا جان نرو زن و بچه را به همراه نبر ، من اینها را می شناسم ، اگر خواستی در مکه بمان . بروید یمن ، شیعیان پدرتان در یمن هستند ، من کوفه را می شناسم ، کوفه نروید ، عراق نروید ….»
اباعبدالله فرمود « نه ! تو درست تشخیص نمی دهی ، یک روز هم دیر است ، شما اموی را نشناختید .»
ابن عباس گفت : شما این ها را می شناسید پس زن و بچه را به همراه نبرید .
در آن زمان حکومت اموی یعنی حکومت خاورمیانه .
در چنین فضایی که خاورمیانه کاملا در خدمت امویان بود ، اباعبدالله علیه السلام فرمود « من اگر صبر کنم اینها بیشتر تیشه به ریشه اسلام می زنند» .
و فرمود « من باید خاورمیانه را بیدار کنم ، خودم به سمت عراق می روم ، همانجا شربت شهادت می نوشم ، مکه میفهمد ، عراق می فهمد ، کسانی که برای من نامه نوشتند میفهمند … اما من باید کسانی را به همراه داشته باشم که پیام مرا به شام رسانند و اینها زن و بچه های من هستند »
بنابراین جریان سیدالشهدا مبارزه مستقیم اسلام و کفر بود .
سخنان آیت الله جوادی آملی,
2 نظر » 
اشکالات عزادری برای حسین علیه السلام
بدون حسینیه می شود عزاداری کرد .این حسینیه ها که فقط ده روز باز است به چه دردی می خورد ؟
بدون مسجدهم می شود نماز خواند .
به جای قرآن کتابهای دیگر بخوانید ..
حجت الاسلام علی آبادی ۴:۱۴
نظر دهید » 
آداب محرم

در محرم هم آداب ظاهری محرم و عاشورا را حفظ کنید و هم آداب باطنی را . سیاه پوشیدن ، سیاه زدن ، چقدر خوب است کسانی که درِِ خانه هایشان پرچم سیاه می زنند ..
باید در دهه محرم یک مقدار از کسب و کار و یک مقدار از مشغله ها کم کرد . هر روز در این دهه بتوانید یک زیارت عاشورا بخوانید .
این کارها را انجام دهید نسل و اولاد ما ببینند ، ببینند که در خانه و در شهر یک اتفاقی افتاده ، همه چیز عوض شده . پدرم و مادرم دیگر مثل ایام دیگر نیستند، این دهه ایام عزاست ، ایام حزن است .
در مجالس اباعبدالله علیه السلام که شرکت می کنیم ، با وضو باشیم ، این مجالس صاحب دارد ، ادب این مجالس را انسان باید حفظ کند و بداند کجا آمده .
وقتی که امام صادق علیه السلام می فرماید « من این مجالس را دوست دارم » وقتی حب امام صادق علیه السلام در این مجالس است ، آدم بداند که نظردر این مجالس است .
ادب باطنی این این است که با عاشورای اباعبدالله علیه السلام سالک شود ، آدم بتواند با این مکتب که رشد می دهد آدم را ، رشد کند ، خودش را بسپارد و با قدم کسی که خدا او را نه عبدالله که اباعبدالله کرد (رشد کند )
هر کس میخواهد در این عالم بندگی کند ، سرپرستش باید تو باشی ، تو باید دستش را بگیری و حرکتش دهی ، با شفاعت و دستگیری اباعبدالله .
سخنان استاد عالی ، شنیده شده .
2 نظر » 
قبل از دیندارشدن باید انگیزۀ زندهتر شدن در وجودت زنده شود
در دوستداشتن حسین علیه السلام، واقعاً شمّهای از حیات را تجربه میکن
حیات چیست؟ حیات، اولاً یعنی زندهبودن، و بعداً یعنی زندگیکردن! برخی از ویژگیهای حیات(بهمعنای زندگی) را همه درک میکنند اما بخشی از حیات را ممکن است مردم اصلاً متوجه نشوند و فکر کنند «زندگی همین است که دارند انجام میدهند» درحالیکه این زندگی فقط یعنی «مشغولبودن به حیات»!
وقتیدر قرآن از مفهومی بهنام حیات صحبت میشود، بیشتر منظورش «سطح عالی حیات» است، یعنی یک زندگیِ دیگر؛ نه این زندگیکردنِ معمولی و همین تجربۀ رایج مردم از زندگی! اگر معنای واقعی «حیات» برای انسانها توضیح داده شود، میبینید که چقدر به آن علاقه دارند. کمااینکه وقتی از مراتب عالی عرفان و قدرتهای ویژۀ عرفا سخن میگویید، برای مردم خیلی جالب و جذاب است.
در قرآن یک سطحِ دیگری از حیات مطرح است. خداوند در مقام پیامبرشناسی میفرماید: بیایید به دعوت پیامبر جواب دهید، برای اینکه میخواهد به شما حیات بدهد (إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ؛ سوره انفال آیه ۲۴) یعنی تو را زنده کند و مشاعرت باز شود و سطح علاقههایت و سطح لذتهایت و سطحِ عاشقیات و سطح آگاهی و نگاهت افزایش پیدا کند و بیشتر کِیف کنی.
باید احساس نیاز به این «حیات» را در خودمان زنده کنیم تا مُرده نباشیم! پیغمبران میخواهند ما را زنده کنند. مگر ما الان مردهایم؟ خُب بله! باید به انسانها ثابت کنیم که این زندگیِ ما در واقع «مُردگی» است و زندگی واقعی چیز دیگری است که باید به آن برسیم. اگر این برای کسی جابیفتد، نیاز به پیغمبران هم برایش جامیافتد.
میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ» ( سوره انفال آیه ۲۴) یعنی ای مؤمنین؛ به پیغمبر جواب دهید، او شما را صدا میزند که شما را زنده کند و به شما حیات بدهد. منظور از حیاتدادن این است که برخی از استعدادهای ما را شکوفا میکند. مثلاً چشمِ دلمان را باز کند و گوشمان را شنوا کند.
دین مجموعهای از آییننامهها برای تنظیم رفتارهای ما نیست و پیغمبر مثل پلیس نیست که بخواهد رفتار ما را مرتب کند؛ دین میخواهد ما را زنده کند. چقدر حقیرند کسانی که دین را در حدّ تنظیم مقررات برای کنترل رفتار آدمها تقلیل میدهند!
شما مذهبیها؛ خودتان با دینداریکردن، چقدر زنده شدهاید؟ چه مراتبی از حیات را دریافت کردهاید؟ کدام استعدادهایت شکوفا شده که در آدمهای معمولی نیست؟ چه زیباییهایی را درک کردهای که کافران نمیتوانند درک کنند؟ چه لذتهایی میبری که دیگران نمیتوانند ببرند؟ اگر آن حیات دیگر را پیدا کنی، هزاران برابرِِ لذتی که دیگران از رقص میبرند، تو از نمازخواندن میبری.
مگر ما مُردهایم که حالا دین میخواهد ما را زنده کند؟ بله؛«حیات» در قرآن، یعنی اینکه به تمام معنا زنده باشی. اگر سطح پایینتری از حیات را داشته باشی، طبق بیان قرآن در واقع مُرده هستی! میفرماید: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ...» (سوره انعام آیه ۱۲۲) آیا کسی که مُرده است و ما او را - با دین- زنده کردهایم و حالا او در بین مردم، با نورِ خودش راه میرود، مثل کسی است که در ظلمت است و هیچوقت از تاریکی در نمیآید؟!
قبل از اینکه من دیندار بشوم، باید انگیزۀ زندهبودن و زندهتر شدن در من زنده شود. انسانی که زنده است، نوری دارد که بهوسیلۀ آن دقیقتر میبیند و در بین مردم، درست رفتار میکند.
مثال اعلای ما همین «دوستداشتن حسین علیه السلام » است که در آن، شمّهای از حیات را تجربه میکنیم. تو با دوستداشتنِ حسین علیه السلام یک رتبۀ دیگری از حیات را پیدا کردهای. موقع گریهکردن برای حسین علیه السلام دیگر حساب نمیکنی که او چقدر به نفع توست، در واقع تو داری عاشقی را تجربه میکنی.
میفرماید: «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا» ( سوره یس آیه ۷۰) یعنی پیامبرصلی الله میخواهد کسی را انذار کند که زنده است! پس اول باید زنده شویم، تا پیامبر صلی الله ما را بیدار کند. البته همینکه تمنای حیات هم در کسی ایجاد شود و عشقِ به حیات پیدا کند، یعنی علائم حیاتی در او دیده شده است.
سخنان حجت الاسلام پناهیان ،۹۶/۶/۳۱
نظر دهید » 
هر حرکت غلط در برجام با عکسالعمل جمهوریاسلامی مواجه خواهد شد
رهبر انقلاب، صبح امروز در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه علوم انتظامی :

اگر کوتاه بیاییم، دشمن جلوتر خواهد آمد؛ برجام را ببینید؛ آمریکا هر روز یک جلوهای از شرارت خود را نشان میدهد و حرف امام را که «آمریکا شیطان بزرگ است»، اثبات میکند.
ملت ایران بهدلیل نیاز خود دنبال انرژی صلحآمیز هستهای بوده و هست. بر اساس برآورد کارشناسی و دقیق متخصصان، ایران تا چند سال دیگر حداقل احتیاج به ۲۰هزار مگاوات نیروی برق هستهای دارد؛ غیر از آن مقدار انرژی که از دستگاههای غیر هستهای بهدست میآید.
رژیم آمریکا که از پیشرفت علمی این ملت و همهی ملتها نگران است، در مقابل این حرکت مشروع، تحریمهای ظالمانه را تحمیل کرد.
مسئولین به این نتیجه رسیدند که مذاکره کنند و از بخشی از حق خود صرفنظر کنند تا تحریمها برداشته شود.
اما امروز میبینیم علیرغم همه قرارها و تعهدها و بحثهای فراوان در مذاکرات، برخورد آمریکا با این مذاکرات و نتیجه آن، کاملاً ظالمانه، قلدرمآبانه و زورگویانه است.
مسئولان باید به سردمداران فاسدِ رژیم ایالات متحده آمریکا اثبات کنند که به مردم خود متکی هستند و ملت ایران که ملتی مقتدر است، به برکت اسلام، زیر بار زور نمیرود و کُرنش نخواهد کرد.
ملت ایران بر مواضع شرافتمندانه و قدرتمندانه خود خواهد ایستاد و در مسائل مهمِ مربوط به منافع ملی، عقبنشینی در قاموس جمهوری اسلامی معنی ندارد و پیش خواهد رفت.
زورگویی هرجا جواب دهد، در جمهوری اسلامی جواب نخواهد داد و این نظام، راستقامت و مقتدر ایستاده است. مسئولین فاسد، دروغگو و ریاکار آمریکا خجالت نمیکشند؛ وقیحانه ملت ایران را به دروغگویی متهم میکنند.
ملت ایران صادقانه حرکت و اقدام کرده و صادقانه نیز این مسیر را تا آخر خواهد پیمود. دروغگو شمایید! دروغگو سردمداران نظام سلطهاند؛ دروغگو آن کسانی هستند که خوشبختی هیچ ملتی را نمیخواهند ببینند.
هر حرکت غلط نظام سلطه در قضیه برجام، با عکس العمل جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد.
توصيه رهبر انقلاب بر پیگیری دستگاهها و رسیدگی به حوادث تلخ جادهای :
شما سازمانی هستید که همهی فعالیتهایتان مقابل چشم مردم است؛ تواناییهای شما آبروی نظام جمهوری اسلامی است، قدرت و رشادت شما مایهی افتخار و سربلندی نظام است.
وقتی با یک جریان مفسدهآمیزی مواجه میشوید، مردم به چشم، تلاشتان را میبینند. علاوه بر اینکه نیاز امنیت مردم را تأمین میکنید، برای جمهوری اسلامی هم آبرو تأمین میکنید.
باید نیروی انتظامیِ در تراز جمهوری اسلامی و نظام اسلامی داشته باشیم؛ با این هنوز فاصله وجود دارد. اقتدار همراه با محبت و صمیميت، پایبندی به قانون و جرئت لازم در اجرای قانون وظیفه نیروی انتظامی است.
نقاط حساس و ضعف را پیدا کنید و رفع کنید؛ فرضاً جادهها؛ سهم نیروی انتظامی از امنیت جادهها چه اندازه است؟ کاری کنیم که مردم عزیز، این بخش حادثهخیز را در زندگی خود نداشته باشند.
1 نظر » << 1 ... 12 13 14 ...15 ...16 17 18 ...19 ...20 21 22 ... 57 >>