

سفال توبـه خـــــود را شکسته ام از بــــــس
تر کـــــ ترکـــــــ شده اما خودتـــــــ درستش کن
اگرچه پیش تـــــو در خلوتــــــ آبرویم رفت
برای محشـر کبری خودتـــــــــ درستش کن
ثمـر نداده درخت الهی العفـوم
به پیش صاحب نجوا خودت درستش کن
شکسته بال و پــــر مـن ولی دلــم تنگــــــــ است
سفــــر به کرببلا را خودتـــــــــ درستش کن
صفحات: 1· 2


عرفه آمد و من باز مصفا نشدم، حاجی معتکف یوسف زهرا نشدم، همه گشتند سفید و دل من هست سیاه، باز هم شکرکه پیش همه رسوا نشدم
مطمئن باش ، حرفهایت هرچند تکراری باشد
یکی هست که به آنها گوش میدهد آن کسی نیست جز خدا
سلام بر عرفه که جانمان را به رایحه و خنکای نسیم نوازش می دهد . . .
آیا در رؤیاهایتان، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید؟
عرفه، رؤیایی است که به حقیقت می پیوندد . . .
روز عرفه، بر عارفان حق، آنان که از خیمه وجود خویش بیرون می آیند
و با آتش شوق و اشتیاق وصال، به دعا و نیایش متوسل می شوند، خجسته باد.

ترویه چه روزیست ؟

علت نامگذاری
سیراب کردن، سیراب گردانیدن، کسی را بر روایت شعر داشتن، در کاری اندیشه کردن اندیشیدن، در کار و نگریستن پایان آن را و تعجیل نکردن در جواب[1]
در علل الشرایع در سر نامیدن این روز به ترویه حدیثی از امام صادق علیه السلام که راوی می گوید: از حضرت پرسیدم چرا روز ترویه را روز ترویه نامیده اند؟ حضرت فرمود: زیرا در عرفات آب نبود و حاجی ها روز هشتم ذی حجه از مکه آب برمی داشتند و به عرفات می بردند و برخی از ایشان به بعضی دیگر می گفتند: تروّیتم، تروّیتم (سیراب شدید، سیراب شدید) لذا به خاطر همین، روز هشتم را روز ترویه نامیدند.[2]
باز نقلی دیگر آمده است که زمانی که ابراهیم علیه السلام مأمور شد خانه کعبه را بسازد مکان آن را نمی دانست در نتیجه خداوند جبرئیل سلام الله علیه را نازل کرد تا مکان خانه را برای ابراهیم مشخص کند و خداوند تعالی پایه های کعبه را از بهشت نازل فرمود و حجرالاسود نیز نازل شد. سپس ابراهیم برای کعبه دو در قرارداد، دری در سمت مشرق و دری در سمت مغرب که مستجار نامیده می شود. وقتی ساخت کعبه به اتمام رسید ابراهیم و اسماعیل حج بجا آوردند و جبرئیل در روز هشتم ذی حجه (روز ترویه) بر آن دو نازل شد و گفت برخیزید و آب جمع آوری کنید، چون در زمین عرفات آبی وجود ندارد. به همین دلیل این روز، روز ترویه (یعنی ذخیره کردن آب) نامیده شد. سپس ابراهیم گفت پروردگارا این شهر را محلی امن قرار بده و اهل آن را از میوه ها بهره مند کن…(سوره ابراهیم/35)
امام صادق علیه السلام فرمود: منظور از بهره مندی از ثمرات، ثمره قلوب یعنی محبت مردم و تمایل آنها نسبت به مکه است تا به سوی آن بروند.[3]
همان طور که آشکار گردید وجه تسمیه یوم الترویه یا روز ترویه در کلام امامان معصوم برداشتن و ذخیره نمودن آب در روز هشتم ذی حجه می باشد. از ابن عباس نقل شده که حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که فرزندش را سر می برند. فأصبح بروی یومه أجمع «پس صبح بیدار شده و همه آن روز را می اندیشید» که آیا خواب او امری است از جانب خدا یا نه؟ از این رو آن روز ترویه نامیده شد، پس از آن در شب دوم در خواب دید فلّما أصبح عرف أنّه من الله «چون صبح شد دانست که آن از جانب خداست» از این رو آن روز عرفه نامیده شد.[4]
منزلت روز ترویه:
روز ترویه یکی از ارزشمندترین روزهای زمان برشمرده شده است که خود آداب و اعمال مخصوصی دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدای تبارک و تعالی از هر چند چهار شماره برگزید، از فرشتگان: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و از پیغمبران چهار نفر برای مبارزه به وسیله شمشیر: ابراهیم و داوود و موسی و من و از خاندانها چهار خاندان که فرمود: خاندان آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید و از شهرها چهار شهر برگزید و فرمود: سوگند به تین و زیتون و طور سینین و این بلد امین پس مقصود از تین مدینه است و از زیتون بیت المقدس و از طورسینین کوفه و از بلد الامین مکه و از زنها چهار زن برگزید: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه سلام الله علیها و از اعمال حج چهار عمل را برگزید: قربانی کردن و صدا به لبیک بلند کردن و احرام و طواف و از ماهها چهار ماه که ماههای حرامند برگزید: رجب و شوال و ذی القعده و ذی الحجه و از روزها چهار روز برگزید: روز جمعه و روز ترویه (هشتم ذی حجه) و روز عرفه و روز عید قربان.[5]
شیخ صدوق در امالی آورده است که از جمله اعمال مستحبی حج اینکه روز ترویه از هنگام زوال شمس تا شب را درک کند تمام حج تمتع را درک کرده است.[6]
طبق این روایات منزلت روز ترویه تا جائی است که درک آن مساوی با درک تمام حج انگاشته شده است، چرا که روز ترویه در اصل آماده شدن برای ورود به عرفات و عید قربان است.
اعمال این روز:
محمد بن ابی عمیر از یکی از یارانش از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: روزه روز ترویه کفاره گناهان یک سال و روزه روز عرفه کفاره گناهان دو سال است.[7]
محدث قمی در مفاتیح الجنان روزه این روز را برابر با کفاره شصت سال برشمرده است و آورده است که شیخ شهید غسل این روز را مستحب دانسته است.
وقایع این روز:
در این روز؛ فرستادن نامه امام حسین علیه السلام به کوفه پس از شهادت مسلم بن عقیل:بسم الله الرحمن الرحیم: از طرف حسین بن علی به سوی برادران مؤمن و مسلمان سلام علیکم…من روز سه شنبه هشتم ماه ذی حجه که روز ترویه است از مکه معظمه به سوی شما حرکت نموده ام. موقعی که فرستاده من بر شما وارد شد در کار خود شتاب کنید و کوشا باشید زیرا من در همین روزها نزد شما خواهم آمد و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
مورخین خروج اما حسین علیه السلام از مکه به سمت کوفه را هشتم ذی حجه یعنی روز ترویه نگاشته اند که اکنون به بررسی آن می پردازیم.
دیدگاه فقها:
از دیدگاه فقهی این سخن مشهور که امام حسین علیه السلام حج خود را نیمه تمام گذاشت سخن نادرست است زیرا امام علیه السلام در روز هشتم ذی حجه (یوم ترویه) از مکه خارج شد، در حالی که اعمال حج که با احرام در مکه و وقوف در عرفات شروع می شود از شب نهم ذی حجه آغاز می شود، بنابراین امام علیه السلام اصولاً وارد اعمال حج نشده بود تا آن را نیمه تمام گذارد.
ایشان در هنگام ورود به مکه عمره مفرده انجام داد. البته مشهور است در برخی از کتابها مانند ارشاد شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد و طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد به دلیل اینکه قادر نبود حج خود را تمام نماید که این نظر بعید است. روایتی نیز از امام صادق علیه السلام ذکر شده است که فرمود: قد اعتمر الحسین بن علی علیه السلام فی ذی الحجه ثم راح یوم الترویه الی العراق و الناس یروحون الی منی و لا بأس باعمره فی ذی الحجه لمن لا یرید الحج[8]: امام حسین علیه السلام در ماه ذی الحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمی خواهد حج انجام دهد می تواند عمره انجام دهد. که می توان دلایل این خروج را بطور خلاصه چنین ذکر نمود:
1- خطر جانی 2- شکسته نشدن حرمت بیت الله الحرام. ایشان به عبدالله بن زبیر فرمود: به خداوند سوگند، اگر یک وجب خارج از مکه کشته شوم برای من دوست داشتنی تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکه کشته شوم به خداوند سوگند: اگر من به لانه ای از لانه جانواران پناه برم مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آنچه را از من می خواهند به دست آورند.[9]
پی نوشت:
[1] لغت نامه دهخدا
[2] علل الشرایع ج 2 ص 399 باب 171
[3] قصص الانبیاء ص 193
[4] صحیفه سجادیه ترجمه و شرح فیض الاسلام ص 322
[5] خصال ترجمه مهری ج 1 ص 249
[6] امالی شیخ صدوق ترجمه کمره ای ص 651، احتجاجات ترجمه ج 4 بحارالانوار ج 2 ص 391
[7] ثواب الاعمال ترجمه انصاری ص 145
[8] کافی ج 4 ص 536
[9] وقعه الطف ص 152
نظر دهید » 

ای جماعت جنگ یک آئینه است
هفتة تاریخ را آدینه است
لحظهای از این همیشه بگذرید
اندرین آئینه خود را بنگرید
داغ بود و اشک بود و سوز بود
آه ! گویی این همه دیروز بود
اینک اما در نگاهی راز نیست
در گلویی عقدة آواز نیست
نسلهای جاودان فانی شدند
شعرها هم آنچه میدانی شدند
روزگاران عجیبی آمدند
نسلهای نانجیبی آمدند
ابتدا احساسهامان ترد بود
ابتدا اندوههامان خرد بود
از نخلهای آواره بپرسید
از کودکان کوچهی عرفان
از عشق تا بلوغ حلبچه
از کوچههای سرخ هویزه
از عشق
عشق
عشق
بپرسید
که تا ضریح چشمهای تو
چنین ستاره
می شود حراج؟
خورشید سرخ سرخ جماران !
منبع: مجله زینبیه

قتل انسان هایی که گواهی به یگانگی خدای عزوجل و نبوت پیامبر بزرگوارش محمد(صلی الله علیه وآله) می دهند، امروزه افتخار یک عده به اصطلاح مسلمان پیرو سنت رسول خدا(ص)، شده است. این را شخصی بنام عبد الله المحیسنی گفته است.
عبدالله المحیسنی یکی از وهابیون متعصبی است که همواره به تکفیر شیعیان پرداخته است. وی در اظهارات اخیر خود بیان کرد که ما از داعش می خواهیم به صورت منسجم تر و
بهتر فعالیت خود را در عراق افزایش دهد و به قتل شیعیان بپردازد. وی در ادامه گفت کشتن شیعیان واجب است و از افتخارات ما و پدران است. وجوب کشتن شیعیان به حدی است که خلفای بعد از یزید امیر الفاسقین همواره به قتل و توهین شیعیان پرداخته اند.
عبدالله المحیسنی خودش را از نوادگان حجاج بن یوسف معرفی کرد و گفت هیچ کس در طول تاریخ همانند حبیبمان حجاج بن یوسف ما سلفی ها را اینطور سرافراز نکرده بود، حجاج کسی است که انتقام رسول خدا را از دوستداران علی گرفت!! عبدالله المحیسنی گفت : «جنگ کنونی داعش در عراق همانند جنگ بدر با منافقین است. وی تمامی سربازان داعش را فدایی اسلام دانست و شیعیان را مجددا تکفیر کرد.»(1)
نـکـتـه
در قاموس وهابیت، شیعه یعنی منفورترین افراد بشریت می باشد که تنها راه خلاص شدن از آنها فقط و فقط بریدن سر مردان و به اسرات گرفتن زنان آنان است!! این عمل با کدام منطق قرآن و سنتی که ادعای پیروی از آنها را می کنید، هم خوانی دارد؟!
____________________________________________
1. به نقل از پایگاه های خبری شیعه نیوز، فرهنگیان نیوز، مجله مرزبان نامه، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، شمار خرداد 93.


مقام معظم رهبری (مدظله العالی):
یکی دیگر از نقاط قوّت ما ، انتقال ارزشهای انقلاب به نسل دوم و سوم بود. امروز شما
جوانها را نگاه میکنید، میبینید این ارزشها را دریافت کردهاند.
همین شهید عزیز اخیر ما، مصطفی احمدی روشن - شهیدی که شهادتش دل ما را
سوزاند - یا آن شهید جوان قبلی، شهید رضائینژاد، که اوائل امسال به
شهادت رسید، اینها دو تا جوان، دانشمند، سی و دو سه ساله
بودند؛ امام را درک نکردند، جنگ را درک نکردند، دوران انقلاب را
درک نکردند، اما اینجور با شجاعت، با شهامت درس میخوانند،
تحصیلات میکنند، مقامات عالی را طی میکنند؛ میدانند و میفهمند
هم که مورد تهدیدند، اما می روند؛ این خیلی مهم است، این ارزش
است؛ این ارزشهای انقلاب است در نسل سوم. احمدی روشن و رضائینژاد
و امثال اینها نسل سوم انقلابند. اینها را نباید دستکم گرفت. یکی از
نقاط قوّت و مثبت ما همین است که این ارزشها به نسلهای دوم و سوم منتقل شد.
نظر دهید » 

دانشگاه انتظار بعد از 1200سال همچنان دانشجو می پذیرد ,
متاسفانه این دانشگاه
هنوز 313 فارغ التحصیل هم نداشته است ,
این دانشگاه در تمام شبانه روز از شما آزمون
به عمل می آورد .
مدارک لازم برای ثبت نام :
1. نماز اول وقت
2 . ولایت مداری
3 . دائم الوضو بودن
4 . دلی پر از ثواب و قلبی آکنده ازیاد خدا داشتن
به امید قبولی همه ی ما در این دانشگاه
1 نظر » 

فرزند آیت الله فاضل لنکرانی گفت: یک بار پدر خودشان تعریف میکردند که یک روزی که در حرم امام رضا(ع)بودم و وقتی مردم را دیدم که خود را به ضریح امام رضا(ع) چسباندهاند، با خودم فکر کردم ما روحانی شیعه هستیم اما نتوانستیم خود را به ضریح برسانیم.
آیت الله جواد فاضل لنکرانی فرزند مرحوم آیتالله العظمی فاضل لنکرانی گفت: مهم ترین توصیه پدر نماز اول بود و دعایشان دعای عاقبت بخیری. اگر کسی از ایشان میخواستند که برایش دعا کنند آقا میگفتند من دعا میکنم به شرطی که شما نیز برای من دعا کنید تا عاقبت بخیر شوم.
مرجعیت نهاد محکمی برای حفظ دین خداست
آیتالله جواد فاضل لنکرانی ضمن تشکر از برنامه ضیافت بیان داشت: این برنامه که قبل از این در برنامههای سیما سابقه نداشته است برنامه بسیار جامعی در معرفی مراجع و مرجعیت است. مرجعیت از مشخصات و مختصات شیعه امامیه است و ما در هیچ مکتبی چنین نهاد محمکی که محافظ دین باشد نداریم، در حقیقت این نهاد ریشه در قرآن و روایات ما دارد.
وی گفت: تفقه در دین ما بسیار تأکید شده است و در جامعه نیز هیچ مسئله سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیست که جدا از مسئله فقه باشد، در کشور ما نیز اساس انقلاب بر اساس مرجعیت بوده است آن چنان که همین اصل باعث شد تا مردم در تمامی لحظات دستورات امام را بی تردید اجرا کنند زیرا آنها امام را مرجع خود میدانستند.
فرزند آیتالله لنکرانی تأکید کرد: گستردگی که در علم فقه وجود دارد در هیچ علم دیگری نیست به طوریکه پدر میگفتند یک عمر عادی و طبیعی تنها برای بخشی از علم فقه و مطالعه آن کافی است.
وی ادامه داد: مرحوم والد ما شرحی بر تحریرالوسیله امام(ره) دارد که 40 سال نوشتن این شرح طول کشید تا در نهایت در 28 جلد چاپ شد و الان نیز این کتاب محور درس خارج است، نوشتههای خطی پدر نیز در مجموعهای 20 جلدی جمعآوری شده است.
پدر محوری برای دین مردم بودند
آیتالله فاضل لنکرانی تصریح کرد: پدر هم در تألیف و هم در تدریس بسیار موفق بودند ایشان از سن 19 سالگی در درس آیتالله بروجردی شرکت میکردند و اولین کتاب خود با نام نهایتالتقریر را نیز در سن 19 تا 24 سالگی نوشتند.
وی افزود: مرحوم والد ما درباره این کتاب میگفت این کتاب من چاپ شده بود، یک روز دیدم پدرم به منزل آمد و ناراحت بود از او که دلیلش را پرسیدم گفت فلان آقا که از بزرگان هم بوده به من گفته آقای لنکرانی ما فکر کردیم شما فرد باتقوایی هستی پس چرا کتاب مینویسی و به اسم پدرت چاپ میکنی. یعنی دیگران باورشان نمیشد که مرحوم لنکرانی بتوانند در چنین سن کمی این گونه کتابی بنویسد.
فرزند آیتالله لنکرانی گفت: پدر عمرش در تربیت و تحصیل و تدریس فضلا گذشت و آرام آرام نیز محوری شد برای دین مردم. البته خودشان اصلا به فکر مرجعیت نبودند اما بعد از فوت امام(ره) نیز جمعیت کثیری به ایشان مراجعه کردند حتی خود حاج احمد آقا در مجلسی گفتند آقای لنکرانی بیت امام(ره) از شما تقلید میکنند.
آیت الله لنکرانی خلاصهای از امام(ره) بودند
وی تأکید کرد: ایشان خلاصه امام(ره) بودند امام نیز به آیتالله لنکرانی میگفتند من شما را بزرگ کردهام و شما را به اندازه حاج آقا مصطفی دوست دارم، در حقیقت پدر نیز فانی در امام بودند و از همه نظر نیز روز به روز به امام شبیهتر میشدند.
وی بیان داشت: پدر میگفتند در سال 52 من در فکر افتادم که چه خدمتی میتوانم به امام بکنم و همین باعث شد تا شرحی برکتاب ایشان بنویسم. آیتالله وحید خراسانی یک بار بیان میداشتند از شانسهای بزرگ امام خمینی بوده است که فردی مثل آقای لنکرانی بر کتاب ایشان شرحی نوشته است.
ماجرای کرامت امام رضا(ع) به آیتالله العظمی لنکرانی
آیتالله جواد فاضل لنکرانی در برنامه ضیافت بیان داشت: پدر به زیارت امام رضا(ع) بسیار مقید بودند و هربار هم که به حرم میرفتند یک ساعت، یک ساعت و نیم زیارتشان طول میکشید، یک بار پدر خودشان تعریف میکردند که یک روزی که در حرم بودم و میخواستم دعای وداع بخوانم یکدفعه وقتی مردم را دیدم که خود را به ضریح امام رضا(ع) چسباندهاند، با خودم فکر کردم ما روحانی شیعه هستیم اما نتوانستیم خود را به ضریح برسانیم.
وی گفت: پدر بیان میداشتند که من زیارت وداع را خواندم و آمادم بیرون داشتم به سمت درب اصلی میرفتم یکی به من گفت میخواهید بیایید کنار ضریح، گفتم آرزوی من است، گفت پس پشت سر من بیا. من نیز پشت سر او رفتم.
وی افزود: پدر تعریف میکردند و میگفتند آن فرد مرا بردند و بعد راه ضریح باز شد و من رفتم کنار ضریح و صورتم را روی ضریح چسباندم و زیارت امین الله باصفایی خواندم. و بعد با خوشحالی برگشتم، تازه موقع برگشت با خود گفتم این مرد از کجا خبردار شد که من دوست داشتم که به ضریح برسم.
فرزند آیتالله لنکرانی اظهار داشت: پدر از آن مرد سؤال میکند که شما از کجا میدانستید که من میخواستم به ضریح برسم، آن فرد گفت شما وقتی داشتی میرفتی صدایی از ضریح بیرون آمد که میفرمود آقا شیخ را بیاورید.
وی تصریح کرد: من این قضییه را به آقای وحید خراسانی گفتم و ایشان گفتند آقاشیخی که از ضریح بیرون میآید متفاوت از آقا شیخی است که من و شما میگوییم.
ماجرای برنامه موسیقی که به پیشنهاد آیتالله لنکرانی به مجلس مرثیه امام علی(ع) تبدیل شد
آیتالله فاضل لنکرانی خاطرهای از سال 69 تعریف کرد و گفت: در آن سال من و پدر برای عمل قلب ایشان به لندن رفتیم، به دنبال بیمارستان و کارهای بیماری ایشان بودیم که مسئول سفارت به آقا گفت، اقا مشکلی پیش آمده اگر ممکن است راهنماییمان کن.
وی ادامه داد: آقا از مسئول سفارت که مشکل را پرسیدند ایشان گفت یک گروه خواننده ایرانی از ایران آمدهاند یک سالن بسیار بزرگ کرایه کرده و 4000 بلیط نیز فروختهاند و قرار است شب شهادت امیرالمؤنین برنامه موسیقی اجرا کنند.
وی بیان داشت: آقا وقتی این موضوع را شنیدند به شدت ناراحت شدند و به او گفتند برو از طرف من پیغامی به آن خواننده بده و بگو فاضل لنکرانی سلام رساند و گفت بگو تو یا مسلمان هستی و یا نیستی اگر مسلمان هم نباشی می دانی که همه دنیا برای امیرالمؤمنین(ع) احترام قائلاند پس به خاطر حرمت امام(ع) این برنامه راتعطیل کن در غیر این صورت من اگر از عمل زنده بیرون بیایم تمام تلاشم را میکنم تا تو را از ایران اخراج کنم.
آیتالله لنکرانی افزود: مسئول سفارت پیغام را به آن خواننده داده بود و او زیارت عاشورایی از جیبش درآورده بود و گفته بود به آقا بگو من نه تنها مسلمانم بلکه اهل خواندن زیارت عاشورا هم هستم اما چون تعیین تاریخ به زمان میلادی بوده من متوجه نشده بودم به ایشان بگویید من کاری میکنم که امیرالمؤمنین راضی باشند.
وی ادامه داد: آن روز گذشت و پدر بسیار پیگیر بودند و وقتی که از آن مسئول سفارت پرسیدند او گفت آن خواننده به طور کامل اشعار را عوض کرده و تمامی شعرها و آهنگش در مدح و مرثیه امام علی(ع) بوده است و برنامه به گونهای بوده که مردم از ابتدا تا انتهای برنامه اشک ریختند.
فرزند آیتالله فاضل لنکرانی گفت: پدر وقتی این موضوع را شنید بسیار خوشحال شد و گفت اگر سفر من به لندن همین اثر را داشته است برای من کافی است. ایشان به امیرالمؤمنین بسیار علاقه داشتند.
وی تصریح کرد: وقتی هم بعد از عمل برای لحظاتی آقا به هوش آمدند گفتند السلام علیک یا علی بن ابی طالب و دوباره از حال رفتند و باردیگر که به هوش آمدند گفتند من آب میخواهم گفتم پزشکان اجازه نمیدهند در همان حال این شعر را خواندند که از آب هم مضایقه کردند کوفیان.
پروفسور مسیحی میگفت نمی دانم چرا روند درمان علمای شیعه غیرطبیعی است
وی بیان داشت: پزشکی که پدر را عمل کرد پروفسور بود و مسیحی. وی بعد عمل گفت سیر عمل ایشان غیرطبیعی و با این سنشان مانند جوان بیست ساله بوده است، بعد به مترجم گفت من میدانم این مرد فرد مهمی است اما نمیدانم چه کاره است. مترجم به او گفت ایشان عالم شیعه است.بعد آن پروفسور میگوید من چند عالم شیعه عمل کردهام و در مورد آنها نیز نظیر این عمل و چنین سیر معالجهای را دیدهام.
پدر به مشکلات مردم بسیار اهمیت داده و گاهی از شدت ناراحتی بر مشکلات جامعه اشک میریختند
آیتالله جواد فاضل لنکرانی از ساده زیستی پدر چنین گفت: آقا بسیار ساده زیست بودند و در تمام عمر خود هیچ زمین و ملک شخصی نداشتند و تا زمانی هم که 5 اولاد داشتند در خانهای با دو اتاق زندگی میکردند.
وی ادامه داد: برای ایشان از خارج از کشور به عنوان هدیه عباهایی با قیمت بالا میآوردند قبول نمیکردند و به من میگفتند برای من عبای ماشینی بخر، میگفتند من مسئولیت دارم، خوب نیست طلبهای که قدرت زندگی یومیه خود را ندارد ببیند استادش عبایی گرانقیمت به تن کرده است.
وی تأکید کرد: با طلبهها بسیار خوش اخلاق بودند و اگر یکی از آنها کسالتی پیدا میکرد پدر چند کیلو میوه میخریدند و به دیدار او میرفتند و میگفتند من وظیفه دارم از شما مراقبت کنم.
فرزند آیتالله لنکرانی تصریح کرد: نسبت به امور مردم نیز به شدت حساس بودند گاهی میگفتند دیشب تا صبح نخوابیدهام علت را که جویا میشدیم میگفتند مثلا سیب زمینی گران شده است مردمی که وضع خوبی ندارند چطور سیب زمینی را تهیه کنند و به شدت به دلیل مشکلات مردم ناراحت میشدند.
مهم ترین توصیه پدر نماز اول وقت بود
وی بیان داشت: مهم ترین توصیه پدر نماز اول بود و دعایشان دعای عاقبت بخیری. اگر کسی از ایشان میخواستند که برایش دعا کنند آقا میگفتند من دعا میکنم به شرطی که شما نیز برای من دعا کنید تا عاقبت بخیر شوم.
پدر از این که برای اسلام کاری نکرده باشند اشک میریختند
وی بیان داشت: اواخر عمرشان یک بار آقای قرائتی نزد ایشان میآیند و پدر به ایشان میگوید مدتی است از فکر خوابم نمیبرد و تا اذان صبح بیدارم. آقای قرائتی میپرسد چه چیز ذهن شما را مشغول کرده و پدر میگوید اگر من بمیرم و از من سؤال کنند برای اسلام چه کردهای هرچه فکر میکنم جوابی ندارم که بدهم.
فرزند آیتالله لنکرانی اظهار داشت: آقای قرائتی گریه میکنند و میگویند آقا شما جوابی ندارید پس ما چه بگوییم. آقا میگویند من مسئولیتم مرجعیت بوده است نکند جایی بوده که میتوانستم از اسلام دفاع کنم و یا اسلام را رشد بدهم اما نکردهام.
وی در پایان گفت: پدر نسبت به انقلاب از معتقدترین افراد بودند و خودشان نیز میگفتند که من از روزی که پشت سر امام بودم حتی برای لحظهای به راه ایشان تردید نکردم.
طبقه بندی: کرامات رضوی،


كاش يك شب باز مهمان دو چشمت میشدم
ريزه خوار مشرق خوان دو چشمت میشدم
كـاش يك شب میگذشتم از فراز چشم تو
گرم گلگشـت خـراسان دو چشمت میشدم
كـاش يـك شب میسرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنيا، غزلخوان دو چشمت میشدم
كاش يك شب مینشستم بر ضريح چشم تو
بـاز هـم پـابـند پيمان دو چشمت میشدم
صحن و ايوان تو را اى كاش جارو میزدم
چـون كـبوترها نگهبان دو چشمت میشدم
ضـامن آهـوست چشمان دو شهد روشنت
كـاش آهـوى بـيابان دو چشمت میشدم
كاش يك شب معرفت میچيدم از چشمان تو
غـرق در درياى عرفان دو چشمت میشدم
كـاش يك شب میشدم خيس نگـاه سبز تو
شـاهد اعـجاز بـاران دو چشمت میشدم
كاش يك شب نور مینوشيدم از چشمان تو
مـیدرخشيدم، چراغان دو چشمت میشدم
سخت شيرين است طعم روشن چـشمان تو
كاش يك شب باز مهمان دو چشمت میشدم
رضا اسماعيلی

<< 1 ... 231 232 233 ...234 ...235 236 237 ...238 ...239 240 241 ... 257 >>