مرحوم آیت الله فاطمی نيا

 

برای حضورقلب در نماز و عدم هجوم تخيلات وافكار حين نماز ، آن مقداری را كه ميتوانيد كنترل كنيد و اختياراً دنبال نكنيد، آنچه راهم كه غيراختياری وارد ميشود، اهميت ندهيد؛

خدای متعال وعده داده است كه هركس درراه معنويت تلاش كند ،من دستش را ميگيرم.

اگر مامتعهد شويم كه آن قسمتی كه ميتوانيم ودراختيار ماست، كنترل كنيم،از بركت اين مجاهده ، ان شاءالله خداوندﷻ به تدريج آن مهمان های ناخوانده را از قلب ما بيرون ميفرمايد.

   دوشنبه 2 خرداد 1401نظر دهید »

نظر مرحوم آیت الله فاطمی نیا در مورد مقام معظم رهبری

 

 

قدردان رهبر باشید؛ اگر افکار پاشیده‌ای، پوسیده‌ای به شما عرضه کردند، قبول نکنید؛ این مرد بزرگ عزّ اسلام است و هرکس با این مرد بزرگ، با مقام معظم رهبری مخالفت کند، خدا از او نمی‌گذرد، اگر یقین نداشتم نمی‌گفتم.

خدایا تو شاهدی که چیزی می‌دانم و می‌گویم، جوانی باشد، پیری باشد، هرکس باشد با یک مشت افکار پوسیده و پاشیده که از صاحبان هواهای فاسد، هواهای نفسانی گاهی عرضه می‌شود، اگر کسی گوش به حرف کسی بدهد و خدای نکرده با این مرد بزرگ که امروز آبروی اسلام است، عزّ اسلام است، این فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخواهد مخالفت کند، عاقبت بخیر نمی‌شود؛

حواستان باشد؛ یک چیزی می‌دانم و می‌گویم امروز از اوجب واجبات یکپارچگی و تأیید حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است.


جوان‌ها یک وقت افکارتان را اینطرف و آنطرف نکنید. فقط حواستان به رهبر باشد، گوشتان به رهبر باشد. فلان کسی همچنین چیزی گفت، فلان روزنامه همچنین چیزی نوشت، گوش ندهید، گوشتان به رهبر باشد.
خدایا به حق زهرای مرضیه (سلام الله علیها) این رهبر را حفظ کن. خدایا ما را قدردانش قرار بده.
این را سربسته گفتم. گفت که “العاقل یکفیه الاشاره” یک چیزی را می‌دانم عرض می‌کنم، مدعی علم غیب نیستم. هیچی نیستم. یک کودک نادانم، ولی بفضل‌الله و کرمه که یک معیارهایی در دست دارم که بر مبنای آن می‌دانم کسی مخالفت با این مرد بکند و توبه هم نکند خدا او را نمی‌بخشد، مگر توبه کند.

   سه شنبه 27 اردیبهشت 1401نظر دهید »

اول دلت را دُرست کن!

آیت‌الله حاج‌آقا مرتضی تهرانی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه:

واجبات را انجام بده؛ محرمات را ترک‌کن؛ بقیه‌اش را فکرکن و به آثار جهانِ غیب و آثاری که از اولیایِ خدا صادر شده، نگاه‌کن.

هرچیزِ درستی که داشته باشی، از این کانال‌ها می‌گیری.

وقتی گرفتی، لازم نیست من بگویم چه کار کن. خودت دیگر خوابت کم می‌شود؛ خودت دلت می‌خواهد قرآن بخوانی؛ خودت دلت نمی‌خواهد در خیابان این طرف و آن طرف را نگاه کنی. من چرا بگویم؟

اول دلت را دُرست کن، بعد راه بیُفت. گفتن ندارد. اول باورکن که پسِ پرده چیزهایی از نقمت‌ها و نعمت‌ها هست؛ این را که باورکردی، خودت می‌روی، هُل دادن لازم نداری.

 

 

کتاب چشم‌هایت را باز کن ، اثر مرتضی تهرانی ، صفحه ۱۱۸.

 

   سه شنبه 6 اردیبهشت 1401نظر دهید »

اول دلت را دُرست کن!

آیت‌الله حاج‌آقا مرتضی تهرانی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه:

واجبات را انجام بده؛ محرمات را ترک‌کن؛ بقیه‌اش را فکرکن و به آثار جهانِ غیب و آثاری که از اولیایِ خدا صادر شده، نگاه‌کن.

هرچیزِ درستی که داشته باشی، از این کانال‌ها می‌گیری.

وقتی گرفتی، لازم نیست من بگویم چه کار کن. خودت دیگر خوابت کم می‌شود؛ خودت دلت می‌خواهد قرآن بخوانی؛ خودت دلت نمی‌خواهد در خیابان این طرف و آن طرف را نگاه کنی. من چرا بگویم؟

اول دلت را دُرست کن، بعد راه بیُفت. گفتن ندارد. اول باورکن که پسِ پرده چیزهایی از نقمت‌ها و نعمت‌ها هست؛ این را که باورکردی، خودت می‌روی، هُل دادن لازم نداری.

 

 

کتاب چشم‌هایت را باز کن ، اثر مرتضی تهرانی ، صفحه ۱۱۸.

 

   سه شنبه 6 اردیبهشت 1401نظر دهید »

دیدار با همسر شهید مسعود میرزایی

 

در دیــداری کــه بــا حضــور مدیریــت محتــرم حــوزه علمیــه کوثــر ورامیــن و جمعــی از عوامــل حـوزه بـا همسـر شـهید مسـعود میرزایـی داشـتیم همسـر شـهید خاطراتـی شـیرین و تلـخ از زندگــی عاشــقانه خــود بــا آن شــهید بزرگــوار بیــان کردنــد

 


مهــوش خــدام همســر شــهید میرزایــی از شــهدای 10 دی ســال 1357 هســتند ايشــان معلــم بازنشسـته و داراي فعاليـت هـاي عمرانـي و داوطلبانه بسـياري بعد از شـهادت همسـر بزرگوارشـان بودنـد در ادامـه بـه مـرور گوشـه اي از زندگـي كوتـاه امـا پـر فـراز و نشـيب شـهيد ميرزايـي و همسـر بزرگوارشـان مـي پردازيـم خانم خدام بزرگوار از نحوه ازدواج و آشنايي تان با شهيد بفرماييد.
مـن ومسـعود بـا هـم نسـبت فامیلـی داشـتیم خواهـر مــن زندایــی مســعود بــود.از بچگــی نســبت بــه هــم عشــق بــی آالیــش داشــتیم و پیمــان بســته بودیــم کـه بعـد از عشـق دیرینـه مـان بـه پابوسـی امـام رضـا برويـم .

مـن سـال اولـی بـود کـه معلـم شـده بـودم و روز 29 مهـر مـاه 1357 عروسـی کردیـم. مسـعود
72روز بعـد از عشـق دیرینـه مـان بـه شـهادت رسـید.
بعـد از ازدواج هـر روز بـه جـای مـاه عسـل مـی رفتیم بـرای تدفیـن شـهدا در غسـال خانـه بهشـت زهـرا و عکـس مـی گرفتیـم.
مـن در قسـمت خانـم هـا و مسـعود در قسـمت مردانه. دوربیـن هـا در آن زمـان پوالرویـد بـود و عکـس گرفته شـده را زود آمـاده مـی کـرد. عکـس هـا را مـی بردیـم و هرجایــی کــه جمعیــت بــود مثــل صــف نانوایــی و امثـال آن عکـس هـا رو مـی انداختیـم تـوی جمعیـت
و وقتـی مـی پرسـیدن ایـن چیست؟برایشـان توضیـح مـی دادیـم.

ایــن روال کار مــا بــود هــر روز غســل شــهادت مــی کردیــم غــذای ســاده ای بــر مــی داشــتیم و تــا غـروب در بهشـت زهـرا بودیـم حتـی یـادم مـی آیـد کــه شــب مــادر زن ســام وقتــی مهمــان هــا آمــده بودنــد مــن و مســعو.د از همــه دیــر تــر رفتیــم.
از نحوه ي شهادت همسرتان برايمان بگوييد. آن روزجلـوی پمـپ بنزیـن همـه جمـع شـده بودنـد
و شــعار مــرگ برشــاه مــی دادنــد بچــه هــا هــم کــه از مدرســه تعطیــل شــده بودنــد شــعار مــی دادنــد.
چــون نیــروی شــهربانی کــم بــود گاردی هــا آمــده بودنـد کمـک شـهربانی .هلـی کوپترهـای گارد جلـوی ســیلو نشســته بودنــد و نیروهایشــان رو آنجــا پیــاده مــی کردنــد و مــردم هــم بــه بــه دســتور حــاج آقــا محمــودی از حســینیه بنــی فاطمــه شــروع کــرده
بودنــد بــه تظاهــرات .
گاردی هـا بچـه هـا رو بـا باتـوم مـی زدنـد و شـهید حسـن کریمـی را بـه جـرم حمایـت از بچـه هـا تیـر بـه قلبـش مـی زننـد و بـه شـهادت مـی رسـانند.
مسـعود آقـای کریمـی را بغـل مـی کنـد و مـی گويـد ایـن سـند جنایـت پهلـوی کـه یـک تیـر تـوی دسـت مسـعود مـی زننـد ولـی بـا ایـن حـال مسـعود خیلـی قــوی بــود پیکــر رو روی یــک تختــه شکســته ی در مـی گذارنـد و تـا کوکـب الدیـن فعلـی تشـییع مـی
کنند.

مسـعود بـه یکـی از گاردی هـا مـی گويـد ببیـن دســت مــن چــه طــور شــده دیگــر شــلیک رو بــه صـورت هوایـی انجـام بدیـد.آن فردهـم از فاصلـه ی 10 سـانتی متـری گلولـه بـه سـر مسـعو.د مـی زنـد.
آقــای دکتــر نقــوی جــزء خاطــرات 15،14 ســالگی شـان بـراي مـا تعریـف مـی کننـد که شـهید شـیرازی مـی آیـد کـه آمبوالنـس شـهدا رو ببـرد کـه رگبـار را بـه طـرف ايشـان مـي گيرنـد و شـهيد مـي شـوند .
گاردی هــا آنقــدر بــی وجــدان بودنــد کــه مــی خواســتند پیکــر ایــن شــهدا را بــا خــود ببرنــد.
بــرای 2تــا گلولــه ای کــه در دســت و ســر مســعود زدنــد 43 ســال قبــل بــرای هــر گلولــه هــزار تومــان از مــا گرفتنــد.
وقتــی آمبوالنــس شــهدا جلــوی خانــه مــا رســید بنزیـن تمـوم کـرد راننـده ی آمبوالنـس آمـد پاییـن گفـت کسـی بنزیـن داره مـا مریـض بـد حـال داریـم مـن یـادم افتـاد کـه دو تـا گالـن بنزیـن داریـم ایـن بنزیــن هــا رو مســعود كنــار گذاشــته بــود و مــی گفت:ایـن بنزیـن هـا بـرای ایـن اسـت کـه وقتـی مـی خواهیـم مجسـمه ی شـاه را پاییـن بکشـیم مـردم رو
ســوار کنیــم و ببریــم.
مــن بنزینهــا رو بــردم دادم بــه راننــده شیشــه ی آمبوالانس مـات بودمـن داخـل آمبولانـس رو ندیـدم نمــی دونســتم کــه عزیــز دلــم در آمبولانــس اســت.
غــروب شــد .هــوا تاریــک شــد.آن شــب حکومــت نظامــی بود.خواهــرم گفــت شــوهر همســایه تــان در تظاهـرات کشـته شـده اسـت . شـهید حسـن کریمـی و همســر بزرگوارشــون معلــم و در همســايگي مــا زندگــي مــي كردنــد .مــن ســریع رفتــم بــه همســر شـهيد كريمـي دلـداری دادم.نمـی دانسـتم کـه خودم هــم مثــل ايشــان هســتم.
شــهدای مــا هماننــد شــهدای کربــا پنهانــی دفــن شـدند و مـا حـق تشـییع را نداشـتیم و حتـی بـه مـا اجـازه ی غسـل دادن شـهدا را هـم ندادند.طاغوتـی هـا مـی گفتنـد اینهـا شـورش گـر هسـتند در حالـی کـه هنـوز بعـد از گذشـت 43 سـال درباغـی کـه شـهید را غسـل دادنـد از البـه الی سـیمان هـا گلهـای سـفید بیـرون مـی آید.کـه صاحـب بـاغ هـر سـال دی مـاه از آن گلهـا بـرای مـن مـی آورد بعــد از شــهادت همســرتان چــه فعاليتهايــي داشــتيد .
بعــداز شــهادت ایشــان دیوانــه شــده بــودم مســعود هنــوز عکســهای عروســیمان را ندیــده بــود کــه ایــن اتفــاق افتــاد.
بعـد از شـهادت مسـعود جـان مـن 11 سـال مشـکی پوشــیدم حــاج آقــا محمــودی و همســر بزرگوارشــان وقتــی بــی تابــی مــرا دیدنــد بــه مــن فرمودنــد کــه ســر خــودت را بــه کار گــرم کــن و راه شــهیدت رو ادامــه بــده مــن کــه کار معلمــی را رهــا کــرده بــودم مجــدد شــروع بــه تدریــس کــردم و 3 شــیفت کار مــی کــردم حتــی شــبانه بــرای دختــران بزرگســال کلاس برگــزار مــی کــردم و بســیار پــر تــاش بــودم. آن زمـان شـورا نبـود قائـم مقامـی بود.مسـئله عمـران، پـول آب و سـاماندهی فعالیـت هـای کشـاورزی بعضی از روســتاهای ورامیــن را هــم انجــام مــی دادم.در آن 11ســال کــه مشــکی پــوش بــودم هــر روز بــا خــود نهـار مـی بـردم و بعـد از تعطیلـی مدرسـه مـی رفتـم خیرآبــاد )امامــزاده طاهــر (کنــار مــزار مســعود ناهــار مـی خـوردم و سـریع بـر مـی گشـتم كـه بـه شـیفت بعـد از ظهـر مدرسـه برسـم .
از ديداري كه با حضرت امام داشتيد برايمان تعريف كنيد .
روز معلـم چنـد سـال بعـد از شـهادت مسـعود یـادم مــی آیــد کــه فرمانــدار گفتنــد خانــم خــدام امســال یــك هدیــه ی قشــنگ بــراي شــما داریم.ايشــان پاکتــی را بــه مــن دادنــد مــن اول فکــر کــردم پــول اســت ولــی وقتــی بــاز کــردم دیــدم نوشــته دیــدار
خصوصــی یــک ربــع بــا امــام ایــن بهتریــن هدیــه بــرای مــن بــود.
سـریع بـه ایـن فکـر افتـادم حـاال کـه مسـعودم عکس هــای عروســیمان رو ندیدخــوب اســت کــه عکــس مســعود در شــب عروســی را بــه امــام نشــان بدهــم وقتــی مــادرم فهمیــد گفــت :مــادر اگــر مــن نبــری شــیرم رو حاللــت نمــی کنــم بــا لبخنــد بــه مــادرم گفتم:مــادر مــن شــما رو مــی بــرم ولــی فکــر نمــی کنـم شـما را راه بدهنـد روز مالقـات چنـد تـا از اقـوام نزدیـک کـه شـوق دیـدار بـا امـام رو داشـتند بـه زور و التمـاس بـا مـن آمدنـد و گفتنـد حـاال مـا مـی آییـم ان شـاءاهلل کـه مـی گذرانـد مـا هـم امـام رو ببینیـم.
خالصـه همـه بـا هـم دوربیـن آوردنـد رفتیـم چـون کارت داشــتیم بــا تشــریفات مــا رو بردنــد داخــل دم در گفتنــد ایــن خانــم مــی توانندداخــل بیاينــد، ابتـدا مـن را بـه اتـاق امنیـت بردنـد و بعـد بـه اتاقـی كــه منتظــر ورود حضــرت امــام شــدم . وقتــی امــام تشـریف آوردنـد بغـض کـردم ولـی انـگار امـام را صـد بـار دیـده بـودم يـك چهـره مهربـان وصمیمی. سـریع
عکـس عروسـیمان را گذاشـتم مقابـل امـام و بـه امـام گفتـم امـام مسـعود بـه خاطـر شـما شـهید شـد.امام عکـس مسـعود رو گرفتنـد و شـروع بـه گریـه کردنـد و گفتنــد مــن بــرای مصطفــی خــودم آنقــدر گریــه نکــردم ان شــاءاهلل بــا قاســم دامــاد محشــور بشــوند.
یـادم مـی آیـد بـه امـام گفتـم امـام دعـا کنیـد منـم شـهید بشـوم امـام گفتنـد نـه دختـرم تـو معلمـی تـو بایـد ازدواج کنـی و راه همسـرت را ادامـه بدهی.وبعـد فرمودنـد کـه همـه ی همراهـان مـن آمدنـد داخـل و پذیرایـی مفصلـی از مـا کردند.نمـاز مغـرب و عشـا رو خدمـت امـام بودیـم و آن شـب یکـی از بهتریـن شـب هـای زندگـی مـن بـود.
باتشـكر از شـما كـه وقـت ارزشـمند خـود را در اختيار مــا گذاشــتيد بــا آرزوي توفيــق و ســامتي و طــول عمـر بـراي شـما

   سه شنبه 9 فروردین 1401نظر دهید »

تهذیب نفس و کسب فضایل اخلاقی

یکی از عوامل اصلی کسب رضایت امام مهدی(عج) و توفیق دیدار ایشان، تهذیب نفس و آراستن خود ب اخلاق نیکو است.

در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:

” من سره ان یکون من اصحاب القائم، فینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الخلاق…”

(هرکس دوست می دارد از یاران حضرت قائم باشد و آن حضرت از او راضی باشد،باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید)

موضوع تهذیب نفس و دوری گزیدن از گناهان و اعمال ناشایست در عصر غیبت از چنان اهمیتی برخوردار است
که در توفیق شریفی ک از ناحیه مقدسه،حضرت صاحب الامر(عج) ، به مرحوم شیخ مفید(ره) صادر گردیده؛

آن حضرت میفرماید:

تنهاچیزی ک رابطه ما را با شیعیان قطع نموده و از آنان پوشیده می دارد،
همان چیزهای ناخوشایندی است که از شیعیان به ما می رسد و خوشایند ما نیست و از آنها انتظار نمی رود

منابع:
۱. ابراهیم شفیعی، در انتظار موعود(ع) در سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۶
۲. محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، مکتبة الصدوق‌ ،ص۲۰۰
۳. محمد باقر مجلسی، بحار النوار، مکتبة اسلامية، ج۵۳، ص۱۷۷

 

   یکشنبه 17 مرداد 1400نظر دهید »

مائده ولایت به مناسبت عید سعید غدیر خم با مشارکتهای مردمی جمع اوری شده و توسط کادر حوزه علمیه کوثر ورامین پخت و توزیع شد. 

 

 

 

عید غدیر

   شنبه 9 مرداد 1400نظر دهید »

وقایع ۱۸ ذی الحجه

در روز ۱۸ ذی الحجه الحرام رويدادهاي بزرگي براي برخي از پيامبران الهي علیهم‌السلام به وقوع پيوست كه به بعضي از آن‌ها اشاره مي‌كنيم:

رهايي حضرت ابراهیم علیه‌السلام از آتش نمروديان: قرآن کریم به اين واقعه اشاره نمود و فرمود: «قالُوا حَرِّ قُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُم اِن كُنتُم فاعِلينَ، قُلنا يا نارُكُوني بَرداً وَ سَلاماً عَلي اِبراهيمَ».۱
پيروزي حضرت موسی علیه‌السلام بر ساحران فرعون و از ميان بردن سحرهاي ساحران فرعوني: قرآن كريم در اين باره فرمود: «قالَ فَأتِ بِهِ اِن كُنتَ مِنَ الصادِقينَ، فَألقي عَصاهُ فاِذاهِي ثُعبانٌ مُبينٌ».۲
حضرت موسی علیه‌السلام طي حكمي يوشع بن نون را به جانشيني خويش برگزيد و در ميان قوم بني اسرائيل، درباره فضائل و شايستگي‌هايش به سخنراني پرداخت و اين قوم را بر تصميم خويش، شاهد گرفت.
حضرت سلیمان بن داوود علیه‌السلام، طي حكمي آصف بن برخيا را جانشين خويش ساخت و مردم را بر اين تصميم خويش، شاهد گرفت و با دلائل و بينات روشن، شايستگي‌هاي وي را به اثبات رسانيد.
حضرت عیسی بن مريم علیه‌السلام جانشيني شمعون صفا را در نزد پيروانش آشكار كرد و وي را رسماً وصي خود گردانيد.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در آخرين ماه‌هاي عمر شريف خود، داماد و پسرعمويش حضرت امام علی علیه‌السلام را جانشين خويش ساخت و ضمن معرفي وي به مسلمانان، از آنان در غدير خم بيعت گرفت. به هر روي اين روز، روز بسيار مبارك و باميمنتي است.۳

این روز عید بزرگ اسلام است که هیچ عیدی از جهت شرافت و منزلت به آن نمی رسد و به آن عید الله الاکبر و عید آل محمد صلی الله نیز می‌گویند به مبعوث فرمود خداوند پیامبری را مگر آن که آن روز را عید کرده و به وسیله خود وصیت می کردند که این روز را عید قرار دهند نامش در آسمان روز عهد معهود و نامش در زمین روز میثاق ماخوذ به جمع مشهود است و روز اکمال دین و اتمام نعمت بر مسلمانان است و همه اینها به جهت انتصاب پیامبر صلی الله علی بن ابیطالب را به خلافت و جانشینی می باشد
بنا به حديثي از ميثم تمار از خواص اصحاب حضرت علي علیه‌السلام و از حواريان و صاحبان سر آن حضرت حوادث ذيل در ماه ذی الحجه و يا در هجدهم ذي الحجه به وقوع پيوست: پذيرش توبه حضرت آدم علیه‌السلام؛ پذيرش توبه حضرت داود علیه‌السلام؛ رهايي حضرت یونس علیه‌السلام از شكم ماهي و افتادن در ساحل دريا؛ استقرار يافتن كشتي حضرت نوح علیه‌السلام پس از فروكش كردن طوفان، بر كوه جديد و رويدادهاي ديگر.۴ ۵


۱_ سوره انبياء ، آيه ۶۸ ،۶۹
۲_سوره شعراء ، آيه ۳۱،۳۲
۳_مسارالشيعه شيخ مفيد، ص ۲۲؛ بحارالأنوار علامه مجلسی ج ۱۳، ص ۴۹۳.
۴_ بحارالأنوار، علامه مجلسي، ج ۴۵، ص ۲۰۲.

۵_دیده شده در وقایع الشیعة، سیدجعفر رفیعی، نشر محض یار مهربان ، ۱۳۹۱، ص ۲۱۴ ، ۲۱۵

   چهارشنبه 23 تیر 1400نظر دهید »

بهترین نمونه امر به معروف 

در نزدیکی منرل آیت ا… محمد علی شاه آبادی، دکتری بود به نام ایوب که برای دخترانش معلم موسیقی آورده بود و صدای موسیقی بلند بود، به گونه ای که از صدای آن ها، همسایه ها ناراحت بودند.

ایشان برای دکتر پیغام فرستاد و از او خواست که از این کار دست بردارد، اما دکتر جواب داده بود که من این کار را ترک نمی کنم و شما هر اقدامی که می خواهید بکنید. مرحوم شاه آبادی تا روز جمعه صبر کردند و آن گاه در جلسه روز جمعه که در مسجد شاه سابق تشکیل شده بود،

به مردم گفتند: « خوب است از این به بعد هر کس از این خیابان عبور می کند چون به مطب این دکتر رسید، داخل مطب شده و سلام کند و آن گاه با خوشرویی از او بخواهد که، آن عمل خلاف خود را، ترک کند.» از آن پس، هر کس از جلو مطب عبور می کرد، برای انجام وظیفه ی شرعی خود، داخل مطب می شد و سلام کرده، تذکر خود را با زبان خوش بیان می کرد و خارج می شد.چند روز به این منوال گذشت و دکتر هر روز با صدها مراجعه کننده مواجه می شد که همگی یک مطلب را به او تذکر می دادند. وی دید اگر بخواهد به لجاجت خود ادامه دهد، نه تنها باید مطب خود را تعطیل کند، بلکه مجبور است از آن خیابان هم کوچ کند.از این رو دست از ایجاد مزاحمت برداشته و جلسه ی آموزش دخترانش را تعطیل کرد.

منبع : کتاب عارف کامل، ص ۴۵

   یکشنبه 6 تیر 1400نظر دهید »

اسماعیل طلا کیست؟

 

سقاخانه اسماعیل طلا یکی از از اماکن قدیمی حرم مطهر امام رضا (ع) و در واقع قدیمی‌ترین سقاخانه این آستانه نورانی با حدود ۳ قرن قدمت است که طی سال‌های متمادی زائران و مجاوران حضرت با نوشیدن آب از این مکان متبرک جان تازه‌ای می‌گیرند و شفای بیماران را از امام رئوف طلب می‌کنند.

این سقا‌خانه در مرکز صحن انقلاب قرار گرفته صحنی که قدیمی‌ترین حیاط حرم است و پیش از این صحن عتیق و یا صحن کهنه به آن گفته می‌شد. سقا‌خانه روبروی ایوان طلا و مشرف به ضریح و گنبد مقدس امام رضا علیه‌السلام است.

 

 

این سقاخانه حد فاصل سال‌های ۱۱۴۴ تا ۱۱۴۵ هجری قمری در زمان سلطنت نادرشاه افشار بنا شد و سنگ مرمری به دستور نادرشاه با ظرفیت ۳ کر آب معادل هزار و 130 لیتر در آن قرار گرفت. این سنگ از هرات به مشهد منتقل شد و نقل است در یکی از جنگ‌ها به غنیمت گرفته شده بود.

در زمان فتحعلی‌شاه قاجار یکی از سرداران سپاه «اسماعیل خان سنگسری» نام داشت. روزی بسته‌ای به عنوان هدیه به دربار فتحعلی شاه رسید و ظاهر قضیه به این صورت بود که در درون این بسته هدیه‌ای برای پادشاه ارسال شده است اسماعیل‌خان به این بسته مشکوک شده و فوراً آن را از پادشاه دور کرد که پس از باز کردن، بسته منفجر شد.

فتحعلی شاه به خاطر این هوش و ذکاوت اسماعیل‌خان دستور داد به اندازه وزنش به او طلا بدهند و اسماعیل‌خان هم با این هدیه ستون‌ها و گنبد سقاخانه حرم امام رضا (ع) را طلایی کرد. از آن زمان این سقا‌خانه با نام سقاخانه اسماعیل طلا معروف شد.

 

تسنیم

   دوشنبه 31 خرداد 1400نظر دهید »

1 3 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12 ... 138

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 90
  • دیروز: 439
  • 7 روز قبل: 11125
  • 1 ماه قبل: 42857
  • کل بازدیدها: 1175937
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 17
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 17
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
 
مداحی های محرم