وقتی برگشتیم بازداشتگاه ، گفتم ؛ « حیدر ! مثل این که راستی راستی حالت خوش نیست ، چرا گفتی دو کابل دیگه هم بزنن ؟ » _ حضرت عباسی نفهمیدی چرا ؟ _ نه نفهمیدم . _ آقا سید ! خواستم رُند بشه ، ارزشش رو داشت که به خاطر اربعین آقا امام حسین علیه السلام ، هر کدوممون هفتادو دو کابل بخوریم ،خدا وکیلی ارزش نداشت ؟ این حرف ها را که شنیدم خجالت کشیدم ، این فکر و مرام حسین خواهی حیدر برای من درس داشت . بیشتر »
   شنبه 29 آبان 139510 نظر »
جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 320
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 10923
  • 1 ماه قبل: 46980
  • کل بازدیدها: 891324
رتبه وبلاگ