
چرا عربستان می خواهد رهبر شیعیان این کشور را حذف کند؟ آیا او اولین کسی است که حذف می شود؟

عربستان سعودی از ابتدای تاسیسش پس از جنگ جهانی اول روندی در شیعه ستیزی را آغاز کرده که تا به امروز ادامه دارد؛ این اقدامات خصمانه با صدور حکم اعدام برای شیخ نمر ابعاد تازه ای یافته و موجبات نگرانی فعالان دینی و حقوق بشر در قبال موج جدید شیعه ستیزی را فراهم آورده است. تاسیس عربستان سعودی بر اساس تفکر شیعه ستیزی همراه بود چرا که عبدالعزیز بن سعود و فرزندان محمد بن عبدالوهاب با میانجی گری و مدیریت انگلستان توافق کردند که یکدیگر را همراهی کنند اما در کارهای یکدیگر دخالت ننمایند تا بتوانند این حکومت مستبدانه را بر قامت مردم عربستان بدوزند. تعلیمات ضد شیعیان توسط وهابیون در ده های اخیر فضایی نامطلوب علیه شیعیان را رقم زده است و این کشور به نوعی به نماد شیعه ستیزی معرفی شده است. نمونه این عملکرد را می توان در کشتار حجاج ایرانی در سال 1366 و تجهیز و تامین اعتبار مالی رژیم صهونیستی در جنگ 33 روزه لبنان در سال 2006 و نیز کشتار شیعیان در بحرین می توان دید. اما در داخل عربستان نیز اجحافاتی بسیاری در حق شیعیان مظلوم این کشور اعمال می شود. البته این امر در سال های پس از ارتحال پیامبر نیز در غربت امامان شیعه و تحت فشار قرار گرفتن علویون مشاهده شده است. امروز با توجه به طرح مباحثی نظیر اسلام هراسی، ایران هراسی، شیعه هراسی و هلال شیعی و صد البته قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه به عنوان کشوری که نماد شیعه را در دنیا به خود منتسب می داند، این فشارها و تضییق ها بیشتر نمود پیدا کرده است. در حال حاضر، منابع مختلف، جمعیت شیعیان عربستان را بین 10 تا 15 درصد جمعیت کل این کشور، تخمین میزنند. اکثریت شیعیان عربستان، شیعه دوازده امامی هستند که بیشتر در منطقه الشرقیه، یا همان استان شرقی زندگی میکنند. درحالیکه تعداد کمی از شیعیان در دمام، مرکز استان شرقی، ساکن هستند، اکثریت قریب به اتفاق آنها در شهرها و روستاهای بین دو واحه بزرگ قطیف و حساء زندگی میکنند. امروزه شیعیان عربستان به نسبت دیگر شیعیان منطقه، از محرومیت بیشتری برخوردارند. آنان به جرم شیعه بودن، به گونههای مختلف مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. افزون بر این محرومیتآها، حتی در برخی برههآها، به جان و مالشان نیز تعرض میشده و مفتیهای وهابی، حکم ارتداد و قتلشان را صادر میکردند. برخی کتابها تعداد آنها را در مجموع 300 هزار نفر اعلام کرده و بعضی دیگر، تعداد شیعیان امامی را به تنهایی 250 هزار نفر برآورده کردهآاند. در حالی که واقعیت غیر از این است.
در شرایط فعلی بین اللمللی و آشفتگی موجود منطقه و تصمیم هایی که هرز ازچندگاه از سوی کشورهای غربی در باب ضرورت اصلاحات در عربستان و حتی برخی نقشه ها برای تجزیه این کشور و نیز اوضاع یمن وجود دارد، ممکن است معامله ای بر سر بودن یا نبودن آل سعود در عربستان باشد



یکی از روش های یاری حضرت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقامه عزای امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا است. سوگواری برای مصیبت سالار شهیدان به این معناست که شیعیان در انتظار منتقم خون حسین(علیه السلام) هستند و از دیدگاه شیعه واقعه کربلا هنوز به تمامی سپری نشده است.
در این عصر صاحب این مصیبت عظیم کسی جز وجود مبارک حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست و حضور در مجلس عزای ایشان و همراهی با او در گریه و حزن نوعی یاری نمودن ایشان است.
در این باره روایت شده است که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در کربلا به اصحاب خود فرمودند:
«جدّ بزرگوارم(صلوات الله علیه و آله) به من خبر دادند که فرزندم حسین در زمین کربلا در حالی که بی کس و تنها و تشنه باشد شهید خواهد شد، هر کس او را یاری کند مرا یاری کرده است و فرزند او حضرت قائم(علیه السلام) را یاری کرده است.» [1]
ادای حق آل الله با گریه بر مظلوم کربلا
برپایی مجالس گریه برای امام حسین(علیه السلام) در عصر ما تنها روش برای بزرگداشت شهدای مظلوم کربلاست چرا که نصرت و یاری مظلوم به سه طریق است:
اول: مقاتله و جنگ با دشمن او تا آن که دشمن مخذول شده و رفع شر ظلم از او شود.
دوم: تقاص حق او و خونخواهی از دشمن او بعد از کشته شدنش.
سوم: عزاداری و گریه بر او، که این برپا داشتن مراسم عزاداری، برای هر کسی بعد از مردن یا کشته شدنش، تعظیم اوست و بزرگداشت و عزاداری برای او نصرت و یاری محسوب می شود.
اکنون که برای دوستان حضرت ابا عبدالله(علیه السلام) نصرت و یاری آن حضرت به دو روش اول ممکن نیست، باید با اقامه مجالس عزا برای آن مظلوم که باعث تعظیم مقام رفیع ایشان است، آن حضرت را یاری کنیم و بدین وسیله به یاری امام عصر(علیه السلام) نیز نائل شویم.
مطابق این دیدگاه در کامل الزیارت از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمودند:
هیچ گریه کننده ای نیست که بر امام حسین(علیه السلام) گریه نماید، مگر آن که به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تقرب جسته است و ایشان را با گریه اش یاری کرده است و نیز به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) تقرب پیدا کرده و حق همه ما را ادا کرده است.[2]
بر این اساس محبت نسبت به امام حسین(علیه السلام) به منزله محبت به همه اهل بیت(علیهم السلام) است و گریه بر ایشان، گریه بر همه معصومین(علیهم السلام) و ادای حق ایشان، ادای حق همه و نصرت و یاری ایشان نصرت همه اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) است.
سوگواری برای مصیبت سالار شهیدان به این معناست که شیعیان در انتظار منتقم خون حسین(علیه السلام) هستند و از دیدگاه شیعه واقعه کربلا هنوز به تمامی سپری نشده است.



ام الفـضل لبابه بنت حارث زوجه عباس عموى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم در خـواب دید كه قطعه اى از گوشت بدن رسول خدا از بدن شریفش جدا شد و در دامن ام الفـضل افـتـاد خـدمـت رسول خـدا عـرض كرد خـواب دیده ام . رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: چه خواب دیده اى ؟
ام الفـضل خـواب خـود را تـعـریف كرد پیامبر فرمود: رؤیاى صادق است بزودى فاطمه صاحب پسرى خواهد شد كه تو او را در دامن خود پرورش مى دهى ، وقتى امام حسین متولد گـشت و ام الفـضل نگـهدارى او را به عـهده گـرفـت روزى حسین را خدمت پیامبر برد و رسول خـدا او را بغـل گـرفـتـه و چـشمـانش پـر از اشك شد، ام الفـضل گـفـت پـدر و مـادرم به فـدایت چـرا شمـا را گـریان مـى بینم ؟ رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله و سلم فـرمـود: جبرئیل نزد من آمد و مرا آگاه ساخت كه امتم بزودى این فرزندم را خواهند كشت.1
ام سلمه و خاك قبر حسین علیه السلام
انس خدمتگذار رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از آن حضرت روایت كرده كه فرمود: یكى از فرشتگان مقرب پروردگار اجازه گرفت تا مرا زیارت كند و آن روز پیامبر در خانه ام سلمه و نوبت او بود. رسول خدا ام سلمه را فرمود: در را ببند كسى وارد نشود، ام سلمـه جلو در بود كه حسین وارد شد و دوان دوان خـود را در دامـن رسول خدا افكند حضرت او را مى بوئید و مى بوسید، فرشته الهى به پیامبر گفت این فرزندت را امت تو مى كشند اگر بخواهى محل كشته شدنش را به شما نشان مى دهم سپس سرزمـین كربلا را به حضرت نشان داد و یك قـبضه از خـاك مـحل قـبر حسین را به پـیامـبر تـسلیم كرد، رسول خدا آنرا بوئید و فرمود سرزمین كربلاست پـیامـبر تـربت را به ام سلمـه داد و فـرمـود هرگـاه این خـاك تـبدیل به خون شد بدان كه حسینم شهید گردیده.2 ام سلمه خاك را در شیشه اى قـرار داد، مـى گـوید: شبى كه حسین در صبحگاهش به شهادت رسید ندائى شنیدم كه مى گفت :
ایها القـاتـلون جهلا حسینا
فـابشرو بالعـذاب و التذلیل
قـد لعـنتـم عـلى لسان
داود و مـوسى و حامـل الانجیل
سلمـى یكى از زنان انصار نقل مى كند: روزى بر ام سلمه وارد شدم او را گریان دیدم گفتم : چرا گریه مى كنى ؟
فـرمـود: رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله و سلم را در خواب دیدم كه سر و صورت و محاسنش خاك آلود است پرسیدم یا رسول الله چرا ترا این چنین مى بینم ؟ فرمود: شهادت فرزندم حسین را در كربلا مشاهده نمودم
1 ـ اى كسانیكه از روى جهالت حسین را كشتید شما را به عذاب و خوارى بشارت باد.
2 ـ بدرستـى كه داود و مـوسى صاحب كتـاب انجیل شما را لعنت كرده اند .
ام سلمـه مـى گـوید از شنیدن این اشعار گریان شدم و به سراغ شیشه رفتم دیدم تغییر نكرده است لحظه به لحظه از آن خـبر مـى گـرفـتـم تـا در آن روز دیدم شیشه تبدیل به خون شده است.
محرم
و در روایت دیگـر از ام سلمه نقل مى كند كه شبى پیامبر از نزد ما غایت شد و پس از مدت درازى برگشت در حالیكه گرد آلود بود و مشتش گره كرده ، گفتم چرا گرد آلود به نظر مـى رسید؟ فـرمـود: به سرزمین عراق جایى كه آنرا كربلا مى گویند رفتم و قتلگاه فـرزندم حسین و گروهى از فرزندان و اهل بیت خود را مشاهده كردم و اینكه در دست من است مـشتـى از خـاك قتلگاه است كه خون آنها در آنجا به زمین ریخته مى شود و آن مشت خاك سرخ رنگـى بود كه به من داد و فرمود آن را محفوظ نگهدار من آن خاك را در شیشه اى ریختم و درب آن را بستـم و هنگامى كه حسین علیه السلام از مكه معظمه بسوى عراق حركت فرمود هر روز و شب شیشه محتوى خاك را مى نگریستم و براى مصیبت حسین گریه مى كردم تا آنكه روز دهم مـحرم كه امـام حسین به شهادت رسید اول روز شیشه را نگـاه كردم بحال خـود بود ولى در آخـر وقـت خـاك مـحتوى شیشه را بصورت لخته خون دیدم صدا را به ضجه و ناله بلند كردم ولى از ترس دشمن موضوع را پوشیده داشتم و آن روز را هرگز از یاد نخواهم برد.3
پیامبر در خواب ام سلمه و ابن عباس
سلمـى یكى از زنان انصار نقل مى كند: روزى بر ام سلمه وارد شدم او را گریان دیدم گفتم : چرا گریه مى كنى ؟
فـرمـود: رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله و سلم را در خواب دیدم كه سر و صورت و محاسنش خاك آلود است پرسیدم یا رسول الله چرا ترا این چنین مى بینم ؟ فرمود: شهادت فرزندم حسین را در كربلا مشاهده نمودم .
و همـچـنین از ابن عـباس روایت شده كه نیمـه روزى رسول خـدا صلى الله علیه و آله و سلم را در خواب دیدم كه غبارآلود و ژولیده مو است و شیشه اى در دست دارد و خـون هایی را از زمـین جمـع كرده در شیشه مـى ریزد، سؤال كردم یا رسول الله این خونها چیست ؟ فرمود: اینها خون حسین و اصحاب او است و این روز جمعه دهم محرم سال 61 هجرى بود.4
پی نوشت ها:
1. ارشاد مـفـید ص 250 - بحار ج 44 ص 246 - حیات الامام الحسین ج 1ص 97 - طبقات ج 8 / ص 204.
2. بحار ج 44 / ص 229 - حیات الامام الحسین ج 1 / ص 100 - عقد الفرید ج 4 / ص 383 - صواعق المحرقة ص 190.
3. ارشاد مفید ص 250.
4. ینابیع الموده ص 320 - الصواعق المحرقة ص 191.
صفحات: 1· 2


روزی که در نهر جانمان فرات سوز و علقمه عطش جاری ساخته اند،از شبی که در پیاله دلمان شربت گوارای ولایت ریخته اند،دلمان یک حسینیه پر شور است.
در حسینیه دلمان، مرغهای محبت سینه می زنند و اشکهای یتیم در خرابه چشم، بی قراری می کنند.
سینه ما تکیه ای قدیمی است، سیاهپوش با کتیبه های درد و داغ، که درب آن با کلید « یا حسین » باز می شود و زمین آن با اشک و مژگان، آب و جارو می شود.
ما دلهای شکسته خود را وقف اباعبدالله کرده ایم و اشک خود را نذر کربلا، و این « وقفنامه » به امضای حسین رسیده است.
صبحها وقتی سفره عزا گشوده می شود، دل روحمان گرسنه عاطفه و تشنه عشق می شود. ابتدا چند مشت «آب بیداری » به صورت جان می زنیم تا «خواب غفلت » را بشکنیم.
زیارتنامه را که می بینیم، چشممان آب می افتد و «السلام علیک » را که می شنویم، بوی خوش کربلا به مشام دل می رسد.
توده های بغض، در گلویمان متراکم می گردد و هوای دلمان ابری می شود و آسمان دیدگانمان بارانی!
سر سفره ذکر مصیبت، قندان دهانمان را پر از حبه قندهای «یا حسین » می کنیم و نمکدان چشممان دانه دانه اشک بر صورتمان می پاشد، به دهان که می رسد، قند و نمک در کاممان می آمیزد و این محلول شور و شیرین با درمان عشق ماست و ما نمک گیر سفره حسین می شویم و این است که تا آخر عمر، دست و دل از حسین بر نمی داریم.
آنگاه، جرعه جرعه زیارت عاشورا می نوشیم و سر سفره توسل، ولایت را لقمه لقمه در دهان کودکانمان می گذاریم.
در این خشکسالی دل و قحطی عشق، نم نم باران اشک، غنیمتی است!
خدایا! ما را به چشمه کربلا تشنه تر کن!
و تو ای محرم!
تو آن كیمیاى دگرگونهسازى كه مرگ حیات آفرین را - به نام «شهادت» به اكسیر عشقى كه در التهاب سر انگشت سحرآفرینت نهفته است، چو شهدى مصفا و شیرین به كام پذیرندگان مىچشانى.
تو آن خشم خونین خلق خدایى كه از حنجر سرخ و پاك شهیدان برون زد.
تو بغض گلوى تمام ستمدیدگانى كه در كربلا ، نیمروزى به یكباره تركید و آن خون دل و دیده روزگار كه با خنجر كینه توز ستم، بر زمین ریخت.
الا اى محرم! تو به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان كه همواره بر ضد بیداد، قامت كشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را آفریدند، تو آن آشناى كهن یاد و دشمنستیزى كه همواره در یادشانى.
منبع:سایت تبیان
1 نظر » 
زیارت عاشورا

حسین (ع) سرور و سالار شهیدان و بهترین آرامشدهنده و شفاعت کننده است، و البته قرائت زیارت عاشورا، راهی برای نزدیکی به سیدالشهدا (ع)، تعجیل در دعاها و حاجات خیر و گشایش مشکلات است.
قرائت زیارت عاشورا، مهمترین آیین ماه محرمالحرام است و ما شیعیان با خواندن این زیارت به سرور و سالار شهیدان سلام میدهیم و از شالوده ستم و ظلم بر آن عزیز، بیزاری میجوییم.
حسین (ع) یعنی عشق
حسین (ع) زیباترین واژه هستی است، حسین (ع) یعنی عشق، عشق به همه خوبیها، حسین(ع) شخصیتی است که خداوند در روز عرفه، نخست به زائران سیدالشهدا (ع) نظر میکند، بعد به زائران خانه خودش.
حضرت امام صادق (ع) میفرماید: «هر کس به وسیله خواندن زیارت عاشورا، جدم حسین (ع) را زیارت کند، چه از راه دور یا نزدیک، به خدا قسم خداوند هر حاجت مادی و معنوی داشته باشد، به وی میدهد».
بیشک با عشق و ارادت به سالار شهیدان کربلا میتوان سریعتر و مطمئن به هدف رسید.
زیارت شریف عاشورا راهی سریع برای رسیدن به حسین(ع)
برای رسیدن به محبت، عشق و علاقه امام حسین (ع) هم راههای گوناگون وجود دارد، اما راهی که سریعتر میتوان به وسیله آن به بارگاه سرور و سالار شهیدان راه یابید و جزو شیفتگان و عشاق سیدالشهدا (ع) شوید، از طریق قرائت زیارت عاشورا و به ویژه مداومت به خواندن این زیارت شریف است.
زیارت عاشورا از احادیث قدسی است و روایت صفوان در مورد زیارت عاشورا، بیان کننده این امر است که جبرئیل امین این زیارت را از طریق خداوند متعال برای پیامبر بزرگوار اسلام (ص) قرائت کرد و این زیارت از طریق معصومان (ع) به امام باقر (ع) رسید و از طریق این امام معصوم (ع) به دست شیعیان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) رسیده است.
ائمه اطهار (ع) ما شیعیان، به ویژه آقا و سرورمان امام زمان (عج) تاکید به خواندن و مداومت به خواندن زیارت شریف عاشورا داشتهاند. در ملاقاتی که سید رشتی با امام عصر (عج) داشتهاند، ایشان به سید رشتی میفرمایند «چرا عاشورا نمیخوانید و بعد سه بار میفرمایند: عاشورا، عاشورا، عاشورا».
زیارت عاشورا شاهکلید رفع مشکلات است
امام صادق (ع) به صفوان میفرماید «زیارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن؛ به درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین میکنم، نخست زیارتش قبول شود، دوم سعی و کوشش وی شکور باشد، سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نا امید از درگاهش برنگردد، زیرا خداوند وعده خود را خلاف نمیکند». (بحارالانوار - جلد 98 - ص 300).
امام صادق (ع) به صفوان میفرماید: «هر گاه حاجتی پیدا کردی، این زیارت را بخوان که برآورده میشود».
چه حال و هوای خوشی دارد، قرائت زیارت عاشورا در محرمالحرام و چه زیباست به یاد همه حاجتمندان بودن در هنگام زمزمه این زیارت شریف. التماس دعا.
برگرفته از سایت بیتوته
3 نظر » 

مدتی است که نامه ششم از بخش نامه های نهج البلاغه (1) مورد توجه شبکه های ماهواره ای اهل سنت، قرار گرفته است. نوشتار حاضر به بررسی نامه مذکور می پردازد.
این نامه را که امیرالمومنین علیه السلام، به معاویة بن ابی سفیان مرقوم فرموده اند، در بردارنده دو مسأله مهمّ می باشد:
مسأله اوّل اشاره به خلافت جنابان ابوبکر، عمر بن الخطاب و عثمان دارد، به این بیان:
«همان مردمی که در بیست و پنج سال گذشته با ابوبکر، عمر بن الخطاب و عثمان، بیعت کردند، امروز با من بیعت نموده اند؛ پس فردی که در مرکز حکومت حضور دارد، حقّ اختیار ندارد (یعنی نمی تواند قبول نکند) و کسی که خارج از مرکز حکومت است (مانند معاویه که در شام مستقرّ بود)، حقّ ردّ کردن ندارد.»
در ادامه امام علیه السلام به صورت یک اصل و قاعده کلّی فرمودند:
«حتما این گونه است که شوری (و مجلس مشورتی برای تعیین خلیفه) از آنِ مهاجر و انصار است، اگر ایشان نسبت به شخصی، اتّفاق نظر داشته باشند و او را به عنوان امام (و رهبر جامعه، معرّفی کنند، مورد رضایت خدای متعال خواهد بود. (2)» (3)
این قسمت از نامه، بسیار مورد توجه اهل سنّت به ویژه محافل منسوب به وهّابیت قرار گرفته است. گفته می شود که علیّ بن أبی طالب علیه السلام در این نامه به انتخابی بودن مسأله خلافت، تصریح کرده است؛ ملاک، انتخاب مهاجر و انصار است.
حال سوال این است آیا واقعا جایگاه تعیین خلیفه رسول الله صلی الله علیه و آله، در منظومه فکری امام علی علیه السلام چنین است؟ یعنی آیا مشروعیت (4) خلافت، از ناحیه مردم (و شورای اهل حلّ و عقد) است؟ اگر برادران اهل سنت و به ویژه گروه علاقمند به اندیشه های ابن تیمیّه (5) و محمد بن عبدالوهّاب، با عنایت بیشتری، علم منطق را تحصیل می کردند، در استفاده از این نامه گرفتار اشتباه نمی شدند و از معنای صحیح نامه بهره مند می گشتند.
مخاطب امام علی علیه السلام در این نامه، معاویة بن أبی سفیان است؛ وی انتصابی بودن خلافت را قبول ندارد (با اینکه از این مطلب آگاهی کامل دارد). شاهد آن، اقداماتی است که او برای به دست آوردن خلافت، مرتکب شده است. برای محکوم کردن چنین فردی از آیات و روایاتی که در خصوص انتصابی بودن خلافت در دست است، نمی توان استفاده کرد.
یکی از خدمت های منطق (که در کتب کهن منطقی، از منطق به “خادم العلوم” تعبیر شده است) به انسان، نشان دادن راه های مختلف استدلال است. از میان آنها قیاس، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. قیاس به اعتبار مادّه و مقدّمات آن به پنج نوع، تقسیم می شود: برهان، جدل، مغالطه، خطابه و شعر. از میان این اقسام، “جدل” مورد نظر ما می باشد. “جدل” عبارت است از قیاسی که در مقدّمات آن، مسلّمات و مشهورات به کار رفته باشد. (6) یعنی شخص استدلال کننده با استفاده از آن مطالبی که طرف مقابل قبول دارد، او را محکوم می کند.
توجه دارید که مخاطب امام علی علیه السلام در این نامه، معاویة بن أبی سفیان است؛ وی انتصابی بودن خلافت را قبول ندارد (با اینکه از این مطلب آگاهی کامل دارد). شاهد آن، اقداماتی است که او برای به دست آوردن خلافت، مرتکب شده است. برای محکوم کردن چنین فردی از آیات و روایاتی که در خصوص انتصابی بودن خلافت در دست است، نمی توان استفاده کرد.
پس راه حلّ چیست؟
بهره بردن از اعتقادات طرف مقابل برای ملزَم نمودن وی.
معاویه، انتخابات را، به عنوان راهی برای تعیین خلیفه، می پسندد، امام علی علیه السلام هم از همین اعتقاد معاویه استفاده کرده است. با این توضیح، یک بار دیگر متن نامه را مرور می کنیم:
«همان مردمی که با سه خلیفه گذشته بیعت کردند، امروز با من بیعت کردند…»
یعنی حتی با مبنای تو که “شورای مهاجر و انصار” است، خلافت من تثبیت می شود و تو حقّ مخالفت نداری. به تعبیر دیگر: “ای معاویه! اگر در ادّعای صحّت خلافت سه خلیفه قبلی، صادق هستی، چرا خلافت من را صحیح نمی دانی؟ در حالی که ملاک صحّت خلافت (که به نظر معاویه، بیعت مهاجر و انصار است)، درباره من وجود دارد.(7)
مسأله دوم مربوط به جریان قتل خلیفه سوم است که می فرماید:
«ای معاویه! به جانم سوگند اگر با نگاه عقلت بنگری نه با چشم هوا و هوس، مرا از همه مبرّاتر از خون عثمان می یابی و خواهی دانست من به کلّی از آن برکنار بودم، مگر اینکه در مقام تهمت برآیی و چنین نسبت ناروایی را به من بدهی. اگر چنین است، هر تهمتی می خواهی بزن والسلام.»(٨)
پی نوشت ها:
1) کتاب شریف نهج البلاغه، بخشی از سخنان ارزشمند امیرالمومنین علیه السلام است که به همّت سیّد رضی در قرن پنجم، جمع آوری شده است.
2) نهج البلاغه، دفتر نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق، ص116.
3) در برخی منابع ابتدای این نامه جمله ای نقل شده است که در نهج البلاغه وجود ندارد: «امّا بعد، فقد لزمک و من قِبَلک من المسلمین بیعتی و أنا بالمدینة و أنتم بالشّام لانّه بایعنی الذین بایعوا أبابکر و عمر و عثمان…»؛ بیعت با من بر تو (معاویه) و تمام مسلمین که نزد تو هستند، واجب است زیرا همان مردم که با سه خلیفه قبلی، بیعت کردند، امروز با من بیعت کردند. تستری، محمدتقی، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، نشر امیرکبیر، چاپ اوّل، 1418ق، ج9 ، ص394.
4) حقّ حکومت حاکم و پذیرش این حقّ از سوی شهروندان را مشروعیّت می گویند. در این که ملاک مشروعیّت حکومت چیست، اختلاف است؛ قهر و غلبه، قرارداد اجتماعی، وراثت و سنّت و مشروعیّت الهی، نظرات مختلف در باب مشروعیّت حکومت می باشد. در مکتب امامیه، از آنجا که حاکمیّت از آنِ خدای متعال می باشد، مشروعیّت حکومت مبتنی بر اراده الهی می باشد. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید به: درآمدی بر نظام ارزشی و سیاسی اسلام، زیر نظر محمود فتحعلی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، ص99 به بعد.
5) ابن تیمیّه در ابطال منطق کتابی به نام «نقض المنطق» تألیف کرده است.
6) مظفر، محمدرضا، المنطق، با تعلیقه استاد غلام رضا فیّاضی، دفتر نشر اسلامی، چاپ سوم، 1424ق، ص386.
7) نقوی، سیّد محمدتقی، مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغة، نشر قائن، چاپ اوّل، 1426ق، ج14، ص431.
8) مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمومنین علیه السلام، نشر امام علیّ بن أبی طالب، چاپ سوم، 1390ش، ج9، ص82.
محمّدحسن بشیری
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان



یکی از سنت های حسنه احترام به سادات یعنی فرزندان رسول الله است که در روز شریف عید غدیر رسمیت بیشتری پیدامی کند و بسیاری از مردم به دیدن سادات میروند و از این طریق احترام و ارادت خود را به سادات ابراز می کنند اما در رابطه با اینکه در این روز فقط باید به دیدن سادات رفت و فقط از سادات عیدی گرفت تامل برانگیز است زیرا ما هیچ روایت و منبعی بر این که عید غدیر عید سادات است ندارم بلکه عید غدیر عید همه شیعیان می باشد و توصیه و سفارش شدیم که همه عید غدیر را جشن بگیریم و بهم عیدی بدهیم چرا که عیدالله الاکبر می باشد اما گرچه این روز بزرگ اختصاص به سادات ندارد. اما به نظر میرسد اینکه شیعیان ایرانی در عید غدیر از سادات محترم تجلیل میکنند و به منازل آنان سر میزنند و از آنها عیدی میگیرند و احیاناً به فقرای سادات تحت عنوان عیدی کمکهایی میکنند، سنت حسنه و به طور یقین مثبت است و نکتهای منفی هرگز در آن وجود ندارد. چون در برخی روایات احترام و دل جویی و کمک و صله دادن به سادات بخصوص سادات فقیر و نیازمند سفارش شده است.بد نیست که در این روز به خاطر عظمت مقام ولایت و امامت و به جهت شادی قلب امام عصر عید غدیر رو از همه اعیاد پر رنگ تر و زیبا تر جشن بگیریم.



نام علي : عدالت - راه علي : سعادت - عشق علي : شهادت - ذکر علي : عبادت -عيد علي : مبارک
1 نظر » 

یکی از مسائلی که درباره عصر ظهر همواره مطرح میشده و امروزه با پیشرفتهایی که در تولید سلاحهای مخرب و پرقدرت روز حاصل شده، بیشتر از پیش مطرح میشود؛ این است که ادعای شیعیان در طول تاریخ بر آن بوده است که حضرت ولی عصر(عج) در زمان ظهور، بر مسند حکمرانی تمام جهان تکیه میزنند.
حال میتوان پرسید که: آن حضرت با وجود قدرتهای امروز و سلاحهای اتمی و بسیار قوی آنان، چگونه میتوانند بر این مسند تکیه کنند؟ اصولاً اضمحلال قدرتهای اتمی امروز - که به سلاحهای مخربتر از سلاحهای اتمی نیز مجهز شدهاند -، چگونه ممکن است؟ آیا آن حضرت(عج) میتوانند با شمشیر بر سلاحهای فوق پیشرفته امروزی غالب آیند؟
پاسخ ما به این پرسش آن است که همان گونه که وجود مبارک آن حضرت(عج) از مصادیق «غیب» است و ایمان به آن واجب و تنها طریق به دست آوردن معلومات مربوط به آن، وحی و سخنان معصومان است، هر آنچه به آن حضرت مربوط میشود نیز از همین گونه است.
به عبارت دیگر، درباره مسائل غیبی و آنچه به غیب مربوط است، نمیتوان به عقل و استنباطهای آن اتکاء کرد. از این رو، مسائل مربوط به آن حضرت را نیز میباید از وحی و سخنان معصومان - که عدل وحی است- دریافت.
بر این اساس، اگرچه امروزه شماری از نیمه روشنفکران بر این باور رفتهاند که آن حضرت نیز به سلاحهای روز مجهز میشوند و با وسائل امروزی به جنگ قدرتهای بزرگ میشتابند، اما به باور ما این چنین نیست. اینان، «شمشیر»- که به صراحت نام آن در روایات معصومان به عنوان سلاح آن حضرت به کار رفته است- را نمادی از «اسلحه» قلمداد میکنند، و بدین ترتیب قائل میشوند که آن حضرت نه با شمشیر واقعی که با شمشیرهای روز به نهضت جهانی خود میپردازند؛ و شمشیر روز نیز سلاحهای کشتار جمعی، هواپیماهای کارآمد و ناوگانهای هواپیمابر امروزی است. بنابراین، حضرت نیز از نیروهای زمینی، هوایی و دریایی امروز جهان با همان سلاحهای متعارف این نیروها استفاده میکنند.
به باور ما اگر چه سنت خداوند در جریان طبیعی امور بر آن بنا نهاده شده که هر امری را به وسیله اسباب و علل طبیعی آن به پیش برد؛ اما این قاعده تنها درباره امور طبیعی و غیرماورایی صادق است. به عبارت دیگر، اصل صادق «أَبَیَ اللّهُ أَنْ یُجْرِیَ الأُمُورَ اِلاّ بِأَسْبابِها»، تنها بر امور طبیعی صادق است و درباره امور غیرطبیعی جریان پیدا نمیکند. بنابراین، ما بر این باوریم که اگرچه این اصل، اصلی است صحیح و در صحت آن هیچ تردیدی نیست، اما حضرت ولی عصر(عج) در زمان ظهور، نه با سلاحهایی که امروزه متعارف است که با همان شمشیر و سلاحهای دوره صدر اسلام به مبارزه و تشکیل حکومت خویش خواهند پرداخت.
چکیدیه ای از سخنان آیت الله ناصری در درس مهدویت
1 نظر » 

آقاجان! ما که نماز شب خوندن و شب زنده داری بلد نیستیم، ما که گوشه حوزه ها بزرگ نشدیم، ما که مقدس اردبیلی نمی شیم، تکلیف ما رو روش کن می بینمت یا نه؟
آقاجان! دنیا دارد از هم می پاشد. دیگر دخترها و پسرها را نمی شود از هم تشخیص داد، دیگر درمراسم های عروسی مردها و زن ها سر یک میز می نشینند!
دنیا اسم شما رو از یاد برده اما من بهتان قول می دهم اسمتان را همیشه پایدار نگه دارم تا بیایید.
آقاجان! دلم گرفته. زیر آسمان آبی خدا. امشب دوباره مرغ دلم هوای پریدن شما رو کرده.
دلم می خواد ببینمتون و هرچیزی که تو دلم تلنبار شده رو براتون بگم؛ براتون از پدر و مادرهایی بگم که با بی پولی بچه هاشان را خدایی بزرگ کردند و براتون از جانبازهایی بگم که گوشه تخت بیمارستان بستری هستند و هیچ کس سراغشون رو نمی گیره؛ انگار همه یادشان رفته است که همین شهدا و جانبازان و آزادگان بودند که کشورما، میهن عزیز ما ایران را نجات دادند و آنها جان ها و جسم های خود را دادند تا ما، در آرامش باشیم. اما ما چه دادیم؟
الان دیگربعضی ها حتی به خانواده شهید هم احترام نمی گذارند. مادر شهید باید در خانه ای زندگی کند که از خشت و گل ساخته شده است اما انسانهایی که بویی از شهید و شهادت نبرده اند باید درخانه های چندصد میلیاردی زندگی کنند اما این انصاف نیست.
توی این دور و زمونه همه چیز با پول است اگر پول داشته باشی آدم مهمی هستی ولی اگر نداشته باشی…
زندگی تو این دور و زمونه سخته، معلم دینی ما همیشه می گفت: زندگی وقتی خوبه که آقامون مهدی(عج) باشن آقاجون با خود یه عهدی بستم که اگر تو رو ببینم با همون نگاه اول جونمو بدم براتون.
منتظر دیدنتون هستم. زینب سادات حسن پور
1 نظر » << 1 ... 230 231 232 ...233 ...234 235 236 ...237 ...238 239 240 ... 257 >>