« تاثیر مجاهدت با ایمانمحبت امام حسین علیه السلام اصل دین است »

حسن معاشرت زوجین از منظر فقه امامیه 

فصل دوم از تحقیق حسن معاشرت زوجین 

 

مبنا و جایگاه حسن معاشرت در اسلام
 هدفمندى خلقت، جهت‏دار بودن زندگى انسان و برخوردارى او از كرامتى خاص كه سراسر ابعاد وجودش را در برمى‏گيرد و در مجموعه نظام آفرينش با برخوردارى از اين كرامت، او را نسبت به ساير شؤون جمادى، نباتى و حيوانى زندگى متمايز مى‏سازد و رسالتى عظيم مابين انّا للّه تا انّا اليه راجعون بر عهده وى قرار مى‏دهد، با بى‏بندوبارى و آزادزيستى و رهائى از قيود اخلاقى سازگارى ندارد. چون حركت انسان در مسير زندگى، به‌سوى كمال مطلق است، لذا بايد در زندگى مشترك به همسر خويش به‌مثابه يك انسان مكمل، يك روح تعالى‌بخش، يك مبدأ تحول شخصيت خويش بداند، در اين تحول بايد به‌گونه‏اى حركت كند كه عقل بر نفس اماره غالب آيد كه در غير اين‌صورت،حركت او سير نزولى خواهد داشت.

1- جایگاه حسن معاشرت در اسلام

حسن خلق در فرهنگ اسلام از رحمت الهی ریشه می‌گیرد که خداوند با معرفی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌عنوان الگوی برتر حسن خلق، در خطاب به آن حضرت می فرماید:

«فَبِما رَحمةِ الله لنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظاً غَلیظَ القلبِ لاَنفَضُّوامِن حَولِکَ فاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فی الاَمر…»[1]

«و به‌سبب رحمتى از جانب خدا با آنان نرم‏خو شدى؛ و اگر (بر فرض) تندخويى سخت‏دل بودى، حتما از پيرامونت پراكنده مى‏شدند. پس، از آنان درگذر، و برایشان آمرزش بخواه؛ و در كار[ها] با آنان مشورت كن‏ …»

حسن خلق که از فضایل نفسانی است، با لبخندها و خوش‌رویی‌های ظاهری و تصنعی که برای جلب منافع مادی است تفاوت دارد.

 

1-1- زیباترین مخلوق خداوند

خوش‌خلقی ومدارا با مردم آن‌چنان زیبا و مطلوب پروردگار است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره آن می‌فرماید: «لَوکانَ الرِّفقُ خَلقاً یُری ما کانَ مِمّا خَلَقَ اللهُ شیءُ أحسنُ منه»؛[2] «، اگر مدارا مخلوقی بود که دیده می‌شد، در آن‌چه که خداوند آفریده چیزی نبود که نیکوتر وزیباتر از آن باشد.»

و برعکس ناسازگاری و تندی و خشونت با مردم تا آن‌جا مذموم و نکوهیده است که پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله آن‌را این‌گونه نکوهش می‌کند: «لو کانَ الخُرقُ خلقاَ یُری ما کانَ شیءٌ مِمّا خَلَقَ اللهُ اقبَحَ منه»؛[3]«اگر تندخویی مخلوقی بود که دیده می‌شد، در آن‌چه که خداوند آفریده چیزی زشت‌تر از آن وجود نداشت.»

آیاتی از قرآن کریم،استقرار اصل معروف را به‌عنوان وظیفه‌ای در روابط زوجین مطرح می‌سازد. غالب این آیات خطاب به مردان در جهت رعایت حسن معاشرت در برقراری روابط زوجین و روابطی انسانی و اخلاقی با همسر است که تاحدی به تفصیل در رابطه با این آیات و چگونگی رفتار زوجین در کانون خانواده بحث خواهیم نمود.

1-«وَعاشِروهنَّ بالمعروف»؛[4]با همسران خود با اخلاق نیکو معاشرت کنید.

2-«وأتَمروابینکُم بالمعروف»؛[5]درباره «ائتمروا» سه معنا بیان شده است. معنای اول مشاوره‌کردن است. معنای دوم هریک دیگری را به نیکویی فراخواندن و معنای سوم ؛پذیرش گفته و امر یک‌دیگر، آن‌گاه که گفته و دستوری نیکو باشد. مجموع این معانی با توجه به آیه فهمیده می‌شود. تاکید اسلام بر انعطاف  و برخورد منطقی و صمیمی بین زن و شوهر است.[6]

3-«هنَّ لباسٌ لَکُم وَ أنتُم لباسٌ لَهنَّ»[7]آیه‌ای در تاکید معنای قبلی است که هریک از زن و شوهر همچون لباس و پوشاننده عیوب یک‌دیگرند و محافظ و حامی حیثیت و شرف و دین هم‌دیگر و در عین‌حال هریک مآمن و پناه‌گاه دیگری محسوب می‌شوند.

4-«ولهنَّ مثلُ الذَّی علیهِنَّ بالمعروف»؛[8]

در این‌جا اصل معروف را بنیان روابط متقابل زن و مرد در استقرار حق و تکلیف قرار می‌دهد، و رعایت معروف را به‌عنوان وظیفه‌ای طرفینی بر زوجین لازم می‌داند.

5-«فَامسِکوهنَّ بالمعروفِ أوسَرِّحوهُنَّ بِمعروف و لا تمُسِکوهنَّ ضِراراً لِتعتدوا»؛[9]اشاره به این دارد که با صمیمیت  و اخلاق نیکو همسران را نگه دارید و زندگی زناشویی را با ملاطفت و شایستگی ادامه دهید. یا اگر هیچ‌گونه زمینه سازش و آرامش بین شما نیست، با رفتاری منطقی و معقول و به‌دور از هرگونه ازار و اذیت و انتقام‌جویی از یکدیگر جدا شوید.

6-« وَمِنْ اياتِهِ أنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ أزْواجاً لِتَسْكُنُوا إلَيْها وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً»؛[10]«يكي از آيات قدرت خداوند اين است كه براي شما از جنس خودتان همسر آفريده تا وسيله سكون و آرامش شما باشد و در ميان شما دوستي و رحمت قرار داده است »

مسلما روابط ناشی از باهم بودن و صمیمیت و هم‌دلی مایه آرامش و تسکین خاطر آ‌ن‌ها می‌گردد.

6-«وإن أرَدتُم إستِبدالَ زَوجٍ مَکانَ زَوجٍ وَ ءاتَیتُم إحدیهُنَّ قِنطاراً فَلا تَأخُذوا مِنهُ شَیئاً اَتَأخُذونَه وَبُهتاناً وَ إثماً مُبیناً»[11]

«اگر خواستار جاي‌گزينى همسرى به‌جاى همسر (خود) شديد، و به يكى از آنان مال فراوانى (به‌عنوان مهر) پرداخته‏ايد، پس هيچ‌چيزى از آن را (باز) مگيريد. آيا آن [مهر] را با تهمت و گناهى آشكار (باز پس) مى‏گيريد؟»

در این آیه اتهام‌زدن به حیثیت و آبروی همسر با بهانه‌های واهی، برای این‌که در تنگنا قرار گرفته و از حقوق مالی خویش بگذرد، از مصادیق سوء معاشرت قلمداد شده است. و در ادامه می‌فرماید: «وَکَیفَ تَأخُذونَه وَقَد أَفضی بَعضَکُم إلی بَعضٍ وَأخَذنَ مِنکُم میثاقاً غلیظاً»؛[12]«و چگونه آن [مهر] را مى‏گيريد، و حال آن‌كه برخى از شما به برخى [ديگر] كام داده‏ايد! و آنان از شما (در هنگام ازدواج،) پيمان محكم شديدى گرفته‏اند؟»

شما با ازدواج پیوند محکمی بسته‌اید که این پیوند و میثاق با این نوع از رفتار موافقت ندارد.[13]

 

 

2-مبانی رفتار به معروف و جایگاه آن در خانواده

دین مبین اسلام سفارشات اکیدی درباره رفتار به‌معروف دارد. بنابراین انسان مکلف باید با تعبد بیش‌تری به‌این مسئله بنگرد. رفتار به معروف از دیدگاه اسلام مبناهایی بر اساس آیات  و روایات دارد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَ لَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍوَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىأَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا .[14]

لا یحل: حلال نمی‌شود (فعل مضارع به لا نهی از ماده حلل)،أن ترثوا: که ارث ببرید (فعل مضارع از ماده «ورث»)کره: اجبار، اکراه، انجام کاری از روی بی‌میلی،لا تعضلُوا: جلوگیری نکنید، در فشار قرار ندهید (فعل مضارع مجزوم به لاء نهی از ماده «عضل»،معروف: شناخته شده از روی عقل، عرف، شرع.

کلمه (عضل)به‌معنای منع و تنگ‌گرفتن و سخت‌گیری است.کلمه فاحشه به‌معنای روش بسیار زشت و ناپسند است که البته استعمالش در عمل زنا است. کلمه مبینه به‌معنای متبینه است. از سیبویه نیز نقل شده که گفته: (ابان) باب افعال و استبان که از باب استفعال گرفته شده (بین) که باب تفعیل و (تبین) باب تفعل همه به یک معنا هستند که هم به‌طور متعدی و هم به‌طور لازم استفاده می‌شد.

با توجه به معانی ذکر شده، این آیه شریفه از تنگ‌گرفتن بر زنان به‌هر شکلی که باشد، نهی می‌کند. درواقع، بر شوهر حرام است که برای فسخ نکاح، زن را وادار به بخشیدن مهرش کند، مگر آن‌که زن، عمل زشت و زنایی آشکار مرتکب شده باشد که  در این‌صورت شوهر می‌تواند بر او تنگ بگیرد، تا به‌وسیله پول‌گرفتن طلاقش دهد.[15]

در تفسیر آیه آمده است: در دوران جاهلیت به‌طوری‌که در تاریخ و روایات دکر شده،  رسم چنین بوده که همسر مردی که فوت می‌شد، اگر مادر وارث نبود جزء ارث محسوبمی‌شد و ورثه اورانیز مانند اموال میت به‌ارث می‌بردند. رسم چنین بود که هرکس آن زن را می‌خواست، جامه‌ای برسر او می‌انداخت و زن ازآنِ اومی‌شد؛اگر دلش می‌خواست بدون مهریه با او ازدواج می‌کرد، زیرا اورا ارث برده بود و اگر علاقه‌ای به این‌کار نداشت نزد خود نگه می‌داشت تا به نحوی از او استفاده مادی کند؛شوهرش دهد و مهریه‌اش را بگیرد و یا اگر خواستگاری نداشت، در خانه او می‌ماند و میمرد‌ تا اموالش را به ارث ببرد.[16]

 

3-هدف و فلسفه ازدواج در اسلام

هیچ حادثه و اتفاقی در این جهان بیهوده و عبث نیست، بلکه همه‌چیز معلول علت‌هایی هستند که خداوند باری‌تعالی آن‌ها را در رسیدن به کمال هرچیز در آن‌ها قرار داده است. ازدواج یکی از این حوادث جامعه است که بیهوده در زندگی اجتماعی تعریف نشده است.هدف از ازدواج در اسلام سکونت و آرامش زوجین است، که خداوند در تبیین این هدف فرمود:«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا…»[17]این آرامش از این‌جا نشأت می‌گیرد که این دو جنس مکمل یک‌دیگرند و مایه شکوفایی و نشاط و پرورش یک‌دیگر می‌باشند، به‌طوری که هریک بدون دیگری ناقص است و طبیعی است که بین یک موجود و مکمل آن جاذبه و کششی باید وجود داشته باشد. در این‌جا می‌توان نتیجه گرفت آن‌هایی‌که به این سنت الهی پشت می‌کنند، وجود ناقصی دارند.زیرا یک مرحله تکاملی آن‌ها متوقف شده است. به‌هرحال این آرامش و سکونت جسم و روح و فردو اجتماع را درگیر می‌کند.[18]

او شما را در کنار هم سکونت داده تا با آرامش دادن به یک‌دیگر بینتان مودت و مهربانیبرقرار شود؛ هدف از ازدواج و در کنار هم زندگی کردن همین ایجاد دوستی و مهربانی بین زن و شوهر است. آن‌چنان  به‌هم دوستی و مهر می‌ورزند که هریک زندگی دومی رابیش از هرچیز دوست می‌دارد.[19]

اما مسئله «مودت» و «رحمت» ملاط و چسب مصالح ساختمانی جامعه انسانی است، چراکه جامعه  از فردفرد انسان‌ها تشکیل شده است، هم‌چون ساختمان عظیم و پرشکوهی که از آجرها و قطعات  سنگ‌ها تشکیل می‌گردد. اگر این افراد پراکنده،و آن اجزاء مختلف،باهم ارتباط وپیوند پیدا نکنند جامعه یا ساختمانی به‌وجود نخواهد آمد. آن‌کس که انسان را برای زندگی اجتماعی آفریده، این پیوند و ربط را ضروری می‌داند و در جان او آن‌را ایجاد کرده است.[20]

جالب این‌که خداوند در آیه 21 سوره مبارکه روم هدف از ازدواج را سکونت قرار داده و آرامش و با تعبیر پرمعنی «لتسکنوا»مسایل بسیاری را بیان کرده، همان‌طورکه نظیر این آیه در سوره مبارکه اعراف آیه 189نیز امده: «هوالذی خلقکُم من نفسٍ واحدةٍ وَجَعَلَ منها زَوجَها لِیسکُنَ إلیها فَلَمّا تغشَّها حَمَلت حملاً خَفیفاً فَمَرّشت  به فَلَمّا ...»به‌راستی وجود همسران با این ویژگی‌ها برای انسان‌ها مایه آرامش زندگی آن‌هاست،  یکی از مواهب بزرگ الهی محسوب می‌شود.[21]

 

4-هدف و فلسفه ازدواج در اسلام

زن و شوهر همانند دو رفیق و همراه در زندگی می‌بایست برای خود حریم‌هایی را حفظ کرده و نواقص هم‌دیگر را برطرف کنند و این همان تکمیل و کمال آن‌دو است که مبنایش آیه کریمه است.از بررسی آیات و روایات این نکته استفاده می‌شود که زن و شوهر مکمل یک‌دیگرند: « هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»؛[22]«آن‌ها لباس شما هستند؛ و شما لباس آن‌ها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یک‌دیگرید.)»

در تشبیه همسر به لباس نکات تفسیری جالبی وجود دارد، به عنوان مثال، لباس متناسب با فصل و زمان تغییر پیدا می‌کند، پس هریک از دو همسر باید اخلاق خود را متناسب با نیاز روحی و روانی همسر خود تنظیم نمایند و یا این‌که لباس باید در رنگ و دوخت و جنس متناسب شأن انسان باشد و این‌که لباس هم موجب حفظ بدن است و هم زینت به حساب می‌آید و انسان همیشه بدان نیازمند است. البته بین لباس و انسان رابطه‌ای وجود دارد، همان‌گونه که لباس انسان را حفظ می‌کند، در مقابل هر فردی موظف به حفظ لباس خویش است. پس زن و مرد باید همانند لباس هم باشند و همدیگر را از خطا و اشتباه حفظ کنند و هم هریک زینت دیگری به‌حساب آیندو به یکدیگر افتخار کنند. این آیه از قرآن رابطه تنگاتنگ و متقابل در یک تشبیه خیلی ساده و کوتاه بیان شده و نشان‌دهنده ارتباط صمیمانه و پر از صدق و دوستی دو همسر نسبت به‌هم است.[23]

ظاهر کلمه لباس همان معنای معروفش می‌باشد، یعنی جامه‌ای که بدن آدمی را می‌پوشاند و این دو جمله از قبیل استعاره است برای این‌که هریک از زن و شوهر طرف دیگر خود را از رفتن به دنبال فسق و فجور و اشاعه‌دادن آن در بین افراد نوع جلوگیری می‌کند، پس در حقیقت مرد لباس و ساتر زن است و زن ساتر مرد است.

و این خود استعاره‌ایست لطیف که با انضمامش به جمله « أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِكُمْ …»[24]لطافت بیشتری به‌خود می‌گیرد، چون انسان با جامه عورت خود را از دیگران می‌پوشاند، و اما خود جامه از نظر دیگران پوشیده نیست، همسر نیز همین‌طور است یعنی هریک دیگری را از رفث به غیر می‌پوشاند ولی رفث خودش به او دیگر پوشیده نیست و چون لباسی است متصل به خودش و چسبیده به بدنش.[25]

 

5-نقش محوری  مودت و رحمت در روابط زوجین

اگر مودت و رحمت نقشی در زندگی نداشته باشند، هرگز مفهوم زندگی در معنای واقعی شکل نخواهد گرفت.یکی از روشن‌ترین جلوه‌گاه‌های مودت ورحمت در جامعه کانون خانواده است. چون زن و شوهر در مودت و محبت ملازم یک‌دیگرند، این‌دو باهم به‌ویژه به زن و فرزندان کوچکی رحم می‌کنند، کودک صغیرشان به‌دلیل عجز و ضعف نمی‌تواندحوایج ضروری زندگی خود را تأمین کند. بنابراین همان مودت و محبت وادارشان می‌کند‌که در حفظ و حراست و تغذیه و لباس و منزل و تربیت او بکوشند، و اگر این رحمت نبود نسل به‌کلی منقطع می‌شد و هرگز نوع بشر دوام نمی‌یافت.[26]

با توجه به این آیه می‌توان به معاضدت زوجین در تشیید مبانی خانواده در زیر لوای همین مودت و رحمت به‌راحتی پی‌برد.چه بسیار افراد و خانواده‌هایی که در حق زن و بچه ستم‌هایی روا می‌دارند که بر اثر برخی خشونت‌ها و سوء معاشرت‌ها موجب پاشیدگی خانواده و یا قطع نسل می‌کنند که این خلاف رفتاربه معروف و طبیعت آفرینش خلقت و روابط زوجین در کانون خانواده است.

 

6- عاشروهن بالمعروف امر یا ارشاد

امرکردن و ارشادباهم تفاوت دارد. امر تکلیف‌آور است، ارشاد تذکردهنده و راهنمایی‌کننده.اگر ما به این آیه با دیدی مکلفانه بنگریم درخواهیم یافت تکلیف مجموعه وظایفی است که خداوند بر عهده ایمان‌آورندگان در عرصه‌های گوناگون می‌گذارد. تا در پرتو آن به سعادت و تکامل انسانی دست یابند. انسان بدون تکلیف سردرگم است، انسان تکلیف‌گرا به وظیفه می‌اندیشد نه به نتیجه، اگر در محضر مقدس حق تعالی آورد.[27]

دین اسلام گاهی زن را به‌عنوان «امانت خدا» معرفی می‌کند، نتیجه تحلیل عبارت امانت خدا این است که زن در دست مرد امانت است، مردی که سعادت دنیا و آخرت را بخواهد، به سخن پیغمبرش گوش می‌دهد. و این سخنان در گوش بی‌دین و غیر مسلمان فرو نمی رود. او لیاقت شنیدن این سخن را ندارد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «هرکس با خانواده‌اش خوش‌رفتاری کند، خداوند عمرش را زیاد می‌کند.»[28] همان‌طورکه گفته شد معاشرت به معروف تمام حقوق مالی و غیرمالی را شامل می‌شود. حقوق افراد همانند شخصیت انسان دو بعد دارند جسمی و روحی انسان تنها در مادیات خلاصه نمی‌شود و حسن معاشرت تمام این‌ها (حقوق مالی و غیرمالی ) را در برمی‌گیرد.

آثار حقوقی نکاح دو بخش است: مالی و غیرمالی. چون نکاح در درجه اول یک قرارداد غیرمالی است و روابط شخصی زوجین مهم‌تر از روابط مالی آن‌هاست، نخست از روابط شخصی (غیر مالی) زن و شوهر سخن می‌گوییم و سپس روابط مالی آن‌ها را بررسی می‌کنیم.[29]

اصول تشریعی خداوند در آیات بسیاری از قرآن مشهود است که به مناسبت‌های مختلف در آن‌ها هرگونه ظلم به انسان‌ها از ساحت قدس الهی دور شمرده شده است:

«و ما الله یرید ظلماً للعباد»؛[30]«و خدا هیچ ظلمی برای بندگان نمی‌خواهد.»

«ان الله لا یظلم الناس شیئاً و لکن الناس انفسهم یظلمون»؛[31]«خدا به مردم هیچ ستمی نمی‌کند، اما این مردم هستند که بر خود ستم می‌کنند.»

این آیات و ده‌ها آیه دیگر نشان‌ می‌دهند خداوند خود از هرگونه ظلمی مبراست و از انسان‌ها می‌خواهد که ظلم را زشت شمرده ستم نکنند و ظلم نپذیرند. این از امتیازات اندیشه دینی امامیه است که عدل الهی را دومین اصل از اصول اعتقادی خود دانسته و از میان همه صفات الهی پس از اقرار به یگانگی خداوند، این صفت را محوری‌ترین و ریشه‌ای‌ترین صفت خداوند شمرده و به آن تأکید ورزیده است.

اکنون چگونه می‌توان به عدل الهی در نظام تکوین و احکام و قوانین شریعت معقتد بود، درحالی‌که عملاً در برابر احکام و حقوق زنان در جامعه دینی بی‌تفاوتی دیده می‌شود، و هرگونه برداشت و تحلیل آیات و روایات را بدون سنجش با ملاک عدل و رحمت الهی و اسلامی پذیرفت و مسلم شمرد؟[32]

 

7- مخاطب عاشروهن بالمعروف

دین مبین اسلام در برخی موارد به صورت مستقیم انسان مسلمان را در بعضی از آیات به تکلیف امر می‌کند.ممکن است این آیه، به نوعی تعصب‌برانگیز باشد که چرا خداوند به‌طور واضح به معاشرت معروف با زنان امر نموده است؟ پاسخ در تفاسیر چنین است: اجتماع بشری در عصر نزول قرن زن را در جایگاه و موقعیتی که اکنون هست جای نمی‌داد؛و از این‌که زن را جزء اجتماع بشری بداند کراهت داشت. در آن عصر، حاضر نبودند زن را مانند طبقه مردان جزء مردم حساب کنند، و زن را موجودی طفیلی و خارج از جامعه انسانی و ملحق به آن می‌دانستند و همین ملحق دانستن هم از روی ناچاری بود. زیراجامعه بشری آن‌روز می‌خواست از وجود زن استفاده کند و به نوعی محتاج زن بود و اورا انسان می‌دانست.ولی انسانی ناقص در انسانیت و هم‌رتبه با کودک و یا دیوانگان، با این تفاوت که کودکان روزی عاقل و بالغ می‌شدند و دیوانگان نیز روزی بهبودی پیدا می‌کردند، ولی زنان هیچ‌وقت به انسانیت کامل نمی‌رسیدند. در نتیجه باید همیشه تحت استیلای مردان قرار می‌گرفتند.[33]

به برکت دین مبین اسلام خداوند مهربان نه تنها به زن و مقام او ارزش داده و دستور به اکرام او در همه مراحل چه قبل از ازدواج و یا حتی تا بعد از طلاق دستور معاشرت به معروف داده است.معروف در ادامه آیه نوزده سوره نساء با زبانی دیگر امر به معاشرت معروف می‌کند و در واقع می‌توان گفت که معاشرت به معروف یا همان حسن معاشرت  شامل همه حقوق مالی و غیر مالی می‌شود.همان‌طورکه در ماده‌های (1102-1103-1104-…)تماما رفتارهایی را از زوجین می‌طلبند که مبنای همه آن‌ها حسن معاشرت زوجین است. زیرا اگر زوجین در این موارد به وظایفشان عمل نکنند دچار سوء معاشرت شده و محکوم خواهند شد.

 

8-حقوق مدنی مورد قبول همه جوامع

البته باید گفت این احکام تنها مختص به شریعت اسلام نیست، بلکه در تمامی قوانین مدنی و حتی در اجتماعاتی که برای خود سنتی دارند کم و بیش یافت می‌شود.هرچند قانونی هم نداشته باشند و زندگیشان جنگلی باش. درواقع، عاشروهن بالمعروف حکمی کلی‌ و اظهار امری مسلم و روشن است.[34]

 

9-معاشرت به معروف در حین طلاق

به‌زورگرفتن مهریه سوء معاشرت مرد و ظلم به زن محسوب می‌شود: 

«وإن أرَدتُم إستِبدالَ زَوجٍ مَکانَ زَوجٍ وَ ءاتَیتُم إحدیهُنَّ قِنطاراً فَلا تَأخُذوا مِنهُ شَیئاً اَتَأخُذونَه وَبُهتاناً وَ إثماً مُبیناً»[35]

«اگر خواستید بعضی از زنانتان را طلاق دهید و بازنی دیگر به‌جای او ازدواج کنید، از مهریه‌ای که به همسر طلاقی خود هنگام ازدواجش داده بودید چیزی پس نگیرید،هرچند آن مهریه مال بسیارزیادی باشد و از آن‌جایی‌که گرفتن مهریه بدون رضایت زن بغی و ظلم است.»

در این آیه کلمه بهتان به‌معنای هر سخن و عملی است که شنونده و بیننده را مبهوت و متحیرکند  و در معنای فعل استعمال شده در این آیه یعنی گرفتن بی‌جا و تجاوزگرایانه مهریه است.[36]همین معنا باعث تعجب‌کردن  (بهتاناً) است که ذکر آن بسیار صحیح و بجاست. چون شوهر با زنی که اورا طلاق داده به‌وسیله ازدواجی که با زنش کرده بود و به‌خاطر نزدیکی و وصلتی که باهم داشتند مثل شخص واحدی شده بودند، و این ظلم شوهر به زن همانند ظلم به خودش است. در حقیقت با ظلم به زن گویا به خودش ظلم کرده است، و این آسیب می‌تواند هم مادی و هم معنوی باشد و جای تعجب نیست؟ قطعا هست، و لذا از تعجب می‌پرسد چطور حق اورا می‌گیری و به او ظلم می‌کنی، درحالی‌که تو و او یک روح در دو بدن بودید؟[37]

«وَکَیفَ تَأخُذونَه وَقَد أَفضی بَعضَکُم إلی بَعضٍ وَأخَذنَ مِنکُم میثاقاً غلیظاً»[38]

میثاق غلیظ همان علقه‌ایست که عقد ازدواج و امثال آن بین آن‌دو حکم کرده بود و از لوازم این میثاق، مسأله صداق بود که هنگام عقد معین می‌شود، وزن آن‌را از شوهر طلبکار می‌شود.چه‌بسا گفته می‌شود مراد از میثاق غلیظ چیست؟عهد محکم کدام عهد است که در دستور دینی هر فردی در آیات و روایات بدان اشاره شده است؟ازدواج می‌تواند همان معنای میثاق غلیظ درباره موضوع مورد بحث ما باشد؟علامه در المیزان می‌گویدد:عهدی است که در هنگام عقد از مرد برای زن گرفته می‌شود که مثلا ب‌طور شایسته اورا نگه دارد وگرنه به‌طور شایسته طلاق دهد. همان دستوری است که خداوند متعال در این‌باره داده است،[39]و فرموده: «..فَإمساکٌ بِمعروفٍ أو تسریحٌ بِإحسانٍ ..»[40]

10-وظایف زن و مرد نسبت به یکدیگر

تکالیف زوجین نسبت به یک‌دیگر دو دسته هستند: مشترک و مختص. تکالیف مشترک عبارتند از:

1-حسن معاشرت زوجین نسبت به یک‌دیگر؛ 2- معاضدت زوجین در تشیید مبانی خانواده؛ 3- معاضدت زوجین در تربیت اولاد.

ماده 1104، زوجین را به معاضدت در تربیت اولاد امر نموده است، و ماده 1178 می‌گوید: «ابوین مکلف هستند که در حدود توانایی خود به اطفال خویش بر حسب مقتضی اقدام کنند و نباید آن‌ها را مهمل بگذارند».



[1]-سوره ال‌عمران (3) ایه159.
[2]-محمدبن یعقوب، کلینی، همان کتاب، ج2، ص120.
[3]-محمدبن یعقوب، کلینی، همان کتاب، ج2، ص331.
[4]-سوره نساء (4) آیه19.
[5]-سوره طلاق (65) ایه6.
[6]-منیره، خدادادپور،همان کتاب، ص231.
[7]-سوره بقره (2) آیه187.
[8]-سوره بقره (2) ایه228.
[9]-سوره بقره (2) آیه231.
[10]-سوره روم (30) آبه21.
[11]-سوره نساء (4) آیه20.
[12]-سوره نساء (4) آیه21.
[13]-منیره خدادابور، همان کتاب، ص232
[14]-سوره نساء (4) آیه19.
[15]-سید محمدحسین، طباطبایی، همان کتاب،ج4،ص406.
[16]-همانجا.
[17]-سوره روم (30) آیه21.
[18]-ناصر، مکارم شیرازی، همان کتاب، ج16؛ص391-391.
[19]-فضل بن حسن، طبرسی، همان کتاب،، ج19، ص117.
[20]-ناصر، مکارم شیرازی، همان کتاب، ج16، ص394.
[21]-همان، ج16، صص391-393.
[22]-سوره بقره (2) آیه187.
[23]-ناصر، مکارم شیرازی، همان کتاب، ج1، ص 65؛ محسن، قرائتی، تفسیر نور، چاپ دهم، ج1، تهران: مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، 1383، ص382.
[24]- بقره(2)آیه 187.
[25]-سید محمدحسین، طباطبایی، همان کتاب، ج2، ص64.
[26]-همان، ج16،ص250.
[27]-محمود، اکبری، معیارهای زندگی، تهران: پارسیان، 1382، ص 69.
[28]-جواد، مصطفوی، بهشت خانواده، قم: دارالفکر، 1390، ص261.
[29]-سیدعلی، حائری شاه‌باغ، شرح قانون مدنی، ج2، بی‌تا: انتشارات کتابخانه گنج دانش، 1376، ص289.
[30]-سوره غافر ( 40) آیه31.
[31]-سوره یونس ( 10) آیه44.
[32]-ترسلی، زهرا، «خقوق غیرمالی زن در خانواده»، مجله ندای صادق، شماره29، اردیبهشت1391، ص71.
[33]-سید محمدحسین، طباطبایی، همان کتاب، ج ، ص 675.
[34]-همان کتاب، ج4، ص407.
[35]-سوره نساء (4) آیه20.
[36]-سید محمدحسین، طباطبایی، همان کتاب، ج4، ص408.
[37]-همان کتاب، ج4، ص501.
[38]-سوره نساء (4) آیه21.
[39]-سید محمدحسین، طباطبایی، همان کتاب، ج4،ص409.
[40]-سوره  بقره(2) آیه229.

پژوهشگر :افسانه کریمی روزبهانی

   دوشنبه 8 آبان 1396


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم