و من یعمل مثقال ذرة شرا یره شراره ای بر خرمن چند روزی فکرش مشغول بود و افکارش در هم ، باید پول و پله ای دست و پا می کرد و چادر رنگ و رو رفته همسرش را نو . با پول کارگری و خرج و مخارج سنگین زندگی کم کم تا دو ماه دیگر باید خود را می زد به بیخیالی تا عرق…
بیشتر »