« به یادماندنی ترین خطبه | نباید مدارس علمیه را کم اهمیت بدانیم » |
(آيه ۵۱)- اگر پيامبر است چرا دستبند طلا ندارد؟ منطق موسى از يك سو، و معجزات گوناگونش از سوئى ديگر افكار توده هاى مردم را نسبت به فرعون متزلزل ساخت. اينجا بود كه فرعون با سفسطه بازى و مغلطه كارى مى خواست جلو نفوذ موسى را در افكار مردم مصر بگيرد، چنانكه قرآن مى گويد: «فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست؟ و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارد؟ (و از قصر و مزارع و باغهاى من نمى گذرد؟) آيا نمى بينيد؟» (وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ). ولى موسى چه دارد؟ هيچ، يك عصا و يك لباس پشمينه!
(آيه ۵۲)- سپس مى افزايد: «بدون شك من از اين فرد كه مقام و نژادى پست دارد، و هرگز نمى تواند فصيح سخن بگويد برترم» (أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَمَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ) . و به اين ترتيب دو افتخار بزرگ براى خود (حكومت مصر، و مالكيت نيل) و دو نقطه ضعف براى موسى (فقر، و لكنت زبان) بيان كرد. در حالى كه موسى هرگز در آن زمان لكنت زبان نداشت، چرا كه به هنگام بعثت عرضه داشت: «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي» خداوندا! گره را از زبان من بگشا» (طه/ ۲۷) و مسلما دعايش مستجاب شد و قرآن نيز گواه بر آن است.
(آيه ۵۳)- سپس فرعون به دو بهانه ديگر متشبث شده گفت: «پس چرا دستبندهائى از طلا به او داده نشده؟ يا اين كه چرا فرشتگان همراه او نيامده اند» تا گفتار او را تصديق كنند؟! (فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ). مى گويند فرعونيان عقيده داشتند كه رؤسا بايد با دستبند و گردن بند طلا خود را زينت كنند. اما پيامبران الهى با كناره گيرى از اين مسائل مخصوصا مى خواستند اين ارزشهاى كاذب و دروغين را ابطال كنند، و ارزشهاى اصيل انسانى يعنى علم و تقوا و پاكى را جانشين آن سازند.
(آيه ۵۴)- در اين آيه قرآن به نكته لطيفى اشاره مى كند، و آن اين كه: فرعون از واقعيت امر چندان غافل نبود، و به بى اعتبارى اين ارزشها كم و بيش توجه داشت، ولى «او قوم خود را (تحميق كرد، و عقول آنها را) سبك شمرد در نتيجه از وى اطاعت كردند»! (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ). اصولا راه و رسم همه حكومتهاى جبار و فاسد اين است كه براى ادامه خود كامگى بايد مردم را در سطح پائينى از فكر و انديشه نگهدارند، و با انواع وسائل آنها را تحميق كنند. چرا كه بيدار شدن ملتها و آگاهى و رشد فكرى ملتها بزرگترين دشمن حكومتهاى خودكامه و شيطانى است كه با تمام قوا با آن مبارزه مى كنند! جالب اين كه آيه فوق را با اين جمله تكميل و پايان مىدهد «آنها قومى فاسق بودند» (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ). اشاره به اين كه اين قوم گمراه اگر فاسق و خارج از اطاعت فرمان خدا و حكم عقل نبودند تسليم چنين تبليغات و ترهاتى نمى شدند. آرى! آنها فاسقانى بودند كه از فاسقى تبعيت مىكردند.
(آيه ۵۵)- اين بود جنايات فرعون و فرعونيان و مغلطه كاريهايشان در مقابل فرستاده الهى موسى اما اكنون ببينيم بعد از آن همه وعظ و ارشاد و اتمام حجتها از طرق گوناگون، و عدم تسليم آنها در مقابل حق، سر انجام كار آنها به كجا رسيد؟! مى فرمايد: «اما هنگامى كه ما را (با اعمالشان) به خشم آوردند از آنها انتقام گرفتيم، و همه را غرق كرديم»! (فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ). خداوند مخصوصا از ميان تمام مجازاتها مجازات غرق را براى آنها انتخاب نمود، چرا كه تمام عزت و شوكت افتخار و قدرتشان با همان رود عظيم نيل و شاخه هاى بزرگ و فراوانش بود كه فرعون از ميان تمام منابع قدرتش روى آن تكيه مى كرد.
دیده شده در تفسیر نمونه آیتالله مکارم شیرازی ، جلد ۴ ، ص ۳۶۶.سوره زخرف .
فرم در حال بارگذاری ...