اساسا راه شناخت اهل بیت علیهم السلام آن نیست که مقید به مناسبت ها باشیم. هر روز روز امام سجاد علیه السلام است و هر روز برای پیامبر صلی الله علیه وآله است و هر روز مختص به پرفضیلت ترین بندگان خدا در روی زمین - که محمد و آل محمد هستند - اختصاص دارد و ما باید از هر روزمان استفاده کنیم تا از راه مطالعه زندگی و گفته ها و عمل به راه زندگی ائمه علیهم السلام ، به آنان نزدیک شویم.


شبیه ترین به امیرمومنان

امام زین العابدین علیه السلام شبیه ترین مردم به جد خود امیرالمومنین علیه السلام بود. شبها بسیار نماز می گذارد و بسیار قرآن تلاوت می نمود. مشکهای پرآب به دوش می کشید و به خانه ایتام و مسکینان می رفت. حدود سیصد خانواده از مستحقین را از جهت آب و نان اداره می کرد و نمی دانستند که چه کسی به آنها غذا می دهد تا آنکه پس از رحلت که اثر جای مشک آب و ظرفهای نان را به دوش حضرت دیدند و خانوده های فقیر مدینه که بی آب و نان ماندند، فهمیدند آن کارها را حضرت علی بن الحسین انجام می داده است.

بجز آن، امام سجاد علیه السلام روزی صد گوسفند در آشپرخانه می کشتند و سفره ایشان همیشه گسترده بود که فقرا و یتمیان و مسکینها و در راه ماندگان می آمدند. امام شخصا به آشپزخانه سرکشی و از مردم پذیرایی می فرمود.

امام سجاد علیه السلام، برده داری بود که بجای شلاق زدن و کار کشیدن از برده ها، آنها را در فضایی قرار می داد که بتوانند حقایق و معارف دینی را به صورت علمی و عملی بیاموزند و بعد آزاد شوند

غذا بردنهای مخفیانه شبانه و سفره پهن کردن های روزانه امام سجاد علیه السلام یادآور این آیه از قرآن است:

الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره/ 274)؛ كسانى كه اموالشان را در شب و روز و پنهان و آشكار انفاق مى‏كنند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شایسته و مناسب است و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مى‏شوند.

بنابراین آنچه نزد خدا پسندیده است، آن است که دو نوع انفاق داشته باشیم: بخشی از اموال خود را در روزها و آشکارا در راه خدا خرج کنیم - که هر کسی بتواند از آن مطلع شود - و بخش دیگر را شبانه و به روشهای مخفیانه، که کسی متوجه نشود. جالب آن است که این آیه در شأن امیرالمومنین علی علیه السلام نازل شد که همان مقدار پولی را که داشتند، بخشی را آشکارا و بخشی را مخفیانه خرج نمودند. امام سجاد علیه السلام هم در اینجا به این سنت اسلامی عمل نمودند. بخشی از رسیدگی های خود به فقرا را مخفیانه و بخشی را آشکار انجام می دادند.

اینها بخشی از صفات والای اخلاقی و رفتاری امام سجاد است.
امام سجاد (ع)

مدرسه انسان ساز

نکته دیگری که در زندگی زین العابدین علیه السلام تعجب آور است، خریدن برده است. هر چند باور کردن آن مشکل است، امام سجاد علیه السلام بسیار بسیار برده می خریدند و نگه می داشتند، اما مگر یک نفر در زندگی چند خادم نیاز دارد و مگر یک انسان توان مدیریت کردن چند خادم را در هر لحظه دارد؟ ما که می دانیم امام علیه السلام و هیچ کدام از خاندان نبوت، تجارت برده نمی کردند و این کار را ناپسند می شمردند؛ بنابراین در این کار حضرت چه حکمتی وجود دارد؟

با مطالعه زندگی امام سجاد علیه السلام در می یابیم که امام در واقع مدرسه ای راه انداخته بودند و خود هم آن را مدیریت می فرمودند. روش کار اینگونه بود که برده می خریدند و آنها را چند ماه پیش خود نگه می داشتند و اخلاق و رفتار صحیح و دینی را آموزش می دادند و در نهایت، آنها را آزاد می کردند. این رفتار آن حضرت جزو بزرگترین خدمتهایی بوده که می شده در آن زمان انجام داد که به فکر هیچکسی نمی رسید. برخی از این برده ها بعدا مشهور و نقش آفرین شدند و برخی از آنها به مقامات معنوی دست یافتند و همه اینها در سایه پرورش در سایه امام سجاد علیه السلام بود.

امام سجاد علیه السلام، برده داری بود که بجای شلاق زدن و کار کشیدن از برده ها، آنها را در فضایی قرار می داد که بتوانند حقایق و معارف دینی را به صورت علمی و عملی بیاموزند و بعد آزاد شوند.

رفتار آن حضرت با برده ها خواندنی است. توجه علاقمندان را به مقاله ای در همین سایت جلب می کنیم.

از زندگی امام سجاد علیه السلام می آموزیم که راه حق هیچگاه بسته نمی شود. هر قدر هم که بی یار و یاور و تحت فشارهای حکومتی باشیم اگر تقوای خدا را مراعات کنیم، همواره خدا راهی را در پیش روی ما قرار خواهد داد و به اندیشه ما برکت می دهد
همواره در مسیر حق

با نگاه کلی به زندگی امام، می فهمیم که ایشان هیچ لحظه ای بیکار و معطل نماندند آن هم در شرایط رعب آلود آن دوران (بنی مروان) که سخت ترین شکنجه ها و کشتن ها و فحاشی ها و بی آبرو کردنها برای دوستان اهل بیت علیهم السلام روا شده بود. به عنوان مثال حجاج، دست و پای یحیی بن ام طویل را به جرم پیروی از امام سجاد علیه السلام برید و او را به شهادت رساند که تنها یکی از جنایتهای فراوان حجاج، استاندار وقت، بود. با این حال امام از هیچ فرصتی برای روشن کردن راه حق کوتاهی نمی فرمود.

از زندگی امام سجاد علیه السلام می آموزیم که راه حق هیچگاه بسته نمی شود. هر قدر هم که بی یار و یاور و تحت فشارهای حکومتی باشیم اگر تقوای خدا را مراعات کنیم، همواره خدا راهی را در پیش روی ما قرار خواهد داد و به اندیشه ما برکت می دهد.

جالب آنکه ایشان با همه مشغله ها، از عبادت غافل نبودند؛ روزهای بسیاری را روزه می گرفتند و شبهای بسیاری را به نماز و قرآن به صبح می رساندند و با این همه، عبادتهای خود را در مقایسه با عبادتهای علی علیه السلام ناچیز می شمردند.

نکته آخر آنکه امام علیه السلام مراقب بودند یاد و خاطره عاشورا فراموش نشود و به همین دلیل هر وقت برای آن حضرت آب می آوردند، گریان می شدند. از ایشان می آموزیم که برای زنده نگه داشتن راه حقیقت بجای سخنرانی های مکرر، با عمل خود مردم را آگاه کنیم.

هر چه بیشتر درباره زندگی اهل بیت علیهم السلام مطالعه می کنیم علاقه ما به ایشان افزایش می یابد. خدایا ما را در دنیا و آخرت با آنان قرار ده و ما را در شبیه شدن به آنان موفق گردان.


پی نوشت:

مجموعه زندگانی چهارده معصوم، حسین عمادزاده، ص683.


صفحات: 1· 2


موضوعات: خواندنی ها
   سه شنبه 27 آبان 1393

 

از روز عرفه و شهادت حضرت مسلم اکثر مردم جامعه خود را برای آمدن ماه محرم آماده می کنند و تکاپوی برپایی هیئات مذهبی، دسته ها، تکیه ها و … برای عزای حسینی هستند. همه جا سیاه پوش می شود، در تمام نقاط شهرها و در تمام محله ها بنرها و پلاکاردهای بر پایی مراسم های عزاداری به چشم می خورد.

با شروع ماه محرم و از شب اول، تقریباً به مدت ده شب شرکت در مراسم های عزاداری جزء برنامه ضروری و لاینفک مردم می شود. شب ها صدای عزاداری و دسته های زنجیر زنی به گوش می رسد.

همه این ها خوب است و نمی خواهیم خط بطلان بر این شعائر مذهبی بکشیم و آنها را نفی کنیم. باید در شهادت و ماتم حضرات معصومین: عزادار و ماتم زده بود و در غم آن ها خود را شریک دانست. ولی آیا تا به حال قدری اندیشیده ایم که زندگی ما چقدر شبیه آن بزرگواران است؟ کجای مناسبات زندگیمان ربطی به مناسبات حسینی دارد؟

کاش همراه همه عزاداری ها اندکی تامل و تفکر داشته باشیم. تا به حال به ویژگی های بارز و شاخص یاران حضرت حسین بن علی بن ابیطالب نگریسته ایم و اندیشیده ایم؟ اندیشیده ایم که به چه علت این افراد برای آن واقعه مهم انتخاب شدند؟

در جریان واقعه کربلا، عاشورا؛ بارها حضرت حسین روشنگری کردند و ادامه راه را تبیین کردند؛ تا هرکس تمایلی ندارد، برود و جان خود را حفظ کند. آن ها که ماندند و نرفتند و بر عهد و پیمان خود ماندند؛ از آن دست آدمیانی بودند که چون ابتدا قول داده بودند؛ رنگ عوض نکردند و محکم و استوار و تمام قد ایستادند.

افرادی مانند مسلم بن عوسجه و حبیب بن مُظاهر شبانه از کوفه گریختند و خود را به امام حسین علیه السلام رساندند زیرا نمی خواستند ننگ عهد شکنی را تا آخر زندگی با خود بکشند.

مردم کوفه حضرت حسین علیه السلام را دعوت کردند. ایشان هم در جواب آن دعوتنامه ها به سمت کوفه حرکت کردند. ولی جماعت کوفی بر قول و عهد خود نماندند و باعث آن اتفاق تلخ شدند. شاید اگر آن ها نامه را نمی نوشتند یا بر پیمان خود باقی می ماندند؛ جریان تاریخ به کلی تغییر می کرد؛ سپاه باطل محو می گشت و بر مسند حکومت تکیه نمی کرد. با توجه به این اتفاقات و جریان ها باید به این فکر کنیم که ما؛ پیروان آن امام والا مقام چقدر بر روی عهد و پیمان خود می مانیم و به آن وفا می کنیم؟
برای دوری از اَنگ بی عقلی و ضد عقل بودن، به عهد ها و پیمان های خود وفادار باشیم و قولی ندهیم که نتوانیم به آن عمل کنیم

باید توجه کرد که یکی از بدیهی ترین ارزش های انسانی وفای به عهد است. این ویژگی از بزرگترین واجبات و تکالیفی است که خداوند باری تعالی بر همه مکلفین واجب نموده و تخلف از آن بر هیچ کس حتی مشرک، منافق و کافر جایز نیست.

وفای به عهد ضامن نظم و ثبات و جامعه می گردد و بر بقای حیات اجتماعی اثر دارد. به همین علت در متون اسلامی تاکید بسیار زیادی بدان شده است.

خداوند در قرآن کریم یکی از صفات برجسته حضرت اسماعیل را صادق الوعد بودن دانسته؛ (وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ إِسْماعیلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِیًّا) مریم/54. در روایتى مى‏خوانیم: اینكه خداوند اسماعیل را صادق الوعد شمرده، به خاطر این است كه او بقدرى در وفاى به وعده‏اش اصرار داشت؛ كه با كسى در محلى وعده‏اى گذارده بود، او نیامد، اسماعیل علیه السلام همچنان تا یك سال در انتظار او بود! هنگامى كه بعد از این مدت آمد، اسماعیل گفت: من همواره در انتظار تو بودم.

از این رو از آیات و روایات می توان به این نتیجه رسید که وفای به عهد ویژگی انسان هایی است که در اوج قرار دارند و پیامبران و ائمه معصومین: هم در رأس هستند.

منظورمان از عهد کلی است؛ چه عهدها و قول های میان اشخاص و چه در نگاه کلان تر؛ عهدها و معامله های جوامع.

هنگامی که انسان ها بر عهد و پیمان خود باقی بمانند معاشرت میان آن ها مستحکم می شود و قطعاً این ارزش گذاشتن و احترام به حقوق دیگران ضامن ثبات روابط انسانی و اجرای عدالت است و منافع افراد زیر سوال نرفته و پایمال نمی گردد.

خداوند در مورد کسانی که بر عهد های خود وفا دارند اینگونه می فرماید: (بَلى‏ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى‏ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقین.) (آل عمران/76)

در آیه ای دیگر این طور می گوید: (مِنَ الْمُوْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا) (احزاب/ 23)
این ویژگی از بزرگترین واجبات و تکالیفی است که خداوند باری تعالی بر همه مکلفین واجب نموده و تخلف از آن بر هیچ کس حتی مشرک، منافق و کافر جایز نیست

مومنان واقعی کسانی هستند که بر عهد و پیمان خود با خداوند و حتماً می ایستند و وفادارند.

در سوره رعد ویژگی صاحبان عقل و لُب را پایداری به عهد با خداوند می داند: (إِنمَّا یَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ/ الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لَا یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ) (رعد/19-2) بنابراین برای دوری از اَنگ بی عقلی و ضد عقل بودن، به عهدها و پیمان های خود وفادار باشیم و قولی ندهیم که نتوانیم به آن عمل کنیم.


نتیجه گیری:

ما آدمیان باید توجه داشته باشیم که خداوند؛ روز قیامت از عهدها و پیمان ها سوال می کند؛ برای وفادار بودن و نبودن بر سر آن ها حتما بازخواست خواهیم شد؛ بزرگ ترین پرده دری نقض عهد و پیمان است. ما که در این دنیا نسبت به افراد دیگر رفتار زشت پرده دری را داشته ایم و به حقوق آن ها احترام نگذاشته ایم؛ نباید انتظار داشته باشیم که در دادگاه عدل الهی با ما خوب رفتار شود. (وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْوُلاً) (اسراء/34)

یادمان بماند که اگر عهدی بستیم بر آن بمانیم و این ارزش اخلاقی را روز به روز در خود تقویت کنیم تا دچار پرده دری الهی نگردیم.

و چه زیبا می گوید سعدی:

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را

قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد

سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را

گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی

دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را

گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم

تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را

 

 

به کوشش زهرا کفایی جلیل فرد



موضوعات: خواندنی ها
   شنبه 24 آبان 1393


كاش ما هم كبوترت بودیم

آستان بوس محضرت بودیم


كاش با بال های خاكی مان

لااقل سایه گسترت بودیم


كاش ما هم به درد می خوردیم

فرش قبر مطهرت بودیم


كاش می سوختیم از این غربت

شمع بالای بسترت بودیم


كاش می شد كه محرمت بودیم

عاشقانه ابوذرت بودیم


كاش در كوچه ی بنی هاشم

پیش مرگان مادرت بودیم


كاش ماه محرمی آقا

یك دهه پای منبرت بودیم


كاش می شد كه گریه كنهای

روضه ی تیغ وحنجرت بودیم


كاش می شد كه سینه زنهای

نوحه ی گریه آورت بودیم


كاش در روز تشنگی محشر

باده نوشان ساغرت بودیم


در قیامت به گریه می گوییم:

كاش…ای كاش..نوكرت بودیم


وحید قاسمی


موضوعات: خواندنی ها
   جمعه 16 آبان 1393

 

همه ما امام حسین علیه السلام را مجاهد فی سبیل الله می‌خوانیم که صفتی درست و بجاست. در اینجا می‌خواهیم یکبار دیگر به معنای جهاد توجه کنیم و ببینیم آیا شامل سایر ائمه علیهم السلام نیز می‌شود یا خیر و با معرفی یک کتاب به طور ویژه به جهاد امام زین العابدین علیه السلام می‌پردازیم.


تهمت “نامجاهد” به امام

اگر کسی بخواهد با دید ظاهری به زندگی امام سجاد علیه السلام بپردازند، آن حضرت را شخصی غیرمجاهد می‌خواند و سابقه این تهمت مطابق روایات حتی به زمان زنده بودن ایشان بر می‌گردد(کافی، 4، 257و نیز ج5، ص22)

در کتاب کافی می‌خوانیم که شخصی به نام “عباد بصری” حضرت زین العابدین علیه السلام را در راه مکه دید و به آن حضرت اینگونه اعتراض کرد: “جهاد و سختی آن را رها کرده‌ای و به سراغ حج و آسانی آن آمده‌ای؛ سپس آیه 111 سوره توبه را به آن حضرت گوشزد کرد که توصیه به جهاد و پاداش الهی برای جهادگران است:

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُۆْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِكُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم‏».

امام سجاد علیه السلام در جواب او فرمود: آیه را تمام بگو. در ادامه آیه آمده است:

«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُۆْمِنِینَ ».

هرگاه این افراد که وصفشان در قرآن آمده است را دیدیم، جهاد کردن به همراهشان از حج پرفضیلت‌تر است.


معنای جهاد

برای اینکه نشان دهیم که آن حضرت حقیقتاً جهادگر بوده‌است نیازمندیم که اولا قدری با این واژه آشنا شویم. جهاد از ریشه «جهد» و به معنای سختکوشی است. به کسانی که در جبهه‌های جنگ در راه خدا می‌جنگند جهادگر گفته می‌شود زیرا مشغول اجرای فرمانی الهی هستند که برای خیلی از مردم سخت می‌نماید. قرآن به توبیخ منافقانی می‌پردازد که به دنبال هر بهانه‌ای به دنبال ترک جهاد و جنگ در راه خدا بوده‌اند و از این لحاظ می‌فهمیم که دلالت واژه جهاد بر جنگ،‌ قطعی و روشن است.
در زیارت جامعه که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم السلام قرائت می‌شود اینگونه می‌گوییم: « وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ : نهایت حد ممکن از جهاد که ممکن بوده است را شما انجام داده‌اید». این سخن به معنای آن است که ائمه طاهرین علیهم السلام همگی بلااستثناء جهادگر بوده‌اند؛ چه آنان که مانند سالار شهیدان علیه السلام شمشیر به دست گرفته‌اند و چه آنانکه چنین نکرده‌اند

با این حال وقتی آیات دیگر قرآن و روایات معصومین علیهم السلام را مطالعه می‌کنیم در می‌یابیم که جهاد یک معنای کلی دارد و شامل حالات مختلف انسان می‌شود و در بین مۆمنان کسانی هستند که در زمان صلح هم جزو مجاهدان هستند. به عنوان مثال در آیه شریفه 69 از سوره عنکبوت می‌خوانیم: « وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین‏ ».

در کتاب کافی آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله گروهی را به جنگ فرستاده بودند. زمانی که بازگشتند ایشان فرمودند: خوش آمد باد به کسانی که جهاد اصغر را انجام داده‌اند و جهاد اکبر هنوز باقی است. آنها پرسیدند منظور شما از جهاد اکبر چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: جهاد نفس(ج5، ص12)

تو با دشمن نفس همخانه چه در بند پیکار بیگانه


جالب آن است که مرحوم کلینی،‌ گردآوردنده کتاب کافی، این حدیث را در فصلی به عنوان “وجوه جهاد” گنجانده است و در این فصل احادیثی را آورده است که نشان می‌دهد که جهاد تنها مخصوص جبهه جنگ نیست و انواع مختلفی دارد مانند ایجاد کردن و نگهداری از رسوم پسندیده، جهادهای مخصوص زنان و جهاد نفس.


امامان همگی جهادگر بوده‌اند

بی‌شک یکی از عمومی‌ترین مصادیق جهاد، همان جهاد نفس است و اهل بیت علیهم السلام قهرمانان عرصه جهاد نفس می‌باشند؛ به علاوه، این چهارده انسان پاک سرشت همواره بهترین و کاملترین نوع جهاد را انجام داده‌اند؛ همانگونه که در زیارت جامعه که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم السلام قرائت می‌شود اینگونه می‌گوییم:

« وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ : نهایت حد ممکن از جهاد که ممکن بوده است را شما انجام داده‌اید».

این سخن به معنای آن است که ائمه طاهرین علیهم السلام همگی بلااستثناء جهادگر بوده‌اند؛ چه آنان که مانند سالار شهیدان علیه السلام شمشیر به دست گرفته‌اند و چه آنانکه چنین نکرده‌اند.
وقتی آیات دیگر قرآن و روایات معصومین علیهم السلام را مطالعه می‌کنیم در می‌یابیم که جهاد یک معنای کلی دارد و شامل حالات مختلف انسان می‌شود و در بین مۆمنان کسانی هستند که در زمان صلح هم جزو مجاهدان هستند

در قسمت دیگری از این زیارتنامه به ائمه اطهار می‌گوییم: ” وَ سَاسَةَ الْعِبَاد” یعنی شما سیاستمدارترین مردم(به معنای مثبت) هستید. به بهترین وجهی که ممکن بود مطابق شرایط زمانه خودتان دین را به پا داشتید.

 

روح الله رستگارصفت

صفحات: 1· 2


موضوعات: خواندنی ها
   جمعه 16 آبان 1393

 

برخی از سوالاتی که جا دارد هر شیعه عاشق اباالفضل علیه السلام از خود بپرسد این است که اگر عباس علیه السلام که دارای بصیرتی نافذ بود با وضعیت اسفبار امروز دنیای اسلام چه می کرد و چگونه عزای امام حسین علیه السلام را به پا می کرد؟ آیا دنبال قمه زنی و ترویج آن می رفت ؟!! یا به دنبال دفاع از حریم حرم و حفظ کیان اسلام و خصوصا تشیع؟!

اگر عباس علیه السلام به عنوان یک امام شناس بصیر در یک شبکه اجتماعی یا ماهواره ای ظاهر می گشت به دنبال وحدت دنیای اسلام و همدلی امت پیامبر صلی الله علیه و آله می بود یا دنبال اختلاف افکنی و توهین به مقدسات این و آن؟!!

در عزای سالار شهیدان زار زار می گریست یا این که به جای گریستن زنجیر تیغ دار بر پشت خود می کشید و از روی آتش و میخ و سیخ راه می رفت و به تعبیر برخی از مدعیان «عزاداری خون» به راه می انداخت؟!

مگر نه این است که فاطمه زهرا سلام الله علیها امامت را مایه وحدت امت شمرد؟! پس چگونه است که از برخی حنجره ها و حلقوم ها صدای تفرقه و اختلاف افکنی بلند است؟! کدام سامری در درون این گوساله می دمد؟!

چه کسی می تواند در این تردید داشته باشد که امروز مرجعیت حاضر در عراق با همین سیاست وحدت اسلامی توانسته است عراق را از فروپاشی و تجزیه نگه دارد؟ چه کسی می تواند نقش جمهوری اسلامی که داعیه دار شعار قرآنی «وحدت اسلامی» است را در حفظ شهرهای مذهبی عراق از سقوط و افتادن در دست وهابی های خبیث داعشی انکار کند؟

بزرگترین درس عاشورا دشمن شناسی و شناختن دشمن اصلی است تا به جای پرتاب تیر به سمت وی به جبهه خودی خنجر نزنیم!

بله این نگاه به عاشوراست که از آن هشت سال دفاع مقدس و جان بر کفی بر می خیزد و این الگوسازی عباس علیه السلام در شجاعت و بصیرت و ولایت پذیری برای جوانان است که از آن، دفاع از حرم حاصل می شود؟

عزاداری سنتی که امام راحل(ره) بر آن تأکید داشتند باعث ارث بردن فضایل از عباس علیه السلام توسط جوانان می شود، روحیه شهادت طلبی جوانان ایرانی در هشت سال دفاع مقدس و تمام عملیات های استشهادی و غیر استشهادی حزب الله لبنان در لبنان و سوریه و غیر آن ناشی از نوع نگاه امام راحل به مسأله عاشوراست که در واقع همان نگاه تحریف نشده خود اهل بیت علیهم السلام به عاشورا می باشد.

سوق دادن هیئات و جلسات مذهبی به سمت بی توجهی به مسائل کلان امت اسلامی چیزی جز تحریف مقاصد اصلی عاشورا نیست و هر کس که به چنین چیزی دامن می زند دانسته یا ندانسته خیانتی بزرگ را مرتکب می شود که قطعا باید در پیشگاه خداوند و خصوصا امام حسین علیه السلام پاسخگو باشد.

عده ای به جای سرمشق گرفتن از امام حسین علیه السلام که فرمود: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: أیها الناس من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهد الله مخالفا لسنة رسول الله فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله أن یدخله مدخله و أنا أحق من غیر …»
چاپ هشتم «سقای آب و ادب»

یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای مردم هر کس ببیند که پادشاه و سلطه ظالمانه ای، حلال خدا را حرام می شمارد و عهد خداوند را نقض می کند و با سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت می نماید، اگر هیچ عکس العمل زبانی و عملی از خود نشان ندهد بر خداوند واجب است که او را در همان جهنمی ببرد که آن ظالم را برده و من شایسته ترین فردی هستم که باید عکس العمل نشان دهم!

خلاصه، عده ای به جای سرمشق قرار دادن این کلام ابی عبد الله علیه السلام می گویند ما فقط عزاداری می کنیم و به مسائل سیاسی کاری نداریم!!

وقتی اصحاب معاویه به سرحدات حکومت امیر المومنین علیه السلام وارد شدند و از زن معاهد یعنی غیر مسلمان زیور آلات وی را ربودند آن حضرت فرمودند که اگر یک مسلمانی این حادثه را بشنود و از تاسف بمیرد مورد ملامت نیست. حال چگونه است که قریب به پنج هزار زن ایزدی را در شمال عراق گروه داعش لعنة الله علیهم به اسارت برده و تبدیل به برده جنسی نموده اند اما برخی می گویند ما به مسایل سیاسی کاری نداریم؟! علت این است که اگر بخواهند کار داشته باشند طبعا باید ریشه های داعش را که امریکا و اسرائیل و انگلیس خبیث هستند محکوم کنند لکن چه کنند که به خاطر ادامه داشتن پخش شبکه های ماهواره ای خود از لندن و لس آنجلس دست به چنین کاری نمی توانند بزنند!!

پس چه شد پیروی از امیر مومنان علیه السلام و چه شد تبری از داعش و پدر وی امریکای جهانخوار؟! چه شد درس از حسین بن علی علیهماالسلام و فدا کردن خود در راه حقیقت و قیام علیه ظلم؟!

سوق دادن هیئات و جلسات مذهبی به سمت بی توجهی به مسائل کلان امت اسلامی چیزی جز تحریف مقاصد اصلی عاشورا نیست و هر کس که به چنین چیزی دامن می زند دانسته یا ندانسته خیانتی بزرگ را مرتکب می شود که قطعا باید در پیشگاه خداوند و خصوصا امام حسین علیه السلام پاسخگو باشد

امروز عباس و حسین علیهماالسلام جنگاور آموزش دیده در مقابل داعش می خواهند نه قمه زن بی بصیرت. امروز مدافع حرم می خواهند نه پیاده روی تا حرم. اما همه می بینیم و می دانیم که از برخی از مدعیان ولایت اهل بیت علیهم السلام که قرائتی غیر از قرائت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری از مسأله عاشورا دارند هیچ بخاری بلند نمی شود. این سپاه شجاع ایران و حزب الله لبنان و سپاه غیور بدر عراق که زاییده دفاع مقدس اند به میدان آمده اند و از نوامیس شیعه و مسلمانان در عراق و سوریه دفاع می نمایند.

در زمانی که جمهوری اسلامی سرگرم کمک مادی و نظامی و آموزشی به مدافعان در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین می باشد عده ای خنجر به دست در داخل با صرف پول های کلان به دنبال ترویج قمه زنی در هیئات و حسینیه ها در ایران و عراق و سایر مناطق شیعه نشین هستند. به هیئاتی که به مسائل سیاسی نپردازند وعده کمک مالی می دهند تا بلکه به خیال خود ابهت حکم ولایت فقیه را در کشورهای شیعه نشین بشکنند.

چه نفعی از این کار می برند یا به عبارت دقیق تر چه کسانی از این کار نفع می برند؟ بازی کننده اصلی و پشت پرده کیست؟!

آیا غیر از انگلیسی که از حکم تحریم تنباکو و حکم اعدام سلمان رشدی سیلی خورده؟!

آیا غیر از امریکایی که به وسیله هیمنه ولایت فقیه بر قلوب مردم، بزرگترین هم پیمان خود را در منطقه از دست داده است؟!

آیا غیر از اسرائیلی است که از حزب الله لبنان که فدایی ولایت فقیه اند سیلی خورده است؟!

آری بزرگترین درس عاشورا دشمن شناسی و شناختن دشمن اصلی است تا به جای پرتاب تیر به سمت وی به جبهه خودی خنجر نزنیم!

حمید حاج علی



موضوعات: خواندنی ها
   یکشنبه 11 آبان 1393

بعد از فَوت معاویه در سال 60 هجری، از طرف حکومت نامه ای به دست حاکم مدینه رسید مبنی بر بیعت گرفتن از امام حسین علیه السّلام برای خلافت یزید بن معاویه. این دستور قطعی بود، امام یا باید بیعت می کرد و یا کشته می شد، زیرا به سبب شخصیّت برجسته امام حسین علیه السّلام هم به لحاظ نَسَبی که نواده رسول الله صلّی الله علیه و آله است و هم به لحاظ فضائل بَرین که فردی شاخص در جامعه است، امکان ندارد ایشان زنده باشند ولی با یزید بن معاویه، بیعت نکنند. به بیان منطقی، زنده بودن امام و بیعت نکردن با یزید بن معاویه، “مانعة الجمع” است؛1 بیعت نکردن امام با یزید بن معاویه، مایه کاهش اعتبار خلافت وی و یا حتی سبب از بین رفتن مشروعیّت حکومت می باشد. برای همین، اگر امام علیه السّلام می خواهد زنده بماند، باید با یزید بن معاویه بیعت کند یعنی خلافت او را بپذیرد.

تکرار عبرت آموز تاریخ
نظیر این مطلب در جریان تعیین جانشین رسول خدا صلّی الله علیه وآله نیز اتّفاق افتاد. بعد از معرّفی جناب ابوبکر به عنوان خلیفه رسول الله صلّی الله علیه و آله، تعدادی از صحابه، خلافت او را قبول نکردند و با او بیعت نکردند؛ یکی از مخالفین، امیرالمومنین علیّ بن ابی طالب علیه السّلام بود امّا از آنجا که امام علیّ علیه السّلام در میان صحابه رسول خدا صلّی الله علیه و آله، برجسته ترین آنها بود، عدم بیعت ایشان به معنای عدم مشروعیّت حکومت تلقّی می شد؛ پس به هر قیمتی باید از حضرت علیّ علیه السّلام بیعت گرفته شود.2

چون بر سیّد الشّهداء علیه السّلام، روشن و واضح بود که بیعت گرفتن از ایشان برای یزید حتمی است، نهضت جهانی خود را آغاز کردند.

توجّه دارید که بیعت حضرت حسین بن علیّ با یزید بن معاویه به معنای تأیید خلافت یزید می باشد و سبب مشروعیّت حکومت او می شود از این رو امام در یکی از سخنان خود فرمودند: اگر در روی زمین هیچ پناهگاهی نداشته باشم با یزید بن معاویه بیعت نمی کنم.3

تصمیم امام، حرکت از مدینه به مقصد مکّه مکرّمه بود تا در ایّام عمره و حجّ یعنی ماه ذی القعده و ذی الحجّه که تعداد زیادی از مسلمانان برای انجام مناسک حجّ به حجاز می آیند، با ایشان ارتباط برقرار کرده و پیام نهضت و حرکت اصلاحی خود را به حاجیان برساند.

وصیتی که بارها باید خواند
حضرت اباعبدالله علیه السلاّم، هنگام خروج از مدینه، وصیّت نامه ای مرقوم کردند و نزد برادرشان محمّد بن حنفیّه گذاشتند. متن وصیّت نامه امام حسین علیه السّلام را با هم مرور می کنیم:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
‏«هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِیَّةِ أَنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌ‏ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ‏ الْإِصْلَاحِ‏ فِی أُمَّةِ جَدِّی أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی‏ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ]علیه السّلام[ فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِ‏ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاكِمِینَ‏ وَ هَذِهِ وَصِیَّتِی یَا أَخِی إِلَیْكَ‏ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ‏ قَالَ ثُمَّ طَوَى الْحُسَیْنُ الْكِتَابَ وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ وَ دَفَعَهُ إِلَى أَخِیهِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ وَدَّعَهُ ». 4

ابتدای وصیّت با شهادت به وحدانیّت خدای متعال و نبوّت خاتم پیامبران محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و مسأله معاد، شروع شده است. امام به اصول دین اسلام اذعان و اقرار کردند که آیندگان در جریان نهضت حسینی، ایشان را خارجی (یعنی خارج از دین و آشوب گر) نخوانند. در ادامه هدف از نهضت خود را در سه مطلب مشخّص کردند:

اوّل، ایجاد اصلاح در امّت جدّ خود رسول الله صلّی الله علیه و آله؛ اباعبدالله علیه السّلام نهضت خود را در سال 60 هجری یعنی 50 سال بعد از وفات رسول خدا صلّی الله علیه و آله آغاز کرد. برای درک عظمت نهضت حسینی، باید بدانیم در این 50 سال چه بر سر امّت اسلامی آمده که سیّد الشّهداء علیه السّلام راهی جز شهادت در راه خدا، نداشت5 و فرمود: «می خواهم در امّت جدّم اصلاح کنم.»6


دوم، امر به معروف و نهی از منکر؛ تکلیف مهمّی که ضامن سلامت معنوی جامعه دینی است ولی متأسّفانه در عصر ما کمتر به آن توجّه می شود. امام حسین علیه السّلام فرمودند: «آیا نمی بینید که به حقّ عمل نمی شود و از باطل، نهی نمی شود؟ در چنین شرایطی مومن باید آماده لقاء خدا (و کشته شدن در راه خدا) باشد.»7

سوم، عمل کردن به سیره رسول خدا صلّی الله علیه و آله و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام؛ “سیره” در زبان عربی از ماده “سِیر” است. سِیر یعنی حرکت، رفتن، راه رفتن. “سیره” یعنی نوع راه رفتن، سیره بر وزن فِعلة است که در زبان عربی بر نوع دلالت می کند.8 معلوم می شود در 50 سال بعد از وفات رسول خدا صلّی الله علیه و آله، چگونه سیره رسول الله صلّی الله علیه و آله و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام تغییر کرده که سیّد الشّهداء علیه السّلام می فرماید: «می خواهم به سیره پدرم و جدّم عمل کنم».

در پایان هم به صورت یک قضیّه خبریّه محقَّق الوقوع فرمودند: «هر کسی دعوت حقّ مرا بپذیرد، خدا نسبت به حقّ اولی است (یعنی در واقع خواست خدای متعال را انجام داده است) و هر فردی که دعوت مرا نپذیرد، صبر می کنم تا خدا بین من و مردم، حکم کند».

=====================================
پی نوشت:
1) همین مطلب را عبیدالله بن زیاد به امام حسین علیه السّلام گفته است، به نقل مرحوم مجلسی در بحار الأنوار ج45 ص، امام فرمودند: «ألا و إنّ الدعیّ بن الدعیّ قد رکز بین اثنتین بین السِّلّة و الذّلّة و هیهات منّا الذّلّة…» دعیّ در لغت به فردی گفته می شود که در نسب، متّهم باشد، این عبیدالله بن زیاد، دو راه پیش روی من گذاشته یا شمشیر (اگر بیعت نکند) یا ذلّت (اگر بیعت کند) و ذلّت از ما دور است. ملاحظه می فرمایید که در منطق سیّد الشّهداء علیه السّلام، بیعت کردن با یزید یعنی ذلّت و امام علیه السّلام زیر بار ذلّت نمی روند؛ ایشان با همه عزیزانش به کربلا می آید ولی ذلّت را نمی پذیرد.
2) یوسفی غروی، محمّد هادی، موسوعة التّاریخ الاسلامی، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ دوم، 1429ق،ج4 ،ص118
3) مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار ،دار إحیاء التّراث العربی، چاپ دوم،1403ق، ج‏44 ،ص 329.
4) همان.
5) برای مطالعه حوادث بعد از وفات رسول خدا صلّی الله علیه و آله به کتاب “نقش ائمّه در احیاء دین” تألیف محقّق مرحوم علّامه سیّد مرتضی عسکری، مراجعه کنید.
6) اصلاح و اصلاحات از کلمات زیبا و پر جاذبه است که همه انسانها آن را می پسندند امّا بعضی به نام اصلاح، در زمین فساد می کنند؛ خدای متعال در قرآن می فرماید: «وقتی به ایشان (منافقان) گفته می شود در زمین فساد نکنید می گویند همانا ما مصلِح هستیم، آگاه باشید که ایشان همان مفسِدان هستند ولی نمی فهمند»(بقره /12-11).
7) مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، دار إحیاء التّراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج44 ،ص192.
8) مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ یازدهم،1432ق،ج16 ،ص50.



موضوعات: خواندنی ها
   یکشنبه 11 آبان 1393

چرا عربستان می خواهد رهبر شیعیان این کشور را حذف کند؟ آیا او اولین کسی است که حذف می شود؟

عربستان سعودی از ابتدای تاسیسش پس از جنگ جهانی اول روندی در شیعه ستیزی را آغاز کرده که تا به امروز ادامه دارد؛ این اقدامات خصمانه با صدور حکم اعدام برای شیخ نمر ابعاد تازه ای یافته و موجبات نگرانی فعالان دینی و حقوق بشر در قبال موج جدید شیعه ستیزی را فراهم آورده است. تاسیس عربستان سعودی بر اساس تفکر شیعه ستیزی همراه بود چرا که عبدالعزیز بن سعود و فرزندان محمد بن عبدالوهاب با میانجی گری و مدیریت انگلستان توافق کردند که یکدیگر را همراهی کنند اما در کارهای یکدیگر دخالت ننمایند تا بتوانند این حکومت مستبدانه را بر قامت مردم عربستان بدوزند. تعلیمات ضد شیعیان توسط وهابیون در ده های اخیر فضایی نامطلوب علیه شیعیان را رقم زده است و این کشور به نوعی به نماد شیعه ستیزی معرفی شده است. نمونه این عملکرد را می توان در کشتار حجاج ایرانی در سال 1366 و تجهیز و تامین اعتبار مالی رژیم صهونیستی در جنگ 33 روزه لبنان در سال 2006 و نیز کشتار شیعیان در بحرین می توان دید. اما در داخل عربستان نیز اجحافاتی بسیاری در حق شیعیان مظلوم این کشور اعمال می شود. البته این امر در سال های پس از ارتحال پیامبر نیز در غربت امامان شیعه و تحت فشار قرار گرفتن علویون مشاهده شده است. امروز با توجه به طرح مباحثی نظیر اسلام هراسی، ایران هراسی، شیعه هراسی و هلال شیعی و صد البته قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه به عنوان کشوری که نماد شیعه را در دنیا به خود منتسب می داند، این فشارها و تضییق ها بیشتر نمود پیدا کرده است. در حال حاضر، منابع مختلف، جمعیت شیعیان عربستان را بین 10 تا 15 درصد جمعیت کل این کشور، تخمین می‌زنند. اکثریت شیعیان عربستان، شیعه دوازده امامی هستند که بیشتر در منطقه الشرقیه، یا همان استان شرقی زندگی می‌کنند. درحالی‌که تعداد کمی از شیعیان در دمام، مرکز استان شرقی، ساکن هستند، اکثریت قریب به اتفاق آنها در شهرها و روستاهای بین دو واحه بزرگ قطیف و حساء زندگی می‌کنند. امروزه شیعیان عربستان به نسبت دیگر شیعیان منطقه، از محرومیت بیش‏تری برخوردارند. آنان به جرم شیعه بودن، به گونه‏های مختلف مورد آزار و اذیت قرار می‏گیرند. افزون بر این محرومیتآ‌ها، حتی در برخی برههآ‌ها، به جان و مالشان نیز تعرض می‏شده و مفتی‏های وهابی، حکم ارتداد و قتلشان را صادر می‏کردند. برخی کتاب‏ها تعداد آن‏ها را در مجموع 300 هزار نفر اعلام کرده و بعضی دیگر، تعداد شیعیان امامی را به تنهایی 250 هزار نفر برآورده کردهآ‌اند. در حالی که واقعیت غیر از این است.

در شرایط فعلی بین اللمللی و آشفتگی موجود منطقه و تصمیم هایی که هرز ازچندگاه از سوی کشورهای غربی در باب ضرورت اصلاحات در عربستان و حتی برخی نقشه ها برای تجزیه این کشور و نیز اوضاع یمن وجود دارد، ممکن است معامله ای بر سر بودن یا نبودن آل سعود در عربستان باشد

ادامه »


موضوعات: خواندنی ها
   پنجشنبه 8 آبان 1393


یکی از روش های یاری حضرت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقامه عزای امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا است. سوگواری برای مصیبت سالار شهیدان به این معناست که شیعیان در انتظار منتقم خون حسین(علیه السلام) هستند و از دیدگاه شیعه واقعه کربلا هنوز به تمامی سپری نشده است.

در این عصر صاحب این مصیبت عظیم کسی جز وجود مبارک حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست و حضور در مجلس عزای ایشان و همراهی با او در گریه و حزن نوعی یاری نمودن ایشان است.

در این باره روایت شده است که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در کربلا به اصحاب خود فرمودند:

«جدّ بزرگوارم(صلوات الله علیه و آله) به من خبر دادند که فرزندم حسین در زمین کربلا در حالی که بی کس و تنها و تشنه باشد شهید خواهد شد، هر کس او را یاری کند مرا یاری کرده است و فرزند او حضرت قائم(علیه السلام) را یاری کرده است.» [1]


ادای حق آل الله با گریه بر مظلوم کربلا

برپایی مجالس گریه برای امام حسین(علیه السلام) در عصر ما تنها روش برای بزرگداشت شهدای مظلوم کربلاست چرا که نصرت و یاری مظلوم به سه طریق است:

اول: مقاتله و جنگ با دشمن او تا آن که دشمن مخذول شده و رفع شر ظلم از او شود.

دوم: تقاص حق او و خونخواهی از دشمن او بعد از کشته شدنش.

سوم: عزاداری و گریه بر او، که این برپا داشتن مراسم عزاداری، برای هر کسی بعد از مردن یا کشته شدنش، تعظیم اوست و بزرگداشت و عزاداری برای او نصرت و یاری محسوب می شود.

اکنون که برای دوستان حضرت ابا عبدالله(علیه السلام) نصرت و یاری آن حضرت به دو روش اول ممکن نیست، باید با اقامه مجالس عزا برای آن مظلوم که باعث تعظیم مقام رفیع ایشان است، آن حضرت را یاری کنیم و بدین وسیله به یاری امام عصر(علیه السلام) نیز نائل شویم.

مطابق این دیدگاه در کامل الزیارت از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمودند:

هیچ گریه کننده ای نیست که بر امام حسین(علیه السلام) گریه نماید، مگر آن که به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تقرب جسته است و ایشان را با گریه اش یاری کرده است و نیز به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) تقرب پیدا کرده و حق همه ما را ادا کرده است.[2]

بر این اساس محبت نسبت به امام حسین(علیه السلام) به منزله محبت به همه اهل بیت(علیهم السلام) است و گریه بر ایشان، گریه بر همه معصومین(علیهم السلام) و ادای حق ایشان، ادای حق همه و نصرت و یاری ایشان نصرت همه اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) است.

سوگواری برای مصیبت سالار شهیدان به این معناست که شیعیان در انتظار منتقم خون حسین(علیه السلام) هستند و از دیدگاه شیعه واقعه کربلا هنوز به تمامی سپری نشده است.

ادامه »


موضوعات: خواندنی ها
   پنجشنبه 8 آبان 1393

 

ام الفـضل لبابه بنت حارث زوجه عباس عموى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم در خـواب دید كه قطعه اى از گوشت بدن رسول خدا از بدن شریفش جدا شد و در دامن ام الفـضل افـتـاد خـدمـت رسول خـدا عـرض كرد خـواب دیده ام . رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: چه خواب دیده اى ؟

ام الفـضل خـواب خـود را تـعـریف كرد پیامبر فرمود: رؤیاى صادق است بزودى فاطمه صاحب پسرى خواهد شد كه تو او را در دامن خود پرورش ‍ مى دهى ، وقتى امام حسین متولد گـشت و ام الفـضل نگـهدارى او را به عـهده گـرفـت روزى حسین را خدمت پیامبر برد و رسول خـدا او را بغـل گـرفـتـه و چـشمـانش پـر از اشك شد، ام الفـضل گـفـت پـدر و مـادرم به فـدایت چـرا شمـا را گـریان مـى بینم ؟ رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله و سلم فـرمـود: جبرئیل نزد من آمد و مرا آگاه ساخت كه امتم بزودى این فرزندم را خواهند كشت.1


ام سلمه و خاك قبر حسین علیه السلام

انس خدمتگذار رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از آن حضرت روایت كرده كه فرمود: یكى از فرشتگان مقرب پروردگار اجازه گرفت تا مرا زیارت كند و آن روز پیامبر در خانه ام سلمه و نوبت او بود. رسول خدا ام سلمه را فرمود: در را ببند كسى وارد نشود، ام سلمـه جلو در بود كه حسین وارد شد و دوان دوان خـود را در دامـن رسول خدا افكند حضرت او را مى بوئید و مى بوسید، فرشته الهى به پیامبر گفت این فرزندت را امت تو مى كشند اگر بخواهى محل كشته شدنش را به شما نشان مى دهم سپس ‍ سرزمـین كربلا را به حضرت نشان داد و یك قـبضه از خـاك مـحل قـبر حسین را به پـیامـبر تـسلیم كرد، رسول خدا آنرا بوئید و فرمود سرزمین كربلاست پـیامـبر تـربت را به ام سلمـه داد و فـرمـود هرگـاه این خـاك تـبدیل به خون شد بدان كه حسینم شهید گردیده.2 ام سلمه خاك را در شیشه اى قـرار داد، مـى گـوید: شبى كه حسین در صبحگاهش به شهادت رسید ندائى شنیدم كه مى گفت :


ایها القـاتـلون جهلا حسینا


فـابشرو بالعـذاب و التذلیل

قـد لعـنتـم عـلى لسان


داود و مـوسى و حامـل الانجیل

سلمـى یكى از زنان انصار نقل مى كند: روزى بر ام سلمه وارد شدم او را گریان دیدم گفتم : چرا گریه مى كنى ؟

فـرمـود: رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله و سلم را در خواب دیدم كه سر و صورت و محاسنش خاك آلود است پرسیدم یا رسول الله چرا ترا این چنین مى بینم ؟ فرمود: شهادت فرزندم حسین را در كربلا مشاهده نمودم

1 ـ اى كسانیكه از روى جهالت حسین را كشتید شما را به عذاب و خوارى بشارت باد.

2 ـ بدرستـى كه داود و مـوسى صاحب كتـاب انجیل شما را لعنت كرده اند .

ام سلمـه مـى گـوید از شنیدن این اشعار گریان شدم و به سراغ شیشه رفتم دیدم تغییر نكرده است لحظه به لحظه از آن خـبر مـى گـرفـتـم تـا در آن روز دیدم شیشه تبدیل به خون شده است.
محرم

و در روایت دیگـر از ام سلمه نقل مى كند كه شبى پیامبر از نزد ما غایت شد و پس از مدت درازى برگشت در حالیكه گرد آلود بود و مشتش گره كرده ، گفتم چرا گرد آلود به نظر مـى رسید؟ فـرمـود: به سرزمین عراق جایى كه آنرا كربلا مى گویند رفتم و قتلگاه فـرزندم حسین و گروهى از فرزندان و اهل بیت خود را مشاهده كردم و اینكه در دست من است مـشتـى از خـاك قتلگاه است كه خون آنها در آنجا به زمین ریخته مى شود و آن مشت خاك سرخ رنگـى بود كه به من داد و فرمود آن را محفوظ نگهدار من آن خاك را در شیشه اى ریختم و درب آن را بستـم و هنگامى كه حسین علیه السلام از مكه معظمه بسوى عراق حركت فرمود هر روز و شب شیشه محتوى خاك را مى نگریستم و براى مصیبت حسین گریه مى كردم تا آنكه روز دهم مـحرم كه امـام حسین به شهادت رسید اول روز شیشه را نگـاه كردم بحال خـود بود ولى در آخـر وقـت خـاك مـحتوى شیشه را بصورت لخته خون دیدم صدا را به ضجه و ناله بلند كردم ولى از ترس دشمن موضوع را پوشیده داشتم و آن روز را هرگز از یاد نخواهم برد.3


پیامبر در خواب ام سلمه و ابن عباس

سلمـى یكى از زنان انصار نقل مى كند: روزى بر ام سلمه وارد شدم او را گریان دیدم گفتم : چرا گریه مى كنى ؟

فـرمـود: رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله و سلم را در خواب دیدم كه سر و صورت و محاسنش خاك آلود است پرسیدم یا رسول الله چرا ترا این چنین مى بینم ؟ فرمود: شهادت فرزندم حسین را در كربلا مشاهده نمودم .

و همـچـنین از ابن عـباس روایت شده كه نیمـه روزى رسول خـدا صلى الله علیه و آله و سلم را در خواب دیدم كه غبارآلود و ژولیده مو است و شیشه اى در دست دارد و خـون هایی را از زمـین جمـع كرده در شیشه مـى ریزد، سؤال كردم یا رسول الله این خونها چیست ؟ فرمود: اینها خون حسین و اصحاب او است و این روز جمعه دهم محرم سال 61 هجرى بود.4


پی نوشت ها:

1. ارشاد مـفـید ص 250 - بحار ج 44 ص 246 - حیات الامام الحسین ج 1ص 97 - طبقات ج 8 / ص 204.

2. بحار ج 44 / ص 229 - حیات الامام الحسین ج 1 / ص 100 - عقد الفرید ج 4 / ص 383 - صواعق المحرقة ص 190.

3. ارشاد مفید ص 250.

4. ینابیع الموده ص 320 - الصواعق المحرقة ص 191.

صفحات: 1· 2


موضوعات: خواندنی ها
   سه شنبه 6 آبان 1393

 

روزی که در نهر جانمان فرات سوز و علقمه عطش جاری ساخته اند،از شبی که در پیاله دلمان شربت گوارای ولایت ریخته اند،دلمان یک حسینیه پر شور است.

در حسینیه دلمان، مرغهای محبت سینه می زنند و اشکهای یتیم در خرابه چشم، بی قراری می کنند.

سینه ما تکیه ای قدیمی است، سیاهپوش با کتیبه های درد و داغ، که درب آن با کلید « یا حسین » باز می شود و زمین آن با اشک و مژگان، آب و جارو می شود.

ما دلهای شکسته خود را وقف اباعبدالله کرده ایم و اشک خود را نذر کربلا، و این « وقفنامه » به امضای حسین رسیده است.

صبحها وقتی سفره عزا گشوده می شود، دل روحمان گرسنه عاطفه و تشنه عشق می شود. ابتدا چند مشت «آب بیداری » به صورت جان می زنیم تا «خواب غفلت » را بشکنیم.

زیارتنامه را که می بینیم، چشممان آب می افتد و «السلام علیک » را که می شنویم، بوی خوش کربلا به مشام دل می رسد.

توده های بغض، در گلویمان متراکم می گردد و هوای دلمان ابری می شود و آسمان دیدگانمان بارانی!

سر سفره ذکر مصیبت، قندان دهانمان را پر از حبه قندهای «یا حسین » می کنیم و نمکدان چشممان دانه دانه اشک بر صورتمان می پاشد، به دهان که می رسد، قند و نمک در کاممان می آمیزد و این محلول شور و شیرین با درمان عشق ماست و ما نمک گیر سفره حسین می شویم و این است که تا آخر عمر، دست و دل از حسین بر نمی داریم.

آنگاه، جرعه جرعه زیارت عاشورا می نوشیم و سر سفره توسل، ولایت را لقمه لقمه در دهان کودکانمان می گذاریم.

در این خشکسالی دل و قحطی عشق، نم نم باران اشک، غنیمتی است!

خدایا! ما را به چشمه کربلا تشنه تر کن!

و تو ای محرم!
تو آن كیمیاى دگرگونه‏سازى كه مرگ حیات آفرین را - به نام «شهادت‏» به اكسیر عشقى كه در التهاب سر انگشت ‏سحرآفرینت نهفته است، چو شهدى مصفا و شیرین به كام پذیرندگان مى‏چشانى.

تو آن خشم خونین خلق خدایى كه از حنجر سرخ و پاك شهیدان برون زد.

تو بغض گلوى تمام ستمدیدگانى كه در كربلا ، نیمروزى به یكباره تركید و آن خون دل و دیده روزگار كه با خنجر كینه توز ستم، بر زمین ریخت.

الا اى محرم! تو به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان كه همواره بر ضد بیداد، قامت كشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را آفریدند، تو آن آشناى كهن یاد و دشمن‏ستیزى كه همواره در یادشانى.

 

منبع:سایت تبیان


موضوعات: خواندنی ها
   شنبه 3 آبان 13931 نظر »

1 ... 223 224 225 ...226 ... 228 ...230 ...231 232 233 ... 251

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 1090
  • دیروز: 1314
  • 7 روز قبل: 20551
  • 1 ماه قبل: 45357
  • کل بازدیدها: 903699
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 10
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 24
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 20
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1