سلام رو به ضریحم جواب می خواهم سلامِ رو به ضریحم؛ جواب میخواهم جواب، از لبِ عالیجناب میخواهم سراب، آمده سیراب، از حرم برود چقدر، تشنهام از تشنه آب میخواهم پُر است، از بتِ طاغوت، کعبهی دل من به دستِ بتشکنت انقلاب میخواهم اگر چه بیادبم؛… بیشتر »
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم! همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم! رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند من از گرداندن یوسف سر… بیشتر »
مرثیه شهادت بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام !؟ زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!؟ داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟ دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم با دیدنت، نگاه مرا سیل غم… بیشتر »
آقا باز منم آمده ام بگویم ،... سلام آقا اجازه ! آمده ام باز پشت بام ها می کنم که گرم شود دستم از بخار من سردم است می کشد آغوشم انتظار ! تا کی ؟ الی متی ؟ همه را پیر کرده ای آقا اجازه ! فکر کنم دیر کرده ای ! آخر چرا نگو که دعایت نمی کنیم شبهای سرد جمعه ص… بیشتر »
ماجرای شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» که خیلی محبوب شده چیست؟ گزیده ای از مصاحبه استاد چایچیان اشعارم عنایتی است که از سوی ائمه اطهار(ع) به من می شود. به طور مثال شعر «ای شاه پناه بده» که درباره امام رضا(ع) است زمانی به من الهام شد که با مادرم به مشهد… بیشتر »
شهادت امام سجاد علیه السلام تا اشک هست در بصرم گریه می کنم با این توان مختصرم گریه می کنم تنها نه با دو چشم ترم گریه می کنم با خون مانده بر جگرم گریه می کنم رنگم زمان دیدن مذبوح می پرد یا لحظه ای که طفل گلوبند می خرد یا مادری که کودک شش ماهه می… بیشتر »
تجلی خدا خیزید و ببینید تجلای خدا را در بیت ولا مشعل انوار هدا را آن عبد خدا وجهۀ معبودنما را رخسار علی ابن جواد ابن رضا را در نیمه ذیحجه نـدا داد منادی تبریک که آمد به جهان حضرت هادی پیچیده در امواج فضا بوی محمد گویند خلایق سخن از خوی محمد بینید… بیشتر »
به چشم خود دیدم …. هجوم موجِ بلا را به چشم خود دیدم غروبِ کرببلا را به چشم خود دیدم به سر زنان پیِ عمه به روی تل رفتم ذبیحِ دشتِ منا را به چشم خود دیدم میانِ آن همه نیزه به دست در گودال سنانِ بی سر و پا را به چشم خود دیدم به زورِ نیزه… بیشتر »
عمّهی مظلومهی «صاحب زمان»! عاصی و محتاجِ ترّحم شدم راهیِ بیتالكرمِ قم شدم رد شدم از وحشتِ دشتِ کویر رد شدم از تشنگیِ گرمسیر کیست که اینگونه جلا میدهد بوی غریبیِ رضا میدهد پارهای از بارگهِ شاه طوس! فاطمه ای خواهر «شمسالشّموس»! عمّهی… بیشتر »