« در شب قدر از خدا چه بخواهیم | رسم مسلمانی در کلام امیر » |
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
عدلش به چشم بینگهان اشتباه بود
همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
وقتی که از محاسن او میچکید خون
عباس را به صورت بابا نگاه بود
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
استاد سازگار
باز امشب “ليله القدر” خداست
ذکر يارب يارب و ورد دعاست…
گاه استغفار و دل لرزيدن است…
گاه توبه گاه “آمرزيدن” است…
گاه عجز و التماس و هم نياز…
روبه درگاه کريم چاره ساز…
گاه جوشن خواني شب تا سحر…
بارش باران اشک ازچشم تر…
پس به وقت ابتهال وحال زار…
ياد کن از اين “حقير بيقرار"…
التماس دعا از شما خوبان خدا
فرم در حال بارگذاری ...