ضرورت طهارت اعضای سجده و نتایج آن
بر ما لازم است که اعضا و جوارح را با معصیت آلوده نکنیم و اگر آلوده شدند در موقع وضو اینها را تطهیر کنیم ، اسرار وضو را اهل بیت سلام الله علیها مشخص کرده اند ، فرمود وقتی انسان دست می شوید یعنی خدایا هر گناهی که با دستانم انجام دادم دارم این دستها را تطهیر می کنم .
آن وقت با دست و سر و روی پاک به طرف ذات اقدس اله توجه می کند . این موضوع آدم را راحت نگه می دارد ، یعنی هم در دنیا راحت است ، هم در آخرت راحت است ، هم وظایف خودش را در دنیا انجام می دهد ، هم وظایف مردم را به مردم بازگو می کند ، نه راه کسی را می بندد و نه خودش به بیراهه می رود
سخنان آیت الله جوادی آملی ، شنیده شده.
بعضیها در مقابل نظم خیابانی غرب، احساس حقارت میکنند،برخی دیگر در برابر دانشهای غربی و کتابخانههای بزرگ آنها…
.. غرب در طول چند قرن یک تمدن ایجاد کرده است؛ البته غرب سوابق تاریخی دارد؛ اما در دوران جدید یعنی رنسانس در طول چند دهه یک تمدن ایجاد کرده است؛ این تمدن دارای ایدئولوژی، گرایشات و ایدههای اساسی است؛ ایده اساسیاش اصالت دادن به انسان در مقابل خداست؛ یعنی به جای اینکه حق را بر مدار خدا تعریف کند، بر مدار خود انسان تعریف میکند! انسان گرایی نه به معنی کرامت انسان، انسان گرایی به معنی اینکه خود انسان اصل است.
انبیاء و ادیان آمدند و گفتند: خدا اصل است، باید خدا را پرستید، همه در مقابل او خاضع باشید، او مدار حق است نه خود انسان مدار حق باشد. انبیاء گفتهاند که از طریق وحی باید راه سعادتان را بشناسید. اما آنها گفتند نیازی به وحی نیست و عقلانیت خود بشر کفایت میکند. ما به عقل خودمان تکیه میکنیم و نیازی به هدایت انبیاء نیست.
اینها روح ایدههای آنها است. انسان باید در مقابل تقیداتی که ادیان و مذاهب میآورند آزاد باشد؛ اینها اصول تفکر آنها، بلکه عمیقتر، اصول ایدئولوژی آنها و ایدهها و آرمانهایی است که برای بشر تعریف کردهاند.
بعضیها هم به دنبال آن فلسفههایی درست کردند؛ بعد به اصطلاح خودشان متناسب با این مکتب و یا تفکر فلسفی، دانش و تکنولوژی درست کرده و ساختارهای اجتماعی را تغییر دادهاند؛ به قول خودشان چندین انقلاب اتفاق افتاده است؛ انقلاب فلسفی، انقلاب علمی ، انقلاب صنعتی و یک جامعه استوار بر آن ایدهها و آن عقلانیت درست کردهاند؛ بعد وقتی در اروپا به نقطه اوج خودش رسید، نمود این تمدن را در آمریکا بازسازی کردند.
آنگاه نفوذ از مسیر تحقیر ملتها در مقابل این تمدن آغاز شد؛ تحقق این کار سه گام دارد: تحقیر، ایجاد فریفتگی و سپس منحل کردن یک ملت درون جامعه غربی یا درون جامعه جهانی .
تحقیر چیست؟ یعنی ابتدا ما را با مظاهر پیچیدهای از تمدن خودشان مواجه میکنند؛ مانند نظم شدید و سرعت و دقت تکنولوژی که ایجاد کردهاند؛ گاهی محصولات آنها میآمده، گاهی آدمهایی میآمدند؛ صنعت توریسم خود یک ابزار انتقال فرهنگ است؛ بعضی هم میرفتند و این مظاهر تمدن غرب را میدیدند و در مقایسه با کشور خودشان میگفتند: چقدر جامعه ما دچار بی نظمی و بحران است! اتوبوسهای ما نیم ساعت انسان را معطل میکنند؛ شخصی میگفت: آنجا قطار در ایستگاه مترو با اختلاف سه ثانیه توقف می کند؛ یا میگفت من ایستگاههای مترو اش را دست کشیدم ـ آن موقع مترو هنوز در ایران نیامده بود. حالا امروز آمده دیدهایم خیلی چیز مهمی نیست ـ دیدم گرد و غبار ندارد، تمیز است؛ نظام خیابانی آنها بی نظیر است.
یک مقدار بروید جلوتر، عدالت مکتب سرمایه داری و تأمین اجتماعی و یک مقدار بروید جلوتر آنهایی که میروند دانشگاهها را میبینند و کتابخانههای یک میلیونی الکترونیکی و بعد هم فلسفههای غرب و در مقابل آن احساس حقارت میکنند؛ ملتها را با مظاهر تمدن خودشان مواجه میکردند.
ابتدا یک عده که بیشتر شخصیتهای درباری بودند از دربار قاجار رفتند اروپا را دیدند و برگشتند و احساس کردند که ما یک ملت عقب افتاده و آنها پیشرفته هستند؛ باید سعی کنیم همه چیز خود را مثل آنها کنیم!
از این عمیقتر، یک دانشگاههایی در جهان درست کردند، برای همین کار به همین منظور که مهمترینش سوربن فرانسه ، آکسفورد و هاروارد است؛ عدهای از نخبگان و مستعدین و شخصیتهایی که در دنیای اسلام و کشورهای دیگر هستند که از استعداد و توانایهای خوب ذهنی برخودار هستند را آنجا بردند و در کنار آموزشهای رسمی، آرام آرام آنها را با روح تمدن غرب آشنا کردند و بعد اینها را به کشورهای خودشان برگردانند؛ اینها وقتی در مقابل تمدن غرب قرار گرفتند احساس حقارت کردند!
این احساس حقارت موجب شد که کم کم گفتند ما باید ملتهای خودمان و کشور را متحول کنیم؛ به گونهای که مثل آنها زندگی کنند؛ مثل آنها بیندیشند؛ مثل آنها عمل کنند.
در ایران تقی زادهها و ملکم خانها رفتند غرب را دیدند و گفتند: ما از مغز سر تا نوک پایمان باید غربی شود!!
این دولت میرود، آن دولت میآید؛ همیشه همین طور بوده است. در کشور خودمان هم دولتها جابجا میشوند. این مهم نیست کسی میرود، کس دیگر میآید؛ تفکرها هم مختلف است تا اینجا اشکالی ندارد؛ ولی هیچ دولتی حق ندارد یک ملت را یک امت را در مقابل دستآوردهای دشمن تحقیر کند؛ این گناه نابخشودنی است؛ آدمی که تحقیر شده در خیابان یک چاله می بیند اولش به همه حاکمان منطقهای و شهردار هر چه به دهنش میآید میگوید، کم کم میرود سراغ دولت مرکزی، یک خورده جلوتر سراغ اسلام میرود [و] میگوید اسلام نمیتواند؛ چون داخل یک چاله افتاده است! ولی اگر انسان تحقیر نشده باشد، اعتماد به نفس داشته باشد، یک خندق هم ببیند، میگوید مهم نیست این خندق را پر میکنیم؛ کاری که امام(ره) کردند همین است؛ اعتماد به نفس و توکل به خداوند ایجاد کردند.
دشمن در نقطه مقابل مردم را تحقیر میکند؛ اما خیلی بد است که خودیها هم یک ملت را تحقیر کنند؛ برخی الان می گویند: «ما غیر از آبگوشت بزباش چیزی نمیتوانیم تولید کنیم» یا «آمریکا اگر یک دکمه را بزند همة قدرت نظامی ما را زیر و زبر میکند» یا «آب شرب ما هم درگرو ارتباط با آنها است»! این تحقیر ملت است؛ این خیلی زشت است، این ربطی به اختلاف نظرها و سلیقهها ندارد؛ با همه اختلاف نظرها به هیچ وجه حق ندارید ملت را در مقابل تمدن غرب تحقیر کنید.
غرب این کار را خودش کرده است. گاهی محصولاتش را اینجا فرستاده است؛ گاهی توریستهایی رفته اند بازدید کرده اند؛ گاهی از این عمیق تر، نخبگانی رفته اند آنجا سالها تحصیل کردهاند، این ارتباطات را درست کردهاند برای اینکه انسانها را در تمدن غرب منحل کنند؛ از نظر آنها آدمهایی که میروند آنجا و برمیگردند سفرای فرهنگی آنها هستند!
اگر یک دانشمند، یک جامعه، یک ملت خودش و بالاتر از آن نخبگانش قبول کردند که ما عقب افتادهایم و آنها پیشرفتهاند، به این نتیجهای میرسند که باید آنها را قبله خودمان قرار دهیم!
این تحقیر گاهی تا جایی پیش رفته است که همه سنتهای خودی و همه فرهنگ تاریخی خود را تحقیر کردند.
بعضی در آغاز غربزدگی در ایران گفتند: ما اصلاً باید یک نسلی از جوانها را از نو بسازیم؛ از طفولیت از جامعه ایران جدایشان کنیم. در منطقهای خاص باشند و دانشمندان و اساتید غربی آنها را با تفکر غربی تربیت کنند؛ بعد اینها را بر سر مسندها بگذاریم که کشور را متحول کنیم؛ از مغز سر تا نوک پای ما باید غربی شود!
گاهی از این بالاتر، سراغ مذهب رفتهاند و دین و مذاهب را تحقیر کردند؛ حجاب را تحقیر کردند؛ روابط اجتماعی ما را تحقیر کردند؛ اصل دینداری را تحقیر کردند؛ در طول این چندصد سال، مکاتب غربی آمدهاند دست به دست هم داده اند ما را در مقابل تمدن غرب تحقیر کردند. در دورة رضاخان به زور چادر را از سر زنان برداشتند و لباس مردان را تغییر داده و متحد الشکل کردند؛ حتی گاهی با میخ کلاه را بر سر مردان کوبیدند. در آذربایجان و ترکیه هم همین کار را کردند؛ به زور لباس اروپایی به تن مردم کردند؛ به زور چادر از سر بانوان ما برداشتند!
ولی چندی بعد در دورهی پهلوی دوم این را نمیبینید؛ از طریق تحقیر یک ملت در مقابل تمدن غرب کاری میکنند که فرد افتخار میکند که مدل لباسش اروپایی است؛ یک زن مسلمان افتخار میکند که از ژورنالهای اروپایی مدل لباس میگیرد.
در همین کشور خود ما هم همین است؛ بسیاری از بانوان مسلمان ی که در دههی پنجاه به دانشگاه میرفتند، محجبه داخل میرفتند و بی حجاب بیرون میآمدند. کسی مجبورشان نمیکرد؛ بلکه تحقیرشان میکردند؛ حجاب و پوشش اسلامی علامت عقب افتادگی، تحجر و امثال اینها بود. و عریان گرایی، مدل اروپایی پوشیدن و آزادی روابط دختر و پسر علامت پیشرفت و توسعه و عقلانیت و دانش و علم و متفکر بودن!!
وقتی ملتی این گونه تحقیر می شود طبیعی است هویت خود را از دست میدهد؛ قدم اول تحقیر ملت این است که ارزشها، خداپرستی، ایمان، اعتقاد به خدا، باورها و سنتهایشان را تحقیر کنند. بعد آرام آرام وقتی تحقیر شدی و خودت را هیچ دیدی و آنها را همه چیز، آرام آرام فریفته آن تمدن میشوی؛ وقتی فریفته شدی قدم به قدم با پای خودت در آن تمدن منحل میشوی.
استاد سید محمّد مهدی میرباقری ، سایت پاسخگویی به شبهات
وصیت تاکتیکی امام صادق علیه السلام
عصر خلافت منصور دوانیقی، دومین خلیفه مقتدر عباسی بود، ابو ایوب نحوی می گوید: منصور در نیمه های شب مرا طلبید به نزدش رفتم دیدم روی کرسی (صندلی) نشسته و شمعی در برابرش است و نامه ای در دست دارد، وقتی که بر او سلام کردم نامه را به طرف من انداخت و گریه می کرد، به من گفت: این نامه محمد بن سلیمان (والی مدینه) است، که در آن خبر داده جعفربن محمد(ع) وفات کرد، آنگاه سه بار گفت: انا لله و انا الیه راجعون، در کجا مانند جعفر (امام صادق علیه السلام) یافت می شود؟
سپس به من گفت: بنویس.
من آغاز نامه را نوشتم، گفت: (برای محمد بن سلیمان) بنویس؛ اگر او (امام صادق علیه السلام) به شخص معینی وصیت کرده است، او را احضار کن و گردنش را بزن .(نامه را نوشتم و به سوی مدینه فرستاده شد)
پاسخ نامه آمد و در آن نوشته شده بود: جعفربن محمد(ع)به پنج نفر وصیت نموده است که عبارتند از:
1 - منصور دوانیقی 2 - محمد بن سلیمان (والی مدینه) 3 - عبدالله (یکی از پسرانش) 4 - حمیده (مادر امام کاظم) 5 - موسی(ع). (1)
(در حقیقت وصی امام صادق(ع) همان موسی بن جعفر(ع) بود، ولی آن حضرت از روی تقیه این گونه وصیت نمود، با توجه به اینکه عدم صلاحیت آن چهار نفر دیگر، از نظر شیعیان، روشن بود).مطابق بعضی روایات، منصور دوانیقی، پس از دریافت جواب نامه گفت: مالی الی قتل هؤلاء سبیل: من راهی به کشتن همه این پنج نفر ندارم! (2)
پی نوشت:
1) اصول کافی، باب المعارین، حدیث 13، ص 310، ج 1
2) اعلام الوری، ص 290
—————————————————————————-
منبع:
داستانهای اسلامی از اصول کافی جلد دوم، محمد محمدی اشتهاردی
منتشر شده در وبلاگ: http://talabeh-sedaghat.kowsarblog.ir/وصیت-تاکتیکی-امام-صادق-علیه
کسی که مومن را از چیزی منع کند
عدهٌ من اصحابنا ، عن احمد بن محمد ، و ابو الاشعری ، عن محمد بن حسان ، جمیعا عن محمد بن علی ، عن محمد بن سنان ، عن فرات بن احنف ، عن ابی عبدالله علیه السلام قال ؛ ایُما مومنٍ منع مومناً شیٔا ما یحتاج الیه و هو چقدر علیه من عنده او من عند غیره اقامهُ الله یومََ القیامهِ مسودا وجههُ مزرقهٔٔ عیناهُُ مغلوله یداه الی عنقهِِ فیقال :هذا الخائن الذی خان الله ََو رسوله ثم یومر ُُ بهِ الی النار
حضرت صادق علیه السلام فرمود : هر مومنی که مومن دیگری را از چیز خود یا دیگری که قدرت بر آن دارد منع کند و آن مومن نیز نیازمند آن چیز است روز قیامت خداوند او را با روی سیاه و چشم کبود و دستهای بسته به گردن ، روی پا نگه دارد پس گفته شود ؛ این است آن خیانت کاری که به خدا و رسولش خیانت کرده ، سپس فرمان دهند که او را له دوزخ برند.
شرح :
کبودی چشم آنان در روز قیامت بواسطه شدت عطش یا شدت ترس آنهاست ، چنانچه از غریب القرآن و غیر آن در تفسیر گفتار خدای تعالی «و نحشر المجرمین یومیذ رزقا » و متحمل است که کنایه از زشتی منظر آنان باشد .
دیده شده در اصول کافی ، ابی جعفر محمد بن یعقوب اسحاق کلینی رازی ، ترجمه سید جواد مصطفوی ، انتشارات علمیه اسلامی ، جلد۴ ، ص ۷۲.
طلاب با فعالیت فرهنگی تبلیغی به مقابله با فرهنگ غرب بپردازند
طاهره شاکری مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، با عرض تسلیت سالروز شهادت امام صادق(ع)، گفت: امام صادق(ع) به جهت عدم استقرار نظام سیاسی مشخص فرصت مناسبی برای انجام فعالیتهای فرهنگی و علمی به دست آوردند.
وی افزود: بنابراین دوران امام صادق(ع) را میتوان عصر جنبش فکری و فرهنگی و برخورد با فرق و مذاهب گوناگون جهان اسلام نامید. مخالفت در این عصر به گونهای بود که بیشترین احادیث شیعه در زمینههای گوناگون از امام صادق(ع) نقل شد برهمین اساس مذهب تشیع را مذهب جعفری نام نهادند.
شاکری با تبیین اینکه فقه شیعه عمدتا بر روایات امام صادق(ع) استوار است، ابراز کرد: به همین دلیل شیعیان دوازده امامی را شیعیان مذهب جعفری مینامند.
مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین با بیان اینکه اینکه امام صادق(ع) مذهب تشیع را به عنوان یک دستگاه فکری نیرومند و قوی پایه گذاری کرد، گفت: شمار احادیث روایت شده از امام صادق(ع) و پدر بزرگوارشان از شمار روایات پیامبر(ص) و سایر ائمه معصومین(ع) بیشتر است.
وی درباره جنبش علمی و فکری حضرت، تصریح کرد: امام صادق(ع) با فرصت سیاسی که پیش آمد توانستند علوم مختلف اسلامی و بشری مانند علم فقه، حدیث، کلام، قرائت، تفسیر، طب، ریاضیات و فلسفه را پدید بیاورد.
شاکری ادامه داد: عصر امام صادق(ع) را میتوان دوران فرق و مذاهب نیز نامید زیرا در اثر برخورد مسلمین با عقاید و آرای اهل کتاب و نیز دانشمندان یونان، شبهات و اشکالات گوناگونی پدید آمده بود.
مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین مسؤولیت و وظیفه طلاب مکتب امام جعفرصادق(ع) در عرصه تبلیغ و نشر معارف اسلامی بسیار مهم دانست و خاطرنشان کرد: در عصر غیبت امام زمان(عج) طلاب وظیفه سنگین آگاه سازی مردم نسبت به معارف الهیه را بر عهده دارند بنابراین روحانیت باید در برابر هجمه فرهنگی غرب که دین اسلام را نشانه رفته به صورت خودجوش به ترویج فرهنگ اسلامی بپردازند.
اشعار امام صادق علیه السلام
سفیان ثوری روزی امام علیه السلام را دید و گفت : پسر رسول خدا از مردم کناره گرفته ای . امام فرمود : سفیان زمانه تباه شده و برادران دگرگون گشته اند . دیدم تنها بودن دل را آرامش بخش است و سپس فرمود :
ذهب الوفأ ُُ ذِهابَ أمسِ الذاهبِِ و الناسُ بینَ مخاتلٍ و مواربٍ ۱
یفشون بینهم الموَدهَ و الصفا. و قلُوبُهُم محشوهٌ بعقاربٍٍ ۲
تعصی الا لاه تُظهره حُبهُ هذا لعَمُرک فی الفعالِ بدیعٌ ۳
لو کان حُبُکَ صادقاً لأطعتهُ. انّ المحبّ لِمن یُحبُ مطیع۴
علمُ المحجهِ واضحٌ لِمریدِهِ. و ارَی القلوبََ عنِ المحجبه یعمی ۵
و لقد عجبتُ لها لکٍ و نجاتهُ موجودهٌ و لقد عجبتُ لمن نجی. ۶
۱_ وفا از میانه رفت ، چنان که روز گذشته رفت و مردم یا فریبکارند یا به یکدیگر زیان رسان.
۲_ آشکارا میان خود از دوستی و یکرنگی دم می زنند ، حالی که دلهاشان پر است از کژدم ها ( ی گزنده )
۳_ خدا را نافرمانی می کنی و دوستی او را می نمایانی ! به جانت سوگند این شگفت کاری است .
۴_ اگر دوستیت راست می بود او را فرمان می بردی ، که دوستدار فرمانبدار کسی است که او را دوست می دارد .
۵_ کسی که خواهان راه راست باشد ، نشانه های آن برایش آشکار است و می بینم دلها در دیدن راه راست نابیناست .
۶_ و در شگفتم از تباه شونده ای که نجات او موجود است و در شگفتم از آنکه نجات یافت .
دیده شده در کتاب زندگانی امام صادق علیه السلام ، سید جعفر شهیدی ، نشر فرهنگ اسلامی ، صص ۱۱۵_ ۱۱۶
توصیه امام صادق علیه السلام با جوان کوفی
کسی بعد از اعمال حج گفت بروم امام خودم را ببینم ، آمد مدینه زیارت پیغمبر و آمد در خانه امام صادق علیه السلام .
وقتی آمد دید در باز است ، آمد داخل ، ائمه اطهار همیشه جایی برای همانها داشتند ، دید اتاق شلوغ است ، گوشه ای نشست تا خلوت شد ، وقتی خلوت شد امام صادق علیه السلام صدایش کرد و فرمود : جوان نزدیک بیا .
آمد روبروی حضرت صادق علیه السلام زانو زد و امام علیه السلام فرمود خدا رحمت کند پدر تو را ، شیعه واقعی ما بود …
جوان به امام صادق علیه السلام گفت یابن رسول الله ما که هر سال نمی توانیم بیایبم مدینه یک نصیحت به ما بکنید که تا آخر عمرم پیش کس دیگری نروم . حضرت فرمود : « علیک بالصدق الحدیث و اداء الامانت ؛ آدم راستگویی باش و آدم امینی باش »
کذاب و خائن نباش . اگر برگردی کوفه و زبانت ، زبان صدق باشد نه زبان ریا ، نه زبان ریا و …
امام فرمود ؛ اگر اهل زبان صدق باشی و امین« تشارک فی اموال الناس » همه عشق می ورزند که با مالشان تو را یاری برسانند . یعنی تو را آنقدر دوست دارند که نمی گذارند دستت خالی باشد چون همه اهل صدق و امین را دوست دارند .
سخنان شیخ حسین انصاریان
۴:۵۲
دیدن خدا ….
نقل است که یکی پیش امام صادق علیه السلام آمد و گفت : خدای را به بنمای . گفت ؛ آخر نشنیده ای که موسی را گفتند« لن ترانی» . گفت : آری ! اما این ملت محمد صلی الله است که یکی فریاد می کند «رأی قلبی ربی » دیگر نعره می زند که « لم اعبد ربأ لم اره » .
صادق علیه السلام گفت : او را ببندید و در دجله اندازید ، او را ببستند و در دجله انداختند ، آب فروبرد ، باز برانداخت . مرد گفت : یا ابن رسول الله الغیاث الغیاث .
صادق علیه السلام گفت : ای آب فرو برش ، باز برآورد ، مرد گفت :یا ابن رسول الله الغیاث الغیاث .
صادق علیه السلام گفت ؛ فرو بر . همچنین چند بار آب را می کفت فرو بر ، که فرو می بر چون بر می آورد می گفت :یا ابن رسول الله الغیاث الغیاث . چون از همه نومید شد و وجودش همه غرق شد و امید از خلایق منقطع گردید این نوبت که آب او را برآورد گفت : الهی الغیاث الغیاث .
صادق علیه السلام گفت : حق را دیدی ؟
مرد گفت : تا دست در غیب می زدم در حجاب بودم چون به کلی پناه به او بردم و مضطر شدم روزنه ای درون دلم گشوده شد آنجا را نگریستم و آنچه را می جستم دیدم . و تا اضطرار نبود آن نبود که « امن یجیب المضطر اذا دعاه »
صادق علیه السلام گفت : تا صادق می گفتی کاذب بودی اکنون آن روزنه را نگاه دار که جهان خدای بدانجافروست .
و گفت : هر که گوید خدای بر چیزیست یا در چیزیست یا از چیزیست او کافر است ..
دیده شده در کتاب تذکره الاولیا ، فرید الدین عطار نیشابوری ، مصحح احمد آرام ، نشر پاکتاب ، باب اول ، ص ۳۴ .
دعا برای دورشدن از شر مزاحم
امام صادق علیه السلام فرمود : هرگاه از شر کسی ترسان و بیمناک بودی ، این دعا را بخوان ؛« اللهمّ اِنَک لا یکفی منک احدُ و انت تکفی من کلِّ احدٍ من خلقک فاکفنیٖ شرَّ ( نام فرد شرور آورده شود ) : بار خدایا ! هیچ کس شر تو را باز نمی گرداند و تو شر همگان را باز می گردانی ، خدایا ، شر فلان کس را از من بازگردان »
دیده شده در کتاب ذکرهای شگفت معصومین علیهم السلام ، سید ابوالحسن موسوی نژاد خمینی ، به اهتمام اسلامی حسینی ، نشر بوستان قرآن ، ص ۱۱۹
زمان مناسب برای ابراز محبت به فرزند
از نظر اسلام ، اظهار محبت و مهرورزی باید از دوران کودکی آغاز و پایه ریزی شود ، خداوند تربیت همراه با محبت و رحمت را ، حکمت سفارش فرزندان به احتراو و محبت نسبت به پدر و مادر قرار داده است .
پیامبر اکرم صلی الله در سفارشی فرمود : « اََحبوا الصبیان و ارحموا ... : کودکان را دوست بدارید و آنان را مورد لطف و رحمت قرار دهید .
امام صادق علیه السلام نیز در این مورد فرمود : « ان الله عزوجل یرحم الرجل لِشده حُبه لولده : خداوند مرد را به خاطر شدت محبت به فرزندش ، مورد لطف و رحمت قرار می دهد .»
کودکان همانگونه که به تغذیه جسمانی نیاز دارند ، به همان میزان به محبت و عطوفت نیز نیاز دارند . کودکان همواره باید احساس کنند که پدر و مادرشان آنها را دوست دارند و حامی او هستند و همین محبت و توجه ، محیط روانی آرام و قابل اعتمادی را برای آنها فراهم می کند که عامل عمده و موثری در رشد و تکامل عاطفی آنان می باشد .
محبت مهربانی در خانواده ، پایه اساسی پرورش صحیح عواطف کودکان است و در پرتو آن می توان احساسات کودک را به خوبی هدایت نمود و او را به راه صحیح و مسیر سعادت بخش سوق داد . با بررسی واژه محبت در قرآن ، درمی یابیم که خداوند نیز از عنصر محبت برای تحریک و تشویق جامعه انسانی به انجام کارهای نیک و شایسته و بازداشتن آنها از بدی ها و انحراف ها ، استفاده کرده است .« ... ان الله حب التوابین : همانا خداوند توبه کاران را دوست دارد . سوره بقره آیه ۲۲» « … ان الله یحب المحسنین : همانا خداوند نیکوکاران را دوست می دارد ، آل عمران آیه ۱۴۸» …
در مسیر تربیت عامل محبت قویترین عنصر برای پذیرش و تحمل و تفاهم است اگر در خانواده ، محبت متقابل حاکم شود و پدر و مادر بتوانند محیطی آکنده از مهر و عواطف به وجود آورند ، راه تفاهم و همکاری برای فرزندان باز می شود و فرزندان پرورش یافته در چنان محیطی ، در عرصه های بزرگ اجتماع با مردم مهربان و رئوف خواهند بود .
اما اگر فرزندان لذت محبت و احترام را در خانواده و از سوی پدر و مادر نچشیده باشد اساسا معنای محبت و مهرورزی را درک نخواهد کرد و اگر با آنان نامهربانی شود و با خشونت و بی احترامی برخورد گردد ، آنان نیز با مردم همانگونه رفتار خواهند کرد .
دیده شده در کتاب خانواده قرآنی ،عیسی عیسی زاده ، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص ۱۶۲.
<< 1 ... 98 99 100 ...101 ...102 103 104 ...105 ...106 107 108 ... 253 >>