« سرکش ترین غریزهخشوع درون ، در برون اثر دارد »

برای حضرت زینب سلام الله علیها

 

یک سال و نیم از ماجرای کربلا گفتی

هر بار جان آمد به لب‌­های تو تا گفتی

در عهد اسماعیل، خنجرها نبریدند

اما تو از «ذبحٍ عظیم» نینوا گفتی

از میخکوبِ استخوان‌ها روی ریگ داغ

از نعل‌­های خون­چکانِ اسب‌­ها گفتی

گیسو پریشان کردی و بر بادها دادی

وقتی‌که از سرهای روی نیزه‌­ها گفتی

صدبار دندان و لبت آغشته از خون شد

هر وقت شرح خیزران و شام را گفتی

هر بار حرف خیمه‌­های درد پیش آمد

آتش گرفتی … سوختی آرام … یا گفتی؟

این چشم­‌ها احرام خون و اشک می­‌بندند

اما نمی­‌دانند اول از کجا گفتی؟

ای راوی هفتاد و دو پیغام عاشورا!

با چه زبانی از تمام ماجرا گفتی؟!

هی گفتی و … گفتی و … گفتی و … نفهمیدند

از ابتدای عشق یا از انتها گفتی؟

شاعر: حسنا محمد زاده ‎


موضوعات: دلنوشته
   شنبه 4 اردیبهشت 1395
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

یا زینب جان!

1395/02/06 @ 13:26
نظر از: مدرس [عضو] 
5 stars

السلام علیک یا زینب کبری سلام الله علیها
زیر سایه مولا عاقبت بخیر باشید
التماس دعای ویژه
منتظرتان هستم

1395/02/04 @ 13:52
نظر از: ناشناس [بازدید کننده]
ناشناس
5 stars

با سلام،مطب خيلي خوبي بود.

1395/02/04 @ 13:52


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 1515
  • دیروز: 1174
  • 7 روز قبل: 5790
  • 1 ماه قبل: 46224
  • کل بازدیدها: 876360
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 13
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 24
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 17
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1