119 تا از نشانه های ظهور امام زمان!!!
وقت ظهور امام زمان معلوم نيستش ، حتى مطابق روايات كسایى كه وقت ظهور رو بگن، دروغگو شمرده میشن . (1)
ولى نشونه هایی به عنوان علائم در روايات زیادی اومده كه مربوط به مدت اندكى قبل از ظهور و مربوط به آستانه و آغاز ظهوره ، اين نشونه ها خیلی زيادند كه معروفترين و جامعترين اونا اینه که هرج و مرج در همه چيز دنيا مشهود میشه.
سراسر جهان پر از ظلم و جور و فساد میشه . (2)
اين موضوع در ضمن يك روايت جامع بطور مشروح بيان شده و امام صادق اونا رو توی 119 ماده بيان كردن، که ترجمشو میتنید این پایین بخونید:
حضرت امام صادق (ع) به يكى از يارانش فرمود :
1. هرگاه ديدى : حق بميرد و طرفدارنش نابود شوند.
2. و ديدى كه : ظلم همه جا را گرفته.
3. و ديدى كه : قرآن فرسوده شده و درست معنى نمى شود.
4. و ديدى كه : دين همچون ظرف تو خالى و بى محتوا شده است.
5. و ديدى كه : طرفداران حق بر طرفداران باطل فائق شده اند.
6. و ديدى كه : كارهاى بد آشكار شده و از آن نهى نمى شود و بدكاران بازخواست نمى شوند.
7. و ديدى كه : چنان فسق و فجور آشكار شده كه مردان به مردان و زنان به زنان اكتفاء مى كنند.
8. و ديدى كه : افراد با ايمان سكوت كرده و سخنشان را نمى پذيرند.
9. و ديدى كه : شخص بدكار ، دروغ گويد و كسى دروغ و نسبت نارواى او را رد نمى كند.
10. و ديدى كه : بچه ها ، بزرگان را تحقير كنند.
11.و ديدى كه : قطع پيوند خويشاوندى.
12. و ديدى كه : بدكار را ستايش كنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد.
13. و ديدى كه : نوجوانان پسر ، همان كنند كه زنان مى كنند.
14. و ديدى كه : زنان با زنان ازدواج نمايند.
15. و ديدى كه : مداحى دروغين از اشخاص ، زياد شود.
16. و ديدى كه : انسانها اموال خود را در غير اطاعت خدا مصرف مى كنند و كسى مانع نمى شود.
17. و ديدى كه : افراد با ديدن كار و تلاش نامناسب مؤمنين ، به خدا پناه مى برند.
18. و ديدى كه : همسايه به همسايه خود اذيت مى كند و از آن جلوگيرى نمى شود.
19. و ديدى كه : كافر به خاطر سختى مؤمن ، شاد است.
20. و ديدى كه : شراب را آشكارا مى آشامند و براى نوشيدن آن كنار هم مى نشينند و از خداوند متعال نمى ترسند.
21. و ديدى كه : كسى كه امر به معروف مى كند خوار و ذليل است.
22. و ديدى كه : آدم بدكار در آنچه آن را خدا دوست ندارد ، نيرومند و مورد ستايش است.
24. و ديدى كه : راه نيك بسته و راه بد باز است.
25. و ديدى كه : خانه كعبه تعطيل شده ، و به تعطيلى آن استوار داده مى شود.
26. و ديدى كه : انسان به زبان مى گويد ولى عمل نمى كند.
27. و ديدى كه : مردان از مردان و زنان از زنان لذت مى برند. (يا مردان خود را براى مردان ، و زنان خود را زنان فربه مى كنند).
28. و ديدى كه : زندگى مرد از راه لواط و زندگى زن از راه زنا تامين مى شود.
29. و ديدى كه : زنان همچون مردان براى خود مجالس (نامشروع) تشكيل مى دهند.
30. و ديدى كه : در ميان فرزندان ، كارهاى زنانگى به وجود آيد.
31. و ديدى كه : زن براى زنا با مردان ، با شوهر خود همكارى كمك مى كنند.
32. و ديدى كه : بيشترين مردم و بهترين خانه ها كه زنان را بر بدكارى كمك مى كنند.
33. و ديدى كه : مؤمن ، خوار و ذليل شمرده شود.
34. و ديدى كه : بدعت و زنا آشكار شود.
35. و ديدى كه : مردم به شهادت ناحق اعتماد كنند.
36. و ديدى كه : حلال ، حرام شود و حرام ، حلال گردد.
37. و ديدى كه : دين براساس ميل اشخاص معنى شود و كتاب خدا و احكامش تعطيل گردد.
38. و ديدى كه : جرئت بر گناه آشكار شود و ديگر كسى براى انجام آن منتظر تاريكى شب نگردد.
39. و ديدى كه : مؤمن نتواند نهى از منكر كند مگر در قلبش.
40. و ديدى كه : ثروت بسيار زياد در راه خشم خدا خرج گردد.
41. و ديدى كه : سردمداران به كافران نزديك شوند و از نيكوكاران دور شوند.
42. و ديدى كه : واليان در قضاوت رشوه بگيرند.
43. و ديدى كه : پست هاى مهم واليان براساس مزايده است نه براساس شايستگى.
44. و ديدى كه : مردم را از روى تهمت و يا سوءظن بكشند.
45. و ديدى كه : مرد به خاطر همبسترى با همسران خود مورد سرزنش قرار گيرد.
46. و ديدى كه : مرد از بدكارگى همسرش نان مى خورد.
47. و ديدى كه : زن بر شوهر نيست انجام مى دهد ، و به شوهرش خرجى مى دهد.
48. و ديدى كه : مرد همسر و كنيزش را كرايه مى دهد و به غذاى پست (كه از اين راه بدست مى آورد) خشنود است.
49. و ديدى كه : سوگندهاى دروغ به خدا بسيار گردد.
50. و ديدى كه : آشكارا قمار بازى مى شود.
51. و ديدى كه : مشروبات الكلى بطور آشكار بدون مانع خريد و فروش مى شود.
52. و ديدى كه : زنان مسلمان خود را به كافر مى بخشند.
53. و ديدى كه : كارهاى زشت آشكار شده و هر كس از كنار آن مى گذرد مانع آن نمى شود.
54. و ديدى كه : مردم محترم ، توسط كسى كه مردم از سلطنتش ترس دارند ، خوار شوند.
55. و ديدى كه : نزديكترين مردم به فرمانداران آنانى هستند كه به ناسزاگوئى به ما خانواده عصمت عليهم السلام ستايش شوند.
56. و ديدى كه : هر كس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده و شهادتش را قبول نمى كنند.
57. و ديدى كه : در گفتن سخن باطل و دروغ ، با همديگر رقابت كنند.
58. و ديدى كه : شنيدن سخن حق بر مردم سنگين است ولى شنيدن باطل برايشان آسان است.
59. و ديدى كه : همسايه از ترس زبان بد همسايه ، او را احترام مى كند.
60. و ديدى كه : حدود الهى تعطيل شود و طبق هوى و هوس عمل شود.
61. و ديدى كه : مسجدها طلاكارى (زينت داده) شود.
62. و ديدى كه : راستگوترين مردم نزد آنها مفتريان دروغگو است.
63. و ديدى كه : بدكارى آشكار شده و براى سخن چينى كوشش مى شود.
64. و ديدى كه : ستم و تجاوز شايع شده.
65. و ديدى كه : غيبت ، سخن خوش آنها گردد ، و بعضى بعض ديگر را به آن بشارت دهند.
66. و ديدى كه : حج و جهاد براى خدا نيست.
67. و ديدى كه : سلطان به خاطر كافر ، شخص مؤمن را خوار كند.
68. و ديدى كه : خرابى بيشتر از آبادى است.
69. و ديدى كه : معاش انسان از كم فروشى بدست مى آيد.
70. و ديدى كه : خونريزى آسان گردد.
71. و ديدى كه : مرد بخاطر دنيايش رياست مى كند.
72. و ديدى كه : نماز را سبك شمارند.
73. و ديدى كه : انسان ثروت زيادى جمع كرده ولى از آغاز آن تا آخر زكاتش را نداده است.
74. و ديدى كه : قبر مرده ها را بشكافند و آنها را اذيت كنند.
75. و ديدى كه : هرج و مرج بسيار است.
76. و ديدى كه : مرد روز خود را مستى به شب مى رساند و شب خود را نيز به همين منوال به صبح برساند و هيچ اهميتى به برنامه مردم ندهد.
77. و ديدى كه : با حيوانات آميزش مى شود.
78. و ديدى كه : مرد به مسجد (محل نماز) مى رود وقتى برمى گردد لباس در بدن ندارد (لباسش را دزديده اند).
79. و ديدى كه : حيوانات همديگر را بدرند.
80. و ديدى كه : دلهاى مردم ، سخت و ديدگانشان خشك و ياد خدا برايشان گران است.
81. و ديدى كه : بر سر كسبهاى حرام آشكارا ، رقابت كنند.
82. و ديدى كه : نماز خوان براى خودنمائى نماز مى خواند.
83. و ديدى كه : فقيه براى دين ، فقه نمى آموزد و طالب حرام ، ستايش و احترام مى گردد.
84. و ديدى كه : مردم در اطراف قدرتمندانند.
85. و ديدى كه : طالب حلال ، مذمت و سرزنش مى شود و طالب حرام ستايش و احترام مى گردد.
86. و ديدى كه : در مكه و مدينه كارهائى مى كنند كه خدا دوست ندارد و هيچ كس بين آنها و كارهاى بدشان مانع نمى شود.
87. و ديدى كه : آلات موسيقى و لهو در مدينه و مكه آشكار گردد.
88. و ديدى كه : مرد سخن حق گويد و امر به معروف و نهى از منكر كند ولى ديگران او را از اين كار بر حذر مى دارند.
89. و ديدى كه : مردم به همديگر نگاه مى كنند ، (به اصطلاح چشم و هم چشمى مى كنند) و از مردم بدكار پيروى نمايند.
90. و ديدى كه : راه نيك خالى و راه رونده ندارد.
91. و ديدى كه : مرده را مسخره كنند و كسى براى او اندوهگين نشود.
92. و ديدى كه : سال به سال بدعت و بديها بيشتر شود.
93. و ديدى كه : مردم و جمعيتها جز از سرمايه داران پيروى نكنند.
94. و ديدى كه : به فقير چيزى دهند كه برايش بخندند ولى در راه غير خدا ترحم كنند.
95. و ديدى كه : علائم آسمانى آشكار شود و كسى از آن نگران نشود.
96. و ديدى كه : مردم مانند حيوانات در انظار يكديگر عمل جنسى بجا مى آورند و كسى از ترس مردم از آن جلوگيرى نمى كند.
97. و ديدى كه : انسان در راه غير خدا بسيار خرج كند ولى در راه خدا از اندك هم مضايقه دارد.
98. و ديدى كه : عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هيچ احترامى براى آنها قائل نيستند ، بلكه نزد فرزند از همه بدترند.
99. و ديدى كه : زنها بر مسند حكومت بنشينند ، و هيچ كارى جز خواسته آنها پيش نرود.
100. و ديدى كه : پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد ، و پدر و مادرش را نفرين كند و از مرگشان شاد گردد.
101. و ديدى كه : اگر روزى بر مردى بگذرد ولى او در آن روز گناه بزرگى مانند بدكارى ، كم فروشىو زشتى انجام نداده ، ناراحت است.
102. و ديدى كه : قدرتمندان ، غذاى عمومى مردم را احتكار كنند.
103. و ديدى كه : اموال حق خويشان پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم (خمس) در راه باطل تقسيم گردد و با آن قماربازى و شرابخوارى شود.
104. و ديدى كه : به وسيله شراب ، بيمار را مداوا كنند و براى بهبودى بيمار آن را تجويز نمايند.
105. و ديدى كه : مردم در مورد امر به معروف و نهى از منكر و ترك دين بى تفاوت و يكسانند.
106. و ديدى كه : سر و صداى منافقان بر پا است ولى سر و صداى حق طلبان خاموش است.
107. و ديدى كه : براى اذان و نماز مزد مى گيرند.
108. و ديدى كه : مسجدها پر است از كسانى كه از خدا نترسند و غيبت هم نمايند.
109. و ديدى كه : شرابخوار مست ، پيش نماز مردم شود.
110. و ديدى كه : خورندگان اموال يتيمان ستوده شوند.
111. و ديدى كه : قاضيان برخلاف دستور خداوند قضاوت كنند.
112. و ديدى كه : استانداران از روى طمع ، خائنان را امين خود قرار دهند.
113. و ديدى كه : فرمانروايان ، ميراث (مستضعفان) را در اختيار بدكاران از خدا بى خبر قرار دهند.
114. و ديدى كه : بر روى منبرها از پرهيزكارى سخن مى گويند ولى گويندگان آن پرهيزكار نيستند.
115. و ديدى كه : صدقه را با وساطت ديگران بدون رضاى خدا و به خاطر درخواست مردم بدهند.
116. و ديدى كه : وقت (اول) نمازها را سبك بشمارند.
117. و ديدى كه : هدف مردم ، شكم و شهوتشان است.
118. و ديدى كه : دنيا به آنها روى كرده.
119. و ديدى كه : نشانه هاى برجسته حق ، ويران شده است ، در اين وقت خود را حفظ كن و از خدا بخواه كه از خطرات گناه نجاتت بدهد … (3)
1. بحار، ج 52، ص 101 تا 122 اثباة الهداة ، ج 7، ص 86
2. المجالس السنيه ، ج 5، ص 398
3. بحار، ج 52، ص 256 به بعد
( برگرفته از کتاب فتنه های آخرالزمان )
دجال در آخرالزمان و پیش از قیام مهدی از شرق ظهور میکند
دجال كيست و زمان ظهور دجال چه موقع است؟
دجال در لغت به معنی فردی که بسیار دروغگو ،فریب دهنده است و دجال شخصی که می گویند پیش از حضور مهدی موعود پیدا می شود و بسیاری از مردم فریبش را می خورند.
دجال کیست؟
واژه المسیح الدجال ( در عربی به معنی مسیح دروغین ) ۴۰۰ سال پیش از اسلام برای ترجمه ( Mšīḥā Daggālā ) از سریانی به عربی استفاده شدهاست؛ که معادل یونانی دجال(antichristos) و معادل فارسی دجال ضدمسیح است.
در روایات اسلامی دجال در آخرالزمان و پیش از قیام مهدی از شرق و احتمالاً از خراسان ظهور میکند. و او با انجام کارهای شگفتانگیز و معجزاتی جمع زیادی از مردم را میفریبد. دجال در اورشلیم ادعای خدایی میکند و سرانجام پس از حکمرانی به مدت چهل روز یا چهل سال به دست عیسی مسیح یا مهدی یا هر دوی آنها به هلاکت میرسد.
خداوند هیچ پیامبری را به رسالت برنگزید مگر آن که قومش را از دجال ترسانید و خداوند آن را تا به امروز بر شما تاخیر انداخته و اگر امر بر شما مشتبه شد بدانید که پروردگار شما یک چشم نیست و دجال بر الاغی که فاصله دو گوشش یک میل است خروج میکند و به مراهش بهشت و دوزخ و کوهی از نان و نهری از آب است و بیشتر پیروانش یهود و زنان و اعرابند و به همه کرانههای زمین بجز مکه و مدینه و حومه این دو شهر، گذر میکند.
پيشينه دجال:
تاريخچه دجال به قبل از اسلام برميگردد در كتاب انجيل نام دجال نيز به ميان آمده است از آيات انجيل استفاده ميشود كه دجال به معناي دروغگو و گمراه كننده است و چنين استفاده ميشود كه داستان خروج دجال و زنده بودنش در آن زمان هم در بين نصاري شايع بوده و در انتظار خروج دجال بودهاند.
در اسلام نيز سخن از دجال به ميان آمده است و رواياتي در اين موضوع از فريقين (سني وشيعه) وارد شده است، كه روايات اهل سنت در اين باب به مراتب بيشتر از رواياتي است كه در منابع شيعه موجود ميباشد و اكثر روايات شيعه نيز در اين موضوع برگرفته شده از منابع حديثي اهل سنت ميباشد.
يکي از علائم ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که در برخي روايات از علائم حتمي شمرده شده، خروج شخصي به نام «دجال» است. او يک طاغوت بسيار حيله گر است و عده بسياري را با خود همراه مي کند.
دجال در مسیحیت
دجال یا ضد مسیح شخصی است که در آخرالزمان قیام کرده و مسیح او را از پای در می آورد
صلیب پطرس (صلیب وارونه) اغلب به عنوان نماد دجال شناخته میشود. عبارت دجال در عهد جدید چندین بار تنها در رساله یوحنا آمدهاست. و مقصود کسی است که با مسیح مقاومت یا ضدیت میکند. و مدعی آن باشد که خود در جای مسیح است.
در نامه اول یوحنا آمدهاست: دروغگو کیست جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند آن دجال است که پدر و پسر را انکار مینماید. باز در همان رساله آمدهاست: «شنیدهاید که دجال میآید الحال هم دجالان بسیار ظاهر شدهاند و از این میدانم که ساعت آخر است.»
در جای دیگر در همان رساله میگوید: «و هر روحی که عیسی مجسم شده را انکار کند از خدا نیست و اینست روح دجال که شنیدهاید که او میآید و الان هم در جهان است.»برخی از علمای مسیحی از جمله صاحب قاموس کتاب مقدس دجال را اسم عام میداند و به تصور وی مراد از دجال و دجالان کسانی هستند که مسیح را تکذیب کنند و این معنا از عبارات انجیل نیز استفاده میشود. همچنین گفته شده دجال یا ضد مسیح شخصی است که در آخرالزمان قیام کرده و مسیح، رجعت کرده او را از پای در خواهد آورد.
ویژگی های دجال در اسلام
در روایات اسلامی و روایاتی منتسب به محمد، پیامبر مسلمانان، یکی از نشانههای دوران ظهور و آخر الزمان خروج دجال است. ظهور دجال از نشانههای برپایی قیامت دانسته شدهاست. دجال فردی با یک چشم و صورتی کریه و موهایی تابداراست که بر پشانیش کلمه کفر حک شده است.
دجال در آخرالزمان و پیش از قیام مهدی از شرق و احتمالاً از خراسان خروج میکند. او انجام کارهای شگفتانگیز و معجزاتی جمع زیادی از مردم را میفریبد. دجال در اورشلیم ادعای خدایی می کند.
او سرانجام پس از حکمرانی به مدت چهل روز یا چهل سال به دست عیسی مسیح یا مهدی یا هر دوی آنها به هلاکت میرسد. تا زمان ظهور دجال او در جزیره ای در اقیانوس هند به سر می برد که از آن صدای موسیقی به گوش میرسد. روایات دیگری وجود دارد که در کوهی در جزیرهای در بند است و اهریمنان به او غذا میرسانند .
دجال در روایات اهل سنت
دجال شخصی است که حق را با باطل آمیخته است
قسمت عمده روایات در مورد دجال را «احمد حنبل» در کتاب «مسند»و «ترمذی»در «صحیح»خود و «ابن ماجه»در «سنن»و «مسلم»در «صحیح» و «ابن اثیر»در«نهایه»از عبدالله بن عمر و ابوسعیدخدری و جابر ابن عبدالله انصاری نقل کردهاند.
«صائد بن صید» که در زمان محمد میزیسته و محمد او را از مصادیق دجال معرفی کردهاست و چون بعداً از خروج دجال در آخرالزمان نیز خبر داده بعضیها گمان کردهاند دجال موعود همان «صائد بن صید» است و در نتیجه به زنده ماندن و طول عمر او قائل شدند.
بعضی از نویسندگان اسلامی نیز با توجه به ریشه لغت «دجال» آن را منحصر به یک فرد بخصوص نمیدانند بلکه آن را عنوانی میدانند کلی برای افراد پر تزویر حیله گر و حقه باز که برای فریب مردم از هر وسیلهای استفاده میکنند. دجال شخصی است که حق را با باطل آمیخته و از حق برای راهبرد اهداف شیطانی خود استفاده میکند.
دجال در روایتهای شیعه چگونه است؟
در روایتهای شیعه نیز گفتههای زیادی در مورد دجال به چشم میخورد و اینچنین گفته شده است که وی در زمانی که مردم گناهان زیادی را انجام دهند و نیکی را بد و بدی را نیک بدانند، ظهور خواهد کرد.۱
خصوصیّات فردی دجّال
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «او چشم راست ندارد و چشم دیگرش در پیشانی اوست و مانند ستارة صبح میدرخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است، وی در یک قحطی سخت میآید و بر الاغ سفیدی سوار است.»
بزرگترین مشخّصة دجّال که در روایت امیرالمؤمنین(ع) به آن اشاره شده است: داشتن یک چشم چپ است، با اوّلین نگاه به آرم رسمی سازمان فراماسونری میتوانید این چشم چپ را مشاهده نمایید، که در وسط رأس آرم قرار دارد (او چشم راست ندارد و چشم دیگرش در پیشانی اوست)، این چشم درون آرم، درخشان است (و مانند ستارة صبح میدرخشد) اگر به معنای لغت دجّال توجّه شود، به معنای کذّاب است که این بارزترین خصوصیّت این جامعة مخفی است، مخفیکاری این سازمان، نمونة بارز نفاق در ادبیات قرآنی ـ اسلامی است؛ همچنین آنها خود را انسانهایی بشر دوست و صلحطلب معرفی مینمایند؛ یعنی مرکب آنها به جای جنگ و خونریزی که نماد آن رنگ قرمز است، مرکبی سفید است (و بر الاغ سفیدی سوار است) و به وسیلة آن اهداف جنگطلبانة پشت پردة خود را که به رنگ سرخ است، پیش میبرند، امّا مهمترین ویژگی این سازمان مخوف و مخفی، ضدّ دین و ضدّیت با ادیان توحیدی اصیل میباشد که دقیقاً بر روایات اسلامی صدق میکنند.
گردانندههای این جریان، جریاناتی مشابه را نیز اداره میکنند که عنوان دجّال و خصوصیاتش بر همة آنها صدق میکند، این گردانندهها، شبکهها و جریانات متّصل به آنها در اختیار صهیونیزم و استکبار جهانی میباشند که مقام معظّم رهبری از آنها با عنوان شبکة زورگویان صهیونیست جهانی یاد نموده است، که تمامی یا اکثر فساد، تباهی و جنایات سراسر جهان، زاییدة اعمال آنهاست.۲
۱_کتاب الکترونیک نشانه های آخرالزمان
پایتان گر طرف کرب و بلا باز شود
خبر آمیخته با بغضِ گلوگیر شده ست
سیلِ دلشوره و آشوب سرازیر شده ست
سرِ دین طعمه سرنیزه ی تکفیر شده ست
هر که در مدح علی شعر جدید آورده ست
گویی از معرکه ها نعش شهید آورده ست
روضه مشک رسیده ست به بی آبی ها
خون حق می چکد از ابروی محرابی ها
باز هم حرمله… سرجوخه وهابی ها
کوچه پس کوچه ی آینده به خون تر شده است
باز، بوزینهی کابوس به منبر شده است
بنویسید تب ناخلفی ها ممنوع!
هدف، آزاد شده، بی هدفی ها ممنوع!
در دل عرش ورود سلفی ها ممنوع!
عرش یک روضه داغ است که داغ و گیراست
عرش… گفتیم که نام دگر سامرّاست!
لخت خون جگر ماست به روی لبشان
کوره ی دوزخیان، گوشه نشین تبشان
لهجه عبری و لحن عربی مکتبشان
“ نیل را تا به فرات" آنچه که بود آتش زد
شک مکن ما همه را مکر یهود آتش زد
بی جگرها جگر حمزه به دندان گیرند
انتقام احد و بدر ز طفلان گیرند
چه تقاصی ز لب قاری قرآن گیرند
بیشتر زانکه از این قوم بدی می جوشد
از زمین غیرت حجر بن عَدی می جوشد
سنگ تکفیر به آیینه ی مذهب؟! هیهات!
ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟! هیهات!
دست خولی طرف معجر زینب؟! هیهات!
ما نمک خوردهی عشقیم به زینب سوگند
پاسبانان دمشقیم به زینب سوگند
داس تکفیر گل از ریشه بچیند؟! هرگز!
کفر بر سینهی توحید نشیند؟! هرگز!
مرتضی همسر خود کشته ببیند؟! هرگز!
پایتان گر طرف کرب و بلا باز شود
آخرین جنگ جهانی حق آغاز شود
خوش خیالی ست مرامی که اجاقش کور است
مفتی نفتی این حرملگان مزدور است
قصه حنجره و تیرِ سه پر مشهور است
خار در چشم سعودی شد بیداری ما”
باز کابوس یهودی شده بیداری ما”
رگ بیداری ما شد شریانی که زدند
بشنوی بر دهل جنگ جهانی که زدند”
پاسخ شیعه به هر زخم زبانی که زدند
بذر غیرت سر خاک شهدا می کاریم
پاسخ شیعه همین است که صاحب داریم
از احمد بابایی
استفتائات از رهبر معظم انقلاب
سوال : چند سالی است که به بیماری وسواس مبتلا شدهام و این موضوع مرا بسیار عذاب میدهد، و روز به روز این حالت در من تشدید میشود تا جایی که در همه چیز شک میکنم و همه زندگیام بر پایه شک استوار گشته است. بیشترین شک من درباره غذا و اشیاء مرطوب است، به همین دلیل نمیتوانم مثل سایر مردم عادی زندگی کنم. وقتی داخل مکانی میشوم فوری جوراب هایم را از پای خود بیرون میآورم زیرا فکر میکنم جورابهایم عرق کرده و بر اثر تماس با نجس، نجس خواهند شد، حتی من بر سجاده هم نمیتوانم بنشینم. هر وقت بر آن مینشینم بر اثر وسوسه نفس از روی آن بلند میشوم تا مبادا پرزهای سجاده به لباسهایم بچسبد و مجبور به شستن آنها شوم. در گذشته چنین نبودم، اکنون از این کار هایم خجالت میکشم و همیشه دوست دارم کسی را در عالم رؤیا ببینم و مشکلاتم را با او در میان بگذارم و یا معجزهای رخ دهد و زندگیام را دگرگون نماید و به حالت گذشتهام برگردم. امیدوارم مرا راهنمایی فرمایید.
جواب: احکام طهارت و نجاست همان است که در رسالههاى عمليه ذکر شده است. از نظر شرعى همه اشياء محکوم به طهارت هستند، مگر مواردى که شارع حکم به نجاست آنها کرده و براى انسان هم يقين به آن حاصل شده است. در اين صورت رهايى از بيمارى وسواس احتياج به رؤيا و معجزه ندارد، بلکه بايد مکلّف ذوق و سليقه شخصى خود را کنار گذاشته و متعبد و مؤمن به دستورات شرع مقدس باشد و چيزى را که يقين به نجس بودن آن ندارد، نجس نداند. زيرا شما از کجا به نجاستِ در و ديوار و سجاده و ساير اشيايى که استفاده مىکنيد، يقين پيدا کردهايد؟ چگونه يقين پيدا کردهايد که پرزهاى سجادهاى که بر روى آن راه مىرويد يا مىنشينيد، نجس هستند و نجاست آنها به جوراب و لباس و بدن شما سرايت مىکند؟ لذا در اين صورت اعتنا به وسواس براى شما جايز نيست. مقدارى عدم توجه به وسوسه نجاست و تمرين عدم اعتنا به شما کمک خواهد کرد تا به خواست و توفيق خداوند خود را از وسواس نجات دهيد.
سوال: اينكه حكم شده است كه فرد وسواس نبايد به شك خود اعتنا نمايد آيا منظور هر نوع از شك مىباشد؟ آيا مىتوان به هر نوع از شك كه براى فرد وسواس پيش مىآيد (چه شك در طهارت و نجاست و چه غير آن)، در حالى كه براى افراد عادى و غير وسواس اين نوع از شكها عرفاً وجود ندارد و يا كمتر پيش مى آيد اعتنا نكرد؟
ج) بله، هر نوع شكى را شامل مىشود.
??جمهوری گل محمدی اثر زیبای سلمان هراتی ??
شگفت انگیز تر از کهکشان
مساحت مبهم پیشانی توست
که در آفرینش خورشید
بینظیر است
عجبا!
به آتش میکشاند مرا
ناسپاسیشان
اینان ـ حنجره دیگران
با تو نبودند
تو را نشنیدند
تو را نخواندند
از بدو بامداد
که شروع لبخند بودی و آفتاب
با تو چگونه توانند بود
این زمان
که سراسر صبوری میطلبی و التهاب
ای باغ
ای چراغ
انسان حیوان ناطقی است
که شراب میخورد
و دانس میرقصد
امروز
این تازهترین تعریف انسان است
زمین
در کویرستانی خفته است
و تو تنها چشمه سار روشن این غربت رو به زوالی
تو همان بلالی
که از مأذنه این شوره زار
بانگ محمدی میافشانی
اینجا که من ایستادهام
بامی از روشنایی است
و رو به روی من خیابانی
که با کارونهای به کربلا میرویم
ادامه مییابد
این جا بر این بام
دو چشم حسود
در دو طرف من
بر دو لبه بام
یکی از کمبود ولایت هزیان میگوید
و آن دیگری میگوید:
سواران را چه شد؟!!»
«بهار از تبار محمد است
و جهان
به تدریج در قلمرو این بهار
گام میزند
فردا
با یک زلزله صبح میشود
آنگاه پیامبران
با شاخهای از گلمحمدی
به دنیا میگویند:
صبح به خیر!
فردا ما آغاز میشویم
فردا جنگلی از پرنده
آسمانی از درخت
و دریایی از خورشید خواهیم داشت
فردا پایان بدی است
فردا جمهوری گلمحمدی است»
دعای چند گروه از مردم مستجاب نمی شود
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : اِنَّ اَصنافَ مِن اُمَّتی لا یُستجابُ لَهُم دُعا ئُهُم؛ چندگروه از مردم هستند که دعای آنها مستجاب نمی شود؛
۱_ رَجُلٌ یَدعُو عَلی والِدَیهِ ؛ مردی که با پدر و مادرش قهر کرده و آنها را نفرین می کند. اگر پسری بخواهد پدرش را نفرین کند،دعایش مستجاب نیست.چون که پدر خیلی مهم است.ولو مقصر هم باشد،پسر حق ندارد که پدر را نفرین کند.
۲_ بدهکاری مال شما رو خورده و شما نه نوشته ای ،نه شاهدی ، نه سفته ای ، نه مدرکی ، بعد دعا می کنید که خدایا ،این را چه بکن،خدا هم می فرماید: دعایت مستجاب نیست. می خواستی نوشته بگیری. برای اینکه خدای تبارک و تعالی می فرماید: من که گفته بودم شاهد بگیر.
۳_ کسی که زنش را نفرین می کند. مردی زن بداخلاقی دارد،مرتب او را نفرین می کند، خدا می فرماید: من اختیار این زن را در دست تو قرار داده ام. طلاق را برای چه گذاشته ام ؟خُب اگر این زن را نمی خواهی، طلاقش بده، برود . چرا نفرینش می کنی؟
۴_ مردی که در خانه اش نشسته می گوید : رَبِّ ارزُقنی. خدایا روزی ام بده. شما نمی توانید در خانه بنشینید و بگویید: خدایا ، روزی بده. خدا به او می گوید : انّی لَم أَجعَل لَکَ السَّبیلُ اِلَی الطَّلَب؟ مگر من راه به سوی طلب را برای تو قرار ندادم که بروی کاسبی کنی ؟ اعضاء و جوارحت هم که سالمند، چرا دنبال کار نمی روی؟
۵ _دعای شخصی که خدا به او ثروت زیادی داده ولی او ولخرجی می کند و آن ثروت را زود تمام می کند. و بعد به خدا می گوید: خدا بده . خدا هم می فرماید: من که داده بودم ، تو چرا ولخرجی کردی؟ .
بررسی گناهان کبیره در مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانی، بوستان قرآن ،چاپ ششم ،1395 ،صص 87 تا 89
سبب ریزش گناهان
دو چیز است که سبب ریزش گناهان می شود :
اول بیماری، دوم سجده،
در روایت است که : اگر کسی به سجده برود و مدتی در سجده بماند و شکراً لِلِّه، شکراً لِلِّه،عفواً لِلِّه، عفواً لِلِّه بگوید، مخصوصاً بعد از خواندن نماز شب،اگر ده پانزده دقیقه در حال سجده باشید،گناهان می ریزد. حدیث دارد که : « سجده گناهان انسان را می ریزاند، همانطور که باد فصل پاییز، سبب ریزش برگ ها می شود.»
انسان وقتی به سجده می رود، سبک می شود.این حالت سبکی برای این است که گناهان انسان ریخته می شود؛ چون که گناه انسان را سنگین می کند.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در خطبۀ شعبانیه فرمودند: « گناهان پشت شما را سنگین کرده ،پس در ماه رمضان روزه بگیرید و عبادت کنید تا از سنگینی گناهان بیرون بیایید.»
بررسی گناهان کبیره در مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانی، بوستان قرآن ،چاپ ششم ،1395 ، ص104
سردارِ سر بريدۀ دنيا ، سلام عشق
عاليجناب ، حضرتِ دريا ، سلام عشق
شمس و قمر به گنبدتان بوسه میزنند
خورشيدِ کربلای معلی ، سلام عشق…
علاج بیماری خطرناک
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)َقُولُ:” کَانَ فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ(ص)لِعَلِیٍّ(ع)َنْ قَالَ یَا عَلِیُّ أُوصِیکَ فِی نَفْسِکَ بِخِصَالٍ فَاحْفَظْهَا عَنِّی ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُ أَمَّا الاولَى فَالصِّدْقُ وَ لا تَخْرُجَنَّ مِنْ فِیکَ کَذِبَةٌ أَبَداً وَ….وَ السَّادِسَةُ الاخْذُ بِسُنَّتِی فِی صَلاتِی وَ صَوْمِی وَ صَدَقَتِی أَمَّا الصَّلاةُ فَالْخَمْسُونَ رَکْعَةً وَ أَمَّا الصِّیَامُ فَثَلاثَةُ أَیَّامٍ فِی الشَّهْرِ الْخَمِیسُ فِی أَوَّلِهِ وَ الارْبِعَاءُ فِی وَسَطِهِ وَ الْخَمِیسُ فِی آخِرِهِ وَ أَمَّا الصَّدَقَةُ فَجُهْدَکَ حَتَّى تَقُولَ قَدْ أَسْرَفْتُ وَ لَمْ تُسْرِفْ [ الشافی، ص 829.]
ششمین وصیت از وصایای نبیّ مکرم (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) این است که: طبق سنت من در این سه چیز عمل کنید! احدی و خمسون، نمازهای نوافل و فرائض پنجاه و یک رکعت است در شبانهروز، به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) توصیه میکنند که حتما نوافل بخوانی! نوافل، حفاظهای فرائضند، آنچه برای انسان در فریضه لازم است که همان حضور قلب و توجه به خدای متعال و تقرّب الی الله است، اگر کمبودی در آنها پیدا شد، نوافـل آن را جبـران میکنند.
روزه هم در ماه سه روزِ پنجشنبه اول، پنجشنبه آخر و چهارشنبه وسط است. صدقه را هم به هر اندازه میتوانی، تا آنجایی که انسان به حسب میل و رغبتی که به اموال خود دارد، میگوید: زیادی دادم! در حالی که نه، زیادی نداده است. نمیفرماید: باید اسراف کنید! چون در صدقه، حتما زیادهروی، ممدوح و مطلوب نیست: «لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ.»
? این طور نیست که انسان هر چه دارد، در راه خدا باید بدهد و خودش را، خانوادهاش را، دچار احتیاج بکند. این، مراد نیست، بلکه مراد این است که بالاخره بقدر وُسع ات، بقدر جُهِدت صدقه را بده، هرچه میتوانی! یکی از مؤثرترین علاجهای شحّ قلبیِ انسان، دادنِ صدقه است. انسان به مال علاقه دارد، وقتی توانست بر این علاقه خود فائق بیاید، بخشی از این پول را در راه خدا بدهد، این مبارزۀ عملی است، با این حالت شحّی که فرمود: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»
ترکیبی از حالت حرص و بخل، شحّ است، همۀ ما کم و بیش ابتلا داریم! همین طور انسان دلش میخواهد بدست بیاورد، بدست بیاورد، بگیرد. این بیماری خطرناک را صدقهدادن، انفاق در راه خدا علاج میکند.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای (مدظلّه العالی) در ابتدای درس خارج ، 15/12/91 ]
❤️ امیری حسین و نعم الامیر ❤
در عالمِ خیال، گرفتم ضریح را
دارالشفای حضرت عیسی مسیح را
پیش حبیب، مَن مَنم از ریشه مِن مِن است
لکنت گرفت، جای زبان فصیح را
ماندم که من کجا و صفای حرم کجا ؟!
اصلا که راه داده به اینجا کَریهْ را !؟
تا آبروی من نرود پیش زائران …
آن «اَظْهَرَ الْجَميل»، صدا زد «قَبیح» را
دست مرا که بست به ششگوشِ خویش، گفت …
من میخرم به حُرّ حَرم هر شبیه را
سَر دادهام که سَر بشوید از تمام خلق
وقتش رسیده یار شوید این ذبیح را
حالا که حُرّی از حرمم؛ کربلاییام …
کشتم درون خویش، گدای وقیح را
افسوس، تا کبوتر خوابم پرید، بُرد
رویای سبزِ خوابِ دخیلِ ضریح را
?رضا قاسمی
<< 1 ... 24 25 26 ...27 ...28 29 30 ...31 ...32 33 34 ... 253 >>